برکات اخلاقی - فرهنگی بعثت نبوی (مقاله)
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۱۳:۵۲، ۱۵ مه ۲۰۲۴ (ساعت هماهنگ جهانی) (۶ ماه پیش) تغییر یافتهاست؛(الگو:پاکسازی) لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با {{در دست ساخت}} جایگزین میکنید. |
برکات اخلاقی - فرهنگی بعثت نبوی عنوان مقالهای است به زبان فارسی [۱] که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی نگارش یافته است. در مقاله حاضر نخست سیمای جهان در عصر بعثت ترسیم گردیده و آنگاه به سیمای جهان بعد از بعثت پرداخته شده است. در قسمت اول، فساد حاکم بر جهان، رواج خرافات و عصبیتهای کور و جنگهای خونین براساس مستندات تاریخی بیان گردیده و در قسمت دوم آثار و برکات بعثت که به عنوان رستاخیز عظیم در حیات بشریت است تبیین گردیده است. در این قسمت برخی از این پیامدها نظیر: نهضت تربیتی - اخلاقی - نهضت علمی - فرهنگی و عرفانی، ارائه جهانبینی توحیدی، جهش تکاملی از دیدن به شنیدن، اصلاح بینش متحیرانه نسبت به زن، ترویج فرهنگ مشاوره و احترام به افکار عمومی مورد بحث قرار گرفته است.
برکات اخلاقی و فرهنگی در بعثت نبوی
در مبعث رسول اکرم صلیاللهعلیهآله نوری از افق مکه طلوع نمود که فضای تاریک جهان را روشن و نقشه جامع زندگی را برای بشریت در طول زمان و برای همیشه به ارمغان آورد. بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله را باید نخستین روز انقلاب فکری و اخلاقی نابودی کامل قرار داده بود. چون به یُمن این واقعه بزرگ هستی، برترین اصول انسانی: آزادی، برابری و برادری، دوازده قرن قبل از انقلاب کبیر فرانسه به جامعه بشری اعلان گردید؛
از اینرو مبعث را نباید فقط عید مسلمانان دانست بلکه بایدآن را عید بشریت خواند؛ هر چند واسطه ابلاغ پیام بعثت به جوامع انسانی، مسلمانان بودند. خدای بزرگ نیز از بعثت رسول اکرم صلی الله علیه وآله به عنوان یکی از برترین و بزرگترین نعمتهای خویش یاد نموده و بر مؤمنین به آن منّت مینهد تا ارزش این نعمت عظیم را دریابند:
«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِوَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمَهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ» (آل عمران: 164) برای آن که آثار و برکات بعثت نبوی را در دو بعد اخلاقی و فرهنگی در سطح جهان - محیط عربستان و مناطق دیگر دنیا - دریابیم لازم است در آغاز نگاهی هر چند کوتاه به اوضاع جهان در عصر بعثت بنمائیم:
جهان در عصر بعث
از منظر قرآن کریم جهان عصر بعثت بر اثر کردار آدمیان غرق در فساد وتباهی بود: «ظهر الفَساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس»[1] علی علیهالسلام نیز در خطبه اول نهجالبلاغه در این زمینه میفرماید: خداوند پیامبرصلی الله علیه وآله را زمانی فرستاد که از دیرباز پیامبری نیامده بود؛ ملتها درخواب طولانی فرورفته و سررشته کارها از هم گسیخته بود. جنگها در همه جاشعلهور و دنیا در تاریکی، جهل و گناه به سر میبرد. فریبکاری، آشکار و برگهای درخت زندگی بشر هدایت خاموش شده بود. این فساد و تیرهروزی چیزی جز فتنه وآشوب به بار نمیآورد. ترس دلهای مردم را فراگرفته و پناهگاهی جز شمشیر خونآشام نداشتند. [2]
و نیز در خطبه 26 نهجالبلاغه خطاب به اعراب شبه جزیره عربستان اوضاع منحط و روبه زوال ساکنان آن را اینگونه توصیف میکند: خدا، محمدصلی الله علیه وآله را فرستاد تا جهانیان را از راه و رسمی که در پیش گرفتهاند بیمدهد و او را امین دستورهای آسمانی خود قرار داد. در آن حال شما ای گروه عرببدترین دین را داشتید و در بدترین سرزمین زندگی میکردید. در بین سنگهایخشن و مارهای گزنده میخوابیدید و از آب تیره میآشامیدید. غذای خوبی نداشتهو خون یکدیگر را میریختید. پیوند خویش را از نزدیکان بریده و با آنان ستیزه میکردید. بتها در بین شما برپا بود و گناهان دست و بال شما را بسته بود. [3]
مورخان نیز اوضاع جهان را در عصر بعثت، به شدت بحرانی توصیف نموده، جوّ حاکم بر دو قدرت مسلط بر دنیا - ایران و روم - را اینگونه تبیین کردهاند:
اوضاع ایران
ابن جریر طبری در تاریخ خود نسبت به نظام استبدادی حاکم بر ایران وفساد گسترده در دستگاه حکومت خسروپرویز - پادشاه ایران - نوشته است: بخت و اقبال خسروپرویز او را متکبر و مغرور نموده و خودخواهی، استبداد وآزمندی او به نهایت رسید به چشم طمع به مال و ثروت مردم دوخت. پولهایگزافی را صرف ساختن کاخهای افسانهای میکرد... او هیچگاه از شهوترانی سیرنمیشد و علاوه بر هزاران خادم و مغنیّه، هزاران زن در حرمسرا داشت... در جرم وعصیان و فرخ - دستور داد تا همه زندانیان را که تعدادشان سی و شش هزار بودهلاک کند... تبعیض و اختلافات طبقاتی فاحشی در بین طبقات گوناگون مردم رایجبود. [4]
مؤلف کتاب ایران در زمان ساسانیان نیز در زمینه مذاهب منحط رائج در بینایرانیان نوشته است: مذهب زرتشت به تقویت و شرک در خالقیت قائل است. مذاهب مانی مزدک نیزبراساس وجود دو مبدأ خیر و شر و نور و ظلمت بوده و عالم را محصول اختلاط نور وظلمت میدانست. مزدکیان میگویند: خدایی بر تخت نشسته و در حضور او چهاردهقوه هستند که آنها بوسیله هفت وزیر که در دایره دوازده تن روحانی دور میزنندجهان را اداره مینمایند. [5]
در همین کتاب نسبت به برخی از احکام ضدفطری و انسانی مذهب زرتشتو رواج آن در بین ایرانیان نوشته است: در زمان ساسانیان و قبل از آن ازدواج با أقارب و محارم از قبیل دختر و خواهر وخواهرزاده و مانند اینها در نظر زردتشتیان امری مستحسن و مورد تشویق بودهاست. کمبوجیه دو خواهرش را به عقد خود درآورد و داریوش با پریساتیس - خواهرخود - ازدواج کرد. اردشیر دو دختر خود را به نامهای أستا و آمسترس به زنی گرفت. [6]
در منابع امید زردشتیان ازدواج با محارم عبادت به شمار رفته و با وعده ثوابو اجر و آثار عالی تشویق شده است از قبیل این که ازدواج بین خواهر و برادر با فرّایزدی روشن میشود و دیوان را دور نموده و گناهان کبیره را محو میکند. [7]
ایران در عصر بعثت از جهت علوم و فنون نیز از ممالک جهان عقب بود. محققین علت این انحطاط را نفوذ شدید موبدها و استبداد دستگاه حاکم وانحصاری بودن تحصیلات معرفی کردهاند نه بیاستعدادی مردم ایران؛ به دلیلبود نظیر فنون نظامی، اسلحهسازی، هنرهای موسیقی و رقص و آواز و معماریو... پیشرفتهای خوبی داشتهاند. [8]
اوضاع روم
اروپا در عصر بعثت، در قرون وسطی که اختناق فکری و قتل عامهایمذهبی، تفتیش عقاید و حاکمیت مطلق کلیسا مشخصههای اصلی آن راتشکیل میداد بسر میبرد. با این که مسیحیت مذهب رایج اروپائیان بود امابتپرستی در عقاید آنان به شدّت رسوخ کرده بود. مؤلف کتاب تاریخ کلیسای قدیم مینویسد: در قرن چهارم بسیاری از بتپرستان داخل کلیسا شدند. بعضی برای نفعشخصی یا شهرت به مسیحیت توجه پیدا کردند. این اشخاص بعضی از موهومات ورسومات و اعتقادات بتپرستی سابق خود را نیز همراه آوردند؛ بجای پرستشخدایان متعدد به عبادت مریم باکره پرداختند. بجای زیارت بتخانه، قبور شهدایمسیحی را زیارت کردند. درخت و کوه و چاههایی را که در بتپرستی مقدسمیشمردند در مسیحیّت نیز عبادت میکردند. بعضی معتقد شدند که با داشتن صلیب میتوانند خود را از شرارت ارواح پلید مصون دارند. جلوی در نمازخانهها وزیارتگاههای مقدسه حیوانات را قربانی میکردند...[9]
از طرفی اوضاع سیاسی - اجتماعی روم نیز در اثر جنگهای داخلی وخارجی و اختلافات مذهبی به حدّی بود که امپراطوری روم را به دو بلوک شرقیو غربی تقسیم کرده بود. نتیجه آن که در عصر بعثت، تحجّر در حوزه سیاسی -مذهبی - اجتماعی عمومی بوده و جهان در هرج و مرج و آشفتگی بسر میبرد.
جهان بعد از بعثت
اخلاقی - فرهنگی در جزیرة العرب و سپس در جهان تحقق یافت. افکارمتحجر و خرافی، ادیان ورشکسته که زائیده جهالتها بود فروریخت و سیمایجهان تغییر یافت. در این قسمت برخی از برکات اخلاقی و فرهنگی بعثت راتبیین میکنیم:
نهضت تربیتی - اخلاقی
به شواهد متقن تاریخی، جهان عرب در ثلث اخیر زندگی رسول اکرمصلی الله علیه وآلهسراپا دگرگون گردید. تحولات عظیمی که در حوزه اخلاق، اعتقاد و فرهنگاعراب اتفاق افتاد به تدریج آنان را به عنوان امّتی نمونه در دنیا معرفی نمود. مردمی که فاقد هر نوع مدنیت بوده و بهرهای از علم نداشت تبدیل به ملتینیرومند و رشید در ابعاد گوناگون شد و توانست نظامی بر مبنای قانون اساسیجامع تأسیس نماید.
برترین دلیل بر وقوع چنین تحول عظیمی، سخنانجعفربن ابیطالب است که به نمایندگی از مسلمانان اولیهای که به حبشهمهاجرت نمودند. او در پاسخ نجاشی که از ماهیت دینشان سؤال کرد اظهارداشت: «شهریارا! ما گروهی از مردم جاهلیت بودیم که بت میپرستیدیم. مرتکب فحشاءو کارهای زشت میشدیم؛ پیوند خویشاوندی را از هم گسسته و با همسایگانبدرفتاری میکردیم؛ نیرومندان ما ناتوانان را میبلعیدند. بدین حال بودیم تا خداوندمردی را از میان ما به پیامبری برانگیخت که نسب و دودمانش را میشناختیم و بهدرستی و امانتداری و پاکدامنی او ایمان داشتیم؛ ما را به سوی خداوند فراخواند تاخدا را یگانه بدانیم و او را بپرستیم و هر چه از سنگ و بت که تا آن زمان خود وپدرانمان به جای خدا میپرستیدیم فروگذاریم. به ما دستور داد راست بگوئیم؛ امانتدار باشیم؛ پیوند خویشاوندی را محترم داریم؛ با همسایه به نیکویی رفتارنمائیم و از آنچه حرام گشته و از خونریزی دست برداریم. به ما نگوئیم؛ مال یتیم رانخوریم و به پاکدامنان تهمت نزنیم. دستور داد فقط خدا را بپرستیم؛ نماز بگذاریم؛ زکات بگذاریم و روزه بداریم؛ چون دیدیم راست میگوید پیامبری او را تصدیق کردهو به او ایمان آوردیم و پیرو تعالیم و مطیع فرامینی شدیم که خداوند بر او نازل کردهاست. [10]
موج عظیمی که از هدایت فکری - اخلاقی و فرهنگی بعثت نبوی در مدتیکوتاه توانست این چنین جامعه بدوی و در حال زوال عرب را به جنبش درآورد باسرعتی چشمگیر تمام مناطق عرب را فراگرفته و آنگاه امواج این دریای نور، ایران، روم، اسپانیا و اروپای تاریک را که در قرون وسطی به سر میبرد تحت سیطره خود قرار داد.
رهبر و مقتدای این نهضت تربیتی - اخلاقی شخصیت ممتاز پیامبرصلی الله علیه وآله بودکه فلسفه بعثت خود را اتمام مکارم اخلاق در سطح جوامع بشری اعلان کردهبود: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». اخلاق او قرآن مجسم بود و رفتارش دردوست و دشمن تأثیر میگذاشت. نکته مهم آن که از منظر قرآن انقلاب اخلاقی وتعالی روح مقدّم بر هر نوع تحول علمی - سیاسی و اجتماعی است - یتلوا علیهمأیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه - یا - اتقوااللَّه و یعلمکم اللَّه» چون علم ودانش همانند بذری است که باید در سرزمین مساعد رویش کند. نفسی کهپیراسته نباشد هیچگاه نمیتواند جایگاه مناسبی برای آموزههای دیگر باشد.
توصیه های فراوان دین به رعایت اصول اخلاقی حتی نسبت به دشمنان -لایجرمنکم شنآن قوم علی أن لاتعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی - آنچنان قلوبمسلمانان را تحت تأثیر قرار داد که حتی در جنگها نیز بدان پایبند بودند. چنانکه ویل دورانت در تاریخ تمدن خویش نوشته است: مسلمانان مردتر از مسیحیان بودند. پیمانها را بهتر رعایت میکردند و بامغلوبان رحیمتر بودهاند. در تاریخ خود به ندرت مانند موقعی که شریعت اسلاممقداری مقررات قانونی مترقی داشت که به وسیله قاضیان روشنفکر اجرا میشدقانون مسیحی طریقه داوری الهی را بوسیله جنگ تن به تن یا آب و آتش به کارمیبرد. [11]
در کشور پیامبرصلی الله علیه وآله - مدینه - به تدریج عصبیتها و جمعیّتهای جاهلانه کهگاه موجب جنگهای چندین ساله میگردید فروریخت و آن چنان اخوت والفتی بین اعراب مسلمان پدیدار شد که در بسیاری از مواقع دیگران را بر خودمقدم میداشتند. چنانکه انصار حتی یک مهاجر را به اراده و خواست خویشنتوانستند میهمان کنند بلکه یگانه افتخار پذیرایی هر مهاجر از طریق قرعهنصیب میشد. خداوند نیز در مدح چنین روحیهای انصار را اینگونه معرفی میکند: «وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلاَ یَجِدُونَ فِیصُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن یُوقَشُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر: 9) و بدینسان جامعه ای بر مبنای اخلاق و ارزشهای انسانی به عنوان برترینالگوی جوامع انسانی در جهان شکل گرفت.
تحول علمی - فرهنگی - عرفانی
در طول نهضت و بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله قوانینی برای بشریت تنظیم گردید کهمواد آن در هر عصری قابل اجرا میباشد. در اثر بعثت مبارزهای عمیق بر ضدجمود فکری و تعصّبات قبیلگی و نژادی آغاز گردید که نتیجه آن پیریزیتمدّنی باشکوه در زمینههای علمی - عرفانی در سطح جهان بود. امامخمینیرحمهم الله در این رابطه فرموده است: «مسأله بعثت یک تحول علمی - عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفههایخشک یونانی را که به دست یونانیها تحقق پیدا کرده یک شهود واقعی برای ارباب شهود». [12]
در تبیین تحول علمی - عرفانی که در اثر بعثت بوقوع پیوست باید گفت:دستور صریح قرآن به خواندن - که در اولین پیام آسمانی به پیامبرصلی الله علیه وآله اعلانگردید - اقرا باسم ربک الذی خلق... - و تأکید بر به دست گرفتن قلم و نامگذارییکی از سورههای قرآن به نام «قلم» و نیز سوگند به آن «ن، والقلم» علم و کتابت، ازارج و منزلت ویژهای برخوردار گردید. چون در اثر قلم و کتابت است که روحتمدنها و افکار بشر در گذشته و آینده حفظ میگردد.
از اینرو میبینیم به دنبال این توصیه های قرآنی و هدایتهای معنوی پیامبرصلی الله علیه وآله که «نوک قلمدانشمندان و نویسندگان حق را بر شمشیر مجاهدان و خون شهیدان برترمیدانست» اعراب درس ناخوانده به سوی خواندن و نوشتن قیام نموده و پس ازنیم قرن ایران و مناطق دیگر جهان - قسمتهای مختلف اروپا - نهضت وسیعی را درعرصه علم و فرهنگ آغاز کردند. استاد محمدرضا حکیمی در زمینه ایجاد جوّپژوهشی و شناختی در پرتو بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله نوشته است:
هنگامی که انسان از راه تاریخ و کتابها سفر میکند و به آغاز سالهای هجریمیرود و در میان صفوف مسلمانان پا مینهد مینگرد که مسجدها، بازارها و حتی درمیدانهای جنگ همواره بحث و گفتگو مطرح است: سؤال از صفات خداست و ازچگونگی فعل خدا در عالم؛ از جبر و تفویض و اختیار؛ از چگونگی روح و بقای آن، ازفلسفه سیاسی و اصل رهبری و امانت؛ از رویش مجدّد اجسام و زنده شدن مردمان - معاد- از تجسّم اعمال؛ از روز بزرگ، روز رسیدگی به کردارها و پاداشها و کیفرها - قیامت-؛ ازابدیت و بقاء در سایه رحمت خدایی؛ از احکام شرع و تفصیل قانونهای الهی از تربیتنفس و اخلاق دینی و دهها و صدها مسأله از اینگونه که همه در سطح اجتهاد و ردّ وقبول مطرح است و این فضای علمی صد سال بلکه پنجاه سال پیش از نقل و پدید آمدهبود و این فضای علمی و جوّ پژوهشی و شناختی آفریده اسلام و مخلوق قرآن کریمبود. [13]
باید گفت: این تحوّل شگفت معلول آن بود که در نظام تربیتی اسلام تحصیلعلم لازم و واجب بود چون دعوت مردم به ایمان، در واقع دعوت به تحصیل علمبود. به دلیل آن که علم مقدمه ایمان است و از آنجا که علم، امری استغیرمتناهی، از اینرو لزوم تحصیل علم نیز امری مستمر بوده و هیچگاه متوقفنخواهد شد. فیض کاشانیرحمهم الله در تحصیل حدیث معروف طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمه فرموده است: فکلّما حصل الانسان مرتبة من العلم وجب علیه تحصیل مرتبه أخری فوقها الیمالا نهایة له: انسان به هر مرتبه ای از دانش برسد و آن را به دست آورد واجب است مرتبه بالاتر ازآن را تحصیل کند و این وجوب تحصیل - تا آدمی زنده است - پایان یافته و نهایتیندارد. [14] در پرتو این معارف عالیه و نیز توصیههای پیامبرصلی الله علیه وآله و معصومینعلیهالسلام بهتألیف کتاب نظیر: «قید والعلم بالکتابه» یا «احفظوا بکتبکم فانکم سوفتحتاجون الیها»، دانشمندان بزرگی در جهان اسلام درخشیدند و مدارس وکتابخانههای عظیمی بنا گردید؛ به گونهای که باید مسلمانان را رهبران علمی دنیاخواند؛ ادعای مذکور آن چنان قطعی است که حتی مورخان بیگانه نیز به اینحقیقت آشکار اذعان کردهاند.
جان برنال مؤلف کتاب علم در تاریخ نوشته است:
شمیم تازه ای از علم وزیدن گرفتن و آنگاه در پرتو لوای اسلام ترکیبی شکوهمندیافت و از این طریق بود که علم و فن به اروپای قرون وسطی راه یافت. پیشرفت علمدر قرون وسطی اگرچه در ابتدا کُند بود ولی فعالیتها و خلاقیتهای عظیمی راباعث شد و مآلاً به پیدایش علوم جدید منجر گردید...[15]
در کتاب اسلام از نظر ولتر آمده است: در دوران توحش و نادانی، پس از سقوط امپراطوری روم مسیحیان همه چیز رامانند هیئت، شیمی، طب، ریاضیات و غیره از مسلمانان آموختند و از همان قروناولیه هجری ناگزیر شدند برای گرفتن علوم متداوله آن روزگار به سوی آنان رویآوردند. دین اسلام وجود خود را به کشورگشاییها و جوانمردیهای بنیانگذارانشمدیون است؛ در صورتی که مسیحیان به یاری شمشیر و تل آتش آیین خود را بهدیگران تحمیل میکنند... پروردگارا! کاش همه ملتهای اروپا ترکان مسلمان راسرمشق قرار میدادند. [16]
نکته جالب در گفتار ولتر آن است که ایشان گفتار ناروای برخی از کشیشان را نسبت به اسلام که ناشی از جهل و تعصّب آنان بود، به شدت مورد انتقاد قرار داده وآنان را افرادی احمق میداند: مبلغان مسیحی، فتوحات اسلام و پیشرفتهای علمی و معنوی پیروانش را هماره مسکوت میگذاشتند. زیرا ستون فضایل رقیب موقعیت آنان را متزلزل میکرد و برای بدگویان سلاحی جدید پدید میآورد. از اینرو بوسوئه اسقف بزرگ پاریس درتاریخ جهانیاش محمد و محمدیان را فراموش میکند... من و خانم شاتله از تعصب احمقانه مسیحیان شکست خورده و مورخان بیمایهای که حقایق را واژگون کرده و نارواییهای بسیاری به محمد نسبت دادهاند سخت بیزار شدیم. [17] به این ترتیب نهضت علمی اسلام به برکت بعثت، پایهگذار تمدن عظیم اسلامی در جهان گردید.
ارائه جهانبینی توحیدی
ارائه جهانبینی توحیدی و سقوط خدایان زر و زور و تزویر از پیامدهای دیگرمیباشد. در آیین شرک، برخی انسانها هستند که مدعی داشتن صفات الهیبوده و خود را فعال ما یشاء و مسؤولیتناپذیر در برابر عملکرد خویش میدانند؛ چنانکه کاهنان در عصر بعثت خود را واسطه بین خالق و مخلوق دانسته وکشیشان نیز با همین تفکّر خود را نمایندگان خداوند در زمین معرفی میکردندبا بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله تمامی این عقاید شرکآلود فروریخت و توحیدی ناب وخالص به بشریت عرضه گردید.
ارائه این بینش عمیق و بسیط در سطح جهانبرخی از دانشمندان غربی را وادار نموده است که به عظمت آن اعتراف کنند. چنانکه گوستاولبون در تاریخ تمدن اسلام و عرب نوشته است: راستی، این است که در میان تمام مذاهب دنیا فقط اسلام است که این تاجافتخار را بر سر نهاده و اول از همه وحدانیت صرفه و خالص را در عالم انتشار دادهاست. [18]
در قسمت دیگر علت اصلی قوام دین اسلام را در ارائه چنین بینشی دانسته ومیگوید: «تمام سادگی و شأن و مقام اسلام روی همین وحدانیت مطلقه قرار گرفته وهمین سادگی باعث قوت و استحکام این دین گردیده است. این توحید خالصمحض را چون در آن هیچگونه پیچیدگی و معمایی نیست به آسانی میتوان فهمید وایمان به امور متضادی که در ادیان دیگر تعلیم داده شده و عقلِ سلیم أبداً نمیتواندآن را قبول کند هیچ یک در این دیانت وجود ندارد. خدای واحد مطلق معبود، تماممخلوقات در نظر او مساوی و عدّه خیلی کمی از ارکان دین که فرض شده...[19]
ایشان در ادامه مقایسهای بین اسلام و مسیحیت در زمینه نگرش این دو بهخداوند و عقاید دیگر آنها نوشته است: ملاحظه کنید کدام مذهبی از این مذهب سادهتر و روشنتر و فرقه و صنفی کهبوده باشد از عقاید مذهبی خود به خوبی واقف است و میتواند آن عقاید را در یک سلسله الفاظی خیلی ساده و روشن بیان کند. برعکس اگر راجع به مسأله تثلیث یاتبدیل جنس[20] و امثال آن از عقاید مرموز پیچ در پیچی که در مذهب مسیحیاست سؤال شود تا وقتی که آن بیچاره در علم کلام ماهر نباشد... هیچ وقت نمیتوانداز عهده جواب برآید.
بساطت و سادگی و وضوح عقاید اسلامی به علاوه رفتارباخلایق به عدل و احسان که آن روی سکه این مذهب است سبب عمدهای گردید که تمام روی زمین را تسخیر نمایند و همین بساطت و وضوح و حسن رفتار بود که به وسیله آن اقوامی مثل مصریان که از زمان امپراطوران قسطنطنیه پیرو مسیح بودندبه مجرد دعوت به دین محمدی، دیانت مسیح را ترک گفته قبول اسلام نمودند وحال آن که از هیچ قوم مسلمانی اعم از غالب یا مغلوب دیده نشده که به واسطه دین مسیح، اسلام را ترک گفته باشند.
از طرفی دیگر قرآن کریم با آیات و دلایل ویرانگر خود خدایان سنگی و چوبیرا نیز که مشرکین آنان را مظهر ارواح پدران و رؤساء قبیله خود دانسته که درگردش روزگار صاحب اختیار نیک و بد هستند، یکی پس از دیگری فروریخت وعقاید اصیل توحیدی را به جای آن قرار داد.
قرآن کریم از شگفتی مشرکین دردعوت پیامبرصلی الله علیه وآله به خدای واحد و رهانمودن خدایان دیگر این چنین سخن بهمیان آمده است: «وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ أَجَعَلَ الْآلِهَةَإِلهاَ وَاحِداً إِنَّ هذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ»[21] کافران در شگفت شدند از این که بیمدهندهای از (نژاد و نوع) ایشان آمد. اینان گفتند: این، جادوگری دروغساز است آیا خدایان واحد را به یک خدابرمیگرداند -حقیقتاً این چیز عجیبی است -
جهش تکاملی از دیدن به اندیشیدن
از مشخصه های برجسته بعثت رسول اکرمصلی الله علیه وآله نسبت به انبیاء گذشته آناست که در این مرحله اراده الهی بر این تعلق گرفت که بشریت برخلاف اعصارقبل که به دیدن معجزات حسّی انبیاء بسنده میکردند به اندیشیدن و تفکّرتکیه کنند.
دعوت فراوان قرآن را به تعقّل و تدبر در آموزههای دینی و هر آنچهخداوند آفریده است و معرفی انسانهای غیراندیشمند به عنوان بدترینجنبندگان روی زمین - انّ شرالدواب عنداللَّه الصم البکم الذین لایعقلون - بایدمبدأ رستاخیز فکری بشر دانست. در عصر پیامبرصلی الله علیه وآله به معجزه حسّی تنها اکتفانشد؛ بلکه در کنار آن بزرگترین معجزه معنوی - قرآن - ظاهر گردید که از انسانها میخواست به محتوای این پیام آسمانی تأمل کنند و در صورتی که آنرا با فطرت خویش منطبق دیدند بپذیرند: فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم اللَّه واولئک هم الوالالباب.
نکته مهم آن است که در قرآن کریم پیامبرصلی الله علیه وآله از این که چرا حسرت ایمان آوردن مشرکین را از طریق معجزههای حسّی به قلبش راه داده این چنین موردعتاب الهی قرار میگیرد: «وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماًفِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُم بِآیَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَی فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ إِنَّمَایَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَی یَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» (انعام: 36- 35)
گرچه روبرتافتن آنان از دین چندان بر تو گران میآید که اگر بتوانی معجزهایبرایشان بیاوری - اما بدان که - اگر خداوند میخواست بیدرنگ آنان را بر هدایت -دین راستین - قرار میداد. پس هرگز از نادانان مباش. خدا فقط کسانی را هدایتمیکند که پند گیرند و مردگان را خدا برمیانگیزاند تا به سوی او بازیابند.
مفهوم آیه شریفه این است که مشرکان جهت ایمان آوردن نیاز به معجزات حسی نداشته بلکه دیدهای بینا لازم دارند تا با تعمق و تفکّر به حقایق دین پی ببرند.
در همین جهت میبینیم در آموزههای دینی تقلید در اصول دین حرام بوده حتی رجوع تقلیدی به مرجع دینی در فروعات باید براساس اجتهاد و تحقیق صورت گیرد. تفقّه در دین و فهم عمیق آن به حدّی در اسلام مورد تأکید قرارگرفته که دین بدون آن، فاقد هر نوع خیر و برکتی تعلقی گشت: لادین لمن لاتفقّهله و امام صادق علیهالسلام فرموده است: لوددت أن أصحابی ضربت روسهم بالسیاط حتی یتفقّهوا دلم میخواست کسی تازیانه بر شاگردانم فرود آورد تا در دین آگاه شوند و در فهم درست آن بکوشند.
شکّی نیست که تأکید فراوان قرآن و اهلبیت علیهالسلام در این زمینه به دلیل خطرات فراوانی است که در اثر غفلت مسلمین از آن، متوجه آنان خواهد شد که نمونه های بارز آن تزلزل و بیثباتی است که در برخی از مسلمانان درگذشته وحال دیده شده و میشود.
اصلاح بینش متحیرانه نسبت به زنان
در نگاه اعراب عصر بعثت، زن کالایی بود که جزء دارایی پدر یا شوهر یا پسربه شمار میرفت و او را با اموال و ثروتی که باقی میماند به ارث میبردند. [22]برخی از قبایل عرب مخصوصاً بنیاسد و تمیم احیاناً دختران خود را زنده به گور میکردند. در سایر نقاط جهان نیز وضعیت زنان برتر از جامعه عرب نبود. این زمان حتی استقلال مالی نیز نداشتند.
چنانکه دکتر شایگان در شرح قانونمدنی ایران نوشته است: «استقلالی که زن در دارایی خود دارد و فقه شیعه از ابتدا آن را شناخته است درحقوق یونان و رم و ژاپن و تا چندی پیش هم در حقوق غالب کشورها وجود نداشته یعنی زن مثل صغیر و مجنون، محجور و از تصرف در اموال خود ممنوع بوده است. در انگلستان که سابقاً شخصیت زن کاملاً در شخصیت شوهر محو بود و قانون: یکی در سال 1870 و دیگری در سال 1882 میلادی به اسم قانون مالکیت زن شوهردار از زن رفع حجر نمود. در ایتالیا قانون 1919 میلادی زن را از شمار محجورین خارج کرد. در قانون مدنی آلمان (1900 میلادی) و در قانون مدنی سوییس(1907) زن مثل شوهر خود اهلیت دارد ولی زن شوهردار در حقوق پرتغال و فرانسه هنوز در عداد محجورین است...»
در برابر چنین تفکّر ضدانسانی - که هنوز نیز در برخی نقاط اروپا وجود دارد -بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله مبدأ تحولی دیگر در جهان گردید. اسلام زن را همسان مرد شمرد و شخصیت انسانی اش را به او بازگرداند. رابطه ظالمانه مردان با زنان را که به عنوان کالا با او برخورد میکردند تغییر داد و زن را مایه رحمت و برکت و مودت در حیات انسانی برشمرد: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةًوَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»[23] با این نگرش و حمایتهای پیامبرصلی الله علیه وآله و اولیای الهی از حقوق زنان، به تدریج نگاه عمومی جوامع به زنان تغییر یافت.
رواج فرهنگ مشاهده و احترام به افکار عمومی
در اجرای این اصل مهم قرآنی پیامبرصلی الله علیه وآله خود بارها در موضوعاتی که به وسیله نصّ و وحی الهی حکمش بیان نشده بود به مشورت با مسلمانان پرداخت تا آن را در بین پیروانش و نسلهای بعدی نهادینه کند.
پیامبرصلی الله علیه وآله در مسائل اجتماعی برای مسلمانان حق اظهارنظر محفوظ داشت و هیچگاه با رأی فردی خویش با آنان مستبدانه رفتار نمینمود. در جنگ بدر در سه مرحله اصحابش رابه مشاوره دعوت نمود و از آنان خواست تا نظر خویش را پیرامون سه موضوع: اقدام به جنگ با قریش، محلّ اردوگاه بعد از آن که اصحاب جنگ را ترجیح دادند، رفتار با اسرای جنگی در پایان جنگ، ابراز نمایند و آنگاه خود نیز همانند سایرین نظرش را بیان نمود و در پایان از نظر اکثریت تبعیت نمود. [24]
در جنگ احد نیز شیوه مبارزه با مشرکین را با اصحاب در میان گذاشت که برخی با خارج شدن از شهر و هجوم بردن به دشمن موافقت نموده و برخی نیز باماندن داخل شهر و تقویت بنیه دفاعی اصرار داشتند که نظر نخست تصویب گردید. در جنگ احزاب و تبوک نیز همین سیره اجراء شده و پیامبرصلی الله علیه وآله از افکاراصحاب در راهبرد اهداف مقدس خویش بهره برد.
نکته مهم آن است که پیامبرصلی الله علیه وآله با این که از نعمت عصمت و مصونیت از خطا و اشتباه برخوردار بود و مسلمانان نیز به آن حضرت با چنین نگرشی رفتار میکردند هیچگاه از انتقاد اصحاب متأثر نشده بلکه در کمال سعه صدر با آنان برخورد مینمود. منشأ این سیرت رسول اکرم آن بود که آن حضرت میدید خداوند به انسانها حق سخن گفتن و اندیشه کردن داده است پس چگونه میتوان این حق را از آنان سلب نمود. به ویژه آن که دستور داده است در برابر تخلّف زمامداران از قانون عدل، اعتراض نموده و آنها را نهی از منکر نماید.
درهمین رابطه میبینیم رسول اکرم صلی الله علیه وآله به لشکری از مسلمانان مأموریت جنگی داد و شخصی را از انصار به فرماندهی آنان نصب نمود. همین که آتش برافروخته شد گفت: آیا رسول اکرم به شما تأکید نکرده است که از اوامر من اطاعت کنید؟ گفتند: بلی، گفت: فرمان میدهم خود را در این آتش بیندازید. آنها امتناع کردند. رسول اکرم از این ماجرا مستحضر شد فرمود: اگر اطاعت میکردند برای همیشه در آتش میسوختند (مخصوص آتش بیدادگری است) اطاعت در موردی است که زمامداران مطابق قانون دستوری بدهند. [25]
آری ترویج چنین سیرتی که تفسیر عملی قرآن کریم بود در بین مسلمانان ونیز دیگر ملکات عالی پیامبر صلی الله علیه وآله آن چنان تحولی در آنان ایجاد کرد که مبدأ رستاخیزی عظیم در دنیا گردیدند. گرچه برکات فرهنگی - اخلاقی بعثت نبوی بیش از مواردی است که ذکر گردید اما به جهت پرهیز از تطویل به همین مقدار بسنده نموده و طالبان پیگیری این بحث را به منابعی که در این زمینه تألیف یافته است ارجاع میدهیم.
- ↑ نویسنده: سید مصطفی حسینی رودباری