۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
در مصر امور این کشور پس از شکست قیام عرابی پاشا که اهدافی ضداستعماری و ضداستبدادی را تعقیب میکرد، تحت نظارت و کنترل کامل انگلیس قرار گرفته بود. حضور مستقیم استعمار [[انگلیس]]، روند تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی [[مصر]] را مختل کرد. بلافاصله پس از سلطه بریتانیا بر مصر تغییر زبان عربی به زبان انگلیسی و تعیین زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی آموزشی و محدود کردن آموزش به تربیت کادرهای اداری و حکومتی در دستور کار اشغالگران انگلیسی قرار گرفت.<ref>عبدالرازق، ۱۹۹۵،ج۱: ۱۲۸</ref> | در مصر امور این کشور پس از شکست قیام عرابی پاشا که اهدافی ضداستعماری و ضداستبدادی را تعقیب میکرد، تحت نظارت و کنترل کامل انگلیس قرار گرفته بود. حضور مستقیم استعمار [[انگلیس]]، روند تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی [[مصر]] را مختل کرد. بلافاصله پس از سلطه بریتانیا بر مصر تغییر زبان عربی به زبان انگلیسی و تعیین زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی آموزشی و محدود کردن آموزش به تربیت کادرهای اداری و حکومتی در دستور کار اشغالگران انگلیسی قرار گرفت.<ref>عبدالرازق، ۱۹۹۵،ج۱: ۱۲۸</ref> | ||
روایت ا.ن.کلنیژن جغرافی دان روسی از اوضاع سیاسی - اجتماعی و مظاهر زندگی شهری [[قاهره]] و دیگر شهرهای بزرگ مصر در این سالها به کفایت گویاست. وی به هنگام دیدار از مصر در سال ۱۸۹۵م مینویسد: «ناوگانها و کشتیهای بیشمار و ژاندارمهای انگلیسی در بندرگاهها، نیروهای انگلیسی در قلعهها، وزیران و کارمندان نامحدود انگلیسی، مدیران اداری انگلیسی، فروشگاههای انگلیسی، جامههای انگلیسی، زبان انگلیسی، بازیهای انگلیسی و مهمتر از همه کلانسرمایهداران و رباخوران انگلیسی هستند که مصر را تسخیر کردهاند.» <ref>لوین، ۱۳۷۸: ۱۵۱-۱۵۲</ref> | روایت ا. ن.کلنیژن جغرافی دان روسی از اوضاع سیاسی - اجتماعی و مظاهر زندگی شهری [[قاهره]] و دیگر شهرهای بزرگ مصر در این سالها به کفایت گویاست. وی به هنگام دیدار از مصر در سال ۱۸۹۵م مینویسد: «ناوگانها و کشتیهای بیشمار و ژاندارمهای انگلیسی در بندرگاهها، نیروهای انگلیسی در قلعهها، وزیران و کارمندان نامحدود انگلیسی، مدیران اداری انگلیسی، فروشگاههای انگلیسی، جامههای انگلیسی، زبان انگلیسی، بازیهای انگلیسی و مهمتر از همه کلانسرمایهداران و رباخوران انگلیسی هستند که مصر را تسخیر کردهاند.» <ref>لوین، ۱۳۷۸: ۱۵۱-۱۵۲</ref> | ||
==قیام فکری شیخ محمد عبده== | == قیام فکری شیخ محمد عبده == | ||
[[شیخ محمد عبده]] در چنین شرایطی در مصر پرچم [[جنبش اصلاح اندیشه دینی]] را به دست گرفت. او به علل و دلایلی که از حوصله این نوشتار خارج است از روح حماسی و انقلابی سید جمال فاصله گرفت و میراثدار روح اصلاحی و تئوریک اندیشههای سید جمال شد و جنبش اعتدالی اصلاحی دینی در مصر پایهگذاری کرد. | [[شیخ محمد عبده]] در چنین شرایطی در مصر پرچم [[جنبش اصلاح اندیشه دینی]] را به دست گرفت. او به علل و دلایلی که از حوصله این نوشتار خارج است از روح حماسی و انقلابی سید جمال فاصله گرفت و میراثدار روح اصلاحی و تئوریک اندیشههای سید جمال شد و جنبش اعتدالی اصلاحی دینی در مصر پایهگذاری کرد. | ||
عبده و شاگردانش نسبت به غرب رویکردی معتدل داشتند و بدور از خوشبینی مفرط نسل قبل، درعین تاکید بر اخذ دستاوردهای علمی و تمدنی از غرب به نیات استعمارگرانه اروپا آگاه بودند. توجه و اهتمام رهبران جنبش اعتدالی اصلاحی در مصر به مقولات فرهنگی و اجتماعی موجب میشد آنان فراتر از دستاوردهای | عبده و شاگردانش نسبت به غرب رویکردی معتدل داشتند و بدور از خوشبینی مفرط نسل قبل، درعین تاکید بر اخذ دستاوردهای علمی و تمدنی از غرب به نیات استعمارگرانه اروپا آگاه بودند. توجه و اهتمام رهبران جنبش اعتدالی اصلاحی در مصر به مقولات فرهنگی و اجتماعی موجب میشد آنان فراتر از دستاوردهای علمی، به یافتههای انسان اروپایی در حوزه اندیشه اجتماعی نیز توجه داشته باشند. از این رو برخلاف افکار پیشگامان نوسازی در دوران اولیه، مشکل انحطاط و عقب ماندگی را تنها در عقب ماندگی علمی و امور دیوانی نمیدیدند، بلکه بیش و پیش از آن به انحطاط فکری و اجتماعی توجه داشتند. اهتمام رهبران جنبش اعتدالی اصلاحی در مصر به مقولات فرهنگی و اجتماعی موجب میشد آنان فراتر از دستاوردهای علمی، به یافتههای انسان اروپایی در حوزه اندیشه اجتماعی نیز اهمیت دهند و در غث و ثمین دستاوردهای اروپاییان در این حوزه و جذب آگاهانه عناصر مثبت اندیشه جدید و سازگار کردن آن با فرهنگ و اندیشه اسلامی به گونهای که به رشد و اصلاح و نجات جامعه از انحطاط و عقب ماندگی بینجامد، تردید نکنند. | ||
آنان همچنین به خوبی دریافته بودند که ریشه کن کردن استبداد و ایجاد دولت ملی صرفا با اصلاح و نوسازی در سطح حاکمیت، از نوع «تنظیمات» [[ترکیه]] [[عثمانی]] و یا با انقلاب علیه نظام حاکم که ایده استادش [[سید جمال الدین اسد آبادی|سید جمال]] بود، محقق نخواهد شد. از نظر عبده برکندن ریشه استبداد در گرو رشد آگاهی و ارتقای فرهنگی جامعه بود<ref>بلقزیز۲۰۰۴: ۵۷</ref> | آنان همچنین به خوبی دریافته بودند که ریشه کن کردن استبداد و ایجاد دولت ملی صرفا با اصلاح و نوسازی در سطح حاکمیت، از نوع «تنظیمات» [[ترکیه]] [[عثمانی]] و یا با انقلاب علیه نظام حاکم که ایده استادش [[سید جمال الدین اسد آبادی|سید جمال]] بود، محقق نخواهد شد. از نظر عبده برکندن ریشه استبداد در گرو رشد آگاهی و ارتقای فرهنگی جامعه بود<ref>بلقزیز۲۰۰۴: ۵۷</ref> | ||
==سخن کواکبی درباره آزادی== | == سخن کواکبی درباره آزادی == | ||
[[کواکبی]] یکی دیگر از پرچمداران اندیشه اصلاحی اعتدالی این دوره درباره نقش زمینهها و آگاهیهای اجتماعی و فرهنگی در استقرار دموکراسی میگوید: «بسا بود که آزادی خود بهخود به ملتی رسد و همچنین از آن نیز سودی برای آنها نباشد، چه اندکی بگذرد که آن آزادی به استبداد سخت ناهنجار منقلب گردد...وسیلهای کارآمد ملت است و قاطع دنباله استبداد میباشد. آن وسیله ترقی ملت است در ادراک و احساس و این ترقی میسر نگردد جز به تعالیم علوم...»<ref>کواکبی، ۱۳۶۳: ۱۹۵-۱۹۷</ref> | [[کواکبی]] یکی دیگر از پرچمداران اندیشه اصلاحی اعتدالی این دوره درباره نقش زمینهها و آگاهیهای اجتماعی و فرهنگی در استقرار دموکراسی میگوید: «بسا بود که آزادی خود بهخود به ملتی رسد و همچنین از آن نیز سودی برای آنها نباشد، چه اندکی بگذرد که آن آزادی به استبداد سخت ناهنجار منقلب گردد...وسیلهای کارآمد ملت است و قاطع دنباله استبداد میباشد. آن وسیله ترقی ملت است در ادراک و احساس و این ترقی میسر نگردد جز به تعالیم علوم...»<ref>کواکبی، ۱۳۶۳: ۱۹۵-۱۹۷</ref> | ||
==سخن رشید رضا درباره آزادی و استبداد== | == سخن رشید رضا درباره آزادی و استبداد == | ||
سخن [[رشید رضا|رشید رضا]] درباره آزادی و استبداد در مجله المنار این رویکرد واقع بینانه را به وضوح نشان میدهد: | سخن [[رشید رضا|رشید رضا]] درباره آزادی و استبداد در مجله المنار این رویکرد واقع بینانه را به وضوح نشان میدهد: | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
نائینی به پیروی از استاد خود [[آخوند خراسانی]] و همچون شیخ محمد عبده نوآوریهای جالب توجهی در حوزه اندیشه سیاسی دینی دارد. او همانند عبده توحید را مغایر و ضد استبداد میداند<ref>نائینی، ۱۳۷۸: ۵۱ و رشید رضا، ۴: ۶۰</ref>، همچون او حکومت استبدادی را بدعتی در دین میداند<ref>نائینی، ۱۳۷۸: ۵۹ و رشید رضا، ۱۹۸۷، ج۴: ۲۰۴</ref>، همچون او نظر دینی خود مبنی بر ضرورت مشارکت مردم در اداره امور خویش و دخالت در حوزه عمومی را مستند به آموزههای دینی نظیر شورا و امر به معروف و نهی از منکر میکند<ref>نائینی، ۱۳۷۸: ۱۰۹و رشید رضا، ۱۹۸۷، ۴: ۳۰- ۶۰و۵: ۱۹۸و۱۹۹</ref> و همچون او میکوشد صورتی از حکومت دینی سازگار با دموکراسی و برخوردار از پارلمان و انتخابات و... به دست دهد.<ref>نائینی، ۱۳۷۸: ۸۷؛ رشید رضا، ۱۹۸۷، ۵: ۱۹۸و۱۹۹</ref> | نائینی به پیروی از استاد خود [[آخوند خراسانی]] و همچون شیخ محمد عبده نوآوریهای جالب توجهی در حوزه اندیشه سیاسی دینی دارد. او همانند عبده توحید را مغایر و ضد استبداد میداند<ref>نائینی، ۱۳۷۸: ۵۱ و رشید رضا، ۴: ۶۰</ref>، همچون او حکومت استبدادی را بدعتی در دین میداند<ref>نائینی، ۱۳۷۸: ۵۹ و رشید رضا، ۱۹۸۷، ج۴: ۲۰۴</ref>، همچون او نظر دینی خود مبنی بر ضرورت مشارکت مردم در اداره امور خویش و دخالت در حوزه عمومی را مستند به آموزههای دینی نظیر شورا و امر به معروف و نهی از منکر میکند<ref>نائینی، ۱۳۷۸: ۱۰۹و رشید رضا، ۱۹۸۷، ۴: ۳۰- ۶۰و۵: ۱۹۸و۱۹۹</ref> و همچون او میکوشد صورتی از حکومت دینی سازگار با دموکراسی و برخوردار از پارلمان و انتخابات و... به دست دهد.<ref>نائینی، ۱۳۷۸: ۸۷؛ رشید رضا، ۱۹۸۷، ۵: ۱۹۸و۱۹۹</ref> | ||
به هر حال همانگونه که عبده در مصر اولین متفکر مسلمانی است که میکوشد با اجتهاد در اندیشه سیاسی سنتی اسلامی در عالم اهل | به هر حال همانگونه که عبده در مصر اولین متفکر مسلمانی است که میکوشد با اجتهاد در اندیشه سیاسی سنتی اسلامی در عالم اهل سنت، از نظریه خلافت به روایت سنتی آن فراتر رود و نظریه حکومت دینی سازگار با مشارکت و نظارت مردم در امر حکومت ارائه دهد، نائینی نیزاولین فقیه بنام شیعی است که امر سیاست و حکومت را از احکام غیبت خارج و به امری عمومی تحویل کرد و با اجتهاد در اندیشه سیاسی شیعی دوران خود، مجال مشارکت سیاسی را علاوه بر فقهای عدول برای تمامی مسلمانان فراهم نمود<ref>بلقزیز، ۲۰۰۴: ۷۶</ref> و ایده حق تصرف فقیه عادل در امر عمومی را که باور رایج آن روز بود، با ایده پارلمان و انتخاب درآمیخت و وظایف نواب عام را به نواب ملت در مجلس شورا منتقل کرد. | ||
=افول جریان اعتدالی اصلاحی در مصر و عوامل آن= | =افول جریان اعتدالی اصلاحی در مصر و عوامل آن= | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
از آغاز قرن بیستم، گفتمان اصلاح دینی که تا آن زمان گفتمان برتر و دستکم قدرتمندی بود، رو به ضعف نهاد. عوامل این افول عبارتند از: | از آغاز قرن بیستم، گفتمان اصلاح دینی که تا آن زمان گفتمان برتر و دستکم قدرتمندی بود، رو به ضعف نهاد. عوامل این افول عبارتند از: | ||
==گرایشات ناسیونالیستی== | == گرایشات ناسیونالیستی == | ||
با آشکار شدن گرایشات ناسیونالیستی [[جمعیت اتحاد و ترقی]] که از سال ۱۹۰۸م در [[ترکیه]] به قدرت رسیده بود، جریان [[ناسیونالیسم عربی]] که تا آن زمان بر عدم مرکزیت اداری و یا حداکثر بر اتحاد جامعه دول اسلامی با محوریت [[حکومت عثمانی]] تاکید میکرد، بهتدریج بهسمت اندیشههای استقلالطلبانه و تاسیس دول مستقل از دولت عثمانی پیش رفت. تحرک و فعالیت ناسیونالیستهای سکولار و بهویژه مسیحی عرب در این تحول نقش مهمی ایفا کرد. اعدام تعدادی از متفکران عرب نظیر عبدالحمید الزهراوی در سال ۱۹۱۶م توسط جمال پاشا در تقویت گرایشات قومیعربی تاثیر فراوانی داشت. این روند با تضعیف نقش عنصر اسلامی به نفع عنصر قومی در اندیشه ناسیونالیسم عربی همراه بود. | با آشکار شدن گرایشات ناسیونالیستی [[جمعیت اتحاد و ترقی]] که از سال ۱۹۰۸م در [[ترکیه]] به قدرت رسیده بود، جریان [[ناسیونالیسم عربی]] که تا آن زمان بر عدم مرکزیت اداری و یا حداکثر بر اتحاد جامعه دول اسلامی با محوریت [[حکومت عثمانی]] تاکید میکرد، بهتدریج بهسمت اندیشههای استقلالطلبانه و تاسیس دول مستقل از دولت عثمانی پیش رفت. تحرک و فعالیت ناسیونالیستهای سکولار و بهویژه مسیحی عرب در این تحول نقش مهمی ایفا کرد. اعدام تعدادی از متفکران عرب نظیر عبدالحمید الزهراوی در سال ۱۹۱۶م توسط جمال پاشا در تقویت گرایشات قومیعربی تاثیر فراوانی داشت. این روند با تضعیف نقش عنصر اسلامی به نفع عنصر قومی در اندیشه ناسیونالیسم عربی همراه بود. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
اگر تا پیش از این در اندیشه ناسیونالیستی عربی، مجد و شکوه گذشته عرب مرهون اسلام تلقی میشد، از آن پس بهتدریج این اسلام بود که به دلیل استفاده از زبان عرب و داشتن حاملانی شایسته باید پیشرفت و گسترش خود را مرهون عرب باشد. این حرکت چنان به افراطگرایید که برخی نظیر عبدالرحمن البزاز، اسلام را دینی قومی و مخصوص اعراب دانستند.<ref>جدعان، ۱۹۸۱: ۲۸۱</ref> | اگر تا پیش از این در اندیشه ناسیونالیستی عربی، مجد و شکوه گذشته عرب مرهون اسلام تلقی میشد، از آن پس بهتدریج این اسلام بود که به دلیل استفاده از زبان عرب و داشتن حاملانی شایسته باید پیشرفت و گسترش خود را مرهون عرب باشد. این حرکت چنان به افراطگرایید که برخی نظیر عبدالرحمن البزاز، اسلام را دینی قومی و مخصوص اعراب دانستند.<ref>جدعان، ۱۹۸۱: ۲۸۱</ref> | ||
==سقوط خلافت عثمانی== | == سقوط خلافت عثمانی == | ||
سقوط خلافت عثمانی در سال ۱۹۲۴م ضربه سیاسی- روانی سختی بر جریان اصلاحطلبی اسلامی در جهان تسنن وارد کرد. این حادثه از سوی طرفداران تفکر عرفیگرا و ناسیونالیسم عربی دلیل قاطعی بر ناکارآمدی و شکست اندیشه سیاسی اجتماعی اسلام در پاسخگویی به نیازهای جدید و به سرآمدن دوران اداره جامعه براساس اندیشه دینی تلقی و تبلیغ شد. این حادثه روند جدایی جریان ناسیونالیسم قومیعربی را از جریان اسلامی کامل کرد و شرایط سیاسی - اجتماعی را به سود تفکرات قومی سکولار تغییر داد. | سقوط خلافت عثمانی در سال ۱۹۲۴م ضربه سیاسی- روانی سختی بر جریان اصلاحطلبی اسلامی در جهان تسنن وارد کرد. این حادثه از سوی طرفداران تفکر عرفیگرا و ناسیونالیسم عربی دلیل قاطعی بر ناکارآمدی و شکست اندیشه سیاسی اجتماعی اسلام در پاسخگویی به نیازهای جدید و به سرآمدن دوران اداره جامعه براساس اندیشه دینی تلقی و تبلیغ شد. این حادثه روند جدایی جریان ناسیونالیسم قومیعربی را از جریان اسلامی کامل کرد و شرایط سیاسی - اجتماعی را به سود تفکرات قومی سکولار تغییر داد. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
در ایران نیز شاهد روندی مشابه البته به علل و عوامل تاحدودی متفاوت هستیم. روند تحولات سیاسی پس از مشروطه عملا آن چیزی نبود که رهبران روحانی مشروطه انتظار داشتند. | در ایران نیز شاهد روندی مشابه البته به علل و عوامل تاحدودی متفاوت هستیم. روند تحولات سیاسی پس از مشروطه عملا آن چیزی نبود که رهبران روحانی مشروطه انتظار داشتند. | ||
==وفات آیتالله آخوند خراسانی== | == وفات آیتالله آخوند خراسانی == | ||
فوت نابهنگام آیتالله آخوندخراسانی ضربه سنگینی بر رهبری روحانی مشروطه و حاملان اندیشه اصلاحی اعتدالی دینی وارد ساخت. | فوت نابهنگام آیتالله آخوندخراسانی ضربه سنگینی بر رهبری روحانی مشروطه و حاملان اندیشه اصلاحی اعتدالی دینی وارد ساخت. | ||
==آزادیهای سیاسی== | == آزادیهای سیاسی == | ||
از یکسو جریان روشنفکری عرفی با استفاده از آزادیهای سیاسی پدید آمده در نقد و نفی باورهای دینی و سنتی و مخالفت با علما، حریمها را درمینوردیدند. | از یکسو جریان روشنفکری عرفی با استفاده از آزادیهای سیاسی پدید آمده در نقد و نفی باورهای دینی و سنتی و مخالفت با علما، حریمها را درمینوردیدند. | ||
==تضعیف حکومت مرکزی== | == تضعیف حکومت مرکزی == | ||
از سویی دیگر تندرویها و افراطگریها به تضعیف حکومت مرکزی و گسترش شورش و ناامنی و هرج و مرج انجامیده بود. | از سویی دیگر تندرویها و افراطگریها به تضعیف حکومت مرکزی و گسترش شورش و ناامنی و هرج و مرج انجامیده بود. | ||
==دخالت بیگانگان در امور اخلی ایران== | == دخالت بیگانگان در امور اخلی ایران == | ||
دخالت دول بیگانه در امور داخلی بر شدت بحرانهای داخلی میافزود و نگرانی رهبری روحانی مشروطه را برمیانگیخت. | دخالت دول بیگانه در امور داخلی بر شدت بحرانهای داخلی میافزود و نگرانی رهبری روحانی مشروطه را برمیانگیخت. | ||
==گسترش تفکرات سوسیالیستی== | == گسترش تفکرات سوسیالیستی == | ||
نفوذ و گسترش تفکرات سوسیالیستی ملهم از انقلاب اکتبر شوروی در ایران نگرانی روحانیون را از احتمال خطر بیدینی به اوج میرساند و آنان را به تجدیدنظر در مداخله مستقیم در عرصه سیاست ناگزیر میساخت. | نفوذ و گسترش تفکرات سوسیالیستی ملهم از انقلاب اکتبر شوروی در ایران نگرانی روحانیون را از احتمال خطر بیدینی به اوج میرساند و آنان را به تجدیدنظر در مداخله مستقیم در عرصه سیاست ناگزیر میساخت. | ||
==کودتای رضا خان== | == کودتای رضا خان == | ||
نائینی به تدریج انزوای سیاسی اختیار کرد. با کودتای نظامی سال ۱۲۹۹ش و روی کار آمدن رضاخان که حمایت روشنفکران و روحانیونی نظیر نائینی را به همراه داشت و آغاز دیکتاتوری پهلوی، جنبش بیداری اسلامی عملا به محاق رفت. در این دوره که حدود بیست سال به طول انجامید، با سیطره فضای سنگین استبداد، رکود و سکون بر همه عرصههای فکری حاکم شد و هیچ فکر و اندیشهای امکان رشد و تنفس نیافت. | نائینی به تدریج انزوای سیاسی اختیار کرد. با کودتای نظامی سال ۱۲۹۹ش و روی کار آمدن رضاخان که حمایت روشنفکران و روحانیونی نظیر نائینی را به همراه داشت و آغاز دیکتاتوری پهلوی، جنبش بیداری اسلامی عملا به محاق رفت. در این دوره که حدود بیست سال به طول انجامید، با سیطره فضای سنگین استبداد، رکود و سکون بر همه عرصههای فکری حاکم شد و هیچ فکر و اندیشهای امکان رشد و تنفس نیافت. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
از نظر اجتماعی براثر سیاستها و اقدامات رضاشاه ساختارهای اجتماعی- طبقاتی جامعه ایران دستخوش دگرگونیهای مهمی شده بود. تحولات محسوس اقتصادی و افزایش جمعیت شهری به رشد طبقه متوسط شهری انجامیده بود. شکلگیری نظام آموزش جدید و گسترش آموزش همگانی، آموزش و سواد را از انحصار طبقات و اقشار معین خارج و حضور طبقات مختلف اجتماعی را در میان جمعیت تحصیلکرده رو به گسترش کشور فراهم ساخته بود. یکی از مهمترین نتایج تحولات مذکور، رشد و تقویت جریان روشنفکری با گرایشهای فکری مختلف در جامعه ایران بود.<ref>کاظمی، ۱۳۸۳: ۵۱-۵۲</ref> | از نظر اجتماعی براثر سیاستها و اقدامات رضاشاه ساختارهای اجتماعی- طبقاتی جامعه ایران دستخوش دگرگونیهای مهمی شده بود. تحولات محسوس اقتصادی و افزایش جمعیت شهری به رشد طبقه متوسط شهری انجامیده بود. شکلگیری نظام آموزش جدید و گسترش آموزش همگانی، آموزش و سواد را از انحصار طبقات و اقشار معین خارج و حضور طبقات مختلف اجتماعی را در میان جمعیت تحصیلکرده رو به گسترش کشور فراهم ساخته بود. یکی از مهمترین نتایج تحولات مذکور، رشد و تقویت جریان روشنفکری با گرایشهای فکری مختلف در جامعه ایران بود.<ref>کاظمی، ۱۳۸۳: ۵۱-۵۲</ref> | ||
==مشروطه، تضعیف روحانیت نوگرا== | == مشروطه، تضعیف روحانیت نوگرا == | ||
از نظر سیاسی تجربه ناامیدکننده مشروطه به تضعیف کامل روحانیت نوگرا و رشد تفکرات سنتی سیاستگریز در میان روحانیت انجامیده بود. تا آنجا که امثال نائینی نیز هرگز حاضر به ادامه فعالیت سیاسی نشدند. همچنین دوره بیستساله توسعه شبهمدرنیسم همراه با اختناق و سرکوب پهلوی اول با گرایش سکولاریستی ضدمذهبی با آمیزهای از ناسیونالیسم افراطی ضربات مهلکی بر جریان تفکراسلامی وارد کرده بود. به طوری که پس از سقوط رضاشاه جریان اسلامی تقریبا هیچ سرمایه فکری سیاسی موثر و قابل ذکری نداشت. | از نظر سیاسی تجربه ناامیدکننده مشروطه به تضعیف کامل روحانیت نوگرا و رشد تفکرات سنتی سیاستگریز در میان روحانیت انجامیده بود. تا آنجا که امثال نائینی نیز هرگز حاضر به ادامه فعالیت سیاسی نشدند. همچنین دوره بیستساله توسعه شبهمدرنیسم همراه با اختناق و سرکوب پهلوی اول با گرایش سکولاریستی ضدمذهبی با آمیزهای از ناسیونالیسم افراطی ضربات مهلکی بر جریان تفکراسلامی وارد کرده بود. به طوری که پس از سقوط رضاشاه جریان اسلامی تقریبا هیچ سرمایه فکری سیاسی موثر و قابل ذکری نداشت. | ||
==نقش ناسیونالیست و چپ مارکسیستی در تحولات اجتماعی== | == نقش ناسیونالیست و چپ مارکسیستی در تحولات اجتماعی == | ||
با توجه به آنچه گفته شد در آغاز دوره جدید دو جریان ناسیونالیسم و چپمارکسیستی به ترتیب بیشترین نقش را در تحولات اجتماعی، سیاسی ایران ایفا میکردند. جریان ناسیونالیسم مرکب از گرایشهای لیبرالی، شووینیستی و سوسیالیستی که در پایان دهه بیست در قالب جبهه ملی ایران فعالیت منسجمتری را پیگرفت، پیشتاز تحولات سیاسی - اجتماعی این دوره به شمار میآمد. جریان چپ مارکسیستی که از حمایت گسترده و بیدریغ شوروی برخوردار بود با شکلگیری حزب توده در سال۱۳۲۰ش دومین جریان قدرتمند و تاثیرگذار در عرصههای فکری و سیاسی و محیط روشنفکری و دانشگاهی این دوره به شمار میرفت. | با توجه به آنچه گفته شد در آغاز دوره جدید دو جریان ناسیونالیسم و چپمارکسیستی به ترتیب بیشترین نقش را در تحولات اجتماعی، سیاسی ایران ایفا میکردند. جریان ناسیونالیسم مرکب از گرایشهای لیبرالی، شووینیستی و سوسیالیستی که در پایان دهه بیست در قالب جبهه ملی ایران فعالیت منسجمتری را پیگرفت، پیشتاز تحولات سیاسی - اجتماعی این دوره به شمار میآمد. جریان چپ مارکسیستی که از حمایت گسترده و بیدریغ شوروی برخوردار بود با شکلگیری حزب توده در سال۱۳۲۰ش دومین جریان قدرتمند و تاثیرگذار در عرصههای فکری و سیاسی و محیط روشنفکری و دانشگاهی این دوره به شمار میرفت. | ||
==دوران بازسازی جریان روشنفکری دینی== | == دوران بازسازی جریان روشنفکری دینی == | ||
در عین حال با توجه به زمینه دینی جامعه، تحولات اجتماعی پیشگفته، به نوبه خود به شکلگیری و گسترش جریان روشنفکری دینی به عنوان ادامه جریان احیا مدد میرساند و حضور روحانیون و طلاب جوان در نظام آموزشی جدید برای کسب علم به این فرآیند کمک میکرد. از این رو جریان اسلامی در بخشهای اصلاحگرا و سنتی خود اگر چه به دلایلی که برشمردیم در اوایل این دوره حضور قابل ملاحظهای در عرصه سیاسی - اجتماعی نداشت، اما با شتاب چشمگیری دوران هویتیابی و بازسازی خود را سپری میکرد. تاسیس انجمنها و کانونهای نشراندیشه دینی، حلقات تفسیر و جلسات سخنرانی و انتشار کتب و نشریات مذهبی متنوع بیانگر این شتاب و دغدغه عقبماندگی از تحولات زمانه است. تبلیغ اسلام، مبارزه با خرافه و عادات غلط به نام دین، مبارزه با بهائیت، دفاع از کیان دین در برابر انتقاداتی که عمدتا از سوی روشنفکران سکولار از جمله کسروی متوجه آموزههای دینی بود، ایجاد حساسیت درجامعه نسبت به مسایل جهان اسلام از جمله فلسطین و کشمیر... از جمله اهداف و حوزههای فعالیت این مجموعه به شمار میآمد. | در عین حال با توجه به زمینه دینی جامعه، تحولات اجتماعی پیشگفته، به نوبه خود به شکلگیری و گسترش جریان روشنفکری دینی به عنوان ادامه جریان احیا مدد میرساند و حضور روحانیون و طلاب جوان در نظام آموزشی جدید برای کسب علم به این فرآیند کمک میکرد. از این رو جریان اسلامی در بخشهای اصلاحگرا و سنتی خود اگر چه به دلایلی که برشمردیم در اوایل این دوره حضور قابل ملاحظهای در عرصه سیاسی - اجتماعی نداشت، اما با شتاب چشمگیری دوران هویتیابی و بازسازی خود را سپری میکرد. تاسیس انجمنها و کانونهای نشراندیشه دینی، حلقات تفسیر و جلسات سخنرانی و انتشار کتب و نشریات مذهبی متنوع بیانگر این شتاب و دغدغه عقبماندگی از تحولات زمانه است. تبلیغ اسلام، مبارزه با خرافه و عادات غلط به نام دین، مبارزه با بهائیت، دفاع از کیان دین در برابر انتقاداتی که عمدتا از سوی روشنفکران سکولار از جمله کسروی متوجه آموزههای دینی بود، ایجاد حساسیت درجامعه نسبت به مسایل جهان اسلام از جمله فلسطین و کشمیر... از جمله اهداف و حوزههای فعالیت این مجموعه به شمار میآمد. | ||
==هستههای اولیه روشنفکری دینی== | == هستههای اولیه روشنفکری دینی == | ||
اگر چه در آغاز، مرزبندی روشنی میان گرایشات مختلف دینی در این فعالیتها به چشم نمیخورد، اما بهتدریج موسسات و کانونهای مذکور به مرکز شکلگیری اولین هستههای جریان روشنفکری دینی تبدیل شد. این جریان با تاسیس انجمنهای اسلامی دانشجویی توسط مهندس بازرگان به عنوان یکی از مهمترین کانونهای روشنفکری دینی و جلب و جذب تحصیل کردگان دانشگاهی رشد و گسترش چشمگیری یافت. در ابتدا فعالیتهای این جریان تحت تاثیر گفتمانهای حاکم عمدتا مبارزه با عقاید خرافی، اثبات سازگاری میان علم و دین، تبیین ابعاد مترقی احکام فردی و اجتماعی دین، توجیه علمی احکام و آموزههای دینی و قرآنی و دفاع از دین در برابر مارکسیسم متمرکز بود و کمتر صبغه سیاسی داشت. به تعبیر برخی پژوهشگران، این دوره برای روشنفکران دینی «دوره هویتجویی و رقابت» تلقی میشود.<ref>کاظمی، ۱۳۸۳: ۹۸</ref> | اگر چه در آغاز، مرزبندی روشنی میان گرایشات مختلف دینی در این فعالیتها به چشم نمیخورد، اما بهتدریج موسسات و کانونهای مذکور به مرکز شکلگیری اولین هستههای جریان روشنفکری دینی تبدیل شد. این جریان با تاسیس انجمنهای اسلامی دانشجویی توسط مهندس بازرگان به عنوان یکی از مهمترین کانونهای روشنفکری دینی و جلب و جذب تحصیل کردگان دانشگاهی رشد و گسترش چشمگیری یافت. در ابتدا فعالیتهای این جریان تحت تاثیر گفتمانهای حاکم عمدتا مبارزه با عقاید خرافی، اثبات سازگاری میان علم و دین، تبیین ابعاد مترقی احکام فردی و اجتماعی دین، توجیه علمی احکام و آموزههای دینی و قرآنی و دفاع از دین در برابر مارکسیسم متمرکز بود و کمتر صبغه سیاسی داشت. به تعبیر برخی پژوهشگران، این دوره برای روشنفکران دینی «دوره هویتجویی و رقابت» تلقی میشود.<ref>کاظمی، ۱۳۸۳: ۹۸</ref> | ||
==قرابت جریان روشنفکری دینی با ناسیونالیسم در رقابت با مارکسیسم== | == قرابت جریان روشنفکری دینی با ناسیونالیسم در رقابت با مارکسیسم == | ||
جریان روشنفکری دینی در ایران از میان دو جریان ناسیونالیسم و مارکسیسم، دومی را رقیب خود مییافت. رهبری معتدل جریان ناسیونالیسم و در حاشیه قرار داشتن تفکرات ناسیونالیستی شووینیستی در جبهه ملی، نزدیکی بیشتر روشنفکران مسلمان را به این جبهه در برابر مارکسیسم ممکن میساخت. این رقابت در سطح سیاسی به اتحاد روشنفکری دینی با ملی گرایان انجامید. رقابت مذکور بهویژه در سطح مباحث نظری البته از جهاتی برای اندیشه دینی معاصر مفید و مطلوب بود زیرا اولا؛ احساس تعهد فکری و مسئولیت دینی را در اقشار تحصیلکرده و جوان تشدید میکرد. ثانیا؛ با طرح نقدهای تئوریک و به چالش کشیدن دین، روشنفکری دینی را ناگزیر از تکاپوی فکری و یافتن پاسخ میکرد و اندیشه اسلامی را از محدوده مباحث کلامی لاهوتی به گستره مسائل ملموس زندگی وارد میساخت و در برابر نیازها و مطالبات جامعه امروز قرار میداد. نتیجه این رقابت و تکاپوی تئوریک، آغاز نهضت بازگشت به قرآن بود. مسلمانان یک بار دیگر در مواجهه با بحرانی که کیان و موجودیت اسلامی آنان را تهدید میکرد، خود را نیازمند قرآن میدیدند تا با رجوع به آن پاسخ نیازهای خود را بیابند. | جریان روشنفکری دینی در ایران از میان دو جریان ناسیونالیسم و مارکسیسم، دومی را رقیب خود مییافت. رهبری معتدل جریان ناسیونالیسم و در حاشیه قرار داشتن تفکرات ناسیونالیستی شووینیستی در جبهه ملی، نزدیکی بیشتر روشنفکران مسلمان را به این جبهه در برابر مارکسیسم ممکن میساخت. این رقابت در سطح سیاسی به اتحاد روشنفکری دینی با ملی گرایان انجامید. رقابت مذکور بهویژه در سطح مباحث نظری البته از جهاتی برای اندیشه دینی معاصر مفید و مطلوب بود زیرا اولا؛ احساس تعهد فکری و مسئولیت دینی را در اقشار تحصیلکرده و جوان تشدید میکرد. ثانیا؛ با طرح نقدهای تئوریک و به چالش کشیدن دین، روشنفکری دینی را ناگزیر از تکاپوی فکری و یافتن پاسخ میکرد و اندیشه اسلامی را از محدوده مباحث کلامی لاهوتی به گستره مسائل ملموس زندگی وارد میساخت و در برابر نیازها و مطالبات جامعه امروز قرار میداد. نتیجه این رقابت و تکاپوی تئوریک، آغاز نهضت بازگشت به قرآن بود. مسلمانان یک بار دیگر در مواجهه با بحرانی که کیان و موجودیت اسلامی آنان را تهدید میکرد، خود را نیازمند قرآن میدیدند تا با رجوع به آن پاسخ نیازهای خود را بیابند. | ||
=مسایل مشترک اندیشه ای در مصر و ایران= | =مسایل مشترک اندیشه ای در مصر و ایران= | ||
در این دوره مقولاتی نظیر رابطه علم و دین، دین و دنیا و مبارزه با عقاید خرافی به نام دین مهمترین مسایل مطرح در حوزه اندیشه دینی به شمار میآیند که به نوبه خود تا حدود زیادی متأثر از برخی گفتمانهای موجود در حوزه اندیشه دینی در مصر بود. از جمله سابقه گفتمان علمی درحوزه اندیشه دینی در مصر به دوره شیخ محمد عبده میرسد. مرحوم طنطاوی جوهری به ویژه در تفسیر خود این گفتمان را قوت بخشید. در ایران مرحومان | در این دوره مقولاتی نظیر رابطه علم و دین، دین و دنیا و مبارزه با عقاید خرافی به نام دین مهمترین مسایل مطرح در حوزه اندیشه دینی به شمار میآیند که به نوبه خود تا حدود زیادی متأثر از برخی گفتمانهای موجود در حوزه اندیشه دینی در مصر بود. از جمله سابقه گفتمان علمی درحوزه اندیشه دینی در مصر به دوره شیخ محمد عبده میرسد. مرحوم طنطاوی جوهری به ویژه در تفسیر خود این گفتمان را قوت بخشید. در ایران مرحومان بازرگان، سحابی و تاحدودی طالقانی این گفتمان را در همین دوره نمایندگی میکنند. ارسال نامههای تقدیر و تشکر از مرحوم طنطاوی به خاطر تألیف تفسیری که اصلیترین پیام آن سازگاری میان علم و دین است، از سوی عالمان آذربایجان و نیز مرحوم کاشانی که در نسخههای کنونی تفسیر طنطاوی درج شده، به روشنی از رابطه میان جریانهای اسلامی ایران و مصر در این دوره حکایت دارد. | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
نایینی، محمد حسین، تنبیه الامه و تنزیه المله، به ضمیمه مقدمه و پا صفحه به قلم سید محمود طالقانی، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۸ | نایینی، محمد حسین، تنبیه الامه و تنزیه المله، به ضمیمه مقدمه و پا صفحه به قلم سید محمود طالقانی، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۸ | ||
[[رده: جریان های فکری جهان اسلام]] | [[رده:جریان های فکری جهان اسلام]] |