پرش به محتوا

بررسی اندیشه جریان‌های تکفیری در موضوع توحید و شرک (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
جز (جایگزینی متن - 'می کند' به 'می‌کند')
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۴۲: خط ۴۲:
ز- دلیل بر لزوم توحید و اخلاص و نفی شرک در دعاها
ز- دلیل بر لزوم توحید و اخلاص و نفی شرک در دعاها
‌ایشان در لزوم منع قرار دادن نام غیر خدا – اعم ازانبیا و اولیای الهی و دیگران - در کنار خداوند می گوید عبادت خالصانه الهی حق خداوند بر بندگان است که هیچکس در ان سهیم نیست و بزرگترین گناه شرکت دادن دیگران در این حق الهی است . ایشان در اثبات این نکته به آیات و احادیث متعددی استناد می‌کند که برخی از این ایات عبارتند از:‌
‌ایشان در لزوم منع قرار دادن نام غیر خدا – اعم ازانبیا و اولیای الهی و دیگران - در کنار خداوند می گوید عبادت خالصانه الهی حق خداوند بر بندگان است که هیچکس در ان سهیم نیست و بزرگترین گناه شرکت دادن دیگران در این حق الهی است . ایشان در اثبات این نکته به آیات و احادیث متعددی استناد می‌کند که برخی از این ایات عبارتند از:‌
{ إنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ } وَقَالَ تَعَالَى: { فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ } { وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إلَهَیْنِ اثْنَیْنِ إنَّمَا هُوَ إلَهٌ وَاحِدٌ فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ } { فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ } وَقَالَ تَعَالَى: { فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ } { وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ } وَقَالَ تَعَالَى فِی فَاتِحَةِ الْکِتَابِ الَّتِی هِیَ أُمُّ الْقُرْآنِ { إیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ } وَقَالَ تَعَالَى: { وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ } وَقَالَ تَعَالَى: { فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ } وَقَالَ تَعَالَى: { الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَداً إلَّا اللَّهَ } .<ref>همان ص 304</ref>  
{ إنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ } { وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إلَهَیْنِ اثْنَیْنِ إنَّمَا هُوَ إلَهٌ وَاحِدٌ فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ } { فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ } { وَإِلَی رَبِّکَ فَارْغَبْ } وَقَالَ تَعَالَی فِی فَاتِحَةِ الْکِتَابِ الَّتِی هِیَ أُمُّ الْقُرْآنِ { إیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ } وَقَالَ تَعَالَی: { وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ } وَقَالَ تَعَالَی: { الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَداً إلَّا اللَّهَ } .<ref>همان ص 304</ref>  


===گفتار ابوزهره در تبیین کلام ابن تیمیه:‌===
===گفتار ابوزهره در تبیین کلام ابن تیمیه:‌===
خط ۶۰: خط ۶۰:
توحید اعتقاد ، گفتار یا عملی است که شارع بدان امر نموده و ادمی انرا جهت رضا و امتثال فرمان او انجام دهد و شرک ان است که ان دستور برای غیر خداوند انجام گیرد. <ref>کتاب التوحید ص 44:‌ ... فکل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحید و ایمان و اخلاص و صرفه لغیره شرک و کفر</ref>
توحید اعتقاد ، گفتار یا عملی است که شارع بدان امر نموده و ادمی انرا جهت رضا و امتثال فرمان او انجام دهد و شرک ان است که ان دستور برای غیر خداوند انجام گیرد. <ref>کتاب التوحید ص 44:‌ ... فکل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحید و ایمان و اخلاص و صرفه لغیره شرک و کفر</ref>


در کتاب کشف الشبهات از کتب محمدبن عبدالوهاب در تبیین معنای توحید امده است:‌ معنای حقیقی توحید و کلمه لا اله الا الله این است که هیچکس را بهمراه خداوند نخوانی و معنای اله یعنی انچیزی که قصد می‌شود و در زمان ما معادل الاله همان سید است مراد ا ز اله خالق و رازق و مدبر امور نیست و این را کفار عصر پیامبر مى‌دانستند اما کفار و مشرکین زمان ما نمی‌دانند <ref>کشف الشبهات فی التوحید ص 4</ref>
در کتاب کشف الشبهات از کتب محمدبن عبدالوهاب در تبیین معنای توحید امده است:‌ معنای حقیقی توحید و کلمه لا اله الا الله این است که هیچکس را بهمراه خداوند نخوانی و معنای اله یعنی انچیزی که قصد می‌شود و در زمان ما معادل الاله همان سید است مراد ا ز اله خالق و رازق و مدبر امور نیست و این را کفار عصر پیامبر می‌دانستند اما کفار و مشرکین زمان ما نمی‌دانند <ref>کشف الشبهات فی التوحید ص 4</ref>




خط ۸۵: خط ۸۵:


1 - مراتب و درجات توحید:‌ایشان می‌فرماید از قرآن کریم بدست می‌آید که توحید و شرک هر یک دارای مراتبی است:‌
1 - مراتب و درجات توحید:‌ایشان می‌فرماید از قرآن کریم بدست می‌آید که توحید و شرک هر یک دارای مراتبی است:‌
توحید، درجات و مراتب دارد، همچنان که شرک نیز که مقابل توحید است مراتب و درجات دارد. تا انسان همه مراحل توحید را طى نکند، موحّد واقعى نیست. انگاه در تبیین مراتب توحید پرداخته و می‌فرماید:‌
توحید، درجات و مراتب دارد، همچنان که شرک نیز که مقابل توحید است مراتب و درجات دارد. تا انسان همه مراحل توحید را طی نکند، موحّد واقعی نیست. انگاه در تبیین مراتب توحید پرداخته و می‌فرماید:‌


1- توحید ذاتى‏
1- توحید ذاتی‏
توحید ذاتى یعنى شناختن ذات حق به وحدت و یگانگى. توحید ذاتى یعنى این حقیقت «دوئى» بردار و تعدّدپذیر نیست، مثل و مانند ندارد لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ ، در مرتبه وجود او موجودى نیست‏ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.... جهان نه از اصلهاى متعدّد پدید آمده و نه به اصلهاى متعدّد بازمى‏گردد، از یک اصل و از یک حقیقت پدید آمده‏ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ و به همان اصل و همان حقیقت بازمى‏گردد أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ  و به تعبیر دیگر، جهان هستى، یک قطبى و یک کانونى و تک محورى است.
توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی. توحید ذاتی یعنی این حقیقت «دوئی» بردار و تعدّدپذیر نیست، مثل و مانند ندارد لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ ، در مرتبه وجود او موجودی نیست‏ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.... جهان نه از اصلهای متعدّد پدید آمده و نه به اصلهای متعدّد بازمی‏گردد، از یک اصل و از یک حقیقت پدید آمده‏ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ و به همان اصل و همان حقیقت بازمی‏گردد أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ  و به تعبیر دیگر، جهان هستی، یک قطبی و یک کانونی و تک محوری است.


2- توحید صفاتى‏
2- توحید صفاتی‏
ایشان در معنای توحید صفاتی می‌فرماید:‌
ایشان در معنای توحید صفاتی می‌فرماید:‌
توحید صفاتى یعنى درک و شناسایى ذات حق به یگانگى عینى با صفات و یگانگى صفات با یکدیگر. توحید ذاتى به معنى نفى ثانى داشتن و نفى مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتى به معنى نفى هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات است... براى وجود لایتناهى همچنان که دومى قابل تصوّر نیست، کثرت و ترکیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصوّر نیست.
توحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر. توحید ذاتی به معنی نفی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتی به معنی نفی هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات است... برای وجود لایتناهی همچنان که دومی قابل تصوّر نیست، کثرت و ترکیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصوّر نیست.


3- توحید افعالى‏
3- توحید افعالی‏
توحید افعالى یعنى درک و شناختن اینکه جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و کار او و ناشى از اراده اوست. موجودات عالم همچنان که در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن «قیّوم» همه عالم است، در مقام تأثیر و علّیت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنان که در ذات شریک ندارد در فاعلیّت نیز شریک ندارد. هر فاعل و سببى، حقیقت خود و وجود خود و تأثیر و فاعلیّت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حولها و قوّه‏ها «به او» است (ما شاء اللّه و لا قوّة الّا به، لا حول و لا قوّة الّا باللّه).
توحید افعالی یعنی درک و شناختن اینکه جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و کار او و ناشی از اراده اوست. موجودات عالم همچنان که در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن «قیّوم» همه عالم است، در مقام تأثیر و علّیت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنان که در ذات شریک ندارد در فاعلیّت نیز شریک ندارد. هر فاعل و سببی، حقیقت خود و وجود خود و تأثیر و فاعلیّت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حولها و قوّه‏ها «به او» است (ما شاء اللّه و لا قوّة الّا به، لا حول و لا قوّة الّا باللّه).


4 توحید در عبادت
4 توحید در عبادت
‏ایشان در معنای توحید در عبادت می‌نویسد:‌  
‏ایشان در معنای توحید در عبادت می‌نویسد:‌  
ایشان در ذیل تفسیر ایه ایاک نعبدکه بیانگر توحید عبادی است می‌نویسد:‌ و اما توحید در عبدبودن و در عبادت به معنى این است که در مقابل هیچ موجود دیگر و هیچ فرمان دیگرى این حالت را نداشته باشد، بلکه نسبت به غیر خدا حالت عصیان و تمرد داشته باشد.
ایشان در ذیل تفسیر ایه ایاک نعبدکه بیانگر توحید عبادی است می‌نویسد:‌ و اما توحید در عبدبودن و در عبادت به معنی این است که در مقابل هیچ موجود دیگر و هیچ فرمان دیگری این حالت را نداشته باشد، بلکه نسبت به غیر خدا حالت عصیان و تمرد داشته باشد.
پس همواره انسان باید دو حالت متضاد داشته باشد: تسلیم محض خدا، و عصیان محض غیر خدا. این است معنى‏ ایّاکَ نَعْبُدُ خدایا تنها تو را مى‏پرستیم و غیر تو را نمى‏پرستیم. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏26، ص:101- 102</ref>
پس همواره انسان باید دو حالت متضاد داشته باشد: تسلیم محض خدا، و عصیان محض غیر خدا. این است معنی‏ ایّاکَ نَعْبُدُ خدایا تنها تو را می‏پرستیم و غیر تو را نمی‏پرستیم. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهری، ج‏26، ص:101- 102</ref>




ایشان در بیان فرق بین مراتب سه گانه با مرتبه اخیر – توحید در عبادت – می‌فرماید:‌
ایشان در بیان فرق بین مراتب سه گانه با مرتبه اخیر – توحید در عبادت – می‌فرماید:‌
مراتب سه‏گانه توحید ذاتی صفاتی و افعالی ، توحید نظرى و از نوع شناختن است، امّا توحید در عبادت، توحید عملى و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحید، تفکّر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید، «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظرى بینش کمال است و توحید عملى جنبش در جهت رسیدن به کمال. توحید نظرى پى بردن به «یگانگى» خداست و توحید عملى «یگانه شدن» انسان است. توحید نظرى «دیدن» است و توحید عملى «رفتن». <ref>همان ص 99-103</ref>
مراتب سه‏گانه توحید ذاتی صفاتی و افعالی ، توحید نظری و از نوع شناختن است، امّا توحید در عبادت، توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحید، تفکّر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید، «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش کمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به کمال. توحید نظری پی بردن به «یگانگی» خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن». <ref>همان ص 99-103</ref>




2- پرستش لازمه شناخت خدای یگانه:‌
2- پرستش لازمه شناخت خدای یگانه:‌
شناخت خداى یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هر گونه نقص و کاستى، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگى و نگهدارى و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیّت است، عکس العملى در ما ایجاد می‌کند که از آن به «پرستش» تعبیر مى‏شود.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (جهان‏بینى توحیدى)، ج‏2، ص:-97 96</ref>  
شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هر گونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیّت است، عکس العملی در ما ایجاد می‌کند که از آن به «پرستش» تعبیر می‏شود.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهان‏بینی توحیدی)، ج‏2، ص:-97 96</ref>  




3- معنای پرستش:‌  
3- معنای پرستش:‌  


ایشان در معنای پرستش می‌فرماید:‌ پرستش نوعى رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خداى خود برقرار می‌کند. این نوع رابطه را انسان تنها با خداى خود مى‏تواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غیر خدا نه صادق است نه جایز. <ref>همان</ref>
ایشان در معنای پرستش می‌فرماید:‌ پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار می‌کند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود می‏تواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غیر خدا نه صادق است نه جایز. <ref>همان</ref>


4- قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ گناهى مانند شرک به خدا نیست.<ref>همان</ref>  
4- قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ گناهی مانند شرک به خدا نیست.<ref>همان</ref>  


5- از منظر ایشان توحید در عبادت انگاه محقق می‌گردد که انسان عبادتگر بداند:‌ ...جز او کامل مطلق نیست، جز او هیچ ذاتى منزّه از نقص نیست، جز او کسى منعم اصلى و منشأ اصلى نعمتها که همه سپاسها به او برگردد نیست، جز او هیچ موجودى استحقاق مطاع محض بودن و تسلیم محض در برابر او شدن را ندارد.  
5- از منظر ایشان توحید در عبادت انگاه محقق می‌گردد که انسان عبادتگر بداند:‌ ...جز او کامل مطلق نیست، جز او هیچ ذاتی منزّه از نقص نیست، جز او کسی منعم اصلی و منشأ اصلی نعمتها که همه سپاسها به او برگردد نیست، جز او هیچ موجودی استحقاق مطاع محض بودن و تسلیم محض در برابر او شدن را ندارد.  


ایشان در توسعه معنای توحید عبادی می‌فرماید:‌ هر اطاعتى مانند اطاعت پیامبر و امام و حاکم شرعى اسلامى و پدر و مادر یا معلّم باید به اطاعت از او و رضاى او منتهى شود وگرنه جایز نیست.این است عکس العملى که شایسته یک بنده در مقابل خداى بزرگ است و جز در مورد خداى یگانه در مورد هیچ موجودى دیگر نه صادق است نه جایز.<ref>همان  ص 98-99</ref>
ایشان در توسعه معنای توحید عبادی می‌فرماید:‌ هر اطاعتی مانند اطاعت پیامبر و امام و حاکم شرعی اسلامی و پدر و مادر یا معلّم باید به اطاعت از او و رضای او منتهی شود وگرنه جایز نیست.این است عکس العملی که شایسته یک بنده در مقابل خدای بزرگ است و جز در مورد خدای یگانه در مورد هیچ موجودی دیگر نه صادق است نه جایز.<ref>همان  ص 98-99</ref>
   
   
6- توحید ذاتى و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادى اسلامى است،  
6- توحید ذاتی و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادی اسلامی است،  
یعنى اگر کسى در اعتقادش به یکى از این دو اصل خللى باشد جزء مسلمین محسوب نمى‏گردد. احدى از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ؛ ج‏3 ؛ ص71</ref>
یعنی اگر کسی در اعتقادش به یکی از این دو اصل خللی باشد جزء مسلمین محسوب نمی‏گردد. احدی از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری ؛ ج‏3 ؛ ص71</ref>


7- نزاع اصلی وهابیت با مسلمین صغروی است:‌ ایشان معتقد است در مفهوم توحید و پرستش بین عالمان دینی اعم از وهابی و غیر وهابی اختلافی نیست اختلاف در مصادیق پرستش است:‌
7- نزاع اصلی وهابیت با مسلمین صغروی است:‌ ایشان معتقد است در مفهوم توحید و پرستش بین عالمان دینی اعم از وهابی و غیر وهابی اختلافی نیست اختلاف در مصادیق پرستش است:‌
اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستش‏اند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروى است نه کبروى.<ref>همان</ref>
اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستش‏اند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروی است نه کبروی.<ref>همان</ref>




خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
ایشان بعد از بیان مراتب و درجات توحید به مراتب شرک پرداخته و می‌نویسد:‌  
ایشان بعد از بیان مراتب و درجات توحید به مراتب شرک پرداخته و می‌نویسد:‌  


همچنان که توحید، مراتب و درجات دارد شرک نیز به نوبه خود مراتبى دارد که از مقایسه مراتب توحید با مراتب شرک به حکم «تعرف الأشیاء بأضدادها»، هم توحید را بهتر مى‏توان شناخت و هم شرک را.
همچنان که توحید، مراتب و درجات دارد شرک نیز به نوبه خود مراتبی دارد که از مقایسه مراتب توحید با مراتب شرک به حکم «تعرف الأشیاء بأضدادها»، هم توحید را بهتر می‏توان شناخت و هم شرک را.




انگاه در بیان مراتب شرک می‌فرماید:‌
انگاه در بیان مراتب شرک می‌فرماید:‌


الف. شرک ذاتى‏
الف. شرک ذاتی‏


ایشان در تبیین مرتبه شرک ذاتی می‌فرماید:‌ اعتقاد به چند مبدئى، شرک در ذات است و نقطه مقابل توحید ذاتى‏ است. قرآن آنجا که اقامه برهان می‌کند (برهان تمانع) و مى‏گوید: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبیاء‌ 22) در برابر قائلین به چند مبدئی عالم  اقامه برهان می‌کند. این گونه اعتقاد سبب خروج از جرگه اهل توحید و از حوزه اسلام است. اسلام شرک ذاتى را در هر شکل و هر صورت بکلّى طرد می‌کند. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (جهان‏بینى توحیدى)، ج‏2، ص: 123
ایشان در تبیین مرتبه شرک ذاتی می‌فرماید:‌ اعتقاد به چند مبدئی، شرک در ذات است و نقطه مقابل توحید ذاتی‏ است. قرآن آنجا که اقامه برهان می‌کند (برهان تمانع) و می‏گوید: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبیاء‌ 22) در برابر قائلین به چند مبدئی عالم  اقامه برهان می‌کند. این گونه اعتقاد سبب خروج از جرگه اهل توحید و از حوزه اسلام است. اسلام شرک ذاتی را در هر شکل و هر صورت بکلّی طرد می‌کند. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهان‏بینی توحیدی)، ج‏2، ص: 123
</ref>
</ref>


ب. شرک در خالقیّت‏
ب. شرک در خالقیّت‏
این نوع از شرک در برابر توحید افعالی قرار دارد. شهید مطهری در تبیین ان می‌نویسد:‌
این نوع از شرک در برابر توحید افعالی قرار دارد. شهید مطهری در تبیین ان می‌نویسد:‌
برخى از ملل، خدا را ذات بى‏مثل و مانند می‌دانستند و او را به عنوان یگانه اصل جهان مى‏شناختند امّا برخى مخلوقات او را با او در خالقیّت شریک مى‏شمردند. مثلا می‌گفتند خداوند مسئول خلقت «شرور» نیست، شرور آفریده بعضى از مخلوقات است . این گونه شرک که شرک در خالقیّت و فاعلیّت است، نقطه مقابل توحید افعالى است.
برخی از ملل، خدا را ذات بی‏مثل و مانند می‌دانستند و او را به عنوان یگانه اصل جهان می‏شناختند امّا برخی مخلوقات او را با او در خالقیّت شریک می‏شمردند. مثلا می‌گفتند خداوند مسئول خلقت «شرور» نیست، شرور آفریده بعضی از مخلوقات است . این گونه شرک که شرک در خالقیّت و فاعلیّت است، نقطه مقابل توحید افعالی است.




ج. شرک صفاتى‏
ج. شرک صفاتی‏
شرک صفاتی که  در برابر توحید صفاتی قرار دارد مخصوص برخى اندیشمندان است که در این گونه مسائل مى‏اندیشند، امّا صلاحیّت و تعمّق کافى ندارند. اشاعره از متکلّمین اسلامى دچار این نوع شرک شده‏اند. این نوع شرک نیز شرک خفى است و موجب خروج از حوزه اسلام نیست.
شرک صفاتی که  در برابر توحید صفاتی قرار دارد مخصوص برخی اندیشمندان است که در این گونه مسائل می‏اندیشند، امّا صلاحیّت و تعمّق کافی ندارند. اشاعره از متکلّمین اسلامی دچار این نوع شرک شده‏اند. این نوع شرک نیز شرک خفی است و موجب خروج از حوزه اسلام نیست.


د. شرک در پرستش‏
د. شرک در پرستش‏
این نوع شرک در برابر توحید عبادی قرار دارد و به دو نوع شرک جلی و شرک خفی تقسیم می‌شود . شرک جلی همان بت پرستی های رائج است که در شکل پرستش خورشید یا ماه یا ستاره و نظائر ان در گذشته وجود داشته و اکنون نیز در برخی مناطق جهان وجود دارد.  
این نوع شرک در برابر توحید عبادی قرار دارد و به دو نوع شرک جلی و شرک خفی تقسیم می‌شود . شرک جلی همان بت پرستی های رائج است که در شکل پرستش خورشید یا ماه یا ستاره و نظائر ان در گذشته وجود داشته و اکنون نیز در برخی مناطق جهان وجود دارد.  
ایشان در فرق مرتبه شرک در پرستش با سه نوع دیگر می‌فرماید:‌
ایشان در فرق مرتبه شرک در پرستش با سه نوع دیگر می‌فرماید:‌
سایر مراتب شرک (شرک ذاتی شرک در خالقیت و شرک صفاتی ) شرک نظرى و از نوع شناخت دروغین است، امّا این نوع شرک، شرک عملى و از نوع «بودن» و «شدن» دروغین است.
سایر مراتب شرک (شرک ذاتی شرک در خالقیت و شرک صفاتی ) شرک نظری و از نوع شناخت دروغین است، امّا این نوع شرک، شرک عملی و از نوع «بودن» و «شدن» دروغین است.




9- مراتب شرک عملی  
9- مراتب شرک عملی  
شرک عملى نیز به نوبه خود مراتب دارد  که بالاترین مراتبش که سبب خروج از حوزه اسلام است شرک جلى خوانده مى‏شود. امّا انواع شرک خفى وجود دارد که اسلام در برنامه توحید عملى با آنها سخت مبارزه می‌کند.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (جهان‏بینى توحیدى)، ج‏2، ص:119 -124</ref>
شرک عملی نیز به نوبه خود مراتب دارد  که بالاترین مراتبش که سبب خروج از حوزه اسلام است شرک جلی خوانده می‏شود. امّا انواع شرک خفی وجود دارد که اسلام در برنامه توحید عملی با آنها سخت مبارزه می‌کند.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهان‏بینی توحیدی)، ج‏2، ص:119 -124</ref>




خط ۱۶۶: خط ۱۶۶:
معانی که برای واژه عبادت شده است عبارتند از:‌ انقیاد و خضوع  
معانی که برای واژه عبادت شده است عبارتند از:‌ انقیاد و خضوع  
عبدکه ریشه کلمه عبادت است ضد کلمه حربوده  و بمعنای شخصی است که مملوک یا برده دیگری قرار گرفته است <ref>مصبا- عَبَدْتُ‏ اللّه‏ أَعْبُدُهُ‏ عِبَادَةً، و هی الانقیاد و الخضوع، و الفاعل‏ عَابِدٌ،و الجمع‏ عُبَّادٌ و عَبَدَةٌ. و العَبْدُ خلاف الحرّ، و أَعْبَدْتُ‏ زیدا فلانا: ملکته إیّاه لیکون له عبدا</ref>
عبدکه ریشه کلمه عبادت است ضد کلمه حربوده  و بمعنای شخصی است که مملوک یا برده دیگری قرار گرفته است <ref>مصبا- عَبَدْتُ‏ اللّه‏ أَعْبُدُهُ‏ عِبَادَةً، و هی الانقیاد و الخضوع، و الفاعل‏ عَابِدٌ،و الجمع‏ عُبَّادٌ و عَبَدَةٌ. و العَبْدُ خلاف الحرّ، و أَعْبَدْتُ‏ زیدا فلانا: ملکته إیّاه لیکون له عبدا</ref>
در برخی از کتب لغت برای کلمه عبادت دو اصل و ریشه مطرح کرده‌اند:‌  الف - عبدکه بمعنای نرمی و ذلت که مصداقش عبدمملوک است  ب- العبده که بمعنای  قوت و صلابت می‌باشد  <ref>مقا- عبد: أصلان صحیحان، کأنّهما متضادّان. و الأوّل من ذینک الأصلین یدل على لین و ذلّ، و الآخر على شدّة و غلظ. فالأوّل- العبد، و هو المملوک، و الجماعة العبید، و ثلاثة أعبد، و هم العباد. ..و المعبّد: الذلول، یوصف به البعیر أیضا. و من الباب الطریق المعبّد، و هو المسلوک المذلّل. و الأصل الآخر- العبدة، و هی القوّة و الصلابة، و یقال هذا ثوب له عبدة، إذا کان صفیقا قویّا، و من هذا القیاس العبدمثل الأنف و الحمیّة یقال هو یعبدلهذا الأمر. و فسّر- إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ‏ الْعابِدِینَ‏، أى أوّل من غضب عن هذا و أنف من قوله.الاشتقاق</ref>  
در برخی از کتب لغت برای کلمه عبادت دو اصل و ریشه مطرح کرده‌اند:‌  الف - عبدکه بمعنای نرمی و ذلت که مصداقش عبدمملوک است  ب- العبده که بمعنای  قوت و صلابت می‌باشد  <ref>مقا- عبد: أصلان صحیحان، کأنّهما متضادّان. و الأوّل من ذینک الأصلین یدل علی لین و ذلّ، و الآخر علی شدّة و غلظ. فالأوّل- العبد، و هو المملوک، و الجماعة العبید، و ثلاثة أعبد، و هم العباد. ..و المعبّد: الذلول، یوصف به البعیر أیضا. و من الباب الطریق المعبّد، و هو المسلوک المذلّل. و الأصل الآخر- العبدة، و هی القوّة و الصلابة، و یقال هذا ثوب له عبدة، إذا کان صفیقا قویّا، و من هذا القیاس العبدمثل الأنف و الحمیّة یقال هو یعبدلهذا الأمر. و فسّر- إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ‏ الْعابِدِینَ‏، أی أوّل من غضب عن هذا و أنف من قوله.الاشتقاق</ref>  




شهید مطهری در تبیین معنای لغوی عبادت می گوید:‌  
شهید مطهری در تبیین معنای لغوی عبادت می گوید:‌  


در زبان عربى وقتى که چیزى رام، نرم، مطیع بشود به طورى که هیچ گونه عصیان و تعدى و مقاومتى نداشته باشد، این حالت را «تعبد» مى‏گویند.
در زبان عربی وقتی که چیزی رام، نرم، مطیع بشود به طوری که هیچ گونه عصیان و تعدی و مقاومتی نداشته باشد، این حالت را «تعبد» می‏گویند.
ایشان در ادامه می‌نویسد:‌ در قدیم راهها و جاده‏ها این طور نبود که مانند امروز به وسیله ماشینهاى راه‏سازى اول راه را بسازند بعد روى آن راه بروند، بلکه راهها با رفتن ساخته مى‏شد و لذا در روزهاى اول به طورى بود که سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند ولى در اثر عبور و مرور کم‏کم سنگریزه‏ها خرد و نرم می‌شدندو مقاومتى در مقابل عابرین نداشتند، پاى انسانها و حیوانها را آزار نمى‏دادند بلکه رام و آرام بودند، در حالى که راهى که بیراهه بود سنگها زیر پا ناآرام و عاصى بودند. این طریق را، یعنى راهى که نرم و رام شده بود می‌گفتند: طریق مُعَبَّد.
ایشان در ادامه می‌نویسد:‌ در قدیم راهها و جاده‏ها این طور نبود که مانند امروز به وسیله ماشینهای راه‏سازی اول راه را بسازند بعد روی آن راه بروند، بلکه راهها با رفتن ساخته می‏شد و لذا در روزهای اول به طوری بود که سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند ولی در اثر عبور و مرور کم‏کم سنگریزه‏ها خرد و نرم می‌شدندو مقاومتی در مقابل عابرین نداشتند، پای انسانها و حیوانها را آزار نمی‏دادند بلکه رام و آرام بودند، در حالی که راهی که بیراهه بود سنگها زیر پا ناآرام و عاصی بودند. این طریق را، یعنی راهی که نرم و رام شده بود می‌گفتند: طریق مُعَبَّد.
انسان عبدو معبّد یعنى کسى که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانى ندارد.
انسان عبدو معبّد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد.




ایشان در تطبیق معنای لغوی عبادت بر معنای اصطلاحی آن می‌نویسد:‌
ایشان در تطبیق معنای لغوی عبادت بر معنای اصطلاحی آن می‌نویسد:‌


این‏گونه بودن یعنى رام و مطیع بودن، یک ذره عاصى نبودن، حالتى است که انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبدخدا بودن یعنى این حالت را نسبت به ذات حق و فرمانهاى ذات حق داشتن.<ref>مجموعه اثار شهید مطهری ج 26ص 101
این‏گونه بودن یعنی رام و مطیع بودن، یک ذره عاصی نبودن، حالتی است که انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبدخدا بودن یعنی این حالت را نسبت به ذات حق و فرمانهای ذات حق داشتن.<ref>مجموعه اثار شهید مطهری ج 26ص 101
</ref>
</ref>


خط ۲۳۲: خط ۲۳۲:
2- ایشان با توجه به قول لغویین که عبودیت را بمعنای خضوع گرفته اند می‌فرماید:‌ خضوع لازمه معنای عبادت است بدلیل انکه خضوع متعدی به لام و عبادت متعدی بنفسه می‌باشد.  
2- ایشان با توجه به قول لغویین که عبودیت را بمعنای خضوع گرفته اند می‌فرماید:‌ خضوع لازمه معنای عبادت است بدلیل انکه خضوع متعدی به لام و عبادت متعدی بنفسه می‌باشد.  


3-عبادت نشان دادن عبدمملوکیت خویش را به خداوند می‌باشد از اینرو چنین حالتی با استکبار دربرابر خداوند قابل جمع نیست اما با شرک قابل جمع می‌باشد.<ref>المیزان ج1 ص24: العبدهو المملوک من الإنسان أو من کل ذی شعور بتجرید المعنى کما یعطیه قوله تعالى: «إن کل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا»: مریم- 93. و العبادة مأخوذة منه و ربما تفرقت اشتقاقاتها أو المعانی المستعملة هی فیها لاختلاف الموارد، و ما ذکره الجوهری فی الصحاح أن أصل العبودیة الخضوع فهو من باب الأخذ بلازم المعنى و إلا فالخضوع متعد باللام و العبادة متعدیة بنفسها. و بالجملة فکان العبادة هی نصب العبدنفسه فی مقام المملوکیة لربه و لذلک کانت العبادة منافیة للاستکبار و غیر منافیة للاشتراک فمن الجائز أن یشترک أزید من الواحد فی ملک رقبة أو فی عبادة عبد، قال تعالى: «إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»: غافر- 60. و قال تعالى: «و لا یشرک بعبادة ربه أحدا»: الکهف-</ref>
3-عبادت نشان دادن عبدمملوکیت خویش را به خداوند می‌باشد از اینرو چنین حالتی با استکبار دربرابر خداوند قابل جمع نیست اما با شرک قابل جمع می‌باشد.<ref>المیزان ج1 ص24: العبدهو المملوک من الإنسان أو من کل ذی شعور بتجرید المعنی کما یعطیه قوله تعالی: «إن کل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا»: مریم- 93. و العبادة مأخوذة منه و ربما تفرقت اشتقاقاتها أو المعانی المستعملة هی فیها لاختلاف الموارد، و ما ذکره الجوهری فی الصحاح أن أصل العبودیة الخضوع فهو من باب الأخذ بلازم المعنی و إلا فالخضوع متعد باللام و العبادة متعدیة بنفسها. و بالجملة فکان العبادة هی نصب العبدنفسه فی مقام المملوکیة لربه و لذلک کانت العبادة منافیة للاستکبار و غیر منافیة للاشتراک فمن الجائز أن یشترک أزید من الواحد فی ملک رقبة أو فی عبادة عبد، قال تعالی: «إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»: غافر- 60. و قال تعالی: «و لا یشرک بعبادة ربه أحدا»: الکهف-</ref>
    
    
===شیخ طوسی در التبیان:‌===
===شیخ طوسی در التبیان:‌===
   
   


عبادت عالیترین مرتبه خضوع و نهایت شکر گزاری در مقابل خداوند است و چنین خضوعی فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست که همه مالک و خالق هستی است. هر چند شکر و اطاعت از غیر خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند می‌باشد.<ref>التبیان ج 1ص  39:‌ و العبادة ضرب من الشکر و غایة فیه لأنها الخضوع بأعلى مراتب الخضوع مع التعظیم بأعلى مراتب التعظیم و لا یستحق إلا بأصول النعم التی هی خلق الحیاة و القدرة و الشهوة و لا یقدر علیه غیر الله تعالى فلذلک اختص سبحانه بأن یعبدو لا یستحق بعضنا على بعض العبادة .  کما یستحق بعضنا على بعض الشکر و تحسن الطاعة لغیر الله تعالى و لا تحسن العبادة لغیره و قول من قال أن العبادة هی الطاعة للمعبود یفسد بأن الطاعة موافقة الأمر و قد یکون موافقا لأمره و لا یکون عابدا له</ref>
عبادت عالیترین مرتبه خضوع و نهایت شکر گزاری در مقابل خداوند است و چنین خضوعی فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست که همه مالک و خالق هستی است. هر چند شکر و اطاعت از غیر خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند می‌باشد.<ref>التبیان ج 1ص  39:‌ و العبادة ضرب من الشکر و غایة فیه لأنها الخضوع بأعلی مراتب الخضوع مع التعظیم بأعلی مراتب التعظیم و لا یستحق إلا بأصول النعم التی هی خلق الحیاة و القدرة و الشهوة و لا یقدر علیه غیر الله تعالی فلذلک اختص سبحانه بأن یعبدو لا یستحق بعضنا علی بعض العبادة .  کما یستحق بعضنا علی بعض الشکر و تحسن الطاعة لغیر الله تعالی و لا تحسن العبادة لغیره و قول من قال أن العبادة هی الطاعة للمعبود یفسد بأن الطاعة موافقة الأمر و قد یکون موافقا لأمره و لا یکون عابدا له</ref>
   
   
===زمخشری در کشاف:===
===زمخشری در کشاف:===


‌ایشان عبادت را عالیترین مرتبه خضوع و تسلیم دانسته و انرا مختص ذات مقدس الهی می داند چون فقط اوست که مولای حقیقی و صاحب عظیمترین نعمتهاست . <ref>الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل    ج‏1  ص 15 :‌ و العبادة أقصى غایة الخضوع و التذلل. و منه ثوب ذو عبدة إذا کان فی غایة الصفاقة و قوة النسج، و لذلک لم تستعمل إلا فی الخضوع لله تعالى، لأنه مولى أعظم النعم فکان حقیقا بأقصى غایة الخضوع.</ref>   
‌ایشان عبادت را عالیترین مرتبه خضوع و تسلیم دانسته و انرا مختص ذات مقدس الهی می داند چون فقط اوست که مولای حقیقی و صاحب عظیمترین نعمتهاست . <ref>الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل    ج‏1  ص 15 :‌ و العبادة أقصی غایة الخضوع و التذلل. و منه ثوب ذو عبدة إذا کان فی غایة الصفاقة و قوة النسج، و لذلک لم تستعمل إلا فی الخضوع لله تعالی، لأنه مولی أعظم النعم فکان حقیقا بأقصی غایة الخضوع.</ref>   


===فخر رازی در مفاتیح الغیب :===
===فخر رازی در مفاتیح الغیب :===


عبادت امتثال نمودن عبدنسبت به دستوراتی  است که از روی تعظیم نسبت به خداوندی که کمال مطلق و مستغنی از همه است صورت گیرد بنابر این متعلق عبادت تمامی اوامر و نواهی الهی خواهد بود.<ref>مفاتیح الغیب ج 1 ص32 :‌ فاعلم أن العبادة عبارة عن الإتیان بالفعل المأمور به على‏ سبیل التعظیم للآمر فما لم یثبت بالدلیل أن لهذا العالم إلها واحدا. قادرا على مقدورات لا نهایة لها، عالما بمعلومات لا نهایة لها، غنیا عن کل الحاجات، فإنه أمر عباده ببعض الأشیاء، و نهاهم عن بعضها، و أنه یجب على الخلائق طاعته و الانقیاد لتکالیفه....-</ref>   
عبادت امتثال نمودن عبدنسبت به دستوراتی  است که از روی تعظیم نسبت به خداوندی که کمال مطلق و مستغنی از همه است صورت گیرد بنابر این متعلق عبادت تمامی اوامر و نواهی الهی خواهد بود.<ref>مفاتیح الغیب ج 1 ص32 :‌ فاعلم أن العبادة عبارة عن الإتیان بالفعل المأمور به علی‏ سبیل التعظیم للآمر فما لم یثبت بالدلیل أن لهذا العالم إلها واحدا. قادرا علی مقدورات لا نهایة لها، عالما بمعلومات لا نهایة لها، غنیا عن کل الحاجات، فإنه أمر عباده ببعض الأشیاء، و نهاهم عن بعضها، و أنه یجب علی الخلائق طاعته و الانقیاد لتکالیفه....-</ref>   


==نقد شهید مطهری به دیدگاه فخر رازی در معنای عبادت:‌==
==نقد شهید مطهری به دیدگاه فخر رازی در معنای عبادت:‌==


ایشان سخن فخر رازی را مبنی بر اینکه عبادت همان امتثال اوامر و نواهی الهی است تمام ندانسته و می گوید:‌ در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثواب‏آور هست و مى‏توان گفت مستلزم عبادت بودن نیست.
ایشان سخن فخر رازی را مبنی بر اینکه عبادت همان امتثال اوامر و نواهی الهی است تمام ندانسته و می گوید:‌ در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثواب‏آور هست و می‏توان گفت مستلزم عبادت بودن نیست.


اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکى مالک خود را اطاعت می‌کند و بس، عبادت نیست. اینکه در «اصول» مى‏گویند «تعبدى» آن است که قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلى هم که به قصد امتثال صورت گیرد عبادت است، درست نیست.  
اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت می‌کند و بس، عبادت نیست. اینکه در «اصول» می‏گویند «تعبدی» آن است که قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلی هم که به قصد امتثال صورت گیرد عبادت است، درست نیست.  


عبادت یک رکن و روح دیگرى دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امرى در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزى که خود را ببیند یک عکس العمل نشان مى‏دهد؛ در مقابل جمال تحسین می‌کند، در مقابل عمل اخلاقى میل به انجام دادن در او پیدا مى‏شود، در مقابل علم احساس طلب می‌کند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح می‌کند.
عبادت یک رکن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزی که خود را ببیند یک عکس العمل نشان می‏دهد؛ در مقابل جمال تحسین می‌کند، در مقابل عمل اخلاقی میل به انجام دادن در او پیدا می‏شود، در مقابل علم احساس طلب می‌کند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح می‌کند.




.... قصد قربت و امتثال امر ملاک تعبدیت و عبادت بودن عمل نیست، هرچند ملاک ثواب و حتى تقرب هست. ممکن است عملى عبادت باشد و مقرّب نباشد. ممکن است عبادتى که داراى ماهیت عبادت است ریا باشد، نه اینکه عمل ریایى عبادت صورى است ..
.... قصد قربت و امتثال امر ملاک تعبدیت و عبادت بودن عمل نیست، هرچند ملاک ثواب و حتی تقرب هست. ممکن است عملی عبادت باشد و مقرّب نباشد. ممکن است عبادتی که دارای ماهیت عبادت است ریا باشد، نه اینکه عمل ریایی عبادت صوری است ..
به هر حال عنوان فرمانبرى به عقیده ما ملاک عبادت به آن معنى که در مقابل شرک و بت پرستى واقعى صورت مى‏گیرد نیست، هرچند به معنى خفى شرک است. <ref>یادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص: 180</ref>
به هر حال عنوان فرمانبری به عقیده ما ملاک عبادت به آن معنی که در مقابل شرک و بت پرستی واقعی صورت می‏گیرد نیست، هرچند به معنی خفی شرک است. <ref>یادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 180</ref>




به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنى این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنى و تکوینى بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. به عقیده ما صرف اعتقاد به تسلط معنوى و ماوراء الطبیعى موجودى شرک نیست، زیرا قرآن از قدرتهاى ماوراء الطبیعى در افراد بشر یاد می‌کند مثل آنچه که درباره یکى از نزدیکان سلیمان یاد می‌کند: قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ ...
به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنی و تکوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. به عقیده ما صرف اعتقاد به تسلط معنوی و ماوراء الطبیعی موجودی شرک نیست، زیرا قرآن از قدرتهای ماوراء الطبیعی در افراد بشر یاد می‌کند مثل آنچه که درباره یکی از نزدیکان سلیمان یاد می‌کند: قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ ...
قرآن با این تعبیر مى‏گوید او به موجب علمى از لوح محفوظ این قدرت ماوراء الطبیعى را پیدا کرد.
قرآن با این تعبیر می‏گوید او به موجب علمی از لوح محفوظ این قدرت ماوراء الطبیعی را پیدا کرد.
اعتقاد به این گونه قدرتها اگر مقرون به این اعتقاد باشد که به ارادة اللَّه و مشیة اللَّه و اذن اللَّه کار مى‏کنند، شرک نیست ولى اگر چنین فرض شود که از خود استقلال دارند، نفس اعتقاد نوعى شرک است و تعظیم و احترام و قربانى براى آنها نیز شرک است‏ <ref>و به عبارت دیگر اگر آنها را رب النوع- آنچنان که مشرکین قائل بودند- بدانند و خداوند را فقط خالق بدانند و ربوبیت را از آنِ ستاره یا خورشید یا بت که مظهر و هیکل و طلسم رب النوع است بدانند، شرک است ولى اگر قائل به رب العالمین باشند و همه چیز را مجرى قضا و قدر رب العالمین بدانند، این اعتقاد شرک نیست. اما اینکه در عمل حتى با این گونه اعتقاد نباید سجود یا قربانى یا دعا یا تسمیه را براى غیر خدا کرد، تکلیف فرعى است و عقیده‏اى نیست.</ref>
اعتقاد به این گونه قدرتها اگر مقرون به این اعتقاد باشد که به ارادة اللَّه و مشیة اللَّه و اذن اللَّه کار می‏کنند، شرک نیست ولی اگر چنین فرض شود که از خود استقلال دارند، نفس اعتقاد نوعی شرک است و تعظیم و احترام و قربانی برای آنها نیز شرک است‏ <ref>و به عبارت دیگر اگر آنها را رب النوع- آنچنان که مشرکین قائل بودند- بدانند و خداوند را فقط خالق بدانند و ربوبیت را از آنِ ستاره یا خورشید یا بت که مظهر و هیکل و طلسم رب النوع است بدانند، شرک است ولی اگر قائل به رب العالمین باشند و همه چیز را مجری قضا و قدر رب العالمین بدانند، این اعتقاد شرک نیست. اما اینکه در عمل حتی با این گونه اعتقاد نباید سجود یا قربانی یا دعا یا تسمیه را برای غیر خدا کرد، تکلیف فرعی است و عقیده‏ای نیست.</ref>


===صدرالمتالهین در تفسیر القرآن الکریم:‌===
===صدرالمتالهین در تفسیر القرآن الکریم:‌===
عبادت عالیترین مرتبه خضوع در برابر خداوندی است که مالک و خالق و قادر به امورات هستی بوده بگونه‌ای که دیگران از انجام انها عاجز هستند.بنابر این عبادت بغیر خداوند جائز نیست هر چند اطاعت از دیگران معقول است. بنابر این سخن انان که عبادت را بمعنای اطاعت اوامرونواهی الهی می‌دانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر کننده است و این در موالی عرفی نظیر اطاعت فرزند از پدر عبداز مولا  صدق می‌کند؛ از طرفی به بت پرستانی که در عصر جاهلیت  بتها رامی پرستیدند مطیع اطلاق نمی‌گردد. بنابر این عبادت همان نهایت خضوع و شکر گزاری در برابر خداوند متعال خواهد بود. <ref>تفسیر القرآن الکریم ص105: و العبادة ضرب من الشکر و غایة فیه لأنها الخضوع و التذلل‏ یدل على أعلى مراتب التعظیم و لا یستحقها أحد إلا بإعطاء اصول النعم الذی هو خلق الحیوة و القدرة و الحس و الشهوة و لا یقدر علیه أحد إلا الله فلذلک اختص سبحانه بأن یعبد، و لا یجوز العبادة لغیره بخلاف الطاعة فإنها قد تحسن لغیره کطاعة الأب و المولى و السلطان و الزوج، فمن قال: إن العبادة هی الطاعة فقد أخطأ لأنها غایة التذلل دون الطاعة فإنها مجرد موافقة الأمر، ألا ترى إن العبدیطیع مولاه و لا یکون عابدا له؟ و الکفار یعبدون الأصنام و لا یکونون مطیعین لهم؟إذ لا یتصور من جهتهم الأمر.
عبادت عالیترین مرتبه خضوع در برابر خداوندی است که مالک و خالق و قادر به امورات هستی بوده بگونه‌ای که دیگران از انجام انها عاجز هستند.بنابر این عبادت بغیر خداوند جائز نیست هر چند اطاعت از دیگران معقول است. بنابر این سخن انان که عبادت را بمعنای اطاعت اوامرونواهی الهی می‌دانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر کننده است و این در موالی عرفی نظیر اطاعت فرزند از پدر عبداز مولا  صدق می‌کند؛ از طرفی به بت پرستانی که در عصر جاهلیت  بتها رامی پرستیدند مطیع اطلاق نمی‌گردد. بنابر این عبادت همان نهایت خضوع و شکر گزاری در برابر خداوند متعال خواهد بود. <ref>تفسیر القرآن الکریم ص105: و العبادة ضرب من الشکر و غایة فیه لأنها الخضوع و التذلل‏ یدل علی أعلی مراتب التعظیم و لا یستحقها أحد إلا بإعطاء اصول النعم الذی هو خلق الحیوة و القدرة و الحس و الشهوة و لا یقدر علیه أحد إلا الله فلذلک اختص سبحانه بأن یعبد، و لا یجوز العبادة لغیره بخلاف الطاعة فإنها قد تحسن لغیره کطاعة الأب و المولی و السلطان و الزوج، فمن قال: إن العبادة هی الطاعة فقد أخطأ لأنها غایة التذلل دون الطاعة فإنها مجرد موافقة الأمر، ألا تری إن العبدیطیع مولاه و لا یکون عابدا له؟ و الکفار یعبدون الأصنام و لا یکونون مطیعین لهم؟إذ لا یتصور من جهتهم الأمر.
</ref>
</ref>
    
    
خط ۲۷۱: خط ۲۷۱:
   
   


عبادت از ماده «عبد» است. تعبدتذلل است. آنچه در عبادت و عبودیت افراد بشر وجود دارد رابطه مالکیت و مملوکیت به مفهوم اقتصادى آن است. مملوک و برده از خود اراده و اختیارى ندارد، براى خود در قبال مالک مالکیتى قائل نیست، خودش و هرچه در اختیار دارد از آنِ مولى است: العبدو ما فى یده کان لمولاه ..
عبادت از ماده «عبد» است. تعبدتذلل است. آنچه در عبادت و عبودیت افراد بشر وجود دارد رابطه مالکیت و مملوکیت به مفهوم اقتصادی آن است. مملوک و برده از خود اراده و اختیاری ندارد، برای خود در قبال مالک مالکیتی قائل نیست، خودش و هرچه در اختیار دارد از آنِ مولی است: العبدو ما فی یده کان لمولاه ..




ایشان انگاه به مفهوم عبادت در قرآن پرداخته و می گوید:‌  
ایشان انگاه به مفهوم عبادت در قرآن پرداخته و می گوید:‌  


در قرآن کریم در مواردى که فردى بر فرد دیگر حکومت مطلقه و مستبده دارد و براى او هیچ گونه آزادى قائل نیست، عملًا با او معامله برده و مملوک می‌کند، عبادت و تعبید به کار برده شده آنچنان که درباره فرعون و بنى اسرائیل از زبان موسى نقل می‌کند: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ‏، یا از زبان فرعون نقل می‌کند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ‏  ولى مسلماً این گونه رابطه که صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنکه اختیارى و به صورت مشروع باشد و خواه غیر اختیارى، شرک به خدا نامیده نمى‏شود. عبادت خدا که باید خالصاً براى خدا باشد و اگر نه شرک و خروج از توحید و منافى با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنى این نیست که انسان مطاعى غیر از خدا نداشته باشد.
در قرآن کریم در مواردی که فردی بر فرد دیگر حکومت مطلقه و مستبده دارد و برای او هیچ گونه آزادی قائل نیست، عملًا با او معامله برده و مملوک می‌کند، عبادت و تعبید به کار برده شده آنچنان که درباره فرعون و بنی اسرائیل از زبان موسی نقل می‌کند: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ‏، یا از زبان فرعون نقل می‌کند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ‏  ولی مسلماً این گونه رابطه که صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنکه اختیاری و به صورت مشروع باشد و خواه غیر اختیاری، شرک به خدا نامیده نمی‏شود. عبادت خدا که باید خالصاً برای خدا باشد و اگر نه شرک و خروج از توحید و منافی با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنی این نیست که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد.
البته درجه اعلاى توحید این است که انسان مطاعى غیر از خدا نداشته باشد،<ref>یادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص: 179</ref>
البته درجه اعلای توحید این است که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد،<ref>یادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 179</ref>


   
   
خط ۲۸۴: خط ۲۸۴:


از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض رکن دیگری هم دارد و ان عبارتست از تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس:‌
از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض رکن دیگری هم دارد و ان عبارتست از تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس:‌
اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکى مالک خود را اطاعت می‌کند و بس، عبادت نیست ...عبادت یک رکن و روح دیگرى دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امرى در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد.
اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت می‌کند و بس، عبادت نیست ...عبادت یک رکن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد.
ایشان در تبیین قید اخیر می گوید:‌ انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزى که خود را ببیند یک عکس العمل نشان مى‏دهد؛ در مقابل جمال تحسین می‌کند، در مقابل عمل اخلاقى میل به انجام دادن در او پیدا مى‏شود، در مقابل علم احساس طلب می‌کند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح می‌کند....به هر حال عنوان فرمانبرى به عقیده ما ملاک عبادت به آن معنى که در مقابل شرک و بت پرستى واقعى صورت مى‏گیرد نیست، هرچند به معنى خفى شرک است.
ایشان در تبیین قید اخیر می گوید:‌ انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزی که خود را ببیند یک عکس العمل نشان می‏دهد؛ در مقابل جمال تحسین می‌کند، در مقابل عمل اخلاقی میل به انجام دادن در او پیدا می‏شود، در مقابل علم احساس طلب می‌کند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح می‌کند....به هر حال عنوان فرمانبری به عقیده ما ملاک عبادت به آن معنی که در مقابل شرک و بت پرستی واقعی صورت می‏گیرد نیست، هرچند به معنی خفی شرک است.
به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنى این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنى و تکوینى بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. <ref>یادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص: 180-179</ref>
به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنی و تکوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. <ref>یادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 180-179</ref>


نتیجه:
نتیجه:
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش