۲۱٬۸۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
=همکاری با اخوان المسلمین= | =همکاری با اخوان المسلمین= | ||
ایشان میگوید: من در سال 1948 میلادی به عضویت [[اخوان المسلمین|اخوان]] درآمدم و در آن زمان شاگرد سوم راهنمایی دبیرستان اشمون بودم و شیخ «منع القطان» در آن زمان مسئولیت مدارس را بر عهده داشت. او سعی داشت با نزدیک شدن، مرا دعوت به اخوان کند و هر از چند گاهی «مجله مباحث» را برایم میفرستاد، مجلهای که اخوان از صاحبش اجاره میکرد. در آن مطالبی توسط نویسندگان بزرگ اخوان نوشته شده بود که تحت تأثیر همه آنها بودهاند و من دعوت اخوان را از طریق آنها دوست داشتم و سپس از طریق خانوادهها سازماندهی کردم. | ایشان میگوید: من در سال 1948 میلادی به عضویت [[اخوان المسلمین|اخوان]] درآمدم و در آن زمان شاگرد سوم راهنمایی دبیرستان اشمون بودم و شیخ «منع القطان» در آن زمان مسئولیت مدارس را بر عهده داشت. او سعی داشت با نزدیک شدن، مرا دعوت به اخوان کند و هر از چند گاهی «مجله مباحث» را برایم میفرستاد، مجلهای که اخوان از صاحبش اجاره میکرد. در آن مطالبی توسط نویسندگان بزرگ اخوان نوشته شده بود که تحت تأثیر همه آنها بودهاند و من دعوت اخوان را از طریق آنها دوست داشتم و سپس از طریق خانوادهها سازماندهی کردم. | ||
در مراحل تحصیل در درجات اخوان | در مراحل تحصیل در درجات اخوان فارغالتحصیل شدم و زندگیام به کلی دگرگون شد، [[خداوند]] هدفم شد و [[رسول الله(ص)|رسول]] الگو و پیشوای من شد و مرجعم [[قرآن]] و [[سنت]] و طریقت شد. همه اینها [[جهاد]] است.<br> | ||
=دستگیری= | =دستگیری= | ||
وی در حالی دستگیر شد که با چند تن از برادرانش، خود و جمعی از همراهانش ملاقات می کرد، چنانکه می گفت: «به دیدار یکی از برادران می رفتم که اسمش «اسماعیل الشافعی» در قاهره بود، من و گروهی. از برادران و ما توسط نیرویی از تحقیقات روض الفرج به رهبری افسر "محمد عبدالعال" غافلگیر شدیم، آنها به آپارتمان هجوم بردند و دستور گرفتند اسماعیل شافعی و همه افراد را دستگیر کنند. سپس مرا به زندان نظامی منتقل کردند. | وی در حالی دستگیر شد که با چند تن از برادرانش، خود و جمعی از همراهانش ملاقات می کرد، چنانکه می گفت: «به دیدار یکی از برادران می رفتم که اسمش «اسماعیل الشافعی» در قاهره بود، من و گروهی. از برادران و ما توسط نیرویی از تحقیقات روض الفرج به رهبری افسر "محمد عبدالعال" غافلگیر شدیم، آنها به آپارتمان هجوم بردند و دستور گرفتند اسماعیل شافعی و همه افراد را دستگیر کنند. سپس مرا به زندان نظامی منتقل کردند. |