۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
مسئله وحدت یا همسازگرى اسلامى در سده سیزدهم هجرى / نوزدهم میلادى، اگرچه در تلاشهاى همسازگرایانه سدههاى پیشین ریشه داشت و از مفاهیم، انگیزهها، ادبیات و دست آوردهاى آن بهره جست، اما مىتوان گفت در مجموع از خاستگاه و ساختارى متفاوت از تجربیات تاریخى وحدتطلبى برخوردار بود.<br> | مسئله وحدت یا همسازگرى اسلامى در سده سیزدهم هجرى / نوزدهم میلادى، اگرچه در تلاشهاى همسازگرایانه سدههاى پیشین ریشه داشت و از مفاهیم، انگیزهها، ادبیات و دست آوردهاى آن بهره جست، اما مىتوان گفت در مجموع از خاستگاه و ساختارى متفاوت از تجربیات تاریخى وحدتطلبى برخوردار بود.<br> | ||
جنبش همسازگرى یا وحدتطلبى اسلامى در سده سیزدهم هجرى / نوزدهم میلادى، با عنوان «اتحاد اسلام» یا «پان اسلامیسم» (Pan Islamism) شناخته مىشود. جزء اول این واژه، یعنى Pan، در زبان لاتین پیشوندى است به معناى «همه» یا «عموم» که در ابتداى هر عقیدهاى قرار بگیرد آن را به معنى اتحاد همه وابستگان به آن عقیده یا جنبش سیاسى درمىآورد و غیر از پان اسلامیسم، از جمله نهضتهاى مشهور داراى این پیشوند مىتوان از پان اسلاویسم (هوادارى وحدت اسلاوها)، پان ژرمنیسم (هوادارى وحدت سرزمینهاى آلمانى نشین) و پان عربیسم (هوادارى وحدت کشورهاى عربى) و نیز پان ترکیسم (هوادارى وحدت سرزمینهاى ترکنشین) نام برد. <ref>موثقى، 1375، ص273.</ref> پان اسلامیسم را در فرهنگ سیاسى امروز، مىتوان با اصطلاح «اسلام گرایى» مترادف شمرد.<br> | جنبش همسازگرى یا وحدتطلبى اسلامى در سده سیزدهم هجرى / نوزدهم میلادى، با عنوان «اتحاد اسلام» یا «پان اسلامیسم» (Pan Islamism) شناخته مىشود. جزء اول این واژه، یعنى Pan، در زبان لاتین پیشوندى است به معناى «همه» یا «عموم» که در ابتداى هر عقیدهاى قرار بگیرد آن را به معنى اتحاد همه وابستگان به آن عقیده یا جنبش سیاسى درمىآورد و غیر از پان اسلامیسم، از جمله نهضتهاى مشهور داراى این پیشوند مىتوان از پان اسلاویسم (هوادارى وحدت اسلاوها)، پان ژرمنیسم (هوادارى وحدت سرزمینهاى آلمانى نشین) و پان عربیسم (هوادارى وحدت کشورهاى عربى) و نیز پان ترکیسم (هوادارى وحدت سرزمینهاى ترکنشین) نام برد. <ref>موثقى، 1375، ص273.</ref> پان اسلامیسم را در فرهنگ سیاسى امروز، مىتوان با اصطلاح «اسلام گرایى» مترادف شمرد.<br> | ||
نام دورگه پان اسلامیسم <ref>ر.ک: لوئیس، ظهور ترکیه نوین، 1372، ص 455.</ref> «نخستین بار از جانب مخالفان فکر یگانگى ملتهاى اسلامى جعل شد و به همین جهت پیشروان و مبلغان آن از به کار بردن عنوان پان اسلامیسم پرهیز داشتند، اما امروزه به سبب کثرت و وسعت استعمال، از جانب محققان موافق و مخالف پذیرفته شدهاست.» عنایت، دین و جامعه، | نام دورگه پان اسلامیسم <ref>ر.ک: لوئیس، ظهور ترکیه نوین، 1372، ص 455.</ref> «نخستین بار از جانب مخالفان فکر یگانگى ملتهاى اسلامى جعل شد و به همین جهت پیشروان و مبلغان آن از به کار بردن عنوان پان اسلامیسم پرهیز داشتند، اما امروزه به سبب کثرت و وسعت استعمال، از جانب محققان موافق و مخالف پذیرفته شدهاست.» <ref>عنایت، دین و جامعه، بىتا، ص 36.</ref><br> | ||
عبدالعزیز محمد الشناوى، پژوهشگر معاصر مصرى، اتحاد اسلام یا پان اسلامیسم و پیدایش آن را چنین توضیح مىدهد: «جنبش اتحاد اسلام در دورهاى پدیدار شد که جنبش اتحاد اسلاو Pan -Slavism و جنبش اتحاد ژرمن Pan - Germanism، در اروپا پدید آمد... اما جنبش اتحاد اسلام با آن دو جنبش دیگر تفاوت ماهوى داشت. اندیشه جنبش اتحاد اسلام به دنبال اتحاد عناصر اسلامى از یک قومیت یا یک زبان، براى مثال، فقط ترکان عثمانى یا عربان و یا کردها نبود، همان گونه که این جنبش در پى برترىجویى سیاسى یا فرادستى اسلامى بر سراسر جهان نبود.بلکه هدف جنبش اتحاد اسلام، رهایى جهان اسلام به ویژه سرزمینهاى شمال آفریقا و شرق میانه و شرق دور از سیطره اقتصادى، سیاسى و نظامى اروپا بود» <ref>الشناوى، 1986 م، ج3، ص1197.</ref><br> | عبدالعزیز محمد الشناوى، پژوهشگر معاصر مصرى، اتحاد اسلام یا پان اسلامیسم و پیدایش آن را چنین توضیح مىدهد: «جنبش اتحاد اسلام در دورهاى پدیدار شد که جنبش اتحاد اسلاو Pan -Slavism و جنبش اتحاد ژرمن Pan - Germanism، در اروپا پدید آمد... اما جنبش اتحاد اسلام با آن دو جنبش دیگر تفاوت ماهوى داشت. اندیشه جنبش اتحاد اسلام به دنبال اتحاد عناصر اسلامى از یک قومیت یا یک زبان، براى مثال، فقط ترکان عثمانى یا عربان و یا کردها نبود، همان گونه که این جنبش در پى برترىجویى سیاسى یا فرادستى اسلامى بر سراسر جهان نبود.بلکه هدف جنبش اتحاد اسلام، رهایى جهان اسلام به ویژه سرزمینهاى شمال آفریقا و شرق میانه و شرق دور از سیطره اقتصادى، سیاسى و نظامى اروپا بود» <ref>الشناوى، 1986 م، ج3، ص1197.</ref><br> | ||
به نظر مىرسد اظهار نظر ادوارد براون در سال 1320 ق/ 1902م، در مورد جنبش پان اسلامیسم، واکنش وى در قبال بار منفى این اصطلاح، در غرب بود.وى در این سال پان اسلامیسم را مجعول و ساخته مخبر روزنامه تایمز در وین معرفى مىنماید <ref>ر.ک: براون، ادوارد، انقلاب مشروطیت ایران، 1376، ص 21.</ref><br> | به نظر مىرسد اظهار نظر ادوارد براون در سال 1320 ق/ 1902م، در مورد جنبش پان اسلامیسم، واکنش وى در قبال بار منفى این اصطلاح، در غرب بود.وى در این سال پان اسلامیسم را مجعول و ساخته مخبر روزنامه تایمز در وین معرفى مىنماید <ref>ر.ک: براون، ادوارد، انقلاب مشروطیت ایران، 1376، ص 21.</ref><br> | ||
خاور شناس آلمانى «سه، ها، بکر» هنگامى که سى سال بعد از براون، در «پژوهشهاى اسلامى» خویش به بحث «پان اسلامیسم» اشاره مىکند، تصویر براون را ناشى از مطالعه صرف او درباره ایران و تشیع مىداند و از این رو پان اسلامیسم را نهضتى ریشه دار، جدى و اصیل مىیابد، و آن را پىآمد رویدادها و واکنشهاى ویژه جهان و تمدن اسلامى مىشمارد نه مولود هوچىگرى سوداگرانه یک خبرنگار اروپایى <ref>موثقى، پیشین، ص 275.</ref><br> | خاور شناس آلمانى «سه، ها، بکر» هنگامى که سى سال بعد از براون، در «پژوهشهاى اسلامى» خویش به بحث «پان اسلامیسم» اشاره مىکند، تصویر براون را ناشى از مطالعه صرف او درباره ایران و تشیع مىداند و از این رو پان اسلامیسم را نهضتى ریشه دار، جدى و اصیل مىیابد، و آن را پىآمد رویدادها و واکنشهاى ویژه جهان و تمدن اسلامى مىشمارد نه مولود هوچىگرى سوداگرانه یک خبرنگار اروپایى <ref>موثقى، پیشین، ص 275.</ref><br> | ||
احتمالا سه، ها، بکر پى به تجدید نظر براون در نظر اولیه خود در مورد نهضت وحدت اسلامى نبرده بود. براون در سال 1328 ق/ 1910م. درباره اتحاد اسلام به گونهاى متفاوت مىاندیشید. <br> | احتمالا سه، ها، بکر پى به تجدید نظر براون در نظر اولیه خود در مورد نهضت وحدت اسلامى نبرده بود. براون در سال 1328 ق/ 1910م. درباره اتحاد اسلام به گونهاى متفاوت مىاندیشید. <br> | ||
وى خود | وى خود دراینباره چنین مىنویسد: «در تابستان 1902 از من درخواست شد یک سخنرانى در باب اتحاد اسلام (Pan Islamism) براى اعضاى مؤسسه University Extensionists، که آن زمان از کمبریج بازدید مىکردند، ایراد کنم. من در آن سخنرانى، شاید تا حدى از سر بىملاحظگى، در وجود اتحاد اسلام تردید کرده و بنا به گفته یک دوست مسلمان، آن اتحاد را به عنوان «داعیه پوچ خبرنگار مقیم تایمز در وین» تعریف کردم. من کماکان برآنم که در این اصطلاح مىتوان امعان نظر نمود، از آن روى که «اتحاد اسلام» در غرب چنین درک مىشود که تلویحاً بر نوعى کیفیت «تعصبگرایى» (Fanaticism)اشارت دارد، و مسلّم این اصطلاح به هیچ روى تعصب گراتر از «اتحاد قوم ژرمن» (Pan- Germanism) یا «اتحاد قوم اسلاو» (Pan -Slavism) یا «اتحاد ممالک قلمرو امپراتورى بریتانیا» (British Imperialism)نیست و در واقع، نخست به سبب جنبه تدافعى آن و دیگر به علت آنکه مبتنى بر یک زمینه منطقى از ایمان مشترک است، به مراتب کمتر از اصطلاحاتى است که بر اساس نه چندان منطقى نژاد مشترک تکیه دارند، تعصبگراست. اما، بىتردید، رخدادهاى اخیر کمک شایانى به ایجاد حس برادرى و اشتراک منافع بین ملل مسلمان کرده است.درست به همان سان که فعالیت «اتحادیههاى (صنعتى) کارگرى (صنفى)» به تشکیل «اتحادیههاى کارفرمایان» انجامید، خطر چپاول معدود کشورهاى اسلامى باقیمانده ـ ترکیه، ایران و مراکش ـ توسط قدرتهاى اروپایى، که یا به صورت فردى یا با همکارى هم عمل مىکردند، این کشورها را نسبت به خطر مشترکى که تهدیدشان مىنمود بیدار و آگاه ساخت و این امر به تدریج، اما به گونهاى اجتنابناپذیر، ایشان را به سوى نوعى همبستگى سوق داد. در این مفهوم، ما مىتوانیم، به انتخاب خود، سخن از یک نهضت «اتحاد اسلام» برانیم. | ||
بیدارى جهان اسلام، که مظاهر کم و بیش تکان دهندهاش، چه در زمینه مذهب و چه سیاست، طى سى یا چهل سال اخیر در ترکیه، ایران، مصر، مراکش، قفقاز، کریمه و هند بروز کردهاست، بىتردید با پیروزى ژاپن بر روسیه شتاب بسیار یافته و تشدید گردید؛ زیرا این واقعه نشان داد که آسیایىها نیز در صورت برخوردارى از ارتش و تجهیزات مشابه کاملا قادر به حفظ خود در میدان نبرد، حتى علیه سهمگینترین دشمنان اروپایى هستند <ref>براون، پیشین، ص 22ـ21.</ref><br> | بیدارى جهان اسلام، که مظاهر کم و بیش تکان دهندهاش، چه در زمینه مذهب و چه سیاست، طى سى یا چهل سال اخیر در ترکیه، ایران، مصر، مراکش، قفقاز، کریمه و هند بروز کردهاست، بىتردید با پیروزى ژاپن بر روسیه شتاب بسیار یافته و تشدید گردید؛ زیرا این واقعه نشان داد که آسیایىها نیز در صورت برخوردارى از ارتش و تجهیزات مشابه کاملا قادر به حفظ خود در میدان نبرد، حتى علیه سهمگینترین دشمنان اروپایى هستند <ref>براون، پیشین، ص 22ـ21.</ref><br> | ||
«موضع اصولى جاودان اروپا» در مخالفت با اتحاد اسلام(Niyazi Berkes، Turkiyede Cadaslasma، ص 282)، که او را وادار مىکند این جنبش را با انگ «فناتیسم» تخطئه نماید، ناشى از هراس استعمار غرب از ماهیت استعمار ستیزى این جنبش و بیگانگى جریانهاى اندیشهاى غرب با اسلام بود:<br> | «موضع اصولى جاودان اروپا» در مخالفت با اتحاد اسلام(Niyazi Berkes، Turkiyede Cadaslasma، ص 282)، که او را وادار مىکند این جنبش را با انگ «فناتیسم» تخطئه نماید، ناشى از هراس استعمار غرب از ماهیت استعمار ستیزى این جنبش و بیگانگى جریانهاى اندیشهاى غرب با اسلام بود:<br> | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
پارهاى دیگر از پژوهشگران، جنبش وحدت اسلامى را نهضت «وحدت مذاهب» به معناى تک مذهبى نمودن اسلام دانستهاند:<br> | پارهاى دیگر از پژوهشگران، جنبش وحدت اسلامى را نهضت «وحدت مذاهب» به معناى تک مذهبى نمودن اسلام دانستهاند:<br> | ||
«اندیشه اتحاد اسلام یعنى بازگرداندن «هفتاد و دو ملت» به یک امت واحد محمدى با آداب و رسوم واحد مذهبى...». <ref>طبرى، بىتا، ص 135.</ref><br> | «اندیشه اتحاد اسلام یعنى بازگرداندن «هفتاد و دو ملت» به یک امت واحد محمدى با آداب و رسوم واحد مذهبى...». <ref>طبرى، بىتا، ص 135.</ref><br> | ||
و این باور ناشى از خلط رایج میان دو تعبیر «اتحاد بین مذاهب» و «وحدت مذاهب» است. | و این باور ناشى از خلط رایج میان دو تعبیر «اتحاد بین مذاهب» و «وحدت مذاهب» است.<ref>در مورد تفاوتهاى میان این دو تعبیر، ر.ک: فراستخواه، 1377، ص 275.</ref><br> | ||
بىتردید داعیه داران اتحاد اسلام، از پیامبران «وحدت اسلامى» به معناى «اتحاد بین مذاهب» بودند، اما نه تنها به هیچ روى داعیه «وحدت مذاهب» به معناى تک مذهبى نمودن اسلام را نداشتند، بلکه تلاش مىنمودند در آن برهه زمانى، برخلاف بسیارى وحدت طلبان اسلامى پیشین و پسین، از درافتادن به مباحث اختلافیات بپرهیزند و از کنار اختلافات مذهبى عبور نمایند: «وحدت اسلامى را غالب محققان روشن بین اخیر آرمانى دانستهاند که فراتر از حد اختلافات مذهبى و عقیدتى است، حال این اختلافات هر قدر اصولى و اساسى هم بوده باشد» <ref>عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، ص89.</ref> البته نباید از نظر دور داشت که تعصبات مذهبى در این عصر، همچون گذشته تداوم داشت. «تجزیه فرهنگ مذهبى» در جهان اسلام که مىتوان گفت در عصر صفوى ـ عثمانى، نهادینه گردید، عمیقتر از آن بود که تلاشهاى همسازگرایانه این عصر و حتى زمان ما، به راحتى قادر به ترمیم آن باشد. «ما هنوز وارث آثار سوء اختلافات مذهبى عثمانىها و صفوىها هستیم».<ref>«.... سیره على( | بىتردید داعیه داران اتحاد اسلام، از پیامبران «وحدت اسلامى» به معناى «اتحاد بین مذاهب» بودند، اما نه تنها به هیچ روى داعیه «وحدت مذاهب» به معناى تک مذهبى نمودن اسلام را نداشتند، بلکه تلاش مىنمودند در آن برهه زمانى، برخلاف بسیارى وحدت طلبان اسلامى پیشین و پسین، از درافتادن به مباحث اختلافیات بپرهیزند و از کنار اختلافات مذهبى عبور نمایند: «وحدت اسلامى را غالب محققان روشن بین اخیر آرمانى دانستهاند که فراتر از حد اختلافات مذهبى و عقیدتى است، حال این اختلافات هر قدر اصولى و اساسى هم بوده باشد» <ref>عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، ص89.</ref> البته نباید از نظر دور داشت که تعصبات مذهبى در این عصر، همچون گذشته تداوم داشت. «تجزیه فرهنگ مذهبى» در جهان اسلام که مىتوان گفت در عصر صفوى ـ عثمانى، نهادینه گردید، عمیقتر از آن بود که تلاشهاى همسازگرایانه این عصر و حتى زمان ما، به راحتى قادر به ترمیم آن باشد. «ما هنوز وارث آثار سوء اختلافات مذهبى عثمانىها و صفوىها هستیم».<ref>«.... سیره على(علیهالسلام) این بود که وحدت امت، شاخص اصلى است. به همین جهت اگر نسبت به حقوق خود مدعیانى داشت، در اقداماتى که انجام مىداد مواظب بود به این اصل لطمه وارد نشود، و اگر مىدید به این اصل لطمه وارد مىشود از حق خود صرف نظر مىکرد. متأسفانه در کشاکش روزگار، در ابعاد مختلف فرهنگى، فقهى و حدیثى این اصل در نظر گرفته نشده است. در بعد سیاسى هم هیچ گاه این اصل مورد نظر نبوده است، چون سیاستمداران غالباً اهل دین نبودند، و به دین و مذهب نگاهى ابزارى داشتند. ما هنوز وارث آثار سوء اختلافات مذهبى عثمانىها و صفوىها هستیم. بزرگترین اثر آن، ذهنیتى است که براى شیعه و سنى درست شده است، که نه فقط عموم مردم بلکه حتى علما تحت تأثیر آن بودهاند».<ref>واعظزاده خراسانى، بهار و تابستان 1380، ص 11.</ref> <br> | ||
به هر رو، از رسوبات تجزیه فرهنگ دینى است که پیشنهاد آقا محمد خان قاجار[1193 ـ 1212ق/ 1779 ـ 1797 م.] به دولت عثمانى، مبنى بر اتحاد دو دولت در برابر تجاوزات روسیه، پاسخ مناسبى نمىیابد؛ «به روایت احمد جودت وقتى نامه او در شوراى باب عالى مطرح شد، پاشاها (فرماندهان نظامى) این پیشنهاد را منطقى و منطبق بر مصالح دولت عثمانى دانستند، اما شیخ الاسلام راغب افندى عمامه بر زمین کوبید که «تا من زندهام چنین اتحادى شدنى نیست، بگذارید اینان به دست روسیان نابود شوند». <ref>ریاحى، ص 276ـ275.</ref> <ref>شایان ذکر است نام شیخ الاسلام راغب افندى در میان علمایى که در فاصله زمانى سالهاى 1212 ـ 1193 (دوران فرمانروایى آقا محمد خان قاجار)، بر مسند شیخ الاسلام عثمانى تکیه زدند، یافت نمىشود (ر.ک: یاقى، 1379، ص244). با توجه به شباهت این نام با نام شیخ الاسلام دّرى زاده «سید محمد عارف افندى» ، که در این سالها دو بار به این مقام دست یافت | به هر رو، از رسوبات تجزیه فرهنگ دینى است که پیشنهاد آقا محمد خان قاجار[1193 ـ 1212ق/ 1779 ـ 1797 م.] به دولت عثمانى، مبنى بر اتحاد دو دولت در برابر تجاوزات روسیه، پاسخ مناسبى نمىیابد؛ «به روایت احمد جودت وقتى نامه او در شوراى باب عالى مطرح شد، پاشاها (فرماندهان نظامى) این پیشنهاد را منطقى و منطبق بر مصالح دولت عثمانى دانستند، اما شیخ الاسلام راغب افندى عمامه بر زمین کوبید که «تا من زندهام چنین اتحادى شدنى نیست، بگذارید اینان به دست روسیان نابود شوند». <ref>ریاحى، ص 276ـ275.</ref> <ref>شایان ذکر است نام شیخ الاسلام راغب افندى در میان علمایى که در فاصله زمانى سالهاى 1212 ـ 1193 (دوران فرمانروایى آقا محمد خان قاجار)، بر مسند شیخ الاسلام عثمانى تکیه زدند، یافت نمىشود (ر.ک: یاقى، 1379، ص244). با توجه به شباهت این نام با نام شیخ الاسلام دّرى زاده «سید محمد عارف افندى» ، که در این سالها دو بار به این مقام دست یافت <ref>ر.ک: پیشین.</ref>، و عدم دسترسى دکتر محمد امین ریاحى به تاریخ دوازده جلدى احمد جودت، در هنگام نگارش کتاب «سفارت نامههاى ایران» (ر.ک: ریاحى، ص 275، زیرنویس)، و حکایت ذیل که دکتر محمد رضا نصیرى در کتاب «اسناد و مکاتبات تاریخى ایران(قاجاریه)» به نقل از تاریخ جودت (ج6، ص205)، آورده است، احتمالا نام شیخ الاسلام مزبور، عارف افندى بوده است و نه راغب افندى:«حرکت سریع سپاه ایران در آذربایجان، باب عالى را مصمم ساخت که در جلسه فوق العاده گزارشهاى رسیده و تحریرات یوسف پاشا والى ارزروم را مورد بررسى قرار دهد. جلسه در ربیع الاخر 1211 / اکتبر 1796، در سراى شیخ الاسلام محمد عارف افندى، تشکیل شد.» (نصیرى، 1366، ج1، ص 17، مقدمه).</ref> <br> | ||
و از سر همین تجزیه فرهنگ مذهبى است که محمد امین خان فرمانرواى خوارزم (قتل در 1273ق / 1875م. به دست سپاهیان ایران) به جاى چارهجویى در مقابل توسعه طلبىهاى استعمارى روسیه تزارى در ماوراءالنهر، به قتل و نهب و غارت خراسانیان مىپردازد.<br> | و از سر همین تجزیه فرهنگ مذهبى است که محمد امین خان فرمانرواى خوارزم (قتل در 1273ق / 1875م. به دست سپاهیان ایران) به جاى چارهجویى در مقابل توسعه طلبىهاى استعمارى روسیه تزارى در ماوراءالنهر، به قتل و نهب و غارت خراسانیان مىپردازد.<br> | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
در واقع جنبش وحدت اسلامى را بیش از هر چیز مىتوان واکنش طبیعى مسلمانان در رویارویى با هیمنه استعمارى غرب ارزیابى نمود:«مسئله همسازگرایى در جهان اسلام از نیمه دوم سده 12/18 به بعد، به شیوهاى روشنتر در پیوند با استعمار غرب قابل بررسى است.» <ref><ref>حائرى، عبدالهادى، ایران و جهان اسلام، 1368، ص 83</ref></ref> و از همین روست که در ایران عصر قاجار «اعتراضاتى که به دولت یا حتى به تجاوز تدریجى بیگانه مىشد، بیشتر در روایات اسلامى متجلى مىشد تا روایاتى که جنبه ملى داشت...» <ref>الگار، پیشین، ص35.</ref><br> | در واقع جنبش وحدت اسلامى را بیش از هر چیز مىتوان واکنش طبیعى مسلمانان در رویارویى با هیمنه استعمارى غرب ارزیابى نمود:«مسئله همسازگرایى در جهان اسلام از نیمه دوم سده 12/18 به بعد، به شیوهاى روشنتر در پیوند با استعمار غرب قابل بررسى است.» <ref><ref>حائرى، عبدالهادى، ایران و جهان اسلام، 1368، ص 83</ref></ref> و از همین روست که در ایران عصر قاجار «اعتراضاتى که به دولت یا حتى به تجاوز تدریجى بیگانه مىشد، بیشتر در روایات اسلامى متجلى مىشد تا روایاتى که جنبه ملى داشت...» <ref>الگار، پیشین، ص35.</ref><br> | ||
در تبیین این پیوند ـ مسئله وحدت اسلامى و استعمار غرب ـ برنارد لوئیس چنین مىنویسد: «ملت و کشور هر دو واقعیتهاى قدیمى در جهان اسلام هستند، اما در تعاریف وفادارى و هویت سیاسى، آنها ایدههاى جدید و وارداتىاند. در برخى کشورها این ایدهها کمابیش جا افتادهاند. اما در مواقع بحران و اضطرار، که وفادارىهاى عمیقتر مسلط مىشوند، مسلمانان تمایل مجددى براى یافتن هویت سیاسى خویش در جامعه دینى، یعنى در هویتى که به جاى منشأ نژادى، زبان یا کشور محل اقامت، به وسیله اسلام تعریف مىشود، مىیابند. همانگونه که خودى با پذیرش اسلام تعریف مىشود بیگانه نیز با انکار اسلام تعریف مىشود.» <ref>لوئیس، 1378، ص 29.</ref><br> | در تبیین این پیوند ـ مسئله وحدت اسلامى و استعمار غرب ـ برنارد لوئیس چنین مىنویسد: «ملت و کشور هر دو واقعیتهاى قدیمى در جهان اسلام هستند، اما در تعاریف وفادارى و هویت سیاسى، آنها ایدههاى جدید و وارداتىاند. در برخى کشورها این ایدهها کمابیش جا افتادهاند. اما در مواقع بحران و اضطرار، که وفادارىهاى عمیقتر مسلط مىشوند، مسلمانان تمایل مجددى براى یافتن هویت سیاسى خویش در جامعه دینى، یعنى در هویتى که به جاى منشأ نژادى، زبان یا کشور محل اقامت، به وسیله اسلام تعریف مىشود، مىیابند. همانگونه که خودى با پذیرش اسلام تعریف مىشود بیگانه نیز با انکار اسلام تعریف مىشود.» <ref>لوئیس، 1378، ص 29.</ref><br> | ||
سر آرتور هاردینگ (Sir Arthur Harding)، دیپلمات انگلیسى، که در دوران نشاط جنبش وحدت اسلامى، سالها از سوى وزارت امور خارجه کشور متبوعش در پایتختهاى سیاسى ـ فرهنگى جهان اسلام، مأمور | سر آرتور هاردینگ (Sir Arthur Harding)، دیپلمات انگلیسى، که در دوران نشاط جنبش وحدت اسلامى، سالها از سوى وزارت امور خارجه کشور متبوعش در پایتختهاى سیاسى ـ فرهنگى جهان اسلام، مأمور بودهاست«دبیر اول سفارت بریتانیا در استانبول (1890 ـ 1889).... دبیر اول سفارت انگلیس در قاهره (1894 ـ 1891)... وزیر مختار بریتانیا در تهران(1905 ـ 1900)». <ref>هاردینگ، 1370، ص1.</ref>؛ هدف اتحاد اسلام را مقابله با پیشروى قدرتهاى غربى در جهان اسلام، تعریف مىکند:<br> | ||
«هدف نهضت پان اسلامیزم بیگمان این بود که شیعه و سنى را براى نیل به هدفى مشترک که عبارت از ایجاد سدى براى جلوگیرى از گسترش نفوذ غرب در جهان اسلام بود متحد کند و از پیشرفت این نفوذ در شبه جزیره بالکان، در شمال آفریقا، در کشورهاى اسلامى خاور میانه([[مصر]]، [[عربستان]] و [[ایران]]) و همچنین در سرزمینهاى تاتارنشین شرق جلوگیرى کند.» <br> | «هدف نهضت پان اسلامیزم بیگمان این بود که شیعه و سنى را براى نیل به هدفى مشترک که عبارت از ایجاد سدى براى جلوگیرى از گسترش نفوذ غرب در جهان اسلام بود متحد کند و از پیشرفت این نفوذ در شبه جزیره بالکان، در شمال آفریقا، در کشورهاى اسلامى خاور میانه([[مصر]]، [[عربستان]] و [[ایران]]) و همچنین در سرزمینهاى تاتارنشین شرق جلوگیرى کند.»<ref>پیشین، ص 180.</ref> <br> | ||
آمادگى روانى مسلمانان براى استقبال از اندیشه وحدت اسلامى، با وجود عوامل ناهمسازگرایى مذهبى و قومى، فقط معطوف به ایمان و باورهاى مذهبى فردى ایشان نمىگشت. فرهنگ و تمدن اسلامى در طول هزار و چند صد سال، نوعى همگونى در میان جوامع مسلمان پدید آورده بود که از بیرون، گروهى واحد را مىنمایاند. این همگونى از دید یک اروپایى مسیحى چنین بیان مىشود:<br> | آمادگى روانى مسلمانان براى استقبال از اندیشه وحدت اسلامى، با وجود عوامل ناهمسازگرایى مذهبى و قومى، فقط معطوف به ایمان و باورهاى مذهبى فردى ایشان نمىگشت. فرهنگ و تمدن اسلامى در طول هزار و چند صد سال، نوعى همگونى در میان جوامع مسلمان پدید آورده بود که از بیرون، گروهى واحد را مىنمایاند. این همگونى از دید یک اروپایى مسیحى چنین بیان مىشود:<br> | ||
«مقصود ما از ملل مشرق همان ترکها، اعراب و ایرانیان هستند، که به طورى که مىدانید، جملگى پیرو یک دین واحد بوده و بر طبق اصول واحدى اداره مىشوند. این ملل، گرچه در سرزمینهایى زندگى مىکنند که آب و هواى آنها متفاوت است، به علاوه زبانشان از یکدیگر متمایز است. در خصوصیات اخلاقى و مراسم و آداب و عاداتشان یک نوع همانندى و مشابهتى دیده مىشود؛ و از همین نظر مىتوان آنها را تحت گروه واحدى درآورد. مثلا رابطه و تجانس میان یک نفر مراکشى و یک فرد ایرانى به مراتب بیش از رابطه و تجانس میان مراکشى و اسپانیایى است، حال آنکه فاصله مراکش و اسپانیا به مراتب کمتر از فاصله مراکش و ایران است. آداب و رسوم امروز شرقىها با آداب و رسوم روزگاران پیش آنان کمال مشابهت را دارد.» <ref>ژوبر، 1347، ص 336ـ332.</ref><br> | «مقصود ما از ملل مشرق همان ترکها، اعراب و ایرانیان هستند، که به طورى که مىدانید، جملگى پیرو یک دین واحد بوده و بر طبق اصول واحدى اداره مىشوند. این ملل، گرچه در سرزمینهایى زندگى مىکنند که آب و هواى آنها متفاوت است، به علاوه زبانشان از یکدیگر متمایز است. در خصوصیات اخلاقى و مراسم و آداب و عاداتشان یک نوع همانندى و مشابهتى دیده مىشود؛ و از همین نظر مىتوان آنها را تحت گروه واحدى درآورد. مثلا رابطه و تجانس میان یک نفر مراکشى و یک فرد ایرانى به مراتب بیش از رابطه و تجانس میان مراکشى و اسپانیایى است، حال آنکه فاصله مراکش و اسپانیا به مراتب کمتر از فاصله مراکش و ایران است. آداب و رسوم امروز شرقىها با آداب و رسوم روزگاران پیش آنان کمال مشابهت را دارد.» <ref>ژوبر، 1347، ص 336ـ332.</ref><br> | ||
بزرگترین سرمایه جنبش وحدت اسلامى در این دوران، حس اشتراک در هویت مسلمانان بود. مقومهاى این هویت مشترک را علاوه بر کیش مشترک، وجوه اشتراک در تاریخ، احساس، فرهنگ و سرنوشت مشترک، تشکیل مىداد.<br> | بزرگترین سرمایه جنبش وحدت اسلامى در این دوران، حس اشتراک در هویت مسلمانان بود. مقومهاى این هویت مشترک را علاوه بر کیش مشترک، وجوه اشتراک در تاریخ، احساس، فرهنگ و سرنوشت مشترک، تشکیل مىداد.<br> | ||
ستیز دیرپاى غرب مسیحى با جهان اسلام که قالب «شریعتى استقرار یافته» به خود گرفته بود.<ref>حائرى، نخستین رویارویىهاى اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازى غرب، 1378، ص 53</ref>، به اهداف استعمارى غرب در این عصر، رنگ و بوى خصومتهاى صلیبى مىبخشید و «انتقام همه سویه» غرب از شرق اسلامى <ref>پیشین، ص55.</ref> یا «شرق بد» | ستیز دیرپاى غرب مسیحى با جهان اسلام که قالب «شریعتى استقرار یافته» به خود گرفته بود.<ref>حائرى، نخستین رویارویىهاى اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازى غرب، 1378، ص 53</ref>، به اهداف استعمارى غرب در این عصر، رنگ و بوى خصومتهاى صلیبى مىبخشید و «انتقام همه سویه» غرب از شرق اسلامى <ref>پیشین، ص55.</ref> یا «شرق بد»<ref>«.... همواره یک شرق «خوب» داشتیم که عبارت بود از دورانى کلاسیک در گذشتههاى دور هند، و یک شرق «بد» که تا به امروز در آسیا، بخشهایى از شمال آفریقا، و اسلام ـ در هر کجا که بود ـ ادامه داشت.».</ref> <ref>سعید، 1371، ص182.</ref> به حساب مىآمد. استعمار غرب با روندى بىوقفه و پرشتاب در قرن سیزدهم هجرى/ نوزدهم میلادى تداوم داشت و در سالهاى آغازین قرن چهاردهم هجرى / بیستم میلادى، هیمنه غرب، تقریباً تمامى سرزمینهاى اسلامى را فرا گرفت، گویى که «صلیب، هلال را سر به زیر ساخته و غرب به شرق آمده بود تا دیگر آنجا را ترک نکند». <ref>پیشین، ص 168.</ref><br> | ||
3. اصلاحات و خلافت اسلامى | =3. اصلاحات و خلافت اسلامى= | ||
جغرافیاى سیاسى جهان اسلام در سالهاى پایانى سده 13 هـ./ 19 م. این گونه ترسیم مىگردد: «امپراتورى عثمانى در حال احتضار بود و همراه با این انحطاط، غرب مسیحى به قلب سرزمین آناطولى نزدیک مىشد. ایران با فساد و انحطاطى دست به گریبان بود که به نظر مىرسید عاقبتى جز پذیرش کنترل خارجیان را نخواهد داشت. آسیاى مرکزى در برابر روسیه تسلیم مىشد و در خاور دور، در هند، اندونزى و فیلیپین، مسلمانان به کنترل قدرتهاى مسیحى غربى گردن نهاده بودند» .<ref>کاتم، 1378، ص 166.</ref> و از آنجایى که مقاومت در برابر هیمنه استعمارى غرب، بیش از هر چیز مستلزم بیدارى و وحدت مسلمانان و انجام اصلاحات در جوامع اسلامى بود، نداى اتحاد اسلامى، در جهان اسلام آن روزگار، مخاطبان خود را مىیابد. <br> | جغرافیاى سیاسى جهان اسلام در سالهاى پایانى سده 13 هـ./ 19 م. این گونه ترسیم مىگردد: «امپراتورى عثمانى در حال احتضار بود و همراه با این انحطاط، غرب مسیحى به قلب سرزمین آناطولى نزدیک مىشد. ایران با فساد و انحطاطى دست به گریبان بود که به نظر مىرسید عاقبتى جز پذیرش کنترل خارجیان را نخواهد داشت. آسیاى مرکزى در برابر روسیه تسلیم مىشد و در خاور دور، در هند، اندونزى و فیلیپین، مسلمانان به کنترل قدرتهاى مسیحى غربى گردن نهاده بودند» .<ref>کاتم، 1378، ص 166.</ref> و از آنجایى که مقاومت در برابر هیمنه استعمارى غرب، بیش از هر چیز مستلزم بیدارى و وحدت مسلمانان و انجام اصلاحات در جوامع اسلامى بود، نداى اتحاد اسلامى، در جهان اسلام آن روزگار، مخاطبان خود را مىیابد. <br> | ||
روشن بود که سلطه غرب بر جهان اسلام، در ابعاد سیاسى، نظامى و اقتصادى محدود نمىماند و قدرتهاى غربى بر آن بودند تا تمامى جنبههاى حیات معنوى و فرهنگى مسلمانان را به زیر سلطه خود درآورند: «چنین به نظر مىرسد که اروپائیان تمدن را به خود منحصر مىپندارند و گمان مىکنند که مأموریت و وکالت الهى دارند تا نه تنها نظامات سیاسى، بلکه شیوههاى تفکر خود را نیز بر جهانیان تحمیل کنند». <ref>براون، تاریخ ادبیات ایران از فردوسى تا سعدى، ص4.</ref><br> | روشن بود که سلطه غرب بر جهان اسلام، در ابعاد سیاسى، نظامى و اقتصادى محدود نمىماند و قدرتهاى غربى بر آن بودند تا تمامى جنبههاى حیات معنوى و فرهنگى مسلمانان را به زیر سلطه خود درآورند: «چنین به نظر مىرسد که اروپائیان تمدن را به خود منحصر مىپندارند و گمان مىکنند که مأموریت و وکالت الهى دارند تا نه تنها نظامات سیاسى، بلکه شیوههاى تفکر خود را نیز بر جهانیان تحمیل کنند». <ref>براون، تاریخ ادبیات ایران از فردوسى تا سعدى، ص4.</ref><br> | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
همچنین از برآورد کردن نیروى حیاتى اندیشههاى بزرگ، که رسوب قرون و اعصار آن را پوشانده، عاجز است، آن هم به هنگامى که این نیروى حیاتى با وظایف و تکالیف و خطرات جدید رویاروى است. تاریخ اسلام در سدههاى نوزدهم و بیستم (سیزدهم و چهاردهم هجرى) عبارت است از تاریخ تجدید حیات و نیز بذل مساعى در سازگارى و انطباق مجدد اسلام با مقتضیات زمان».<ref>گیب، 1380، ص 178ـ187.</ref><br> | همچنین از برآورد کردن نیروى حیاتى اندیشههاى بزرگ، که رسوب قرون و اعصار آن را پوشانده، عاجز است، آن هم به هنگامى که این نیروى حیاتى با وظایف و تکالیف و خطرات جدید رویاروى است. تاریخ اسلام در سدههاى نوزدهم و بیستم (سیزدهم و چهاردهم هجرى) عبارت است از تاریخ تجدید حیات و نیز بذل مساعى در سازگارى و انطباق مجدد اسلام با مقتضیات زمان».<ref>گیب، 1380، ص 178ـ187.</ref><br> | ||
رویارویى جهان اسلام با سلطه جویى تمدنى ـ فرهنگى غرب به مراتب از رویارویى با تسلط سیاسى ـ نظامى قدرتهاى غربى دشوارتر مىنمود، زیرا فرهنگ و تمدن غرب مسیحى از پشتوانه دانش و کارشناسى جدید برخوردار بود که جهان اسلام آن روزگار، فاقد آن بود.<br> | رویارویى جهان اسلام با سلطه جویى تمدنى ـ فرهنگى غرب به مراتب از رویارویى با تسلط سیاسى ـ نظامى قدرتهاى غربى دشوارتر مىنمود، زیرا فرهنگ و تمدن غرب مسیحى از پشتوانه دانش و کارشناسى جدید برخوردار بود که جهان اسلام آن روزگار، فاقد آن بود.<br> | ||
جامعه اسلامى در زیر فشار نوگرایى (مدرنیتهاى) | جامعه اسلامى در زیر فشار نوگرایى (مدرنیتهاى)<ref>«مدرنیته (نوگرایى) واژهاى کلى است براى مجموعهاى از فرایندهاى سیاسى و فرهنگى که با ورود عقاید جدید، سیستم اقتصادى یا آموزش و پرورش جامعه، در عقاید اجتماعى حاصل مىگردد.» (درک هاپوود، رشد و گسترش مدرنیته در اسلام و خاورمیانه، «اسلام و مدرنیته، پاسخ تنى چند از روشنفکران مسلمان» ، ص14).</ref> که در ایجاد آن مشارکت نداشت. <ref>آرکون، 1380، ص 196</ref>، به «حیرت فرهنگى»<ref>«جوامعى که در معرض تأثیرات تمدنى ـ فرهنگى نیرومند و مختلف وارد شده از خارج قرار مىگیرند، کیان وجودیشان دچار بهت و حیرت وسیعى مىشود که دانشمندان جامعه شناس و انسان شناس به آن «حیرت فرهنگى» مىگویند. (ابوالنصر، 1378، ص 8).</ref> و بهت خواب پریدگى<ref>«.... این جوامع در برخورد با تحولات سریع و بنیانى غرب که امواج آن جهان را پیاپى دربرمى گرفت چشم مىگشودند و چاره اى جز این که به توجیه موقعیت خود و مسیرى که باید در پیش بگیرند بپردازند نداشتند. هم چون آدمى که قرونى را در خواب سپرى کرده و ناگهان در بیدارى مجدد، خود را در جهانى متفاوت مىیابد و مىبیند که یافتهها و دانستههاى زمان بیدارى قبل از خواب چند سده در مقایسه با جهان کنونى، کم رنگ و بىرنگ جلوه مىکنند. انسان فرضى بیدار شده ما به دنبال جد و جهدى مىگردد که بتواند بگوید در ایام خواب وى چه شده و حال آن که سربرداشته چه باید بکند. (کاتم، پیشین، ص 10).</ref> گرفتار آمده بود. یکى از پژوهش گران ایرانى معاصر، جایگاه و شعاع این گرفتارى را در ایران، چنین بیان مىدارد: <br> | ||
«تجربه تجدد (Modernity) محور تاریخ معاصر ایران است که در دویست سال اخیر شبح آن، در ایران زمین در گشت و گذار بوده و مهر ونشان خود را بر اندیشه و عمل روشنفکران و مبارزان سیاسى بر جاى نهاده است. بسیارى از کشاکشهاى سیاسى و نظرى تند و تیز این دوران ـ از «وحدت اسلامى» سید جمال الدین اسد آبادى تا «غرب زدگى» آل احمد، از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامى، از مارکسیسم روسى تا بنیادگرایى اسلامى، از اندیشه ترقى تا تشیع علوى، از انقلابىگرى تا عرفى گرى ـ همه جزئى از تلاشهایى بودهاند که در جهت نفوذ یافتن، دگرگون، تعدیل و یا حتى تعطیل کردن پروژههاى تجدد در ایران معاصر صورت گرفتهاست». <ref>رزاقى، 1378، ص161ـ160.</ref><br> | «تجربه تجدد (Modernity) محور تاریخ معاصر ایران است که در دویست سال اخیر شبح آن، در ایران زمین در گشت و گذار بوده و مهر ونشان خود را بر اندیشه و عمل روشنفکران و مبارزان سیاسى بر جاى نهاده است. بسیارى از کشاکشهاى سیاسى و نظرى تند و تیز این دوران ـ از «وحدت اسلامى» سید جمال الدین اسد آبادى تا «غرب زدگى» آل احمد، از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامى، از مارکسیسم روسى تا بنیادگرایى اسلامى، از اندیشه ترقى تا تشیع علوى، از انقلابىگرى تا عرفى گرى ـ همه جزئى از تلاشهایى بودهاند که در جهت نفوذ یافتن، دگرگون، تعدیل و یا حتى تعطیل کردن پروژههاى تجدد در ایران معاصر صورت گرفتهاست». <ref>رزاقى، 1378، ص161ـ160.</ref><br> | ||
جهان اسلام در این تقابل فرهنگى ـ تمدنى، ناگزیر مىبایست چارهاى مىاندیشید و راهى مىجست. همان گونه که قبلا اشاره شد، مىتوان گفت در این میان سه جریان پدید آمد:<br> | جهان اسلام در این تقابل فرهنگى ـ تمدنى، ناگزیر مىبایست چارهاى مىاندیشید و راهى مىجست. همان گونه که قبلا اشاره شد، مىتوان گفت در این میان سه جریان پدید آمد:<br> | ||
ـ «غرب گریزى» و حالت افراطى آن «غرب | ـ «غرب گریزى» و حالت افراطى آن «غرب ستیزى»؛ انکار اهمیت تمدن و ترقیات جدید نظامى، اقتصادى و فنى غرب و یا مبارزه با فرهنگ غرب و تمامى مظاهر آن.<br> | ||
ـ «غرب گرایى» و حالت افراطى آن «غرب زدگى» ؛ استقبال از مظاهر و تمدن غرب با چشم پوشى از جنبههاى منفى و رویه استعمارى آن و یا تسلیم بىدرنگ و بىقید و شرط در برابر فرهنگ و تمدن غرب و پشت نمودن به باورها، فرهنگ و تمدن اسلامى.<br> | ـ «غرب گرایى» و حالت افراطى آن «غرب زدگى» ؛ استقبال از مظاهر و تمدن غرب با چشم پوشى از جنبههاى منفى و رویه استعمارى آن و یا تسلیم بىدرنگ و بىقید و شرط در برابر فرهنگ و تمدن غرب و پشت نمودن به باورها، فرهنگ و تمدن اسلامى.<br> | ||
ـ «غرب شناسى» ؛ شناسایى واقع بینانه و همهجانبه غرب و در پیش گرفتن موضع دفاع از حیات تمدنى ـ فرهنگى جهان اسلام با مجهز شدن به دستآوردهاى جدید فرهنگ و تمدن غرب. <ref>ر.ک: کاتم، پیشین، ص 167 و لاپیدوس، 1376، ص79.</ref><br> | ـ «غرب شناسى» ؛ شناسایى واقع بینانه و همهجانبه غرب و در پیش گرفتن موضع دفاع از حیات تمدنى ـ فرهنگى جهان اسلام با مجهز شدن به دستآوردهاى جدید فرهنگ و تمدن غرب. <ref>ر.ک: کاتم، پیشین، ص 167 و لاپیدوس، 1376، ص79.</ref><br> | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
علت آنکه ما تنها راه قابل گزینش مسلمانان پایان سده 18 و آغازین سالهاى سده 19 را آن گونه دشوار مىخوانیم این است که کوچکترین بىاحتیاطى، سقوط به سوى یکى از دو پرتگاه خطرناک را همراه داشت: در صورتى که براى برداشتن گامى در راه خودبسندگى، همه برنامههاى اصلاحى بر روى نوسازى و بهره جویى از نوآورىها و دانش غرب تمرکز مىیافت و بر آن اصرار و تأکید فراوان مىشد و به ویژگىهاى فرهنگى و فکرى مسلمانان ارجى درخور داده نمىشد، جنبه استعمارى تمدن غرب به آسانى به بوته فراموشى مىافتاد و پیامد آن سقوط به پرتگاه غرب زدگى صرف و وابستگى یکسره به استعمار و بازارهاى استعمارى جهان مىشد.<br> | علت آنکه ما تنها راه قابل گزینش مسلمانان پایان سده 18 و آغازین سالهاى سده 19 را آن گونه دشوار مىخوانیم این است که کوچکترین بىاحتیاطى، سقوط به سوى یکى از دو پرتگاه خطرناک را همراه داشت: در صورتى که براى برداشتن گامى در راه خودبسندگى، همه برنامههاى اصلاحى بر روى نوسازى و بهره جویى از نوآورىها و دانش غرب تمرکز مىیافت و بر آن اصرار و تأکید فراوان مىشد و به ویژگىهاى فرهنگى و فکرى مسلمانان ارجى درخور داده نمىشد، جنبه استعمارى تمدن غرب به آسانى به بوته فراموشى مىافتاد و پیامد آن سقوط به پرتگاه غرب زدگى صرف و وابستگى یکسره به استعمار و بازارهاى استعمارى جهان مىشد.<br> | ||
از سوى دیگر، اگر از بیم کفر و مسیحى گرى اروپا و آسیب وارد آمدن بر فرهنگ و شیوههاى سنتى مسلمانان، کوششى بسنده در راه نوسازى و نوگرایى و آموختن دانش و کارشناسى غرب چهره نمىبست و بدان بهایى بسنده داده نمىشد جز واپس ماندن بیش از پیش و وابستگى بیشتر به استعمار پیامدى نمىداشت.» <ref>حائرى، پیشین، ص121ـ120.</ref><br> | از سوى دیگر، اگر از بیم کفر و مسیحى گرى اروپا و آسیب وارد آمدن بر فرهنگ و شیوههاى سنتى مسلمانان، کوششى بسنده در راه نوسازى و نوگرایى و آموختن دانش و کارشناسى غرب چهره نمىبست و بدان بهایى بسنده داده نمىشد جز واپس ماندن بیش از پیش و وابستگى بیشتر به استعمار پیامدى نمىداشت.» <ref>حائرى، پیشین، ص121ـ120.</ref><br> | ||
به این ترتیب، معلوم مىشود که جنبش وحدت اسلامى به طور طبیعى، برخوردار از ماهیتى مترقى، اصلاح طلب، تجدد خواه و احیاگر مىگردد، تا آنجا که «هماهنگ کردن رهنمودهاى دین با موازین عقل و مقتضیات جهان نو» و «پیراستن عقیده مسلمانان از خرافه و تاریک اندیشى و بازگرداندن اسلام به شیوه پاک سلف، یعنى پیشوایان صدر | به این ترتیب، معلوم مىشود که جنبش وحدت اسلامى به طور طبیعى، برخوردار از ماهیتى مترقى، اصلاح طلب، تجدد خواه و احیاگر مىگردد، تا آنجا که «هماهنگ کردن رهنمودهاى دین با موازین عقل و مقتضیات جهان نو» و «پیراستن عقیده مسلمانان از خرافه و تاریک اندیشى و بازگرداندن اسلام به شیوه پاک سلف، یعنى پیشوایان صدر اسلام»، از اهداف کلى آن به شمار مىآید.<ref>عنایت، تجدد فکر دینى نزد اهل سنت، 1350، ص 54.</ref> و از این رو است که جنبش اتحاد اسلام تحت عناوینى مانند «بیدارى اسلامى» ، «تجددخواهى اسلامى» ، «نواندیشى دینى» و.... جاى مىگیرد.<br> | ||
این سه جریان یا سه راه در تقابل فرهنگى ـ تمدنى جهان اسلام و غرب ـ که هر کدام پویندگان خود را داشت ـ یادآور سه راهى است که عاکف پاشا (متوفى 1262ق/ 1845م)، دیوانى بلندپایه عثمانى در قرن سیزدهم هجرى/ نوزدهم میلادى، که در پى اصلاحات جدید در نظام ادارى امپراطورى، نخستین وزیر امور خارجه (خارجه ناظرى) عثمانى گردید <ref>ر.ک: شاو و کورال، پیشین، 1372، ج2، ص 55</ref>.، طى گزارشى مفصل در سال 1238ق/ 1822م. پیشروى امپراتورى عثمانى در رویارویى با مداخله جویىها و توسعهطلبىهاى استعمارى غرب، به ویژه روسیه مىنهد: «ما مسلمانان باید یکى از سه راه را انتخاب کنیم، یا باید با ایمان به فرمان الهى و شرع محمد و بدون در نظر گرفتن مال و جانمان، تا آخرین نفس از ولایتى که هنوز در اختیار داریم دفاع کنیم، یا بایستى آنها را رها کرده و به آناطولى عقب نشینى کنیم و یا نعوذ بالله مانیز چون مردمان کریمه، هندوستان و قازان همان راه را طى کنیم و تا سطح بندگى تحقیر شویم. خلاصه آنچه مىخواهم بگویم این است که به نام ایمان محمد و شرع احمد بیایید تا جهاد اعلام کنیم و نگذاریم ذرهاى از سرزمینهایمان منتزع شود.» <ref>لوئیس، ظهور ترکیه نوین، 1372، ص453.</ref><br> | این سه جریان یا سه راه در تقابل فرهنگى ـ تمدنى جهان اسلام و غرب ـ که هر کدام پویندگان خود را داشت ـ یادآور سه راهى است که عاکف پاشا (متوفى 1262ق/ 1845م)، دیوانى بلندپایه عثمانى در قرن سیزدهم هجرى/ نوزدهم میلادى، که در پى اصلاحات جدید در نظام ادارى امپراطورى، نخستین وزیر امور خارجه (خارجه ناظرى) عثمانى گردید <ref>ر.ک: شاو و کورال، پیشین، 1372، ج2، ص 55</ref>.، طى گزارشى مفصل در سال 1238ق/ 1822م. پیشروى امپراتورى عثمانى در رویارویى با مداخله جویىها و توسعهطلبىهاى استعمارى غرب، به ویژه روسیه مىنهد: «ما مسلمانان باید یکى از سه راه را انتخاب کنیم، یا باید با ایمان به فرمان الهى و شرع محمد و بدون در نظر گرفتن مال و جانمان، تا آخرین نفس از ولایتى که هنوز در اختیار داریم دفاع کنیم، یا بایستى آنها را رها کرده و به آناطولى عقب نشینى کنیم و یا نعوذ بالله مانیز چون مردمان کریمه، هندوستان و قازان همان راه را طى کنیم و تا سطح بندگى تحقیر شویم. خلاصه آنچه مىخواهم بگویم این است که به نام ایمان محمد و شرع احمد بیایید تا جهاد اعلام کنیم و نگذاریم ذرهاى از سرزمینهایمان منتزع شود.» <ref>لوئیس، ظهور ترکیه نوین، 1372، ص453.</ref><br> | ||
ظهور، قوام، بالندگى و تأثیرگذارى جنبش وحدت اسلامى در این عصر، در پیوندى عمیق با امپراطورى عثمانى بود؛ خیالى از تخیلات امپراطورى!، «مادامى که امپراتورى عثمانى بر سر پا بود، بسیارى از مسلمانان از آن به عنوان سنگرى علیه توسعهطلبى غرب و به نام اجماعى خیالى به نام «اتحاد اسلام» Pan - Islamism حمایت مىکردند...» <ref>عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، 1372، ص204</ref> و حتى فرجام آن؛ «... ظهور کشورهاى جداگانه اسلامى، که هر یک حسودانه و دو دستى به استقلال خود چسبیده بودند، طرحهاى وحدت مسلمانان را به حوزه سیاستهاى غیر عملى و خیالى پس راند». <ref>پیشین.</ref><br> | ظهور، قوام، بالندگى و تأثیرگذارى جنبش وحدت اسلامى در این عصر، در پیوندى عمیق با امپراطورى عثمانى بود؛ خیالى از تخیلات امپراطورى!، «مادامى که امپراتورى عثمانى بر سر پا بود، بسیارى از مسلمانان از آن به عنوان سنگرى علیه توسعهطلبى غرب و به نام اجماعى خیالى به نام «اتحاد اسلام» Pan - Islamism حمایت مىکردند...» <ref>عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، 1372، ص204</ref> و حتى فرجام آن؛ «... ظهور کشورهاى جداگانه اسلامى، که هر یک حسودانه و دو دستى به استقلال خود چسبیده بودند، طرحهاى وحدت مسلمانان را به حوزه سیاستهاى غیر عملى و خیالى پس راند». <ref>پیشین.</ref><br> |
ویرایش