پرش به محتوا

ابوحنیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
[[مرتضی رازی]] در [[تبصرة العوام]] می نویسد: «ا[[صحاب ابوحنیفه]] در اعتقاد پنج فرقت باشند اول معتزله ؛ دوم [[نجاری]]؛ سوم [[کرامی]]؛ چهارم مرجی؛ پنجم [[جبری]]. » [۷]  
[[مرتضی رازی]] در [[تبصرة العوام]] می نویسد: «ا[[صحاب ابوحنیفه]] در اعتقاد پنج فرقت باشند اول معتزله ؛ دوم [[نجاری]]؛ سوم [[کرامی]]؛ چهارم مرجی؛ پنجم [[جبری]]. » [۷]  
ایشان منسوب به امام اعظم ابوحنیفه [[نعمان بن ثابت]] می باشند. [۸]  
ایشان منسوب به امام اعظم ابوحنیفه [[نعمان بن ثابت]] می باشند. [۸]  
[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] در مقاله ای مفصل درباره ابوحنیفه می نویسد: «اتفاق منابع بر آن است که ابوحنیفه خود در خانواده ای مسلمان در شهر [[کوفه]] نشأت یافته است، ولی درباره گرویدن پدرانش به اسلام، بین روایات، ناهمگونی دیده می شود. برپایه روایت [[عمر بن حماد]]، پدربزرگ ابوحنیفه، [[زوطی]] نام داشت. او از مردمان [[بلخ]] بود که احتمالاً در جریان فتح [[خراسان]] به اسارت درآمده، به [[عراق]] آورده شد. زوطی به آیین [[اسلام]] گرویده، آزادی خویش را بازیافت و فرزندش، ثابت زمانی به دنیا آمد که وی مسلمان بود. بیشترین غلو درباره تبار ایرانی ابوحنیفه در نسب نامه ای به چشم می خورد که به خط [[ابواسحاق ابراهیم صریفینی]] یافت شده و در آن سلسله نسب او به صورت نعمان بن ثابت بن کاووس بن هرمز. . . آمده و تا پادشاهان اساطیری ایران ادامه یافته، سرانجام به آدم ابوالبشر ختم شده است. از زندگی شخصی ابوحنیفه نیز آگاهی چندانی نیست، آورده اند که او در کوفه زاده شده، برای گذراندن معاش به تجارت خز می پرداخته است.  
[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]] در مقاله ای مفصل درباره ابوحنیفه می نویسد: «اتفاق منابع بر آن است که ابوحنیفه خود در خانواده ای مسلمان در شهر [[کوفه]] نشأت یافته است، ولی درباره گرویدن پدرانش به اسلام، بین روایات، ناهمگونی دیده می شود. برپایه روایت [[عمر بن حماد]]، پدربزرگ ابوحنیفه، [[زوطی]] نام داشت. او از مردمان [[بلخ]] بود که احتمالاً در جریان فتح [[خراسان]] به اسارت درآمده، به [[عراق]] آورده شد. زوطی به آیین [[اسلام]] گرویده، آزادی خویش را بازیافت و فرزندش، ثابت زمانی به دنیا آمد که وی مسلمان بود. بیشترین غلو درباره تبار ایرانی ابوحنیفه در نسب نامه ای به چشم می خورد که به خط [[ابواسحاق ابراهیم صریفینی]] یافت شده و در آن سلسله نسب او به صورت [[نعمان بن ثابت بن کاووس بن هرمز]]. . . آمده و تا پادشاهان اساطیری ایران ادامه یافته، سرانجام به [[آدم]] [[ابوالبشر]] ختم شده است. از زندگی شخصی ابوحنیفه نیز آگاهی چندانی نیست، آورده اند که او در کوفه زاده شده، برای گذراندن معاش به تجارت خز می پرداخته است.  
ابوحنیفه از بسیاری فقیهان و عالمان کوفه دانش آموخت، ولی استاد ویژه او، حماد بن ابی سلیمان بود که وی مدت 18 سال در حلقه درسش شرکت می جست و تا هنگام وفات بهره گیری از او را ترک نگفت. ابوحنیفه در زمان تحصیل (پیش از 114هـ. ق) سفر یا سفرهایی به حجاز کرده و از شیوخ حرمین دانش آموخته است. او در مدینه از عالمانی چون امام باقر (علیه السلام) نیز بهره برد. ابوحنیفه پس از درگذشت حماد بن ابی سلیمان (120هـ. ق) به عنوان برجسته ترین شاگرد حلقه او مرجع صدور فتوا و تدریس فقه در کوفه گردید و از جایگاه اجتماعی ویژه ای برخوردار گشت. در فاصله سالهای 121ـ132 هجری قمری که حکومت اموی واپسین سالهای خود را می گذارند، ابوحنیفه به عنوان فقیهی مخالف با فساد دستگاه حکومت، با دیدگاه های اعتقادی خاص خود، بسیار مورد توجه جناح های مخالف حکومت غیر از خوارج قرار گرفت. در جریان قیام زید بن علی علیه السلام در سال های 121ـ122 هجری قمری، ابوحنیفه پنهانی او را یاری نمود و مال و جنگ افزار در اختیارش قرار داد. هنگامی که یزید بن عمر بن هبیره در 129 هجری قمری از جانب مروان دوم به فرمانروایی عراق منصوب شد، ابوحنیفه را به تصدی قضا و به روایتی، به نظارت بر بیت المال فراخواند و ابوحنیفه با وجود فشاری که ابن هبیره بر او وارد آورد، از پذیرش پیشنهاد او سر باز زد. افزایش فشار از جانب ابن هبیره بر ابوحنیفه، او را ناچار ساخت تا کوفه را ترک گفته، به مکه بگریزد و دو سالِ بازمانده از سلطه امویان را در آنجا به سر برد. در پی پیروزی عباسیان و به خلافت رسیدنِ سفاح، ابوحنیفه به کوفه مراجعت کرد ولی با به کار بستن حیله ای لفظی از بیعت کردن با سفاح طفره رفت. برخی از نویسندگان مسلم دانسته اند که ابوحنیفه خلافت عباسیان را منکر بود و هرگز با سفاح و منصور بیعت ننمود. مخالفت خاموش ابوحنیفه، زمانی آشکار شد که در 145 هجری قمری ابراهیم بن عبدالله حسنی از امامان زیدی در بصره بر ضد خلافت منصور قیام کرد و ابوحنیفه نفوذ خود را در تأیید این قیام به کار گرفت. او مردم را به یاری ابراهیم ترغیب می کرد و در نامه ای از ابراهیم دعوت کرد تا به کوفه بیاید و از یاری بیشتر وی برخوردار گردد. با وجود این که قیام ابراهیم به زودی سرکوب شد و منصور با یاران او به خشونت رفتار کرد، ولی رجال پرنفوذ ـ همچون ابوحنیفه و یار همفکرش مسعر بن کدام ـ از تعرض مصون ماندند. از جمله رخدادهای سال های پایانی عمر ابوحنیفه، عرضه منصب قضا از طرف منصور به وی و در پی نپذیرفتن آن، پیشنهاد نظارت بر ساختمان شهر بغداد است که در منابع به گونه های مختلف دیده شده است. در 148 هجری قمری به دنبال قیام حسان بن مجالد خارجی در نزدیکی موصل، منصور که از موصلیان به خشم آمده بود، ابوحنیفه و دو فقیه دیگر از کوفیان را احضار کرد تا بر نقض عهدنامه سابق خلیفه با موصلیان مهر تأیید نهاده او را در سرکوب ایشان بر صواب شمارند. ولی ابوحنیفه رأیی بر خلاف میل خلیفه ابراز داشت و خلیفه ناچار شد که عهدنامه مزبور را پابرجا شمارد. در آخرین روزهای زندگانی ابوحنیفه، منصور او را به بغداد فراخواند و به دلیلی که دقیقاًً روشن نیست، به حبس افکند و ابوحنیفه پس از روزی چند در حبس درگذشت. زفر بن هذیل بر آن بود که ابوحنیفه را در زندان زهر خورانیده اند. پیکر ابوحنیفه، پس از آن که حسن بن عُماره بجلی، محدث کوفی بر آن نماز گزارد، در مقبره خیزران بغداد مدفون گردید.  
ابوحنیفه از بسیاری فقیهان و عالمان کوفه دانش آموخت، ولی استاد ویژه او، [[حماد بن ابی سلیمان]] بود که وی مدت 18 سال در حلقه درسش شرکت می جست و تا هنگام وفات بهره گیری از او را ترک نگفت. ابوحنیفه در زمان تحصیل (پیش از 114هـ. ق) سفر یا سفرهایی به [[حجاز]] کرده و از شیوخ [[حرمین]] دانش آموخته است. او در مدینه از عالمانی چون [[امام باقر]] (علیه السلام) نیز بهره برد. ابوحنیفه پس از درگذشت حماد بن ابی سلیمان (120هـ. ق) به عنوان برجسته ترین شاگرد حلقه او مرجع صدور فتوا و تدریس فقه در کوفه گردید و از جایگاه اجتماعی ویژه ای برخوردار گشت. در فاصله سالهای 121ـ132 هجری قمری که [[حکومت اموی]] واپسین سالهای خود را می گذارند، ابوحنیفه به عنوان فقیهی مخالف با فساد دستگاه حکومت، با دیدگاه های اعتقادی خاص خود، بسیار مورد توجه جناح های مخالف حکومت غیر از خوارج قرار گرفت. در جریان قیام زید بن علی علیه السلام در سال های 121ـ122 هجری قمری، ابوحنیفه پنهانی او را یاری نمود و مال و جنگ افزار در اختیارش قرار داد. هنگامی که یزید بن عمر بن هبیره در 129 هجری قمری از جانب مروان دوم به فرمانروایی عراق منصوب شد، ابوحنیفه را به تصدی قضا و به روایتی، به نظارت بر بیت المال فراخواند و ابوحنیفه با وجود فشاری که ابن هبیره بر او وارد آورد، از پذیرش پیشنهاد او سر باز زد. افزایش فشار از جانب ابن هبیره بر ابوحنیفه، او را ناچار ساخت تا کوفه را ترک گفته، به مکه بگریزد و دو سالِ بازمانده از سلطه امویان را در آنجا به سر برد. در پی پیروزی عباسیان و به خلافت رسیدنِ سفاح، ابوحنیفه به کوفه مراجعت کرد ولی با به کار بستن حیله ای لفظی از بیعت کردن با سفاح طفره رفت. برخی از نویسندگان مسلم دانسته اند که ابوحنیفه خلافت عباسیان را منکر بود و هرگز با سفاح و منصور بیعت ننمود. مخالفت خاموش ابوحنیفه، زمانی آشکار شد که در 145 هجری قمری ابراهیم بن عبدالله حسنی از امامان زیدی در بصره بر ضد خلافت منصور قیام کرد و ابوحنیفه نفوذ خود را در تأیید این قیام به کار گرفت. او مردم را به یاری ابراهیم ترغیب می کرد و در نامه ای از ابراهیم دعوت کرد تا به کوفه بیاید و از یاری بیشتر وی برخوردار گردد. با وجود این که قیام ابراهیم به زودی سرکوب شد و منصور با یاران او به خشونت رفتار کرد، ولی رجال پرنفوذ ـ همچون ابوحنیفه و یار همفکرش مسعر بن کدام ـ از تعرض مصون ماندند. از جمله رخدادهای سال های پایانی عمر ابوحنیفه، عرضه منصب قضا از طرف منصور به وی و در پی نپذیرفتن آن، پیشنهاد نظارت بر ساختمان شهر بغداد است که در منابع به گونه های مختلف دیده شده است. در 148 هجری قمری به دنبال قیام حسان بن مجالد خارجی در نزدیکی موصل، منصور که از موصلیان به خشم آمده بود، ابوحنیفه و دو فقیه دیگر از کوفیان را احضار کرد تا بر نقض عهدنامه سابق خلیفه با موصلیان مهر تأیید نهاده او را در سرکوب ایشان بر صواب شمارند. ولی ابوحنیفه رأیی بر خلاف میل خلیفه ابراز داشت و خلیفه ناچار شد که عهدنامه مزبور را پابرجا شمارد. در آخرین روزهای زندگانی ابوحنیفه، منصور او را به بغداد فراخواند و به دلیلی که دقیقاًً روشن نیست، به حبس افکند و ابوحنیفه پس از روزی چند در حبس درگذشت. زفر بن هذیل بر آن بود که ابوحنیفه را در زندان زهر خورانیده اند. پیکر ابوحنیفه، پس از آن که حسن بن عُماره بجلی، محدث کوفی بر آن نماز گزارد، در مقبره خیزران بغداد مدفون گردید.  
مطالعه ساختار فقه او تأییدی است بر این که وی در منابع دینی با دیده ای اندیشمندانه می نگریسته و از شیوه ای نقل گرا پیروی نمی کرده است. برای آشکارتر شدن جایگاه فکری ابوحنیفه باید خاطرنشان ساخت که در محافل مذهبی نیمه اول سده دوم هجری قمری به ویژه در عراق، برخی مسائل اعتقادی موضع گیریها و گروه بندیهایی را پدید آورده بود که خود ریشه در مباحث پراکنده سده نخست هجری داشت و آغازی برای شکل گیری فرقه ها و مذاهب کلامی بود. رئوس این اختلافات را مسائلی چون ایمان فـاسـق، قَدَر و امامت تشکیل می دادند. هر یک از این مسائل اقتضا داشت که یک عالم دینی در برابر آن موضعی اتخاذ نماید ولی این موضع گیریها با یکدیگر بستگی ویژه ای نداشت. در واقع مذاهب کلامی مشخص که نظامی معین از موضع گیریها را در قبال تمامی یا بیشتر مسائل اعتقادی ارائه نمایند، در آن دوره پدید نیامده بودند و عناوینی که برای گروه های مختلف، چون مرجئه، خوارج، قَدَریه و شیعه به کار برده می شد، بیش از آن که بیانگر مذهبی نظام یافته باشند، بیانگر نوعی موضع گیری در مسائل خاص و گاه نوعی تشکل سیاسی ـ اجتماعی بودند. از این رو به هنگام سخن گفتن از متفکر وعالمی دینی چون ابوحنیفه که در نیمه نخست سده دوم قمری می زیسته است، جستجوی یک مذهب کلامی نظام یافته که بتوان آن را مذهب ابوحنیفه به شمار آورد، سودی نخواهد داشت. »  
مطالعه ساختار فقه او تأییدی است بر این که وی در منابع دینی با دیده ای اندیشمندانه می نگریسته و از شیوه ای نقل گرا پیروی نمی کرده است. برای آشکارتر شدن جایگاه فکری ابوحنیفه باید خاطرنشان ساخت که در محافل مذهبی نیمه اول سده دوم هجری قمری به ویژه در عراق، برخی مسائل اعتقادی موضع گیریها و گروه بندیهایی را پدید آورده بود که خود ریشه در مباحث پراکنده سده نخست هجری داشت و آغازی برای شکل گیری فرقه ها و مذاهب کلامی بود. رئوس این اختلافات را مسائلی چون ایمان فـاسـق، قَدَر و امامت تشکیل می دادند. هر یک از این مسائل اقتضا داشت که یک عالم دینی در برابر آن موضعی اتخاذ نماید ولی این موضع گیریها با یکدیگر بستگی ویژه ای نداشت. در واقع مذاهب کلامی مشخص که نظامی معین از موضع گیریها را در قبال تمامی یا بیشتر مسائل اعتقادی ارائه نمایند، در آن دوره پدید نیامده بودند و عناوینی که برای گروه های مختلف، چون مرجئه، خوارج، قَدَریه و شیعه به کار برده می شد، بیش از آن که بیانگر مذهبی نظام یافته باشند، بیانگر نوعی موضع گیری در مسائل خاص و گاه نوعی تشکل سیاسی ـ اجتماعی بودند. از این رو به هنگام سخن گفتن از متفکر وعالمی دینی چون ابوحنیفه که در نیمه نخست سده دوم قمری می زیسته است، جستجوی یک مذهب کلامی نظام یافته که بتوان آن را مذهب ابوحنیفه به شمار آورد، سودی نخواهد داشت. »  
این دائرة المعارف سپس به اندیشه ابوحنیفه درباره ارجاء اشاره کرده و می نویسد: «اگر در افکار منسوب به ابوحنیفه بتوان بر عقیده ای بیش از همه تأکید کرد، باور او به زیادت و نقصان ناپذیری ایمان است که موجب گشته تا مخالفانش او را مرجی بخوانند. ارجاء معتدل ابوحنیفه به تفصیل در رساله او به عثمان بتّی و نیز در العالم و المتعلم نموده شده است. مؤلف در آن ها ضمن تکیه بر ارزش عمل، تصریح کرده است که به عقیده او همه مؤمنان لزوماًً به بهشت نخواهند رفت و عاصیانّ بدون توبه، به خواست خداند عذاب گشته یا بخشیده خواهند شد. »  
این دائرة المعارف سپس به اندیشه ابوحنیفه درباره ارجاء اشاره کرده و می نویسد: «اگر در افکار منسوب به ابوحنیفه بتوان بر عقیده ای بیش از همه تأکید کرد، باور او به زیادت و نقصان ناپذیری ایمان است که موجب گشته تا مخالفانش او را مرجی بخوانند. ارجاء معتدل ابوحنیفه به تفصیل در رساله او به عثمان بتّی و نیز در العالم و المتعلم نموده شده است. مؤلف در آن ها ضمن تکیه بر ارزش عمل، تصریح کرده است که به عقیده او همه مؤمنان لزوماًً به بهشت نخواهند رفت و عاصیانّ بدون توبه، به خواست خداند عذاب گشته یا بخشیده خواهند شد. »  
confirmed
۵٬۹۱۷

ویرایش