۸۷٬۹۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
شهید مطهری در تبیین سخن امام علی علیهالسلام میفرماید: | شهید مطهری در تبیین سخن امام علی علیهالسلام میفرماید: | ||
امیرالمؤمنین جواب | امیرالمؤمنین جواب خیلی عجیبی میدهد، میفرماید: انَّمَا اخْتَلَفْنا عَنْهُ لا فیهِ وَ لکِنَّکُمْ ما جَفَّتْ ارْجُلُکُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتّی قُلْتُمْ لِنَبِیِّکُمُ «اجْعَلْ لَنا الهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ فَقالَ انَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلونَ» | ||
ما درباره پیغمبر اختلاف نکردیم، اختلاف ما درباره | ما درباره پیغمبر اختلاف نکردیم، اختلاف ما درباره دستوری بود که از پیغمبر ما رسیده بود؛ ولی شما هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده بود که از پیغمبرتان خواستید که همان اصل اول توحیدتان را زیر پا بگذارید، گفتید برای ما بتی بساز مثل اینها. | ||
پس | پس خیلی تفاوت است میان آنچه برای ما رخ داد [و آنچه برای شما رخ داد.] | ||
ما درباره خود پیغمبر اختلاف نکردیم بلکه درباره این اختلاف کردیم که مفهوم و مفاد دستور پیغمبر چیست. | ما درباره خود پیغمبر اختلاف نکردیم بلکه درباره این اختلاف کردیم که مفهوم و مفاد دستور پیغمبر چیست. | ||
ایندو با هم | ایندو با هم خیلی فرق دارد که کاری که به هر حال آن را انجام میدادند توجیهش در خارج این طور باشد (نه اینکه در واقع این طور بود) که بگویند [آنها که مرتکب این خطا شدند]خیال میکردند مقصود پیغمبر این بوده و در نتیجه گفته پیغمبر را به این صورت توجیه کردند و یا اینکه بگویند نصّ آیه قرآن با این صراحت را کنار گذاشتند یا قرآن را تحریف کردند.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج4، ص: 769-768</ref> | ||
=امام محمد باقر علیهالسلام= | =امام محمد باقر علیهالسلام= | ||
[[زرارة بن اعین|زرارة]] نقل | [[زرارة بن اعین|زرارة]] نقل میکند که: «با برادرم حمران- یا برادر دیگرم بکیر- بر امام باقر (ع) وارد شدیم؛ | ||
من به امام گفتم: ما افراد را با شاقول اندازه | من به امام گفتم: ما افراد را با شاقول اندازه میگیریم، هر کس مانند ما شیعه باشد، خواه از اولاد علی و خواه از غیر آنها، با او پیوند دوستی (به عنوان یک مسلمان و اهل نجات) برقرار میکنیم. | ||
و هر کس با عقیده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان یک گمراه و اهل هلاک) | و هر کس با عقیده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان یک گمراه و اهل هلاک) تبرّی می جوییم.» | ||
امام علیهالسلام فرمود: | امام علیهالسلام فرمود: | ||
«ای زرارة! سخن خدا از سخن تو راستتر است؛ اگر آنچه تو میگویی درست باشد، پس سخن خدا آنجا که میفرماید: | |||
«إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ. وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا»<ref>(نساء: 98)</ref> کجا رفت؟! | «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ. وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا»<ref>(نساء: 98)</ref> کجا رفت؟! | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
پس «المرجون لامر اللّه »<ref>(توبه:106 )</ref>چه شد؟! | پس «المرجون لامر اللّه »<ref>(توبه:106 )</ref>چه شد؟! | ||
آنها که خدا درباره آنها | آنها که خدا درباره آنها می فرماید: | ||
«خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»<ref>(توبه: 102)</ref> کجا رفتند؟! | «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً»<ref>(توبه: 102)</ref> کجا رفتند؟! | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
«[[اصحاب الاعراف]]» چه شدند؟! | «[[اصحاب الاعراف]]» چه شدند؟! | ||
«[[الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ]]»<ref>(توبه: 60)</ref> چه | «[[الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ]]»<ref>(توبه: 60)</ref> چه کسانی هستند و کجایند؟!» | ||
اگر | اگر کسی در روایاتی که از ائمه اطهار (علیهم السلام) رسیده است که بیشترین آنها در «کتاب الحجّة» کافی و «کتاب الایمان و الکفر» کافی گرد آمده است دقت کند مییابد که: | ||
ائمه (علیهم السلام) تکیهشان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان | ائمه (علیهم السلام) تکیهشان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان میآید از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق تعصّب و عناد بورزد و یا لااقل در شرایطی باشد که می بایست تحقیق و جستجو کند و نکند؛ | ||
اما | اما افرادی که ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراک و یا به علل دیگر در شرایطی بسر میبرند که مصداق منکر و یا مقصّر در تحقیق و جستجو به شمار نمیروند، آنها در ردیف منکران و مخالفان نیستند، آنها از «مستضعفین»( یعنی بیچارگان و دست نارسان) و «[[مرجون لامر اللّه]]» (یعنی کسانی که درباره آنها باید گفت کار اینها با خداست، خداوند خودش به نحوی که حکمت و رحمتش ایجاب میکند عمل خواهد کرد.) به شمار میروند؛ | ||
از روایات استفاده | از روایات استفاده می شود که ائمه اطهار بسیاری از مردم را از این طبقه میدانند. | ||
<ref>مجموعه آثار استاد شهید | <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری ؛ ج1 ؛ ص323-322-با تلخیص و ویرایش جزئی -</ref> | ||
=امام صادق علیهالسلام= | =امام صادق علیهالسلام= | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل میکند: | شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل میکند: | ||
در | در «کافی» کتاب الحجة، برخی روایات نقل میکند مبنی بر اینکه: | ||
کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبولref>(کافی ج 1ص 183 )<nowiki></ref></nowiki> | کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبولref>(کافی ج 1ص 183 )<nowiki></ref></nowiki> | ||
«هر که خدا را با | «هر که خدا را با عبادتی اطاعت کند و خود را به رنج اندازد اما امامی که خدا برایش معیّن کرده نداشته باشد عملش مردود است». | ||
و یا اینکه: | و یا اینکه: | ||
لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته | لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته | ||
«خدا اعمال بندگان را بدون آنکه امام زمان خودشان را بشناسند | «خدا اعمال بندگان را بدون آنکه امام زمان خودشان را بشناسند نمی پذیرد». | ||
ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان میکند: | ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان میکند: | ||
در عین حال در همان کتاب الحجة | در عین حال در همان کتاب الحجة کافی از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند که: | ||
من عرفنا کان مؤمنا، و من انکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا | من عرفنا کان مؤمنا، و من انکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا حتّی رجع الی الهدی الّذی افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت علی ضلالته یفعل اللّه ما یشاء | ||
«هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و هر که نه بشناسد و نه انکار کند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از | «هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و هر که نه بشناسد و نه انکار کند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از کسانی است که کارش واگذار به خداست مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ». | ||
[[محمد بن مسلم]] | [[محمد بن مسلم]] میگوید: | ||
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه | در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه میگویی درباره کسی که در خدا شک کند؟ | ||
امام فرمود: - کافر است. | امام فرمود: - کافر است. | ||
- چه | - چه میگویی درباره کسی که در رسول خدا شک کند؟ - کافر است. | ||
| | ||
در این وقت امام به | در این وقت امام به سوی زرارة توجه کرد و فرمود: «همانا چنین کسی آنگاه کافر است که انکار کند و جحود بورزد». | ||
و هم در | و هم در کافی نقل میکند که هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت: | ||
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یک جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره | من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یک جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره کسی که امر امامت را نشناسد چیست؟ من گفتم: به عقیده من کافر است. | ||
[[ابو الخطاب]] گفت: تا حجّت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است. | [[ابو الخطاب]] گفت: تا حجّت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است. | ||
محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انکار هم نداشته باشد چگونه کافر شمرده | محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انکار هم نداشته باشد چگونه کافر شمرده میشود؟! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد کافر نیست. به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده مخالف داشتیم. | ||
موقع حج رسید، به حج رفتم و در مکه به حضور امام صادق (علیهالسلام) رسیدم. | موقع حج رسید، به حج رفتم و در مکه به حضور امام صادق (علیهالسلام) رسیدم. | ||
جریان مباحثه سه | جریان مباحثه سه نفری را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. | ||
امام فرمود: | امام فرمود: | ||
هنگامی میان شما قضاوت میکنم و به این سؤال پاسخ میدهم که آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده گاه من و شما سه نفر همین امشب در منی نزدیک جمره وسطی. | |||
شب که شد سه | شب که شد سه نفری رفتیم. امام در حالی که بالشی را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع کرد: - چه میگویید درباره خدمتکاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمیدهند؟ | ||
من گفتم: چرا. | من گفتم: چرا. | ||
- آیا به رسالت پیغمبر | - آیا به رسالت پیغمبر گواهی نمیدهند؟ - چرا. | ||
- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را میشناسند؟ - نه. | - آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را میشناسند؟ - نه. | ||
- پس تکلیف آنها به عقیده شما چیست؟ - عقیده من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است. | - پس تکلیف آنها به عقیده شما چیست؟ - عقیده من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است. | ||
- سبحان اللّه! آیا مردم کوچه و بازار را | - سبحان اللّه! آیا مردم کوچه و بازار را ندیدهای، سقّاها را ندیدهای؟ - چرا، دیده و میبینم. | ||
- آیا اینها نماز | - آیا اینها نماز نمیخوانند؟ روزه نمیگیرند؟ حج نمیکنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمیدهند؟ - چرا. | ||
- خوب آیا اینها مانند شما امام را میشناسند؟ - نه. | - خوب آیا اینها مانند شما امام را میشناسند؟ - نه. | ||
- پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است. | - پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است. | ||
- سبحان اللّه! آیا وضع کعبه و طواف این مردم را | - سبحان اللّه! آیا وضع کعبه و طواف این مردم را نمیبینی؟ هیچ نمیبینی که اهل یمن چگونه به پردههای کعبه میچسبند؟ | ||
- چرا. - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز | - چرا. - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمیخوانند؟ روزه نمیگیرند؟ حج نمیکنند؟ | ||
- چرا. - خوب آیا اینها مانند شما امام را میشناسند؟ - نه. | - چرا. - خوب آیا اینها مانند شما امام را میشناسند؟ - نه. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
هاشم که به قول مرحوم فیض، | هاشم که به قول مرحوم فیض، میدانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: نه. | ||
امام فرمود: بسیار بد است | امام فرمود: بسیار بد است برای شما که چیزی را که از ما نشنیدهاید از پیش خود بگویید. | ||
هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: گمان بردم که امام نظر محمد بن مسلم را تأیید میکند و | هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: گمان بردم که امام نظر محمد بن مسلم را تأیید میکند و میخواهد ما را به سخن او برگرداند <ref>رک به: مجموعه آثار استاد شهید مطهری (عدل الهی)، ج1، ص: 327-320)</ref> | ||
همانگونه که در روایت مذکور میبینیم امام علیهالسلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج میداند. | همانگونه که در روایت مذکور میبینیم امام علیهالسلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج میداند. | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر میپردازد: | شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر میپردازد: | ||
در | در «کافی» آخر «کتاب الایمان و الکفر» بابی دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملی زیان نمیرساند و با کفر، هیچ عملی سود نمیبخشد.» | ||
ولی روایاتی که در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمیکند؛ از آن جمله این روایت است: یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (علیهالسلام) پرسیدم: | |||
هل لاحد | هل لاحد علی ما عمل ثواب علی اللّه موجب الّا المؤمنین؟ قال: لا | ||
«آیا جز مؤمنین | «آیا جز مؤمنین کسی دیگر هم هست که پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ <ref>«کافی» آخر «کتاب الایمان و الکفر»</ref> | ||
امام فرمود: نه». | امام فرمود: نه». | ||
شهید مطهری در تحلیل این روایت میفرماید: | شهید مطهری در تحلیل این روایت میفرماید: | ||
مقصود این روایت این است که خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب | مقصود این روایت این است که خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعدهای که داده است البته لزوماً به وعده خود وفا میکند، ولی در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا کند، و چون وعده نداده است پس با خود او است که پاداش بدهد یا ندهد. | ||
امام با این بیان | امام با این بیان میخواهد بفهماند که غیر اهل ایمان از نظر اینکه خدا پاداش میدهد یا نمیدهد در حکم مستضعفین و مرجون لامر اللّه میباشند؛ باید گفت کار اینها با خداست که پاداش بدهد یا ندهد. | ||
شهید مطهری بعد از مباحث روایی میفرماید: | شهید مطهری بعد از مباحث روایی میفرماید: | ||
البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل کردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است که گفتیم. اگر | البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل کردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است که گفتیم. اگر کسی جز این استنباط میکند و نظر ما را تأیید نمیکند ممکن است نظر خود را مستدل بیان کند، شاید مورد استفاده ما نیز قرار گیرد.<ref>همان</ref> | ||
خط ۲۳۸: | خط ۲۳۸: | ||
آنگاه فرمود: | آنگاه فرمود: | ||
فلیس ینبغی أن یحمل صاحب السهم | فلیس ینبغی أن یحمل صاحب السهم علی ما علیه صاحب السهمین ولا صاحب السهمین علی ما علیه صاحب الثلاثة ولا صاحب الثلاثة علی ما علیه صاحب الأربعة ولا صاحب الأربعة علی ما علیه صاحب الخمسة ولا صاحب الخمسة علی ما علیه صاحب الستة ولا صاحب الستة علی ما علیه صاحب السبعة، | ||
:بنابراین وقتی اسلام دارای مراتبی است شایسته نیست کسانی را که در مرتبه اول ان قرار دارند به اموری وادار نمود که مختص مسلمانان مرتبه دوم است و همینطور کسانی را در مرتبه دوم اسلام قراردارند وادار به اموری نمود که مختص به مسلمانان مرتبه سوم است و... | :بنابراین وقتی اسلام دارای مراتبی است شایسته نیست کسانی را که در مرتبه اول ان قرار دارند به اموری وادار نمود که مختص مسلمانان مرتبه دوم است و همینطور کسانی را در مرتبه دوم اسلام قراردارند وادار به اموری نمود که مختص به مسلمانان مرتبه سوم است و... | ||
خط ۲۷۳: | خط ۲۷۳: | ||
فقال: إن الایمان یشارک الاسلام والاسلام لا یشارک الایمان، | فقال: إن الایمان یشارک الاسلام والاسلام لا یشارک الایمان، | ||
فقلت: فصفهما لی، | فقلت: فصفهما لی، | ||
فقال: الاسلام شهادة أن لا إله إلا الله والتصدیق برسول الله ( | فقال: الاسلام شهادة أن لا إله إلا الله والتصدیق برسول الله ( صلی الله علیه وآله )، به حقنت الدماء وعلیه جرت المناکح والمواریث وعلی ظاهره جماعة الناس، والایمان الهدی وما یثبت فی القلوب من صفة الاسلام وما ظهر من العمل به والایمان أرفع من الاسلام بدرجة، إن الایمان یشارک الاسلام فی الظاهر والاسلام لا یشارک الایمان فی الباطن وإن اجتمعا فی القول والصفة.<ref>کافی ج ص25</ref> | ||
خط ۲۸۸: | خط ۲۸۸: | ||
===روایت سوم=== | ===روایت سوم=== | ||
عن أبی جعفر ( علیهالسلام ) قال: سمعته یقول: الایمان ما استقر فی القلب | عن أبی جعفر ( علیهالسلام ) قال: سمعته یقول: الایمان ما استقر فی القلب وأفضی به إلی الله عز وجل وصدقه العمل بالطاعة لله والتسلیم لامره والاسلام ما ظهر من قول أو فعل وهو الذی علیه جماعة الناس من الفرق کلها و به حقنت الدماء وعلیه جرت المواریث وجاز النکاح واجتمعوا علی | ||
الصلاة والزکاة والصوم والحج، فخرجوا بذلک من الکفر وأضیفوا | الصلاة والزکاة والصوم والحج، فخرجوا بذلک من الکفر وأضیفوا إلی الایمان، والاسلام لا یشرک الایمان والایمان یشرک الاسلام وهما فی القول والفعل یجتمعان،کما صارت الکعبة فی المسجد والمسجد لیس فی الکعبة وکذلک الایمان یشرک الاسلام والاسلام لا یشرک الایمان وقد قال الله عز وجل: " قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا أسلمنا ولما یدخل الایمان فی قلوبکم فقول الله عز وجل أصدق القول | ||
قلت: فهل للمؤمن فضل | قلت: فهل للمؤمن فضل علی المسلم فی شئ من الفضائل والأحکام والحدود وغیر ذلک ؟ | ||
فقال: لا، هما یجریان فی ذلک | فقال: لا، هما یجریان فی ذلک مجری واحد ولکن للمؤمن فضل علی المسلم فی أعمالهما وما یتقربان به إلی الله عز وجل، قلت: ألیس الله عز وجل یقول: " من جاءبالحسنة فله عشر أمثالها " وزعمت أنهم مجتمعون علی الصلاة والزکاة والصوم والحج مع المؤمن ؟ قال: ألیس قد قال الله عز وجل: " یضاعفه له أضعافا کثیرة فالمؤمنون هم الذین یضاعف الله عز وجل لهم حسناتهم لکل حسنة سبعون ضعفا، فهذا فضل المؤمن ویزیده الله فی حسناته علی قدر صحة إیمانه أضعافا کثیرة ویفعل الله بالمؤمنین ما یشاء من الخیر، قلت: أرأیت من دخل فی الاسلام ألیس هو داخلا فی الایمان ؟ | ||
فقال: لا ولکنه قد أضیف | فقال: لا ولکنه قد أضیف إلی الایمان وخرج من الکفر وسأضرب لک مثلا تعقل به فضل الایمان علی الاسلام، أرأیت لو بصرت رجلا فی المسجد أکنت تشهد أنک رأیته فی الکعبة ؟ | ||
قلت: لا یجوز لی ذلک، قال: فلو بصرت رجلا فی الکعبة أکنت شاهدا أنه قد دخل المسجد الحرام، قلت: نعم، قال: وکیف ذلک ؟ قلت: إنه لا یصل | قلت: لا یجوز لی ذلک، قال: فلو بصرت رجلا فی الکعبة أکنت شاهدا أنه قد دخل المسجد الحرام، قلت: نعم، قال: وکیف ذلک ؟ قلت: إنه لا یصل إلی دخول الکعبة حتی یدخل المسجد، فقال: قد أصبت وأحسنت، ثم قال: کذلک الایمان والاسلام <ref>کافی ج 2ص27</ref> | ||
== تبیین == | == تبیین == |