پرش به محتوا

شهید سید قطب شاهد بیدار (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها'
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس رنگی}}' به '== پانویس == {{پانویس}}')
جز (جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها')
خط ۳۴: خط ۳۴:
سید قطب در‌این‌باره مى‌نویسد:
سید قطب در‌این‌باره مى‌نویسد:
کارگرانى براى پدرم کار مى‌کردند. طبق رسم همیشگى او را «سیدى» خطاب مى‌کردند؛ اما او بسیار ناراحت مى‌شد و مى‌گفت: کوچک‌ترها بگویند عمى الحاج و بزرگ‌ترها بگویند حاجى.<ref>مطالب این قسمت و صفحات بعد عمدتاً ترجمه و اقتباس از كتاب الطفل فى القریة، تألیف سید محمد قطب مى‌باشد.</ref> <br>
کارگرانى براى پدرم کار مى‌کردند. طبق رسم همیشگى او را «سیدى» خطاب مى‌کردند؛ اما او بسیار ناراحت مى‌شد و مى‌گفت: کوچک‌ترها بگویند عمى الحاج و بزرگ‌ترها بگویند حاجى.<ref>مطالب این قسمت و صفحات بعد عمدتاً ترجمه و اقتباس از كتاب الطفل فى القریة، تألیف سید محمد قطب مى‌باشد.</ref> <br>
حاج ابراهیم از نظر سیاسى عضو حزب اللواى مصر و منزلش مرکز امور سیاسى روستا بود. در جریان انقلاب 1919 میلادى در مصر، اجتماعات علنى و سرى تشکیل داد و راه انقلاب را به مردم مى‌آموخت. حاجى قطب ابراهیم دوبار ازدواج کرد که حاصل ازدواج اول یک دختر و حاصل ازدواج دوم سه دختر و دو پسر بود که همگى وقتى به سن رشد رسیدند، با دولت وقت درگیر شدند و همه آن‌ها طعم تلخ زندان را چشیدند. هنگامى که سید قطب به جرم اسلام‌خواهى، به زندان افتاد، خواهرش نفیسه و خواهرزاده‌هایش رفعت و عزمى نیز دستگیر و روانه زندان شده، مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. پس از مدتى نفیسه آزاد شد؛ ولى فرزندان نفیسه یعنى رفعت و عزمى در زندان ماندند. دولت از رفعت خواست ضد دایى‌اش سید قطب شهادت بدهد تا آزاد شود؛ ولى او نپذیرفت و زیر شکنجه‌هاى شدید مأموران زندان شهید شد؛ ولى عزمى پس از مدتى رهایى یافت. <ref>خالدى، ص42.</ref> <br>
حاج ابراهیم از نظر سیاسى عضو حزب اللواى مصر و منزلش مرکز امور سیاسى روستا بود. در جریان انقلاب 1919 میلادى در مصر، اجتماعات علنى و سرى تشکیل داد و راه انقلاب را به مردم مى‌آموخت. حاجى قطب ابراهیم دوبار ازدواج کرد که حاصل ازدواج اول یک دختر و حاصل ازدواج دوم سه دختر و دو پسر بود که همگى وقتى به سن رشد رسیدند، با دولت وقت درگیر شدند و همه آنها طعم تلخ زندان را چشیدند. هنگامى که سید قطب به جرم اسلام‌خواهى، به زندان افتاد، خواهرش نفیسه و خواهرزاده‌هایش رفعت و عزمى نیز دستگیر و روانه زندان شده، مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. پس از مدتى نفیسه آزاد شد؛ ولى فرزندان نفیسه یعنى رفعت و عزمى در زندان ماندند. دولت از رفعت خواست ضد دایى‌اش سید قطب شهادت بدهد تا آزاد شود؛ ولى او نپذیرفت و زیر شکنجه‌هاى شدید مأموران زندان شهید شد؛ ولى عزمى پس از مدتى رهایى یافت. <ref>خالدى، ص42.</ref> <br>
خواهران دیگر سید به نام‌هاى أمینه و حمیده و همچنین برادرش محمد قطب سرنوشتى شبیه آن‌ها داشتند. محمد قطب که در سال 1919 میلادى چشم به جهان گشود و به دلیل مبارزات سیاسى و دوران حبس، در پنجاه سالگى ازدواج کرد، هم‌اکنون در عربستان به سر مى‌برد و به کار تحقیق و تألیف اشتغال دارد.درباره فوت محمد قطب تاکنون گزارشى نقل نشده است. <br>
خواهران دیگر سید به نام‌هاى أمینه و حمیده و همچنین برادرش محمد قطب سرنوشتى شبیه آنها داشتند. محمد قطب که در سال 1919 میلادى چشم به جهان گشود و به دلیل مبارزات سیاسى و دوران حبس، در پنجاه سالگى ازدواج کرد، هم‌اکنون در عربستان به سر مى‌برد و به کار تحقیق و تألیف اشتغال دارد.درباره فوت محمد قطب تاکنون گزارشى نقل نشده است. <br>
مادر سید قطب، زنى پاکدامن و از خاندانى بلند مرتبه بود و قبل از ازدواج با حاج ابراهیم در قاهره زندگى مى‌کرد. دو تن از برادرانش در دانشگاه الازهر مصر تدریس مى‌کردند. از خصوصیات مادرش این بود که استماع قرآن را بسیار دوست مى‌داشت و پسرش سیدقطب را به این نیت به مدرسه فرستاد تا قرآن بیاموزد و براى مادر تلاوت کند. مادر سید قطب در سال 1940 میلادى در روستاى موشه درگذشت. <br>
مادر سید قطب، زنى پاکدامن و از خاندانى بلند مرتبه بود و قبل از ازدواج با حاج ابراهیم در قاهره زندگى مى‌کرد. دو تن از برادرانش در دانشگاه الازهر مصر تدریس مى‌کردند. از خصوصیات مادرش این بود که استماع قرآن را بسیار دوست مى‌داشت و پسرش سیدقطب را به این نیت به مدرسه فرستاد تا قرآن بیاموزد و براى مادر تلاوت کند. مادر سید قطب در سال 1940 میلادى در روستاى موشه درگذشت. <br>


خط ۴۷: خط ۴۷:
وى در زمان دانشجویى بسیار با نشاط و آگاه بود و با شجاعت از اوضاع علمى و فرهنگى دانشگاه انتقاد مى‌کرد. با وجود این‌که هنوز جوان بود، از بحث با استادان در زمینه‌هاى علمى، اقتصادى، و اجتماعى هراسى نداشت. استادان دانشگاه نیز از تلاش و پشت‌کار سید، متعجب و در عین حال خوشحال بودند. به گفته استادش، محمدمهدى علام، جرأت و استقلال سید باعث شده تا محبوب دل‌ها و از مفاخر دارالعلوم باشد. سید در 1932 میلادى با مدرک لیسانس در رشته ادبیات عرب، از دانشکده دارالعلوم فارغ التحصیل شد و همان سال در تشکیل جماعتى به نام جماعت دارالعلوم مشارکت کرد. هدف این جمعیت که از بین فارغ التحصیلان دارالعلوم انتخاب مى‌شدند، دفاع از ادب و لغت عربى بود. این جماعت پس از مدتى مجله‌اى به نام «دارالعلوم» منتشر مى‌کرد. سیدقطب در سال 1933 میلادى به استخدام وزارت تعلیم و تربیت مصر درآمد و همان سال در مدرسه داوودیه مصر در جایگاه معلم ابتدایى به امر مقدس تدریس پرداخت. او سپس در مدارس دمیاط، بنى سویف و مدرسه ابتدایى حلوان به تدریس مشغول بود تا این که پس از شش سال تدریس در مدارس گوناگون، در تاریخ 1940 در جایگاه کارمند، به اداره مرکزى وزارت تعلیم و تربیت مصر انتقال یافت و به ترتیب در بخش‌هاى روابط عمومى، آمار، بازرس مدارس ابتدایى مشغول فعالیت شد. در سال 1945 میلادى دوباره به بخش روابط عمومى برگشت و تا سال 1948 میلادى در این قسمت مشغول به کار بود. <br>
وى در زمان دانشجویى بسیار با نشاط و آگاه بود و با شجاعت از اوضاع علمى و فرهنگى دانشگاه انتقاد مى‌کرد. با وجود این‌که هنوز جوان بود، از بحث با استادان در زمینه‌هاى علمى، اقتصادى، و اجتماعى هراسى نداشت. استادان دانشگاه نیز از تلاش و پشت‌کار سید، متعجب و در عین حال خوشحال بودند. به گفته استادش، محمدمهدى علام، جرأت و استقلال سید باعث شده تا محبوب دل‌ها و از مفاخر دارالعلوم باشد. سید در 1932 میلادى با مدرک لیسانس در رشته ادبیات عرب، از دانشکده دارالعلوم فارغ التحصیل شد و همان سال در تشکیل جماعتى به نام جماعت دارالعلوم مشارکت کرد. هدف این جمعیت که از بین فارغ التحصیلان دارالعلوم انتخاب مى‌شدند، دفاع از ادب و لغت عربى بود. این جماعت پس از مدتى مجله‌اى به نام «دارالعلوم» منتشر مى‌کرد. سیدقطب در سال 1933 میلادى به استخدام وزارت تعلیم و تربیت مصر درآمد و همان سال در مدرسه داوودیه مصر در جایگاه معلم ابتدایى به امر مقدس تدریس پرداخت. او سپس در مدارس دمیاط، بنى سویف و مدرسه ابتدایى حلوان به تدریس مشغول بود تا این که پس از شش سال تدریس در مدارس گوناگون، در تاریخ 1940 در جایگاه کارمند، به اداره مرکزى وزارت تعلیم و تربیت مصر انتقال یافت و به ترتیب در بخش‌هاى روابط عمومى، آمار، بازرس مدارس ابتدایى مشغول فعالیت شد. در سال 1945 میلادى دوباره به بخش روابط عمومى برگشت و تا سال 1948 میلادى در این قسمت مشغول به کار بود. <br>
=اعزام به آمریکا=
=اعزام به آمریکا=
سیدقطب به همراه دوستانش<ref>سید قطب در دانشگاه دارالعلوم دوستان و هم‌بحثانى داشت كه مهم‌ترین آن‌ها اینانند: 1. سعید اللبان: وى پس از اتمام تحصیلات و أخذ لیسانس، به ریاست دانشگاه دارالعلوم برگزیده و بعدها وزیر تربیت و تعلیم شد؛ 2. محمد ابراهیم جبر: وى معلم و سپس مدیر مدرسه شد و از عزیزترین و مخلص‌ترین دوستان سیدقطب بوده است؛ 3. فاید العمدوسى: ادیب، شاعر، نویسنده و مورخ مصرى. وى سلسله كتاب‌هایى در باره تاریخ و أعلام مسلمانان نگاشته استژ 4. عبدالعزیز عتیق: وى ادیب، شاعر و نویسنده بود و دیوان عتیق كه با مقدمه سیدقطب به چاپ رسیده از آثار او است.</ref> در دانشگاه با فعالیت‌هاى سیاسى و اجتماعى بیشتر آشنا شد و با آشنایى پیشین که به وسیله دایى خود از حزب «وفد» داشت، به عضویت این حزب درآمد و مقالات خود را در نشریه این حزب منتشر کرد. <br>
سیدقطب به همراه دوستانش<ref>سید قطب در دانشگاه دارالعلوم دوستان و هم‌بحثانى داشت كه مهم‌ترین آنها اینانند: 1. سعید اللبان: وى پس از اتمام تحصیلات و أخذ لیسانس، به ریاست دانشگاه دارالعلوم برگزیده و بعدها وزیر تربیت و تعلیم شد؛ 2. محمد ابراهیم جبر: وى معلم و سپس مدیر مدرسه شد و از عزیزترین و مخلص‌ترین دوستان سیدقطب بوده است؛ 3. فاید العمدوسى: ادیب، شاعر، نویسنده و مورخ مصرى. وى سلسله كتاب‌هایى در باره تاریخ و أعلام مسلمانان نگاشته استژ 4. عبدالعزیز عتیق: وى ادیب، شاعر و نویسنده بود و دیوان عتیق كه با مقدمه سیدقطب به چاپ رسیده از آثار او است.</ref> در دانشگاه با فعالیت‌هاى سیاسى و اجتماعى بیشتر آشنا شد و با آشنایى پیشین که به وسیله دایى خود از حزب «وفد» داشت، به عضویت این حزب درآمد و مقالات خود را در نشریه این حزب منتشر کرد. <br>
بعد از انتشار مقالاتى در باره مشکلات مصر، دولت‌مردان مصر تصمیم گرفتند سید قطب را براى مأموریتى کارى به آمریکا اعزام کنند. وزارت تعلیم و تربیت مصر سید را به بهانه تحقیق در شیوه تربیت در مدارس آمریکا اعزام کرد؛ اما آن‌ها از این تصمیم‌گیرى دو هدف را پى مى‌گرفتند: 1. سید قطب از جامعه علمى ـ فرهنگى مصر دور شود تا دیگر نتواند اذهان عمومى را متوجه حرکت اسلامى کند؛ 2. در مدت اقامت خود در آمریکا تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار گیرد و به اصطلاح نظرش از غرب ستیزى، به غرب‌زدگى برگردد. وى در سال 1948میلادى سفرش را با کشتى از بندر اسکندریه به نیویورک آغاز کرد. پس از ورود به نیویورک به انجام مأموریت محوله پرداخت و هر روز به مدارس آمریکا مى‌رفت و از نحوه آموزش در آن‌جا اطلاعاتى کسب مى‌کرد. او حدود دو سال در آمریکا اقامت داشت و در این مدت از طریق جراید، رادیو و تلویزیون و با شمّ سیاسى بالایى که داشت، فهمید آمریکا مى‌خواهد از سلطه انگلیس بر دنیا بکاهد و خود، استعمار کشورهاى عربى و اسلامى را ادامه دهد؛ بدین سبب تصمیم گرفت هنگام بازگشت به مصر با نوشتن مقاله، به مردم به ویژه نسل جوان آگاهى بخشد و طرح آمریکا را آشکار سازد. <br>
بعد از انتشار مقالاتى در باره مشکلات مصر، دولت‌مردان مصر تصمیم گرفتند سید قطب را براى مأموریتى کارى به آمریکا اعزام کنند. وزارت تعلیم و تربیت مصر سید را به بهانه تحقیق در شیوه تربیت در مدارس آمریکا اعزام کرد؛ اما آنها از این تصمیم‌گیرى دو هدف را پى مى‌گرفتند: 1. سید قطب از جامعه علمى ـ فرهنگى مصر دور شود تا دیگر نتواند اذهان عمومى را متوجه حرکت اسلامى کند؛ 2. در مدت اقامت خود در آمریکا تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار گیرد و به اصطلاح نظرش از غرب ستیزى، به غرب‌زدگى برگردد. وى در سال 1948میلادى سفرش را با کشتى از بندر اسکندریه به نیویورک آغاز کرد. پس از ورود به نیویورک به انجام مأموریت محوله پرداخت و هر روز به مدارس آمریکا مى‌رفت و از نحوه آموزش در آن‌جا اطلاعاتى کسب مى‌کرد. او حدود دو سال در آمریکا اقامت داشت و در این مدت از طریق جراید، رادیو و تلویزیون و با شمّ سیاسى بالایى که داشت، فهمید آمریکا مى‌خواهد از سلطه انگلیس بر دنیا بکاهد و خود، استعمار کشورهاى عربى و اسلامى را ادامه دهد؛ بدین سبب تصمیم گرفت هنگام بازگشت به مصر با نوشتن مقاله، به مردم به ویژه نسل جوان آگاهى بخشد و طرح آمریکا را آشکار سازد. <br>


=بازگشت به مصر=
=بازگشت به مصر=
سید قطب در سال 1950 میلادى به مصر بازگشت و در جایگاه دستیار دفتر وزیر تعلیم و معارف مصر، مشغول کار شد. سفر به آمریکا نه تنها او را از اهداف و آرمان‌هایش دور نکرد، بلکه مصمم شد با استعمار بجنگد؛ اما چون نبرد فرهنگى را از درون حکومت مقدور ندید، در 1952 میلادى استعفانامه خود را تقدیم وزارت کرد و اعلام داشت دیگر حاضر به همکارى با آن‌ها نیست. تا دو سال استعفاى او مورد قبول واقع نشد؛ ولى سرانجام در اوایل سال 1954 با استعفاى وى موافقت شد <ref>خالدى، ص88.</ref> <br>
سید قطب در سال 1950 میلادى به مصر بازگشت و در جایگاه دستیار دفتر وزیر تعلیم و معارف مصر، مشغول کار شد. سفر به آمریکا نه تنها او را از اهداف و آرمان‌هایش دور نکرد، بلکه مصمم شد با استعمار بجنگد؛ اما چون نبرد فرهنگى را از درون حکومت مقدور ندید، در 1952 میلادى استعفانامه خود را تقدیم وزارت کرد و اعلام داشت دیگر حاضر به همکارى با آنها نیست. تا دو سال استعفاى او مورد قبول واقع نشد؛ ولى سرانجام در اوایل سال 1954 با استعفاى وى موافقت شد <ref>خالدى، ص88.</ref> <br>


=در سنگر مطبوعات=
=در سنگر مطبوعات=
خط ۵۸: خط ۵۸:
سید در نشریه العالم العربى بر خلاف همه نشریات مصرى که تاریخ روز را به میلادى درج مى‌کردند، بر اساس تاریخ هجرى قمرى مى‌نوشت. وى همچنین در سال 1948میلادى با همکارى جمعیت اخوان‌المسلمین، مجله «الفکر الجدید» را تأسیس کرد و در این مجله نیز طرفدارى از اصلاحات و تغییر حاکمیت موجود را جزو اهداف خود قرار داد. مقالات سید در این مجله از تندترین و در عین حال قوى‌ترین مقالات به شمار مى‌رود.<ref>مقالاتى نظیر «تحروا یا عبید الامریكا و الروس و الانجلیز»، «یا شباب الوادى تأهبوا و استعدوا»، «فلنؤمن بأنفسنا» و «أفخاد و نهود» از جمله این مقالات هستند.</ref> با ادامه موضع انقلابى در مقالات سید، این نشریه هم تعطیل شد. <br>
سید در نشریه العالم العربى بر خلاف همه نشریات مصرى که تاریخ روز را به میلادى درج مى‌کردند، بر اساس تاریخ هجرى قمرى مى‌نوشت. وى همچنین در سال 1948میلادى با همکارى جمعیت اخوان‌المسلمین، مجله «الفکر الجدید» را تأسیس کرد و در این مجله نیز طرفدارى از اصلاحات و تغییر حاکمیت موجود را جزو اهداف خود قرار داد. مقالات سید در این مجله از تندترین و در عین حال قوى‌ترین مقالات به شمار مى‌رود.<ref>مقالاتى نظیر «تحروا یا عبید الامریكا و الروس و الانجلیز»، «یا شباب الوادى تأهبوا و استعدوا»، «فلنؤمن بأنفسنا» و «أفخاد و نهود» از جمله این مقالات هستند.</ref> با ادامه موضع انقلابى در مقالات سید، این نشریه هم تعطیل شد. <br>
در سال 1954 جمعیت اخوان‌المسلمین مجله‌اى به نام «اخوان‌المسلمین» چاپ کرد و سید قطب را در جایگاه رئیس هیأت تحریریه آن برگزید. این هفته‌نامه روزهاى پنجشنبه منتشر مى‌شد و نخستین شماره آن در 17 رمضان 1373 قمرى به چاپ رسید. سید در این هفته‌نامه افکار اسلامى و انقلابى خود را بیش از گذشته منتشر کرد؛ از این‌رو پس از چاپ دوازده شماره در تاریخ 6 ذى‌الحجه 1373 از انتشار آن جلوگیرى شد و این واپسین فعالیت مطبوعاتى سید قطب به شمار مى‌رفت؛ زیرا در همین سال دستگیر و روانه زندان شد. <br>
در سال 1954 جمعیت اخوان‌المسلمین مجله‌اى به نام «اخوان‌المسلمین» چاپ کرد و سید قطب را در جایگاه رئیس هیأت تحریریه آن برگزید. این هفته‌نامه روزهاى پنجشنبه منتشر مى‌شد و نخستین شماره آن در 17 رمضان 1373 قمرى به چاپ رسید. سید در این هفته‌نامه افکار اسلامى و انقلابى خود را بیش از گذشته منتشر کرد؛ از این‌رو پس از چاپ دوازده شماره در تاریخ 6 ذى‌الحجه 1373 از انتشار آن جلوگیرى شد و این واپسین فعالیت مطبوعاتى سید قطب به شمار مى‌رفت؛ زیرا در همین سال دستگیر و روانه زندان شد. <br>
سید قطب در طول حیات 25ساله مطبوعاتى خود، 455 مقاله و قصیده در مجلات و روزنامه‌هاى گوناگون مصر چاپ کرد.<ref>خالدى، ص109.</ref> وى که نیمى از زندگى خود را با نشریات مختلف سپرى کرد، در این مدت پى برد که رفتار و عملکرد بعضى از این مطبوعات مشکوک است و از چاپ مقالات وى خوددارى مى‌کنند و دریافت که بعضى از آن‌ها با بیگانگان در ارتباطند؛ به همین سبب مقاله‌اى تحت عنوان «الدوله تخفق الأدب» ضد این دسته از نشریات نگاشت و آن‌ها را رسوا کرد <ref>همان، ص111.</ref> <br>
سید قطب در طول حیات 25ساله مطبوعاتى خود، 455 مقاله و قصیده در مجلات و روزنامه‌هاى گوناگون مصر چاپ کرد.<ref>خالدى، ص109.</ref> وى که نیمى از زندگى خود را با نشریات مختلف سپرى کرد، در این مدت پى برد که رفتار و عملکرد بعضى از این مطبوعات مشکوک است و از چاپ مقالات وى خوددارى مى‌کنند و دریافت که بعضى از آنها با بیگانگان در ارتباطند؛ به همین سبب مقاله‌اى تحت عنوان «الدوله تخفق الأدب» ضد این دسته از نشریات نگاشت و آنها را رسوا کرد <ref>همان، ص111.</ref> <br>


=استادان و افراد تأثیرگذار بر سید قطب=
=استادان و افراد تأثیرگذار بر سید قطب=
افراد متعددى بر سیدقطب تأثیر عقیدتى داشتند که این‌جا به اسامى دو تن از آن‌ها اشاره مى‌کنیم: <br>
افراد متعددى بر سیدقطب تأثیر عقیدتى داشتند که این‌جا به اسامى دو تن از آنها اشاره مى‌کنیم: <br>
1. ابوالاعلى مودودى (م1979م): مودودى، یکى از متفکران بزرگ پاکستانى معتقد به ضرورت تشکیل جامعه اسلامى و مبارزه با استعمار بود. وى در سال 1941 میلادى در هندوستان، حزب «جماعت اسلامى» را تأسیس کرد که شباهت بسیارى به تشکیلات اخوان‌المسلمین مصر داشت (پیامبر و فرعون، ص48). وى نویسنده کتاب‌هاى الاسلام الیوم، منهاج الانقلاب الاسلامى، الحکومة الاسلامیه، الاسلام و المدینه، تدوین الدستور الاسلامى و المصطلحات الاربعة فى القرآن است و سید قطب در زندان با افکار و آثار او آشنا شد. <ref>سیرى در اندیشه‌هاى سید قطب، ص9.</ref> <br>
1. ابوالاعلى مودودى (م1979م): مودودى، یکى از متفکران بزرگ پاکستانى معتقد به ضرورت تشکیل جامعه اسلامى و مبارزه با استعمار بود. وى در سال 1941 میلادى در هندوستان، حزب «جماعت اسلامى» را تأسیس کرد که شباهت بسیارى به تشکیلات اخوان‌المسلمین مصر داشت (پیامبر و فرعون، ص48). وى نویسنده کتاب‌هاى الاسلام الیوم، منهاج الانقلاب الاسلامى، الحکومة الاسلامیه، الاسلام و المدینه، تدوین الدستور الاسلامى و المصطلحات الاربعة فى القرآن است و سید قطب در زندان با افکار و آثار او آشنا شد. <ref>سیرى در اندیشه‌هاى سید قطب، ص9.</ref> <br>
از نظر ابوالاعلى مودودى، اسلام دین کاملى است و اگر کسى به بخشى از اسلام عمل کند و بخش دیگرى را رها سازد، مرتکب ارتداد جزئى مى‌شود. وى اسلام بدون حاکمیت را اسلام نمى‌داند. آثار ابوالاعلى تأثیر شگرفى بر فکر و ذهن سید قطب داشته است. هنگامى که سید دستگیر شد، در پاسخ این پرسش که آیا افکارت را از مودودى گرفته اى، پاسخ داد: فکر و نظر من همان اندیشه‌هاى ابوالاعلى مودودى است. <br>
از نظر ابوالاعلى مودودى، اسلام دین کاملى است و اگر کسى به بخشى از اسلام عمل کند و بخش دیگرى را رها سازد، مرتکب ارتداد جزئى مى‌شود. وى اسلام بدون حاکمیت را اسلام نمى‌داند. آثار ابوالاعلى تأثیر شگرفى بر فکر و ذهن سید قطب داشته است. هنگامى که سید دستگیر شد، در پاسخ این پرسش که آیا افکارت را از مودودى گرفته اى، پاسخ داد: فکر و نظر من همان اندیشه‌هاى ابوالاعلى مودودى است. <br>
خط ۷۲: خط ۷۲:
سید قطب جامعه را به دو نوع جاهلى و اسلامى تقسیم مى‌کند. او در این زمینه مى‌گوید: امروز در جاهلیتى به سر مى‌بریم که هنگام ظهور اسلام وجود داشت و بلکه تاریک‌تر از آن. تمامى آنچه در اطراف ما است، جاهلى است. وظیفه ما این است که اولا تحولى در درون خود به وجود آوریم تا بر اساس آن بتوانیم جامعه را دگرگون کنیم. اسلام بیش از دو جامعه نمى شناسد. جامعه جاهلى و جامعه اسلامى. جامعه اسلامى جامعه‌اى است که در تمامى ابعاد عقیده و عبادت، شریعت و احکام، سلوک و اخلاق اسلامى در آن تحقق یافته است و جامعه جاهلى جامعه‌اى است که به اسلام عمل نمى کند. <br>
سید قطب جامعه را به دو نوع جاهلى و اسلامى تقسیم مى‌کند. او در این زمینه مى‌گوید: امروز در جاهلیتى به سر مى‌بریم که هنگام ظهور اسلام وجود داشت و بلکه تاریک‌تر از آن. تمامى آنچه در اطراف ما است، جاهلى است. وظیفه ما این است که اولا تحولى در درون خود به وجود آوریم تا بر اساس آن بتوانیم جامعه را دگرگون کنیم. اسلام بیش از دو جامعه نمى شناسد. جامعه جاهلى و جامعه اسلامى. جامعه اسلامى جامعه‌اى است که در تمامى ابعاد عقیده و عبادت، شریعت و احکام، سلوک و اخلاق اسلامى در آن تحقق یافته است و جامعه جاهلى جامعه‌اى است که به اسلام عمل نمى کند. <br>
این اندیشه سیاسى سید قطب ما را به یاد حضرت امام خمینى(قدس سره) مى‌اندازد که فرمود: حکومت یا طاغوت است یا اسلام. در واقع سید قطب معتقد است: اسلامى که دشمنان معرفى مى‌کنند با اسلامى که رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) آورد، تفاوت عمیق دارد. سیدقطب نخستین اندیشهور جهان اسلام است که کلمه «اسلام آمریکایى» را مطرح کرده بود. به اعتقاد او، این روزها آمریکایى‌ها نیازمند اسلام هستند تا در خاورمیانه و کشورهاى اسلامى با کمونیسم بجنگد.<ref>ما چه مى‌گوییم، ص91.</ref> وى معتقد است جامعه‌اى که مردمش مسلمانند اما احکام آن را رعایت نمى کنند، هرچند نماز بخوانند، روزه بگیرند و به حج بروند، به هیچوجه جامعه اسلامى نبوده، در ردیف جامعه جاهلى قرار دارد؛ چنان که به اعتقاد او جامعه‌اى که خدا را قبول دارد، ولى به مردم اجازه نمى‌دهد دین را به جامعه سرایت دهند، بلکه فقط اجازه مى‌دهد مردم خدا را در مساجد عبادت کنند، جامعه جاهلى است. <br>
این اندیشه سیاسى سید قطب ما را به یاد حضرت امام خمینى(قدس سره) مى‌اندازد که فرمود: حکومت یا طاغوت است یا اسلام. در واقع سید قطب معتقد است: اسلامى که دشمنان معرفى مى‌کنند با اسلامى که رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) آورد، تفاوت عمیق دارد. سیدقطب نخستین اندیشهور جهان اسلام است که کلمه «اسلام آمریکایى» را مطرح کرده بود. به اعتقاد او، این روزها آمریکایى‌ها نیازمند اسلام هستند تا در خاورمیانه و کشورهاى اسلامى با کمونیسم بجنگد.<ref>ما چه مى‌گوییم، ص91.</ref> وى معتقد است جامعه‌اى که مردمش مسلمانند اما احکام آن را رعایت نمى کنند، هرچند نماز بخوانند، روزه بگیرند و به حج بروند، به هیچوجه جامعه اسلامى نبوده، در ردیف جامعه جاهلى قرار دارد؛ چنان که به اعتقاد او جامعه‌اى که خدا را قبول دارد، ولى به مردم اجازه نمى‌دهد دین را به جامعه سرایت دهند، بلکه فقط اجازه مى‌دهد مردم خدا را در مساجد عبادت کنند، جامعه جاهلى است. <br>
سید قطب به جنبش یهود و صهیونیسم نیز به شدت بدگمان بود و آن را عامل انحطاط و عقب‌ماندگى جوامع اسلامى مى‌دانست. وى هدف صهیونیسم را تضعیف عقیده اسلامى مى‌داند و مى‌گوید: نقشه‌هاى صهیونیسم و استعمار از لابه لاى کتاب‌ها و برنامه‌ها و سخنرانى‌هاى سردمداران و نیز بازى‌هاى عمال آن‌ها بیانگر این حقیقت است که آن‌ها درصدد تضعیف عقیده اسلامى و محو اخلاق در جامعه اسلامى هستند و مى‌خواهند اسلام را از این‌که مصدر و منبع قانونگذارى باشد، دور سازند. سید در کتاب معالم فى الطریق ضرورت جهاد ضد دشمن را اجتناب‌ناپذیر مى‌داند و مى‌گوید: برقرارى حکومت خداوند بر روى زمین و محو حکومت بشرى، گرفتن قدرت از دست بندگان غاصب و برگرداندن به خدا، اقتدار بر اساس قانون الاهى و از بین بردن قوانین ساخته بشر فقط از طریق موعظه و حرف صورت نخواهد گرفت. سید قطب، اسلام را یگانه دین رهایى‌بخش از مشکلات جوامع بشرى مى‌داند و معتقد است که هیچ نظامى غیر از نظام اسلام نمى‌تواند سعادت بشر را فراهم سازد.<ref>عدالت اجتماعى در اسلام، ص23، 27 و130.</ref> <br>
سید قطب به جنبش یهود و صهیونیسم نیز به شدت بدگمان بود و آن را عامل انحطاط و عقب‌ماندگى جوامع اسلامى مى‌دانست. وى هدف صهیونیسم را تضعیف عقیده اسلامى مى‌داند و مى‌گوید: نقشه‌هاى صهیونیسم و استعمار از لابه لاى کتاب‌ها و برنامه‌ها و سخنرانى‌هاى سردمداران و نیز بازى‌هاى عمال آنها بیانگر این حقیقت است که آنها درصدد تضعیف عقیده اسلامى و محو اخلاق در جامعه اسلامى هستند و مى‌خواهند اسلام را از این‌که مصدر و منبع قانونگذارى باشد، دور سازند. سید در کتاب معالم فى الطریق ضرورت جهاد ضد دشمن را اجتناب‌ناپذیر مى‌داند و مى‌گوید: برقرارى حکومت خداوند بر روى زمین و محو حکومت بشرى، گرفتن قدرت از دست بندگان غاصب و برگرداندن به خدا، اقتدار بر اساس قانون الاهى و از بین بردن قوانین ساخته بشر فقط از طریق موعظه و حرف صورت نخواهد گرفت. سید قطب، اسلام را یگانه دین رهایى‌بخش از مشکلات جوامع بشرى مى‌داند و معتقد است که هیچ نظامى غیر از نظام اسلام نمى‌تواند سعادت بشر را فراهم سازد.<ref>عدالت اجتماعى در اسلام، ص23، 27 و130.</ref> <br>
سید در باره آزادى اندیشه معتقد است که آزادى یعنى رهایى از همه قیود، غیر از بندگى خدا <ref>مسجدجامعى، ص163.</ref> او آزادى را در عبد خدا بودن مى‌داند و مى‌گوید: کلمه «لا إله إلا الله» شاه فرد و اساس طرز فکر اسلامى است. هدف از این جمله، طریقه کاملى است براى یک زندگانى که بر پایه آزادى وجدان از هر گونه بندگى غیرخدایى پى ریزى شده است <ref>همان، ص52.</ref> بر پایه همین آزاداندیشى، وى از جمله عالمان اهل سنت است که از برخى خلفاى صدر اسلام به ویژه از بنى‌امیه به شدت انتقاد مى‌کند و احترام به خلفاى صدر اسلام و صحابه را که از نظر اهل سنت واجب است، لازم نمى‌داند. وى در باره ابوسفیان مى‌گوید: او کسى است که از روى میل اسلام نیاورد تا این‌که اسلام غلبه کرد. او از اسلام و مسلمین کینه داشت و شادى خود را هنگام شکست مسلمین ابراز کرد. ]همچنین درباره یزید بن معاویه مى‌گوید:[ او اسلام را نمى‌شناخت. از قومیت خود دفاع مى‌کرد. از نظر دورى روحش از حقیقت اسلام، شبیه‌ترین مردم به بنى‌امیه بود و از عثمان به دلیل این‌که در شب عروسى دخترش به دامادش حارث بن حکم دویست هزار درهم از بیت‌المال مسلمانان هدیه کرد، انتقاد مى‌کند و مى‌گوید: رفتار عثمان ناعادلانه بود. او به صورت غیر قانونى ]از بیت‌المال[ انفاق مى‌کرد. <ref>مطاعن سید قطب، فى أصحاب رسول‌الله، ص159.</ref>؛ چنان که تبعید ابوذر به وسیله عثمان، بى‌عدالتى دیگرى بوده است.<ref>همان، ص376.</ref> <br>
سید در باره آزادى اندیشه معتقد است که آزادى یعنى رهایى از همه قیود، غیر از بندگى خدا <ref>مسجدجامعى، ص163.</ref> او آزادى را در عبد خدا بودن مى‌داند و مى‌گوید: کلمه «لا إله إلا الله» شاه فرد و اساس طرز فکر اسلامى است. هدف از این جمله، طریقه کاملى است براى یک زندگانى که بر پایه آزادى وجدان از هر گونه بندگى غیرخدایى پى ریزى شده است <ref>همان، ص52.</ref> بر پایه همین آزاداندیشى، وى از جمله عالمان اهل سنت است که از برخى خلفاى صدر اسلام به ویژه از بنى‌امیه به شدت انتقاد مى‌کند و احترام به خلفاى صدر اسلام و صحابه را که از نظر اهل سنت واجب است، لازم نمى‌داند. وى در باره ابوسفیان مى‌گوید: او کسى است که از روى میل اسلام نیاورد تا این‌که اسلام غلبه کرد. او از اسلام و مسلمین کینه داشت و شادى خود را هنگام شکست مسلمین ابراز کرد. ]همچنین درباره یزید بن معاویه مى‌گوید:[ او اسلام را نمى‌شناخت. از قومیت خود دفاع مى‌کرد. از نظر دورى روحش از حقیقت اسلام، شبیه‌ترین مردم به بنى‌امیه بود و از عثمان به دلیل این‌که در شب عروسى دخترش به دامادش حارث بن حکم دویست هزار درهم از بیت‌المال مسلمانان هدیه کرد، انتقاد مى‌کند و مى‌گوید: رفتار عثمان ناعادلانه بود. او به صورت غیر قانونى ]از بیت‌المال[ انفاق مى‌کرد. <ref>مطاعن سید قطب، فى أصحاب رسول‌الله، ص159.</ref>؛ چنان که تبعید ابوذر به وسیله عثمان، بى‌عدالتى دیگرى بوده است.<ref>همان، ص376.</ref> <br>
=اندیشه وحدت در کلام سید قطب=
=اندیشه وحدت در کلام سید قطب=
خط ۸۲: خط ۸۲:
مهم ترین دوران مبارزه سیدقطب به زمانى مربوط مى‌شود که به جمعیت اخوان‌المسلمین پیوست. جمعیت اخوان‌المسلمین یکى از جمعیت‌هاى مبارز در سال‌هاى 1930 تا 1960میلادى بود که در بیشتر کشورهاى عربى فعالیت مى‌کرد و مقر اصلى آن در مصر قرار داشت. این جمعیت را حسن البناء (م1368ق) در شهر اسماعیلیه مصر در ذى القعده سال 1347 پایه‌گذاشت و فعالیت خود را در مدرسه «التهذیب» با تعلیم قرآن، تجوید، حدیث، تفسیر و دیگر علوم اسلامى، آغاز کرد. حسن البناء در سال 1350قمرى، رساله‌اى دربردارنده اهداف جمعیت اخوان‌المسلمین منتشر کرد و در جایگاه دبیرکل جمعیت برگزیده شد. هنگام جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 میلادى جمعیت اخوان‌المسلمین به یارى ملت فلسطین شتافت و بسیارى از اعضاى آن در این جنگ شرکت کردند. پس از این وقایع، از طرفى محبوبیت اخوان‌المسلمین بین مسلمانان به شدت افزایش یافت و از طرف دیگر، دربار مصر و استعمار پیر انگلیس از آنان عصبانى و ناراحت شدند؛ از این‌رو به فرمان ملک فاروق در سال 1368 قمرى فرمان انحلال جمعیت صادر شد و به تلافى این فرمان، جمعیت اخوان‌المسلمین نخست وزیر مصر(نقراشى پاشا) را کشتند و حکومت وقت نیز به تلافى این اقدام، دبیر کل این جمعیت یعنى «حسن البناء» را در سال 1369ق ترور کرد.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج7، ص271.</ref> ترور حسن البناء زمانى بود که سیدقطب در آمریکا به سر مى‌برد. او مى‌دید که نشریات آمریکایى به شدت از کشته شدن حسن البناء ابراز خوشحالى مى‌کنند؛ بدین جهت همان‌جا تصمیم گرفت پس از بازگشت از آمریکا در سال 1951 میلادى به طور رسمى به اخوان‌المسلمین بپیوندد. وى چنان به این گروه علاقه داشت که همیشه مى‌گفت: من در سال 1951 میلادى متولد شدم.<ref>پیامبر و فرعون، ص39.</ref> <br>
مهم ترین دوران مبارزه سیدقطب به زمانى مربوط مى‌شود که به جمعیت اخوان‌المسلمین پیوست. جمعیت اخوان‌المسلمین یکى از جمعیت‌هاى مبارز در سال‌هاى 1930 تا 1960میلادى بود که در بیشتر کشورهاى عربى فعالیت مى‌کرد و مقر اصلى آن در مصر قرار داشت. این جمعیت را حسن البناء (م1368ق) در شهر اسماعیلیه مصر در ذى القعده سال 1347 پایه‌گذاشت و فعالیت خود را در مدرسه «التهذیب» با تعلیم قرآن، تجوید، حدیث، تفسیر و دیگر علوم اسلامى، آغاز کرد. حسن البناء در سال 1350قمرى، رساله‌اى دربردارنده اهداف جمعیت اخوان‌المسلمین منتشر کرد و در جایگاه دبیرکل جمعیت برگزیده شد. هنگام جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 میلادى جمعیت اخوان‌المسلمین به یارى ملت فلسطین شتافت و بسیارى از اعضاى آن در این جنگ شرکت کردند. پس از این وقایع، از طرفى محبوبیت اخوان‌المسلمین بین مسلمانان به شدت افزایش یافت و از طرف دیگر، دربار مصر و استعمار پیر انگلیس از آنان عصبانى و ناراحت شدند؛ از این‌رو به فرمان ملک فاروق در سال 1368 قمرى فرمان انحلال جمعیت صادر شد و به تلافى این فرمان، جمعیت اخوان‌المسلمین نخست وزیر مصر(نقراشى پاشا) را کشتند و حکومت وقت نیز به تلافى این اقدام، دبیر کل این جمعیت یعنى «حسن البناء» را در سال 1369ق ترور کرد.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج7، ص271.</ref> ترور حسن البناء زمانى بود که سیدقطب در آمریکا به سر مى‌برد. او مى‌دید که نشریات آمریکایى به شدت از کشته شدن حسن البناء ابراز خوشحالى مى‌کنند؛ بدین جهت همان‌جا تصمیم گرفت پس از بازگشت از آمریکا در سال 1951 میلادى به طور رسمى به اخوان‌المسلمین بپیوندد. وى چنان به این گروه علاقه داشت که همیشه مى‌گفت: من در سال 1951 میلادى متولد شدم.<ref>پیامبر و فرعون، ص39.</ref> <br>
سیدقطب پس از عضویت در جمعیت اخوان‌المسلمین، ابتدا عضو مکتب ارشاد، سپس در جایگاه رئیس هیأت تحریریه نشریه اخوان‌المسلمین منصوب شد. مقالات تند و صریح او در این نشریه و روزنامه‌هاى دیگر، سبب شد تا وى در سال 1954 به همراه حسن الهضیبى دستگیر و به پانزده سال زندان محکوم شود. پس از صدور حکم، وى را به زندان قدیم «لیمان طره» که قدمتى پانصد ساله دارد، منتقل کردند. وى در زندان به نوشتن کتاب ادامه داد و تفسیر نفیس فى ظلال القرآن را در زندان نگاشت. پس از پنج سال محکومیت، سید در زندان بیمار شد و بیم مرگ وى مى‌رفت؛ از این‌رو مسؤولان اخوان‌المسلمین مصر با دبیر این جمعیت در عراق به نام أمجد زهاوى تماس گرفتند و به او توصیه کردند عبدالسلام عارف، رئیس‌جمهور وقت عراق را واسطه قرار دهد که جمال عبدالناصر را قانع کند تا سید از زندان آزاد شود. عبدالسلام عارف پیغام را فرستاد و به واسطه این پیغام، سیدقطب در سال 1964 میلادى از زندان آزاد شد. <br>
سیدقطب پس از عضویت در جمعیت اخوان‌المسلمین، ابتدا عضو مکتب ارشاد، سپس در جایگاه رئیس هیأت تحریریه نشریه اخوان‌المسلمین منصوب شد. مقالات تند و صریح او در این نشریه و روزنامه‌هاى دیگر، سبب شد تا وى در سال 1954 به همراه حسن الهضیبى دستگیر و به پانزده سال زندان محکوم شود. پس از صدور حکم، وى را به زندان قدیم «لیمان طره» که قدمتى پانصد ساله دارد، منتقل کردند. وى در زندان به نوشتن کتاب ادامه داد و تفسیر نفیس فى ظلال القرآن را در زندان نگاشت. پس از پنج سال محکومیت، سید در زندان بیمار شد و بیم مرگ وى مى‌رفت؛ از این‌رو مسؤولان اخوان‌المسلمین مصر با دبیر این جمعیت در عراق به نام أمجد زهاوى تماس گرفتند و به او توصیه کردند عبدالسلام عارف، رئیس‌جمهور وقت عراق را واسطه قرار دهد که جمال عبدالناصر را قانع کند تا سید از زندان آزاد شود. عبدالسلام عارف پیغام را فرستاد و به واسطه این پیغام، سیدقطب در سال 1964 میلادى از زندان آزاد شد. <br>
پس از آزادى از زندان بر سر ادامه کار جمعیت، اختلاف نظر حاصل شد. عبدالفتاح اسماعیل، عضو ارشد این جمعیت و همفکرانش بر این عقیده بودند که باید جهاد را ادامه داد؛ ولى بعضى از اعضا با این نظر موافق نبودند. سیدقطب که روحیه انقلابى و جهادى داشت، به عبدالفتاح اسماعیل پیوست و مطالبى در باره لزوم تغییر حاکمیت و برپایى نظام اسلامى نگاشت که بعدها با عنوان کتاب معالم فى الطریق چاپ شد. با ادامه فعالیت‌هاى سیدقطب و تأثیر افکار و آراى وى بر مردم به ویژه جوانان مصر و جهان عرب، در سال 1965 میلادى دوباره دستگیر و زندانى شد. گروه‌هاى کمونیستى مصر که به شدت با افکار سید مخالف بودند، آن‌جا شعار مى‌دادند: جمال، ذبح کن. ذبح کن. در این دوره از زندان که حدود چهارماه طول کشید، سید را در زندان انفرادى حبس کردند و پیش چشم او خواهرزاده اش، رفعت را کشتند. محاکمه سیدقطب در جایگاه متهم ردیف اول به فرمان جمال عبدالناصر در دادگاه نظامى در تاریخ 1966/4/12 میلادى آغاز شد و به مدت 36 روز ادامه یافت و پس از اتمام محاکمه، آن‌ها منتظر صدور حکم بودند.<ref>الشهید سید قطب من المیلاد الى الاستشهاد، بخش اخوان‌المسلمین.</ref> <br>
پس از آزادى از زندان بر سر ادامه کار جمعیت، اختلاف نظر حاصل شد. عبدالفتاح اسماعیل، عضو ارشد این جمعیت و همفکرانش بر این عقیده بودند که باید جهاد را ادامه داد؛ ولى بعضى از اعضا با این نظر موافق نبودند. سیدقطب که روحیه انقلابى و جهادى داشت، به عبدالفتاح اسماعیل پیوست و مطالبى در باره لزوم تغییر حاکمیت و برپایى نظام اسلامى نگاشت که بعدها با عنوان کتاب معالم فى الطریق چاپ شد. با ادامه فعالیت‌هاى سیدقطب و تأثیر افکار و آراى وى بر مردم به ویژه جوانان مصر و جهان عرب، در سال 1965 میلادى دوباره دستگیر و زندانى شد. گروه‌هاى کمونیستى مصر که به شدت با افکار سید مخالف بودند، آن‌جا شعار مى‌دادند: جمال، ذبح کن. ذبح کن. در این دوره از زندان که حدود چهارماه طول کشید، سید را در زندان انفرادى حبس کردند و پیش چشم او خواهرزاده اش، رفعت را کشتند. محاکمه سیدقطب در جایگاه متهم ردیف اول به فرمان جمال عبدالناصر در دادگاه نظامى در تاریخ 1966/4/12 میلادى آغاز شد و به مدت 36 روز ادامه یافت و پس از اتمام محاکمه، آنها منتظر صدور حکم بودند.<ref>الشهید سید قطب من المیلاد الى الاستشهاد، بخش اخوان‌المسلمین.</ref> <br>


=شهادت سید قطب=
=شهادت سید قطب=
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:


از جمله کتاب‌هایى هستند که در باره سید قطب نوشته شده و به زبان فارسى هستند.
از جمله کتاب‌هایى هستند که در باره سید قطب نوشته شده و به زبان فارسى هستند.
سیدقطب افزون بر این آثار، کتاب‌هاى دیگرى نیز نوشته که در زمان زندگى او چاپ شده اند که به برخى از آن‌ها اشاره مى‌شود:
سیدقطب افزون بر این آثار، کتاب‌هاى دیگرى نیز نوشته که در زمان زندگى او چاپ شده اند که به برخى از آنها اشاره مى‌شود:


#الاسلام و مشکلات الحضاره، سید قطب، قم، دارالکتاب الاسلامى، 1412ق، 199ص.
#الاسلام و مشکلات الحضاره، سید قطب، قم، دارالکتاب الاسلامى، 1412ق، 199ص.
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
#معرکة الاسلام و الرأسمالیه، سید قطب، بیروت، (این کتاب توسط آیت‌الله سید محمد شیرازى به زبان فارسى ترجمه شده و به نام «اسلام و سرمایه‌دارى» در تهران به چاپ رسیده است.)
#معرکة الاسلام و الرأسمالیه، سید قطب، بیروت، (این کتاب توسط آیت‌الله سید محمد شیرازى به زبان فارسى ترجمه شده و به نام «اسلام و سرمایه‌دارى» در تهران به چاپ رسیده است.)
#السلام العالمى و الاسلام، سید قطب، قاهره، دارالکتاب العربى، 1950م. (در این کتاب، مشکلات صلح جهانى بررسى شده است).
#السلام العالمى و الاسلام، سید قطب، قاهره، دارالکتاب العربى، 1950م. (در این کتاب، مشکلات صلح جهانى بررسى شده است).
#تفسیر فى ظلال القرآن، سید قطب، بیروت، دار الشروق، 1415ق، 6جلد. (سید در ادامه تألیف کتاب التصویر الفنى فى القرآن تصمیم گرفت تمام قرآن را با رویکردى جهادى تفسیر کند. نگارش این تفسیر چهار مرحله دارد. مرحله اول: سلسله مقالاتى با عنوان «فى ظلال» که در مجله «المسلمون» نوشته شد و تا سال 1952 میلادى ادامه یافت و سید توانست تا آیه 103 از سوره بقره را تفسیر کند. مرحله دوم: زمانى بود که سید تصمیم گرفت تمام قرآن را به این صورت تفسیر کند و آن‌ها را به صورت کتاب مستقل در آورد که نخستین جزء آن را دار احیاء الکتب العربیه در قاهره چاپ کرد و تا سال 1954 میلادى، 16 جزء از آن چاپ شد. مرحله سوم: مربوط به دوران حبس و زندان او مى‌شود که توانست کل قرآن را تفسیر کند. مرحله چهارم: مربوط به تغییراتى است که سید در این تفسیر داده است. وى در زندان با خود اندیشید که چرا او را زندانى کرده‌اند و سرانجام علت آن را در حرکت انقلابى و جهادى خویش دید؛ از این‌رو تصمیم گرفت در همان زندان قرآن را با رویکردى جهادى تفسیر کند. در ابتدا سه جزء آخر قرآن و سپس 10 جزء اول را با این رویکرد نوشت و انتشارات دار احیاء الکتب العربیة آن را چاپ کرد. پس از آزادى از زندان، جزء 11 تا 13 را هم دوباره با همین رویکرد نوشت، ولى بقیه را نتوانست بنویسد؛ زیرا در زندان حکم اعدام او صادر، و شهید شد. تفسیر فى ظلال القرآن تاکنون بارها تجدید چاپ، و به زبان‌هاى انگلیسى، فرانسه، ترکى، فارسى، اردو و اسپانیایى ترجمه شده است). <br>
#تفسیر فى ظلال القرآن، سید قطب، بیروت، دار الشروق، 1415ق، 6جلد. (سید در ادامه تألیف کتاب التصویر الفنى فى القرآن تصمیم گرفت تمام قرآن را با رویکردى جهادى تفسیر کند. نگارش این تفسیر چهار مرحله دارد. مرحله اول: سلسله مقالاتى با عنوان «فى ظلال» که در مجله «المسلمون» نوشته شد و تا سال 1952 میلادى ادامه یافت و سید توانست تا آیه 103 از سوره بقره را تفسیر کند. مرحله دوم: زمانى بود که سید تصمیم گرفت تمام قرآن را به این صورت تفسیر کند و آنها را به صورت کتاب مستقل در آورد که نخستین جزء آن را دار احیاء الکتب العربیه در قاهره چاپ کرد و تا سال 1954 میلادى، 16 جزء از آن چاپ شد. مرحله سوم: مربوط به دوران حبس و زندان او مى‌شود که توانست کل قرآن را تفسیر کند. مرحله چهارم: مربوط به تغییراتى است که سید در این تفسیر داده است. وى در زندان با خود اندیشید که چرا او را زندانى کرده‌اند و سرانجام علت آن را در حرکت انقلابى و جهادى خویش دید؛ از این‌رو تصمیم گرفت در همان زندان قرآن را با رویکردى جهادى تفسیر کند. در ابتدا سه جزء آخر قرآن و سپس 10 جزء اول را با این رویکرد نوشت و انتشارات دار احیاء الکتب العربیة آن را چاپ کرد. پس از آزادى از زندان، جزء 11 تا 13 را هم دوباره با همین رویکرد نوشت، ولى بقیه را نتوانست بنویسد؛ زیرا در زندان حکم اعدام او صادر، و شهید شد. تفسیر فى ظلال القرآن تاکنون بارها تجدید چاپ، و به زبان‌هاى انگلیسى، فرانسه، ترکى، فارسى، اردو و اسپانیایى ترجمه شده است). <br>


=منابع و مآخذ
=منابع و مآخذ
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۰۰۹

ویرایش