۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
|- | |- | ||
|تعداد صفحات | |تعداد صفحات | ||
| | |22 | ||
|- | |- | ||
|بخش | |بخش | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
===الف ـ تصویر کلی: === | ===الف ـ تصویر کلی: === | ||
مهمترین مسائل موجود در تصویر کلی از نیروهای اجتماعی عبارت است از:<br> | مهمترین مسائل موجود در تصویر کلی از نیروهای اجتماعی عبارت است از:<br> | ||
ـ مجموعهای از شکافهای تاریخی و ساختاری موجب شکلگیری نیروهای اجتماعی است. به علاوه، شکافهای مذهبی، قومی، نژادی، زبانی و ... هم در ایران، عامل شکاف بوده است. همچنین، گسترش اسلام در ایران، شکاف تاریخی بین تمدن ایرانی و عربی را دامن زد و توسعه تشیع، آن را تشدید کرد. <br> | |||
ـ شکاف بین دین و دولت، سنت شاهنشاهی و خلافت اسلامی، امرا و خلفا و علما و خلفا، از جمله شکافهای تاریخی ایران به شمار میرود. <br> | |||
ـ با ورود ایران به صورتبندی سرمایهداری به واسطه نوسازی در عصر دولت پهلوی، شکافهای اجتماعی و طبقاتی تازهای پدید آمد. <br> | |||
ـ مقابله دولت پهلوی با نیروهای اجتماعی سنتی، چون روحانیون، عشایر و بازار، شکاف در جامعه ایران را بیشتر نمود و حتی نیروهای تازه پدید آمده را در مقابل نیروهای سنتی قرار داد. <br> | |||
ـ شکاف میان نسلهای جوان و پیر از نظر هواداری از محافظهکاری یا تغییرات نیز، از این پس روی نمایاند. در همین دوره تاریخی، نزاع بین دینگرایی و دنیاطلبی شدت یافت. | ـ شکاف میان نسلهای جوان و پیر از نظر هواداری از محافظهکاری یا تغییرات نیز، از این پس روی نمایاند. در همین دوره تاریخی، نزاع بین دینگرایی و دنیاطلبی شدت یافت. | ||
ـ برخی از این شکافها در هر دوره تاریخی به اقتضای شرایط زمانه، فعالتر و یا منفعلتر بوده است، ولی بازتاب آن در اقتصاد، تقابل اقتصاد معیشتی با اقتصاد کالایی و در فرهنگ، مقابله تجدد و سنت و در سیاست، معارضه محافظهکاری و اصلاحطلبی بوده است. <br> | ـ برخی از این شکافها در هر دوره تاریخی به اقتضای شرایط زمانه، فعالتر و یا منفعلتر بوده است، ولی بازتاب آن در اقتصاد، تقابل اقتصاد معیشتی با اقتصاد کالایی و در فرهنگ، مقابله تجدد و سنت و در سیاست، معارضه محافظهکاری و اصلاحطلبی بوده است. <br> | ||
===ب ـ طبقات و نیروهای اجتماعی سنتی، که شامل موارد زیر میباشد:=== | ===ب ـ طبقات و نیروهای اجتماعی سنتی، که شامل موارد زیر میباشد:=== | ||
اشراف زمیندار: در ایران، با توجه به فرهنگ پدرسالاری و استبداد سیاسی، اشرافیت موروثی مستقل و برخوردار از مصونیت حقوقی مستمر پدید نیامد و از این رو نتوانستند محدویتی اساسی برای قدرت شاه ایجاد نمایند، ولی در آستانه مشروطه و کمی پس از آن، قدرتی به هم زدند. رضاشاه قدرت سیاسیشان را محدود ساخت، اما قدرت اقتصادی آنها باقی ماند. بعد از رضا شاه در دو زمینه سیاسی و اقتصادی رشد یافتند و در اوایل دهه 1340 از هر دو نظر محدود شدند، اما برخی از مستثنیات اصلاحات ارضی، 62000 مالک را نگه داشت. پس از انقلاب، زمینهای واگذاری قانون اصلاحات ارضی مورد تأیید قرار گرفت ولی بیشتر زمینهای بزرگ توسط هیئت هفت نفره واگذاری و احیای اراضی مصادره و واگذار شد. <br> | '''اشراف زمیندار:''' در ایران، با توجه به فرهنگ پدرسالاری و استبداد سیاسی، اشرافیت موروثی مستقل و برخوردار از مصونیت حقوقی مستمر پدید نیامد و از این رو نتوانستند محدویتی اساسی برای قدرت شاه ایجاد نمایند، ولی در آستانه مشروطه و کمی پس از آن، قدرتی به هم زدند. رضاشاه قدرت سیاسیشان را محدود ساخت، اما قدرت اقتصادی آنها باقی ماند. بعد از رضا شاه در دو زمینه سیاسی و اقتصادی رشد یافتند و در اوایل دهه 1340 از هر دو نظر محدود شدند، اما برخی از مستثنیات اصلاحات ارضی، 62000 مالک را نگه داشت. پس از انقلاب، زمینهای واگذاری قانون اصلاحات ارضی مورد تأیید قرار گرفت ولی بیشتر زمینهای بزرگ توسط هیئت هفت نفره واگذاری و احیای اراضی مصادره و واگذار شد. <br> | ||
روحانیت: از دوره صفویه، روحانیت به یکی از عمدهترین نیروهای اجتماعی تأثیرگذار تبدیل گردید. همچنین، قدرت آنها در دوره قاجار به دلیل پذیرش مناصب اداری، تصدی موقوفات، اداره مدارس دینی و مدیریت محاکم شرعی، رو به افزایش نهاد، و مسئله اتصال به امامت، اجتهاد و مرجعیت، در زیادت قدرت آنها مؤثر افتاد، ولی در ادامه همین دوره، نزاع بین اصولیها و اخباریها، هواداری برخی از روحانیون از تفکیک دین از سیاست و مشروطهخواهی و مشروعهخواهی آنها به کاهش قدرت روحانیون منجر شد. برنامه نوسازی رضاشاه، از اهمیت روحانیت کاست. این فرایند کاهش، تا اوایل دهه 1340 ادامه یافت. از این پس، روحانیت با مخالفت با برنامه نوسازی شاه و ارائه نظریه ولایت فقیه به سمت کسب قدرت رفت. <br> | '''روحانیت:''' از دوره صفویه، روحانیت به یکی از عمدهترین نیروهای اجتماعی تأثیرگذار تبدیل گردید. همچنین، قدرت آنها در دوره قاجار به دلیل پذیرش مناصب اداری، تصدی موقوفات، اداره مدارس دینی و مدیریت محاکم شرعی، رو به افزایش نهاد، و مسئله اتصال به امامت، اجتهاد و مرجعیت، در زیادت قدرت آنها مؤثر افتاد، ولی در ادامه همین دوره، نزاع بین اصولیها و اخباریها، هواداری برخی از روحانیون از تفکیک دین از سیاست و مشروطهخواهی و مشروعهخواهی آنها به کاهش قدرت روحانیون منجر شد. برنامه نوسازی رضاشاه، از اهمیت روحانیت کاست. این فرایند کاهش، تا اوایل دهه 1340 ادامه یافت. از این پس، روحانیت با مخالفت با برنامه نوسازی شاه و ارائه نظریه ولایت فقیه به سمت کسب قدرت رفت. <br> | ||
طبقات بازاری: در عصر قاجار بر قدرت اجتماعی و اقتصادی تجار و بازرگانان افزوده شد. نیاز غرب به مواد خام و اولیه و نیز اندیشههای لیبرالی عدم دخالت دولت در تجارت مطرح شده در انقلاب مشروطه از عوامل رشد قدرت بازار بود. نوسازی پهلوی قدرت آنان را در معرض تهدید قرار داد و آنها را به روحانیت نزدیک ساخت. در این دوره، سرمایهداری تجاری هم شکل گرفت که دارای تمایلات انقلابی کمتری بود. طبقه بازار به دلیل زیانهای وارد شده به آنها از رشد مصنوعات همواره به سیاسیون مسلمان، چون فدائیان اسلام، حزب ملل اسلامی و آیت الله خمینی به طرق مختلف و به ویژه از نظر مالی، کمک میکردند. <br> | '''طبقات بازاری:''' در عصر قاجار بر قدرت اجتماعی و اقتصادی تجار و بازرگانان افزوده شد. نیاز غرب به مواد خام و اولیه و نیز اندیشههای لیبرالی عدم دخالت دولت در تجارت مطرح شده در انقلاب مشروطه از عوامل رشد قدرت بازار بود. نوسازی پهلوی قدرت آنان را در معرض تهدید قرار داد و آنها را به روحانیت نزدیک ساخت. در این دوره، سرمایهداری تجاری هم شکل گرفت که دارای تمایلات انقلابی کمتری بود. طبقه بازار به دلیل زیانهای وارد شده به آنها از رشد مصنوعات همواره به سیاسیون مسلمان، چون فدائیان اسلام، حزب ملل اسلامی و آیت الله خمینی به طرق مختلف و به ویژه از نظر مالی، کمک میکردند. <br> | ||
دهقانان: در تاریخ معاصر ایران، دهقانان نقش تعیینکنندهای نداشتند و بیشتر از سوی گروهها و نیروهای شهری بسیج شدهاند و البته فراز و فرود دهقانان بیشتر تابعی از فراز و فرود اشراف زمیندار بوده است. اجرای اصلاحات ارضی، اولین قدم اساسی در جهت قدرتگیری دهقانان به شمار میرود. با پیروزی انقلاب 1357 با واگذاری زمین، بر قدرت دهقانان افزوده شد. <br> | '''دهقانان:''' در تاریخ معاصر ایران، دهقانان نقش تعیینکنندهای نداشتند و بیشتر از سوی گروهها و نیروهای شهری بسیج شدهاند و البته فراز و فرود دهقانان بیشتر تابعی از فراز و فرود اشراف زمیندار بوده است. اجرای اصلاحات ارضی، اولین قدم اساسی در جهت قدرتگیری دهقانان به شمار میرود. با پیروزی انقلاب 1357 با واگذاری زمین، بر قدرت دهقانان افزوده شد. <br> | ||
===ج ـ طبقات و نیروهای مدرن:=== | ===ج ـ طبقات و نیروهای مدرن:=== | ||
این نیروها موارد زیر را در بر میگیرد:<br> | این نیروها موارد زیر را در بر میگیرد:<br> | ||
طبقه متوسط جدید: این طبقه عمدتاً محصول فرایند نوسازی رضاشاهی است و البته خود آنها نیز در پیشبرد نوسازی نقش ایفا کردند. این طبقه دارای مختصات زیر است: محمل اصلی ایدئولوژیهای لیبرالی، سکولاریستی و مدرنیستی؛ خواهان تجدید هویت و سنتهای ملی ایران؛ مخالف دخالت روحانیون در سیاست؛ خواهان وضع قانون اساسی به شیوه اروپا؛ طرفدار تأسیس نهادهای سیاسی بر اساس حاکمیت ملی؛ حامی ایجاد دولت ملی به جای دولت سنتی و هوادار اصلاحات گسترده در نظام سیاسی، مالی و ارضی برای رفع عقبماندگیها. این گروه همواره در نقطه مقابل روحانیت بوده و از سوی دولت پهلوی گاه به بازی گرفته میشد و گاه نه. در واقع، دولت با خواسته آنان در ایجاد حکومت قانون و تأمین آزادی مخالفت میکرد. <br> | '''طبقه متوسط جدید:''' این طبقه عمدتاً محصول فرایند نوسازی رضاشاهی است و البته خود آنها نیز در پیشبرد نوسازی نقش ایفا کردند. این طبقه دارای مختصات زیر است: محمل اصلی ایدئولوژیهای لیبرالی، سکولاریستی و مدرنیستی؛ خواهان تجدید هویت و سنتهای ملی ایران؛ مخالف دخالت روحانیون در سیاست؛ خواهان وضع قانون اساسی به شیوه اروپا؛ طرفدار تأسیس نهادهای سیاسی بر اساس حاکمیت ملی؛ حامی ایجاد دولت ملی به جای دولت سنتی و هوادار اصلاحات گسترده در نظام سیاسی، مالی و ارضی برای رفع عقبماندگیها. این گروه همواره در نقطه مقابل روحانیت بوده و از سوی دولت پهلوی گاه به بازی گرفته میشد و گاه نه. در واقع، دولت با خواسته آنان در ایجاد حکومت قانون و تأمین آزادی مخالفت میکرد. <br> | ||
طبقه کارگر جدید: طبقه کارگر جدید در ایران تحت تأثیر گسترش روابط با غرب، پیروزی انقلاب مشروطه و به ویژه پیروزی انقلاب اکتبر روسیه پدید آمد. طبقه کارگر بیشتر به اندیشههای سوسیالیستی گرایش داشت. طبقه کارگر هم فراز و فرود داشت. اوج فراز آنها شرکت در فعالیتهای حزب توده است. پس از سالهای 1342 تلاشهای دولتی برای جلب حمایت و کنترل فعالیتهای کارگران از طریق سهیم کردن آنها در سود کارخانهها و یا فروش سهام به آنان و تأسیس تشکلهای موازی و حزب رستاخیز صورت گرفت، اما کارگران از نیروهای علیه شاه در سالهای1355 به بعد بودند. <br> | '''طبقه کارگر جدید:''' طبقه کارگر جدید در ایران تحت تأثیر گسترش روابط با غرب، پیروزی انقلاب مشروطه و به ویژه پیروزی انقلاب اکتبر روسیه پدید آمد. طبقه کارگر بیشتر به اندیشههای سوسیالیستی گرایش داشت. طبقه کارگر هم فراز و فرود داشت. اوج فراز آنها شرکت در فعالیتهای حزب توده است. پس از سالهای 1342 تلاشهای دولتی برای جلب حمایت و کنترل فعالیتهای کارگران از طریق سهیم کردن آنها در سود کارخانهها و یا فروش سهام به آنان و تأسیس تشکلهای موازی و حزب رستاخیز صورت گرفت، اما کارگران از نیروهای علیه شاه در سالهای1355 به بعد بودند. <br> | ||
==2 ـ نیروها و سازمانهای سیاسی در سالهای پس از انقلاب== | ==2 ـ نیروها و سازمانهای سیاسی در سالهای پس از انقلاب== | ||
پس از انقلاب با چهار بلوک از نیروها و احزاب سیاسی روبهرو میباشیم:<br> | پس از انقلاب با چهار بلوک از نیروها و احزاب سیاسی روبهرو میباشیم:<br> | ||
الف ـ احزاب و گروههای بنیادگرای اسلامی: مشخصات این احزاب و گروهها عبارت است از: ریشه در قبل از انقلاب ولی تأسیس پس از انقلاب؛ خواستار ترکیب دین و سیاست؛ طرفدار تأسیس حکومت دینی یا روحانی؛ حامی اجرای احکام و مقررات اسلامی؛ پیرو اندیشههای آیت الله خمینی؛ تعلق خاطر به روحانیت طبقه متوسط و پایین؛ حضور بازار، اصناف و مردم در آن؛ تسلط بر قدرت در کشور از طریق حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز. <br> | * الف ـ احزاب و گروههای بنیادگرای اسلامی: مشخصات این احزاب و گروهها عبارت است از: ریشه در قبل از انقلاب ولی تأسیس پس از انقلاب؛ خواستار ترکیب دین و سیاست؛ طرفدار تأسیس حکومت دینی یا روحانی؛ حامی اجرای احکام و مقررات اسلامی؛ پیرو اندیشههای آیت الله خمینی؛ تعلق خاطر به روحانیت طبقه متوسط و پایین؛ حضور بازار، اصناف و مردم در آن؛ تسلط بر قدرت در کشور از طریق حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز. <br> | ||
ب ـ احزاب و گروههای لیبرال طبقه متوسط: هسته اصلی این دسته از احزاب و گروهها را اپوزیسیون رژیم شاه تشکیل میدهد. مهمترین خواسته آنان، تأمین آزادیهای اجتماعی از طریق محدود کردن قدرت سیاسی و ایجاد نوعی مشروطیت یا جمهوری است، و در ضمن، خواهان حکومت جمهوری و دموکراسی پارلمانی، استقرار بازار آزاد، اجرای مالکیت خصوصی، اجرای سیاستهای لیبرالی و تحقق قانون اساسی به سبک اروپا میباشند. جبهه ملی، نهضت آزادی و حزب خلق مسلمان از جمله این احزاباند. <br> | * ب ـ احزاب و گروههای لیبرال طبقه متوسط: هسته اصلی این دسته از احزاب و گروهها را اپوزیسیون رژیم شاه تشکیل میدهد. مهمترین خواسته آنان، تأمین آزادیهای اجتماعی از طریق محدود کردن قدرت سیاسی و ایجاد نوعی مشروطیت یا جمهوری است، و در ضمن، خواهان حکومت جمهوری و دموکراسی پارلمانی، استقرار بازار آزاد، اجرای مالکیت خصوصی، اجرای سیاستهای لیبرالی و تحقق قانون اساسی به سبک اروپا میباشند. جبهه ملی، نهضت آزادی و حزب خلق مسلمان از جمله این احزاباند. <br> | ||
ج ـ احزاب چپگرای اسلامی: آنها احزاب یا گروههایی بودند که گرایشهای شبهسوسیالیستی و غربستیزانه داشتند و سنت اسلامی را به شیوه انقلابی تعبیر و تفسیر میکردند. مشخصات دیگر آنها عبارت بود از: برخورداری از پایگاه دانشگاهی؛ سردادن شعار دموکراسی شورایی؛ خواهان ملی کردن صنایع بزرگ؛ طرفدار سلب مالکیتهای بزرگ؛ حمایت از معافیت مالیاتی برای کارگران و کشاورزان. سازمان مجاهدین خلق ایران از جمله این احزاب یا گروهها بود. <br> | * ج ـ احزاب چپگرای اسلامی: آنها احزاب یا گروههایی بودند که گرایشهای شبهسوسیالیستی و غربستیزانه داشتند و سنت اسلامی را به شیوه انقلابی تعبیر و تفسیر میکردند. مشخصات دیگر آنها عبارت بود از: برخورداری از پایگاه دانشگاهی؛ سردادن شعار دموکراسی شورایی؛ خواهان ملی کردن صنایع بزرگ؛ طرفدار سلب مالکیتهای بزرگ؛ حمایت از معافیت مالیاتی برای کارگران و کشاورزان. سازمان مجاهدین خلق ایران از جمله این احزاب یا گروهها بود. <br> | ||
د ـ احزاب و گروههای سوسیالیست و مارکسیست : این احزاب دستههای کوچک متکی بر جنبش دانشجویی بودند که خواسته محوری آنان را ملی کردن بانکها و صنایع، ایجاد ارتش مردمی، قطع ارتباط با امپریالیسم و اعطای خودمختاری به اقلیتهای قومی و شوراهای دهقانی تشکیل میداد. این گروه، دارای وحدت، پایگاه اجتماعی و قدرت رقابت نبودند. برخی از این گروهها فرصتطلبانه به حمایت از جمهوری اسلامی و برخی به پیکار با آن برخاستند، مانند حزب توده و پیکار. <br> | * د ـ احزاب و گروههای سوسیالیست و مارکسیست: این احزاب دستههای کوچک متکی بر جنبش دانشجویی بودند که خواسته محوری آنان را ملی کردن بانکها و صنایع، ایجاد ارتش مردمی، قطع ارتباط با امپریالیسم و اعطای خودمختاری به اقلیتهای قومی و شوراهای دهقانی تشکیل میداد. این گروه، دارای وحدت، پایگاه اجتماعی و قدرت رقابت نبودند. برخی از این گروهها فرصتطلبانه به حمایت از جمهوری اسلامی و برخی به پیکار با آن برخاستند، مانند حزب توده و پیکار. <br> | ||
==3 ـ منازعات سیاسی و شکلگیری بلوک قدرت:== | ==3 ـ منازعات سیاسی و شکلگیری بلوک قدرت:== | ||
پس از انقلاب، بلوک قدرت به صورت مشترک توسط احزاب لیبرالی طبقه متوسط و گروههای بنیادگرا و روحانیون با پایگاه اجتماعی متفاوت اشغال شد، اما اختلاف آنان بر سر مسئله پیشنویس قانون اساسی، طرح و تصویب اصل ولایت فقیه در آن، تصرف سفارتخانه آمریکا، نزاع بین بنی صدر و رجایی و ... بالا گرفت و سرانجام به خروج لیبرالها و پایان حاکمیت دوگانه انجامید و نظامی پوپولیستی با مختصاتی چون مشارکت تودهای، بسیج سیاسی، دموکراسی محدود، استقرار نظریه ولایت فقیه، تصرف قدرت از سوی نهادهای انقلابی از پایین، و افزایش نهادهای انقلابی شکل گرفت. پس از آن، مخالفت گروههای لیبرالی در درون شورای انقلاب و بعد از طریق اپوزیسیون ادامه یافت، ولی حاصل این | پس از انقلاب، بلوک قدرت به صورت مشترک توسط احزاب لیبرالی طبقه متوسط و گروههای بنیادگرا و روحانیون با پایگاه اجتماعی متفاوت اشغال شد، اما اختلاف آنان بر سر مسئله پیشنویس قانون اساسی، طرح و تصویب اصل ولایت فقیه در آن، تصرف سفارتخانه آمریکا، نزاع بین بنی صدر و رجایی و ... بالا گرفت و سرانجام به خروج لیبرالها و پایان حاکمیت دوگانه انجامید و نظامی پوپولیستی با مختصاتی چون مشارکت تودهای، بسیج سیاسی، دموکراسی محدود، استقرار نظریه ولایت فقیه، تصرف قدرت از سوی نهادهای انقلابی از پایین، و افزایش نهادهای انقلابی شکل گرفت. پس از آن، مخالفت گروههای لیبرالی در درون شورای انقلاب و بعد از طریق اپوزیسیون ادامه یافت، ولی حاصل این دوره، ترویج اقتصاد تعاونی، ظهور دولت به عنوان کارفرمای بزرگ، شکلگیری شوراهای اسلامی به جای سندیکاها، و حاکمیت تدریجی روحانیت با پایگاه تودهای و بازار بود. <br> | ||
==4 ـ ماهیت دولت در سالهای 1360 تا 1376:== | ==4 ـ ماهیت دولت در سالهای 1360 تا 1376:== | ||
اولاً: دولت در این دوره، دارای ماهیت ایدئولوژیک است و از این رو برخی از عناصر آشکار ایدئولوژیکی و جامعالقوایی در آن دیده میشود. در عین حال، برخی از عناصر نهادی و سلسلهمراتبی که معمولاً با عناصر ایدئولوژیک دولت جامعالقوا همراهاند، در آن وجود ندارد؛ ثانیاً: از نظر ساختار قدرت، شکلگیری دموکراسی صوری یا نمایشی در آن مشهود است و ثالثاً: در نیمه اول دهه 1370 عناصری از نظام سیاسی شبهدموکراسی در آن تکوین یافت. توضیح هر یک از سه نظام سیاسی را پی میگیریم:<br> | اولاً: دولت در این دوره، دارای ماهیت ایدئولوژیک است و از این رو برخی از عناصر آشکار ایدئولوژیکی و جامعالقوایی در آن دیده میشود. در عین حال، برخی از عناصر نهادی و سلسلهمراتبی که معمولاً با عناصر ایدئولوژیک دولت جامعالقوا همراهاند، در آن وجود ندارد؛ ثانیاً: از نظر ساختار قدرت، شکلگیری دموکراسی صوری یا نمایشی در آن مشهود است و ثالثاً: در نیمه اول دهه 1370 عناصری از نظام سیاسی شبهدموکراسی در آن تکوین یافت. توضیح هر یک از سه نظام سیاسی را پی میگیریم:<br> | ||
الف ـ ویژگیهای ایدئولوژیک دولت جامعالقوا: سیاسی کردن کل جامعه و علایق اجتماعی، مشروط شدن حیات اجتماعی، اعمال اصول سیاسی مورد نظر گروه حاکم به جامعه، تأکید بر سنت اسلامی، حاکمیت بخشی به ولایت فقیه، تحقق جنبش تودهای، تأکید بر کامل بودن اسلام در هدایت جامعه و حاکمیت روحانیت، مهمترین ویژگی چنین دولتی است. <br> | '''* الف ـ ویژگیهای ایدئولوژیک دولت جامعالقوا:''' سیاسی کردن کل جامعه و علایق اجتماعی، مشروط شدن حیات اجتماعی، اعمال اصول سیاسی مورد نظر گروه حاکم به جامعه، تأکید بر سنت اسلامی، حاکمیت بخشی به ولایت فقیه، تحقق جنبش تودهای، تأکید بر کامل بودن اسلام در هدایت جامعه و حاکمیت روحانیت، مهمترین ویژگی چنین دولتی است. <br> | ||
ب ـ عناصر دموکراسی نمایشی: نظام جمهوری اسلامی برخی از ویژگیهای دولت ایدئولوژیک و ساختاری دولت جامعالقوا و برخی از ویژگیهای بالقوه دموکراتیک را دارد. پیش از سال 1368 دولتی تمامعیار ایدئولوژیک بود، ولی در دهه 1370 برخی از پتانسیلهای دموکراتیک، مثل رشد افکار عمومی و توسعه آزادی، در آن فعال شد. <br> | * '''ب ـ عناصر دموکراسی نمایشی:''' نظام جمهوری اسلامی برخی از ویژگیهای دولت ایدئولوژیک و ساختاری دولت جامعالقوا و برخی از ویژگیهای بالقوه دموکراتیک را دارد. پیش از سال 1368 دولتی تمامعیار ایدئولوژیک بود، ولی در دهه 1370 برخی از پتانسیلهای دموکراتیک، مثل رشد افکار عمومی و توسعه آزادی، در آن فعال شد. <br> | ||
ج ـ عناصر شبهدموکراسی: اولاً: شکلگیری شبهدموکراسی مشروط به نزاعهای درونی الیگارشی درباره ضرورت نوسازی، ناسیونالیسم و توسعه اقتصادی است. ثانیاً: تفاوت دموکراسی صوری و شبهدموکراسی در آن است که در دموکراسی صوری، نقش الیگارشی سنتی بارز و آشکار و کارکرد نهادهای دموکراتیک مخدوش و مختل است، در حالی که که در شبهدموکراسی، نهادهای دموکراتیک کاراترند. <br> | '''* ج ـ عناصر شبهدموکراسی:''' اولاً: شکلگیری شبهدموکراسی مشروط به نزاعهای درونی الیگارشی درباره ضرورت نوسازی، ناسیونالیسم و توسعه اقتصادی است. ثانیاً: تفاوت دموکراسی صوری و شبهدموکراسی در آن است که در دموکراسی صوری، نقش الیگارشی سنتی بارز و آشکار و کارکرد نهادهای دموکراتیک مخدوش و مختل است، در حالی که که در شبهدموکراسی، نهادهای دموکراتیک کاراترند. <br> | ||
==5 ـ توزیع اجتماعی قدرت در ساختار حقوقی و قانونی جمهوری اسلامی:== | ==5 ـ توزیع اجتماعی قدرت در ساختار حقوقی و قانونی جمهوری اسلامی:== | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
=گفتار چهارم: مبانی ثبات و استمرار دولت ایدئولوژیک تا سال 1376= | =گفتار چهارم: مبانی ثبات و استمرار دولت ایدئولوژیک تا سال 1376= | ||
جامعه تودهای، طبقه روحانیت و سنتگرایی، عوامل ثبات و استمرار دولت ایدئولوژیک تا سال 1376 بوده است:<br> | جامعه تودهای، طبقه روحانیت و سنتگرایی، عوامل ثبات و استمرار دولت ایدئولوژیک تا سال 1376 بوده است:<br> | ||
الف ـ جامعه تودهای: جامعه تودهای شکل یافته پس از انقلاب، خصلت ایدئولوژیک یافته است. مختصات دیگر چنین جامعهای عبارت است از: تلاش برای یکسانسازی افکار؛ کاهش علایق گروهی؛ تضعیف تمایزات اجتماعی؛ تضعیف هویتهای طبقاتی و قومی و ...؛ تقویت هویت اسلامی؛ بسیج تودهای؛ گسترش مفاهیمی چون اخوت اسلامی؛ تعلقگرایی به امت واحده؛ بهرهگیری از رمانتیسم مذهبی؛ توسعه پوپولیسم انقلابی؛ افزایش تشنگی ایدئولوژی نجاتبخش؛ استفاده از بسیج تودهای برای تمرکز قدرت و باقی ماندن روحانیت در قدرت؛ مغایرتیابی فعالیت احزاب ملی با وحدت ملی و ترویج فرهنگ یکسان اندیشی . هدف جامعه تودهای، رسیدن به الله است و این جامعه به استقرار نظام بسته ایدئولوژیک میانجامد. <br> | * الف ـ جامعه تودهای: جامعه تودهای شکل یافته پس از انقلاب، خصلت ایدئولوژیک یافته است. مختصات دیگر چنین جامعهای عبارت است از: تلاش برای یکسانسازی افکار؛ کاهش علایق گروهی؛ تضعیف تمایزات اجتماعی؛ تضعیف هویتهای طبقاتی و قومی و ...؛ تقویت هویت اسلامی؛ بسیج تودهای؛ گسترش مفاهیمی چون اخوت اسلامی؛ تعلقگرایی به امت واحده؛ بهرهگیری از رمانتیسم مذهبی؛ توسعه پوپولیسم انقلابی؛ افزایش تشنگی ایدئولوژی نجاتبخش؛ استفاده از بسیج تودهای برای تمرکز قدرت و باقی ماندن روحانیت در قدرت؛ مغایرتیابی فعالیت احزاب ملی با وحدت ملی و ترویج فرهنگ یکسان اندیشی . هدف جامعه تودهای، رسیدن به الله است و این جامعه به استقرار نظام بسته ایدئولوژیک میانجامد. <br> | ||
ب ـ طبقه روحانیت: طبقه روحانیت از جهات مختلف، طبقه حاکم در نظام بوده و ویژگیهای آن چنین است: مفسر اصلی مذهب؛ ذیحق شرعی برای تصدی حکومت؛ خود را تنها اهل علم دانستن؛ مدعی انحصار حق حاکمیت؛ برخورداری از تبار ائمه؛ دراختیار داشتن مناصب اصلی رهبری سیاسی و دینی؛ تبدیل شدن به طبقه تمامعیار حاکم پس از انقلاب؛ مدعی ایفای نقش پدری بر مردم؛ برخورداری از وحدت در اول انقلاب و تثبیت بیشتر پس از آن؛ بهرهمندی از سازمانها و تشکلهای سیاسی متعدد؛ حضور در مقامات عالیه کشور، البته با جابهجا و کم و زیاد شدن روحانیون چپ و راست در مقاطع مختلف؛ برخورداری از شکافهای پیدرپی ولی با حفظ قدرت در نظام؛ حمایت از حکومت مجتهدین؛ استقرار روحانیون بدون نظارت دموکراتیک و پشتیبانی از سرمایهداری تجاری. <br> | * ب ـ طبقه روحانیت: طبقه روحانیت از جهات مختلف، طبقه حاکم در نظام بوده و ویژگیهای آن چنین است: مفسر اصلی مذهب؛ ذیحق شرعی برای تصدی حکومت؛ خود را تنها اهل علم دانستن؛ مدعی انحصار حق حاکمیت؛ برخورداری از تبار ائمه؛ دراختیار داشتن مناصب اصلی رهبری سیاسی و دینی؛ تبدیل شدن به طبقه تمامعیار حاکم پس از انقلاب؛ مدعی ایفای نقش پدری بر مردم؛ برخورداری از وحدت در اول انقلاب و تثبیت بیشتر پس از آن؛ بهرهمندی از سازمانها و تشکلهای سیاسی متعدد؛ حضور در مقامات عالیه کشور، البته با جابهجا و کم و زیاد شدن روحانیون چپ و راست در مقاطع مختلف؛ برخورداری از شکافهای پیدرپی ولی با حفظ قدرت در نظام؛ حمایت از حکومت مجتهدین؛ استقرار روحانیون بدون نظارت دموکراتیک و پشتیبانی از سرمایهداری تجاری. <br> | ||
ج ـ سنتگرایی: ویژگیهای سنتگرایی که به جریان فکری و سیاسی مسلط پس از انقلاب تبدیل شد، عبارت است از: مبارزه بین آن و تجددگرایی از اول انقلاب به بعد؛ اعمال اصل گزینش ایدئولوژیک؛ مقابله با سنت روشنفکری؛ مبارزه با مظاهر مختلف لیبرالیسم؛ ایجاد نوعی پدرسالاری سیاسی و روحانی؛ اعمال سلطه ایدئولوژیک بر رسانهها؛ تأکید بر اصالت رهبری در قالب نهاد ولایت فقیه؛ مبارزه با شیوه زندگی دموکراتیک؛ برخورداری از صبغه مذهبی؛ داشتن خصلت محافظهکارانه؛ حمایت از جامعه بسته؛ طرفداری از آمریت سیاسی؛ اداره جامعه به شیوه غیرلیبرالی و ضدیت با گرایشهای اومانیستی؛ پذیرش تکنولوژی جدید بدون ایدئولوژی آن؛ ضدیت با عقل؛ مطلقگرایی ارزشی؛ حصر فرهنگی؛ نخبهگرایی سیاسی؛ اقتدارطلبی و ممانعت از انقلاب دموکراتیک از پایین به بالا.<br> | * ج ـ سنتگرایی: ویژگیهای سنتگرایی که به جریان فکری و سیاسی مسلط پس از انقلاب تبدیل شد، عبارت است از: مبارزه بین آن و تجددگرایی از اول انقلاب به بعد؛ اعمال اصل گزینش ایدئولوژیک؛ مقابله با سنت روشنفکری؛ مبارزه با مظاهر مختلف لیبرالیسم؛ ایجاد نوعی پدرسالاری سیاسی و روحانی؛ اعمال سلطه ایدئولوژیک بر رسانهها؛ تأکید بر اصالت رهبری در قالب نهاد ولایت فقیه؛ مبارزه با شیوه زندگی دموکراتیک؛ برخورداری از صبغه مذهبی؛ داشتن خصلت محافظهکارانه؛ حمایت از جامعه بسته؛ طرفداری از آمریت سیاسی؛ اداره جامعه به شیوه غیرلیبرالی و ضدیت با گرایشهای اومانیستی؛ پذیرش تکنولوژی جدید بدون ایدئولوژی آن؛ ضدیت با عقل؛ مطلقگرایی ارزشی؛ حصر فرهنگی؛ نخبهگرایی سیاسی؛ اقتدارطلبی و ممانعت از انقلاب دموکراتیک از پایین به بالا.<br> | ||
سنتگرایی ایرانی محصول مشترک سنن اجتماعی و عملکرد دولتی است و دارای آرزوی ثبات اجتماعی، عدالت اجتماعی، خودکفایی اقتصادی، احترام به سرمایههای بزرگ و احترام به پدرسالاری سیاسی است. سنتگرایی دارای دو گرایش محافظهکارانه و رادیکالی با صبغه گرایش به ارزشهای دموکراتیک است. همچنین، برخورداری از قدرت بسیج تودهای، ترزیق ترس و ارعاب از عوامل بیگانه، پدیدآوری شخصیتهای اقتدارگرا، و احساس وحشت در مقابل جهان نو از مشخصات دیگر سنتگرایی است. | سنتگرایی ایرانی محصول مشترک سنن اجتماعی و عملکرد دولتی است و دارای آرزوی ثبات اجتماعی، عدالت اجتماعی، خودکفایی اقتصادی، احترام به سرمایههای بزرگ و احترام به پدرسالاری سیاسی است. سنتگرایی دارای دو گرایش محافظهکارانه و رادیکالی با صبغه گرایش به ارزشهای دموکراتیک است. همچنین، برخورداری از قدرت بسیج تودهای، ترزیق ترس و ارعاب از عوامل بیگانه، پدیدآوری شخصیتهای اقتدارگرا، و احساس وحشت در مقابل جهان نو از مشخصات دیگر سنتگرایی است. | ||
نتیجه اینکه: جامعه تودهای، قدرت روحانیت و ایدئولوژی سنتگرایی، عناصر اصلی دولت ایدئولوژیک ایران را میسازند. البته این نظام ایدئولوژیک دارای عناصر دیگری چون حکومت اشرافی، تئوکراسی و دموکراسی هم هست. <br> | '''نتیجه اینکه:''' جامعه تودهای، قدرت روحانیت و ایدئولوژی سنتگرایی، عناصر اصلی دولت ایدئولوژیک ایران را میسازند. البته این نظام ایدئولوژیک دارای عناصر دیگری چون حکومت اشرافی، تئوکراسی و دموکراسی هم هست. <br> | ||
=گفتار پنجم: زمینههای تحول در دولت ایدئولوژیک از سال 1376 به بعد= | =گفتار پنجم: زمینههای تحول در دولت ایدئولوژیک از سال 1376 به بعد= | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
* '''عوامل درونی:''' این عوامل دارای بسترهای اجتماعی، سیاسی و فکریاند. <br> | * '''عوامل درونی:''' این عوامل دارای بسترهای اجتماعی، سیاسی و فکریاند. <br> | ||
* 1ـ زمینههای اجتماعی: طبقه متوسط جدید و خواستههای سیاسی آن: در دهه 1370 طبقه فعال سیاسی جدیدی پدید آمد که خواستههای مشخص دموکراتیک داشت. طبقه متوسط جدید شامل فرهنگیان، دانشگاهیان، روشنفکران، هنرمندان و مانند آن میشود. خواستهها و ویژگیهای این طبقه عبارت است از: تلاش برای تحقق خواستههای اجتماعی و ... خود از طریق استقرار نهادهای دموکراتیک؛ حضور روشنفکران در هسته اصلی آن؛ جدال بین آنها با روحانیون؛ درگیری بین سنتگرایی و دموکراسی مورد علاقه آنان؛ تلاش برای رفع محدودیت مشارکت سیاسی پدید آمده از سوی روحانیت؛ تلاش برای رفع سلطه سرمایهداری تجاری؛ برقراری ارتباط با کارگزاران، مجاهدین و مجمع برای پیشبرد خواستههایش؛ اشتغال در امور فکری و اداری؛ برخورداری از تحصیلات بالا؛ دارای منشأ تفکر غربی و یا ترکیب آن با اسلام؛ علاقهمند به اصلاح دینی؛ علاقهمند به نقد سنت، قدرت و حکومت؛ دارای آرمان توسعه سیاسی، جامعه مدنی، دموکراسی، حقوق بشر، صلح، تحقق مشارکت سیاسی، مبارزه با توتالیتر و اعتقاد به سکولاریسم.<br> | * 1ـ زمینههای اجتماعی: طبقه متوسط جدید و خواستههای سیاسی آن: در دهه 1370 طبقه فعال سیاسی جدیدی پدید آمد که خواستههای مشخص دموکراتیک داشت. طبقه متوسط جدید شامل فرهنگیان، دانشگاهیان، روشنفکران، هنرمندان و مانند آن میشود. خواستهها و ویژگیهای این طبقه عبارت است از: تلاش برای تحقق خواستههای اجتماعی و ... خود از طریق استقرار نهادهای دموکراتیک؛ حضور روشنفکران در هسته اصلی آن؛ جدال بین آنها با روحانیون؛ درگیری بین سنتگرایی و دموکراسی مورد علاقه آنان؛ تلاش برای رفع محدودیت مشارکت سیاسی پدید آمده از سوی روحانیت؛ تلاش برای رفع سلطه سرمایهداری تجاری؛ برقراری ارتباط با کارگزاران، مجاهدین و مجمع برای پیشبرد خواستههایش؛ اشتغال در امور فکری و اداری؛ برخورداری از تحصیلات بالا؛ دارای منشأ تفکر غربی و یا ترکیب آن با اسلام؛ علاقهمند به اصلاح دینی؛ علاقهمند به نقد سنت، قدرت و حکومت؛ دارای آرمان توسعه سیاسی، جامعه مدنی، دموکراسی، حقوق بشر، صلح، تحقق مشارکت سیاسی، مبارزه با توتالیتر و اعتقاد به سکولاریسم.<br> | ||
طبقه متوسط جدید متکی به سازمانهای دانشجویی است که خود به تنهایی دارای مختصات زیر است: استقلال از نهادهای دولتی از سال 1368 به بعد؛ عدول از اسلامگرایی به عدالتطلبی؛ افزایش شکلگیری سازمانهای دانشجویی جدید و اعتراض بخشهای قدیمیتر دانشجویی به این افزایشها. | طبقه متوسط جدید متکی به سازمانهای دانشجویی است که خود به تنهایی دارای مختصات زیر است: استقلال از نهادهای دولتی از سال 1368 به بعد؛ عدول از اسلامگرایی به عدالتطلبی؛ افزایش شکلگیری سازمانهای دانشجویی جدید و اعتراض بخشهای قدیمیتر دانشجویی به این افزایشها. <br> | ||
* 2ـ زمینههای سیاسی : سازمانها و احزاب سیاسی جدید: جامعه ایران از نظر ساختاری، ظرفیت تمایلات کثرتگرایانه را دارد. در حال حاضر دو شکاف عمده در جامعه ایران به چشم میخورد: الف ـ سنتگرایی در مقابل تجددگرایی که یک تعارض تاریخی است؛ ب ـ لیبرالیسم اقتصادی در مقابل سوسیالیسم اقتصادی که حاصل آن احزاب سنتی و محافظهکارانه اسلامی، احزاب اصلاحطلب اسلامی، احزاب لیبرال سکولار و احزاب سوسیال دموکراتیک است. درباره احزاب سنتی و محافظهکار اسلامی، پیش از این توضیح داده شد، ولی مهمترین احزاب دسته دوم، نخست مجمع روحانیون مبارز است و بعد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دفتر تحکیم وحدت، حزب کارگزاران و جبهه مشارکت اسلامی. | * 2ـ زمینههای سیاسی : سازمانها و احزاب سیاسی جدید: جامعه ایران از نظر ساختاری، ظرفیت تمایلات کثرتگرایانه را دارد. در حال حاضر دو شکاف عمده در جامعه ایران به چشم میخورد: الف ـ سنتگرایی در مقابل تجددگرایی که یک تعارض تاریخی است؛ ب ـ لیبرالیسم اقتصادی در مقابل سوسیالیسم اقتصادی که حاصل آن احزاب سنتی و محافظهکارانه اسلامی، احزاب اصلاحطلب اسلامی، احزاب لیبرال سکولار و احزاب سوسیال دموکراتیک است. درباره احزاب سنتی و محافظهکار اسلامی، پیش از این توضیح داده شد، ولی مهمترین احزاب دسته دوم، نخست مجمع روحانیون مبارز است و بعد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دفتر تحکیم وحدت، حزب کارگزاران و جبهه مشارکت اسلامی. <br> | ||
* 3ـ زمینههای فکری: کثرتگرایی عقیدتی و ارزشی: کوششهای فکری جدید اسلامی، بار دموکراتیک دارد. ویژگیهای دیگر این کوششها عبارت است از: تلاش برای تطبق اسلام با جهان جدید نه با صدر اسلام؛ دارای دغدغه زندگی دموکراتیک و کثرتگرایی؛ لحاظ کردن سنت در وضعیت فعلی و کنونی؛ تأکید بر زندگی با سنت دینی در عصر مدرن؛ عقیده به بیمعنا شدن مقابله جهان اسلام با استعمار غرب؛ تلاش برای سازش بین اسلام و دموکراسی؛ برداشت کثرتگرایانه از دین؛ قدسی دیدن گوهر دین ولی تاریخی و عرفی دیدن معارف دین؛ اعتقاد به حق همگانی در فهم کتاب و سنت و حق همگانی در نقد آن؛ مخالفت با دلایل فقهی و درون دینی وحدت دین و سیاست و تأکید بر ادله بیرونی و عمومی عدم دخالت دین و سیاست، مثل سیاسی کردن دین = آسیب دیدن دین و دینی کردن سیاست = آسیب دیدن حکومت، به آن دلیل که مانع از نقد میشود و نقد مایه ترقی است. آثار دیگر دخالت دین در سیاست در صفحه 161 کتاب بیان شده است. | * 3ـ زمینههای فکری: کثرتگرایی عقیدتی و ارزشی: کوششهای فکری جدید اسلامی، بار دموکراتیک دارد. ویژگیهای دیگر این کوششها عبارت است از: تلاش برای تطبق اسلام با جهان جدید نه با صدر اسلام؛ دارای دغدغه زندگی دموکراتیک و کثرتگرایی؛ لحاظ کردن سنت در وضعیت فعلی و کنونی؛ تأکید بر زندگی با سنت دینی در عصر مدرن؛ عقیده به بیمعنا شدن مقابله جهان اسلام با استعمار غرب؛ تلاش برای سازش بین اسلام و دموکراسی؛ برداشت کثرتگرایانه از دین؛ قدسی دیدن گوهر دین ولی تاریخی و عرفی دیدن معارف دین؛ اعتقاد به حق همگانی در فهم کتاب و سنت و حق همگانی در نقد آن؛ مخالفت با دلایل فقهی و درون دینی وحدت دین و سیاست و تأکید بر ادله بیرونی و عمومی عدم دخالت دین و سیاست، مثل سیاسی کردن دین = آسیب دیدن دین و دینی کردن سیاست = آسیب دیدن حکومت، به آن دلیل که مانع از نقد میشود و نقد مایه ترقی است. آثار دیگر دخالت دین در سیاست در صفحه 161 کتاب بیان شده است. | ||
* عوامل بیرونی: مهمترین عامل بیرونی، جهانی شدن است:<br> | * عوامل بیرونی: مهمترین عامل بیرونی، جهانی شدن است:<br> | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
# گسترش نسبی آزادی مطبوعات برای نقد عملکرد دولت و نظام سیاسی؛ | # گسترش نسبی آزادی مطبوعات برای نقد عملکرد دولت و نظام سیاسی؛ | ||
# تلاش برای رفع اختلال در فرایندهای ارتباطی با سیستم بینالمللی. | # تلاش برای رفع اختلال در فرایندهای ارتباطی با سیستم بینالمللی. | ||
این ویژگیها در مقابل ویژگیهای دولت ایدئولوژیک قرار دارد. | این ویژگیها در مقابل ویژگیهای دولت ایدئولوژیک قرار دارد. <br> | ||
د ـ واکنشهای ضد اصلاحی: با توجه به ده خصلت جنبش اصلاحات، میتوان خصوصیات جنبش ضد اصلاحات را به شرح زیر بیان نمود: | * د ـ واکنشهای ضد اصلاحی: با توجه به ده خصلت جنبش اصلاحات، میتوان خصوصیات جنبش ضد اصلاحات را به شرح زیر بیان نمود: | ||
# تلاش در جهت تحکیم و تقویت دولت ایدئولوژیک؛ | # تلاش در جهت تحکیم و تقویت دولت ایدئولوژیک؛ | ||
# تلاش در جهت جلوگیری از هرگونه تجدیدنظر در نظام؛ | # تلاش در جهت جلوگیری از هرگونه تجدیدنظر در نظام؛ |
ویرایش