پرش به محتوا

بررسی روایات و آرای بزرگان شیعه و اهل سنت درباره شفاعت (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶۷: خط ۱۶۷:
هارون، عن ابی صدقه، عن جعفر، عن أبیه(علیه‌السلام) قال: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «صنفان لا تنالهما شفاعتی: سلطان غشوم، و غال فی الدین مارق منه غیر تائب و لانازع؛ رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: شفاعت من به دو گروه نمی‌رسد: پادشاه ظالم و كسی كه در دین غلو ورزد و بدین جهت بدون توبه از دین بیرون رود» (مجلسی، پیشین، ج72، ص336).   
هارون، عن ابی صدقه، عن جعفر، عن أبیه(علیه‌السلام) قال: قال رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «صنفان لا تنالهما شفاعتی: سلطان غشوم، و غال فی الدین مارق منه غیر تائب و لانازع؛ رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: شفاعت من به دو گروه نمی‌رسد: پادشاه ظالم و كسی كه در دین غلو ورزد و بدین جهت بدون توبه از دین بیرون رود» (مجلسی، پیشین، ج72، ص336).   


= گفتاردوم =
در اصل مسئله شفاعت هیچ فرقه‌ای از فرقه‌های اسلامی شكی ندارد و فی‌الجمله شفاعت مورد اتفاق و پذیرش همه‌ فرقه‌های اسلامی است. تنها چیزی كه باعث اختلاف است مسائل جزئی آن می‌باشد، مثل این‌كه مشفوع‌له چه كسانی هستند. در ادامه به بررسی نظریات‌ موجود دراین‌باره می‌پردازیم: <br>
==الف: اهل‌سنت ==
نووی شارح صحیح مسلم می‌گوید: «مذهب اهل‌سنت و جماعت، عقیده‌شان بر این است كه شفاعت از نظر عقل ممكن و خالی از اشكال است و از نظر قرآن و گفتار پیشوایان اسلام نیز حتمی و مسلّم است، زیرا اولاً: قرآن مجید این حقیقت را می‌پذیرد و ثانیاً: اخبار و روایات در این زمینه آن‌چنان فراوان است كه به حد تواتر رسیده و موجب قطع و یقین می‌باشد و از طرف دیگر، گذشتگان و هم‌چنین معاصرین ما اتفاق دارند كه در روز جزا برای گناهکارانی از اهل ایمان شفاعت خواهد بود». (هاشم‌زاده‌ ‌هریسی، ‌1399‌‌ق، ‌ص‌135 وحسینی صدر، 1428‌ق، ص 45).<br>
قاضی عبدالجبار (از صاحب نظران معتزلی) می‌گوید: <br>
«إنه لاخلاف بین الامه فی ان شفاعه النبی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ثابته للامه و إنما الخلاف فی أنها ثبت لمن؟؛ بین امت اسلامی اختلافی نیست در این‌كه شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای امت اسلامی ثابت است، همانا اختلاف بر این است كه برای چه كسی شفاعت می‌شود؟» (قاضی عبدالجبار‌، 1384‌ق‌. ص688). <br>
وی در جواب به این سؤال می‌گوید: <br>
«فعندنا أنَّ الشفاعه للتائبین من المؤمنین و عند المرجئه أنها للفساق من اهل الصلاه؛ ما می‌گوییم شفاعت برای انسان‌هایی است كه توبه كرده‌اند و از دنیا رفته‌اند اما مرجئه می‌گویند شفاعت برای افرادی از مسلمانان است كه گناه نموده‌اند، توبه نكرده و از دنیا رفته‌اند». <br>
وی در جایی دیگر می‌گوید: <br>
«فأما قولنا فی الشفاعه فهو معروف و نزعم أنَّ من انكرها فقد اخطا الخطاء العظیم لكنا نقول لأهل الثواب دون اهل العقاب، لاولیاء الله دون اعدائه، یشفع ـ صلی الله علیه و آله ـ فی أن یزید تفضیلاً عظیماً؛ گفته ما در شفاعت معروف و معلوم است و گمان می‌كنیم كسی كه شفاعت را انكار كند خطای بزرگی مرتكب شده است، اما می‌گوییم مشمول حال اهل ثواب و اولیاء الله می‌شود نه اهل عقاب و اعداء الله. كاربرد شفاعت هم دربارة اهل ثواب و اولیاء الله زیادت تفضیل و درجه آنها است» (قاضی عبدالجبار، 1393‌ق، ص207). <br>
فخر رازی (از بزرگان مكتب اشعری) می‌گوید: «امت اسلامی اتفاق نظر دارند كه پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) روز رستاخیز حق شفاعت دارد. و گروه معتزله شفاعت را به گونه‌ای دیگر تفسیر نموده و می‌گویند: مقصود از شفاعت پیامبر در این روز آن است كه شفاعت وی سبب می‌شود كه پاداش نیكوكاران بالا رود نه این‌كه گناهكاران را از عذاب برهاند. ولی حق همان است كه تمام طوایف اسلامی (جز این طایفه) آن را می‌گویند و معنای شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) این است كه گناهكاران را از عذاب دوزخ می‌رهاند تا وارد آتش نشوند و آنها هم كه در آن می‌سوزند، در پرتو شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از آتش دوزخ خارج شده وارد بهشت می‌شوند». (رازی، ‌1411‌ق. ج3‌، ص51). <br>
امام ابوحفص نسفی (متوفی 573) می‌نویسد: <br>
«شفاعت برای پیامبران، و مردان نیکوکار در روز رستاخیز قطعی است و این مطلب در دین مقدس اسلام به طور مستفیض ثابت شده است (سبحانی، 1421ق‌، ص 488).<br>
ابن تیمیه حرانی دمشقی (متوفای 727 ق) ـ نخستین فردی كه بذر مذهب وهابی‌گری را در جامعة اسلامی پاشید ـ می‌گوید: <br>
«پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) دربارة كسانی كه مستحق عذاب‌اند، شفاعت می‌كند، نه تنها پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بلكه تمام پیامبران و صدیقین و غیر آنان نیز دربارة گناهكاران شفاعت می‌كنند تا معذب نشوند و اگر وارد دوزخ شده‌اند از آن بیرون آیند» (سبحانی‌، منشور جاوید، ‌1383‌ش، ‌ج8، ص193).<br>
نظام الدین قوشجی (متوفای 879) می‌گوید:<br>
«مسلمانان شفاعت را به عنوان یک اصل مسلّم پذیرفته‌اند و دربارۀ آن اختلاف ندارند و مفسران می‌گویند که مراد این آیه: «... عَسَى أَن یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا» (اسراء/79) همان شفاعت پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. (رضوانی‌، 1385‌ش‌، ص33). <br>
محمد بن عبدالوهاب (متوفای 1206 ق و مؤسس فرقة وهابیت) می‌گوید:
«ما شفاعت را ثابت می‌دانیم، به این صورت كه بگوییم: خدایا! پیامبر ما محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در روز قیامت شفیع ما قرار بده، یا بگوییم: خدایا! بندگان صالح یا ملائكه‌ات را شفیع ما قرار بده، به طوری كه از خداوند خواسته شود نه از آنان. پس نباید گفت: ای رسول خدا! یا ای ولی خدا! من از تو طلب شفاعت می‌كنم. پس اگر چنین حاجتی را از كسی كه در برزخ است طلب كنی یكی از اقسام شرك است». (طاهری‌ خرم‌آبادی، 1386‌ش‌، ص13).
و نیز می‌گوید: «از امور مسلّم در آخرت شفاعت است و بر هر مسلمانی لازم است كه به شفاعت پیامبر و دیگر شیعیان ایمان داشته باشد و... ولی وظیفه ما این است چشم امید به خداوند بدوزیم و از خداوند بخواهیم كه شفاعت پیامبر خود را در حق ما بپذیرد». (امین حسینی عاملی‌، بی‌تا، ص240‌).
طرفداران عبدالوهاب دانسته یا ندانسته مسائل اسلامی را در مبارزه كردن با چند مسئله همانند موضوع شفاعت خلاصه كرده و در عمل، مردم را از مباحث اجتماعی اسلام دور نگه داشته‌اند. در هر صورت آنان در مورد مسئله شفاعت چنین می‌گویند: «هیچ كس حق ندارد از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شفاعت بطلبد و مثلاً بگوید: یا محمداً اشفع لی عندالله» (سید علوی، ‌1367‌ش‌، ص255)، زیرا خداوند می‌فرماید: «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا؛ و مساجد ویژه خداست پس هیچ كس را با خدا نخوانید»(جن/18). 
رشید رضا (از مفسران معاصر اهل‌سنت) می‌گوید:
«روش گذشتگان چنین بوده كه شفاعت را دعایی می‌دانستند كه خدا آن را اجابت می‌كند. احادیثی كه در مورد شفاعت آمده نیز بر این مطلب دلالت می‌کند به طوری كه در روایت صحیحین و دیگر كتب آمده است پیامبر در روز قیامت به روشی كه به او الهام می‌شود خدا را ثنا می‌گوید پس به او گفته می‌شود سرت را بلند كن و بخواه داده می‌شوی و شفاعت كن كه شفاعت تو پذیرفته می‌شود و چنین نیست كه خدا از اراده‌ای كه برای شافع كرده بود برگردد بلكه اظهار كرامت برای شافع است با تنفیذ ارادة ازلی بعد از دعایش و هم‌چنین باعث تقویت‌ غرور مغروران نمی‌شود كه اوامر و نواهی دین را به خاطر اعتماد به شفاعت شافعان سبك بگیرند و بی‌اعتنا شوند بلكه شفاعت كلاً برای خداوند است‌» (رشید رضا، بی‌تا، ص308). <br>
سید سابق استاد دانشگاه الازهر می‌نویسد: <br>
«مقصود از شفاعت این است كه از خداوند برای مردم خیر طلب كنیم و در حقیقت شفاعت نوعی از دعای استجابت شده است. بخش بزرگ این شفاعت مربوط به سرور ما پیامبر خداست، او از خدا می‌خواهد كه در میان مردم حكم و داوری كند تا از وحشت محشر كاسته شود، در این موقع خداوند دعای او را مستجاب می‌كند و همة خلایق به مقام او غبطه می‌خورند و برتری او بر دیگران ثابت می‌گردد و این همان مقام بلند و پسندیده است كه خداوند به وی وعده كرده است، آن‌جا كه می‌فرماید: «.... عَسَى أَن یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا». وی سپس به برخی از روایات شفاعت و شروط پذیرفته شدن آن می‌پردازد. (سید‌ّسابق، 1403ق‌، ص‌73).<br>
محمد فقی از اساتید الازهر می‌نویسد: <br>
«خداوند شفاعت را برای پیامبرش و سایر پیامبران و مرسلین و بندگان صالحش و بسیاری از بندگان مؤمنش قرار داده است، زیرا شفاعت برای خداوند است جز این‌كه خداوند جایز می‌داند كه به وسیلة شفاعت بر خلق و بندگان برگزیده‌اش تفضل كند، همان‌گونه‌ كه به فرشتگانش آن‌چه بخواهد اعطا كند ‌جایز می‌داند (الفقی، 1388‌ق، ص‌206‌). <br>
==ب: شیعه==
شیخ مفید (از دانشمندان بزرگ شیعه) می‌گوید: <br>
«امامیه اتفاق نظر دارند كه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز رستاخیز مرتكبان گناه كبیره را شفاعت می‌كند، نه تنها پیامبر بلكه امیر مؤمنان و پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) پس از وی نیز در حق شیعیان گنهكار خود شفاعت می‌كنند و بر اثر شفاعت آنان گروه زیادی از شیعیان خطاكار نجات پیدا می‌كنند. ولی گروه خاصی مانند (معتزله) از اهل تسنن با ما (‌امامیه) به مخالفت برخواسته و تصور كرده‌اند كه شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مربوط به افراد مطیع و فرمانبردار است نه گروه گناهكار و پیامبر هرگز دربارة كسانی كه محكوم به عذاب هستند شفاعت نمی‌كند. به عقیدة این گروه شفاعت باعث افزایش پاداش است نه بخشش گناه» (عكبری بغدادی‌، 1413هـ ق، ص‌29). <br>
ابوعلی محمد بن احمد فتال نیشابوری در كتاب خود «روضه الواعظین» پس از نقل قسمتی از آیات و روایات شفاعت می‌نویسد: <br>
«در میان مسلمانان اختلافی نیست كه شفاعت از اصول مسلّم اسلام است، چیزی كه هست پیروان مكتب وعیدیه<ref>مقصود معتزله است. </ref> می‌گویند: نتیجة شفاعت، افزایش پاداش و ترفیع درجه است ولی دیگران آن را به معنای نجات بندگان گنهكار از عذاب تفسیر نموده‌اند». سپس وی بحث را با رد نظریة نخست به پایان رسانده است. (فتال‌نیشابوری، پیشین، ص405). <br>
خواجه نصیرالدین طوسی می‌گوید: <br>
«عقیده به شفاعت اجماعی است و از عقاید صحیح اسلامی است، خواه به منظور افزایش پاداش باشد و خواه برای اسقاط كیفر» (حلی، 1413‌ق‌، ص‌443). <br>
علامه حلی نیز می‌گوید: <br>
«علمای اسلام اتفاق نظر دارند كه پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز رستاخیز حق شفاعت دارد و آیة زیر گواه بر شفاعت اوست: <br>
«... عَسَى أَن یبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا؛ ... امید كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند» (اسراء/79). <br>
گفته شده این آیه به شفاعت تفسیر شده است. اختلاف نظری در این باره وجود دارد؛ گروهی می‌گویند هدف از شفاعت افزایش پاداش برای افراد با ایمان است ولی گروه دیگر می‌گویند هدف از آن نجات گنهكاران از عذاب است و قول حق همین است». (پیشین، ص‌444). <br>
مفسر بزرگ شیعی مرحوم طبرسی می‌گوید: <br>
«مسلمانان در این‌كه شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز رستاخیز پذیرفته می‌شود، سخنی ندارند، هر چند در كیفیت آن میان معتزله و دیگران اختلاف نظر است؛ ما (شیعیان) می‌گوییم هدف از شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نجات دادن گناهكاران از عذاب و كیفر اعمال است، در حالی كه معتزله می‌گویند شفاعت پیامبر دربارة افراد فرمانبردار و یا آن دسته از گناهكارانی كه توبه كرده‌اند، پذیرفته می‌شود» (طبرسی، بی‌تا، ج3، ص83). <br>
بنابراین عقیدة شیعه در مورد شفاعت همانند عقیدة بزرگان شیعه است، زیرا آنان نیز در به دست آوردن آگاهی های خود به اصول اربعه «قرآن، سنّت، اجماع، عقل» رجوع می‌كنند. خلاصة این اعتقاد این چنین است:
الف ـ شفاعت باید به اذن خدا باشد؛ <br>
ب ـ شفاعت‌كنندگان، پیامبران، به خصوص رسول اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و یاران برگزیدة وی و پیشوایان معصوم از خاندان او، مؤمنان شایسته، بندگان صالح و فرشتگان خدا می‌باشند؛ <br>
ج ـ شفاعت‌شوندگان مؤمنانی هستند كه مرتكب گناهان كبیره شده‌اند ولی دینشان مورد رضای خداست؛ <br>
د ـ اثر شفاعت در این است كه اگر فردی گناه نكرده و یا گناه كرده و توبه نموده است ارتقای درجه یابد و آنانی كه مستحق عذاب‌اند بخشیده شده و كسانی كه در عذاب‌اند از عذاب خارج شده و آنهایی كه بسیار گناه كرده‌اند عذابشان تخفیف یابد. اما گفتار بزرگان شیعه در این اعتقاد به طوری كه در كتاب «اعتقادات» آمده چنین است: «اعتقادنا فی الشفاعه أنها لمن ارتضی الله دینه من أهل الكبائر و الصغائر... و الشفاعه لایكون لأهل الشك و الشرك‌، و لا ‌لأهل الكفر و الجحود‌، بل تكون للمذنبین من اهل ‌التوحید؛ ‌اعتقاد ما در مسئله شفاعت چنین است كه شفاعت برای كسی است كه دین او مورد رضایت بوده و گناه كبیره یا صغیره‌ای مرتكب شده است. ولی شفاعت برای اهل شك و شرك و هم‌چنین اهل كفر و جحود نمی‌باشد بلكه برای گناهكارانی از اهل توحید می‌باشد» (صدوق، ‌‌1371‌ق‌، ص66). <br>
با بررسی‌های انجام شده از دیدگاه‌های فرقه‌های مختلف اسلامی، به نظر می‌رسد هیچ یك از آنها شفاعت را انكار نكرده و فقط دربارة مشفوع‌له اختلاف دارند.<br>
این فرقه‌ها به دو گروه تقسیم شده‌اند؛ معتزله و هم‌فكران آنها می‌گویند: ‌مشفوع‌له، اولیاء‌الله می‌باشند و كاربرد شفاعت دربارة آنها، ‌علو رتبه و درجه می‌باشد؛ همان‌گونه كه شیخ بوعمران در كتابش آورده است و می‌گوید:<br>
«گناهكاران نمی‌توانند از شفاعت برخوردار شوند و نظریه مرجئه مبنی بر این‌كه شفاعت ممكن است گناهكاران را از رفتن به دوزخ مانع شود، پذیرفتنی نیست.» (شیخ ‌بو‌عمران، ‌1382ش‌‌، ‌ص354).<br>
شیعه و اشاعره نیز می‌گویند: مشفوع‌له شخص گناهكار است و كاربرد شفاعت این است كه گناه این شخص بخشیده شده و از عذاب نجات داده می‌شود. <br>
سید مرتضی می‌گوید: «همة مسلمانان شفاعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را قبول دارند ولی در مستحق شفاعت به دو دسته تقسیم شده‌اند: 1 ـ معتزله، خوارج و زیدیه می‌گویند: شفاعت فقط شامل حال كسانی می‌شود كه قبل از مرگ توبه كرده باشند و اصلاً گناهكار نباشند. <br>
2 ـ مرجئه و (شیعه و اشاعره) می‌گویند: شفاعت شامل حال مستحقین عقاب می‌شود، كه با شفاعت عقاب از آنها برداشته می‌شود». (سید مرتضی، 1414‌ق‌، ص156).
هم‌چنین آیت الله جعفر سبحانی می‌گوید: «امامیه و اشاعره معتقدند كه جاودانگی در آتش از ویژگی‌های كافران است و گنهكار مسلمان پس از مدتی از آتش خارج شده و روانة بهشت می‌شود، در حالی كه معتزله جاودانگی در آتش را گسترش داده و میان كافر و مسلمان مرتكب كبیره كه موفق به توبه نشده است فرقی قائل نشده‌اند و در این مورد به یك رشته آیات چنگ‌ انداخته‌اند كه با ملاحظه سیاق آنها نااستواری استدلالشان كاملاً روشن می‌گردد» (سبحانی‌، فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامی‌، 1383ش، ج‌3، ص175). <br>
=منابع و مآخذ:=
# قرآن كریم، ترجمه: محمد مهدی فولادوند.
# نهج البلاغه، ترجمه: دشتی، محمد، انتشارات طلیعة نور، قم، چاپ اول، 1379ش.
# صحیفة سجادیه.
# ابن حنبل، احمد، ‌مسند احمد، دار صادر، بیروت، بی‌تا.
# امین حسینی عاملی، سید محسن، كشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، مكتبه الاسلامیه الكبری، قم، چاپ سوم، بی تا.
# بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح، دارالقلم، بیروت، 1407ق.
# برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، دارالكتب الاسلامیه، قم، 1371ق.
# ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، دارالفكر، بیروت، چاپ اول، 1403ق.
# حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، چاپ دوم، 1414ق.
# حسینی استرآبادی، سید شرف الدین، تأویل الآیات الظاهره، جامعة مدرسین، قم، 1409ق.
# حسینی صدر، علی، دروس فی الشفاعه و الاستشفاع، انتشارات دلیل ما، قم، چاپ اول، 1428ق.
# ‌‌حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، انتشارات شكوری، قم، چاپ دوم، 1413ق‌.
# دارمی، عبدالله بن رحمن بن فضل بن بهرام، سنن دارمی، باب البرید، دمشق، چاپ اول، 1349.
# دهخدا، علی اكبر، لغت نامة دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ دوم، 1377ش.
# رازی، فخرالدین محمد بن عمر حسین بن الحسن، تفسیر كبیر فخر رازی، دارالكتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1411ق.
# رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، دارالمعرفه، بیروت، چاپ دوم، بی‌تا.
# رضوانی، علی اصغر، موارد شرک نزد وهابیان، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ اول، 1385ش.
# سبحانی، جعفر‌، فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامی، مؤسسة امام صادق(علیه‌السلام)، قم، چاپ دوم‌، 1383ش.
# ـــــ‌ـ، ــــــ، منشور جاوید، مؤسسه امام صادق(علیه‌السلام)، قم، چاپ اول، 1383ش.
# ـــــ‌ـ، ــــــ، فی ظلال التوحید، دار معشر، تهران، چاپ اول، 1421ق.
# سروی مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب(علیه‌السلام)، انتشارات علامه، قم، 1379ق.
# ـــــ‌ـ، ــــــ، متشابه القرآن، انتشارات بیدار، بی‌جا، 1328ش.
# سید مرتضی، علی، شرح جمل العلم و العمل، انتشارات اسوه، تهران، چاپ اول، 1414‌ق.
# سید سابق، العقائد الاسلامیه، دارالفكر، بیروت، 1403 ق.
# سید علوی، سید ابراهیم، تاریخچه نقد و بررسی وهابی‌ها، انتشارات الامین‌، تهران، چاپ سوم، 1367ش.
# شیخ بوعمران، مسئله اختیار در تفكر اسلامی و پاسخ معتزله به آن، ترجمه: اسماعیل سعادت، انتشارات هرمس، تهران، چاپ اول‌، 1382ش.
# صدوق، علل الشرایع، انتشارات مكتبه الداوری، قم، بی‌تا.
# ـــــ‌ـ، ــــــ، امالی، ترجمه: محمد باقر كمره‌ای، انتشارات كتابچی، تهران، 1370ق.
# ـــــ‌ـ، ــــــ، خصال، جامعة مدرسین، قم، چاپ اول، 1403ق.
# ـــــ‌ـ، ــــــ، عیون اخبار الرضا(علیه‌السلام)، ترجمه: علی اكبر غفاری، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، 1373ق.
# ـــــ‌ـ، ــــــ، من لایحضره الفقیه، دارالاضواء، بیروت، چاپ دوم، 1992 م.
# طاهری خرم‌آبادی، سید حسن، شفاعت، بوستان كتاب، قم، چاپ دوم، 1386ش.
# طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، مكتبه‌العلمیه الاسلامیه، تهران، بی‌تا.
# طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1409ق.
# طوسی، محمد بن حسن، الامالی، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414ق.
# ـــــ‌ـ، ــــــ، تهذیب الاحكام فی شرح المقنعة للشیخ مفید، دارالاضواء، بیروت، چاپ دوم، ‌1413‌‌ق.
# عكبری بغدادی، عبدالله محمد بن محمد بن نعمان، أوائل المقالات، مؤسسه مطالعات اسلامی‌، تهران، ‌1413ق.
# فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، انتشارات رضی، قم، بی‌تا.
# فقی، محمد، التوسل و الزیارة فی الشریعة الاسلامیة، مطبعه مصطفی البابی الحلبی و أولاده، مصر، 1388ق.
# قاضی عبدالجبار، ابوالحسن، شرح الاصول الخمسه، انتشارات مكتب وهبه، مصر، چاپ اول، 1384‌ق.
# ـــــ‌ـ، ــــــ، طبقات المعتزله، دارالتونسیه، تونس، چاپ اول، 1393ق.


مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره بیستم، پاییز 1388 می‌باشد.
مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره بیستم، پاییز 1388 می‌باشد.
۱٬۷۳۸

ویرایش