۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی « <div class="wikiInfo"> پرونده:فصلنامه اندیشه تقریب شماره ششم.jpg |بندانگشتی|فصلنامه...» ایجاد کرد) |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
|- | |- | ||
|عنوان مقاله | |عنوان مقاله | ||
| | |مؤلفهها و مقومهای نظریه وحدت اسلامی در سده سیزدهم هجری | ||
|- | |- | ||
|نویسنده | |نویسنده | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
</div> | </div> | ||
{{پانویس رنگی}} | {{پانویس رنگی}} | ||
''' | '''مؤلفهها و مقوهای نظریه وحدت اسلامی در سده سیزدهم هجری''' عنوان مقالهای از بخش اندیشه [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره ششم میباشد که به قلم دکترمحمدحسین امیر اردوش تدوین و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل بهار سال 1385 منتشر شده است.</div> | ||
=چکیده:= | =چکیده:= | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
«اندیشه اتحاد اسلام یعنى بازگرداندن «هفتاد و دو ملت» به یک امت واحد محمدى با آداب و رسوم واحد مذهبى...». <ref>طبرى، بىتا، ص 135.</ref><br> | «اندیشه اتحاد اسلام یعنى بازگرداندن «هفتاد و دو ملت» به یک امت واحد محمدى با آداب و رسوم واحد مذهبى...». <ref>طبرى، بىتا، ص 135.</ref><br> | ||
و این باور ناشى از خلط رایج میان دو تعبیر «اتحاد بین مذاهب» و «وحدت مذاهب» است.(در مورد تفاوتهاى میان این دو تعبیر، ر.ک: فراستخواه، 1377، ص 275).<br> | و این باور ناشى از خلط رایج میان دو تعبیر «اتحاد بین مذاهب» و «وحدت مذاهب» است.(در مورد تفاوتهاى میان این دو تعبیر، ر.ک: فراستخواه، 1377، ص 275).<br> | ||
بىتردید داعیه داران اتحاد اسلام، از پیامبران «وحدت اسلامى» به معناى «اتحاد بین مذاهب» بودند، اما نه تنها به هیچ روى داعیه «وحدت مذاهب» به معناى تک مذهبى نمودن اسلام را نداشتند، بلکه تلاش مىنمودند در آن برهه زمانى، برخلاف بسیارى وحدت طلبان اسلامى پیشین و پسین، از درافتادن به مباحث اختلافیات بپرهیزند و از کنار اختلافات مذهبى عبور نمایند: «وحدت اسلامى را غالب محققان روشن بین اخیر آرمانى دانستهاند که فراتر از حد اختلافات مذهبى و عقیدتى است، حال این اختلافات هر قدر اصولى و اساسى هم بوده باشد» عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، ص89 | بىتردید داعیه داران اتحاد اسلام، از پیامبران «وحدت اسلامى» به معناى «اتحاد بین مذاهب» بودند، اما نه تنها به هیچ روى داعیه «وحدت مذاهب» به معناى تک مذهبى نمودن اسلام را نداشتند، بلکه تلاش مىنمودند در آن برهه زمانى، برخلاف بسیارى وحدت طلبان اسلامى پیشین و پسین، از درافتادن به مباحث اختلافیات بپرهیزند و از کنار اختلافات مذهبى عبور نمایند: «وحدت اسلامى را غالب محققان روشن بین اخیر آرمانى دانستهاند که فراتر از حد اختلافات مذهبى و عقیدتى است، حال این اختلافات هر قدر اصولى و اساسى هم بوده باشد» <ref>عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، ص89.</ref> البته نباید از نظر دور داشت که تعصبات مذهبى در این عصر، همچون گذشته تداوم داشت. «تجزیه فرهنگ مذهبى» در جهان اسلام که مىتوان گفت در عصر صفوى ـ عثمانى، نهادینه گردید، عمیقتر از آن بود که تلاشهاى همسازگرایانه این عصر و حتى زمان ما، به راحتى قادر به ترمیم آن باشد. «ما هنوز وارث آثار سوء اختلافات مذهبى عثمانىها و صفوىها هستیم».<ref>«.... سیره على(علیه السلام) این بود که وحدت امت، شاخص اصلى است. به همین جهت اگر نسبت به حقوق خود مدعیانى داشت، در اقداماتى که انجام مىداد مواظب بود به این اصل لطمه وارد نشود، و اگر مىدید به این اصل لطمه وارد مىشود از حق خود صرف نظر مىکرد. متأسفانه در کشاکش روزگار، در ابعاد مختلف فرهنگى، فقهى و حدیثى این اصل در نظر گرفته نشده است. در بعد سیاسى هم هیچ گاه این اصل مورد نظر نبوده است، چون سیاستمداران غالباً اهل دین نبودند، و به دین و مذهب نگاهى ابزارى داشتند. ما هنوز وارث آثار سوء اختلافات مذهبى عثمانىها و صفوىها هستیم. بزرگترین اثر آن، ذهنیتى است که براى شیعه و سنى درست شده است، که نه فقط عموم مردم بلکه حتى علما تحت تأثیر آن بودهاند».<ref>واعظزاده خراسانى، بهار و تابستان 1380، ص 11.</ref></ref><br> | ||
به هر رو، از رسوبات تجزیه فرهنگ دینى است که پیشنهاد آقا محمد خان قاجار[1193 ـ 1212ق/ 1779 ـ 1797 م.] به دولت عثمانى، مبنى بر اتحاد دو دولت در برابر تجاوزات روسیه، پاسخ مناسبى نمىیابد؛ «به روایت احمد جودت وقتى نامه او در شوراى باب عالى مطرح شد، پاشاها (فرماندهان نظامى) این پیشنهاد را منطقى و منطبق بر مصالح دولت عثمانى دانستند، اما شیخ الاسلام راغب افندى عمامه بر زمین کوبید که «تا من زندهام چنین اتحادى شدنى نیست، بگذارید اینان به دست روسیان نابود شوند». <ref>ریاحى، ص 276ـ275.</ref> <br> | به هر رو، از رسوبات تجزیه فرهنگ دینى است که پیشنهاد آقا محمد خان قاجار[1193 ـ 1212ق/ 1779 ـ 1797 م.] به دولت عثمانى، مبنى بر اتحاد دو دولت در برابر تجاوزات روسیه، پاسخ مناسبى نمىیابد؛ «به روایت احمد جودت وقتى نامه او در شوراى باب عالى مطرح شد، پاشاها (فرماندهان نظامى) این پیشنهاد را منطقى و منطبق بر مصالح دولت عثمانى دانستند، اما شیخ الاسلام راغب افندى عمامه بر زمین کوبید که «تا من زندهام چنین اتحادى شدنى نیست، بگذارید اینان به دست روسیان نابود شوند». <ref>ریاحى، ص 276ـ275.</ref> <ref>شایان ذکر است نام شیخ الاسلام راغب افندى در میان علمایى که در فاصله زمانى سالهاى 1212 ـ 1193 (دوران فرمانروایى آقا محمد خان قاجار)، بر مسند شیخ الاسلام عثمانى تکیه زدند، یافت نمىشود (ر.ک: یاقى، 1379، ص244). با توجه به شباهت این نام با نام شیخ الاسلام دّرى زاده «سید محمد عارف افندى» ، که در این سالها دو بار به این مقام دست یافت (ر.ک: پیشین)، و عدم دسترسى دکتر محمد امین ریاحى به تاریخ دوازده جلدى احمد جودت، در هنگام نگارش کتاب «سفارت نامههاى ایران» (ر.ک: ریاحى، ص 275، زیرنویس)، و حکایت ذیل که دکتر محمد رضا نصیرى در کتاب «اسناد و مکاتبات تاریخى ایران(قاجاریه)» به نقل از تاریخ جودت (ج6، ص205)، آورده است، احتمالا نام شیخ الاسلام مزبور، عارف افندى بوده است و نه راغب افندى:«حرکت سریع سپاه ایران در آذربایجان، باب عالى را مصمم ساخت که در جلسه فوق العاده گزارشهاى رسیده و تحریرات یوسف پاشا والى ارزروم را مورد بررسى قرار دهد. جلسه در ربیع الاخر 1211 / اکتبر 1796، در سراى شیخ الاسلام محمد عارف افندى، تشکیل شد.» (نصیرى، 1366، ج1، ص 17، مقدمه).</ref> <br> | ||
و از سر همین تجزیه فرهنگ مذهبى است که محمد امین خان فرمانرواى خوارزم (قتل در 1273ق / 1875م. به دست سپاهیان ایران) به جاى چارهجویى در مقابل توسعه طلبىهاى استعمارى روسیه تزارى در ماوراءالنهر، به قتل و نهب و غارت خراسانیان مىپردازد.<br> | و از سر همین تجزیه فرهنگ مذهبى است که محمد امین خان فرمانرواى خوارزم (قتل در 1273ق / 1875م. به دست سپاهیان ایران) به جاى چارهجویى در مقابل توسعه طلبىهاى استعمارى روسیه تزارى در ماوراءالنهر، به قتل و نهب و غارت خراسانیان مىپردازد.<br> | ||
و ناآگاهى آمیخته با چاشنى تجزیه فرهنگ مذهبى است که على اصغر خان امین السلطان را به فکر احیاى ستیزههاى دیرین مذهبى، مىاندازد. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه که از رجال مطلع و منتقد خاموش! عصر قاجار است، از این اندیشه چنین یاد مىکند: «...منزل امین السلطان رفتیم. صحبت پولتیک در میان بود. این جوان وزیر اعظم مىگفت حالا قوت ما در این است که مخالفت خودمان را با عثمانى معلوم سازیم و تعصب شیعه را محرک شویم. خواستم بگویم آقاى وزیر! حالا پانصد | و ناآگاهى آمیخته با چاشنى تجزیه فرهنگ مذهبى است که على اصغر خان امین السلطان را به فکر احیاى ستیزههاى دیرین مذهبى، مىاندازد. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه که از رجال مطلع و منتقد خاموش! عصر قاجار است، از این اندیشه چنین یاد مىکند: «...منزل امین السلطان رفتیم. صحبت پولتیک در میان بود. این جوان وزیر اعظم مىگفت حالا قوت ما در این است که مخالفت خودمان را با عثمانى معلوم سازیم و تعصب شیعه را محرک شویم. خواستم بگویم آقاى وزیر! حالا پانصد<ref>فاصله میان این سنه و زمان شاه اسماعیل چهار صد سال بوده است.</ref> سال قبل نیست که حقه بازىهاى شاه اسماعیل را تجدید کرد، حالا توپ کروپ است و تفنگ اشانیوس(؟). این است درایت وزراى ما، پناه بر خدا!» <ref>اعتماد السلطنه، ص 409ـ408.</ref><br> | ||
=2. استعمار ستیزى= | =2. استعمار ستیزى= | ||
خط ۶۴: | خط ۶۵: | ||
مىتوان گفت جنبش وحدت اسلامى در این دوران، که مولود و متأثر از شرایط بىسابقه عصر خود بود، بیش از آنکه ماهیتى صرفاً مذهبى (کلامى و فقهى) داشته باشد، برخوردار از جوهرهاى سیاسى ـ فرهنگى بود؛ «این حقیقت که چالش غرب چالشى فرهنگى، اقتصادى و سیاسى بود و نه دینى موجب شد که جنبش وحدت اسلامى اساساً جنبش سیاسى باشد. هر چند سید جمال الدین و دیگر طرفداران وحدت اسلامى، خود از رهبران مذهبى بودند اما هدف اولیهشان هدف سیاسى بود: آنها مىخواستند به نفوذ و سلطه امپریالیسم غرب بر آسیا پایان بخشند». <ref>کاتم، 1378، ص169.</ref> | مىتوان گفت جنبش وحدت اسلامى در این دوران، که مولود و متأثر از شرایط بىسابقه عصر خود بود، بیش از آنکه ماهیتى صرفاً مذهبى (کلامى و فقهى) داشته باشد، برخوردار از جوهرهاى سیاسى ـ فرهنگى بود؛ «این حقیقت که چالش غرب چالشى فرهنگى، اقتصادى و سیاسى بود و نه دینى موجب شد که جنبش وحدت اسلامى اساساً جنبش سیاسى باشد. هر چند سید جمال الدین و دیگر طرفداران وحدت اسلامى، خود از رهبران مذهبى بودند اما هدف اولیهشان هدف سیاسى بود: آنها مىخواستند به نفوذ و سلطه امپریالیسم غرب بر آسیا پایان بخشند». <ref>کاتم، 1378، ص169.</ref> | ||
در چنین بسترى است که حتى چنانچه همانند حامد الگار، قائل به عدم امکان نزدیکى میان تشیع و تسنن در جنبههاى ظاهرى باشیم، چرخش سریع از ناهمسازگرى مذهبى به همسازگرى مذهبى میان مسلمانان امکان پذیر مىگردد؛ «تسنن و تشیع دو دیدگاه اصولى (ارتدوکس) موازى از وحى و تنزیل اسلامى هستند که نمىتوانند به دلایل سرشته در طبیعت هریک، از لحاظ جنبههاى ظاهرى با یکدیگر تقارب یابند. هیچ طرح و برنامه انگیزش سیاسى نمىتواند این واقعیت را تغییر دهد.هر چند که آشتى بین این دو دیدگاه، هم در سطح عمل و هم مهمتر از آن در سطح مسایل معنوىتر و باطنىتر امکانپذیر است.» <ref>عنایت، پیشین، ص 96.</ref><br> | در چنین بسترى است که حتى چنانچه همانند حامد الگار، قائل به عدم امکان نزدیکى میان تشیع و تسنن در جنبههاى ظاهرى باشیم، چرخش سریع از ناهمسازگرى مذهبى به همسازگرى مذهبى میان مسلمانان امکان پذیر مىگردد؛ «تسنن و تشیع دو دیدگاه اصولى (ارتدوکس) موازى از وحى و تنزیل اسلامى هستند که نمىتوانند به دلایل سرشته در طبیعت هریک، از لحاظ جنبههاى ظاهرى با یکدیگر تقارب یابند. هیچ طرح و برنامه انگیزش سیاسى نمىتواند این واقعیت را تغییر دهد.هر چند که آشتى بین این دو دیدگاه، هم در سطح عمل و هم مهمتر از آن در سطح مسایل معنوىتر و باطنىتر امکانپذیر است.» <ref>عنایت، پیشین، ص 96.</ref><br> | ||
در واقع جنبش وحدت اسلامى را بیش از هر چیز مىتوان واکنش طبیعى مسلمانان در رویارویى با هیمنه استعمارى غرب ارزیابى نمود:«مسئله همسازگرایى در جهان اسلام از نیمه دوم سده 12/18 به بعد، به شیوهاى روشنتر در پیوند با استعمار غرب قابل بررسى است.» حائرى، عبدالهادى، ایران و جهان اسلام، 1368، ص 83 | در واقع جنبش وحدت اسلامى را بیش از هر چیز مىتوان واکنش طبیعى مسلمانان در رویارویى با هیمنه استعمارى غرب ارزیابى نمود:«مسئله همسازگرایى در جهان اسلام از نیمه دوم سده 12/18 به بعد، به شیوهاى روشنتر در پیوند با استعمار غرب قابل بررسى است.» <ref><ref>حائرى، عبدالهادى، ایران و جهان اسلام، 1368، ص 83</ref></ref> و از همین روست که در ایران عصر قاجار «اعتراضاتى که به دولت یا حتى به تجاوز تدریجى بیگانه مىشد، بیشتر در روایات اسلامى متجلى مىشد تا روایاتى که جنبه ملى داشت...» <ref>الگار، پیشین، ص35.</ref><br> | ||
در تبیین این پیوند ـ مسئله وحدت اسلامى و استعمار غرب ـ برنارد لوئیس چنین مىنویسد: «ملت و کشور هر دو واقعیتهاى قدیمى در جهان اسلام هستند، اما در تعاریف وفادارى و هویت سیاسى، آنها ایدههاى جدید و وارداتىاند. در برخى کشورها این ایدهها کمابیش جا افتادهاند. اما در مواقع بحران و اضطرار، که وفادارىهاى عمیقتر مسلط مىشوند، مسلمانان تمایل مجددى براى یافتن هویت سیاسى خویش در جامعه دینى، یعنى در هویتى که به جاى منشأ نژادى، زبان یا کشور محل اقامت، به وسیله اسلام تعریف مىشود، مىیابند. همانگونه که خودى با پذیرش اسلام تعریف مىشود بیگانه نیز با انکار اسلام تعریف مىشود.» <ref>لوئیس، 1378، ص 29.</ref><br> | در تبیین این پیوند ـ مسئله وحدت اسلامى و استعمار غرب ـ برنارد لوئیس چنین مىنویسد: «ملت و کشور هر دو واقعیتهاى قدیمى در جهان اسلام هستند، اما در تعاریف وفادارى و هویت سیاسى، آنها ایدههاى جدید و وارداتىاند. در برخى کشورها این ایدهها کمابیش جا افتادهاند. اما در مواقع بحران و اضطرار، که وفادارىهاى عمیقتر مسلط مىشوند، مسلمانان تمایل مجددى براى یافتن هویت سیاسى خویش در جامعه دینى، یعنى در هویتى که به جاى منشأ نژادى، زبان یا کشور محل اقامت، به وسیله اسلام تعریف مىشود، مىیابند. همانگونه که خودى با پذیرش اسلام تعریف مىشود بیگانه نیز با انکار اسلام تعریف مىشود.» <ref>لوئیس، 1378، ص 29.</ref><br> | ||
سر آرتور هاردینگ (Sir Arthur Harding)، دیپلمات انگلیسى، که در دوران نشاط جنبش وحدت اسلامى، سالها از سوى وزارت امور خارجه کشور متبوعش در پایتختهاى سیاسى ـ فرهنگى جهان اسلام، مأمور بودهاست ؛ هدف اتحاد اسلام را مقابله با پیشروى قدرتهاى غربى در جهان اسلام، تعریف مىکند: | سر آرتور هاردینگ (Sir Arthur Harding)، دیپلمات انگلیسى، که در دوران نشاط جنبش وحدت اسلامى، سالها از سوى وزارت امور خارجه کشور متبوعش در پایتختهاى سیاسى ـ فرهنگى جهان اسلام، مأمور بودهاست ؛ هدف اتحاد اسلام را مقابله با پیشروى قدرتهاى غربى در جهان اسلام، تعریف مىکند: |
ویرایش