سنت
سُنَّت به گفتار، کردار و تقریر معصوم گفته میشود و از ادله اربعه است که پس از قرآن دومین منبع اجتهاد شمرده میشود.
معنای لغوی
معنای لغوی سنت در زبان فارسی
در زبان فارسی سنت دارای چندین مترادف است، از جمله: آداب، آیین، رسم، رسوم، عرف، مذهب، راه، روش، سیره، ختنه، ختنه سوران. دهخدا سنت را به راه و روش، طریقه، قانون، روش، آیین، رسم و نهاد معنا کرده و جمع آن را سنن دانسته است [۱].
معنای لغوی سنت در زبان عربی
طریحی معتقد است «سنت» در لغت به معنای راه و روش میباشد و جمع آن «سنن» است. [۲]
همچنین ابنمنظور و زبیدی گفتهاند سنت در اصل به معنای طریق و راه است و آن همان راهی است که انسانهای نخستین بنا نهادهاند و مسلک و راه عبور برای آیندگان، قرار گرفته است. [۳]
و باز زبیدی مینویسد: «والسنة: السیرة حسنة کانت أو قبیحة؛ [۴] سنت شامل سیره خوب و بد میشود.»
صاحب تهذیب اللغه مینویسد: «و السنة الطریقة المستقیمة المحمودة، ولذلک قیل: فلان من أهل السنة [۵])؛ سنت عبارت از راه پسندیده مستقیم است و این که میگویند فلانی اهل سنت است یعنی اهل راه مستقیم و پسندیده است».
برخی نیز معتقدند بنمایه اصلی واژه سنت از این گفتار اعراب گرفته شده است که میگویند «سنت الماء اذا والیت فی صبه؛ عرب به ریزش پیاپی آب، سنت میگوید[۶] پس بُن معنایی آن جریان مداوم و مستمر است.
سنت به معنای روش یا روش خوب؟
سنت در یک معنی به راه و روش و طریق گفته میشود [۷] بر این مبنا به روشی که مردم از آن پیروی کنند و برای آنان به صورت عادت در آمده باشد (چه نیکو و چه ناپسند) سنت گفته میشود.
سنت در قرآن به هر دو به هر دو معنا به کار رفته است: «یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَیَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَیَتُوبَ عَلَیْکُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ «[۸]که اشاره به سنتهای (صحیح) پیشینیان است. و نیز آیه کریمه «لَا یُؤْمِنُونَ بِهِ ۖ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ [۹]که اشاره به روش سیئه و اشتباه دارد.
اما برخی سنت را راه و روش پسندیده میدانند، طبق این معنا، سنت به معنای شیوه و روش نیکو است و برای اینکه شیوه نادرست و ناپسند را افاده کند، باید مقید به قید سیئه شود[۱۰] .
سنت الله
گاهی نیز سنت به خدا نسبت داده میشود مانند: فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ [۱۱] این سنت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده، و آنجا کافران زیانکار شدند.
سنت قواعد و ضوابط ثابت و تغییرناپذیر حاکم بر زندگی اجتماعی انسانها است، این کاربرد در قرآن مثل: «قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ» [۱۲]
واژۀ سنت در قرآن کریم به خداوند و نیز به گذشتگان نسبتدادهشده است؛ چنانکه میفرماید: سُنَّةَ اللّٰهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَبْدِیلاً؛ [۱۳] «سنّت الهی، بر این بوده [که حقّ بر باطل غالب شود] و ابداً در سنّت خدا تغییر نخواهی یافت.
بنابراین سنتهای الهی آن بخش از تدبیر و سازماندهی خداوند را در بردارد که استمرار داشته و رویه و روش غیرقابل تبدیل و تحویل خداوند است. سنت در این معنای وسیع، دربرگیرنده تمام موجودات، از جمله انسان و زندگی فردی و اجتماعی اوست و بر هر موجودی در هر زمان و تحت هر شرایط، یک یا چند «سنة الله» حکومت میکند. [۱۴] سنتهای الهی قوانین مدیریت جهان و انسان توسط خداوند متعال هستند.
سنت الله در تعبیر دیگری همان احکام الهی و اوامر و نواهی خداوند است، ابن منظور معتقد است سنت خداوند به معنای احکام، اوامر و نواهی خداوند است: «وسنة الله: أحکامه و أمره و نهیه؛ [۱۵] وی در ادامه افزوده: «و سن الله سنة أی بین طریقاً قویماً؛ خداوند برای مردم سنت نهاد، یعنی راه صحیح و درستی را بیان کرد.»
سنت در اصطلاح
در اصطلاح راه و روش و سیره هر کس را که از قول و فعل و تقریر او به دست میآید، سنت میگویند و مسلمانان اتفاق نظر دارند که قول و فعل و تقریر پیامبر اکرم به دلایل عقلی و نیز دلایل قرآنی مثل: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ [۱۶] لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ [۱۷] و وما ینطِقُ عَنِ الهَوَی * إنْ هُوَ إلاّ وَحْیٌ یُوحَی)[۱۸] و نیز «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا [۱۹]حجیت دارد و باید مورد اتّباع قرار گیرد.
علیرغم وحدت قول همه مسلمانان که سنت پیامبر متّبَع و حجت است، اینکه سنت واقعی پیامبر چگونه و با چه واسطهای به ما میرسد، مورد وفاق نیست که در صفحه منابع دین در نگاه فریقین باید مورد بحث واقع شود و نیز بحثی لازم است در اینکه علاوه بر سنت خود پیامبر، سنت چه کسانی مورد وثوق و حجت است.
سنت در دیدگاه شیعه
شیعه، امامان دوازدهگانه و حضرت فاطمه سلاماللهعلیها را مستند به برخی از آیات قرآن مجید مثل آیه ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ﴾ [۲۰] و آیه تطهیر، آیه ولایت و... و نیز احادیث متواتر پیامبر اسلام، مثل: حدیث ثقلین، حدیث جابر و ... معصوم میدانند و قول و فعل و تقریر آنان را تفسیر و تبیین و تفریع سنت نبوی شمرده و آن را حجت میشمارند، حدیث متواتر ثقلین که در کتاب «حدیث الثقلین و مقامات اهل البیت:» نوشته احمد ماحوزی، از بیش از بیست و پنج نفر از صحابه از پیامبر اکرم)(صلیالله علیه وآله وسلّم) مثل: امام علی (علیهالسلام)، ابوذر غفاری، ابو سعید خدری، زید بن ارقم، زید بن ثابت، جابر بن عبدالله، حذیفه بن أسید و حتی ابوهریره نقل شده است[۲۱].
در نهایت میتوان گفت در بین شیعیان سنت به قول و فعل و تقریر معصوم (علیهالسّلام) اطلاق میشود [۲۲].
در حدیثی از حضرت امام علی (علیهالسلام): در تعریف سنت آمده است که:
اَلسُّنَّة - و اللّه - سُنَّةُ مُحمِّدٍ(صلیالله علیه وآله وسلّم) وَ الْبِدْعَةُ ما فارَقَها وَ الْجَماعَة - وَ اللّه - مُجامَعَةُ اَهْلِ الْحَقِّ وَ اِنْ قَلّوا وَ الْفُرقَةُ مُجامَعَةُ اَهْلِ الْباطِلِ وَ اِنْ کَثُروا. [۲۳]
به خدا سوگند، سنّت، همان سنّت محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم) است و بدعت آنچه خلاف آن باشد و به خدا قسم، جماعت، همدست شدن با اهل حق است هرچند اندک باشند و تفرقه، همدستی با اهل باطل است هرچند بسیار باشند.
سنت در اصطلاح اهل تسنن
اهلسنت هم مدعی هستند که فقهشان را از رسولالله (صلیالله علیه و آله و سلم) اخذ کردند نه از خلفای اربعه و یا ائمه چهارگانه، لذا صحابه و ائمه چهارگانه، علما و مجتهدین امت بودند که بر اساس اقوال و افعال رسولالله مسائل فقهی را پایهگذاری و تدوین کردند و در هیچ موردی این مجتهدین دیدگاهی از جانب خود وضع نکردهاند مگر اینکه آنجا سخنی از پیامبر یا فعلی از پیامبر خدا وجود داشته است، بهاینترتیب پیروی از فقه تدوین شده آنها پیروی از آن حضرت صلیالله علیه و آله و سلم بهحساب میآید، و اگر چنانچه یکی از امامان چهارگانه اهلسنت موردی را برخلاف سنت رسولالله وضع کرده باشند، بهاتفاق علمای اهلسنت قابل پذیرش نمیباشد چرا که اصل دین اتباع از رسولالله (صلیالله علیه و آله و سلم) است، البته برخی از علمای اهلسنت، سنت صحابه را نیز همچون سنت پیامبر حجت دانستهاند[۲۴] و برخی از اهل سنت معتقدند هر کس اطلاق نام صحابی بر او صحیح باشد، عادل است[۲۵].
سنت در ادبیات تقریبی
سنت عملی است که مطابق عمل صاحب شریعت باشد، سنت به این معنا در مقابل بدعت است بدعت از نگاه مسلمانان حرام است برخی از اهل سنت با این تلقی که همه احکام دین، سنت است و فقط اهل سنت مومن و عامل به آن هستند، غیر اهلسنت را اهل بدعت شمرده و حتی تکفیر کردهاند، البته برخی از آنها بدعت ر به بدعت خوب و بد تقسیم کردهاند تا برخی کارهای برخی صحابه را توجیه کنند که مورد اعتراض شیعیان و نیز برخی بزرگان اهل سنت است.
سنت به معنای قول و فعل و تقریر پیامبر اطلاق میشود مقبول و متّبع همه مسلمانان است ولی مسلمانان در راه بهدستآوردن سنت واقعی پیامبر و نیز کسانی که علاوه بر پیامبر معصوم یا عادل هستند و سنت آنها میتواند مورد اتباع قرار گیرد، وفاق ندارند.
سنت در روایات معصومین (علیهمالسلام) به دو معنا بهکاررفته است:
الف) آنچه را پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) (علاوه بر قرآن) از جانب خداوند آورده است تا بیانگر راه و روش زندگی بهتر باشد. سنت در این کاربرد معنای گستردهای دارد، و همۀ احکام دین - اعم از احکام تکلیفی و وضعی - را شامل میشود. در مقابل این سنت بدعت قرار دارد.
ب) کاربرد دیگر سنت در روایات به معنای مستحب و مندوب است. معنای دوم سنت نیز در روایات کاربرد فراوان دارد؛ مثلاً در روایات میخوانیم:
مسواک کردن از سنت است و دهان را پاک میکند: السواک هو من السنة، و مطهّرة للفم [۲۶].
امام صادق (علیهالسلام) ختنه فرزند ذکور را از سنت شمرده است: خِتَانُ الْغُلَامِ مِنَ السُّنَّةِ. [۲۷]به همین مناسبت در زبان فارسی به ختنه و ختنهسوران هم سنت گفته میشود.
و نیز: از سنت است که بر محمد و اهلبیت او در هر جمعه هزار بار صلوات بفرستی: من السنة أن تصلّی علی محّمد و أهل بیته فی کلّ جمعة الف مرّة [۲۸].
سنت در اصطلاح علوم اسلامی
سنت به معنی فرهنگ
سنت در مفهوم غیردینی معمولاً به صورت جمع و مترادف با آداب و رسوم به کار میرود و عبارت است از اعمال و رفتارهایی که در خانواده، قبیله و جامعه از زمانهای گذشته به ارث مانده و برای انجام آن، دلیل منطقی، دستور صریح و یا قانون مدونی وجود ندارد و همین مفهوم است که در انسانشناسی فرهنگی مدنظر است [۲۹].
سنت به معنای عام فرهنگ
سنت ارزشها، هنجارها، قواعد و اصول معینی هستند که توسط جامعه پذیرفته شدهاند و باید و نبایدهای زندگی اجتماعی را مشخص میکنند.. سنت از عناصر اصلی شکلدهی به فرهنگ است و حتی به نحوی آن را میتوان منبع اصلی زایش ارزشها، هنجارها و باورها و تفکرات مشترک بین اعضای یک جامعه به حساب آورد. سنت به این معنا با معنای عام فرهنگ هم معنا است.
در جامعهشناسی: سنت به معنای اخلاقیات نهادینه شده
سنت عبارت است از نمونههای اخلاق جامعه که در فرهنگ آن جامعه دارای ثبات و نهادینه شده باشد.
در جامعه در جامعهشناسی دین: سنت به معنای دستورات دینی به ثبات رسیده
سنت عبارت از مجموعه دستورات دینی و اخلاقیاتی است که در جماعتهای مذهبی به ثبات رسیده باشد.
در فقه اسلامی: سنت(مستحب) به معنای یکی از احکام خمسه
به هر حکم شرعیای که برای انجامدادن آن ثواب هست و برای انجام ندادن آن گناه و عقابی نیست گفته میشود. با این تعریف سنت یکی از احکام خمسهٔ تکلیفی میباشد. سنت در اصطلاح فقها عبارت است از: همه مسلمانان به عصمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عقیده دارند، بدین جهت قول، فعل و تقریر او نزد همۀ مسلمانان سنت به شمار میرود. از آن جا که شیعه به عصمت ائمه اهلبیت علیهمالسلام اعتقاد دارد قول، فعل و تقریر آنان نیز داخل در سنت خواهد بود. راه اثبات سنت نقل است که دوگونه میباشد: متواتر و غیر متواتر.
در اصطلاح اصولیون: سنت به معنای مجموع افعال و اقوال و تقاریر حجت الهی
مجموع قول و فعل و تقریر یک شخص که نشان از موافقت وی با آن نظر یا عمل باشد و از لحاظ شرعی برای دیگران حجت باشد را سنت آن شخص میگویند و مجموع افعال و اقوال و تقاریر پیامبر اسلام که حجت شرعی بر صحت آن قول یا فعل از نگاه شارع و رضایت شارع مقدس نسبت به آن است سنت نبوی نامیده میشود.
از جهت حجیت دلالت بر احکام شرعی سنت بعد از قرآن دومین مرتبه را داراست چون «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّه» [۳۰] هر که از پیغمبر اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده است و خداوند فرموده که «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا[۳۱] چیزهایی را که پیغمبر برای شما (از احکام الهی) آورده است اجرا کنید، و از چیزهایی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید و خداوند جایی برای مشاقه با رسول نگذاشته است.
در علم حقوق: سنت به معنای قانون مقبول عرف جامعه
در برخی کشور پایه حقوق با مراجعه به عرف به دست میآید(کامن لاو)و «عرف یا سنت» چیزی است که لااقل از یکی دو نسل قبل در جامعه و بین مردم مشهور و معمول بوده و مقبول همگانی است، در نگاه آنها سنتی که بر حسب ملاحظات ملی، مذهبی یا قومی شکل گرفته، میتواند شاخص رفتارهای عرفی باشد. البته زمان در این تعریف بسیار حائز اهمیت است، چراکه سنتها در مقاطع مختلف تاریخی قابل تبدیل هستند، هرچند غالباً سنت حاکم بر یک جامعه دارای پایداری نسبی است.
سنت به معنای نگاه دینی در مقابل نگاه مدرنیته
سنت اشاره به جوهرهای است که رابطه میان انسان و خدا را توضیح میدهد، این برداشت از سنت قرین با مفهوم دین است و در مقام تعارض مدرنیته با دین از این اصطلاح استفاده میشود.
معنای سنت در نسبت با محافظهکاری
سنت در یکی از تعاریف رایج در بین مردم، انتقال به گذشته و پافشاری در حفظ شرایط موجود است سنت به این اصطلاح نوعی محافظهکاری محسوب میشود، در این اصطلاح سنت حقیقتی است که در گذشته وجود داشته و تلاش میشود مجدداً احیا شود یا جامعه به شرایط پیشینی عودت داده شود و این سنت پایه اساسی محافظهکاری است که محافظهکارها در صدد حفظ آن است. و در نگاه مدرنیستها این معنا از سنت در تقابل با تغییر و اصلاح اجتماعی است.
سنت در بحث مشروعیت رهبر و حاکم
سنت در قبال دو نوع دیگر اقتدار یعنی اقتدار کاریزماتیک و قانونی قرار نمیگیرد در این اصطلاح سنت اقتداری است که از قبل مورد همراهی مردم بوده و استمرار یافته است.
نسبت سنت و عقلانیت
در مبحث سنت و عقلانیت در بیان غربی ها، سنت مجموعهای از احساسات و گزارههای غیرعقلایی یا ضدعقلانی است (دگماتیسم)در قبال مدرنیته که محور اساسی آن، عقلانیت و خردورزی خود بنیاد است[۳۲] نگاه مدرنیته در همه موارد، مورد نقد است.
منابع
- ↑ لغتنامه دهخدا
- ↑ فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج 6، ص 269.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص226و مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج 18، ص 300
- ↑ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج 18، ص 300
- ↑ محمد الأزهری، تهذیب اللغة، ج 12، ص 210.
- ↑ ، محمد تقی الحکیم، السنة فی الشریعة الاسلامیة، ص7.
- ↑ (قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱ ش، ششم، ج۳، ص۳۴۲.)
- ↑ (نساء،26)
- ↑ (حجر،13)
- ↑ [جرجانی، محمد ابن علی، کتاب التعریفات، ص۱۲۲.
- ↑ غافر، 85
- ↑ [آل عمران/۱۳۷]
- ↑ فتح آیه 23.
- ↑ احمد حامد مقدم، سنتهای اجتماعی در قرآن، ص14.
- ↑ لسان العرب، ج13، ص225
- ↑ نساء،59
- ↑ احزاب، 21
- ↑ (النجم: 3، 4)
- ↑ حشر، 7
- ↑ (النساء: ۵۹)
- ↑ نسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۴۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۸۶؛ ترمذی، سنن الترمذی، ح ۳۸۷۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۱۰؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۳۷۱؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، صص ۱۸۳ و ۱۸۹؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۶۶؛ ترمذی، صحیح ترمذی، ج۵، ص۳۲۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۶؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج۵، ص۸۹؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۸۰؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، صص ۱۳، ۱۷، ۲۶ و ۵۹؛ العقیلی، ضعفاء الکبیر، ج۴، ص۳۶۲؛ البزار، البحر الزخار، ص۸۸، ح ۸۶۴؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۴، ص۷۷، ح ۳۷۹۸۱؛ دارقطنی، المؤتلف و المختلف، ج۲، ص۱۰۴۶؛ الهیثمی، کشف الاستار، ج۳، ص۲۲۳، ح ۲۶۱۷؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ج۳، ص۲۱۹، ش ۲۹۰۷؛ البانی، ظلال الجنة، ح ۱۴۶۵؛ ینابیع المودة قندوزی، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷ و عسقلانی، ابنحجر، الاصابه، ج۷، ص۲۷۴-۲۴۵.
- ↑ مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، قم، بوستان کتاب، ۱۴۱۵ه ق، ج۲، ص۶۳.
- ↑ (کتاب سلیم بن قیس الهلالی ج۲، ص ۹۶۴)
- ↑ (ر. ک شاطبی در الموافقات، ج ۴، ص ۷۴.)
- ↑ الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۱، ص ۱۶۲
- ↑ اصول کافی، ص ج 4، کتاب فضل العلم، باب الرد الی الکتاب و السنة
- ↑ الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج6؛ ص37
- ↑ وسائل الشیعه، ج 1، ص 347.
- ↑ امان الله قرایی مقدم، انسانشناسی فرهنگی (مردمشناسی فرهنگی)، (تهران: ابجد، 1382ش)، ص102.
- ↑ نساء/۸۰
- ↑ »[حشر/۷]
- ↑ لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ «دگماتیسم».