۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
فرمود: | فرمود: | ||
« إیاک أن تفسر القرآن برأیک | « إیاک أن تفسر القرآن برأیک حتی تفقهه عن العلماء، فإنه رب تنزیل یشبه کلام البشر وهو کلام الله، وتأویله لا یشبه کلام البشر، کما لیس شیء من خلقه یشبهه، کذلک لا یشبه فعله تبارک وتعالی شیئا من أفعال البشر، ولا یشبه شیء من کلامه کلام البشر، وکلام الله تبارک وتعالی صفته، وکلام البشر أفعالهم، فلا تشبه کلام الله بکلام البشر، فتهلک وتضل ». | ||
عن أبی عبدالله ( علیهالسلام ) قال: سئل عن الحکومة فقال: من حکم برأیه بین اثنین فقد کفر، ومن فسر آیة من کتاب الله فقد کفر. | عن أبی عبدالله ( علیهالسلام ) قال: سئل عن الحکومة فقال: من حکم برأیه بین اثنین فقد کفر، ومن فسر آیة من کتاب الله فقد کفر. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
در منابع اهل سنت نیز روایات ناهیه از تفسیر به رای امده است که برخی از آنها بشرح ذیل میباشد: | در منابع اهل سنت نیز روایات ناهیه از تفسیر به رای امده است که برخی از آنها بشرح ذیل میباشد: | ||
عن ابن عباس رضی الله عنهما عن النبی | عن ابن عباس رضی الله عنهما عن النبی صلی الله علیه وسلم أنه قال ( من قال فی القرآن بغیر علم فلیتبوأ مقعده من النار ) | ||
قال رسول الله | قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: ( من فسر القرآن برأیه فقد أخطأ )، وفی روایة: ( من قال فی القرآن برأیه فقد کفر ).- آنتهی - | ||
قال رسول الله ص: من فسر القرآن برأیه وهو | قال رسول الله ص: من فسر القرآن برأیه وهو علی وضوء فلیعد وضوءه( الدیلمی عن أبی هریرة ) | ||
عن النبی ص: من فسر القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار. | عن النبی ص: من فسر القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
از منظر علامه | از منظر علامه نهی در روایات ناهیه از تفسیر به رای، مربوط به طریقه تفسیر است، نه اصل تفسیر، غرض اصلی آن است که کلام خدا را همانند طریقی که کلام بشر تفسیر میشود نمیتوان تفسیر نمود: | ||
"کوتاه سخن، اینکه آنچه از آیات و روایات به دست | "کوتاه سخن، اینکه آنچه از آیات و روایات به دست میآید مثل آیه: « أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ » و آیه: « الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ » و آیه: « إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أفَمَنْ یُلْقی فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ » و آیه « یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِه » و آیه: « وَلا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِه عِلْمٌ » و آیاتی دیگر هم که آن را تایید میکند، این است که نهی در روایات، مربوط به طریقه تفسیر است، نه اصل تفسیر، میخواهد بفرماید کلام خدا را به طریقی که کلام خلق تفسیر میشود تفسیر نباید کرد. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
ایشان در تبیین روش خاص فهم قرآن و تمایز آن با سائر روشها مینویسد:....معلوم است که فرق بین آن دو- روش فهم قرآن با سائر روشها - در نحوه استعمال الفاظ، و چیدن جملات، و به کار بردن فنون | ایشان در تبیین روش خاص فهم قرآن و تمایز آن با سائر روشها مینویسد:....معلوم است که فرق بین آن دو- روش فهم قرآن با سائر روشها - در نحوه استعمال الفاظ، و چیدن جملات، و به کار بردن فنون ادبی، و صناعات لفظی، نیست،...بلکه اختلاف بین آن دو از جهت مراد و مصداق است، مصداقی که مفهوم کلی کلام بر آن منطبق است، | ||
ایشان در توضیح بیشتر مطلب مذکور میفرماید: | ایشان در توضیح بیشتر مطلب مذکور میفرماید: | ||
"توضیح اینکه ما انسانها به خاطر | "توضیح اینکه ما انسانها به خاطر ارتباطی که با عالم طبیعت داریم، و در عالم ماده پدید آمده و در آن زندگی میکنیم و در آخر هم در آن میمیریم، ذهنمان مانوس با مادیات شده، از هر معنایی، مفهوم مادی آن را میفهمیم، و هر مفهومی را با مصداق جسمانیش منطبق میسازیم، مثلا وقتی از یک نفر مثل خود کلامی بشنویم، کلامی که حکایت از حال امری میکند بعد از آنکه معنای کلام را فهمیدیم، آن را بر مصداقی حمل و منطبق میکنیم که معهود ذهن ما، و نظام حاکم در آن است، چون میدانیم گوینده کلام غیر این مصداق را در نظر نگرفته، چون او هم انسانی است مثل ما، و خودش هم از چنین کلامی غیر آنچه ما فهمیدیم نمیفهمد، و غیر آن را هم نمیفهماند، و در نتیجه همین نظام، نظامی است که حاکم در مصداق است، و همین « نظام حاکم در مصداق »، در مفهوم هم جاری است، چه بسا میشود که به مفهوم کلی استثنا میزند، و یا مفهوم یک حکم جزئی را تعمیم میدهد، یا به هر نحوی دیگر، در مفهوم دخل و تصرف میکند که ما این تصرفات را، « تصرف قرائن عقلیه غیر لفظیه » مینامیم | ||
ایشان در تبیین بیشتر نکته فوق میفرماید: | ایشان در تبیین بیشتر نکته فوق میفرماید: | ||
...بیانات | ...بیانات قرآنی بالنسبه به معارف الهیه همان جنبه ای را دارد، که امثال با ممثلات دارند، و این بیانات قرآنی در آیاتی متفرق شده، و در قالبهای مختلفی ریخته شده، تا نکات دقیقی که ممکن است در هر یک از آن آیات نهفته باشد، به وسیله آیات دیگر تبیین شود، و به همین جهت بعضی از آیات قرآنی شاهد بعضی دیگر است، و یکی مفسر دیگر است، و اگر جز این بود امر معارف الهیه در حقایقش مختل میماند، و ممکن نبود که یک مفسر در تفسیر یک آیه گرفتار قول به غیر علم نشود.... از اینجا روشن میشود که تفسیر به رأی به بیانی که کردیم خالی از قول بدون علم نیست، هم چنان که در حدیث دیگری که گذشت بجای « من فسر القرآن برأیه » آمده بود:« من قال فی القرآن به غیر علم فلیتبوا مقعده من النار | ||
گفتار علامه در اثار زیانبار تفسیر به رای | گفتار علامه در اثار زیانبار تفسیر به رای | ||
ایشان در اثار زیانبار تفسیر به رای مینویسد: | ایشان در اثار زیانبار تفسیر به رای مینویسد: | ||
"سخن کوتاه اینکه تفسیر به | "سخن کوتاه اینکه تفسیر به رأی باعث میشود ترتیب آیات خدا از بین رفته و در هم و بر هم شود و هر یک منظور و مقصود آن دیگری را نفی کند، و در نهایت مقصود هر دو از بین برود، چون به حکم قرآن در او اختلافی نیست، و اگر اختلافی در بین آیات پیدا شود تنها بجهت اختلال نظم آنها، و در نتیجه اختلاف مقاصد آنها است و این همان است که در بعضی از روایات از آن به عبارت « ضرب بعض قرآن به بعض دیگر تعبیر شده، مانند روایتی که در تفسیر عیاشی از امام صادق از پدر بزرگوارش ( ع ) آمده که فرمود: هیچ کس بعضی از قرآن را به بعضی دیگرش نمیزند مگر آنکه کافر میشود. – آنتهی - | ||
دیدگاه محقق اردبیلی در زبده البیان فی احکام القرآن | دیدگاه محقق اردبیلی در زبده البیان فی احکام القرآن | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
ایشان در کتاب " مقدمه التفسیر" بعد از بیان مراحل تفسیر قرآن: 1- تفسیرقرآن به قرآن 2- تفسیر قرآن به سنت 3- تفسیر قرآن به قول صحابه 4- تفسیرقرآن به روایات تابعین، تحت عنوان "فصل [تفسیر القرآن بمجرد الرأی] "این نوع تفسیر را در مقابل تفسیر اثری دانسته و در بطلان آن اظهار میدارد: | ایشان در کتاب " مقدمه التفسیر" بعد از بیان مراحل تفسیر قرآن: 1- تفسیرقرآن به قرآن 2- تفسیر قرآن به سنت 3- تفسیر قرآن به قول صحابه 4- تفسیرقرآن به روایات تابعین، تحت عنوان "فصل [تفسیر القرآن بمجرد الرأی] "این نوع تفسیر را در مقابل تفسیر اثری دانسته و در بطلان آن اظهار میدارد: | ||
تفسیر قرآن لازم است بر اساس علم صورت گیرد نه ظن و رای ؛ از اینرو تفسیر به رای را که در مقابل تفسیر اثری است مردود و حرام میباشد. | تفسیر قرآن لازم است بر اساس علم صورت گیرد نه ظن و رای ؛ از اینرو تفسیر به رای را که در مقابل تفسیر اثری است مردود و حرام میباشد. | ||
ایشان در این زمینه به روایات زیادی استشهاد میکند که مفادشان توقف صحابه در تفسیر آیاتی است که پیرامون آن روایتی بدست شان نرسیده است نظیر روایت: عن إبراهیم التیمی؛ أن أبا بکر الصدیق سئل عن قوله: {وَفَاکِهَةً وَأَبًّا } [ عبس: 31 ] فقال: أی سماء تظلنی، وأی أرض تقلنی، إن أنا قلت فی کتاب اللّه ما لا أعلم ؟ منقطع وقال أبو عبید أیضًا: حدثنا یزید، عن حمید، عن أنس؛ أن عمر بن الخطاب قرأ | ایشان در این زمینه به روایات زیادی استشهاد میکند که مفادشان توقف صحابه در تفسیر آیاتی است که پیرامون آن روایتی بدست شان نرسیده است نظیر روایت: عن إبراهیم التیمی؛ أن أبا بکر الصدیق سئل عن قوله: {وَفَاکِهَةً وَأَبًّا } [ عبس: 31 ] فقال: أی سماء تظلنی، وأی أرض تقلنی، إن أنا قلت فی کتاب اللّه ما لا أعلم ؟ منقطع وقال أبو عبید أیضًا: حدثنا یزید، عن حمید، عن أنس؛ أن عمر بن الخطاب قرأ علی المنبر: {وَفَاکِهَةً وَأَبًّا } فقال: هذه الفاکهة قد عرفناها فما الأبُّ ؟ ثم رجع إلی نفسه فقال: إن هذا لهو التکلف یا عمر.. | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
در روایتی دیگر از امام صادق ع نقل شده است که علم به تنزیل و تاویل قرآن فقط در اختیار پیامبر ص و معصومین ع میباشد: « إن الله علم نبیه ( | در روایتی دیگر از امام صادق ع نقل شده است که علم به تنزیل و تاویل قرآن فقط در اختیار پیامبر ص و معصومین ع میباشد: « إن الله علم نبیه ( صلی الله علیه وآله ) التنزیل والتأویل، فعلمه رسول الله ( صلی الله علیه وآله ) علیا ( علیهالسلام ) قال: وعلمنا والله | ||
طبرسی در مجمع البیان نیز مدعی وجود اخبار صحیح از اهل بیت ع در عدم جواز تفسیر بدون بیان روائی از معصومین ع میباشد: أن الخبر قد صح عن النبی | طبرسی در مجمع البیان نیز مدعی وجود اخبار صحیح از اهل بیت ع در عدم جواز تفسیر بدون بیان روائی از معصومین ع میباشد: أن الخبر قد صح عن النبی صلی الله علیه وآله وسلم وعن الأئمة القائمین مقامه ( علیهالسلام ) أن تفسیر القرآن لا یجوز إلا بالأثر الصحیح والنص الصریح. | ||
اخباریین با تمسک به روایات مذکور، تفسیر و فهم قرآن را مختص به پیامبر ص و اهل بیت ع دانسته و غیر آنان را مجاز در فهم قرآن نمیدانند. در برابر اینان اعلام شیعی معتقدند این روایات بیانگر آن است که فهم جامع قرآن مختص ائمه علیهم السلام بوده و با امکان فهم فی الجمله غیر معصومین نسبت به قرآن منافات نخواهد داشت. دراینجا گفتار برخی از اعلام شیعی را در این زمینه بیان میکنیم | اخباریین با تمسک به روایات مذکور، تفسیر و فهم قرآن را مختص به پیامبر ص و اهل بیت ع دانسته و غیر آنان را مجاز در فهم قرآن نمیدانند. در برابر اینان اعلام شیعی معتقدند این روایات بیانگر آن است که فهم جامع قرآن مختص ائمه علیهم السلام بوده و با امکان فهم فی الجمله غیر معصومین نسبت به قرآن منافات نخواهد داشت. دراینجا گفتار برخی از اعلام شیعی را در این زمینه بیان میکنیم | ||
خط ۲۲۴: | خط ۲۲۴: | ||
دیدگاه ایشان در این مساله ضمن بررسی اثار زیانبار تفسیر به رای اظهار بیان شده است: | دیدگاه ایشان در این مساله ضمن بررسی اثار زیانبار تفسیر به رای اظهار بیان شده است: | ||
ایشان نخست در اثار زیانبار تفسیر به رای مینویسد | ایشان نخست در اثار زیانبار تفسیر به رای مینویسد | ||
... "تفسیر به | ... "تفسیر به رأی باعث میشود ترتیب آیات خدا از بین رفته و نظم آنها بهم ریزد و هر یک منظور و مقصود آن دیگری را نفی کند، و در نهایت مقصود هر دو از بین برود، چون به حکم خود قرآن در قرآن هیچ اختلافی نیست، و اگر اختلافی در بین آیات پیدا شود تنها و تنها بخاطر اختلال نظم آنها، و در نتیجه اختلاف مقاصد آنها است. | ||
ایشان در ادامه، تالی فاسد مترتب بر تفسیر به رای را همان ضرب القرآن بالقرآن دانسته و میفرماید: | ایشان در ادامه، تالی فاسد مترتب بر تفسیر به رای را همان ضرب القرآن بالقرآن دانسته و میفرماید: | ||
و این همان است که در | و این همان است که در بعضی از روایات از آن به عبارت « ضرب بعضی قرآن به بعض دیگر » تعبیر شده، مانند روایتی که در تفسیر عیاشی از امام صادق از پدر بزرگوارش ( ع ) نقل شده است که فرمود: هیچ کس بعضی از قرآن را به بعضی دیگرش نمیزند مگر آنکه کافر میشود. | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۳۴: | ||
من - صدوق - از ابن الولید | من - صدوق - از ابن الولید معنای این حدیث را پرسیدم، او گفت: زدن بعضی از قرآن به بعضی دیگر این است که وقتی از تو تفسیر آیه ای را میپرسند به تفسیری که مربوط به آیه ای دیگر است پاسخش گویی. | ||
علامه طباطبائی پاسخ ابن الولید را مبهم دانسته و میفرماید: | علامه طباطبائی پاسخ ابن الولید را مبهم دانسته و میفرماید: | ||
پاسخ ابن الولید به مرحوم صدوق | پاسخ ابن الولید به مرحوم صدوق کمی ابهام دارد چون ممکن است مقصودش همان روشی است که در بین اهل علم معمول است، که در مناظرات خود یک آیه را به جنگ با آیه ای دیگر میاندازند، و با تمسک به یکی، آن دیگری را تاویل میکنند، و هم ممکن است مقصودش آن است که، کسی بخواهد معنای یک آیه را از آیات دیگر استفاده کند، و خلاصه آیات دیگر را شاهد بر آیه مورد نظرش قرار دهد. | ||
اگر منظور ابن الولید | اگر منظور ابن الولید معنای اول باشد درست است، و ضرب بعض قرآن به بعض دیگر است و اگر معنای دوم مقصود باشد، سخن باطلی گفته و دو روایت نامبرده آن را دفع میکنند. | ||
ایشان در ادامه به تبیین ببشتر روایات ضرب القرآن می پردازند. | ایشان در ادامه به تبیین ببشتر روایات ضرب القرآن می پردازند. | ||
از جمله آنکه به روایاتی استناد میکند که میتواند ابهام روایت ضرب القرآن را بر طرف کند. | از جمله آنکه به روایاتی استناد میکند که میتواند ابهام روایت ضرب القرآن را بر طرف کند. | ||
ایشان روایتی را از الدرالمنثور نقل میکند که | ایشان روایتی را از الدرالمنثور نقل میکند که روزی رسول خدا ( ص ) با شدت خشم نزد مردمی حضور یافت که به میل شخصی شان قرآن را تفسیر میکردند، فرمود:« امتهای قبل از شما هم بخاطر همین روشی که شما پیش گرفتهاید گمراه شدند، آنها هم در اثر زدن بعضی از کتاب را به بعضی دیگر، هلاک شدند، خدای تعالی کتاب را نازل نکرده که شما به خاطر بعضی از آن بعضی دیگر را تکذیب کنید، بلکه نازل کرد تا بعضی مصدق بعض دیگر باشد پس هر چه از قرآن فهمیدید همان را بگوئید، و هر چه را نفهمیدید علمش را به عالمش واگذارید | ||
علامه طباطبائی بعد از بیان اینگونه روایات میفرماید:در این روایات عبارت « ضرب القرآن بعضه ببعض » در مقابل « تصدیق بعض القرآن بعضا » قرار داده شده است از این امر معلوم | علامه طباطبائی بعد از بیان اینگونه روایات میفرماید:در این روایات عبارت « ضرب القرآن بعضه ببعض » در مقابل « تصدیق بعض القرآن بعضا » قرار داده شده است از این امر معلوم میشود منظور از « ضرب القرآن » این است که انسان بین مقاماتی که معانی آیات دارند خلط کند و در ترتیبی که بین مقاصد هست اخلال وارد آورد، مثلا محکم را متشابه و متشابه را محکم بداند، و یا خطاهایی از این قبیل مرتکب شود. | ||
ایشان در پایان این بحث میفرماید: پس تکلم به | ایشان در پایان این بحث میفرماید: پس تکلم به رأی پیرامون قرآن، و قول به غیر علم که در روایات گذشته بود، و « ضرب بعض القرآن ببعض » که در این روایات آمد، همه میخواهند یک چیز را بفهمانند، و آن این است که برای درک معنای قرآن از غیر قرآن استمداد نجویید. | ||
نتیجه: روایات ضرب القرآن بر اساس مباحثی که از علامه مطرح گردید منافاتی با آیات و روایات امر کننده به تدبر در قرآن نخواهد داشت چون روایات مذکور– ضرب القرآن – بیانگر آن است که ورود درقرآن می بایست با تدبر و تعمق همراه بوده و تنها کسانی شایستگی بهرهگیری از قرآن را دارند که اشراف بر عام و خاص محکم و متشابه مطلق و مقید و...قرآنی داشته باشند. | نتیجه: روایات ضرب القرآن بر اساس مباحثی که از علامه مطرح گردید منافاتی با آیات و روایات امر کننده به تدبر در قرآن نخواهد داشت چون روایات مذکور– ضرب القرآن – بیانگر آن است که ورود درقرآن می بایست با تدبر و تعمق همراه بوده و تنها کسانی شایستگی بهرهگیری از قرآن را دارند که اشراف بر عام و خاص محکم و متشابه مطلق و مقید و...قرآنی داشته باشند. | ||
==2-دلیل عقلی قائلین بر فهم ناپذیری قرآن: خطاپذیری عقل== | ==2-دلیل عقلی قائلین بر فهم ناپذیری قرآن: خطاپذیری عقل== | ||
خط ۳۳۲: | خط ۳۳۲: | ||
شهید مطهری در تبیین مکتب سوفیستها - شکاکان - میفرماید: | شهید مطهری در تبیین مکتب سوفیستها - شکاکان - میفرماید: | ||
پیروان این مکتب گفتند ادراکات انسان از امور جهان | پیروان این مکتب گفتند ادراکات انسان از امور جهان بستگی کامل دارد با وضع خاص ذهن شخص ادراک کننده و آنچه هر کس از امور جهان میفهمد آن چنان است که ذهن وی اقتضا کرده نه آنچنانکه آن شیء در واقع و نفس الامر هست ممکنست اشیاء در واقع چگونگی خاصی داشته باشند و ما بحسب اقتضای خاص ذهن خود آنها را با کیفیت دیگری ادراک کنیم. | ||
ایشان ادامه میدهد: | ایشان ادامه میدهد: | ||
پیرهون مؤسس این مکتب ده دلیل که از آن جمله است تاثیر دخالت شرایط | پیرهون مؤسس این مکتب ده دلیل که از آن جمله است تاثیر دخالت شرایط زمانی و مکانی و کیفیت ساختمان قوای ادراکی شخص ادراک کننده اقامه کرد بر نفی ارزش یقینی ادراکات و ثابت نمود که ادراکات ما نسبت باشیاء بستگی دارد بیک سلسله عوامل خارجی و یک سلسله عوامل داخلی و با تغییر آن عوامل تغییر میکندپس ما نباید بگوئیم اشیاء را آنگونه که در واقع و نفس الامر هستند درک میکنیم بلکه باید بگوئیم آنها را آنگونه که وضع ساختمان قوای ادراکی ما در تحت تاثیر شرایط مخصوص اقتضا میکند ادراک میکنیم اما حقیقت چیست نمیدانیم.-انتهی - | ||
خط ۳۴۳: | خط ۳۴۳: | ||
شهید مطهری در زمینه تشابه دیدگاه نسبیون جدید اروپا با پیروان مکتب شکاکیت قبل از میلاد در یونان باستان میفرماید: | شهید مطهری در زمینه تشابه دیدگاه نسبیون جدید اروپا با پیروان مکتب شکاکیت قبل از میلاد در یونان باستان میفرماید: | ||
تقریبا همان | تقریبا همان وضعی که در یونان باستان در قرن پنجم قبل از میلاد موجب شد که عده ای از دانشمندان آن سرزمین از علم به کلی سلب اعتماد کنند و راه سفسطه را پیش بگیرند در قرون جدیده در اروپا تجدید شد و چنان که میدانیم ایده آلیستهائی مانند برکلی و شوپنهاور در اروپا پیدا شدند که آراءشان نظیر آراء پروتاغوراس و گورگیاس از سوفسطائیان یونان قدیم است و مسلکها و طریقههائی در باب ارزش معلومات پدید آمد که نتیجه منتهی بمسلک شکاکان پیروهونی میشود | ||
ایشان در تبیین بیشتر این مشابهت - بین نسبیون جدید در اروپا و شکاکان قبل ازمیلاد - مینویسد: | ایشان در تبیین بیشتر این مشابهت - بین نسبیون جدید در اروپا و شکاکان قبل ازمیلاد - مینویسد: | ||
پس از آنقراض مکتب شکاکان که تا سه چهار قرن بعد از میلاد ادامه داشت تمام فلاسفه چه در اروپا و چه در میان مسلمین بر اساس مسلک جزم و یقین قضاوت | پس از آنقراض مکتب شکاکان که تا سه چهار قرن بعد از میلاد ادامه داشت تمام فلاسفه چه در اروپا و چه در میان مسلمین بر اساس مسلک جزم و یقین قضاوت میکردند و هیچ کس در قدر و ارزش ادراکات تردید نمیکرد تا آنکه از قرن شانزدهم به بعد حوادثی در اروپا پدید آمد و تحولاتی در جهان دانش رخ داد که مسئله ارزش معلومات دوباره مورد توجه قرار گرفت. | ||
در تحول جدید اروپا در فلکیات و | در تحول جدید اروپا در فلکیات و قسمتهای مختلف طبیعیات مطالبی که هزارها سال مورد قبول و تسلم قاطبه دانشمندان جهان بود و خلاف آنها در ذهن احدی خطور نمیکرد یکباره بطلانشان مسلم گشت و این امر سبب شد که علوم ارزش و اعتبار سابق خود را از دست دادند و گوشه ای از عجز بشر برای رسیدن به واقع آشکار شد.- آنتهی - | ||
نقد شهید مطهری به مبانی قائلین به آندیشه نسبیت | نقد شهید مطهری به مبانی قائلین به آندیشه نسبیت | ||
شهید مطهری در نقد این نوع تفکر قائل است از آنجا که قائلین به نسبیت معتقد به مادی بودن آندیشه بوده و فکر را از اثار ماده میدانند ناچار به پذیرش چنین آندیشه ای شدهاند: | شهید مطهری در نقد این نوع تفکر قائل است از آنجا که قائلین به نسبیت معتقد به مادی بودن آندیشه بوده و فکر را از اثار ماده میدانند ناچار به پذیرش چنین آندیشه ای شدهاند: | ||
اینان مدعی آند که فکر خاصیت مخصوص ماده مغز است و بنا بر این | اینان مدعی آند که فکر خاصیت مخصوص ماده مغز است و بنا بر این جزئی از طبیعت است تمام اجزاء طبیعت در تحت تاثیر عوامل مختلف دائما تغییر میکنند و نمیتوانند یک آن ساکن و یکسان و بیحرکت بمانند پس مغز نیز با همه محتویات خود افکار و ادراکات در تغییر است و نمیتواند ساکن و بیحرکت بماند. | ||
طبیعت همواره در تغییرات خود تکامل پیدا | طبیعت همواره در تغییرات خود تکامل پیدا میکند پس مفاهیم ذهنی نیز که در ماده مغز جایگزین هستند در تکامل هستند. در نتیجه امکان معرفت حقیقی نسبت به عالم خارج وجود ندارد. - | ||
ایشا ن در پاسخ به چنین استدلالی میفرماید: | ایشا ن در پاسخ به چنین استدلالی میفرماید: | ||
ادراکات، خواص | ادراکات، خواص عمومی ماده و از آن جمله خاصیت تغییر را ندارند و با آنکه مغز با جمیع محتویات خود در طول عمر یکنفر چندین بار عوض میشود ممکن است افکار شخص در تمام این مدت ثابت و پابرجا باقی بمانند و این خود دلیل است که افکار در ماده جایگزین نیستند. | ||
ایشان در ادامه مینویسد: | ایشان در ادامه مینویسد: | ||
در اینجا اضافه | در اینجا اضافه میکنیم اگر فرضا افکار در ماده مغز جایگزین باشند و به همراه سایر اجزاء طبیعت سیر استکمالی داشته باشند این نوع از تکامل افکار را نمیتوان جزء قوانین مخصوص منطق و متود تفکر بشمار آورد زیرا بدیهی است این تغییر و تبدل قانون جبری و ضروری طبیعت است و اگر فکر از خواص مغز و جزء طبیعت باشد جبرا تغییر خواهد کرد و در این خاصیت افکار و ادراکات همه انسانها بلکه همه حیوانها مساوی خواهند بود و قهرا مفاهیم ذهنی همه انسانها خواه مادی باشند و خواه الهی دارای تغییر تکاملی خواهند بود.انتهی | ||
خط ۳۶۸: | خط ۳۶۸: | ||
"...آنچه نسبی است علوم و ادراکات اعتباری و عملی است اما علوم وادراکات و آندیشههای نظری که فلسفه و علوم نظری انسان را میسازند، همچون اصول جهان بینی مذهب و اصول اولیه اخلاق اصولی ثابت و مطلق و غیر نسبی میباشند. | "...آنچه نسبی است علوم و ادراکات اعتباری و عملی است اما علوم وادراکات و آندیشههای نظری که فلسفه و علوم نظری انسان را میسازند، همچون اصول جهان بینی مذهب و اصول اولیه اخلاق اصولی ثابت و مطلق و غیر نسبی میباشند. | ||
ایشان در پایان نتیجه نمیگیرد: خلاصه مطلب اینکه اولا حقایق چون غیر | ایشان در پایان نتیجه نمیگیرد: خلاصه مطلب اینکه اولا حقایق چون غیر مادی هستند تغییر نمیکنند و ثانیا اگر هم فرضا تغییر بکنند همه افراد در آن یکسان خواهند بود و نمیتوان آن را بعنوان طرز تفکر و اسلوب منطقی یک دسته مخصوص معرفی کرد. | ||
نتیجه آنکه گفتارقائلین به جریان هرمنوتیک درقرآن به نوعی خارج نمودن قرآن از دسترس فهم مردم و زمینه ورود قرائتهای مختلف از اسلام خواهد بود. به عبارتی مفهوم پذیرش شیوه هرمنوتیک در قرآن و سنت، نسبیت در آندیشههای قرآنی و سنت خواهد بوده که بطلانش در گفتاری که از شهید مطهری نقل گردید اثبات شد. | نتیجه آنکه گفتارقائلین به جریان هرمنوتیک درقرآن به نوعی خارج نمودن قرآن از دسترس فهم مردم و زمینه ورود قرائتهای مختلف از اسلام خواهد بود. به عبارتی مفهوم پذیرش شیوه هرمنوتیک در قرآن و سنت، نسبیت در آندیشههای قرآنی و سنت خواهد بوده که بطلانش در گفتاری که از شهید مطهری نقل گردید اثبات شد. |