احادیث تقریبی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۰ اوت ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۳۵: خط ۳۵:
شهید مطهری در تبیین سخن امام علی ‌علیه‌السلام می‌فرماید:  
شهید مطهری در تبیین سخن امام علی ‌علیه‌السلام می‌فرماید:  


امیرالمؤمنین جواب خیلى عجیبى مى‌‏دهد، مى‏فرماید: انَّمَا اخْتَلَفْنا عَنْهُ لا فیهِ وَ لکِنَّکُمْ‏ ما جَفَّتْ ارْجُلُکُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتّى‏ قُلْتُمْ لِنَبِیِّکُمُ «اجْعَلْ لَنا الهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ فَقالَ انَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلونَ»
امیرالمؤمنین جواب خیلی عجیبی می‌‏دهد، می‏فرماید: انَّمَا اخْتَلَفْنا عَنْهُ لا فیهِ وَ لکِنَّکُمْ‏ ما جَفَّتْ ارْجُلُکُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتّی‏ قُلْتُمْ لِنَبِیِّکُمُ «اجْعَلْ لَنا الهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ فَقالَ انَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلونَ»


ما درباره پیغمبر اختلاف نکردیم، اختلاف ما درباره دستورى بود که از پیغمبر ما رسیده بود؛ ولى شما هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده بود که از پیغمبرتان خواستید که همان اصل اول توحیدتان را زیر پا بگذارید، گفتید براى ما بتى بساز مثل اینها.
ما درباره پیغمبر اختلاف نکردیم، اختلاف ما درباره دستوری بود که از پیغمبر ما رسیده بود؛ ولی شما هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده بود که از پیغمبرتان خواستید که همان اصل اول توحیدتان را زیر پا بگذارید، گفتید برای ما بتی بساز مثل اینها.


پس خیلى تفاوت است میان آنچه براى ما رخ داد [و آنچه براى شما رخ داد.]
پس خیلی تفاوت است میان آنچه برای ما رخ داد [و آنچه برای شما رخ داد.]


ما درباره خود پیغمبر اختلاف نکردیم بلکه درباره این اختلاف کردیم که مفهوم و مفاد دستور پیغمبر چیست.
ما درباره خود پیغمبر اختلاف نکردیم بلکه درباره این اختلاف کردیم که مفهوم و مفاد دستور پیغمبر چیست.


ایندو با هم خیلى فرق دارد که کارى که به هر حال آن را انجام مى‏دادند توجیهش در خارج این طور باشد (نه اینکه در واقع این طور بود) که بگویند [آنها که مرتکب این خطا شدند]خیال می‌کردند مقصود پیغمبر این بوده و در نتیجه گفته پیغمبر را به این صورت توجیه کردند و یا این‌که بگویند نصّ آیه قرآن با این صراحت را کنار گذاشتند یا قرآن را تحریف کردند.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏4، ص: 769-768</ref>  
ایندو با هم خیلی فرق دارد که کاری که به هر حال آن را انجام می‏دادند توجیهش در خارج این طور باشد (نه اینکه در واقع این طور بود) که بگویند [آنها که مرتکب این خطا شدند]خیال می‌کردند مقصود پیغمبر این بوده و در نتیجه گفته پیغمبر را به این صورت توجیه کردند و یا این‌که بگویند نصّ آیه قرآن با این صراحت را کنار گذاشتند یا قرآن را تحریف کردند.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج‏4، ص: 769-768</ref>  


=امام محمد باقر ‌علیه‌السلام=
=امام محمد باقر ‌علیه‌السلام=
   
   
[[زرارة بن اعین|زرارة]] نقل مى‌کند که: «با برادرم حمران- یا برادر دیگرم بکیر- بر امام باقر (ع) وارد شدیم؛
[[زرارة بن اعین|زرارة]] نقل می‌کند که: «با برادرم حمران- یا برادر دیگرم بکیر- بر امام باقر (ع) وارد شدیم؛
   
   
من به امام گفتم: ما افراد را با شاقول اندازه مى‏‌گیریم، هر کس مانند ما شیعه باشد، خواه از اولاد على و خواه از غیر آنها، با او پیوند دوستى (به عنوان یک مسلمان و اهل نجات) برقرار مى‌کنیم.
من به امام گفتم: ما افراد را با شاقول اندازه می‏‌گیریم، هر کس مانند ما شیعه باشد، خواه از اولاد علی و خواه از غیر آنها، با او پیوند دوستی (به عنوان یک مسلمان و اهل نجات) برقرار می‌کنیم.


و هر کس با عقیده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان یک گمراه و اهل هلاک) تبرّى مى ‏جوییم.»
و هر کس با عقیده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان یک گمراه و اهل هلاک) تبرّی می ‏جوییم.»


امام ‌علیه‌السلام فرمود:
امام ‌علیه‌السلام فرمود:


«اى زرارة! سخن خدا از سخن تو راست‏تر است؛ اگر آنچه تو مى‌گویى درست باشد، پس سخن خدا آنجا که مى‌فرماید:
«ای زرارة! سخن خدا از سخن تو راست‏تر است؛ اگر آنچه تو می‌گویی درست باشد، پس سخن خدا آنجا که می‌فرماید:


«إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ. وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا»<ref>(نساء: 98)</ref> کجا رفت؟!  
«إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ. وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا»<ref>(نساء: 98)</ref> کجا رفت؟!  
خط ۶۱: خط ۶۱:
پس «المرجون لامر اللّه »<ref>(توبه:106 )</ref>چه شد؟!
پس «المرجون لامر اللّه »<ref>(توبه:106 )</ref>چه شد؟!


آنها که خدا درباره آنها مى ‏فرماید:
آنها که خدا درباره آنها می ‏فرماید:


«خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»<ref>(توبه: 102)</ref> کجا رفتند؟!
«خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»<ref>(توبه: 102)</ref> کجا رفتند؟!
خط ۶۷: خط ۶۷:
«[[اصحاب الاعراف]]» چه شدند؟!
«[[اصحاب الاعراف]]» چه شدند؟!


«[[الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ]]»<ref>(توبه: 60)</ref> چه کسانى هستند و کجایند؟!»
«[[الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ]]»<ref>(توبه: 60)</ref> چه کسانی هستند و کجایند؟!»


اگر کسى در روایاتى که از ائمه اطهار (علیهم السلام) رسیده است که بیشترین آنها در «کتاب الحجّة» کافى و «کتاب الایمان و الکفر» کافى گرد آمده است دقت کند مى‌‏یابد که:  
اگر کسی در روایاتی که از ائمه اطهار (علیهم السلام) رسیده است که بیشترین آنها در «کتاب الحجّة» کافی و «کتاب الایمان و الکفر» کافی گرد آمده است دقت کند می‌‏یابد که:  


ائمه (علیهم السلام) تکیه‌شان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان مى‌آید از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق تعصّب و عناد بورزد و یا لااقل در شرایطى باشد که مى ‏بایست تحقیق و جستجو کند و نکند؛  
ائمه (علیهم السلام) تکیه‌شان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان می‌آید از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق تعصّب و عناد بورزد و یا لااقل در شرایطی باشد که می ‏بایست تحقیق و جستجو کند و نکند؛  


اما افرادى که ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراک و یا به علل دیگر در شرایطى بسر مى‌برند که مصداق منکر و یا مقصّر در تحقیق و جستجو به شمار نمى‏‌روند، آنها در ردیف منکران و مخالفان نیستند، آنها از «مستضعفین»( یعنى بیچارگان و دست‏ نارسان) و «[[مرجون لامر اللّه]]» (یعنى کسانى که درباره آنها باید گفت کار اینها با خداست، خداوند خودش به نحوى که حکمت و رحمتش ایجاب مى‌کند عمل خواهد کرد.) به شمار مى‌‏روند؛
اما افرادی که ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراک و یا به علل دیگر در شرایطی بسر می‌برند که مصداق منکر و یا مقصّر در تحقیق و جستجو به شمار نمی‏‌روند، آنها در ردیف منکران و مخالفان نیستند، آنها از «مستضعفین»( یعنی بیچارگان و دست‏ نارسان) و «[[مرجون لامر اللّه]]» (یعنی کسانی که درباره آنها باید گفت کار اینها با خداست، خداوند خودش به نحوی که حکمت و رحمتش ایجاب می‌کند عمل خواهد کرد.) به شمار می‌‏روند؛


از روایات استفاده مى‏ شود که ائمه اطهار بسیارى از مردم را از این طبقه مى‌دانند.
از روایات استفاده می‏ شود که ائمه اطهار بسیاری از مردم را از این طبقه می‌دانند.
<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ؛ ج‏1 ؛ ص323-322-با تلخیص و  ویرایش جزئی -</ref>
<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری ؛ ج‏1 ؛ ص323-322-با تلخیص و  ویرایش جزئی -</ref>


=امام صادق ‌علیه‌السلام=
=امام صادق ‌علیه‌السلام=
خط ۸۴: خط ۸۴:
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می‌کند:‌  
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می‌کند:‌  


در «کافى» کتاب الحجة، برخى روایات نقل مى‌کند مبنى بر اینکه:  
در «کافی» کتاب الحجة، برخی روایات نقل می‌کند مبنی بر اینکه:  


کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبولref>(کافی ج 1ص 183 )<nowiki></ref></nowiki>
کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبولref>(کافی ج 1ص 183 )<nowiki></ref></nowiki>
«هر که خدا را با عبادتى اطاعت کند و خود را به رنج اندازد اما امامى که خدا برایش معیّن کرده نداشته باشد عملش مردود است».  
«هر که خدا را با عبادتی اطاعت کند و خود را به رنج اندازد اما امامی که خدا برایش معیّن کرده نداشته باشد عملش مردود است».  


و یا اینکه:  
و یا اینکه:  


لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته  
لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته  
«خدا اعمال بندگان را بدون آنکه امام زمان خودشان را بشناسند نمى ‏پذیرد».  
«خدا اعمال بندگان را بدون آنکه امام زمان خودشان را بشناسند نمی ‏پذیرد».  


ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می‌کند:‌  
ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می‌کند:‌  


در عین حال در همان کتاب الحجة کافى از امام صادق (‌علیه‌السلام) نقل می‌کند که:  
در عین حال در همان کتاب الحجة کافی از امام صادق (‌علیه‌السلام) نقل می‌کند که:  


من عرفنا کان مؤمنا، و من انکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت على ضلالته یفعل اللّه ما یشاء  
من عرفنا کان مؤمنا، و من انکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا حتّی رجع الی الهدی الّذی افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت علی ضلالته یفعل اللّه ما یشاء  


«هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و هر که نه بشناسد و نه انکار کند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از کسانى است که کارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».  
«هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و هر که نه بشناسد و نه انکار کند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از کسانی است که کارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».  




[[محمد بن مسلم]] مى‏گوید:  
[[محمد بن مسلم]] می‏گوید:  
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه مى‏‌گویى درباره کسى که در خدا شک کند؟  
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه می‏‌گویی درباره کسی که در خدا شک کند؟  


امام فرمود: - کافر است.  
امام فرمود: - کافر است.  




- چه مى‏گویى درباره کسى که در رسول خدا شک کند؟ - کافر است.  
- چه می‏گویی درباره کسی که در رسول خدا شک کند؟ - کافر است.  
‌  
‌  
در این وقت امام به سوى زرارة توجه کرد و فرمود: «همانا چنین کسى آنگاه کافر است که انکار کند و جحود بورزد».  
در این وقت امام به سوی زرارة توجه کرد و فرمود: «همانا چنین کسی آنگاه کافر است که انکار کند و جحود بورزد».  




و هم در کافى نقل می‌کند که هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت:  
و هم در کافی نقل می‌کند که هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت:  


من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یک جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره کسى که امر امامت را نشناسد چیست؟ من گفتم: به عقیده من کافر است.  
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یک جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره کسی که امر امامت را نشناسد چیست؟ من گفتم: به عقیده من کافر است.  


[[ابو الخطاب]] گفت: تا حجّت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است.  
[[ابو الخطاب]] گفت: تا حجّت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است.  


محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انکار هم نداشته باشد چگونه کافر شمرده مى‏شود؟! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد کافر نیست. به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده مخالف داشتیم.  
محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انکار هم نداشته باشد چگونه کافر شمرده می‏شود؟! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد کافر نیست. به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده مخالف داشتیم.  


موقع حج رسید، به حج رفتم و در مکه به حضور امام صادق (‌علیه‌السلام) رسیدم.  
موقع حج رسید، به حج رفتم و در مکه به حضور امام صادق (‌علیه‌السلام) رسیدم.  


جریان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم.
جریان مباحثه سه نفری را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم.


امام فرمود:  
امام فرمود:  
هنگامى میان شما قضاوت مى‏کنم و به این سؤال پاسخ مى‏‌دهم که آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏ گاه من و شما سه نفر همین امشب در منى نزدیک جمره وسطى.  
هنگامی میان شما قضاوت می‏کنم و به این سؤال پاسخ می‏‌دهم که آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏ گاه من و شما سه نفر همین امشب در منی نزدیک جمره وسطی.  




شب که شد سه نفرى رفتیم. امام در حالى که بالشى را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع کرد: - چه مى‏گویید درباره خدمتکاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمى‏دهند؟
شب که شد سه نفری رفتیم. امام در حالی که بالشی را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع کرد: - چه می‏گویید درباره خدمتکاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمی‏دهند؟
من گفتم: چرا.
من گفتم: چرا.
   
   
- آیا به رسالت پیغمبر گواهى نمى‏دهند؟ - چرا.  
- آیا به رسالت پیغمبر گواهی نمی‏دهند؟ - چرا.  
- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را می‌‏شناسند؟ - نه.
- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را می‌‏شناسند؟ - نه.
   
   
- پس تکلیف آنها به عقیده شما چیست؟ - عقیده من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است.  
- پس تکلیف آنها به عقیده شما چیست؟ - عقیده من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است.  
- سبحان اللّه! آیا مردم کوچه و بازار را ندیده‏اى، سقّاها را ندیده‌‏اى؟ - چرا، دیده و مى‏بینم.  
- سبحان اللّه! آیا مردم کوچه و بازار را ندیده‏ای، سقّاها را ندیده‌‏ای؟ - چرا، دیده و می‏بینم.  
- آیا اینها نماز نمى‏‌خوانند؟ روزه نمى‏‌گیرند؟ حج نمى‏‌کنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمى‏‌دهند؟ - چرا.  
- آیا اینها نماز نمی‏‌خوانند؟ روزه نمی‏‌گیرند؟ حج نمی‏‌کنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمی‏‌دهند؟ - چرا.  
- خوب آیا اینها مانند شما امام را می‌‏شناسند؟ - نه.  
- خوب آیا اینها مانند شما امام را می‌‏شناسند؟ - نه.  




- پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.  
- پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.  
- سبحان اللّه! آیا وضع کعبه و طواف این مردم را نمى‏‌بینى؟ هیچ نمى‌‏بینى که اهل یمن چگونه به پرده‏‌هاى کعبه مى‌چسبند؟
- سبحان اللّه! آیا وضع کعبه و طواف این مردم را نمی‏‌بینی؟ هیچ نمی‌‏بینی که اهل یمن چگونه به پرده‏‌های کعبه می‌چسبند؟
- چرا. - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمى‏‌خوانند؟ روزه نمى‏‌گیرند؟ حج نمى‏‌کنند؟
- چرا. - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمی‏‌خوانند؟ روزه نمی‏‌گیرند؟ حج نمی‏‌کنند؟
- چرا. - خوب آیا اینها مانند شما امام را می‌‏شناسند؟ - نه.  
- چرا. - خوب آیا اینها مانند شما امام را می‌‏شناسند؟ - نه.  


خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:




هاشم که به قول مرحوم فیض، مى‏‌دانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: نه.  
هاشم که به قول مرحوم فیض، می‏‌دانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: نه.  




امام فرمود: بسیار بد است براى شما که چیزى را که از ما نشنیده‏‌اید از پیش خود بگویید.  
امام فرمود: بسیار بد است برای شما که چیزی را که از ما نشنیده‏‌اید از پیش خود بگویید.  




هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: گمان بردم که امام نظر محمد بن مسلم را تأیید می‌کند و مى‏‌خواهد ما را به سخن او برگرداند <ref>رک به: مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 327-320)</ref>  
هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: گمان بردم که امام نظر محمد بن مسلم را تأیید می‌کند و می‏‌خواهد ما را به سخن او برگرداند <ref>رک به: مجموعه آثار استاد شهید مطهری (عدل الهی)، ج‏1، ص: 327-320)</ref>  


همان‌گونه که در روایت مذکور می‌بینیم امام ‌علیه‌السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می‌داند.  
همان‌گونه که در روایت مذکور می‌بینیم امام ‌علیه‌السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می‌داند.  
خط ۱۶۴: خط ۱۶۴:
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می‌پردازد:‌  
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می‌پردازد:‌  


در «کافى» آخر «کتاب الایمان و الکفر» بابى دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملى زیان نمى‏‌رساند و با کفر، هیچ عملى سود نمى‌‏بخشد.»  
در «کافی» آخر «کتاب الایمان و الکفر» بابی دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملی زیان نمی‏‌رساند و با کفر، هیچ عملی سود نمی‌‏بخشد.»  
ولى روایاتى که در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمی‌کند؛ از آن جمله‏ این روایت است: یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (‌علیه‌السلام) پرسیدم:  
ولی روایاتی که در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمی‌کند؛ از آن جمله‏ این روایت است: یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (‌علیه‌السلام) پرسیدم:  


هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنین؟ قال: لا  
هل لاحد علی ما عمل ثواب علی اللّه موجب الّا المؤمنین؟ قال: لا  
«آیا جز مؤمنین کسى دیگر هم هست که پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ <ref>«کافى» آخر «کتاب الایمان و الکفر»</ref>
«آیا جز مؤمنین کسی دیگر هم هست که پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ <ref>«کافی» آخر «کتاب الایمان و الکفر»</ref>
امام فرمود: نه».
امام فرمود: نه».
   
   
شهید مطهری در تحلیل این روایت می‌فرماید:‌
شهید مطهری در تحلیل این روایت می‌فرماید:‌


مقصود این روایت این است که خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏اى که داده است البته لزوماً به وعده خود وفا می‌کند، ولى در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا کند، و چون وعده نداده است پس با خود او است که پاداش بدهد یا ندهد.  
مقصود این روایت این است که خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏ای که داده است البته لزوماً به وعده خود وفا می‌کند، ولی در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا کند، و چون وعده نداده است پس با خود او است که پاداش بدهد یا ندهد.  
امام با این بیان مى‏‌خواهد بفهماند که غیر اهل ایمان از نظر اینکه خدا پاداش مى‏‌دهد یا نمى‏‌دهد در حکم مستضعفین و مرجون لامر اللّه می‌باشند؛ باید گفت کار اینها با خداست که پاداش بدهد یا ندهد.  
امام با این بیان می‏‌خواهد بفهماند که غیر اهل ایمان از نظر اینکه خدا پاداش می‏‌دهد یا نمی‏‌دهد در حکم مستضعفین و مرجون لامر اللّه می‌باشند؛ باید گفت کار اینها با خداست که پاداش بدهد یا ندهد.  


شهید مطهری بعد از مباحث روایی می‌فرماید:  
شهید مطهری بعد از مباحث روایی می‌فرماید:  


البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل کردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است که گفتیم. اگر کسى جز این استنباط می‌کند و نظر ما را تأیید نمی‌کند ممکن است نظر خود را مستدل بیان کند، شاید مورد استفاده ما نیز قرار گیرد.<ref>همان</ref>
البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل کردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است که گفتیم. اگر کسی جز این استنباط می‌کند و نظر ما را تأیید نمی‌کند ممکن است نظر خود را مستدل بیان کند، شاید مورد استفاده ما نیز قرار گیرد.<ref>همان</ref>




خط ۲۳۸: خط ۲۳۸:
آن‌گاه فرمود:
آن‌گاه فرمود:


فلیس ینبغی أن یحمل صاحب السهم على ما علیه صاحب السهمین ولا صاحب السهمین على ما علیه صاحب الثلاثة ولا صاحب الثلاثة على ما علیه صاحب الأربعة ولا صاحب الأربعة على ما علیه صاحب الخمسة ولا صاحب الخمسة على ما علیه صاحب الستة ولا صاحب الستة على ما علیه صاحب السبعة،  
فلیس ینبغی أن یحمل صاحب السهم علی ما علیه صاحب السهمین ولا صاحب السهمین علی ما علیه صاحب الثلاثة ولا صاحب الثلاثة علی ما علیه صاحب الأربعة ولا صاحب الأربعة علی ما علیه صاحب الخمسة ولا صاحب الخمسة علی ما علیه صاحب الستة ولا صاحب الستة علی ما علیه صاحب السبعة،  


:بنابراین وقتی اسلام دارای مراتبی است شایسته نیست کسانی را که در مرتبه اول ان قرار دارند به اموری وادار نمود که مختص مسلمانان مرتبه دوم است و همینطور کسانی را در مرتبه دوم اسلام قراردارند وادار به اموری نمود که مختص به مسلمانان مرتبه سوم است و...
:بنابراین وقتی اسلام دارای مراتبی است شایسته نیست کسانی را که در مرتبه اول ان قرار دارند به اموری وادار نمود که مختص مسلمانان مرتبه دوم است و همینطور کسانی را در مرتبه دوم اسلام قراردارند وادار به اموری نمود که مختص به مسلمانان مرتبه سوم است و...
خط ۲۷۳: خط ۲۷۳:
فقال: إن الایمان یشارک الاسلام والاسلام لا یشارک الایمان،  
فقال: إن الایمان یشارک الاسلام والاسلام لا یشارک الایمان،  
فقلت: فصفهما لی،
فقلت: فصفهما لی،
فقال: الاسلام شهادة أن لا إله إلا الله والتصدیق برسول الله ( صلى الله علیه وآله )، به حقنت الدماء وعلیه جرت المناکح والمواریث وعلى ظاهره جماعة الناس، والایمان الهدى وما یثبت فی القلوب من صفة الاسلام وما ظهر من العمل به والایمان أرفع من الاسلام بدرجة، إن الایمان یشارک الاسلام فی الظاهر والاسلام لا یشارک الایمان فی الباطن وإن اجتمعا فی القول والصفة.<ref>کافی ج ص25</ref>   
فقال: الاسلام شهادة أن لا إله إلا الله والتصدیق برسول الله ( صلی الله علیه وآله )، به حقنت الدماء وعلیه جرت المناکح والمواریث وعلی ظاهره جماعة الناس، والایمان الهدی وما یثبت فی القلوب من صفة الاسلام وما ظهر من العمل به والایمان أرفع من الاسلام بدرجة، إن الایمان یشارک الاسلام فی الظاهر والاسلام لا یشارک الایمان فی الباطن وإن اجتمعا فی القول والصفة.<ref>کافی ج ص25</ref>   




خط ۲۸۸: خط ۲۸۸:
===روایت سوم===
===روایت سوم===


عن أبی جعفر ( ‌علیه‌السلام ) قال: سمعته یقول: الایمان ما استقر فی القلب وأفضى به إلى الله عز وجل وصدقه العمل بالطاعة لله والتسلیم لامره والاسلام ما ظهر من قول أو فعل وهو الذی علیه جماعة الناس من الفرق کلها و به حقنت الدماء وعلیه جرت المواریث وجاز النکاح واجتمعوا على
عن أبی جعفر ( ‌علیه‌السلام ) قال: سمعته یقول: الایمان ما استقر فی القلب وأفضی به إلی الله عز وجل وصدقه العمل بالطاعة لله والتسلیم لامره والاسلام ما ظهر من قول أو فعل وهو الذی علیه جماعة الناس من الفرق کلها و به حقنت الدماء وعلیه جرت المواریث وجاز النکاح واجتمعوا علی
الصلاة والزکاة والصوم والحج، فخرجوا بذلک من الکفر وأضیفوا إلى الایمان، والاسلام لا یشرک الایمان والایمان یشرک الاسلام وهما فی القول والفعل یجتمعان،کما صارت الکعبة فی المسجد والمسجد لیس فی الکعبة وکذلک الایمان یشرک الاسلام والاسلام لا یشرک الایمان وقد قال الله عز وجل: " قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا أسلمنا ولما یدخل الایمان فی قلوبکم فقول الله عز وجل أصدق القول
الصلاة والزکاة والصوم والحج، فخرجوا بذلک من الکفر وأضیفوا إلی الایمان، والاسلام لا یشرک الایمان والایمان یشرک الاسلام وهما فی القول والفعل یجتمعان،کما صارت الکعبة فی المسجد والمسجد لیس فی الکعبة وکذلک الایمان یشرک الاسلام والاسلام لا یشرک الایمان وقد قال الله عز وجل: " قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا أسلمنا ولما یدخل الایمان فی قلوبکم فقول الله عز وجل أصدق القول




قلت: فهل للمؤمن فضل على المسلم فی شئ من الفضائل والأحکام والحدود وغیر ذلک ؟
قلت: فهل للمؤمن فضل علی المسلم فی شئ من الفضائل والأحکام والحدود وغیر ذلک ؟
فقال: لا، هما یجریان فی ذلک مجرى واحد ولکن للمؤمن فضل على المسلم فی أعمالهما وما یتقربان به إلى الله عز وجل، قلت: ألیس الله عز وجل یقول: " من جاءبالحسنة فله عشر أمثالها " وزعمت أنهم مجتمعون على الصلاة والزکاة والصوم والحج مع المؤمن ؟ قال: ألیس قد قال الله عز وجل: " یضاعفه له أضعافا کثیرة فالمؤمنون هم الذین یضاعف الله عز وجل لهم حسناتهم لکل حسنة سبعون ضعفا، فهذا فضل المؤمن ویزیده الله فی حسناته على قدر صحة إیمانه أضعافا کثیرة ویفعل الله بالمؤمنین ما یشاء من الخیر، قلت: أرأیت من دخل فی الاسلام ألیس هو داخلا فی الایمان ؟
فقال: لا، هما یجریان فی ذلک مجری واحد ولکن للمؤمن فضل علی المسلم فی أعمالهما وما یتقربان به إلی الله عز وجل، قلت: ألیس الله عز وجل یقول: " من جاءبالحسنة فله عشر أمثالها " وزعمت أنهم مجتمعون علی الصلاة والزکاة والصوم والحج مع المؤمن ؟ قال: ألیس قد قال الله عز وجل: " یضاعفه له أضعافا کثیرة فالمؤمنون هم الذین یضاعف الله عز وجل لهم حسناتهم لکل حسنة سبعون ضعفا، فهذا فضل المؤمن ویزیده الله فی حسناته علی قدر صحة إیمانه أضعافا کثیرة ویفعل الله بالمؤمنین ما یشاء من الخیر، قلت: أرأیت من دخل فی الاسلام ألیس هو داخلا فی الایمان ؟
فقال: لا ولکنه قد أضیف إلى الایمان وخرج من الکفر وسأضرب لک مثلا تعقل به فضل الایمان على الاسلام، أرأیت لو بصرت رجلا فی المسجد أکنت تشهد أنک رأیته فی الکعبة ؟
فقال: لا ولکنه قد أضیف إلی الایمان وخرج من الکفر وسأضرب لک مثلا تعقل به فضل الایمان علی الاسلام، أرأیت لو بصرت رجلا فی المسجد أکنت تشهد أنک رأیته فی الکعبة ؟
قلت: لا یجوز لی ذلک، قال: فلو بصرت رجلا فی الکعبة أکنت شاهدا أنه قد دخل المسجد الحرام، قلت: نعم، قال: وکیف ذلک ؟ قلت: إنه لا یصل إلى دخول الکعبة حتى یدخل المسجد، فقال: قد أصبت وأحسنت، ثم قال: کذلک الایمان والاسلام <ref>کافی ج 2ص27</ref>
قلت: لا یجوز لی ذلک، قال: فلو بصرت رجلا فی الکعبة أکنت شاهدا أنه قد دخل المسجد الحرام، قلت: نعم، قال: وکیف ذلک ؟ قلت: إنه لا یصل إلی دخول الکعبة حتی یدخل المسجد، فقال: قد أصبت وأحسنت، ثم قال: کذلک الایمان والاسلام <ref>کافی ج 2ص27</ref>


==  تبیین ==
==  تبیین ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش