پرش به محتوا

حکمیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۱۲۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۸: خط ۵۸:
در نهایت یکی پیشنهاد داد که هم امام علی(ع) و هم معاویه را از خلافت خلع کرده و شورایی در میان مسلمانان تشکیل دهیم تا خلیفه مسلمانان را انتخاب کنند. این پیشنهاد، مورد پذیرش قرار گرفت و قرار شد که به صورت علنی اعلام شود<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبوالفضل، ج ۵، ص ۶۸ – ۷۰، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.</ref>.
در نهایت یکی پیشنهاد داد که هم امام علی(ع) و هم معاویه را از خلافت خلع کرده و شورایی در میان مسلمانان تشکیل دهیم تا خلیفه مسلمانان را انتخاب کنند. این پیشنهاد، مورد پذیرش قرار گرفت و قرار شد که به صورت علنی اعلام شود<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبوالفضل، ج ۵، ص ۶۸ – ۷۰، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.</ref>.


=اعلام علنی نتیجه مذاکرات=
عمرو عاص مرد زیرکی بود. او در تمام مدت مذاکره، ابوموسی را در [[نماز]] و کلام مقدم می‌داشت و به او احترام بسیار می‌کرد و به او چنین می‌گفت: تو همراه و مصاحب پیامبر بودی<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج ۲، ص ۳۵۰، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.</ref>! به همین دلیل، هنگامی که عمرو عاص‌ برای اعلان نتیجه، ابوموسی را مقدم کرد، او هرگز در ذهنش تصور نمی‌کرد که شاید حیله‌ای در کار باشد و شد آنچه نباید می‌شد!
«مردم در [[مسجد جامع]] جمع شدند و ابوموسى به عمرو گفت: به [[منبر]] برو و سخن بگو. عمرو گفت: تو از من برتر و مسن‌ترى و زودتر از من هجرت کرده‌اى، ابوموسى نخست به منبر رفت و پس از حمد و ستایش خداوند گفت:
اى مردم! ما به کارى توجه کردیم که خداوند به وسیله آن میان این امت الفت ایجاد فرماید و کارش را اصلاح کند و هیچ چیزى را بهتر از آن ندیدیم که این هر دو مرد را از حکومت خلع کنیم و کار را به شورایى واگذاریم که مردم براى خود هرکس را شایسته بدانند انتخاب کنند و من؛ على(ع) و [[معاویه]] را از خلافت خلع کردم، شما به کار خود روى آورید و هر که را دوست دارید بر خود خلیفه کنید.
ابوموسی از منبر پایین آمد، آن‌گاه عمرو عاص به منبر رفت و خداوند را ستایش کرده و گفت: آنچه این شخص گفت را شنیدید. او سالار خود را از خلافت خلع کرد، همانا من هم سالار او را همان‌گونه که او خلع کرد خلع می‌کنم و سالار خودم معاویه را بر خلافت مستقر و پایدار می‌دارم که او صاحب خون [[عثمان]] و خون‌خواه او است و سزاوارترین فرد به مقام او است.
ابوموسى به عمرو گفت: تو را چه شده است؛ خدایت موفق ندارد که مکر کردى؛ مَثَل تو مَثَل سگ است که اگر بر او حمله کنى زبانش را بیرون می‌آورد و اگر او را به حال خود بگذارى باز هم زبانش را بیرون‏ می‌آورد!! عمرو نیز به ابوموسى گفت: مَثَل تو نیز چون خَرى است که کتابى چند بر پشت خود حمل کند!»<ref>دینوری احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق، عبدالمنعم عامر، ص ۲۰۰- ۲۰۱، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.</ref>.


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴

ویرایش