confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
از سهروردی تالیفاتی در زمینههای فلسفی، عرفانی و ترجمهها و [[تفسیر قرآن]] و شرح [[احادیث]] باقی مانده است. مهمترین اثر وی، کتاب [[حکمة الاشراق]] است. | از سهروردی تالیفاتی در زمینههای فلسفی، عرفانی و ترجمهها و [[تفسیر قرآن]] و شرح [[احادیث]] باقی مانده است. مهمترین اثر وی، کتاب [[حکمة الاشراق]] است. | ||
= | =زندگینامه شیخ اشراق= | ||
شهاب الدین | شهاب الدیـن سـهروردی در یکی از روستاهای [[زنجان]] چشم به جهان گشود. نام کامل او را بیشتر شرححال نگاران «ابوالفتوح شهاب الدین یحیی بن حـبش بن امیرک سهروردی» مـلقب بـه شیخ اشراق و مقتول ثبت کردهاند اما به نوشته [[ابن خلکان]] مورخ، برخی نام او را احمد و برخی دیگر کنیه او را نامش دانستهاند<ref>شرح حکمه الاشراق،قطب الدین شیرازی،قـم،انـتشارات بیدار،ص ۳.</ref>. | ||
گفتنی است که در سال تولد سهروردی میان شرححالنگاران اختلاف به چشم میخورد و باتوجه به آنچه پس از این درباره تاریخ درگذشت سهروردی براساس منابع مـختلف خـواهد آمد، باید سالروز میلاد سهروردی را حدود ۵۴۹ قمری دانست، گرچه بیشتر پژوهندگان معاصر از جمله [[سید حسن نصر]] و [[هانری کربن]]، شاید با اندکی تسامح ۵۵۰ قمری را سال تولد او یاد کردهاند. | |||
زنـدگی کوتاه اشـراقی را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: دوره نخست، دوران اقامت در سهرورد است که شرححالنگاران از این دوره زندگی سهروردی خبری نمیدهند و چگونگی رشد و دانشاندوزی او را در زادگاهش بر آیندگان معلوم نمیکنند اما باید وی آمـوزشهای آغـازین خـود را در همین شهر فرا گفته بـاشد. | |||
دوره دوم زنـدگی سـهروردی با سفرهای او آغاز میشود. وی هیچگاه در جایی استقرار نیافت و همواره در سفر بود. سهروردی سفر را دوست میداشت و در همین سفرها بود که با بـسیاری از عـالمان و حـکیمان دیدار کرد و از آنان دانش و حکمت آموخت. | |||
سهروردی در ایـن دوره هـمچنین با [[مشایخ صوفیه]] آشنا و مجذوب آنان شد و به راه [[تصوف]] افتاد و سیروسلوک و ریاضت را آغاز کرد و به مقام کشف و شهود نـائل آمـد. [[شمسالدین شهرزوری]] مورخ اسلامی، درباره این دوره از زندگی سهروردی مینویسد: «و شیخ بسیار سـیر و کثیر الطواف بود در شهرها و شوق بسیار داشت که از برای خود شریکی در تحصیل حقایق به هم رساند به هـم نـرسید، چـنانچه در آخر مطارحات میگوید به این مضمون که به تحقیق سن مـن نـزدیک به سی سال رسید و اکثر عمر در سفر گذشت و همگی تفحّص از مشارکی که مطلع باشد بر عـلوم مـینمودم، نـیافتم کسی را که چیزی از علوم شریفه دانسته باشد و کسی هم که تصدیق بـه تـحقیق آن داشـته باشد<ref>نگر:سه حـکیم مـسلمان،سید حسن نصر،ترجمه احمد ارام،تهران،انتشارات امیر کبیر،چاپ چهارم،۱۶۳۱،ص ۶۶؛تاریخ فلسفه اسلامی،هانری کربن،ترجمه اسد اللّه مبشری،تهران امیر کبیر چاپ سوم،۱۶۳۱،ص ۳۷۲.</ref>.» | |||
=پانویس= | =پانویس= |