پرش به محتوا

شهاب‌الدین سهروردی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۴: خط ۵۴:


سهروردی در ایـن دوره هـمچنین با [[مشایخ صوفیه]] آشنا و مجذوب‌ آنان‌ شد و به راه [[تصوف]] افتاد و سیروسلوک‌ و ریاضت را آغاز کرد و به مقام کشف و شهود نـائل آمـد. [[شمس‌الدین شهرزوری]] مورخ اسلامی، درباره‌ این دوره از زندگی سهروردی می‌نویسد: «و شیخ بسیار سـیر و کثیر الطواف‌ بود در شهرها و شوق بسیار داشت که از برای خود شریکی در تحصیل حقایق‌ به‌ هم‌ رساند به هـم نـرسید، چـنانچه در آخر مطارحات می‌گوید به این مضمون که به‌ تحقیق‌ سن مـن نـزدیک به سی سال رسید و اکثر عمر در سفر گذشت‌ و همگی‌ تفحّص‌ از مشارکی که مطلع باشد بر عـلوم مـی‌نمودم، نـیافتم کسی را که چیزی از علوم‌ شریفه‌ دانسته باشد و کسی هم که تصدیق بـه تـحقیق آن داشـته باشد<ref>نگر:سه حـکیم مـسلمان،سید حسن نصر،ترجمه احمد ارام،تهران،انتشارات‌ امیر کبیر،چاپ چهارم،۱۶۳۱،ص ۶۶؛تاریخ‌ فلسفه اسلامی،هانری کربن،ترجمه اسد اللّه مبشری،تهران امیر کبیر چاپ‌ سوم،۱۶۳۱،ص ۳۷۲.</ref>.»
سهروردی در ایـن دوره هـمچنین با [[مشایخ صوفیه]] آشنا و مجذوب‌ آنان‌ شد و به راه [[تصوف]] افتاد و سیروسلوک‌ و ریاضت را آغاز کرد و به مقام کشف و شهود نـائل آمـد. [[شمس‌الدین شهرزوری]] مورخ اسلامی، درباره‌ این دوره از زندگی سهروردی می‌نویسد: «و شیخ بسیار سـیر و کثیر الطواف‌ بود در شهرها و شوق بسیار داشت که از برای خود شریکی در تحصیل حقایق‌ به‌ هم‌ رساند به هـم نـرسید، چـنانچه در آخر مطارحات می‌گوید به این مضمون که به‌ تحقیق‌ سن مـن نـزدیک به سی سال رسید و اکثر عمر در سفر گذشت‌ و همگی‌ تفحّص‌ از مشارکی که مطلع باشد بر عـلوم مـی‌نمودم، نـیافتم کسی را که چیزی از علوم‌ شریفه‌ دانسته باشد و کسی هم که تصدیق بـه تـحقیق آن داشـته باشد<ref>نگر:سه حـکیم مـسلمان،سید حسن نصر،ترجمه احمد ارام،تهران،انتشارات‌ امیر کبیر،چاپ چهارم،۱۶۳۱،ص ۶۶؛تاریخ‌ فلسفه اسلامی،هانری کربن،ترجمه اسد اللّه مبشری،تهران امیر کبیر چاپ‌ سوم،۱۶۳۱،ص ۳۷۲.</ref>.»
=آغاز دانش اندوزی سهروردی=
سهروردی در آغـاز جـوانی برای دانش‌اندوزی به [[مراغه]] رفت و نزد مجد الدین جیلی‌، به‌ فراگیری حکمت پرداخت و گـویا در هـمانجا به درخواست دوستان و شاگردان خود کتاب «التنقیحات فی اصول‌ الفقه»‌ را به نـگارش درآورد<ref>سهروردی،حکمت اشراقی و پاسخ اسماعیلی بـه غـزالی،مـحمد کریمی زنجانی اصل‌،تهران‌،نشر محبّی‌۷۲۸۳۱،ص ۵۲.</ref>. او سپس برای فراگیری آرای [[ابن سینا]] و بهره‌مندی‌ از دانش‌ اسـتادانی کـه در مهمترین مرکز علمی آن‌ روزگار، [[اصـفهان‌]] حضور داشتند، مـراغه را به طرف اصفهان ترک مـی‌کند و در ایـن شهر کتاب «البصائر النصیریه» تألیف عمر بن سهلان ساوی را که یکی از بهترین گـزیده‌های‌ مـنطق شفاء است، نزد ظهیر الدیـن فـارسی مـی‌ خواند. چنانکه شـهرزوری مـی‌نویسد: «از کتب او چنان فهمیده مـی‌شود کـه در بصایر فکر بسیار کرده است.»
شیخ اشراق در اصفهان‌ بیش‌ از پیش مجذوب حکمت مشرقی ابـن سـینا می‌شود و چنین به نظر می‌رسد کـه‌ تـرجمه فارسی «رسـاله الطـیر و تـألیف رساله‌های بستان القلوب و قـصه الغربه الغربیه» را در مدت اقامت در اصفهان‌ به‌ نگارش درآورده است.
سهروردی پس از اقـامت دو یـا سه ساله در اصفهان‌ بـه قـصد آشـنایی بـا دیـگر مکتب‌های‌ فکری زمـانه خـود، راهی منطقه اناتولی‌ در [[ترکیه]] و [[سوریه]] امروز می‌شود و در شهر ماردین از شهرهای ترکیه‌ کنونی با فخر الدین ابـو عـبد اللّه ‌ محمد بن عبد السلام ماردینی فیلسوف بزرگ ترکیه، ‌طرح‌ دوسـتی مـی‌افکند و بـرخی از کـتاب‌های حـکمی را بـر این فیلسوف مشایی‌ می‌خواند و میان آنها گفت وگوهایی در می‌گیرد و ماردینی به فضل و دانش‌ او اعتراف وکشته شدن وی را پیش‌بینی می‌کند. ‌ماردینی‌ از سرآمدان‌ روزگار خود در علوم مختلف، به‌ویژه حکمت، لغت و طـب بود. وی از معدود فیلسوفان مشایی روزگار خویش و آخرین استاد سهروردی بود<ref>مجموعه فلسفی مراغه،به کوشش نصر اللّه پور جوادی،تهران،۰۸۳۱،صص‌ ۵۴۳‌-۴۶۳.</ref>.
سهروردی در مـاردین‌ به دوستی با فخر الدین ماردینی‌ ادامه می‌دهد و سپس در ‌ ۹۷۵‌ قمری به‌ سمت [[سوریه]] کنونی در آسیای صغیر رهسپار و وارد حلب می‌شود. با ورود سهروردی به حلب دوره دوم ‌زندگانی‌ این حکیم اشراقی نیز بـه پایـان می‌رسد. در این سال که حدود ۳۰ سال‌ از عمرش می‌گذشت، نگارش کتاب «المشارع و المطارحات» را به پایان رساند و در همان شهر از نگارش مهمترین اثر فـلسفی خـود با نام [[حکمة الاشراق]] فـراغت‌ یـافت.
سهروردی در همین‌ دوره و در سایه شهرتی که از نگارش حکمه الاشراق به دست‌ آورده بود از حمایت [[پادشاهان سلجوقی]] نیز برخوردار می‌شود و با سفر به توقات و خرت‌پرت و اقـامت نـزد این‌ پادشاهان ۲رساله «پرتـونامه و الداح عـمادی» را به نگارش درمی‌آورد و اولی را به رکن الدین سلیمان و دومی را به‌ عماد الدین ابو بکر تقدیم می‌کند.
=اندیشه های سهروردی=
گروهی سهروردی را مدافع نوعی ملی‌گرایی دانسته‌اند و او را در زمره‌ [[شعوبیه]] به شـمار آورده ‌اند و در نهایت همین‌ گرایش را موجب قتل او دانـسته‌اند. این دیدگاه از سوی شـماری از مـتفکران مورد انتقاد و مخالفت واقع شـده و آن را مـحصول‌ ناآشنایی‌ و برداشت نادرست و ناقص از آثار و اندیشه‌های این حکیم اشراقی دانسته‌اند<ref>غزالی‌نامه،جـلال ‌ ‌الدیـن همایی،تهران،نشر هما،ج ۳،۸۶۳۱،ص ۲۸۲-۳۸۲‌؛وفیات‌ الاعیان‌،ج ۴،ص ۰۵۲.</ref>.
گروهی نیز بـر ایـن باورند که ‌سهروردی‌ مدافع رویـه‌ای سـیاسی بـود که «فیلسوف سـلطان»را فـرمانروای به حق‌ می‌داند. این‌ فـکر حـتما برای [[خلیفه]] [[بغداد]] و صلاح الدین هردوی آنان اهانت‌آمیز بوده است و چنین فکری که در آغاز حـکمه‌ الاشـراق از آن دفاع شده باید برای عناصر مـذهبی مـآب‌تر در دربار مـلک‌ ظـاهر تـا اندازه‌ای نگران‌کننده‌ بوده‌ بـاشد.
نـکته‌ قـابل‌ملاحظه دیـگر در زنـدگی شیخ اشراق ایـن اسـت که وی با یکی از حساس‌ترین دوره‌های فعالیت و تبلیغ اسماعیلیان نزاری ایران همزمان بود. احتمال بسیار می‌رود که جـوان تیزهوش و کنجکاوی مانند سهروردی که در پی حکمت‌ حقیقی در تکاپو و جست‌وجو بوده است در مسیر سفرهای خود از مراغه به [[قزوین]] و [[ری]] و اصفهان و ماردین و حلب که همه از مراکز عمده فعالیت‌های [[اسماعیلیان]] بـود، بـا داعیان و مبلغان نزاری که‌ با مبانی حکمت و فلسفه مجهز بودند، مراوده و آشنایی پیدا کرده باشد، به ویژه آنکه برخی از اندیشه‌ها و تـعبیرات‌ و تـأویلات شیخ یادآور افکار و عقاید و تأویلات‌ [[اخوان الصفا]] و [[باطنیان اسماعیلی]] است و از سوی دیگر در سنت‌ اسماعیلیان سهروردی از داعیان آنها محسوب می‌شود<ref>درآمـدی‌ بـر فـلسفه‌ اشراق،ص ۸.</ref>.


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱

ویرایش