۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
مهمترین مسائل مورد بحث در محاضرات درون مذهبی و بینالمذاهبی [[شیعه|امامیه]] در این دوره، دو مسأله پرسابقه اختلاف الحدیث و اجتهاد الرأی بوده است. برای ورود در سخن، باید به اثری تألیف حمیری با عنوان کتاب ما بین هشام بن الحکم و هشام بن سالم و (قرائت پیشنهادی: فی) القیاس و الارواح و الجنة و النار و الحدیثین المختلفین <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۲۲۰</ref> اشاره کرد که آشکارا نشان میدهد، در موضوعات یاد شده، میان مواضع این دو هشام به عنوان نماینده دو طرز فکر، اختلاف بارزی وجود داشته است. | مهمترین مسائل مورد بحث در محاضرات درون مذهبی و بینالمذاهبی [[شیعه|امامیه]] در این دوره، دو مسأله پرسابقه اختلاف الحدیث و اجتهاد الرأی بوده است. برای ورود در سخن، باید به اثری تألیف حمیری با عنوان کتاب ما بین هشام بن الحکم و هشام بن سالم و (قرائت پیشنهادی: فی) القیاس و الارواح و الجنة و النار و الحدیثین المختلفین <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۲۲۰</ref> اشاره کرد که آشکارا نشان میدهد، در موضوعات یاد شده، میان مواضع این دو هشام به عنوان نماینده دو طرز فکر، اختلاف بارزی وجود داشته است. | ||
بر پایه جستوجو در فهارس و گزارشهای برجای مانده، باید اذعان داشت که دو نمونه شناخته شده از آثار عالمان امامی سده ۲ق، نه در پیرامون اجتهاد الرأی، که درباره چگونگی برخورد با اختلاف الحدیث نوشته شدهاند. این دو اثر - که نخستین آنها با عنوان کتاب الاخبار و کیف تصح <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۴.</ref><ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۴۳۳. | بر پایه جستوجو در فهارس و گزارشهای برجای مانده، باید اذعان داشت که دو نمونه شناخته شده از آثار عالمان امامی سده ۲ق، نه در پیرامون اجتهاد الرأی، که درباره چگونگی برخورد با اختلاف الحدیث نوشته شدهاند. این دو اثر - که نخستین آنها با عنوان کتاب الاخبار و کیف تصح <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۴.</ref><ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۴۳۳. </ref> از آنِ هشام بن حکم، و دیگری با عنوان اختلاف الحدیث <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۶.</ref><ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref> نوشته [[یونس بن عبدالرحمان]] شاگرد و پیرو اوست - باید متعلق به جریانی واحد و کلامگرا با دیدگاهی معتدل نسبت به قیاس تلقی گردند. <ref>احمد پاکتچی، «گرایش های فقه امامیه در سدههای ۲ و ۳ق»، ج۱، ص۱۸، نامه فرهنگستان، تهران، ۱۳۷۵ش، شم ۴.</ref> درباره شیوه پیشنهادی [[هشام بن حکم]] و همفکران او در برخورد با «حدیثین مختلفین»، با توجه به از میان رفتن نسخههای این دو اثر، تنها بر اساس گزارشهایی پراکنده میتوان اظهار نظر کرد. بر پایه اندک بازماندهها از روایات و نظریات هشام و یونس، در این حد دانسته است که آنان را باید در زمره نقادان حدیث طبقهبندی کرد که به جای اهتمام بر جمع بین حدیثین، در اصل پذیرش اخبار روشی سختگیرانه داشتهاند. <ref>احمد پاکتچی، «گرایشهای فقه امامیه در سدههای ۲ و ۳ق»، ج۱، ص۱۸-۱۹، نامه فرهنگستان، تهران، ۱۳۷۵ش، شم ۴.</ref> | ||
از جمله متون کهن امامی که باید در اینجا به عنوان تألیفی مرتبط با اصول فقه و به طور خاص مباحث الفاظ و دلیل کتاب از آن یاد شود، متنی مجهول المؤلف و بیعنوان مشهور به [[تفسیر نعمانی]] است که زمان تألیف آن نباید دیرتر از سده ۳ق بوده باشد. <ref>«تفسیر»، ص۳، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> <ref>«تفسیر»، ص۹۷، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> اگرچه در بادی نظر، این متن تألیفی در علوم قرآنی به شمار میآید و ارتباط آن با مباحث اصولی غریب مینماید، اما به نگاهی ژرفتر، بخشهایی از آن، نمونهای بینظیر از نوشتهای کهن و موشکافانه در برخی مباحث ریز الفاظ و دلیل کتاب از علم اصول به شیوهای گاه سامان یافتهتر از الرساله شافعی است. <ref>«تفسیر»، ص۲۵-۳۰، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> | از جمله متون کهن امامی که باید در اینجا به عنوان تألیفی مرتبط با اصول فقه و به طور خاص مباحث الفاظ و دلیل کتاب از آن یاد شود، متنی مجهول المؤلف و بیعنوان مشهور به [[تفسیر نعمانی]] است که زمان تألیف آن نباید دیرتر از سده ۳ق بوده باشد. <ref>«تفسیر»، ص۳، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> <ref>«تفسیر»، ص۹۷، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> اگرچه در بادی نظر، این متن تألیفی در علوم قرآنی به شمار میآید و ارتباط آن با مباحث اصولی غریب مینماید، اما به نگاهی ژرفتر، بخشهایی از آن، نمونهای بینظیر از نوشتهای کهن و موشکافانه در برخی مباحث ریز الفاظ و دلیل کتاب از علم اصول به شیوهای گاه سامان یافتهتر از الرساله شافعی است. <ref>«تفسیر»، ص۲۵-۳۰، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
مهمترین اثر اصولی ابوسهل که بر پایه قراین، باید نخستین اثر جامع، اما جدلی در اصول امامیه بوده باشد، ردیه او با عنوان نقض رسالة الشافعی است که ابنندیم و پس از او طوسی در فهرستهای خود از آن یاد کردهاند. <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۵.</ref><ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۳، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref> افزون بر آن، ابوسهل در زمینه اصول فقه، آثاری تألیف کرده که موضوع آنها نفی اجتهاد الرأی و قیاس بوده است، خصوصیتی که هم در محافل امامی اندیشه غالب بوده، و هم مکتب متقدم معتزله از آن دفاع میکرده است. گفتنی است که از ردیه ابوسهل بر ابن راوندی در باب رأی، ردیه او بر عیسی بن ابان در باب قیاس و تألیف جدلی دیگرش با عنوان ابطال القیاس <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۵.</ref><ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۳، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref> هیچیک برجای نمانده است. | مهمترین اثر اصولی ابوسهل که بر پایه قراین، باید نخستین اثر جامع، اما جدلی در اصول امامیه بوده باشد، ردیه او با عنوان نقض رسالة الشافعی است که ابنندیم و پس از او طوسی در فهرستهای خود از آن یاد کردهاند. <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۵.</ref><ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۳، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref> افزون بر آن، ابوسهل در زمینه اصول فقه، آثاری تألیف کرده که موضوع آنها نفی اجتهاد الرأی و قیاس بوده است، خصوصیتی که هم در محافل امامی اندیشه غالب بوده، و هم مکتب متقدم معتزله از آن دفاع میکرده است. گفتنی است که از ردیه ابوسهل بر ابن راوندی در باب رأی، ردیه او بر عیسی بن ابان در باب قیاس و تألیف جدلی دیگرش با عنوان ابطال القیاس <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۵.</ref><ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۳، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref> هیچیک برجای نمانده است. | ||
در طول سده ۴ق، در کنار [[ابوسهل نوبختی]] و در نسلهای پس از او، روش اصولی متکلمان در محافل امامیه، توسط شخصیتهای کلامی دیگر دوام یافته است. در رأس اینان باید از حسن بن موسی نوبختی یاد کرد که [[نجاشی]] به اثر او با عنوان کتاب فی خبر الواحد و العمل به اشاره کرده است <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۶۳. | در طول سده ۴ق، در کنار [[ابوسهل نوبختی]] و در نسلهای پس از او، روش اصولی متکلمان در محافل امامیه، توسط شخصیتهای کلامی دیگر دوام یافته است. در رأس اینان باید از حسن بن موسی نوبختی یاد کرد که [[نجاشی]] به اثر او با عنوان کتاب فی خبر الواحد و العمل به اشاره کرده است <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۶۳. </ref> اما آثار دیگر از این گروه، عموماً در زمینه نفی کاربرد رأی و قیاس نوشته شدهاند؛ از این دست باید تألیفاتی چون الرد علی اصحاب الاجتهاد و القیاس اثر عبدالله بن عبدالرحمان زبیری، کتاب فی ابطال القیاس اثر ابومنصور صرّام نیشابوری و اثری با همین عنوان از ابومحمد یحیی علوی را یاد کرد که اکنون آثاری دست نایافتنیند. <ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref><ref>محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۹۰، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه.</ref><ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۲۲۰. </ref><ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۴۴۲،. </ref> سرانجام، باید از دو اثر اصولی با عناوین ابطال مذهب داود الاصبهانی و الرد علی اصحاب الاجتهاد فی الاحکام از ابوالقاسم کوفی (د ۳۵۲ق/ ۹۶۳م) یاد کرد که مؤلف آنها، متکلمی امامی، اما با ویژگیهایی متفاوت با مکتب ابوسهل نوبختی بوده است. <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۲۶۶. </ref> | ||
نمونه برخورد جدلی متکلمان آن روزگار با مسأله رأی و قیاس را میتوان در آثار برجای مانده عالمانی چون [[ابنشاذان نیشابوری]] و [[ابن قبه رازی]] <ref>رازی، محمد بن قبه، نقض الاشهاد، ج۱، ص۹۹.</ref><ref>رازی، محمد بن قبه، نقض الاشهاد، ج۱، ص۱۰۹.</ref><ref>رازی، محمد بن قبه، نقض الاشهاد، ج۱، ص۱۱۳.</ref> باز یافت. اما از تعالیم متکلمان در مبحث اصولی حجیت خبر واحد، جبران ضعف استنادی اخبار آحاد به اجماع طایفه بر خبر است که ریشه در روایات و شیوههای پیشین امامیه دارد. و در آثار متکلمان، شکلی مدونتر به خود گرفته است؛ چنانکه مثلاً ابن قبه رازی (د اوایل سده ۴ق) در کتاب «نقض الاشهاد»، ضمن تضعیف اخبار آحاد و تکیه بر رواج اخبار دروغین به نقل از [[امام|ائمه]] (علیهالسلام)، بر اخذ به «ما یجمع علیه» از اخبار تأکید کرده است. <ref>رازی، محمد بن قبه، نقض الاشهاد، ج۱، ص۱۱۰.</ref> | نمونه برخورد جدلی متکلمان آن روزگار با مسأله رأی و قیاس را میتوان در آثار برجای مانده عالمانی چون [[ابنشاذان نیشابوری]] و [[ابن قبه رازی]] <ref>رازی، محمد بن قبه، نقض الاشهاد، ج۱، ص۹۹.</ref><ref>رازی، محمد بن قبه، نقض الاشهاد، ج۱، ص۱۰۹.</ref><ref>رازی، محمد بن قبه، نقض الاشهاد، ج۱، ص۱۱۳.</ref> باز یافت. اما از تعالیم متکلمان در مبحث اصولی حجیت خبر واحد، جبران ضعف استنادی اخبار آحاد به اجماع طایفه بر خبر است که ریشه در روایات و شیوههای پیشین امامیه دارد. و در آثار متکلمان، شکلی مدونتر به خود گرفته است؛ چنانکه مثلاً ابن قبه رازی (د اوایل سده ۴ق) در کتاب «نقض الاشهاد»، ضمن تضعیف اخبار آحاد و تکیه بر رواج اخبار دروغین به نقل از [[امام|ائمه]] (علیهالسلام)، بر اخذ به «ما یجمع علیه» از اخبار تأکید کرده است. <ref>رازی، محمد بن قبه، نقض الاشهاد، ج۱، ص۱۱۰.</ref> | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
=ابنجنید، مدافع قیاس در اصول امامی= | =ابنجنید، مدافع قیاس در اصول امامی= | ||
در نیمه دوم سده ۴ق، در محافل فقهی امامیه، [[ابنجنید اسکافی]] شخصیتی استثنایی است که با اتخاذ روشی نزدیک به روشهای اصحاب رأی، نظام [[فقه|فقهی]] - اصولی کاملاً متفاوتی را عرضه میکرد که به سختی میتوان در جستوجو از پیشینه، آن را با مکتبی خاص در میان مکاتب امامیه پیوسته دانست. ردیهای که ابنجنید بر زجّاجی نیشابوری نوشته، و در آن به دفاع از فضل بن شاذان برخاسته است <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۳۸۸. | در نیمه دوم سده ۴ق، در محافل فقهی امامیه، [[ابنجنید اسکافی]] شخصیتی استثنایی است که با اتخاذ روشی نزدیک به روشهای اصحاب رأی، نظام [[فقه|فقهی]] - اصولی کاملاً متفاوتی را عرضه میکرد که به سختی میتوان در جستوجو از پیشینه، آن را با مکتبی خاص در میان مکاتب امامیه پیوسته دانست. ردیهای که ابنجنید بر زجّاجی نیشابوری نوشته، و در آن به دفاع از فضل بن شاذان برخاسته است <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۳۸۸. </ref> - اگرچه درباره مندرجات آن آگاهی کافی در دست نیست - اجمالاً میتواند نشانگر این نکته باشد که ابنجنید شخصاً مایل بوده است تا اندیشه خود را در راستای اندیشه فضل و با قدری تعمیم در پیوند با مکتب هشام بن حکم رقم زند. | ||
ابنجنید در روشهای اصولی، برخلاف روش مشهور متکلمان و اصحاب حدیث امامی عصر خود، به صراحت حجیت قیاس و عمل به اجتهاد الرأی را مطرح میکرد و در این باره آثاری نیز پرداخته بود. <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، ج۱، ص۲۳۸.</ref><ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۳۸۷- ۳۸۸. | ابنجنید در روشهای اصولی، برخلاف روش مشهور متکلمان و اصحاب حدیث امامی عصر خود، به صراحت حجیت قیاس و عمل به اجتهاد الرأی را مطرح میکرد و در این باره آثاری نیز پرداخته بود. <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، ج۱، ص۲۳۸.</ref><ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۳۸۷- ۳۸۸. </ref> وی این روش خود را در مذهب امامی بدعت نمیشمرد و بر آن بود که مسأله قیاس و رأی، در دورهای میان روزگار ائمه (علیهالسلام) تا عصر او، در پس پردهای از ابهام و حتی ستر عامدانه دگرگون جلوهگر شده است. اگرچه ابنجنید این باور را در دو اثر اصولی مطرح ساخته است که اکنون در ردیف آثار از دسترفته جای گرفتهاند، اما عناوین این دو بهصورت کشف التمویه و الالباس علی اغمار الشیعة فی امرالقیاس و اظهار ماستره اهل العناد منالروایة عن ائمة العترة فی امر الاجتهاد <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۳۸۷- ۳۸۸. </ref> هر یک به اندازه کتابی در این باره، مطلب در بردارد. | ||
از ابنجنید تألیفی در دیگر زمینههای اصولی شناخته نشده است، اما بر پایه باورهای کلامیش در باب امامت، میتوان گفت به همان اندازه که پذیرش حجیت رأی و قیاس را میتوانست برتابد، نسبت به دیگر ادله ظنی نیز پذیرا بوده است. <ref>محمد مفید، «أجوبة المسائل السرویة»، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳، عده رسائل، قم، کتابخانه مفید.</ref><ref>محمد مفید، «المسائل الصاغانیة»، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۱، عده رسائل، قم، کتابخانه مفید.</ref> بر پایه تحلیل آراء فقهی نیز به دست میآید که وی در نظام اصولی خود، نسبت به ادله نقلی ظنی، چون ظواهر کتاب و اخبار آحاد روشی مساعد با فقیهان اهل سنت و به دور از فقیهان متکلم امامی داشتهاست. | از ابنجنید تألیفی در دیگر زمینههای اصولی شناخته نشده است، اما بر پایه باورهای کلامیش در باب امامت، میتوان گفت به همان اندازه که پذیرش حجیت رأی و قیاس را میتوانست برتابد، نسبت به دیگر ادله ظنی نیز پذیرا بوده است. <ref>محمد مفید، «أجوبة المسائل السرویة»، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳، عده رسائل، قم، کتابخانه مفید.</ref><ref>محمد مفید، «المسائل الصاغانیة»، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۱، عده رسائل، قم، کتابخانه مفید.</ref> بر پایه تحلیل آراء فقهی نیز به دست میآید که وی در نظام اصولی خود، نسبت به ادله نقلی ظنی، چون ظواهر کتاب و اخبار آحاد روشی مساعد با فقیهان اهل سنت و به دور از فقیهان متکلم امامی داشتهاست. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
=آموزش اصولی در حلقههای شیخ مفید و سید مرتضی= | =آموزش اصولی در حلقههای شیخ مفید و سید مرتضی= | ||
دو دهه پایانی سده ۴ق را باید نقطه عطفی در تاریخ اصول امامی دانست؛ چه، با ظهور [[شیخ مفید]] (د ۴۱۳ق/ ۱۰۲۲م) و پس از او [[سید مرتضی]] (د ۴۳۶ق/ ۱۰۴۴م)، دو فقیه متکلم، جریانی در عراق برای نظام دادن به مبانی فقه امامیه و تدوین [[اصول فقه]] پدید آمد که در پایه، ادامه مسیر پیشین متکلمان بود. با وجود تفاوتهایی که در جزئیات میان تعالیم این دو دیده میشد، در کلیات اندیشه اصولی آنان در یک سو قرار داشت. روش فقهی مفید و سید مرتضی به شیوه معمول متکلمان، بر پایه نفی حجیت خبر واحد بنا شده بود و به اخبار آحاد تنها در صورتی استناد میشد که مضمون آنها با قراینی خارجی تأیید گردد. <ref>مفید، محمد بن محمد، التذکرة، ج۱، ص۴۴. | دو دهه پایانی سده ۴ق را باید نقطه عطفی در تاریخ اصول امامی دانست؛ چه، با ظهور [[شیخ مفید]] (د ۴۱۳ق/ ۱۰۲۲م) و پس از او [[سید مرتضی]] (د ۴۳۶ق/ ۱۰۴۴م)، دو فقیه متکلم، جریانی در عراق برای نظام دادن به مبانی فقه امامیه و تدوین [[اصول فقه]] پدید آمد که در پایه، ادامه مسیر پیشین متکلمان بود. با وجود تفاوتهایی که در جزئیات میان تعالیم این دو دیده میشد، در کلیات اندیشه اصولی آنان در یک سو قرار داشت. روش فقهی مفید و سید مرتضی به شیوه معمول متکلمان، بر پایه نفی حجیت خبر واحد بنا شده بود و به اخبار آحاد تنها در صورتی استناد میشد که مضمون آنها با قراینی خارجی تأیید گردد. <ref>مفید، محمد بن محمد، التذکرة، ج۱، ص۴۴. </ref><ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۲، ص۵۱۷. </ref> | ||
شیخ مفید در مقایسهای که در اوائل المقالات خود مطرح نموده است، بر نفی حجیت خبر واحد به عنوان دیدگاه مشترک همفکران خود و غالب [[معتزله]] تکیه کرده، <ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.</ref> و در دیگر آثارش، به عنوان رهگشایی در بهکارگیری اخبار، اخذ به اخبار «مُجمعٌ علیه» در میان طایفه را لازم شمرده است. <ref>محمد مفید، «أجوبة المسائل السرویة»، ج۱، ص۷۴، عده رسائل، قم، کتابخانه مفید.</ref><ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۶. | شیخ مفید در مقایسهای که در اوائل المقالات خود مطرح نموده است، بر نفی حجیت خبر واحد به عنوان دیدگاه مشترک همفکران خود و غالب [[معتزله]] تکیه کرده، <ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.</ref> و در دیگر آثارش، به عنوان رهگشایی در بهکارگیری اخبار، اخذ به اخبار «مُجمعٌ علیه» در میان طایفه را لازم شمرده است. <ref>محمد مفید، «أجوبة المسائل السرویة»، ج۱، ص۷۴، عده رسائل، قم، کتابخانه مفید.</ref><ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۱۶. </ref> بهسان ابزاری در رفع خلا´ محسوس از نفی حجیت اخبار آحاد، کاربرد «اجماع طایفه امامیه» نیز به عنوان مستندی مستقل، در اندک بازماندهها از فقه استدلالی شیخ مفید دیده میشود <ref>محمد مفید، مسائل العویص، ج۱، ص۲۳، قم، ۱۴۱۳ق. </ref><ref>محمد مفید، مسائل العویص، ج۱، ص۲۴، قم، ۱۴۱۳ق. </ref><ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۲۱، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.</ref> و در فقه سید مرتضی کاربرد آن به اوج رسیده است. سید مرتضی خود به صراحت بیان کرده که از نظر او، استنباط بیشتر احکام شرعی بر پایه اجماع طایفه استوار است. <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۳۶۶. </ref><ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، ج۱، ص۲۷-۲۸. </ref> <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، ج۱، ص۸۱. </ref> | ||
شیخ مفید و سید مرتضی، پیشروان تألیف آثاری جامع در اصول فقه امامیهاند و پیش از ایشان، چنین آثاری به شکلی بنیادین و غیرجدلی در میان امامیه به تحریر نیامده است. کتاب التذکرة شیخ مفید، تألیفی فراگیر و مشتمل بر مباحث الفاظ و ادله، اما مختصر است <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۵ -۶.</ref> و با اندک فاصلهای، سید مرتضی، از شاگردان شیخ مفید به گردآوری کتاب الذریعة الی اصول الشریعه، دست یازیده است که نخستین تألیف مبسوط در اصول فقه امامی محسوب میگردد. شیخ مفید جز دو اثر یاد شده، آثاری هم در باب اجماع، قیاس و رأی تألیف کرده بوده، <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۴۰۲. | شیخ مفید و سید مرتضی، پیشروان تألیف آثاری جامع در اصول فقه امامیهاند و پیش از ایشان، چنین آثاری به شکلی بنیادین و غیرجدلی در میان امامیه به تحریر نیامده است. کتاب التذکرة شیخ مفید، تألیفی فراگیر و مشتمل بر مباحث الفاظ و ادله، اما مختصر است <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۵ -۶.</ref> و با اندک فاصلهای، سید مرتضی، از شاگردان شیخ مفید به گردآوری کتاب الذریعة الی اصول الشریعه، دست یازیده است که نخستین تألیف مبسوط در اصول فقه امامی محسوب میگردد. شیخ مفید جز دو اثر یاد شده، آثاری هم در باب اجماع، قیاس و رأی تألیف کرده بوده، <ref>نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۴۰۲. </ref> و سید مرتضی نیز در رسالههایی با عناوین «جواب المسائل التبانیات» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۷ - ۹۶. </ref> «مسألة فی الاجماع» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضیل، ج۳، ص۲۰۱ - ۲۰۵. </ref> «عدم تخطئة العامل بخبر الواحد» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۲. </ref>) و «ابطال العمل باخبار الاحاد» <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، ج۳، ص۳۰۹-۳۱۳. </ref> به خصوص به بررسی دو مبحث اصولی اجماع و خبر واحد پرداخته است. | ||
در بررسی سرفصلها، جالب توجه است که در التذکرة شیخ مفید، بحث در چارچوبی کاملاً متفاوت با چارچوب معمول در کتب اصولی، از جمله الذریعه شکل گرفته، و «اصول احکام شرعی» سه چیز شمرده شده است: نخست کتاب خدا، دیگر سنت پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) و سپس اقوال ائمة طاهرین (علیهالسلام)، و در پی آن، راههای رسیدن به شناختِ (حکم) مشروع از این اصول سهگانه، عقل، زبان (لسان) و اخبار دانسته شده است. <ref>مفید، محمد بن محمد، التذکرة، ج۱، ص۲۸. | در بررسی سرفصلها، جالب توجه است که در التذکرة شیخ مفید، بحث در چارچوبی کاملاً متفاوت با چارچوب معمول در کتب اصولی، از جمله الذریعه شکل گرفته، و «اصول احکام شرعی» سه چیز شمرده شده است: نخست کتاب خدا، دیگر سنت پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) و سپس اقوال ائمة طاهرین (علیهالسلام)، و در پی آن، راههای رسیدن به شناختِ (حکم) مشروع از این اصول سهگانه، عقل، زبان (لسان) و اخبار دانسته شده است. <ref>مفید، محمد بن محمد، التذکرة، ج۱، ص۲۸. </ref> | ||
=شیخ طوسی و پیروان و نقادان آراء وی= | =شیخ طوسی و پیروان و نقادان آراء وی= | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
همچنین از دریچه نگرش نظری و بدون اعتنا به ارزش کاربردی، باید یادآور شد که اجماع طایفه در نظریه اصولی شیخ طوسی، همچنان از جایگاهی پراهمیت برخوردار بود، <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۲۴۵.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۲.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۳.</ref> اگرچه با عطف نظر به ژرفنا، انتظار میرفت که گسترش دامنه عمل به اخبار، به طور طبیعی از منزلت اجماع در اصول شیخ طوسی کاسته باشد. | همچنین از دریچه نگرش نظری و بدون اعتنا به ارزش کاربردی، باید یادآور شد که اجماع طایفه در نظریه اصولی شیخ طوسی، همچنان از جایگاهی پراهمیت برخوردار بود، <ref>طوسی، محمد بن حسن، عدة الاصول، ج۱، ص۲۴۵.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۲.</ref><ref>طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۳.</ref> اگرچه با عطف نظر به ژرفنا، انتظار میرفت که گسترش دامنه عمل به اخبار، به طور طبیعی از منزلت اجماع در اصول شیخ طوسی کاسته باشد. | ||
آراء و نظریات اصولی شیخ طوسی، در اثری با عنوان عُدة الاصول گرد آمده که همواره از متون پرتداول در محافل امامی بوده است. گفتنی است که شخصیت شیخ طوسی، به عنوان | آراء و نظریات اصولی شیخ طوسی، در اثری با عنوان عُدة الاصول گرد آمده که همواره از متون پرتداول در محافل امامی بوده است. گفتنی است که شخصیت شیخ طوسی، به عنوان «شیخ الطائفه»، در محافل امامیه پس از خود، اثری ماندنی برجای گذارده، و مباحث اصولی در دورههای بعد، بیشتر بر پایه آراء و نظریات وی بوده است، تا آنجا که سدیدالدین حمصی، فقیهان پس از طوسی را مقلدان او شمرده است. <ref>ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المحجة، ج۱، ص۱۲۷. </ref> با این حال، نباید جایگاه سید مرتضی را در کنار شیخ طوسی، و جایگاه اندیشههای آزاد را به کلی نادیده گرفت و آموزشهای اصولی پس از شیخ را به یکباره تکرار تعلیمات وی انگاشت، بلکه باید شواهدی افزون جستوجوکرد که بتواند تاریخ نه چندان روشن اصول امامیه در فاصله میان شیخ تا محققان حله را روشنتر سازد. | ||
در دهههای پایانی سده ۵ق/ ۱۱م و در طول سده ۶ق/ ۱۲م آثار متعددی در اصول امامی نوشته شده که با در دست نبودن نسخهای و توضیحی، به دشواری میتوان درباره محتوای آنها نظری ابراز کرد، اما دست کم میتوان بر پایه اندک آگاهی موجود خطوط کلی را تمییز داد. چنین نمینماید که ابوبکر احمد بن حسین خُزاعی نیشابوری، از عالمان میانه سده ۵ق و از شاگردان سید مرتضی و شیخ طوسی در کتابش با عنوان المفتاح فی الاصول، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۸، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> آموختههای خود از سید را به کلی وانهاده باشد، چنانکه عالمی چون عمادالدین طبری در اواخر سده ۵ واوایل سده ۶ق، با وجود دور بودن از عصر سید مرتضی و پرورش یافتن در محفل درس ابوعلی طوسی، فرزند و مروج آراء شیخ، در تألیف اصولی خود با عنوان شرح مسائل الذریعه، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> و علی بن زید بیهقی (د ۵۶۵ق/ ۱۱۷۰م) در نوشتهاش با عنوان تلخیص مسائل من الذریعه <ref>ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۱۸-۱۹. | در دهههای پایانی سده ۵ق/ ۱۱م و در طول سده ۶ق/ ۱۲م آثار متعددی در اصول امامی نوشته شده که با در دست نبودن نسخهای و توضیحی، به دشواری میتوان درباره محتوای آنها نظری ابراز کرد، اما دست کم میتوان بر پایه اندک آگاهی موجود خطوط کلی را تمییز داد. چنین نمینماید که ابوبکر احمد بن حسین خُزاعی نیشابوری، از عالمان میانه سده ۵ق و از شاگردان سید مرتضی و شیخ طوسی در کتابش با عنوان المفتاح فی الاصول، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۸، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> آموختههای خود از سید را به کلی وانهاده باشد، چنانکه عالمی چون عمادالدین طبری در اواخر سده ۵ واوایل سده ۶ق، با وجود دور بودن از عصر سید مرتضی و پرورش یافتن در محفل درس ابوعلی طوسی، فرزند و مروج آراء شیخ، در تألیف اصولی خود با عنوان شرح مسائل الذریعه، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> و علی بن زید بیهقی (د ۵۶۵ق/ ۱۱۷۰م) در نوشتهاش با عنوان تلخیص مسائل من الذریعه <ref>ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۱۸-۱۹. </ref> به تعالیم اصولی سید توجه تمام داشتهاند. <ref>یاقوت حموی، معجم الادباء، ج۱۳، ص۲۲۵.</ref> | ||
درباره تألیفی از عبدالله بن احمد بن ابیمطیع در اوایل قرن ۶ق با عنوان کتاب الاجتهاد، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۱۱۸، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> تنها حدس منطقی آن است که اثری جدلی در رد بر رأیگرایان، و به تعبیری ملموستر، ظاهراً حنفیان بوده باشد، چه، برای تلقی مثبت از اصطلاح اجتهاد درمحافل امامیه، تا سده ۷ق/ ۱۳م سابقهای شناخته نشده است. | درباره تألیفی از عبدالله بن احمد بن ابیمطیع در اوایل قرن ۶ق با عنوان کتاب الاجتهاد، <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۱۱۸، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> تنها حدس منطقی آن است که اثری جدلی در رد بر رأیگرایان، و به تعبیری ملموستر، ظاهراً حنفیان بوده باشد، چه، برای تلقی مثبت از اصطلاح اجتهاد درمحافل امامیه، تا سده ۷ق/ ۱۳م سابقهای شناخته نشده است. | ||
در فاصله بین شیخ طوسی و اصول نویسان مکتب حله، تنها اثر برجای مانده در اصول، نیمه نخست از کتاب [[غنیة النزوع]] ابن زهره حلبی (د ۵۸۵ق/ ۱۱۸۹م) است که مستندی مهم برای مطالعه در تاریخ اصول امامی در این دوره به شمار میآید. ابنزهره بحث خود را در مباحث الفاظ، با طرح موضوعاتی چون مسائل امر و نهی، مبحث عموم و خصوص، حجیت مفهوم مخالف و نسخ آغاز کرده، و گفتار را با مباحث ادله - مشتمل بر بحث از اخبار، اجماع، قیاس و استصحاب - ادامه داده، و در محتوا و موضعگیریها، به اصول سید مرتضی بسیار نزدیک بودهاست. آگاهی از شخصیت سدید الدین حمصی - عالم نامدار ایرانی در میانه سده ۶ق - ویژگی کتاب اصولی از دست رفته او با عنوان المصادر فی اصول الفقه <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> را تا اندازهای روشنمیسازد؛ چه، حمصی از مشهورترین فقیهان امامی است که در سده ۶ق/ ۱۲م، شانه به شانه ابنادریس و ابنزهره، به نقد اصول و روش فقهی شیخ طوسی برخاسته است. <ref>ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المحجة، ج۱، ص۱۲۷. | در فاصله بین شیخ طوسی و اصول نویسان مکتب حله، تنها اثر برجای مانده در اصول، نیمه نخست از کتاب [[غنیة النزوع]] ابن زهره حلبی (د ۵۸۵ق/ ۱۱۸۹م) است که مستندی مهم برای مطالعه در تاریخ اصول امامی در این دوره به شمار میآید. ابنزهره بحث خود را در مباحث الفاظ، با طرح موضوعاتی چون مسائل امر و نهی، مبحث عموم و خصوص، حجیت مفهوم مخالف و نسخ آغاز کرده، و گفتار را با مباحث ادله - مشتمل بر بحث از اخبار، اجماع، قیاس و استصحاب - ادامه داده، و در محتوا و موضعگیریها، به اصول سید مرتضی بسیار نزدیک بودهاست. آگاهی از شخصیت سدید الدین حمصی - عالم نامدار ایرانی در میانه سده ۶ق - ویژگی کتاب اصولی از دست رفته او با عنوان المصادر فی اصول الفقه <ref>علی منتجب الدین، فهرست، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق.</ref> را تا اندازهای روشنمیسازد؛ چه، حمصی از مشهورترین فقیهان امامی است که در سده ۶ق/ ۱۲م، شانه به شانه ابنادریس و ابنزهره، به نقد اصول و روش فقهی شیخ طوسی برخاسته است. <ref>ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المحجة، ج۱، ص۱۲۷. </ref> | ||
آنچه به عنوان ویژگی مشترک میان نقادان شیخ طوسی میتوان یافت، ارزیابی آنان از اصول و روش فقهی سید مرتضی است که آنان گاه مواضع او را از شیخ مستحکمتر مییافته، و به صراحت یا بیتصریح، به دفاع از آن مواضع برمیخاستهاند و تکیه بر موضع اصولی متکلمان در نفی حجیت خبر واحد، شاخص این گرایشهاست. <ref>حمزه ابنزهره، «غنیة النزوع»، ج۱، ص۵۳۷، الجوامع الفقهیة، تهران، ۱۳۷۶ق.</ref><ref>محمد ابن ادریس، السرائر، ج۱، ص۳، تهران، ۱۲۷۰ق. | آنچه به عنوان ویژگی مشترک میان نقادان شیخ طوسی میتوان یافت، ارزیابی آنان از اصول و روش فقهی سید مرتضی است که آنان گاه مواضع او را از شیخ مستحکمتر مییافته، و به صراحت یا بیتصریح، به دفاع از آن مواضع برمیخاستهاند و تکیه بر موضع اصولی متکلمان در نفی حجیت خبر واحد، شاخص این گرایشهاست. <ref>حمزه ابنزهره، «غنیة النزوع»، ج۱، ص۵۳۷، الجوامع الفقهیة، تهران، ۱۳۷۶ق.</ref><ref>محمد ابن ادریس، السرائر، ج۱، ص۳، تهران، ۱۲۷۰ق. </ref> | ||
تا آنجا که دانسته است، نخستین منبع امامی که از ادله اربعه سخن گفته، و عقل را چهارمین آنها شمرده، کتاب فقهی [[السرائر]] [[ابن ادریس حلی]] (د ۵۹۸ق/ ۱۲۰۲م) است که مؤلف در مقدمه آن به اجمال چنین آورده: تنها در صورت فقدان دلیلی از کتاب، سنت و اجماع به دلیل عقل تمسک میگردد. <ref>محمد ابن ادریس، السرائر، ج۱، ص۳، تهران، ۱۲۷۰ق. | تا آنجا که دانسته است، نخستین منبع امامی که از ادله اربعه سخن گفته، و عقل را چهارمین آنها شمرده، کتاب فقهی [[السرائر]] [[ابن ادریس حلی]] (د ۵۹۸ق/ ۱۲۰۲م) است که مؤلف در مقدمه آن به اجمال چنین آورده: تنها در صورت فقدان دلیلی از کتاب، سنت و اجماع به دلیل عقل تمسک میگردد. <ref>محمد ابن ادریس، السرائر، ج۱، ص۳، تهران، ۱۲۷۰ق. </ref> اگر چه ابن ادریس توضیحی بر این گفته خویش نمیافزاید، ولی با شناخت موجود از شیوه فقهی او و نیز با توجه به تمایزی که بین ادله سه گانه و دلیل عقل از حیث رتبه در استناد قائل شده است، میتوان برداشت کرد که مقصود او از دلیل عقل، چیزی جز «اصول عقلی» نبوده است. این برخورد ابن ادریس با برخورد غزالی قابل مقایسه است که «دلیل العقل» را چهارمین از ادله فقه شمرده، و در توضیح، آن را به اصل برائت باز گردانیده است. | ||
=تحول اصولی در مکتب حله= | =تحول اصولی در مکتب حله= | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
=تقابل اندیشه اخباری و اصولی= | =تقابل اندیشه اخباری و اصولی= | ||
همزمان با شکل گرفتن مکتب اصولی حله، نفی شیوههای اصولی و منحصر دانستن مأخذ احکام در نصوص ائمه (علیهالسلام)، در کنار نفی تقلید به عنوان دو رکن اصلی تفکر «اخباری» در همان محیط حله، در حال شکل گرفتن بود و جلوهای از آن در آثار رضیالدین ابن طاووس (د ۶۶۴ق/ ۱۲۶۶م) دیده میشد، <ref>علی ابنطاووس، «رسالة فی عدم مضایقة الفوائت»، ج۱، ص۳۴۶، به کوشش محمد علی طباطبایی مراغی، تراثنا، ۱۴۰۷ق.</ref><ref>علی ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المحجة، ج۱، ص۱۲۷. | همزمان با شکل گرفتن مکتب اصولی حله، نفی شیوههای اصولی و منحصر دانستن مأخذ احکام در نصوص ائمه (علیهالسلام)، در کنار نفی تقلید به عنوان دو رکن اصلی تفکر «اخباری» در همان محیط حله، در حال شکل گرفتن بود و جلوهای از آن در آثار رضیالدین ابن طاووس (د ۶۶۴ق/ ۱۲۶۶م) دیده میشد، <ref>علی ابنطاووس، «رسالة فی عدم مضایقة الفوائت»، ج۱، ص۳۴۶، به کوشش محمد علی طباطبایی مراغی، تراثنا، ۱۴۰۷ق.</ref><ref>علی ابن طاووس، علی بن موسی، کشف المحجة، ج۱، ص۱۲۷. </ref> اما این طرز فکر، تا چندین سده صورت مکتبی متشکل به خود نگرفت. | ||
[[امین استرابادی]] (د ۱۰۳۳ق/ ۱۶۲۴م)، به عنوان نخستین کسی که اندیشههای اخباری را تدوین کرده، و آن را در قالب نظریهای ضد اصولی مطرح ساختهاست، در تاریخ فقه شناخته میشود، هر چند که او نظریه خود را نه اندیشهای نو، بلکه دنباله حرکت اصحاب حدیث امامی میشمرده است. <ref>استرآبادی، محمد امین، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۴۷- ۴۸.</ref> وی در آثار خود، به ویژه الفوائد المدنیه، شیوههای اصولی حلیان را به نقد گرفته، آنها را اقتباسی از اصول اهل سنت و ناسازگار با ساختار اصلی فقه امامی دانسته است. او در ستیز با منابع ظنی، حتی ظواهر کتاب الله را از حجیت به دور دانسته، و با طرح این نظریه که تنها راه دستیابی بر مضامین کتاب و سنت نبوی، اخبار ائمه (علیهالسلام) است، عملاً اخبار را دلیل منحصر شمرده است. <ref>استرآبادی، محمد امین، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۱۷.</ref> دلیل اجماع، در این میان وضع خاصی داشت و از سوی هر دو مکتب تضعیف میشد؛ چه در اندیشه اخباریان اساساً اجماع را اعتباری نبود <ref>استرآبادی، محمد امین، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۱۷.</ref> و در جانب اصولیان، به رغم برخی تلاشها در دفاعی از اعتبار آن، <ref>قمی، ابوالقاسم، قوانین الاصول، ج۱، ص۳۶۹. | [[امین استرابادی]] (د ۱۰۳۳ق/ ۱۶۲۴م)، به عنوان نخستین کسی که اندیشههای اخباری را تدوین کرده، و آن را در قالب نظریهای ضد اصولی مطرح ساختهاست، در تاریخ فقه شناخته میشود، هر چند که او نظریه خود را نه اندیشهای نو، بلکه دنباله حرکت اصحاب حدیث امامی میشمرده است. <ref>استرآبادی، محمد امین، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۴۷- ۴۸.</ref> وی در آثار خود، به ویژه الفوائد المدنیه، شیوههای اصولی حلیان را به نقد گرفته، آنها را اقتباسی از اصول اهل سنت و ناسازگار با ساختار اصلی فقه امامی دانسته است. او در ستیز با منابع ظنی، حتی ظواهر کتاب الله را از حجیت به دور دانسته، و با طرح این نظریه که تنها راه دستیابی بر مضامین کتاب و سنت نبوی، اخبار ائمه (علیهالسلام) است، عملاً اخبار را دلیل منحصر شمرده است. <ref>استرآبادی، محمد امین، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۱۷.</ref> دلیل اجماع، در این میان وضع خاصی داشت و از سوی هر دو مکتب تضعیف میشد؛ چه در اندیشه اخباریان اساساً اجماع را اعتباری نبود <ref>استرآبادی، محمد امین، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۱۷.</ref> و در جانب اصولیان، به رغم برخی تلاشها در دفاعی از اعتبار آن، <ref>قمی، ابوالقاسم، قوانین الاصول، ج۱، ص۳۶۹. </ref> انتقاداتی سخت بر آن وارد گشته بود. | ||
در میانه سده ۱۲ق/ ۱۸م عالمانی معتدل از جناح اخباریان دست به قلم بردند که خود صاحب نظریهای اصولی، و در برخوردی منصفانه با علم اصول، بخشی از روشهای اصولی و استدلالات اصولیان را پذیرا بودند. از نتایج این حرکت باید به آثاری چون شرح وافیه از صدرالدین همدانی، مقدمه حدائق از شیخ یوسف بحرانی و نخبة الاصول محمد بن علی بحرانی یاد کرد که از دیدگاهی، خود آثاری اصولیند. همین حرکت، زمینه لازم را فراهم ساخت تا در اواخر آن سده، وحید بهبهانی (د ۱۲۰۵ق/ ۱۷۹۱م)، فقه مبتنی بر اصول را در محافل فقه امامی، جانی دوباره بخشد. <ref>قمی، ابوالقاسم، قوانین الاصول، ج۱، ص۳۶۹.</ref> | در میانه سده ۱۲ق/ ۱۸م عالمانی معتدل از جناح اخباریان دست به قلم بردند که خود صاحب نظریهای اصولی، و در برخوردی منصفانه با علم اصول، بخشی از روشهای اصولی و استدلالات اصولیان را پذیرا بودند. از نتایج این حرکت باید به آثاری چون شرح وافیه از صدرالدین همدانی، مقدمه حدائق از شیخ یوسف بحرانی و نخبة الاصول محمد بن علی بحرانی یاد کرد که از دیدگاهی، خود آثاری اصولیند. همین حرکت، زمینه لازم را فراهم ساخت تا در اواخر آن سده، وحید بهبهانی (د ۱۲۰۵ق/ ۱۷۹۱م)، فقه مبتنی بر اصول را در محافل فقه امامی، جانی دوباره بخشد. <ref>قمی، ابوالقاسم، قوانین الاصول، ج۱، ص۳۶۹.</ref> | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
=منبع= | =منبع= | ||
[http://lib.eshia.ir/23022/9/3637 دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «أصول فقه»، ج۹، ص۳۶۳۷.] | [http://lib.eshia.ir/23022/9/3637 دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «أصول فقه»، ج۹، ص۳۶۳۷.] | ||
[http://lib.eshia.ir/71601/1/215 فرهنگ نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۲۱۵، برگرفته از مقاله «اصول فقه (حوزه اصلی)».] | [http://lib.eshia.ir/71601/1/215 فرهنگ نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۲۱۵، برگرفته از مقاله «اصول فقه (حوزه اصلی)».] | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: اصول فقه]] | [[رده:اصول فقه]] | ||
[[رده: علوم اسلامی]] | [[رده:علوم اسلامی]] |