۸۷٬۷۶۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
تا قرن پنجم هجری قمری، آن چه در | تا قرن پنجم هجری قمری، آن چه در کتابها موجود است، تنها نام [[بَتریه]] است و در کتب این دوره نام صالحیه به چشم نمیخورد و حتی در فرق الشیعة <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> اساساً فرقه بَتریه منسوب به حسن بن صالح بن حی دانسته شده و نامی از [[کثیر النواء]] ابتر ـ که نام بَتریه از لقب او گرفته شده است ـ برده نشده است، باز ذکری از نام صالحیه در میان نیست. | ||
شایان ذکر است که عبدالکریم شهرستانی صالحیه را فرقه ای غیر از بَتریه دانسته و آنان را به عنوان دو فرقه جدا از هم ذکر کرده است.<ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ج1، ص142</ref> | شایان ذکر است که عبدالکریم شهرستانی صالحیه را فرقه ای غیر از بَتریه دانسته و آنان را به عنوان دو فرقه جدا از هم ذکر کرده است.<ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ج1، ص142</ref> | ||
==شرح حال موسس== | ==شرح حال موسس== | ||
حسن بن صالح از | حسن بن صالح از علمای بزرگ زیدی به شمار میرفت. وی مردی عابد و فقیه و متکلم بود. [[محمد بخارى|محمد بخاری]]، [[مسلم بن حجاج نیشابوری]] و دیگر اصحاب سنن از وی به عنوان ثقه نام بردهاند. کتاب الجامع در فقه از آثار وی به شمار میرود. [[محمد بن شبیب]]، [[ابو شمر]] و [[غیلان دمشقى|غیلان دمشقی]] از هم فکران صالح بودند و غیلان معرفت را بر دو نوع فطری و اکتسابی میدانست. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296</ref> | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
حسن بن صالح معتقد است که ایمان معرفت | حسن بن صالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است. پیروان این فرقه نیز به طور مطلق میگویند که معرفت خدا مستلزم اثبات [[محمد (ص) خاتم الانبیاء|پیامبر ص]] نیست، زیرا از نظر [[عقل]] [[ایمان]] به خدا جایز است، در حالی که نیازی به ایمان به [[محمد (ص) خاتم الانبیاء|رسول خدا ص]] نیست. اما [[کفر]] خصلتی است که زیاد و کم ندارد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>فرقه صالحیه به جناب [[ابوبکر]] و جناب [[عمر]] احترام میگذاشتند، اما درباره [[عثمان]] سخنی نمیگفتند و امر او را به خدا واگذار میکردند. آنان درباره [[امام على|امام علی]] (ع) میگفتند که وی افضل مردمان بوده و بعد از رسول خدا (ص) او شایسته امامت است و اگر با رضایت خود از جانشینی کناره نمیگرفت ابوبکر در معرض هلاکت بود. معتقد بودند که هر کسی از فرزندان [[حسن (ع)]] و [[حسین (ع)]] شمشیر بر کشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> <ref>فخر رازی،اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص62</ref> <ref>مرتضی رازی، تبصرة العوام، ص187</ref> <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> <ref>سعد اشعری،المقالات و الفرق، ص73</ref> <ref>آملی، شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج2، ص276</ref> | ||
صالحیه شرط | صالحیه شرط دیگری برای امامت افزودند و آن حسن منظر یعنی زیبارویی است و باز میگفتند که اشکالی ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> [[ابوالحسن اشعری]] بتریه را اصحاب حسن بن صالح بن حی و اصحاب کثیر النواء معرفی میکند و معتقد است که بُتریه درباره عثمان و قاتلان او توقف کردهاند و عثمان را تکفیر نمیکردند. ایشان منکر متعه <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref> و رجعت اموات به دنیا بودند. بَتریه امامت علی (علیه السلام) را از لحظه ای که مورد بیعت مردم قرار گرفت، ثابت میدانستند. حکایت شده است که حسن بن صالح از عثمان تبری میکرد. <ref>اسفرایینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص28</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص43</ref> <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص144</ref> <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref> | ||
البته صالحیه به لحاظ | البته صالحیه به لحاظ دیدگاهها و اندیشهها و در مقایسه با [[جارودیه]] فرقهای معتدلتر است. آنها معتقد بودند که امامت به شورا در میان مردم است و گاهی جایز است در شرایطی که افضل وجود دارد، مفضول امام شود، البته مشروط به آن که افضل به چنین امامتی رضایت داده باشد. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسأله خلافت ابوبکر و عمر آن را صحیح دانستند و گفتند هرچند علی (علیه السلام) برترین فرد پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، اما وی خود از حق امامت خویش گذشته و بنابر مصالحی این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آنها بیعت نیز کرده است و از همین روی هر چه را که وی به آن راضی بوده و آن را پذیرفته است، ما نیز راضی هستیم. صالحیه درباره عثمان نیز لااقل خلافت وی را در دوره نخست خلافتش صحیح میدانستند و از آن پس چونان که از ابن صالح نقل شده است، از او تبرّی جستند و بنابر گزارش دیگری نیز در این باره توقف کردند. بَتریه یا صالحیه به اصل [[امر به معروف و نهی از منکر]] اعتقاد داشتند و بر همین پایه معتقد بودند هرگاه کسی از فرزندان [[حضرت فاطمه زهرا|فاطمه علیهاالسلام]] قیام کند و عالم و شجاع باشد، او امام است و همراهی با او واجب است. آنان مخالف [[تقیه]] بودند و در این باره راه خود را از [[امامیه]] جدا کردند و بر پایه همین اصل، امامت کسی را که به دلیل تقیه قیام نکرده صحیح نمیدانند. صالحیه در فقه نیز عمدتاًً حنفی مسلکاند. در منابع، گزارش چندانی از انشعابهای درونی صالحیه در دست نیست، هرچند که حسن بن موسی نوبختی این فرقه را اصولاً انشعاب یا فرقه ای از عجلیه دانسته است. <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، ج2، ص98</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |