۲۱٬۸۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
نفوذ و سیطره سیاستها و آمال ضداسلامی، حکومت اسلامی را دستخوش تحولی ارتجاعی بسیار خطرناک گردانید، و از همان روز که به جای حکومت شوری ودولت خلافت، حکومت خود کامه سلطنتی امویان قدرت را در دست گرفت، زمینه اوجگیری حکومت شوری ودولت خلافت و منتهی شدن این اختلافها به تفر ق وچند دستگی فراهم شد و عملاً، هم دین به صورت مذهب، درآمد و هم امت واحد به فرقههای مذهبی، تقسیم شد. | نفوذ و سیطره سیاستها و آمال ضداسلامی، حکومت اسلامی را دستخوش تحولی ارتجاعی بسیار خطرناک گردانید، و از همان روز که به جای حکومت شوری ودولت خلافت، حکومت خود کامه سلطنتی امویان قدرت را در دست گرفت، زمینه اوجگیری حکومت شوری ودولت خلافت و منتهی شدن این اختلافها به تفر ق وچند دستگی فراهم شد و عملاً، هم دین به صورت مذهب، درآمد و هم امت واحد به فرقههای مذهبی، تقسیم شد. | ||
* هر مذهب ترکیبی است از بعضی موازین دینی با بعضی مطالب دیگر؛ یعنی: امروز یک فرد مسلمان پیرو مذاهب موجود، پیرو مجموعهای است که قسمتی از این مجموعه، از «اسلام» است، و قسمتی دیگر ازآن، خارج از اسلام: و هم چنین گفتهایم: که استنباط احکام گوناگون در هر زمان باید با تلاش و اجتهاد دانشمندان ذیصلاح و به طریق شورائی، صورت پذیرد که در آن صورت خداوند، آن را به عنوان حکم دینی میشناسد و میپذیرد. | |||
* اکنون مردم، به حکم ضرورت، بجز پیروی از مذاهب چارهای ندارند و اصولاً افراد در هر حد علم و آگاهی، توانائی آن را ندارند که از اینهمه سدها و مانعهای مذاهب بگذرند و اسلام راستین را بازیابند؛ و تکلیف مسلمانان در عین پیروی از مذاهب تحریک و وادار کردن دانشمندان به تلاش برای به وجود آوردن «شورای اسلامی»، میباشد. | |||
* و حال که اسلام با مفهوم کامل آن در دسترس نیست، بدیهی است، هیچکدام از مذاهب موجود، به جای اسلام بحساب نمیآیند. بلکه شاخه هائی هستند با ترکیب از اسلام و غیر آن؛ و معنی اسلام شبهه و مسلمانی شبهه همین است؛ زیرا شبهه در مکتب ما یعنی: «موضوعی، یا مطلب یا حادثهای باشد که مطلوب و پسندیده مکتب است. اما یا ضرورت، ویا اشتباه و امثال اینها، موجب آن شود، که یک مسلمان، آن را به جای صورت اصلی مطلوب بپذیرد.» | |||
* ... از این توضیح، بهطور خلاصه و اشاره وار، این نتیجه را هم میگیریم، که: تکفیر بعضی از فرقههای اسلامی پایبند و معتقد به اصول عقاید اسلامی (هرچند بهطور آشفته)، خلاف موازین اسلامی است، واگر مسلمانی بدون عمد، حتی توحیدش هم، آلود به انواع عقاید و طرز تفکرهای شرک آمیز باشد نه میتوایم عقیدهاش را کفر شماریم، و نه خود او را کافر؛ زیرا متوجه شدیم که: کفر (یا نفاق و شرک و امثال اینها) عدم پذیرش قلبی و آگاهانهاست، پس از حصول شناخت و معرفت. به هیمن ترتیب، میتوانیم این نتیجه را هم بگیریم، که: ارتکاب رفتار و عملهای خلاف موازین اسلام راستین، اکر آگاهانه و عمدی و از روی قصور نباشد؛ و مرتکب نیز، گناهکار به حساب نمیآید… | |||
* تنها در صورتی میتوانیم کسی را کافر"بخوانیم که دریابیم به نسبت او، حجت، تمام شده؛ یعنی آن اندازه، به اسلام و به مکتب و نظام مقابل آن آگاهی و شناخت یافته باشد، که مجموعاً، درستی اسلام و نادرستی نظام یا مکتب مخالف آن را درک کرده باشد، وبا اینحال، آگاهانه و با سوء نیت، و به خاطر آمال و تعلّقات و روابطی که دارد، به مقابله با اسلام برخیزد، تا اینکه نور روشنگر و بیدارکننده آن را خاموش کند؛ و در تاریکی و جهل و ناآگاهی مردم، راه نادرست خود را ادامه دهد، اگر در شناساندن اسلام راستین به جامعه، یا حصول شناخت خصوصی برای فرد، تردید باشد، مخالفت اشخاص با اسلام- که به علت نشناختن اسلام راستین است- کفر، بهحساب نمیآید. | |||
==آثار== | ==آثار== | ||