پرش به محتوا

استراتژی تقریب (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
جز (جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها')
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۲۶: خط ۲۶:
</div>
</div>
{{پانویس رنگی}}
{{پانویس رنگی}}
'''استراتژی تقریب''' عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره هفتم می‌باشد که به قلم دکترمحمدرضا رضوان‌طلب<ref>عضو هيأت علمى دانشگاه تهران</ref> و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] تدوین و منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.</div>
'''استراتژی تقریب''' عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره هفتم می‌باشد که به قلم دکترمحمدرضا رضوان‌طلب<ref>عضو هيأت علمی دانشگاه تهران</ref> و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] تدوین و منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.</div>
=چکیده=
=چکیده=
تاکنون مقالات فراوانی در مورد تقریب مذاهب اسلامی به عنوان یک ضرورت، تدوین و منتشر گردیده و کنفرانس‌ها‌ و نشست‌ها‌ی متعددی دراین‌باره برگزار شده است که بیش‌تر جنبه تأکیدی داشته‌اند. به نظر می‌رسد وقت آن فرا رسیده که از تمرکز بر این بداهت، دست برداشته و به تبیین و طی گام‌ها‌ی عملی در مسیر تقریب بپردازیم. این مقاله ضمن ارایه تعریف‌ها‌ی دقیق از معانی استراتژی و تقریب به عنوان دو مفهوم اساسی این بحث، و بررسی اهداف آن، به ارایه دست‌کم بیست راه‌کار عملی تقریب مذاهب اسلامی می‌پردازد و در پایان، تقریب و همبستگی مذاهب را چشم‌اندازی محتوم برای جهان اسلام می‌داند و مخالفان و معاندان را از نبرد با آفتاب برحذر می‌دارد.<br>
تاکنون مقالات فراوانی در مورد تقریب مذاهب اسلامی به عنوان یک ضرورت، تدوین و منتشر گردیده و کنفرانس‌ها‌ و نشست‌ها‌ی متعددی دراین‌باره برگزار شده است که بیش‌تر جنبه تأکیدی داشته‌اند. به نظر می‌رسد وقت آن فرا رسیده که از تمرکز بر این بداهت، دست برداشته و به تبیین و طی گام‌ها‌ی عملی در مسیر تقریب بپردازیم. این مقاله ضمن ارایه تعریف‌ها‌ی دقیق از معانی استراتژی و تقریب به عنوان دو مفهوم اساسی این بحث، و بررسی اهداف آن، به ارایه دست‌کم بیست راه‌کار عملی تقریب مذاهب اسلامی می‌پردازد و در پایان، تقریب و همبستگی مذاهب را چشم‌اندازی محتوم برای جهان اسلام می‌داند و مخالفان و معاندان را از نبرد با آفتاب برحذر می‌دارد.<br>
'''کلید واژه‌ها‌:''' استراتژی، تقریب، مذاهب اسلامی، اهداف، اختلاف، وحدت، فتنه، تشیع، تسنن، تشنج زدایی، تهمت، برائت، جهان اسلام، تفرقه.<br>
'''کلید واژه‌ها‌:''' استراتژی، تقریب، مذاهب اسلامی، اهداف، اختلاف، وحدت، فتنه، تشیع، تسنن، تشنج زدایی، تهمت، برائت، جهان اسلام، تفرقه.<br>


شاید با مفهومی که ما از «استراتژی» در ذهن داریم، بحث از تعیین استراتژی را در سن کهن سالی شجره تقریب <ref>دارالتقريب اسلامى در مصر به سال 1325 هجرى شمسى (1946 ميلادى) به دست مرحوم علامه محمدتقى قمى(رحمة‌الله) و با همراهى و همکارى جمعى از اساتيد و رييس وقت الازهر، شيخ مصطفى عبدالرزاق، بنا نهاده شد.</ref>، دیرهنگام ارزیابی کنیم، اما با بررسی معنا و مفهوم استراتژی به این نتیجه خواهیم رسید که این بحث، به صورت دوره‌ای و بلکه سالانه و به اقتضای متغیرهای گوناگون قابل طرح بوده و کاملاً کاربردی و غیرتکراری است. بنابراین، ابتدا معنای استراتژی را بررسی نموده و سپس به بحث در مورد معنی تقریب و اهداف و طرح‌ها‌ی کاربردی آن می‌پردازیم.<br>
شاید با مفهومی که ما از «استراتژی» در ذهن داریم، بحث از تعیین استراتژی را در سن کهن سالی شجره تقریب <ref>دارالتقريب اسلامی در مصر به سال 1325 هجری شمسی (1946 ميلادی) به دست مرحوم علامه محمدتقی قمی(رحمة‌الله) و با همراهی و همکاری جمعی از اساتيد و رييس وقت الازهر، شيخ مصطفی عبدالرزاق، بنا نهاده شد.</ref>، دیرهنگام ارزیابی کنیم، اما با بررسی معنا و مفهوم استراتژی به این نتیجه خواهیم رسید که این بحث، به صورت دوره‌ای و بلکه سالانه و به اقتضای متغیرهای گوناگون قابل طرح بوده و کاملاً کاربردی و غیرتکراری است. بنابراین، ابتدا معنای استراتژی را بررسی نموده و سپس به بحث در مورد معنی تقریب و اهداف و طرح‌ها‌ی کاربردی آن می‌پردازیم.<br>
=معنی استراتژی=
=معنی استراتژی=
از بررسی فرهنگ نامه‌ها‌ و لغت نامه‌ها‌ی مختلف، این نتیجه به دست می‌آید که واژه استراتژی ( Strategie(فرانسه)  Strategy(انگلیسی))، اصطلاحی است که در حوزه نظامی تولد یافته و بازگرفته از کلمه لاتینی Stratos به معنی ارتش و کلمه  ageinبه معنی فرماندهی کردن است. اما فرهنگ نویسان برای آن معانی و تفاسیر گوناگونی ارایه کرده و مدیران در عموم حوزه‌ها‌ی مدیریتی و برنامه‌ریزی آن را به کار گرفته‌اند. کوتاه‌ترین تعریف از آن عبارت است از: «روش یا سیاست کلی برای دست‌یابی به هدف‌ها‌ی معین». (آقابخشی و افشاری، ص 568). بنابراین پیش نیاز تعیین استراتژی، هدف‌گذاری است و در کنار آن، ریز برنامه، نقشه عملیات، توصیف کار عملی و تعیین لیست امکانات مورد نیاز ضرورت دارد. استراتژیست معروف فرانسوی «ژنرال آندره بوفه» (Andre beaufer) در کتاب مقدمه‌ای بر استراتژی (introductiona la strategie) می‌گوید:<br>
از بررسی فرهنگ نامه‌ها‌ و لغت نامه‌ها‌ی مختلف، این نتیجه به دست می‌آید که واژه استراتژی ( Strategie(فرانسه)  Strategy(انگلیسی))، اصطلاحی است که در حوزه نظامی تولد یافته و بازگرفته از کلمه لاتینی Stratos به معنی ارتش و کلمه  ageinبه معنی فرماندهی کردن است. اما فرهنگ نویسان برای آن معانی و تفاسیر گوناگونی ارایه کرده و مدیران در عموم حوزه‌ها‌ی مدیریتی و برنامه‌ریزی آن را به کار گرفته‌اند. کوتاه‌ترین تعریف از آن عبارت است از: «روش یا سیاست کلی برای دست‌یابی به هدف‌ها‌ی معین». (آقابخشی و افشاری، ص 568). بنابراین پیش نیاز تعیین استراتژی، هدف‌گذاری است و در کنار آن، ریز برنامه، نقشه عملیات، توصیف کار عملی و تعیین لیست امکانات مورد نیاز ضرورت دارد. استراتژیست معروف فرانسوی «ژنرال آندره بوفه» (Andre beaufer) در کتاب مقدمه‌ای بر استراتژی (introductiona la strategie) می‌گوید:<br>
خط ۶۶: خط ۶۶:
اما آیا معقول است که بپنداریم با رحلت منادی توحید، همه تلاش‌ها‌ و تهدیدها پایان یافت و تمامی دشمنان از سعایت و دشمنی پشیمان شدند و دیگر به جای هدف قراردادن اسلام، قرآن و مأذنه‌ها‌یی که برفراز آن، نام مبارک پیامبراسلام برده می‌شد، اینک به فکر مفاهمه مثبت و سازنده با مسلمانان و یاری دادن آنان افتاده‌اند یا باید باور کنیم که آن روز روز روشنایی سوسویه‌ها‌ی خاموش و خفته امید به نفاق‌افکنی و تفرقه برای فروپاشی نظام نوپای پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در دل تاریک آنان بود.<br>
اما آیا معقول است که بپنداریم با رحلت منادی توحید، همه تلاش‌ها‌ و تهدیدها پایان یافت و تمامی دشمنان از سعایت و دشمنی پشیمان شدند و دیگر به جای هدف قراردادن اسلام، قرآن و مأذنه‌ها‌یی که برفراز آن، نام مبارک پیامبراسلام برده می‌شد، اینک به فکر مفاهمه مثبت و سازنده با مسلمانان و یاری دادن آنان افتاده‌اند یا باید باور کنیم که آن روز روز روشنایی سوسویه‌ها‌ی خاموش و خفته امید به نفاق‌افکنی و تفرقه برای فروپاشی نظام نوپای پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در دل تاریک آنان بود.<br>
تنها کسی که توطئه شکننده دشمنان پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را علیه تمامیت اسلام تشخیص داد و با سترگی و صلابت و ثقابت اندیشه به نبرد با آن پرداخت، امام تقریبیان حضرت علی(علیه‌السلام) بود. به طوری که در یک دست نوشته ماندگار و حکیمانه از او چنین آمده است: «دیدم گروهی از مردمان از دین برگشته و دیگران را به نابود ساختن دین خدا و شریعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و آیین حضرت ابراهیم(علیه‌السلام)فرا می‌خوانند، پس ترسیدم که اگر اسلام را یاری ندهم، رخنه و خرابی در بنیان آن به وجود آید که مصیبتی بزرگ را برمن تحمیل نماید، پس آن گاه به نزد ابابکر رفتم و با او بیعت کردم و مصمّم در برابر حوادثی که کیان اسلام را تهدید می‌کرد، ایستادگی کردم تا آنکه باطل رخت بربست و از میان رفت و نام مبارک الله، به رغم خواسته کافران عظمت یافت. در حالی‌که ابابکر مسئولیت حل و فصل امور را برعهده داشت. پس او را خیرخواهانه همراهی کردم و در آنچه رضایت خدا در آن بود با تمام توان از او اطاعت کردم». (ثقفی، 1373، ج 1، ص 302؛ علامه مجلسی، ج 33، ص 568 و ابن ابی الحدید، ج6، ص95).<br>
تنها کسی که توطئه شکننده دشمنان پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را علیه تمامیت اسلام تشخیص داد و با سترگی و صلابت و ثقابت اندیشه به نبرد با آن پرداخت، امام تقریبیان حضرت علی(علیه‌السلام) بود. به طوری که در یک دست نوشته ماندگار و حکیمانه از او چنین آمده است: «دیدم گروهی از مردمان از دین برگشته و دیگران را به نابود ساختن دین خدا و شریعت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و آیین حضرت ابراهیم(علیه‌السلام)فرا می‌خوانند، پس ترسیدم که اگر اسلام را یاری ندهم، رخنه و خرابی در بنیان آن به وجود آید که مصیبتی بزرگ را برمن تحمیل نماید، پس آن گاه به نزد ابابکر رفتم و با او بیعت کردم و مصمّم در برابر حوادثی که کیان اسلام را تهدید می‌کرد، ایستادگی کردم تا آنکه باطل رخت بربست و از میان رفت و نام مبارک الله، به رغم خواسته کافران عظمت یافت. در حالی‌که ابابکر مسئولیت حل و فصل امور را برعهده داشت. پس او را خیرخواهانه همراهی کردم و در آنچه رضایت خدا در آن بود با تمام توان از او اطاعت کردم». (ثقفی، 1373، ج 1، ص 302؛ علامه مجلسی، ج 33، ص 568 و ابن ابی الحدید، ج6، ص95).<br>
علامه دکتر [[عبد المتعال الصعیدى|عبدالمتعال صعیدی]] استاد [[دانشگاه الأزهر]] می‌گوید: «علی ابن ابی طالب(علیه‌السلام) اولین بنیان گذار تقریب بین مذاهب است، با اینکه می‌دانست از دیگران به خلافت سزاوارتر است ولی با ابوبکر و عمر و عثمان به مدارا رفتار کرد و از هیچ‌گونه کمک نسبت به آنان دریغ نفرمود». (مجله رسالة‌الاسلام، سال سوم، شماره چهارم).<br>
علامه دکتر [[عبد المتعال الصعیدی|عبدالمتعال صعیدی]] استاد [[دانشگاه الأزهر]] می‌گوید: «علی ابن ابی طالب(علیه‌السلام) اولین بنیان گذار تقریب بین مذاهب است، با اینکه می‌دانست از دیگران به خلافت سزاوارتر است ولی با ابوبکر و عمر و عثمان به مدارا رفتار کرد و از هیچ‌گونه کمک نسبت به آنان دریغ نفرمود». (مجله رسالة‌الاسلام، سال سوم، شماره چهارم).<br>
شرایط فتنه‌ای که امام علی(علیه‌السلام) در آن احساس خطر و نگرانی فرمود در بیان دیگری از آن بزرگوار چنین ترسیم شده است: «ابوسفیان [که پیش از این، مردی را برای شناسایی اوضاع مسلمانان مأمور کرده] به محض دریافت خبر رحلت خاتم‌المرسلین و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر در جمع مسلمانان حضور یافت و چنین گفت: به خدا سوگند من شعله‌ای را می‌بینم که جز خون آن را خاموش نمی‌کند. کجاست عبدمناف؟ ابوبکر را چه به ولایت امور مسلمانان! پس علی و عباس کجایند و چرا حکومت به غیر فرزندان عبدمناف داده شد؟» (طبری، 1357ق، ج1، ص1331).<br>
شرایط فتنه‌ای که امام علی(علیه‌السلام) در آن احساس خطر و نگرانی فرمود در بیان دیگری از آن بزرگوار چنین ترسیم شده است: «ابوسفیان [که پیش از این، مردی را برای شناسایی اوضاع مسلمانان مأمور کرده] به محض دریافت خبر رحلت خاتم‌المرسلین و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر در جمع مسلمانان حضور یافت و چنین گفت: به خدا سوگند من شعله‌ای را می‌بینم که جز خون آن را خاموش نمی‌کند. کجاست عبدمناف؟ ابوبکر را چه به ولایت امور مسلمانان! پس علی و عباس کجایند و چرا حکومت به غیر فرزندان عبدمناف داده شد؟» (طبری، 1357ق، ج1، ص1331).<br>
پس از این مکر و اشک تمساح‌گونه، ابوسفیان که لحظه‌ای به خدا و رسول، ایمان نیاورده بود چنین گفت: «ای علی! دست بگشا تا با تو بیعت کنم، به خدا سوگند اگر بخواهی سپاهی پیاده و سواره علیه ابابکر گرد آورم». اما علی(علیه‌السلام) ]خباثت نیت او را شناخت و[ از گشودن دست امتناع کرد و به او چنین فرمود: «به خدا سوگند تو جز فتنه‌انگیزی هدفی را دنبال نمی‌کنی. همانا تو دیر زمانی است که بدخواه اسلام بوده‌ای و ما نیازی به نصیحت تو نداریم». سپس ابوسفیان ناامید گشت، مأیوس از جای برخاست، در حالی‌که با خود شعری را می‌خواند که مضمون آن این بود: تیری رها شد آن گونه که می‌خواستم به هدف ننشست و وارونه خورد و کسی برای آن گریه نکرد. (پیشین).<br>
پس از این مکر و اشک تمساح‌گونه، ابوسفیان که لحظه‌ای به خدا و رسول، ایمان نیاورده بود چنین گفت: «ای علی! دست بگشا تا با تو بیعت کنم، به خدا سوگند اگر بخواهی سپاهی پیاده و سواره علیه ابابکر گرد آورم». اما علی(علیه‌السلام) ]خباثت نیت او را شناخت و[ از گشودن دست امتناع کرد و به او چنین فرمود: «به خدا سوگند تو جز فتنه‌انگیزی هدفی را دنبال نمی‌کنی. همانا تو دیر زمانی است که بدخواه اسلام بوده‌ای و ما نیازی به نصیحت تو نداریم». سپس ابوسفیان ناامید گشت، مأیوس از جای برخاست، در حالی‌که با خود شعری را می‌خواند که مضمون آن این بود: تیری رها شد آن گونه که می‌خواستم به هدف ننشست و وارونه خورد و کسی برای آن گریه نکرد. (پیشین).<br>
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
==1ـ تشنج‌زدایی==
==1ـ تشنج‌زدایی==
دشمنان اسلام تاکنون کوشیده‌اند با برانگیختن احساسات شخصیت‌ها‌ی مجهولی هم‌چون آيت‌الله بلژیکی، شیخ حسن آلمانی و شیخ یوسف فرانسوی و با برپا نمودن محافلی که در آنها به ظاهر تاریخ اسلام را بیان می‌کنند اما هدف آنان برجسته کردن یا ساختن صحنه‌ها‌یی است که احساسات طیف‌ها‌ی داخلی مسلمین را علیه یک‌دیگر تهییج می‌کند، جو تشنج را دامن زنند و هریک از دو طرف درگیر را به مجروح ساختن طرف مقابل تشویق نمایند.<br>
دشمنان اسلام تاکنون کوشیده‌اند با برانگیختن احساسات شخصیت‌ها‌ی مجهولی هم‌چون آيت‌الله بلژیکی، شیخ حسن آلمانی و شیخ یوسف فرانسوی و با برپا نمودن محافلی که در آنها به ظاهر تاریخ اسلام را بیان می‌کنند اما هدف آنان برجسته کردن یا ساختن صحنه‌ها‌یی است که احساسات طیف‌ها‌ی داخلی مسلمین را علیه یک‌دیگر تهییج می‌کند، جو تشنج را دامن زنند و هریک از دو طرف درگیر را به مجروح ساختن طرف مقابل تشویق نمایند.<br>
از سوی دیگر، خلفای راشدین با نام‌گذاری فرزندان خود به اسم یک‌دیگر و انجام ازدواج‌ها‌ی فامیلی و شرکت در نمازهای جماعت به امامتِ فردی که با او در مورد نحوه اداره جامعه اسلامی پس از پیامبر اختلاف‌نظر داشته‌اند، سعی در تشنج‌زدایی و عادی کردن روابط داشته‌اند. و پس از آنان ائمه اربعه مذاهب همین شیوه و سنت را رعایت کرده‌اند و حتی پشت سر امامی که فتوای او با فتوای آنان مخالفت داشته نماز خوانده‌اند. <ref>هم‌چون نمازخواندن ابوحنيفه و يارانش که قايل به وجوب بسم‌الله نبودند، پشت سر امام مدينه که قايل به وجوب آن بود و اقتداى ابويوسف حنبلى مذهب در نماز به رشيد مالکى مذهب، در حالى‌که احمد بن حنبل بر خلاف مالک، خون گرفتن را موجب بطلان وضو مى‌داند و رشيد در آن ساعت حجامت کرده بود و سپس به نماز ايستاد و ابويوسف پشت سر او نماز خواند و گفت چرا پشت سر رشيد نماز نخوانم در حالى‌که شافعى در صبحگاهى که در نزديک آرامگاه ابوحنيفه نماز مى‌خواند، به احترام او قنوت نماز را به جاى نياورد.</ref><br>
از سوی دیگر، خلفای راشدین با نام‌گذاری فرزندان خود به اسم یک‌دیگر و انجام ازدواج‌ها‌ی فامیلی و شرکت در نمازهای جماعت به امامتِ فردی که با او در مورد نحوه اداره جامعه اسلامی پس از پیامبر اختلاف‌نظر داشته‌اند، سعی در تشنج‌زدایی و عادی کردن روابط داشته‌اند. و پس از آنان ائمه اربعه مذاهب همین شیوه و سنت را رعایت کرده‌اند و حتی پشت سر امامی که فتوای او با فتوای آنان مخالفت داشته نماز خوانده‌اند. <ref>هم‌چون نمازخواندن ابوحنيفه و يارانش که قايل به وجوب بسم‌الله نبودند، پشت سر امام مدينه که قايل به وجوب آن بود و اقتدای ابويوسف حنبلی مذهب در نماز به رشيد مالکی مذهب، در حالی‌که احمد بن حنبل بر خلاف مالک، خون گرفتن را موجب بطلان وضو می‌داند و رشيد در آن ساعت حجامت کرده بود و سپس به نماز ايستاد و ابويوسف پشت سر او نماز خواند و گفت چرا پشت سر رشيد نماز نخوانم در حالی‌که شافعی در صبحگاهی که در نزديک آرامگاه ابوحنيفه نماز می‌خواند، به احترام او قنوت نماز را به جای نياورد.</ref><br>
اگر چه در کتاب‌ها‌ آورده‌اند که «سئل عن بعض الشافعیة عن حکم الطعام الذی وقعت علیه قطرة نبیذ فقال یرمی لکلب أو حنفی»، اما به طور قطع، طرف سؤال و جواب، دشمنان شافعی و حنفی و مخالفان پیامبر اسلام بوده‌اند. یا اگر آورده‌اند که «سئل عن حنفی هل یجوز للحنفی ان یتزوج المرأة الشافعیة فقال ان ذلک لا یجوز لانها یشک فی ایمانها»، این‌ها‌ یا به دلیل جهالت دوستان و یا شیطنت دشمنان است که چنین پیکره یک جامعه را آزرده و دردمند می‌پسندند تا ناآرامی و تنش را بر آن تحمیل نمایند و الا هیچ‌گاه رهبران آگاه و عالم و متکی به وحی و سنت چنین سخنانی را به زبان نمی‌آورند و اختلاف‌نظر و رأی، آنان را به سوی تشنج آفرینی و تخطئه و توهین نمی‌برد. امامیه نیز فقهای اربعه را مجتهد می‌دانند که دارای صواب و خطا هستند اگر چه خود، به فتوای آنان عمل نمی‌کنند اما آنان را محترم و دارای رتبه علمی می‌دانند. <br>
اگر چه در کتاب‌ها‌ آورده‌اند که «سئل عن بعض الشافعیة عن حکم الطعام الذی وقعت علیه قطرة نبیذ فقال یرمی لکلب أو حنفی»، اما به طور قطع، طرف سؤال و جواب، دشمنان شافعی و حنفی و مخالفان پیامبر اسلام بوده‌اند. یا اگر آورده‌اند که «سئل عن حنفی هل یجوز للحنفی ان یتزوج المرأة الشافعیة فقال ان ذلک لا یجوز لانها یشک فی ایمانها»، این‌ها‌ یا به دلیل جهالت دوستان و یا شیطنت دشمنان است که چنین پیکره یک جامعه را آزرده و دردمند می‌پسندند تا ناآرامی و تنش را بر آن تحمیل نمایند و الا هیچ‌گاه رهبران آگاه و عالم و متکی به وحی و سنت چنین سخنانی را به زبان نمی‌آورند و اختلاف‌نظر و رأی، آنان را به سوی تشنج آفرینی و تخطئه و توهین نمی‌برد. امامیه نیز فقهای اربعه را مجتهد می‌دانند که دارای صواب و خطا هستند اگر چه خود، به فتوای آنان عمل نمی‌کنند اما آنان را محترم و دارای رتبه علمی می‌دانند. <br>
دکتر عبدالمجید سلیم از رهبران الازهر می‌گوید: «اصحاب پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و پیروان نیکومنش آنان و رهبران مذاهب، گاه با هم اختلاف داشتند و یکی حجت و دلیل دیگری را رد می‌کرد و از نظر خود با برهان و احتجاج نیکو دفاع می‌کرد، اما تاکنون نشنیده‌ایم که یکی از آنان دیگری را به بدی یاد کند یا او را متهم نماید و هیچ‌گاه این اختلاف عامل دشمنی و کینه نبود و هیچ زمان نظرات خود را که در آن اختلاف داشتند، از پایه‌ها‌ی ایمان و اصول شریعت نمی‌دانستند که مخالف آن کافر یا معصیت کار در برابر خدا باشد و از بحث نظری و گشوده بودن راه اظهار نظر در عقاید و اصول دین حمایت می‌کردند و برای مهار کردن فتنه و حفظ وحدت از آن چه از پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسیده است، جانب‌داری می‌کردند تا عزت و سعادت و منزلت خود را در پرتو آن تأمین نمایند و به همین دلیل، همواره صاحب قدرت و عزت و مهابت بودند». (مجله رسالة‌الاسلام).<br>
دکتر عبدالمجید سلیم از رهبران الازهر می‌گوید: «اصحاب پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و پیروان نیکومنش آنان و رهبران مذاهب، گاه با هم اختلاف داشتند و یکی حجت و دلیل دیگری را رد می‌کرد و از نظر خود با برهان و احتجاج نیکو دفاع می‌کرد، اما تاکنون نشنیده‌ایم که یکی از آنان دیگری را به بدی یاد کند یا او را متهم نماید و هیچ‌گاه این اختلاف عامل دشمنی و کینه نبود و هیچ زمان نظرات خود را که در آن اختلاف داشتند، از پایه‌ها‌ی ایمان و اصول شریعت نمی‌دانستند که مخالف آن کافر یا معصیت کار در برابر خدا باشد و از بحث نظری و گشوده بودن راه اظهار نظر در عقاید و اصول دین حمایت می‌کردند و برای مهار کردن فتنه و حفظ وحدت از آن چه از پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسیده است، جانب‌داری می‌کردند تا عزت و سعادت و منزلت خود را در پرتو آن تأمین نمایند و به همین دلیل، همواره صاحب قدرت و عزت و مهابت بودند». (مجله رسالة‌الاسلام).<br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش