confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
پدر عطار به شغل دارو فروشی یا همان عطاری مشغول بوده است، فریدالدین بعد از پدر همان پیشه او یعنی عطاری را در پیش می گیرد و گاهی نیز طبابت می کند اما اطلاعی در دست نمی باشد که نزد چه کسی طبابت را فرا گرفته است. او به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده تا ماجرایی برای او اتفاق می افتد. | پدر عطار به شغل دارو فروشی یا همان عطاری مشغول بوده است، فریدالدین بعد از پدر همان پیشه او یعنی عطاری را در پیش می گیرد و گاهی نیز طبابت می کند اما اطلاعی در دست نمی باشد که نزد چه کسی طبابت را فرا گرفته است. او به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده تا ماجرایی برای او اتفاق می افتد. | ||
=ماجرای تغییر زندگی عطار به رسم سالکان= | |||
روزی درویشی به دکان عطاری فریدالدین می آید و از او که مشغول به معامله بود، طلب کمک می کند اما او به [[درویش]] کمکی نمی کند. درویش به او می گوید:ای خواجه تو چگونه می خواهی از دنیا بروی؟ عطارمی گوید:همانگونه که تو از دنیا می روی. درویش می گوید:تو مانند من می توانی بمیری؟ عطار می گوید:بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر می گذارد و با گفتن کلمه الله از دنیا می رود. عطار با دیدن [[مرگ]] درویش شدیداً متغیر شده و دست از کسب و کار می کشد و راه زندگیش را تغییر می دهد. | |||
=پانویس= | =پانویس= |