کاربر:Arabi/صفحه تمرین

از ویکی‌وحدت

فدا از مهم ترین اعتقادات رسمی و مبانی مسیحیت است؛ که جایگاه اساسی در ایدئولوژی مسیحیت دارد؛ در حالی که در هیچ یک از اناجیل مطرح نشده است.

مفهوم شناسی

منظور از ان، اعتقاد به فدیه شدن حضرت عیسی مسیح، به واسطه رنج و مرگ برای نجات و آشتی مجدد انسان با خدا بعد از گناه نخستین است.

زیرا مسیحیان معتقدند انسان در خلقت اولیه پاک آفریده شده اما بعد از گناه آدم و حوا با خوردن میوه ممنوعه این پاکی را از دست داده و طبیعتش آلوده شده و این میراث او به نسلش شده است.

انسان چون به عنوان موجود گناهکار تنها میتوانست توبه کند و هیچ کفاره ای سالم و بدون ذات ناپاک نزد انسان نبود تا برای ارائه به خدا ان را ارائه کند؛ پس در واقع توان نجات خود را نداشت و به مدت طولانی در حالت قهر با خدا بود و این زمینه وجود شریعت و دوزخی شدن انسان بود.

اما در نهایت، خدا تنها فرزند خود را که هم ذات با خودش بود به زمین فرستاد تا زندگی کند و مصلوب شود و به عنوان فدیه بشر گناهکار به خدا باشد تا باعث دوستی مجدد خدا و انسان را فراهم کند و به واسطه این واقعه ذات انسان مجدد پاک شد و از ان به بعد نه نیاز به شریعت دارد و نه گناهی بر دوش دارد و با صرف ایمان به مسیح و فدیه شدن او گناهان وی بخشیده می شود.

الگو:مسیحیت شناسی تحلیلی، محمد کاشانی، ص436

نظریات معروف

نظریه پولس

این نظریه مبنای اولیه شروع این اعتقاد است و با تلاش وی برای حذف شریعت در مسیحیت همراه است که با«عنوان دکترین گناه اصلی» شناخته می شود و

بر اساس ان بعد از گناه نخستین توسط حضرت آدم و حوا رابطه انسان و خدا قطع شد و طبیعت انسان فاسد شد. پس این میراث باعث شد تمام نسل بشر از بدو تولد مجرم بوده و بعد از مرگ بدون استثنا به جهنم بروند و نیاز به نجات از این وضعیت منجر شد تا خدا با مسیح زمینه رفع گناه نخستین از انسان را فراهم اورد و پس از  آن دیگر نیازی به شریعت نیست و حتی اگر از ان به بعد افرادی هم به مسیح معتقد باشند و هم بخواهند با عمل به شریعت نجات یابند؛ در حقیقت کار مسیح را نادیده گرفته اند و این عمل به شریعت در انها منجر به کفری است که هرگز بخشیده نمی شود و حتی صلاحیت نجات انها را از بین برده باعث می شود مسیح دیگر نتواند انها را نجات دهد.

نظریه آگوستین

در این نظریه وی می گوید:« هر عملی که با هدف متحد ساختن ما با خدا، در قالب مشارکتی مقدس صورت گیرد و مستلزم تقدیم قربانی واقعی است پس مسیح با مرگ خود قربانی حقیقی است که تقدیم شده و گناهان ما را پاک کرد یعنی خدا خود را به عنوان قربانی تقدیم کرد زیرا قربانی دیگری وجود نداشت و نمی توانست توبه بدون کفاره را بپذیرد.»

نظریه انسلم

این نظریه نیز که با عنوان «نظریه جبران» معروف است این را بیان می کند که اهمیت اهانت را باید با اهمیت شخصی که به او اهانت می شود سنجید. بشر با گناه خود به خدا که بی نهایت عظیم است اهانت کرده است. از این رو جبران این اهانت نیز باید به شکل مناسبی باشد و آن جز از طریق مرگ پسر خود خدا عملی نیست

نظریه توماس اکویناس

در این نظریه گناهی که ما با آن زاده می­شویم سه اثر بر ما می گذارد:

۱) آلودگی روح و درنتیجه تمایل فطری ما به گناه

۲) تسلط و نفوذ شیطان بر انسان

۳) در خور کیفر بودن گناه ما، چون انجام گناه، تخطی از فرمان خداوند و روی گرداندن از اوست، و این کار اهانتی عمیق به ساحت خداست و تنها حکم شایسته آن کیفر ابدی است.

طبق تلقی توماس ما بصورت جمعی نمی­توانیم دِینی را که ناشی از گناه نخستین یا ذاتی است ادا کنیم، زیرا هیچ یک از افعال آدمیان نمی­تواند زیانی را که از گناه آدم متوجه کل بشریت شده است جبران نماید. همچنین ما بطور فردی نیز نمی­توانیم بهای گناهان خود را بپردازیم. تنها راه این است که خود خداوند این دین را ادا کند و او از طریق رنج و مرگ مسیح این کار را انجام داده است.

نقد مبانی اندیشه فدا

این اندیشه به خودی خود مستلزم مسائل و مطالبی است که با عقل تعارض دارد.

میراث گناه

عادلانه نیست که به خاطر خوردن میوه توسط آدم و حوا تمام نسل انها تا عصر حضرت مسیح گناهکار متولدشده و حتی با وجود عمل به شریعت محکوم به جهنم باشد!

طوری که حتی پلاگیوس این امر را کفر گویی و مستلزم این می دانست که خدا محکومیت ما را می خواهد نه نجات در حالی که خدا به هیچ ناممکنی دستور نداده زیرا او عادل است و کسی را به سبب انچه نمی تواند رعایت کند محکوم نمی کند.

این اندیشه حتی با کتاب مقدس در تعارض است که در کتاب حزقیال ۲٠:۱۸ میخوانیم پسر متحمل گناه پدر نخواهد بود و پدر متحمل گناه پسرش نخواهد بود.

نوزادان گناهکار

از مستلزمات دیگر این باور پذیرش تولد هر نوزاد با میراث گناه است که باید غسل تعمید شود تا نجات یابد

و هر نوزاد که قبل از مرگ تعمید نیابد به جهنم میرود زیرا در نگاه آگوستین بهشت برای افراد با ایمان و با ذات پاک است و به علاوه جایی به اسم برزخ وجود ندارد تا نوزادان تعمید نیافته در ان باشند و این نوزادان نمیتوانند به بهشت بروند پس ناچار به جهنم میروند!

و چنین مسائلی پلاگیوس را بر ان داشت تا به دفاع از این نوزادان بپردازد و حتی ژوستین شهید نیز معتقد بود:«ادمی که هنگام تولد ناقص و بد متولد شده، مستحق مجازات نیست.»

جهنم انسانهای قبل از عصر حضرت عیسی

مسیحیان معتقدند تمام افراد، چه عامل به شریعت و چه غیر عامل از ابتدای تاریخ تا زمانیکه عیسی مصلوب شد و اشتی میان انسان و خدا ایجاد شد محکوم به جهنم بودند حتی پیامبران!

و بعد از ان عیسی به جهنم نزول کرده و دروازه های ان را شکست تا مومنان را نجات دهد

و این عادلانه نیست!

اخلاق اجتماعی

اعتقاد به میراث گناه، اراده افراد در نجات خود از وضعیت  را از بین برده و انها را به افرادی منفعل تبدیل می کند.

این جبر گرایی پلاگیوس را وا داشت تا شعار «من باید، پس من میتوانم» را اغاز کند و این اعتقاد را ترویج دهد که فیض الهی برای نجات همه انسان ها هست و با تلاش فراوان میتوان شایسته ان بود.

والتر و ژان ژاک روسو نیز به این اعتقاد خرده گرفتند زیرا باعث می شود انسان نسبت به توانایی هایش بدبین باشد و این مانع رشد و توسعه اجتماعی و سیاسی و منجر به ترویج هرزگی و بی بند و باری است و به تبع اندیشه فدا نیز با رهاسازی افراد به امید فیض الهی و رفع وجوب شریعت خود به نوعی منجر به تفکر بی بند و باری و ترویج گناهان است.

تقاص نا به جا

هر چند مجازات فردی به جای فرد دیگر چندان متقاعد کننده نیست اما چقدر مشکل است تصور خدایی که با مرگ فرزند خود انقدر موافق باشد که به واسطه ان با کل جهان مصالحه کند این بخشی از سخنان پیتر ابلار در تفسیر رساله رومیان است.

ریشه گناه نخستین

این اموزه با عهد عتیق هیچ ارتباطی ندارد و هیچ موید صریحی در ان برایش نیست.

اما از انجا که پولس در تلاش بود تا بت پرستان را به مسیحیت جذب کند  پس این اموزه اصلی انها را به نوعی در مسیحیت وارد کرده به جای ابطال عقاید بت پرستان الهیات مسیحیت را با ان تطبیق داد.

کتاب «جهان با شانزده مصلوب» بیانگر خدایان فدا شده قبل از حضرت عیسی در ادیان بت پرست است که قبل از عیسی با داستان مشابه داستان مصلوبیت ایشان است و این تکرار شباهت صرفا اتفاقی نیست.

نگاه اسلام

در نظر اسلام ترک اولی حضرت ادم و حوا با توبه انها بخشیده شد پس گناه نخستین و تبعات ان وجود خارجی ندارد و حضرت عیسی نیز هرگز مصلوب نشده بلکه عروج کرد پس فدا نیز معنایی ندارد و نجات با ایمان و عمل صالح فرد ممکن است نه جبر در گناه و اهدای فیض الهی که این هم اثرات مثبت فردی و اجتماعی خودش را دارد.

جستار های وابسته

حضرت عیسی

جهنم

مسیحیت

حضرت آدم

حوا

شریعت

اناجیل

پانویس

منابع

•کتاب مقدس

•ویکی فقه

•کاشانی، محمد، مسیحیت شناسی تحلیلی، نشر ذکری، قم، 1395

•مفتاح، احمد رضا، سلیمانی، حسین، قنبری، حسن، تعالیم کلیسای کاتولیک، نشر دانشگاه ادیان ومذاهب،قم، 1393

•آلیستر، مک گراث، درامدی بر الهیات مسیحی، نشر کتاب روشن،تهران، 1385

• خاچیکی،سارو اصول مسیحیت، نشر حیات ابدی، تهران، 1362