۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[رده: ' به '[[رده:') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
به گفته [[دیلمی]] خفیف پدر شیخ از شهر کلاشمِ دیلمان بوده و در سپاه [[عمرولیث صفاری]] خدمت میکرده است و هنگامی که عمرولیث از خراسان بیرون آمد، خفیف در نیشابور از سپاهیگری توبه کرده و در همانجا دختر یکی از بزرگان کرّامیه را به همسری گرفت، اما دیری نگذشت که باز به سپاه عمرولیث پیوست و به شیراز رفت. ابنخفیف در همین زمان در شیراز به دنیا آمد و هنگامی که عمرولیث بار دوم از فارس به خراسان میرفت وی هشت ماهه بوده است<ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص ۹، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref>.این وقایع بایست در فاصله میان سال ۲۶۶ق/۸۸۰م که عمرولیث به حکومت رسید و از جندی شاپور به فارس و از آنجا به سیستان و خراسان رفت و سال ۲۷۰ق/۸۸۳م، که عمرولیث بار دوم در اوایل حکومت خود از فارس رهسپار سیستان و خراسان شد، روی داده باشد<ref>تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعرای بهار، ج۱، ص۲۳۵، تهران، ۱۳۵۲ش</ref>. | به گفته [[دیلمی]] خفیف پدر شیخ از شهر کلاشمِ دیلمان بوده و در سپاه [[عمرولیث صفاری]] خدمت میکرده است و هنگامی که عمرولیث از خراسان بیرون آمد، خفیف در نیشابور از سپاهیگری توبه کرده و در همانجا دختر یکی از بزرگان کرّامیه را به همسری گرفت، اما دیری نگذشت که باز به سپاه عمرولیث پیوست و به شیراز رفت. ابنخفیف در همین زمان در شیراز به دنیا آمد و هنگامی که عمرولیث بار دوم از فارس به خراسان میرفت وی هشت ماهه بوده است<ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص ۹، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref>.این وقایع بایست در فاصله میان سال ۲۶۶ق/۸۸۰م که عمرولیث به حکومت رسید و از جندی شاپور به فارس و از آنجا به سیستان و خراسان رفت و سال ۲۷۰ق/۸۸۳م، که عمرولیث بار دوم در اوایل حکومت خود از فارس رهسپار سیستان و خراسان شد، روی داده باشد<ref>تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعرای بهار، ج۱، ص۲۳۵، تهران، ۱۳۵۲ش</ref>. | ||
==طول عمر== | == طول عمر == | ||
بنابراین میتوان ولادت او را در حدود ۲۶۹ق دانست و این تاریخ با آنچه او درباره طول عمر خود بیان کرده <ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص۳۴، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref>.و دیگران درباره آن نوشتهاند به نقل از سلمی<ref>، عبدالحی ابنعماد، ج۳، ص۷۶، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۰ق</ref>.و مدت عمر او را ۱۰۴ سال گفتهاند [۷] [۸][۹] بسیار نزدیک و موافق است.روایتهای دیگری که برای سالهای عمر او آوردهاند: ۹۵ سال<ref>عبدالله یافعی، مرآه الجنان، ج۲، ص۳۹۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷- ۱۳۳۹ق</ref>. | بنابراین میتوان ولادت او را در حدود ۲۶۹ق دانست و این تاریخ با آنچه او درباره طول عمر خود بیان کرده <ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص۳۴، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref>.و دیگران درباره آن نوشتهاند به نقل از سلمی<ref>، عبدالحی ابنعماد، ج۳، ص۷۶، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۰ق</ref>.و مدت عمر او را ۱۰۴ سال گفتهاند [۷] [۸][۹] بسیار نزدیک و موافق است.روایتهای دیگری که برای سالهای عمر او آوردهاند: ۹۵ سال<ref>عبدالله یافعی، مرآه الجنان، ج۲، ص۳۹۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷- ۱۳۳۹ق</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
ابنخفیف از اواسط عمر در شیراز اقامت گزید و تا پایان عمر به تعلیم و ارشاد طالبان و مریدان اشتغال داشت. از زندگانی خصوصی او اطلاع چندانی در دست نیست. برخی از منابع از ازدواجهای متعدد او سخن گفتهاند و هجویری گوید که مردم شیراز به سبب اعتقادی که بدو داشتند دختران خود را تبرکاً به عقد او درمیآوردند<ref>علی هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص ۲۱۸، به کوشش ژوکوفسکی، لنینگراد، ۱۹۲۶م</ref>.در این باب نیز افسانههایی ساختهاند <ref>محمد عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۲۸- ۱۲۹، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۹۰۵م</ref> که شاید حاکی از آن باشد که وی به این سنت توجه خاص داشته است. | ابنخفیف از اواسط عمر در شیراز اقامت گزید و تا پایان عمر به تعلیم و ارشاد طالبان و مریدان اشتغال داشت. از زندگانی خصوصی او اطلاع چندانی در دست نیست. برخی از منابع از ازدواجهای متعدد او سخن گفتهاند و هجویری گوید که مردم شیراز به سبب اعتقادی که بدو داشتند دختران خود را تبرکاً به عقد او درمیآوردند<ref>علی هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص ۲۱۸، به کوشش ژوکوفسکی، لنینگراد، ۱۹۲۶م</ref>.در این باب نیز افسانههایی ساختهاند <ref>محمد عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۲۸- ۱۲۹، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۹۰۵م</ref> که شاید حاکی از آن باشد که وی به این سنت توجه خاص داشته است. | ||
==فرزندان== | == فرزندان == | ||
او ظاهراً فرزندی داشته به نام عبدالسلام که در آغاز جوانی درگذشته است <ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۸- ۴۹، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref> و دو تن به نامهای ابواحمد کبیر و ابواحمد صغیر تا پایان عمر خدمت او میکردند و هر دو در طریقت به مقاماتی رسیده بودند. اولی در ۳۷۷ق/۹۸۷م و دومی در ۳۸۵ق/۹۹۵م درگذشتند<ref>محمد عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۲۹، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۹۰۵م</ref>. | او ظاهراً فرزندی داشته به نام عبدالسلام که در آغاز جوانی درگذشته است <ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۸- ۴۹، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref> و دو تن به نامهای ابواحمد کبیر و ابواحمد صغیر تا پایان عمر خدمت او میکردند و هر دو در طریقت به مقاماتی رسیده بودند. اولی در ۳۷۷ق/۹۸۷م و دومی در ۳۸۵ق/۹۹۵م درگذشتند<ref>محمد عطار، تذکره الاولیاء، ج۲، ص۱۲۹، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۹۰۵م</ref>. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
=علم کلام= | =علم کلام= | ||
در [[کلام|علم کلام]] نیز چنانکه گفته شد، از شاگردان ابوالحسن اشعری بوده و در مقالتی مفصل به شیوه مقاله پردازان، که در کتاب سبکی <ref>عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ج۲، ص۱۵۵- ۱۵۹، قاهره، ۱۳۲۴ق</ref>.از کتاب غایة المرام فی علم الکلام ضیاءالدین رازی ( پدر امام [[فخررازی|فخرالدین رازی]] ) نقل شده، به ذکر فضایل و مناقب استاد خود پرداخته است. | در [[کلام|علم کلام]] نیز چنانکه گفته شد، از شاگردان ابوالحسن اشعری بوده و در مقالتی مفصل به شیوه مقاله پردازان، که در کتاب سبکی <ref>عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ج۲، ص۱۵۵- ۱۵۹، قاهره، ۱۳۲۴ق</ref>.از کتاب غایة المرام فی علم الکلام ضیاءالدین رازی (پدر امام [[فخررازی|فخرالدین رازی]]) نقل شده، به ذکر فضایل و مناقب استاد خود پرداخته است. | ||
=شطحگویی= | =شطحگویی= | ||
وی در آرا و اعمال صوفیانه روشی معتدل داشت: | وی در آرا و اعمال صوفیانه روشی معتدل داشت: «رخصت جستن و قبول تأویلات»<ref>خواجه عبدالله انصاری هروی، طبقات الصّوفیّه، ج۱، ص۵۴۹، به کوشش محمد سرور مولائی، تهران، ۱۳۶۲ش</ref>شطحگویی و برخی حرکات مغایر با احکام دینی را که نزد گروهی از صوفیه دیده میشد، مردود و نادرست میشمرد<ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص۳۷- ۳۹، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref> با آنکه نسبت به حلاج حسن ظن خاص داشت و او را «عالم ربانی»<ref>احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۱۱۲، بیروت، ۱۳۴۹ق</ref> و «موحد»<ref>محمد ابن باکویه، «بدایه حال الحسین بن منصور الحلاج و نهایته» (: Quatre در مآخذ لاتین)، ج۱، ص۳۸</ref>میدانست و از کرامات او سخن میگفت<ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص۹۵-۹۷، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref> بعضی از سخنان شطحآمیز منسوب به او را رد میکرد<ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref>. | ||
=مشایخ صوفیه= | =مشایخ صوفیه= | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
اغلب مؤلفان به کثرت تألیفات او اشاره کردهاند<ref>عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ج۱، ص۱۵۱، قاهره، ۱۳۲۴ق</ref>. دیلمی ۳۰ کتاب از آثار او را نام میبرد و گوید که از این جمله ۱۵ تصنیف مطّول و ۱۵ تصنیف مختصر بوده است <ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص ۲۱۲-۲۱۳، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref>. فهرست دیلمی در شدالازار [[جنید شیرازی]] <ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۲-۴۳، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref>. وارد شده و زرکوب نیز تعدادی از عنوانها را در شیرازنامه آورده است<ref>احمد زرکوب شیرازی، شیراز نامه، ج۱، ص ۱۲۷، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش</ref>. گر چه از مجموع آثار ابنخفیف امروز چیزی جز یکی دو رساله مختصر در دست نیست، لیکن از عنوانهایی که ذکر کردهاند، میتوان به موضوعاتی که مورد توجه او بوده است به [[تقریب|تقریب]] پی برد. فهرست دیلمی چنین است: | اغلب مؤلفان به کثرت تألیفات او اشاره کردهاند<ref>عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ج۱، ص۱۵۱، قاهره، ۱۳۲۴ق</ref>. دیلمی ۳۰ کتاب از آثار او را نام میبرد و گوید که از این جمله ۱۵ تصنیف مطّول و ۱۵ تصنیف مختصر بوده است <ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص ۲۱۲-۲۱۳، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref>. فهرست دیلمی در شدالازار [[جنید شیرازی]] <ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۲-۴۳، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref>. وارد شده و زرکوب نیز تعدادی از عنوانها را در شیرازنامه آورده است<ref>احمد زرکوب شیرازی، شیراز نامه، ج۱، ص ۱۲۷، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش</ref>. گر چه از مجموع آثار ابنخفیف امروز چیزی جز یکی دو رساله مختصر در دست نیست، لیکن از عنوانهایی که ذکر کردهاند، میتوان به موضوعاتی که مورد توجه او بوده است به [[تقریب|تقریب]] پی برد. فهرست دیلمی چنین است: | ||
==تألیفات مفصل== | == تألیفات مفصل== | ||
۱. شرف الفقر (جنید شیرازی: شرف الفقراء المتحققین علی الاغنیاء المنفقین)؛ ۲. جامع ارشاد؛ ۳. الاستذکار؛ ۴. الفصول فی الاصول؛ ۵. المنقطعین؛ ۶. الجوع و ترک الشهوات؛ ۷. لیس المرقعات؛ ۸. الاعانه (جنید شیرازی: الاغاثه)؛ ۹. اختلاف الناس فی الروح؛ ۱۰. المعراج؛ ۱۱. الرد علی ابن سالم؛ ۱۲. الرد علی ابن زینان (جنید شیرازی: الرد علی ابن رزمان)؛ ۱۳. الاعتقاد (جنید شیرازی: المعتقد الکبیر و الصغیر، زرکوب: الاعتقاد الکبیر و الاعتقاد الصغیر)؛ ۱۴. المنهج فی الفقه. (زرکوب: المفتح فی الفقه). | ۱. شرف الفقر (جنید شیرازی: شرف الفقراء المتحققین علی الاغنیاء المنفقین)؛ ۲. جامع ارشاد؛ ۳. الاستذکار؛ ۴. الفصول فی الاصول؛ ۵. المنقطعین؛ ۶. الجوع و ترک الشهوات؛ ۷. لیس المرقعات؛ ۸. الاعانه (جنید شیرازی: الاغاثه)؛ ۹. اختلاف الناس فی الروح؛ ۱۰. المعراج؛ ۱۱. الرد علی ابن سالم؛ ۱۲. الرد علی ابن زینان (جنید شیرازی: الرد علی ابن رزمان)؛ ۱۳. الاعتقاد (جنید شیرازی: المعتقد الکبیر و الصغیر، زرکوب: الاعتقاد الکبیر و الاعتقاد الصغیر)؛ ۱۴. المنهج فی الفقه. (زرکوب: المفتح فی الفقه). | ||
==تألیفات مختصر== | == تألیفات مختصر == | ||
۱۵. الاقتصاد؛ ۱۶. اللوامع؛ ۱۷. المفردات؛ ۱۸. المشیخه (جنید شیرازی: اسامی المشایخ)؛ ۱۹. فضل التصوف؛ ۲۰. الفرق بین التقوی و التصوف؛ ۲۱. الاستدراج و الاندراج (زرکوب: الاستدارج)؛ ۲۲. الجمع و التفرقه؛ ۲۳. بلوی الانبیاء؛ ۲۴. المحبه؛ ۲۵. الودّ و الالفه (جنید شیرازی: الردّ و الالفه)؛ ۲۶. رسائل علی بن سهل (جنید شیرازی: مسائل علی بن سهل)؛ ۲۷. السماع؛ ۲۸. معرفه الزوال. | ۱۵. الاقتصاد؛ ۱۶. اللوامع؛ ۱۷. المفردات؛ ۱۸. المشیخه (جنید شیرازی: اسامی المشایخ)؛ ۱۹. فضل التصوف؛ ۲۰. الفرق بین التقوی و التصوف؛ ۲۱. الاستدراج و الاندراج (زرکوب: الاستدارج)؛ ۲۲. الجمع و التفرقه؛ ۲۳. بلوی الانبیاء؛ ۲۴. المحبه؛ ۲۵. الودّ و الالفه (جنید شیرازی: الردّ و الالفه)؛ ۲۶. رسائل علی بن سهل (جنید شیرازی: مسائل علی بن سهل)؛ ۲۷. السماع؛ ۲۸. معرفه الزوال. | ||
==متداول و مشهور== | == متداول و مشهور == | ||
چنانکه ملاحظه شد، در کتاب دیلمی از ۳۰ تصنیف فقط ۲۸ عنوان ذکر شده است و از این تعداد شمارههای ۲۰، ۲۴ و ۲۷ در کتاب جنید شیرازی و زرکوب دیده نمیشود، ولی در عوض جنید از تصنیفی به نام شرح الفضائل یاد کرده و پسر او عیسی بن جنید در تذکره هزار مزار (که ترجمه گونهای از شدالازار جنید است) دو کتاب به عنوانهای آداب المریدین و جامع الدعوات بر فهرست دیلمی و جنید میافزاید<ref>عیسی بن جنید شیرازی، تذکره هزار مزار، ج۱، ص ۸۴، به کوشش نورانی وصال، شیراز، ۱۳۶۴ش</ref>. دیلمی گوید که شرف الفقر نخستین و جامع الارشاد آخرین نوشته او بوده است <ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص ۲۱۲، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref>. همو درباره این دو کتاب روایاتی در جاهای دیگر از قول ابنخفیف نقل کرده است<ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص ۲۱، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref>. شماری از این آثار تا روزگار زرکوب شیرازی ( قرن ۸ق) موجود بوده و از آنها با عبارت «متداول و مشهور» یاد میکند <ref>احمد زرکوب شیرازی، شیراز نامه، ج۱، ص ۱۲۶-۱۲۷، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش</ref>. و حاجی خلیفه نیز به یکی از تصنیفات او به عنوان کتاب الفضائل و جامع الدعوات و الاذکار اشاره میکند که در ۲۶۲ باب و شامل ذکر فضایل [[قرآن]] و نقل ادعیه انبیاء، [[صحابه|صحابه]]، زهّاد و [[تابعین|تابعین]] بوده است<ref>حاجی خلیفه، کشف، ج۵، ص۱۳۱، به کوشش گوستاوفلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱م</ref>.ظاهراً این کتاب دو تصنیفی را که جنید به نام شرح الفضائل <ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۲، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref>. و عیسی بن جنید به عنوان جامع الدعوات آوردهاند<ref>عیسی بن جنید شیرازی، تذکره هزار مزار، ج۱، ص ۸۴، به کوشش نورانی وصال، شیراز، ۱۳۶۴ش</ref>. در برداشته است. | چنانکه ملاحظه شد، در کتاب دیلمی از ۳۰ تصنیف فقط ۲۸ عنوان ذکر شده است و از این تعداد شمارههای ۲۰، ۲۴ و ۲۷ در کتاب جنید شیرازی و زرکوب دیده نمیشود، ولی در عوض جنید از تصنیفی به نام شرح الفضائل یاد کرده و پسر او عیسی بن جنید در تذکره هزار مزار (که ترجمه گونهای از شدالازار جنید است) دو کتاب به عنوانهای آداب المریدین و جامع الدعوات بر فهرست دیلمی و جنید میافزاید<ref>عیسی بن جنید شیرازی، تذکره هزار مزار، ج۱، ص ۸۴، به کوشش نورانی وصال، شیراز، ۱۳۶۴ش</ref>. دیلمی گوید که شرف الفقر نخستین و جامع الارشاد آخرین نوشته او بوده است <ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص ۲۱۲، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref>. همو درباره این دو کتاب روایاتی در جاهای دیگر از قول ابنخفیف نقل کرده است<ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص ۲۱، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref>. شماری از این آثار تا روزگار زرکوب شیرازی (قرن ۸ق) موجود بوده و از آنها با عبارت «متداول و مشهور» یاد میکند <ref>احمد زرکوب شیرازی، شیراز نامه، ج۱، ص ۱۲۶-۱۲۷، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش</ref>. و حاجی خلیفه نیز به یکی از تصنیفات او به عنوان کتاب الفضائل و جامع الدعوات و الاذکار اشاره میکند که در ۲۶۲ باب و شامل ذکر فضایل [[قرآن]] و نقل ادعیه انبیاء، [[صحابه|صحابه]]، زهّاد و [[تابعین|تابعین]] بوده است<ref>حاجی خلیفه، کشف، ج۵، ص۱۳۱، به کوشش گوستاوفلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱م</ref>.ظاهراً این کتاب دو تصنیفی را که جنید به نام شرح الفضائل <ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۲، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref>. و عیسی بن جنید به عنوان جامع الدعوات آوردهاند<ref>عیسی بن جنید شیرازی، تذکره هزار مزار، ج۱، ص ۸۴، به کوشش نورانی وصال، شیراز، ۱۳۶۴ش</ref>. در برداشته است. | ||
==وصیة ابنخفیف و معتقد ابنخفیف== | == وصیة ابنخفیف و معتقد ابنخفیف== | ||
آنچه از ابنخفیف امروز در دست است. گذشته از اقوال پراکندهای که در کتب طبقات و تذکرهها از او نقل کردهاند و مقالتی در فضایل ابوالحسن اشعری که در طبقات سبکی <ref>عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ج۲، ص۱۵۵- ۱۵۹، قاهره، ۱۳۲۴ق</ref>وارد شده است، دو رساله کوتاه است که به نامهای وصیة ابنخفیف و معتقد ابنخفیف با ترجمه فارسی، به توسط خانم ا. شیمل - طاری، ذیل سیره ابن الخفیف دیلمی (ترجمه یحیی بن جنید شیرازی) به چاپ رسیده است و از کتاب الاقتصاد او نسخهای در کتابخانه پرتوپاشا (ترکیه) موجود است. در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نیز نسخهای از کتاب معتقد ابنخفیف همراه با شرح آن با عنوان الفوائد العمادیه فی القواعد الاعتقادیه موجود است <ref>مرکزی، خطی، ج۱۱، ص۲۰۷۶</ref> که ظاهراً باید همان المعتقد الصغیر یا الاعتقاد الصغیر باشد که جنید شیرازی <ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۳، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref> و زرکوب <ref>احمد زرکوب شیرازی، شیراز نامه، ج۱، ص ۱۲۷، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش</ref> ذکر کردهاند و شاید همان کتابی باشد که جنید به عنوان شرح المعتقد الصغیر در شمار آثار مولانا افتخار الدین محمد بن نصرالله بن محمد دامغانی آن را ذکر کرده است<ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۶۶ -۶۷، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref>. | آنچه از ابنخفیف امروز در دست است. گذشته از اقوال پراکندهای که در کتب طبقات و تذکرهها از او نقل کردهاند و مقالتی در فضایل ابوالحسن اشعری که در طبقات سبکی <ref>عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، ج۲، ص۱۵۵- ۱۵۹، قاهره، ۱۳۲۴ق</ref>وارد شده است، دو رساله کوتاه است که به نامهای وصیة ابنخفیف و معتقد ابنخفیف با ترجمه فارسی، به توسط خانم ا. شیمل - طاری، ذیل سیره ابن الخفیف دیلمی (ترجمه یحیی بن جنید شیرازی) به چاپ رسیده است و از کتاب الاقتصاد او نسخهای در کتابخانه پرتوپاشا (ترکیه) موجود است. در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نیز نسخهای از کتاب معتقد ابنخفیف همراه با شرح آن با عنوان الفوائد العمادیه فی القواعد الاعتقادیه موجود است <ref>مرکزی، خطی، ج۱۱، ص۲۰۷۶</ref> که ظاهراً باید همان المعتقد الصغیر یا الاعتقاد الصغیر باشد که جنید شیرازی <ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۳، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref> و زرکوب <ref>احمد زرکوب شیرازی، شیراز نامه، ج۱، ص ۱۲۷، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش</ref> ذکر کردهاند و شاید همان کتابی باشد که جنید به عنوان شرح المعتقد الصغیر در شمار آثار مولانا افتخار الدین محمد بن نصرالله بن محمد دامغانی آن را ذکر کرده است<ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۶۶ -۶۷، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref>. | ||
==شرف الفقر== | == شرف الفقر == | ||
چنانکه گفته شد از آثار ابنخفیف جز این چند تصنیف چیزی در دست نیست، ولی از عنوانهایی که دیلمی و جنید نقل کردهاند، چنین به نظر میرسد که اغلب آنها در موضوعات مربوط به تصوف و چند تصنیف نیز در فقه و کلام بوده است. کتاب شرف الفقر او باید متضمن مطالبی بوده باشد که در مناظره او با ابوالعباس بن عطار بر سر فضیلت فقر بر غنا مطرح شده<ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص۲۱۲، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref> و این موضوعی است که در آن زمان میان عرفا مورد بحث و اختلاف نظر بوده است<ref>احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۲۸، بیروت، ۱۳۴۹ق</ref>. | چنانکه گفته شد از آثار ابنخفیف جز این چند تصنیف چیزی در دست نیست، ولی از عنوانهایی که دیلمی و جنید نقل کردهاند، چنین به نظر میرسد که اغلب آنها در موضوعات مربوط به تصوف و چند تصنیف نیز در فقه و کلام بوده است. کتاب شرف الفقر او باید متضمن مطالبی بوده باشد که در مناظره او با ابوالعباس بن عطار بر سر فضیلت فقر بر غنا مطرح شده<ref>ابوالحسن دیلمی، سیره الشیخ الکبیر، ج۱، ص۲۱۲، ترجمه رکنالدین یحیی ابن جنید الشیرازی، به کوشش اشیمل - طاری، تهران، ۱۳۶۳ش</ref> و این موضوعی است که در آن زمان میان عرفا مورد بحث و اختلاف نظر بوده است<ref>احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۲۸، بیروت، ۱۳۴۹ق</ref>. | ||
==بلوی الانبیاء== | == بلوی الانبیاء == | ||
کتاب بلوی الانبیاء شاید بسط همان نکتهای بوده است که از او درباره «بلاء المحبین» نقل کردهاند<ref>محمد سلمی، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۴۸۹-۴۹۰، به کوشش یوهانس پدرسن، لیدن، ۱۹۶۰م</ref> از سخنانی که از او درباره محبت نقل کردهاند <ref>روزبهان بقلی شیرازی، عبهر العاشقین، ج۱، ص۱۰، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۳۷ش</ref>. و نیز از کتابی که شاگردش دیلمی در این باب به نام عطف الالف المألوف علی اللام المعطوف تصنیف کرده و در آن<ref>ابوالحسن دیلمی، عطف الالف المألوف علی اللام المعطوف، ج۱، ص ۱۹، به کوشش جک وادیه، بیروت، ۱۹۶۲م</ref>بعضی از آرا و اقوال استاد خود را درباره محبت شاهد آورده است، میتوان به تقریب از مضامین کتاب المحبه و کتاب الودّو الالفه او نشانههایی یافت. | کتاب بلوی الانبیاء شاید بسط همان نکتهای بوده است که از او درباره «بلاء المحبین» نقل کردهاند<ref>محمد سلمی، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۴۸۹-۴۹۰، به کوشش یوهانس پدرسن، لیدن، ۱۹۶۰م</ref> از سخنانی که از او درباره محبت نقل کردهاند <ref>روزبهان بقلی شیرازی، عبهر العاشقین، ج۱، ص۱۰، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۳۷ش</ref>. و نیز از کتابی که شاگردش دیلمی در این باب به نام عطف الالف المألوف علی اللام المعطوف تصنیف کرده و در آن<ref>ابوالحسن دیلمی، عطف الالف المألوف علی اللام المعطوف، ج۱، ص ۱۹، به کوشش جک وادیه، بیروت، ۱۹۶۲م</ref>بعضی از آرا و اقوال استاد خود را درباره محبت شاهد آورده است، میتوان به تقریب از مضامین کتاب المحبه و کتاب الودّو الالفه او نشانههایی یافت. | ||
==ردّ علی بن سالم== | == ردّ علی بن سالم== | ||
کتاب ردّ علی بن سالم که از تصنیفات مفصل او بوده، چنانکه از عنوان آن برمیآید، در ردّ عقاید [[سالمیه]] بوده و به گفته انصاری<ref>خواجه عبدالله انصاری هروی، طبقات الصّوفیّه، ج۱، ص ۳۱۲، به کوشش محمد سرور مولائی، تهران، ۱۳۶۲ش</ref> نیز وی به قول [[ابوعبدالله بن سالم]] دایر بر اینکه خداوند در ازل همه چیز را میدیده است، خرده گرفته بود. | کتاب ردّ علی بن سالم که از تصنیفات مفصل او بوده، چنانکه از عنوان آن برمیآید، در ردّ عقاید [[سالمیه]] بوده و به گفته انصاری<ref>خواجه عبدالله انصاری هروی، طبقات الصّوفیّه، ج۱، ص ۳۱۲، به کوشش محمد سرور مولائی، تهران، ۱۳۶۲ش</ref> نیز وی به قول [[ابوعبدالله بن سالم]] دایر بر اینکه خداوند در ازل همه چیز را میدیده است، خرده گرفته بود. | ||
==المشیخه== | == المشیخه == | ||
کتاب المشیخه او نیز باید اساس کار شاگردش ابوالحسن دیلمی، که تصنیفی در مشیخه فارس ساخته بود، قرار گرفته باشد<ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۵، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref>. | کتاب المشیخه او نیز باید اساس کار شاگردش ابوالحسن دیلمی، که تصنیفی در مشیخه فارس ساخته بود، قرار گرفته باشد<ref>معین الدین جنید شیرازی، شدالازار، ج۱، ص ۴۵، به کوشش قزوینی و اقبال، تهران، ۱۳۲۸ش</ref>. | ||
==وصیت== | == وصیت== | ||
وصیت ابنخفیف رساله کوچکی است شامل نصایح او به مریدان و سالکان، در ۲۵ وصیت در مراعات تقوی و طهارت پرهیز از شهوات و وساوس نفسانی، اجتناب از کبر و غرور و حسد، تحصیل فضایل و کمالات اخلاقی و ممارست در ریاضت و مجاهدت. | وصیت ابنخفیف رساله کوچکی است شامل نصایح او به مریدان و سالکان، در ۲۵ وصیت در مراعات تقوی و طهارت پرهیز از شهوات و وساوس نفسانی، اجتناب از کبر و غرور و حسد، تحصیل فضایل و کمالات اخلاقی و ممارست در ریاضت و مجاهدت. | ||
==معتقد== | == معتقد == | ||
معتقد ابنخفیف نیز رسالهای است کوتاه که اساس مطالب آن تصحیح و تصفیه اعمال و اخلاص در عبادات است. مضامین رساله شامل نکاتی است در تعریف توحید و تنزیه ذات باری تعالی و اشاراتی به اینکه علم غیر از رؤیت است، یعنی خداوند آنچه را که موجود است میبیند و آنچه را که معدوم است میداند؛ صفات خداوند قائم بر ذات اوست و رؤیت خداوند در قیامت ممکن است. در مسأله [[جبر و اختیار در لغت و اصطلاح|جبر]] و [[اختیار]]، طاعت و معصیت، خلق افعال و کسب افعال، [[نبوت|نبوت]] و خاتمیت، [[معراج|معراج]] [[رسول اکرم(ص)|رسول اکرم]] و چگونگیِ آن و نیز در مسائل مربوط به [[ایمان|ایمان]] و [[اسلام|اسلام]]، [[توحید]] و معرفت، استطاعت و فعل، جنت و نار، اخبار آحاد و متواتر، عقل و شرع، حسن و قبح و سایر موضوعات کلامی و اعتقادی از دیدگاه اشاعره گفتوگو میکند. | معتقد ابنخفیف نیز رسالهای است کوتاه که اساس مطالب آن تصحیح و تصفیه اعمال و اخلاص در عبادات است. مضامین رساله شامل نکاتی است در تعریف توحید و تنزیه ذات باری تعالی و اشاراتی به اینکه علم غیر از رؤیت است، یعنی خداوند آنچه را که موجود است میبیند و آنچه را که معدوم است میداند؛ صفات خداوند قائم بر ذات اوست و رؤیت خداوند در قیامت ممکن است. در مسأله [[جبر و اختیار در لغت و اصطلاح|جبر]] و [[اختیار]]، طاعت و معصیت، خلق افعال و کسب افعال، [[نبوت|نبوت]] و خاتمیت، [[معراج|معراج]] [[رسول اکرم(ص)|رسول اکرم]] و چگونگیِ آن و نیز در مسائل مربوط به [[ایمان|ایمان]] و [[اسلام|اسلام]]، [[توحید]] و معرفت، استطاعت و فعل، جنت و نار، اخبار آحاد و متواتر، عقل و شرع، حسن و قبح و سایر موضوعات کلامی و اعتقادی از دیدگاه اشاعره گفتوگو میکند. | ||
==مطالب خاص طبقه صوفیه== | == مطالب خاص طبقه صوفیه== | ||
در فصل چهارم رساله از مطالبی که خاص طبقه صوفیه است، سخن میرود: فقر بر غنی افضل است، زهد کلی بهتر از زهد جزئی است؛ رؤیت در دنیا محال است؛ نبوت بهتر از ولایت است؛ معجزه از انبیاست و کرامت از آنِ اولیاء؛ سکر مقام مریدان است و بر عارفان کامل روا نیست؛ صحو بر سکر رجحان دارد؛ ذخیره کردن مال وقتی که توکل درست باشد، زیان ندارد؛ تصوف نه علم است نه عمل، بلکه صفتی است که چون ذات صوفی بدان متجلی است، آنگاه هم صاحب علم و عمل میشود و هم میزان علم و عمل؛ میان تصوف و فقر و تقوی فرق نیست، فقر در سببها تصرف ندارد، ولی صوفی در سببها تصرف تواند کرد؛ حال غیر از وجود است؛ سماع عارفان را رواست، ولی مریدان را روا نیست و کلاً ترک آن اولی است، زیرا آفات آن بسیار است. در پایان رساله اشاراتی به فرق میان روح و نفس و حیات و مخالفت با نفس نیز دیده میشود. | در فصل چهارم رساله از مطالبی که خاص طبقه صوفیه است، سخن میرود: فقر بر غنی افضل است، زهد کلی بهتر از زهد جزئی است؛ رؤیت در دنیا محال است؛ نبوت بهتر از ولایت است؛ معجزه از انبیاست و کرامت از آنِ اولیاء؛ سکر مقام مریدان است و بر عارفان کامل روا نیست؛ صحو بر سکر رجحان دارد؛ ذخیره کردن مال وقتی که توکل درست باشد، زیان ندارد؛ تصوف نه علم است نه عمل، بلکه صفتی است که چون ذات صوفی بدان متجلی است، آنگاه هم صاحب علم و عمل میشود و هم میزان علم و عمل؛ میان تصوف و فقر و تقوی فرق نیست، فقر در سببها تصرف ندارد، ولی صوفی در سببها تصرف تواند کرد؛ حال غیر از وجود است؛ سماع عارفان را رواست، ولی مریدان را روا نیست و کلاً ترک آن اولی است، زیرا آفات آن بسیار است. در پایان رساله اشاراتی به فرق میان روح و نفس و حیات و مخالفت با نفس نیز دیده میشود. | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
=قبیله خفیفیه= | =قبیله خفیفیه= | ||
ابنخفیف در شیراز دارای دستگاهی بوده و دوستان و مریدان بسیار داشته است. مؤلف فردوس المرشدیه در سبب تقرب مردمان به او گوید که طریق وی آن بود «که بستدی و بدادی»<ref>محمود بن عثمان، فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه، ج۱، ص۱۷، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۳۳ش</ref>. در زمان حیات هجویری طریقه او به خفیفیه معروف بوده و همو گوید که خفیفیان به ابنخفیف تولاّ کنند<ref>علی هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص ۳۱۷، به کوشش ژوکوفسکی، لنینگراد، ۱۹۲۶م</ref>. حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده به «قبیله خفیفیه که ارباب و اکابر ابهرند»، اشاره میکند<ref>ابن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص ۶۵۷، به کوشش عبدالحسین نوائی، تهران، ۱۳۶۲ش</ref>. و آنان را از «تخمه» وی میداند، ولی معلوم نیست که مقصود مستوفی از این تعبیر چیست، زیرا از اولاد و احفاد ابنخفیف در هیچ مأخذی ذکری نیامده است و شاید این نکته اشارهای به گسترش طریقه او در آن نواحی باشد و به هر حال حاکی از آن است که در اوایل سده ۸ق کسانی در آنجا خود را به وی منسوب میداشتهاند. طریقه ابنخفیف به توسط مریدش حسین اکّار و به وسیله مرید او ابواسحاق کازرونی به تأسیس طریقه کازرونیه انجامید. | ابنخفیف در شیراز دارای دستگاهی بوده و دوستان و مریدان بسیار داشته است. مؤلف فردوس المرشدیه در سبب تقرب مردمان به او گوید که طریق وی آن بود «که بستدی و بدادی»<ref>محمود بن عثمان، فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه، ج۱، ص۱۷، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۳۳ش</ref>. در زمان حیات هجویری طریقه او به خفیفیه معروف بوده و همو گوید که خفیفیان به ابنخفیف تولاّ کنند<ref>علی هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص ۳۱۷، به کوشش ژوکوفسکی، لنینگراد، ۱۹۲۶م</ref>. حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده به «قبیله خفیفیه که ارباب و اکابر ابهرند»، اشاره میکند<ref>ابن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص ۶۵۷، به کوشش عبدالحسین نوائی، تهران، ۱۳۶۲ش</ref>. و آنان را از «تخمه» وی میداند، ولی معلوم نیست که مقصود مستوفی از این تعبیر چیست، زیرا از اولاد و احفاد ابنخفیف در هیچ مأخذی ذکری نیامده است و شاید این نکته اشارهای به گسترش طریقه او در آن نواحی باشد و به هر حال حاکی از آن است که در اوایل سده ۸ق کسانی در آنجا خود را به وی منسوب میداشتهاند. طریقه ابنخفیف به توسط مریدش حسین اکّار و به وسیله مرید او ابواسحاق کازرونی به تأسیس طریقه کازرونیه انجامید. |