پرش به محتوا

بهائیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲
جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس رنگی}}' به '== پانویس == {{پانویس}}')
جز (تمیزکاری)
خط ۲: خط ۲:


=زندگی‌نامه حسینعلی=
=زندگی‌نامه حسینعلی=
حسینعلی در ۲ محرم ۱۲۳۳ ق/۱۲نوامبر۱۸۱۷م در [[تهران]] متولد شد. پدرش میرزا عباس نوری، ملقب به میرزا بزرگ، از منشیان و مستوفیان خوش نویس عصر محمد شاه قاجار، و در کرمان، تهران و قزوین، وزیر، پیشکار و معلم برخی از شاه زادگان و مورد توجه و علاقۀ قائم مقام بود. و چند نامه از او به میرزا بزرگ در دست است. <ref>دانشنامه جهان اسلام، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، ج۱، ص۲۲۰۶.    </ref><ref>ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، منشآت، ج۱، ص۱۹-۲۵، تهران، ۱۲۸۰ق.</ref><ref>ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، نامه‌های پراکنده، ج۱، ص۳۷۶، به کوشش جهانگیر قائم‌مقامی، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۴، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۶، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، کشف‌ الحیل، ج۱، ص۲۹-۳۰، تهران، ۱۳۱۳ش.</ref><ref>اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۴۰۳.</ref>اینکه منابع بهایی او را از وزیران دستگاه قاجار شمرده‌اند. <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۱۱، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۸۶، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۶۲، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> اطلاق واقعی نیست <ref>عبدالحسین آیتی، کشف‌ الحیل، ج۱، ص۲۹-۳۰، تهران، ۱۳۱۳ش.</ref> زیرا دستیاران و اتابکان شاه‌زادگان وگاه مستوفیان آن عهد را مجازاً در زمرۀ وزرا می‌شمرده‌اند.
حسینعلی در ۲ محرم ۱۲۳۳ ق/۱۲نوامبر۱۸۱۷م در [[تهران]] متولد شد. پدرش میرزا عباس نوری، ملقب به میرزا بزرگ، از منشیان و مستوفیان خوش نویس عصر محمد شاه قاجار، و در کرمان، تهران و قزوین، وزیر، پیشکار و معلم برخی از شاه زادگان و مورد توجه و علاقۀ قائم مقام بود. و چند نامه از او به میرزا بزرگ در دست است. <ref>دانشنامه جهان اسلام، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، ج۱، ص۲۲۰۶. </ref><ref>ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، منشآت، ج۱، ص۱۹-۲۵، تهران، ۱۲۸۰ق.</ref><ref>ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، نامه‌های پراکنده، ج۱، ص۳۷۶، به کوشش جهانگیر قائم‌مقامی، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۴، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۶، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، کشف‌ الحیل، ج۱، ص۲۹-۳۰، تهران، ۱۳۱۳ش.</ref><ref>اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۴۰۳.</ref>اینکه منابع بهایی او را از وزیران دستگاه قاجار شمرده‌اند. <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۱۱، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۸۶، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۶۲، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> اطلاق واقعی نیست <ref>عبدالحسین آیتی، کشف‌ الحیل، ج۱، ص۲۹-۳۰، تهران، ۱۳۱۳ش.</ref> زیرا دستیاران و اتابکان شاه‌زادگان وگاه مستوفیان آن عهد را مجازاً در زمرۀ وزرا می‌شمرده‌اند.


==تحصیلات حسینعلی==
== تحصیلات حسینعلی ==
حسینعلی در تهران رشد کرد و به تحصیل علم پرداخت. این معنی را برخی از منابع بابی و بهایی، خاصه خواهر او عزیه، تأیید کرده‌اند. <ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴-۵.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref> با این همه خود حسینعلی و عبدالبهاء <ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۶۲-۶۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۱۱۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref> تصریح کرده‌اند که وی درس نخواند. ولی در مجالس مباحثه و مناظره کسی با او هماورد نبود، <ref>حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref> بدین هدف که متصف به علم لدنی و پیامبرانه شود. از برخی اشارات و نیز از گزارش ایام اقامتش در سلیمانیه برمی‌آید که وی به تصوف و آثار متصوفه علاقه داشت و با صوفیان بسیار معاشرت می‌کرد. <ref>محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۱۶، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.</ref><ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴-۵.</ref> این معنی از کتاب ایقان او هم به خوبی پیداست. این گزارش هم که گفته‌اند پس از مرگ میرزا عباس، از حسینعلی خواستند به جای پدر، وزارت را در دست گیرد، <ref>اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج ا، ترجمۀ فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.</ref> البته به کلی بی‌وجه است.
حسینعلی در تهران رشد کرد و به تحصیل علم پرداخت. این معنی را برخی از منابع بابی و بهایی، خاصه خواهر او عزیه، تأیید کرده‌اند. <ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴-۵.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref> با این همه خود حسینعلی و عبدالبهاء <ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۶۲-۶۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۱۱۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref> تصریح کرده‌اند که وی درس نخواند. ولی در مجالس مباحثه و مناظره کسی با او هماورد نبود، <ref>حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref> بدین هدف که متصف به علم لدنی و پیامبرانه شود. از برخی اشارات و نیز از گزارش ایام اقامتش در سلیمانیه برمی‌آید که وی به تصوف و آثار متصوفه علاقه داشت و با صوفیان بسیار معاشرت می‌کرد. <ref>محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۱۶، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.</ref><ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴-۵.</ref> این معنی از کتاب ایقان او هم به خوبی پیداست. این گزارش هم که گفته‌اند پس از مرگ میرزا عباس، از حسینعلی خواستند به جای پدر، وزارت را در دست گیرد، <ref>اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج ا، ترجمۀ فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.</ref> البته به کلی بی‌وجه است.


==تبلیغ عقاید بابیت==
== تبلیغ عقاید بابیت ==
میرزا حسینعلی در زمرۀ کسانی بود که خود، علی محمد شیرازی (باب) را ندید، ولی به او گروید و با جدیت به تبلیغ عقاید او برخاست. <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۸۸-۹۳، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۰.</ref> کوششی که وی برای خلاصی قرّةالعین از زندان قزوین به خرج داد.، <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۳، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، ج۱، ص۳۴-۳۷.</ref> از نخستین اقدامات مهم او به شمار می‌رود. نیز آورده‌اند که وقتی علی محمدشیرازی در زندان باکو بود، گروهی از پیروانش در بدشت شاهرود گرد آمدند تا تدبیری برای رهایی وی و مقابله با مخالفان بیندیشند، مخارج اقامت و پذیرایی آنان را گویا [[ میرزا حسینعلی]] می‌پرداخت. برخی از سران بابیه در همین‌جا القابی یافتند و از جمله میرزا حسینعلی را بهاءالله خواندند. (<ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۳۰بب‌، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج۱، ص۲۸، ترجمۀ فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.</ref> که مدعی است سیدعلی محمد او را لقب بهاءالله داد.)
میرزا حسینعلی در زمرۀ کسانی بود که خود، علی محمد شیرازی (باب) را ندید، ولی به او گروید و با جدیت به تبلیغ عقاید او برخاست. <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۸۸-۹۳، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۰.</ref> کوششی که وی برای خلاصی قرّةالعین از زندان قزوین به خرج داد. ، <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۳، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، ج۱، ص۳۴-۳۷.</ref> از نخستین اقدامات مهم او به شمار می‌رود. نیز آورده‌اند که وقتی علی محمدشیرازی در زندان باکو بود، گروهی از پیروانش در بدشت شاهرود گرد آمدند تا تدبیری برای رهایی وی و مقابله با مخالفان بیندیشند، مخارج اقامت و پذیرایی آنان را گویا [[میرزا حسینعلی]] می‌پرداخت. برخی از سران بابیه در همین‌جا القابی یافتند و از جمله میرزا حسینعلی را بهاءالله خواندند. (<ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۳۰بب‌، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج۱، ص۲۸، ترجمۀ فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.</ref> که مدعی است سیدعلی محمد او را لقب بهاءالله داد.)


در پی بروز شورش بابیه در قلعۀ شیخ طبرسی (۱۲۶۵ق)، میرزا حسینعلی با چند تن از بابیان برای پیوستن به شورشیان راهی مازندران شد، ولی او را دستگیر، و مدتی زندانی کردند و حتی علما حکم به قتلش دادند؛ ولی سرانجام تنبیه و آزاد شد. <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۲۲، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۵، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، ج۱، ص۴۷-۵۱.</ref> پس از اعدام باب، همۀ بابیه میرزا یحیی، برادرکوچک‌تر میرزا حسینعلی و ملقب به صبح‌ازل را، بنا به برخی اشارات منسوب به سیدعلی محمد، به جانشینی او پذیرفتند و میرزا حسینعلی به عنوان پیشکار و نایب میرزا یحیی به کار برخاست. میرزا حسینعلی خود در کتاب ایقان به سروری و جانشینی میرزا یحیی تصریح کرده است. (<ref>میرزا جانی کاشانی، نقطۀ الکاف، ج۱، ص۲۴۴، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۱۰م.</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>محمد محیط طباطبایی، عظیم پس از باب و پیش از ازل، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۳، همان، تهران، ۱۳۵۷ش، س۶، شم‌ ۳و۴.</ref><ref>محمد محیط طباطبایی، عظیم پس از باب و پیش از ازل، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۳، همان، تهران، ۱۳۵۷ش، س۶، شم‌ ۳و۴.</ref> که معتقد است در این مورد ابداً نامی از میرزا یحیی و حسینعلی در میان نیست و شیخ علی ترشیزی ملقب به اعظم، جانشین علی محمد بوده است) در این زمان به سبب سرکوب شدید بابیه و فعالیت میرزا حسینعلی در تبلیغ، وی گویا به خواست میرزا یحیی به کربلا رفت (شعبان ۱۲۶۷) و تا قتل [[امیرکبیر]] در همان‌جا ماند و آنگاه به دعوت میرزا آقاخان نوری، صدراعظم جدید به تهران بازگشت. <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۱۳-۲۲۲، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۵، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref>
در پی بروز شورش بابیه در قلعۀ شیخ طبرسی (۱۲۶۵ق)، میرزا حسینعلی با چند تن از بابیان برای پیوستن به شورشیان راهی مازندران شد، ولی او را دستگیر، و مدتی زندانی کردند و حتی علما حکم به قتلش دادند؛ ولی سرانجام تنبیه و آزاد شد. <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۲۲، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۵، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، ج۱، ص۴۷-۵۱.</ref> پس از اعدام باب، همۀ بابیه میرزا یحیی، برادرکوچک‌تر میرزا حسینعلی و ملقب به صبح‌ازل را، بنا به برخی اشارات منسوب به سیدعلی محمد، به جانشینی او پذیرفتند و میرزا حسینعلی به عنوان پیشکار و نایب میرزا یحیی به کار برخاست. میرزا حسینعلی خود در کتاب ایقان به سروری و جانشینی میرزا یحیی تصریح کرده است. (<ref>میرزا جانی کاشانی، نقطۀ الکاف، ج۱، ص۲۴۴، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۱۰م.</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>محمد محیط طباطبایی، عظیم پس از باب و پیش از ازل، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۳، همان، تهران، ۱۳۵۷ش، س۶، شم‌ ۳و۴.</ref><ref>محمد محیط طباطبایی، عظیم پس از باب و پیش از ازل، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۳، همان، تهران، ۱۳۵۷ش، س۶، شم‌ ۳و۴.</ref> که معتقد است در این مورد ابداً نامی از میرزا یحیی و حسینعلی در میان نیست و شیخ علی ترشیزی ملقب به اعظم، جانشین علی محمد بوده است) در این زمان به سبب سرکوب شدید بابیه و فعالیت میرزا حسینعلی در تبلیغ، وی گویا به خواست میرزا یحیی به کربلا رفت (شعبان ۱۲۶۷) و تا قتل [[امیرکبیر]] در همان‌جا ماند و آنگاه به دعوت میرزا آقاخان نوری، صدراعظم جدید به تهران بازگشت. <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۱۳-۲۲۲، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۵، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref>


==دستگیری و نجات==
== دستگیری و نجات ==
پس از سوءقصد نافرجام بابیان به جان [[ناصرالدین شاه]]، عده‌ای از بابیه، از جمله میرزا حسینعلی دستگیر و محبوس شدند. اگرچه میرزا حسینعلی مداخله در این کار را انکار کرده است. (<ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۵، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> نامه به ناصرالدین شاه) و منابع بهایی نیز همین را گفته‌اند <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۷، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref> عزیه نوری که از طرفداران میرزا یحیی و مخالف دعاوی بهاء بود، تصریح کرده است <ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۵-۸.</ref> که این ترور با طرح و انگیزش حسینعلی صورت گرفت و با آن‌که بر اثر آن بسیاری از سران بابیه مقتول شدند، ولی حسینعلی با صرف اموال کلان و وساطت میرزا آقاخان نوری و کوشش‌ها کنسول و سفیر روسیه که پیشنهاد می‌کردند وی به [[روسیه]] برود، نجات یافت و با خانواده‌اش به [[بغداد]] رفت، در حالی که میرزا یحیی چند ماه پیش‌تر، مخفیانه و در جامۀ درویشان به آن‌جا کوچیده بود. (<ref>میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۱، هشت بهشت.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۴، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۵۲۲، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۳۳۹، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>احمد کسروی، بهائیگری، ج۱، ص۵۵-۵۶، تهران، چاپ.</ref><ref>حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۱۴۱، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref><ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۴۳-۴۴، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref> note and introd، ص۳۲۳-۳۲۴) برای دعوی میرزا حسینعلی که می‌گفته در همین زندان بر اثر کشف و شهود، خود را مأمور دعوت به بهائیت یافت، <ref>حسینعلی نوری بهاء، لوح شیخ، ج۱، ص۱۵-۱۶، لانگنهاین.</ref>) بعدها وی نامه‌ای به الکساندر دوم، امپراتور روسیه نوشت و از کوشش‌های سفیر دولت او قدردانی کرد. <ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۴۸-۴۹، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref>
پس از سوءقصد نافرجام بابیان به جان [[ناصرالدین شاه]]، عده‌ای از بابیه، از جمله میرزا حسینعلی دستگیر و محبوس شدند. اگرچه میرزا حسینعلی مداخله در این کار را انکار کرده است. (<ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۵، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> نامه به ناصرالدین شاه) و منابع بهایی نیز همین را گفته‌اند <ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۷، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref> عزیه نوری که از طرفداران میرزا یحیی و مخالف دعاوی بهاء بود، تصریح کرده است <ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۵-۸.</ref> که این ترور با طرح و انگیزش حسینعلی صورت گرفت و با آن‌که بر اثر آن بسیاری از سران بابیه مقتول شدند، ولی حسینعلی با صرف اموال کلان و وساطت میرزا آقاخان نوری و کوشش‌ها کنسول و سفیر روسیه که پیشنهاد می‌کردند وی به [[روسیه]] برود، نجات یافت و با خانواده‌اش به [[بغداد]] رفت، در حالی که میرزا یحیی چند ماه پیش‌تر، مخفیانه و در جامۀ درویشان به آن‌جا کوچیده بود. (<ref>میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۱، هشت بهشت.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۴، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۵۲۲، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۳۳۹، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>احمد کسروی، بهائیگری، ج۱، ص۵۵-۵۶، تهران، چاپ.</ref><ref>حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۱۴۱، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref><ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۴۳-۴۴، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref> note and introd، ص۳۲۳-۳۲۴) برای دعوی میرزا حسینعلی که می‌گفته در همین زندان بر اثر کشف و شهود، خود را مأمور دعوت به بهائیت یافت، <ref>حسینعلی نوری بهاء، لوح شیخ، ج۱، ص۱۵-۱۶، لانگنهاین.</ref>) بعدها وی نامه‌ای به الکساندر دوم، امپراتور روسیه نوشت و از کوشش‌های سفیر دولت او قدردانی کرد. <ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۴۸-۴۹، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref>


==وفات حسینعلی==
== وفات حسینعلی ==
اقامت میرزا حسینعلی در عکا ۲۴ سال به درازا کشید و سرانجام در ۲ ذیقعدۀ ۱۳۰۹ ق در ۵۷ سالگی در [[حیفا]] درگذشت.
اقامت میرزا حسینعلی در عکا ۲۴ سال به درازا کشید و سرانجام در ۲ ذیقعدۀ ۱۳۰۹ ق در ۵۷ سالگی در [[حیفا]] درگذشت.


==اظهار بهائیت حسینعلی==
== اظهار بهائیت حسینعلی ==
میرزا حسینعلی در آغاز محرم۱۲۶۹ وارد بغداد شد و به اطاعت از یحیی صبح ازل، و به عنوان پیشکار او به ترویج و تبلیغ عقاید باب مشغول شد. در این دوره چند تن از [[بابیان]] دعوی کردند که همان «من یظهره الله» اند که باب از ظهور او خبر داده است. (در این‌باره و خاصه اسدالله خویی، ملقب به دیان، نک‌ <ref>یحیی صبح‌ازل، مستیقظ، ج۱، ص۳.</ref><ref>یحیی صبح‌ازل، مستیقظ، ج۱، ص۲۸.</ref>) اما عده‌ای از این مدعیان کشته شدند و برخی بازگشتند. (<ref>میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳، هشت بهشت.</ref> برای مداخلۀ میرزا حسینعلی در بعضی از این قتل‌ها. <ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴۲-۴۴.</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف، «م»، (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۸۲، تهران، ۱۹۷۸م.</ref>) سپس میرزا حسینعلی هم که به تعبیر برخی منابع ازلیه، «با هر طایفه و مشربی... معاشرت بسیاری کرده بود، لهذا یک نوع وسعت مشرب... به هم رسانیده»، ادعا کرد که در زندان بر اثر کشف و شهود، مامور به دعوت به بهائیت است خود به اظهار همان دعوی و مقابله با میرزا یحیی برخاست. (<ref>میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳، هشت بهشت.</ref> که از گزارش وی برمی‌آید که دعوی میرزا حسینعلی مقدم بر دعویهای دیگر بابیان و در دورۀ دوم اقامت او در بغداد بوده است.) ولی با مخالفت شدید بزرگان بابیه و میرزا یحیی که این ادعا را خلاف نظر و وصیت باب می‌دانستند.
میرزا حسینعلی در آغاز محرم۱۲۶۹ وارد بغداد شد و به اطاعت از یحیی صبح ازل، و به عنوان پیشکار او به ترویج و تبلیغ عقاید باب مشغول شد. در این دوره چند تن از [[بابیان]] دعوی کردند که همان «من یظهره الله» اند که باب از ظهور او خبر داده است. (در این‌باره و خاصه اسدالله خویی، ملقب به دیان، نک‌ <ref>یحیی صبح‌ازل، مستیقظ، ج۱، ص۳.</ref><ref>یحیی صبح‌ازل، مستیقظ، ج۱، ص۲۸.</ref>) اما عده‌ای از این مدعیان کشته شدند و برخی بازگشتند. (<ref>میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳، هشت بهشت.</ref> برای مداخلۀ میرزا حسینعلی در بعضی از این قتل‌ها. <ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴۲-۴۴.</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف، «م»، (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۸۲، تهران، ۱۹۷۸م.</ref>) سپس میرزا حسینعلی هم که به تعبیر برخی منابع ازلیه، «با هر طایفه و مشربی... معاشرت بسیاری کرده بود، لهذا یک نوع وسعت مشرب... به هم رسانیده»، ادعا کرد که در زندان بر اثر کشف و شهود، مامور به دعوت به بهائیت است خود به اظهار همان دعوی و مقابله با میرزا یحیی برخاست. (<ref>میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳، هشت بهشت.</ref> که از گزارش وی برمی‌آید که دعوی میرزا حسینعلی مقدم بر دعویهای دیگر بابیان و در دورۀ دوم اقامت او در بغداد بوده است.) ولی با مخالفت شدید بزرگان بابیه و میرزا یحیی که این ادعا را خلاف نظر و وصیت باب می‌دانستند.


(برای توقیعات سیدعلی محمد دربارۀ صبح ازل، نک‌، <ref>سیدعلی محمد شیرازی باب، قسمتی از الواح خط نقطۀ اولی، ج۱، ص۱، گردآوری حسن کاتب.</ref><ref>سیدعلی محمد شیرازی باب، قسمتی از الواح خط نقطۀ اولی، ج۱، ص۳-۸، گردآوری حسن کاتب.</ref>) روبه‌رو شد. پس به ناچار بغداد را رها کرد و با نام مستعار و در جامۀ درویشان به سلیمانیه رفت و میان کردان سکنا گزید. وی دوسال آن‌جا ماند و با صوفیۀ مشهور مراوده یافت و در مجالس آنان حاضر شد. صاحب تنبیه‌النائمین نوشته است که میرزا حسینعلی در سلیمانیه هم به خیال ریاست بود، ولی او را به چیز نگرفتند. ناچار مدتی به تحصیل علوم غریبه پرداخت. <ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۱۱-۱۴.</ref>براساس منابع بهائی، ظاهراً وی در کردستان به «درویش محمد» نام‌بردار بوده، و با [[صوفیان]] [[طریقت قادریه]] و [[خالدیه]] مراوده داشته است. <ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۱، ص۱۱۷، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref>
(برای توقیعات سیدعلی محمد دربارۀ صبح ازل، نک‌، <ref>سیدعلی محمد شیرازی باب، قسمتی از الواح خط نقطۀ اولی، ج۱، ص۱، گردآوری حسن کاتب.</ref><ref>سیدعلی محمد شیرازی باب، قسمتی از الواح خط نقطۀ اولی، ج۱، ص۳-۸، گردآوری حسن کاتب.</ref>) روبه‌رو شد. پس به ناچار بغداد را رها کرد و با نام مستعار و در جامۀ درویشان به سلیمانیه رفت و میان کردان سکنا گزید. وی دوسال آن‌جا ماند و با صوفیۀ مشهور مراوده یافت و در مجالس آنان حاضر شد. صاحب تنبیه‌النائمین نوشته است که میرزا حسینعلی در سلیمانیه هم به خیال ریاست بود، ولی او را به چیز نگرفتند. ناچار مدتی به تحصیل علوم غریبه پرداخت. <ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۱۱-۱۴.</ref>براساس منابع بهائی، ظاهراً وی در کردستان به «درویش محمد» نام‌بردار بوده، و با [[صوفیان]] [[طریقت قادریه]] و [[خالدیه]] مراوده داشته است. <ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۱، ص۱۱۷، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref>


===ندامت حسینعلی===
=== ندامت حسینعلی ===
میرزا آقاخان کرمانی آورده است که وی از آن‌جا نامۀ تضرع و ندامت به میرزا یحیی نوشت. <ref>میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲، هشت بهشت.</ref> و سرانجام به دعوت برادر به بغداد بازگشت و خود را مطیع او خواند و در کتاب ایقان که در همین ایام نوشت، به این معنی تصریح کرد. <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف، «لط، م»، (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۴، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۰، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۰.</ref><ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۷۰، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> با این همه، مدتی بعد، گویا به تحریک و مساعدت میرزآقاجان کاشی، باز به دعوی برخاست. اگرچه به نظر می‌رسد که او این‌بار بسیار احتیاط می‌کرد و بیش‌تر در پی تهیۀ مقدمات کار بود. <ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۱۴.</ref> ولی به گفتۀ منابع بهائی در اواخر دورۀ اقامت در بغداد، درباغ نجیب پاشا ـ که بعداً بهائیان آن را به باغ رضوان نامیدند ـ خود را «من یظهره‌الله» خواند. <ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۸، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۶، تهران، ۱۳۵۲ش.</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۰.</ref> از مطالب لوح شیخ پیداست که از ایام اقامت در عراق خود را نبی، یعنی «نیّر آفاق» می‌دانست که «از سوی عراق، اشراق کرده است». <ref>حسینعلی نوری بهاء، لوح شیخ، ج۱، ص۱۷، لانگنهاین.</ref>
میرزا آقاخان کرمانی آورده است که وی از آن‌جا نامۀ تضرع و ندامت به میرزا یحیی نوشت. <ref>میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲، هشت بهشت.</ref> و سرانجام به دعوت برادر به بغداد بازگشت و خود را مطیع او خواند و در کتاب ایقان که در همین ایام نوشت، به این معنی تصریح کرد. <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف، «لط، م»، (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۴، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۰، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۰.</ref><ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۷۰، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> با این همه، مدتی بعد، گویا به تحریک و مساعدت میرزآقاجان کاشی، باز به دعوی برخاست. اگرچه به نظر می‌رسد که او این‌بار بسیار احتیاط می‌کرد و بیش‌تر در پی تهیۀ مقدمات کار بود. <ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۱۴.</ref> ولی به گفتۀ منابع بهائی در اواخر دورۀ اقامت در بغداد، درباغ نجیب پاشا ـ که بعداً بهائیان آن را به باغ رضوان نامیدند ـ خود را «من یظهره‌الله» خواند. <ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۸، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref><ref>بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۶، تهران، ۱۳۵۲ش.</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۰.</ref> از مطالب لوح شیخ پیداست که از ایام اقامت در عراق خود را نبی، یعنی «نیّر آفاق» می‌دانست که «از سوی عراق، اشراق کرده است». <ref>حسینعلی نوری بهاء، لوح شیخ، ج۱، ص۱۷، لانگنهاین.</ref>


===تبعید بابیان===
=== تبعید بابیان ===
در این وقت به سبب تشدید جنگ و جدال میان شیعیان و بابیان، و توصیه‌های دولت ایران و علمای کربلا و نجف، دولت عثمانی که خود از بسط نزاع بیمناک بود، بابیان و رؤسای آنان را که اینک تابعیت عثمانی داشتند. <ref>محمد محیط طباطبایی، تاریخ قدیم و جدید، ص۳۴۵، گوهر، تهران، ۱۳۵۴ش، س ۳، شم‌ ۵.</ref> در ذیقعدۀ ۱۲۷۹به استانبول، و چند ماه بعد، در رجب ۱۲۸۰ همه را به ادرنه تبعید کرد. <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، تهران، ۱۳۵۲ش.</ref><ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۸۳، تهران، ۱۹۷۸م.</ref> این دوره هم ۵ سال به درازا کشید و میرزا حسینعلی در اینجا فرصت را مناسب یافت و خود را آشکارا و به تأکید «من یظهره الله» خواند و نامه‌ها یا الواح برای دعوت به اطراف بپراکند. از جمله نامه‌ای به ناصرالدین شاه فرستاد. (برای عین نامه، نک‌: <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۴-۱۱۵، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref>) در این نامه خود را در واقعۀ سوءقصد به شاه بی‌گناه خواند و از مفسدان و اشرار برائت جست و تأکید کرد که به‌رغم آزارهای بسیار که در سال‌های تبعید دیده، برخلاف مصالح دولت و ملت کار نکرده است. <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۸، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> نیز در این نامه، برخلاف آنچه برخی از نویسندگان آورده‌اند، <ref>دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۷ش.</ref> از دعاوی خویش سخن گفته، و تلویحاً آورده است که از جانب خدا سخن می‌گوید و حاضر است در حضور شاه با علما مناظره کند. <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۷-۱۲۵، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref><ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۳۶، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> وی همچنین از آن دسته از علمای بزرگ که متعرض او نشدند و به تعبیر او «از کأس انقطاع آشامیده‌اند»، مانند شیخ مرتضی انصاری، تجلیل کرد. وی نامه‌ای هم به پاپ، پیوس نهم، فرستاد و از او حمایت خواست. در اینجا بسیاری از بابیه به او پیوستند و کارش بالا گرفت. <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۰.</ref> و این سومین بار بود که میرزا حسینعلی خود را «من یظهره الله» می‌خواند. یک‌بار در بغداد در ۱۲۶۹ق؛ بار دوم نیز در۱۲۷۵ق در بغداد که هر دو بار عقب‌نشینی کرد؛ و سوم بار در۱۲۸۰ق در ادرنه <ref>محمد محیط طباطبایی، رسالۀ خالویه یا ایقان، ج۱، ص۸۳۰-۸۳۱، همان، تهران، ۱۳۵۶ش و ۱۳۵۷ش، س۵، شم‌ ۱۱و۱۲، س۶، شم‌ ۱.</ref> براون معتقد است که دعوی سوم در ۱۲۸۳ق رخ داد. <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص «مج»، کاشانی).</ref>
در این وقت به سبب تشدید جنگ و جدال میان شیعیان و بابیان، و توصیه‌های دولت ایران و علمای کربلا و نجف، دولت عثمانی که خود از بسط نزاع بیمناک بود، بابیان و رؤسای آنان را که اینک تابعیت عثمانی داشتند. <ref>محمد محیط طباطبایی، تاریخ قدیم و جدید، ص۳۴۵، گوهر، تهران، ۱۳۵۴ش، س ۳، شم‌ ۵.</ref> در ذیقعدۀ ۱۲۷۹به استانبول، و چند ماه بعد، در رجب ۱۲۸۰ همه را به ادرنه تبعید کرد. <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، تهران، ۱۳۵۲ش.</ref><ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۸۳، تهران، ۱۹۷۸م.</ref> این دوره هم ۵ سال به درازا کشید و میرزا حسینعلی در اینجا فرصت را مناسب یافت و خود را آشکارا و به تأکید «من یظهره الله» خواند و نامه‌ها یا الواح برای دعوت به اطراف بپراکند. از جمله نامه‌ای به ناصرالدین شاه فرستاد. (برای عین نامه، نک‌: <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۴-۱۱۵، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref>) در این نامه خود را در واقعۀ سوءقصد به شاه بی‌گناه خواند و از مفسدان و اشرار برائت جست و تأکید کرد که به‌رغم آزارهای بسیار که در سال‌های تبعید دیده، برخلاف مصالح دولت و ملت کار نکرده است. <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۸، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> نیز در این نامه، برخلاف آنچه برخی از نویسندگان آورده‌اند، <ref>دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۷ش.</ref> از دعاوی خویش سخن گفته، و تلویحاً آورده است که از جانب خدا سخن می‌گوید و حاضر است در حضور شاه با علما مناظره کند. <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۷-۱۲۵، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref><ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۳۶، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> وی همچنین از آن دسته از علمای بزرگ که متعرض او نشدند و به تعبیر او «از کأس انقطاع آشامیده‌اند»، مانند شیخ مرتضی انصاری، تجلیل کرد. وی نامه‌ای هم به پاپ، پیوس نهم، فرستاد و از او حمایت خواست. در اینجا بسیاری از بابیه به او پیوستند و کارش بالا گرفت. <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۰.</ref> و این سومین بار بود که میرزا حسینعلی خود را «من یظهره الله» می‌خواند. یک‌بار در بغداد در ۱۲۶۹ق؛ بار دوم نیز در۱۲۷۵ق در بغداد که هر دو بار عقب‌نشینی کرد؛ و سوم بار در۱۲۸۰ق در ادرنه <ref>محمد محیط طباطبایی، رسالۀ خالویه یا ایقان، ج۱، ص۸۳۰-۸۳۱، همان، تهران، ۱۳۵۶ش و ۱۳۵۷ش، س۵، شم‌ ۱۱و۱۲، س۶، شم‌ ۱.</ref> براون معتقد است که دعوی سوم در ۱۲۸۳ق رخ داد. <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص «مج»، کاشانی).</ref>


===ادعای من‌یظهره‌الله===
=== ادعای من‌یظهره‌الله ===
از همین زمان، یاران میرزا حسینعلی به کوشش‌هایی برای اثبات دعوی او، خاصه در برابر یاران صبح‌ازل، دست زدند؛ چنان‌که گفتند علی محمدشیرازی اصلاً مبشر ظهور او بود، ولی برای انصراف دشمنان از سوءقصد به این «من‌یظهره‌الله»، میرزا یحیی را پیش انداخت و چنان نموده شد که وی جانشین باب و میرزا حسینعلی کارپرداز و دستیار اوست. <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۶۸، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref><ref>محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۱۸، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.</ref> نیز عبدالحسین آیتی، در سال‌هایی که کاتب میرزا حسینعلی و مبلّغ بهائیت بود، نوشت که علی محمد شیرازی در آخر عمر وسایل شخصی خود را توسط ملامحمدباقر برای بهاء ـ میرزا حسینعلی ـ فرستاد و او از سخنان علی محمد چنین دریافته که مقصود از «من یظهره الله» همان حسینعلی است. <ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۸۵، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref> در این اوان، میرزا حسینعلی القاب بسیار بر خود می‌نهاد، اما از آن میان همان لقب بهاء یا بهاءالله رواج یافت <ref>محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۵، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.</ref> این خود نکته‌ای است که بهاء در این دوره، دست‌کم در برابر عموم پیروان، دعویهای گران نمی‌کرد؛ چنان که مطابق صورت جلسه‌ای که از بازجویی برخی از بهائیان توسط کارگزاران دولت عثمانی در ادرنه باقی است، هیچ‌یک از متهمان از دعوت نبوت و ربوبیت او چیزی نشنیده بودند و حتی حاجی سیاح در محاکمۀ خود، او را یکی از اقطاب نعمت‌اللهی خوانده است. <ref>محمدعلی موحد، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۹، همان، تهران، ۱۳۴۲ش، س۶، شم‌ ۱و۲.</ref>
از همین زمان، یاران میرزا حسینعلی به کوشش‌هایی برای اثبات دعوی او، خاصه در برابر یاران صبح‌ازل، دست زدند؛ چنان‌که گفتند علی محمدشیرازی اصلاً مبشر ظهور او بود، ولی برای انصراف دشمنان از سوءقصد به این «من‌یظهره‌الله»، میرزا یحیی را پیش انداخت و چنان نموده شد که وی جانشین باب و میرزا حسینعلی کارپرداز و دستیار اوست. <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۶۸، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref><ref>محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۱۸، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.</ref> نیز عبدالحسین آیتی، در سال‌هایی که کاتب میرزا حسینعلی و مبلّغ بهائیت بود، نوشت که علی محمد شیرازی در آخر عمر وسایل شخصی خود را توسط ملامحمدباقر برای بهاء ـ میرزا حسینعلی ـ فرستاد و او از سخنان علی محمد چنین دریافته که مقصود از «من یظهره الله» همان حسینعلی است. <ref>عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۸۵، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.</ref> در این اوان، میرزا حسینعلی القاب بسیار بر خود می‌نهاد، اما از آن میان همان لقب بهاء یا بهاءالله رواج یافت <ref>محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۵، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.</ref> این خود نکته‌ای است که بهاء در این دوره، دست‌کم در برابر عموم پیروان، دعویهای گران نمی‌کرد؛ چنان که مطابق صورت جلسه‌ای که از بازجویی برخی از بهائیان توسط کارگزاران دولت عثمانی در ادرنه باقی است، هیچ‌یک از متهمان از دعوت نبوت و ربوبیت او چیزی نشنیده بودند و حتی حاجی سیاح در محاکمۀ خود، او را یکی از اقطاب نعمت‌اللهی خوانده است. <ref>محمدعلی موحد، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۹، همان، تهران، ۱۳۴۲ش، س۶، شم‌ ۱و۲.</ref>


خط ۳۵: خط ۳۵:
به هر حال میرزا یحیی صبح‌ازل در برابر ادعای برادرش، میرزا حسینعلی به مقاومت برخاست و میان طرفداران هر دو نزاع‌های سخت رخ داد و چند تن از دو طرف کشته شدند. این حوادث و برخی مسائل دیگر، کارگزاران دولت عثمانی را واداشت تا میرزا یحیی را به قبرس، و میرزا حسینعلی را به عکا تبعید کنند. آن‌گاه به هر یک از این دو عده‌ای از یاران طرف مخالف را همراه کرد تا اخبار فعالیت و دیدارهای آنها را به دولت گزارش کنند. به بهائیان همراه میرزا یحیی تعرضی نشد، اما گفته‌اند که هر ۷ تن ازلیان (پیروان صبح‌ازل) همراه میرزا حسینعلی به دست بهائیان، ظاهراً بدون اطلاع و دستور میرزا حسینعلی، به قتل رسیدند. شیخ ابراهیم بهائی که این داستان را برای براون نقل کرده، و همۀ این ازلیان و قاتلان آنها را دیده، و می‌شناخته، اضافه کرده است که پس از این واقعه، دولت عثمانی میرزا حسینعلی را با خانواده‌اش توقیف کرد، اما چون قاتلان، خود را معرفی کردند و گفتند رهبرشان از این کار بی‌اطلاع بوده است، او را آزاد کردند. <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۵۱۲-۵۱۴، کاشانی).</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۲۲۷، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref>
به هر حال میرزا یحیی صبح‌ازل در برابر ادعای برادرش، میرزا حسینعلی به مقاومت برخاست و میان طرفداران هر دو نزاع‌های سخت رخ داد و چند تن از دو طرف کشته شدند. این حوادث و برخی مسائل دیگر، کارگزاران دولت عثمانی را واداشت تا میرزا یحیی را به قبرس، و میرزا حسینعلی را به عکا تبعید کنند. آن‌گاه به هر یک از این دو عده‌ای از یاران طرف مخالف را همراه کرد تا اخبار فعالیت و دیدارهای آنها را به دولت گزارش کنند. به بهائیان همراه میرزا یحیی تعرضی نشد، اما گفته‌اند که هر ۷ تن ازلیان (پیروان صبح‌ازل) همراه میرزا حسینعلی به دست بهائیان، ظاهراً بدون اطلاع و دستور میرزا حسینعلی، به قتل رسیدند. شیخ ابراهیم بهائی که این داستان را برای براون نقل کرده، و همۀ این ازلیان و قاتلان آنها را دیده، و می‌شناخته، اضافه کرده است که پس از این واقعه، دولت عثمانی میرزا حسینعلی را با خانواده‌اش توقیف کرد، اما چون قاتلان، خود را معرفی کردند و گفتند رهبرشان از این کار بی‌اطلاع بوده است، او را آزاد کردند. <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۵۱۲-۵۱۴، کاشانی).</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۲۲۷، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref>


==تبعید میرزایحیی و حسینعلی==
== تبعید میرزایحیی و حسینعلی ==
براساس سندی از آرشیو دولتی عثمانی، در کشمکش‌های ادرنه، میرزا حسینعلی نامه‌ای به والی آن‌جا نوشت و در آن میرزا یحیی و پیروانش را متهم به توطئه برضد عثمانی کرد (۱۲۸۵ق). والی ادرنه نیز به توقیف و بازجویی گروهی از بهائیان و ازلیان دست زد و گزارش آن بازجویی و نامۀ میرزا حسینعلی را به استانبول فرستاد. گویا صدراعظم نیز سلطان را مطلع گردانید و به فرمان او، میرزا یحیی و حسینعلی را به قبرس و عکا فرستاند. <ref>محمدعلی موحد، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۶، همان، تهران، ۱۳۴۲ش، س۶، شم‌ ۱و۲.</ref> گزارش شوقی افندی واژگونۀ همان واقعه است که می‌گوید: نامه‌هایی بی‌امضا منتشر شد، حاکی از آن‌که میرزا حسینعلی و طرفدارانش با حمایت سفرای دول بیگانه، قصد طغیان دارند؛ و به علاوه، دوستی برخی از دولتمردان عثمانی با میرزا حسینعلی، مانند سلیمان پاشا که خود از سلسلۀ قادریه بود، دولت عثمانی را بیمناک کرد و به تبعید او واداشت. <ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۲۶۹-۲۷۳، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref>
براساس سندی از آرشیو دولتی عثمانی، در کشمکش‌های ادرنه، میرزا حسینعلی نامه‌ای به والی آن‌جا نوشت و در آن میرزا یحیی و پیروانش را متهم به توطئه برضد عثمانی کرد (۱۲۸۵ق). والی ادرنه نیز به توقیف و بازجویی گروهی از بهائیان و ازلیان دست زد و گزارش آن بازجویی و نامۀ میرزا حسینعلی را به استانبول فرستاد. گویا صدراعظم نیز سلطان را مطلع گردانید و به فرمان او، میرزا یحیی و حسینعلی را به قبرس و عکا فرستاند. <ref>محمدعلی موحد، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۶، همان، تهران، ۱۳۴۲ش، س۶، شم‌ ۱و۲.</ref> گزارش شوقی افندی واژگونۀ همان واقعه است که می‌گوید: نامه‌هایی بی‌امضا منتشر شد، حاکی از آن‌که میرزا حسینعلی و طرفدارانش با حمایت سفرای دول بیگانه، قصد طغیان دارند؛ و به علاوه، دوستی برخی از دولتمردان عثمانی با میرزا حسینعلی، مانند سلیمان پاشا که خود از سلسلۀ قادریه بود، دولت عثمانی را بیمناک کرد و به تبعید او واداشت. <ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۲۶۹-۲۷۳، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref>


خط ۵۷: خط ۵۷:


=ادعای ربوبیت و الوهیت=
=ادعای ربوبیت و الوهیت=
دعوی ربوبیت و الوهیتش هم ـ با آن‌که در بسیاری مواضع خود را «عبد» خوانده ـ به نوعی از بعضی نامه‌ها و الواح او که خطاب به اشخاص نوشته، و آنها را کلماتی دانسته است که از «سماء مشیت نازل و ارسال شد» <ref>حسینعلی نوری بهاء، مجموعۀ الواح مبارکه، ج۱، ص۴، چ تصویری.</ref><ref>حسینعلی نوری بهاء، مجموعۀ الواح مبارکه، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶، چ تصویری.</ref> و خاصه از کتاب اقدس او برمی‌آید که در آن به تشریع و وضع احکام (مثلاً انا انزلنا لکم الاحکام؛ انا امرناکم بکسر حدودات النفس...، <ref>بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۲، تهران، ۱۳۵۲ش.</ref>) پرداخته است. <ref>محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۸۲، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.</ref> با این حال، بعضی از مبلغان و طرفداران هوشمندترش که گویا توجیه نتایج چنین ادعایی را ناممکن می‌دیدند، این دعوی را نوعی تمثیل عرفانی یا کلامی، همچون عقیدۀ مسیحیان به حضرت عیسی (علیه‌السلام) قلمداد کرده‌اند. (<ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۳۹۶-۳۹۷، کاشانی).</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۲، کاشانی).</ref> دربارۀ این‌که بهائیان او را پیامبر می‌نامند، مثلاً نک‌<ref>Thompson، J، ج۱، ص۵، Abdu’l-Bahá، Illinois، ۱۹۴۸.</ref>) اما محافل ملی بهائی امروزه تأکید می‌کنند که بهاء «یکی از مظاهر الاهیه‌ای است که با حقیقت غیبیۀ ذات الوهیت به کلی متفاوت و متمایز است». <ref>آیین جهانی بهائی، ۱۴ (نک‌: ما).</ref>
دعوی ربوبیت و الوهیتش هم ـ با آن‌که در بسیاری مواضع خود را «عبد» خوانده ـ به نوعی از بعضی نامه‌ها و الواح او که خطاب به اشخاص نوشته، و آنها را کلماتی دانسته است که از «سماء مشیت نازل و ارسال شد» <ref>حسینعلی نوری بهاء، مجموعۀ الواح مبارکه، ج۱، ص۴، چ تصویری.</ref><ref>حسینعلی نوری بهاء، مجموعۀ الواح مبارکه، ج۱، ص۱۳۵-۱۳۶، چ تصویری.</ref> و خاصه از کتاب اقدس او برمی‌آید که در آن به تشریع و وضع احکام (مثلاً انا انزلنا لکم الاحکام؛ انا امرناکم بکسر حدودات النفس... ، <ref>بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۲، تهران، ۱۳۵۲ش.</ref>) پرداخته است. <ref>محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۸۲، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.</ref> با این حال، بعضی از مبلغان و طرفداران هوشمندترش که گویا توجیه نتایج چنین ادعایی را ناممکن می‌دیدند، این دعوی را نوعی تمثیل عرفانی یا کلامی، همچون عقیدۀ مسیحیان به حضرت عیسی (علیه‌السلام) قلمداد کرده‌اند. (<ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۳۹۶-۳۹۷، کاشانی).</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۲، کاشانی).</ref> دربارۀ این‌که بهائیان او را پیامبر می‌نامند، مثلاً نک‌<ref>Thompson، J، ج۱، ص۵، Abdu’l-Bahá، Illinois، ۱۹۴۸.</ref>) اما محافل ملی بهائی امروزه تأکید می‌کنند که بهاء «یکی از مظاهر الاهیه‌ای است که با حقیقت غیبیۀ ذات الوهیت به کلی متفاوت و متمایز است». <ref>آیین جهانی بهائی، ۱۴ (نک‌: ما).</ref>


با این همه، بسیاری از سخنان میرزا حسینعلی را که بجا یا نابجا مشحون از اصطلاحات و تعبیرات و عبارت پردازی‌های صوفیانه است، می‌توان به چند وجه و معنی تأویل کرد. اما مدار اصلی کار و تبلیغ بهائیت، نه مباحث و جدل‌ها و استدلال‌های مجرد فکری ـ اعتقادی است که البته از عهدۀ آن بر نمی‌آیند، بلکه اصرار بر عقاید منطبق با جهان وطنی، همچون یکی بودن آبشخور همۀ آیین‌های موجود، قطع نظر از تفاوت‌های ناشی از شرایط تاریخی و زبانی؛ <ref>آیین جهانی بهائی، ۱۴ (نک‌: ما).</ref> (<ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۸، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> نیز برای نامۀ او به ناصرالدین‌شاه، نک‌<ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۳۰، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World، ed JL Esposito، ج۱، ص۱۷۶، New York/oxford، ۱۹۹۵.</ref> که به‌خصوص آیین بهائی را به نوعی بازتاب احوال اجتماعی و سیاسی سرزمین‌های اسلامی در آن عصر دانسته است)، و رد تحریف لفظی کتب عهدین است که به استناد آیۀ «وَقَدْ کانَ فَریقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعونَ کَلامَ اللهِ ثُمَّ یُحَرِّفونَهُ...» <ref>بقره/سوره۲، آیه۷۵.    </ref> مراد از تحریف کتب عهدین را تحریف معانی کلام الاهی دانسته است نه «محو کلمات ظاهریۀ» آن <ref>حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۷۰-۷۱، ۱۳۱۰ق.</ref> این آموزه‌ها خاصه از دیدگاه غربیانی که به بهائیت گرویده‌اند، مهم‌ترین وجه آثار و عقاید میرزا حسینعلی و جانشینان او به‌شمار می‌رود.
با این همه، بسیاری از سخنان میرزا حسینعلی را که بجا یا نابجا مشحون از اصطلاحات و تعبیرات و عبارت پردازی‌های صوفیانه است، می‌توان به چند وجه و معنی تأویل کرد. اما مدار اصلی کار و تبلیغ بهائیت، نه مباحث و جدل‌ها و استدلال‌های مجرد فکری ـ اعتقادی است که البته از عهدۀ آن بر نمی‌آیند، بلکه اصرار بر عقاید منطبق با جهان وطنی، همچون یکی بودن آبشخور همۀ آیین‌های موجود، قطع نظر از تفاوت‌های ناشی از شرایط تاریخی و زبانی؛ <ref>آیین جهانی بهائی، ۱۴ (نک‌: ما).</ref> (<ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۸، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> نیز برای نامۀ او به ناصرالدین‌شاه، نک‌<ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۳۰، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref><ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref><ref>The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World، ed JL Esposito، ج۱، ص۱۷۶، New York/oxford، ۱۹۹۵.</ref> که به‌خصوص آیین بهائی را به نوعی بازتاب احوال اجتماعی و سیاسی سرزمین‌های اسلامی در آن عصر دانسته است)، و رد تحریف لفظی کتب عهدین است که به استناد آیۀ «وَقَدْ کانَ فَریقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعونَ کَلامَ اللهِ ثُمَّ یُحَرِّفونَهُ...» <ref>بقره/سوره۲، آیه۷۵. </ref> مراد از تحریف کتب عهدین را تحریف معانی کلام الاهی دانسته است نه «محو کلمات ظاهریۀ» آن <ref>حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۷۰-۷۱، ۱۳۱۰ق.</ref> این آموزه‌ها خاصه از دیدگاه غربیانی که به بهائیت گرویده‌اند، مهم‌ترین وجه آثار و عقاید میرزا حسینعلی و جانشینان او به‌شمار می‌رود.


بخشی از فعالیت بهائیان اولیه برای اثبات دعوی میرزا حسینعلی، در گردآوری تمام آثار علی محمد شیرازی و نخستین یاران او برای حذف نام و اشاره به میرزا یحیی صبح‌ازل، تحریف و تغییر آنچه با دعاوی بهاء تناسب نداشت، خلاصه می‌شد. این تحریفات و تغییرات را خاصه در کتاب معروف به نقطۀ الکاف از یکی از بابیان اولیه، گویا حاجی میرزا جانی کاشانی، می‌توان دید <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref> برخی از نویسندگان، علاوه بر آن‌که این انتساب را درست ندانسته ـ و این البته نافی اعتبار کتاب به عنوان یکی از نخستین و مهم‌ترین منابع راجع به باب نیست ـ و آن را همان کتاب موسوم به تاریخ قدیم شمرده که بهائیان بسیارازآن یاد می‌کردند. بر آن رفته‌اند که ۴ کتاب مشهور در تاریخ بهائیت همه تحریرها و بازنگاشته‌های همان یک اثرند: تاریخ جدید که در ۱۲۹۰ق/۱۸۷۳م گویا به قلم ابوالفضل گلپایگانی نوشته شد؛ مقالۀ شخصی سیاح که در ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م توسط عباس افندی، مشهور به عبدالبهاء پدید آمد؛ الکواکب الدریة اثر عبدالحسین آواره (آیتی) که در ۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م نوشته شد؛ و متن انگلیسی تاریخ معروف به تاریخ نبیل در ۱۳۰۶ش/۱۹۲۷م. <ref>محمد محیط طباطبایی، کتابی بی‌نام با نامی تازه، ج۱، ص۹۵۲-۹۶۰، همان، تهران، ۱۳۵۳ش، س۲، شم‌ ۱۱و۱۲.</ref><ref>محمد محیط طباطبایی، تاریخ قدیم و جدید، ج۱، ص۴۲۶-۴۲۷، گوهر، تهران، ۱۳۵۴ش، س ۳، شم‌ ۵.</ref><ref>محمد محیط طباطبایی، تاریخ نو پدید نبیل زرندی، ج۱، ص۷۰۲-۷۰۳، همان، شم‌ ۹.</ref>
بخشی از فعالیت بهائیان اولیه برای اثبات دعوی میرزا حسینعلی، در گردآوری تمام آثار علی محمد شیرازی و نخستین یاران او برای حذف نام و اشاره به میرزا یحیی صبح‌ازل، تحریف و تغییر آنچه با دعاوی بهاء تناسب نداشت، خلاصه می‌شد. این تحریفات و تغییرات را خاصه در کتاب معروف به نقطۀ الکاف از یکی از بابیان اولیه، گویا حاجی میرزا جانی کاشانی، می‌توان دید <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref> برخی از نویسندگان، علاوه بر آن‌که این انتساب را درست ندانسته ـ و این البته نافی اعتبار کتاب به عنوان یکی از نخستین و مهم‌ترین منابع راجع به باب نیست ـ و آن را همان کتاب موسوم به تاریخ قدیم شمرده که بهائیان بسیارازآن یاد می‌کردند. بر آن رفته‌اند که ۴ کتاب مشهور در تاریخ بهائیت همه تحریرها و بازنگاشته‌های همان یک اثرند: تاریخ جدید که در ۱۲۹۰ق/۱۸۷۳م گویا به قلم ابوالفضل گلپایگانی نوشته شد؛ مقالۀ شخصی سیاح که در ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م توسط عباس افندی، مشهور به عبدالبهاء پدید آمد؛ الکواکب الدریة اثر عبدالحسین آواره (آیتی) که در ۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م نوشته شد؛ و متن انگلیسی تاریخ معروف به تاریخ نبیل در ۱۳۰۶ش/۱۹۲۷م. <ref>محمد محیط طباطبایی، کتابی بی‌نام با نامی تازه، ج۱، ص۹۵۲-۹۶۰، همان، تهران، ۱۳۵۳ش، س۲، شم‌ ۱۱و۱۲.</ref><ref>محمد محیط طباطبایی، تاریخ قدیم و جدید، ج۱، ص۴۲۶-۴۲۷، گوهر، تهران، ۱۳۵۴ش، س ۳، شم‌ ۵.</ref><ref>محمد محیط طباطبایی، تاریخ نو پدید نبیل زرندی، ج۱، ص۷۰۲-۷۰۳، همان، شم‌ ۹.</ref>
خط ۸۵: خط ۸۵:
وی در نامه‌ای که در فوریۀ۱۹۱۳ خطاب به انجمن الاهیون فرانسه نوشت، ضمن انتقاد از این‌که ظهور پیامبر جدید ـ بهاء ـ را درنیافته‌اند، به تبلیغ خود پرداخت. در ژوئیۀ همان سال نیز خطاب به کنگرۀ ششم لیبرال‌های مسیحی و دیگر ادیان خواستار ایجاد دینی جهانی و قرار دادن «تمدن مادی» در خدمت «تمدن الاهی» شد. <ref>Chamberlain، S، ج۱، ص۱۴۷-۱۷۲، Abdul Baha on divine Philosophy، Boston، ۱۹۱۸.</ref> در دورۀ ریاست عبدالبهاء، عمۀ او موسوم به عزیه نوری کتاب تنبیه‌النائمین را در پاسخ به نامۀ عبدالبهاء نوشت و انتقاداتی سخت بر اعمال و افکار او و پدرش بهاء وارد کرد <ref>عالم بهائی۱۵ (نک‌: ما).</ref><ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۳-۵.</ref><ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۹.</ref>
وی در نامه‌ای که در فوریۀ۱۹۱۳ خطاب به انجمن الاهیون فرانسه نوشت، ضمن انتقاد از این‌که ظهور پیامبر جدید ـ بهاء ـ را درنیافته‌اند، به تبلیغ خود پرداخت. در ژوئیۀ همان سال نیز خطاب به کنگرۀ ششم لیبرال‌های مسیحی و دیگر ادیان خواستار ایجاد دینی جهانی و قرار دادن «تمدن مادی» در خدمت «تمدن الاهی» شد. <ref>Chamberlain، S، ج۱، ص۱۴۷-۱۷۲، Abdul Baha on divine Philosophy، Boston، ۱۹۱۸.</ref> در دورۀ ریاست عبدالبهاء، عمۀ او موسوم به عزیه نوری کتاب تنبیه‌النائمین را در پاسخ به نامۀ عبدالبهاء نوشت و انتقاداتی سخت بر اعمال و افکار او و پدرش بهاء وارد کرد <ref>عالم بهائی۱۵ (نک‌: ما).</ref><ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۳-۵.</ref><ref>عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۹.</ref>


==بهائیت و انگلیس==
== بهائیت و انگلیس ==
قطع نظر از آنچه دربارۀ ارتباط‌ها و وابستگی‌های سیاسی عبدالبهاء به برخی سازمان‌ها و دولت‌ها گفته‌اند، بعضی از منابع بهائی به ارتباط او با حکومت انگلیسی فلسطین و کمک‌هایی که به ارتش این دولت در جنگ جهانی اول، برضد عثمانی کرد، تصریح کرده‌اند. به همین سبب، به دستور لردبالفور، او با خاندان و یارانش تحت حمایت ژنرال آلنبی (ه‌ م) قرار گرفت و به علاوه در اواخر عمر (۱۹۲۰م) دولت انگلستان او را شوالیه خواند و نشان و مقام داد. <ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۳، ص۲۶۹-۲۹۹، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref><ref>محسن عبدالحمید، حقیقةالبابیة و البهائیة، ج۱، ص۱۸۷-۱۹۷، کرکوک، ۱۳۸۹ق.</ref><ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۰۵، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref> و پس از مرگ او پادشاه و دولتمردان بلندپایۀ این کشور مراتب تأسف خود را ابراز داشتند. شوقی همچنین آورده است که بسیاری از مسلمانان در تشییع جنازۀ او با تلاوت قرآن شرکت جستند و مفتی حیفا نیز سخنرانی کرد. <ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۳، ص۳۲۵-۳۲۸، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref> در آخر عمر، عبدالبهاء هم مانند بهاء نشان می‌داد که ملتزم به آداب مسلمانی است. چنان‌که برای ادای نماز جمعه به مسجد می‌رفت و این کار را تا دو روز پیش مرگ ترک نکرد. <ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref><ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۰، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref><ref>اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج۱، ص۷۵، ترجمۀ فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.</ref> صبحی که روزگاری کاتب عبدالبهاء بود، تصریح کرده است که وی بهائیت را مانند شاذلیه از فرق صوفیه معرفی می‌کرد؛ و البته پیشوای شاذلیه در سوریه با او دوستی داشت. <ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۷۹-۲۸۰، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref> برخی از نویسندگان هم به ارتباط و شباهت‌های بهائیه و قادیانیه اشاره کرده‌اند. <ref>محسن عبدالحمید، حقیقةالبابیة و البهائیة، ج۱، ص۱۹۷-۲۰۳، کرکوک، ۱۳۸۹ق.</ref><ref>محمدحسن اعظمی، حقیقة‌البهائیة و القادیانیة، ج۱، ص۷۹، بیروت، ۱۳۹۴ق.</ref><ref>محمدحسن اعظمی، حقیقة‌البهائیة و القادیانیة، ج۱، ص۹۰، بیروت، ۱۳۹۴ق.</ref>
قطع نظر از آنچه دربارۀ ارتباط‌ها و وابستگی‌های سیاسی عبدالبهاء به برخی سازمان‌ها و دولت‌ها گفته‌اند، بعضی از منابع بهائی به ارتباط او با حکومت انگلیسی فلسطین و کمک‌هایی که به ارتش این دولت در جنگ جهانی اول، برضد عثمانی کرد، تصریح کرده‌اند. به همین سبب، به دستور لردبالفور، او با خاندان و یارانش تحت حمایت ژنرال آلنبی (ه‌ م) قرار گرفت و به علاوه در اواخر عمر (۱۹۲۰م) دولت انگلستان او را شوالیه خواند و نشان و مقام داد. <ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۳، ص۲۶۹-۲۹۹، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref><ref>محسن عبدالحمید، حقیقةالبابیة و البهائیة، ج۱، ص۱۸۷-۱۹۷، کرکوک، ۱۳۸۹ق.</ref><ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۰۵، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref> و پس از مرگ او پادشاه و دولتمردان بلندپایۀ این کشور مراتب تأسف خود را ابراز داشتند. شوقی همچنین آورده است که بسیاری از مسلمانان در تشییع جنازۀ او با تلاوت قرآن شرکت جستند و مفتی حیفا نیز سخنرانی کرد. <ref>شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۳، ص۳۲۵-۳۲۸، ترجمۀ نصرالله مودت.</ref> در آخر عمر، عبدالبهاء هم مانند بهاء نشان می‌داد که ملتزم به آداب مسلمانی است. چنان‌که برای ادای نماز جمعه به مسجد می‌رفت و این کار را تا دو روز پیش مرگ ترک نکرد. <ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref><ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۰، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref><ref>اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج۱، ص۷۵، ترجمۀ فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.</ref> صبحی که روزگاری کاتب عبدالبهاء بود، تصریح کرده است که وی بهائیت را مانند شاذلیه از فرق صوفیه معرفی می‌کرد؛ و البته پیشوای شاذلیه در سوریه با او دوستی داشت. <ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۷۹-۲۸۰، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref> برخی از نویسندگان هم به ارتباط و شباهت‌های بهائیه و قادیانیه اشاره کرده‌اند. <ref>محسن عبدالحمید، حقیقةالبابیة و البهائیة، ج۱، ص۱۹۷-۲۰۳، کرکوک، ۱۳۸۹ق.</ref><ref>محمدحسن اعظمی، حقیقة‌البهائیة و القادیانیة، ج۱، ص۷۹، بیروت، ۱۳۹۴ق.</ref><ref>محمدحسن اعظمی، حقیقة‌البهائیة و القادیانیة، ج۱، ص۹۰، بیروت، ۱۳۹۴ق.</ref>


==تألیفات عبدالبهاء==
== تألیفات عبدالبهاء ==
عبدالبهاء نیز الواح، کتاب‌ها و رساله‌هایی پدید آورد. نخستین اثر مهم او که در حیات بهاء و برای اثبات دعوی‌های او و کوفتن با بیان و ازلیان، در ۱۳۰۳ق نوشت، کتاب مقالۀ شخصی سیاح است <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref> که بعداً به انگلیسی ترجمه شد۷ و در ۱۸۹۱م در کمبریج منتشر گردید (برای مشخصات و متن انگلیسی کتاب، نک‌<ref>wwwbahai،librarycom، The Bahá’ī World، wwwbahai-library-com، org/Persian/.</ref>) کتاب تذکرة‌الوفاء فی ترجمة حیاة قدماء الاحباء (حیفا، ۱۳۴۳ق) مشتمل است برشرح زندگی و مرگ بهائیانی که در ایام خود او درگذشتند، مانند نبیل قائنی، <ref>عباس عبدالبهاء، تذکرة‌الوفاء فی ترجمة حیاة قدماء الاحیاء، ج۱، ص۵، حیفا، ۱۳۴۳ق.</ref> نبیل زرندی، <ref>عباس عبدالبهاء، تذکرة‌الوفاء فی ترجمة حیاة قدماء الاحیاء، ج۱، ص۵۷، حیفا، ۱۳۴۳ق.</ref> میرزا موسی برادر بهاء. <ref>عباس عبدالبهاء، تذکرة‌الوفاء فی ترجمة حیاة قدماء الاحیاء، ج۱، ص۱۳۵، حیفا، ۱۳۴۳ق.</ref> این کتاب نیز به انگلیسی ترجمه و چاپ شده است؛ مجموعه‌ای از الواح او هم در بمبئی (۱۸۸۲م)، و سپس ترجمۀ انگلیسی آن با عنوان «سرتمدن الهی» در آمریکا به چاپ رسید. این کتاب مشتمل است بر برخی پیام‌ها و نوشته‌های کوتاه او. <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ص۵-۸، مقدمه، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref>
عبدالبهاء نیز الواح، کتاب‌ها و رساله‌هایی پدید آورد. نخستین اثر مهم او که در حیات بهاء و برای اثبات دعوی‌های او و کوفتن با بیان و ازلیان، در ۱۳۰۳ق نوشت، کتاب مقالۀ شخصی سیاح است <ref>براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).</ref> که بعداً به انگلیسی ترجمه شد۷ و در ۱۸۹۱م در کمبریج منتشر گردید (برای مشخصات و متن انگلیسی کتاب، نک‌<ref>wwwbahai،librarycom، The Bahá’ī World، wwwbahai-library-com، org/Persian/.</ref>) کتاب تذکرة‌الوفاء فی ترجمة حیاة قدماء الاحباء (حیفا، ۱۳۴۳ق) مشتمل است برشرح زندگی و مرگ بهائیانی که در ایام خود او درگذشتند، مانند نبیل قائنی، <ref>عباس عبدالبهاء، تذکرة‌الوفاء فی ترجمة حیاة قدماء الاحیاء، ج۱، ص۵، حیفا، ۱۳۴۳ق.</ref> نبیل زرندی، <ref>عباس عبدالبهاء، تذکرة‌الوفاء فی ترجمة حیاة قدماء الاحیاء، ج۱، ص۵۷، حیفا، ۱۳۴۳ق.</ref> میرزا موسی برادر بهاء. <ref>عباس عبدالبهاء، تذکرة‌الوفاء فی ترجمة حیاة قدماء الاحیاء، ج۱، ص۱۳۵، حیفا، ۱۳۴۳ق.</ref> این کتاب نیز به انگلیسی ترجمه و چاپ شده است؛ مجموعه‌ای از الواح او هم در بمبئی (۱۸۸۲م)، و سپس ترجمۀ انگلیسی آن با عنوان «سرتمدن الهی» در آمریکا به چاپ رسید. این کتاب مشتمل است بر برخی پیام‌ها و نوشته‌های کوتاه او. <ref>عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ص۵-۸، مقدمه، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref>


خط ۹۶: خط ۹۶:
مطابق وصیت بهاء، پسر کهترش محمدعلی (غصن اکبر) باید جانشین عبدالبهاء می‌شد؛ اما نزاع‌هایی که ذکرش گذشت، به ویژه باعث دور کردن او شد و عبدالبهاء سرانجام نوادۀ ارشد دختری خود، شوقی را ـ که پدرش میرزاهادی داماد و از یاران عبدالبهاء بود ـ به جانشینی برگماشت. <ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۱۲، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref>
مطابق وصیت بهاء، پسر کهترش محمدعلی (غصن اکبر) باید جانشین عبدالبهاء می‌شد؛ اما نزاع‌هایی که ذکرش گذشت، به ویژه باعث دور کردن او شد و عبدالبهاء سرانجام نوادۀ ارشد دختری خود، شوقی را ـ که پدرش میرزاهادی داماد و از یاران عبدالبهاء بود ـ به جانشینی برگماشت. <ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۱۲، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref>


==زندگی‌نامه شوقی==
== زندگی‌نامه شوقی ==
وی در ۱۳۱۴ق/۱۸۹۶م در عکا زاده شد. سپس لقب «امراللهی» گرفت و به همین سبب بهائیان او را «ولی امر» می‌نامند. (عالم بهائی، «ولی امر بهائی») وی مقارن مرگ عبدالبهاء (۱۹۲۱م) در آکسفورد مشغول تحصیل بود. در ۱۹۲۳م به حیفا رفت و رشتۀ امور بهائیت را دردست گرفت.. <ref>اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۵۶۶-۵۵۷.</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۱.</ref> گفته‌اند که عبدالبهاء به اصرار دخترش ضیائیه، شوقی را به رهبری تعیین کرد. <ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۹۳، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref> این انتصاب، خاصه به سبب برخی خویها و ضعف‌ها که از او دیده می‌شد، باعث مخالفت برخی بهائیان و رویگردانی بعضی دیگر، مانند صبحی، <ref>فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref> آیتی (آواره) و نیکو از بهائیت شد. <ref>عالم بهائی۱۵ (نک‌: ما).</ref> با این همه شوقی به توسعه و سازماندهی محافل بهائی، به ویژه در اروپا و آمریکا بسیار کوشید. این معنی از کثرت نامه‌ها و سخنان او خطاب به بهائیان این سرزمین‌ها پیداست. وی همچنین به وصیت عبدالبهاء، سرانجام «بیت‌العدل اعظم‌الهی» را تأسیس کرد و اکثریت اعضاء آن را از میان بهائیان اروپایی و آمریکایی برگزید. <ref>اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۵۵۸-۵۵۹.</ref><ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۵۷، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref><ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۱۴۵-۱۵۲، تهران، ۱۹۷۸م.</ref> این کار با مخالفت گروهی از بهائیان روبه‌رو شد. نیز مجمعی از سران بهائی موسوم به «ایادی امرالله» برای تبلیغ آیین و ایجاد و حفظ روابط بهائیان با رهبری پدید آورد و تأکید کرد که وظایف این مجمع تضادی با اختیارات و وظایف خود او ندارد. چارلز میسن‌ریمی، و ماری (روحیه) مکسول، دختر معماری کانادایی و طراح و سازندۀ مقبرۀ بهاء ـ که به ازدواج شوقی درآمده بود ـ از سران این مجمع بودند. <ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۱۴۵-۱۵۵، تهران، ۱۹۷۸م.</ref><ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۸، تهران، ۱۹۷۸م.</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۱.</ref>
وی در ۱۳۱۴ق/۱۸۹۶م در عکا زاده شد. سپس لقب «امراللهی» گرفت و به همین سبب بهائیان او را «ولی امر» می‌نامند. (عالم بهائی، «ولی امر بهائی») وی مقارن مرگ عبدالبهاء (۱۹۲۱م) در آکسفورد مشغول تحصیل بود. در ۱۹۲۳م به حیفا رفت و رشتۀ امور بهائیت را دردست گرفت.. <ref>اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۵۶۶-۵۵۷.</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۱.</ref> گفته‌اند که عبدالبهاء به اصرار دخترش ضیائیه، شوقی را به رهبری تعیین کرد. <ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۹۳، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref> این انتصاب، خاصه به سبب برخی خویها و ضعف‌ها که از او دیده می‌شد، باعث مخالفت برخی بهائیان و رویگردانی بعضی دیگر، مانند صبحی، <ref>فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref> آیتی (آواره) و نیکو از بهائیت شد. <ref>عالم بهائی۱۵ (نک‌: ما).</ref> با این همه شوقی به توسعه و سازماندهی محافل بهائی، به ویژه در اروپا و آمریکا بسیار کوشید. این معنی از کثرت نامه‌ها و سخنان او خطاب به بهائیان این سرزمین‌ها پیداست. وی همچنین به وصیت عبدالبهاء، سرانجام «بیت‌العدل اعظم‌الهی» را تأسیس کرد و اکثریت اعضاء آن را از میان بهائیان اروپایی و آمریکایی برگزید. <ref>اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۵۵۸-۵۵۹.</ref><ref>صبحی مهتدی، فضل‌الله، خاطرات زندگی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ج۱، ص۲۵۷، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref><ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۱۴۵-۱۵۲، تهران، ۱۹۷۸م.</ref> این کار با مخالفت گروهی از بهائیان روبه‌رو شد. نیز مجمعی از سران بهائی موسوم به «ایادی امرالله» برای تبلیغ آیین و ایجاد و حفظ روابط بهائیان با رهبری پدید آورد و تأکید کرد که وظایف این مجمع تضادی با اختیارات و وظایف خود او ندارد. چارلز میسن‌ریمی، و ماری (روحیه) مکسول، دختر معماری کانادایی و طراح و سازندۀ مقبرۀ بهاء ـ که به ازدواج شوقی درآمده بود ـ از سران این مجمع بودند. <ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۱۴۵-۱۵۵، تهران، ۱۹۷۸م.</ref><ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۸، تهران، ۱۹۷۸م.</ref><ref>ER، ج۲، ص۴۱.</ref>


خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
چون شوقی فرزندی نداشت، پس از مرگ او (آبان۱۳۳۶/نوامبر۱۹۵۷، نک‌: آیین جهانی بهائی، «شوقی افندی») انشعابی دیگر در بهائیت پدید آمد. گروهی که اکثریت مجمع «ایادی امرالله» را تشکیل می‌دادند، به تجدید مخالفت با بیت‌العدل برخاستند. اینان به ویژه ریاست چارلز میسن‌ریمی آمریکایی را برآن ـ که در حقیقت رهبری بهائیت بود ـ نپذیرفتند و ولایت را مسدور دانستند و به ریاست روحیه مکسول گردن نهادند. اگر چه چارلز میسن ریمی به مقاومت برخاست، ولی به سبب طرفداری «ایادیان» از روحیه مکسول، اکثریت بهائیان به او پیوستند. <ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۹، تهران، ۱۹۷۸م.</ref><ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۱۷۵-۱۸۱، تهران، ۱۹۷۸م.</ref> ۵/۵ سال پس از مرگ شوقی، «بیت‌العدل اعظم» مرکب از اعضای ۵۶ محفل ملی انتخاب شد (۱۹۶۳م) و امور بهائیت را دردست گرفت. بیت‌العدل‌های ثانوی، «محافل روحانی ملی» نام دارند. <ref>عالم بهائی۱۵ (نک‌: ما).</ref>
چون شوقی فرزندی نداشت، پس از مرگ او (آبان۱۳۳۶/نوامبر۱۹۵۷، نک‌: آیین جهانی بهائی، «شوقی افندی») انشعابی دیگر در بهائیت پدید آمد. گروهی که اکثریت مجمع «ایادی امرالله» را تشکیل می‌دادند، به تجدید مخالفت با بیت‌العدل برخاستند. اینان به ویژه ریاست چارلز میسن‌ریمی آمریکایی را برآن ـ که در حقیقت رهبری بهائیت بود ـ نپذیرفتند و ولایت را مسدور دانستند و به ریاست روحیه مکسول گردن نهادند. اگر چه چارلز میسن ریمی به مقاومت برخاست، ولی به سبب طرفداری «ایادیان» از روحیه مکسول، اکثریت بهائیان به او پیوستند. <ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۹، تهران، ۱۹۷۸م.</ref><ref>اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۱۷۵-۱۸۱، تهران، ۱۹۷۸م.</ref> ۵/۵ سال پس از مرگ شوقی، «بیت‌العدل اعظم» مرکب از اعضای ۵۶ محفل ملی انتخاب شد (۱۹۶۳م) و امور بهائیت را دردست گرفت. بیت‌العدل‌های ثانوی، «محافل روحانی ملی» نام دارند. <ref>عالم بهائی۱۵ (نک‌: ما).</ref>


شوقی به سبب برخورداری از تحصیلات عالیه و ارتباطات وسیع، به ویژه سازگاری با اسرائیل و دول اروپایی و آمریکایی طرفدار آن، (علاوه بر آموزه‌های صریح خود او، نک‌: <ref>بشیر احمد، بهائیت، اسرائیل کی خفیه سیاسی تنظیم، ج۱، ص۹۷، راولپندی، ۱۲۷۵ق.</ref><ref>بشیر احمد، بهائیت، اسرائیل کی خفیه سیاسی تنظیم، ج۱، ص۱۷۹، راولپندی، ۱۲۷۵ق.</ref><ref>بشیر احمد، بهائیت، اسرائیل کی خفیه سیاسی تنظیم، ج۱، ص۱۸۳، راولپندی، ۱۲۷۵ق.</ref><ref>بشیر احمد، بهائیت، اسرائیل کی خفیه سیاسی تنظیم، ج۱، ص۱۹۵، راولپندی، ۱۲۷۵ق.</ref> نیز دربارۀ تعالیم عبدالبهاء در این‌باره، نک‌: <ref>عباس عبدالبهاء، توقیعات مبارکه، ج۱، ص۳۰۵-۳۰۷، به کوشش عبدالعلی علایی، ۱۳۵۲ش/ ۱۹۷۳م.</ref> توانایی بیشتری از اسلاف خود در تشکیل مجامع و سازماندهی محافل بهائی و برپایی «مشرق‌الاذکار»‌ها (معابد بهائی) در کشورهای جهان نشان داد. <ref>عالم بهائی۱۵ (نک‌: ما).</ref> مثلاً دربارۀ بهائیان آمریکا، نک‌: <ref>id، Citadel of Faith، Illinois، ۱۹۶۵، ص۱۱۰-۱۲۲.</ref> نیز دربارۀ انتخابات بهائیان آمریکا، نک‌: <ref>id، Bahá’ī Adminstration، ص۳۷-۴۱.</ref> دربارۀ بهائیان آمریکای جنوبی، نک‌: <ref>Shoghi Effendi، The Advent of Divine Justice، Illinois، ۱۹۵۶، ص۴۸-۵۲.</ref>)
شوقی به سبب برخورداری از تحصیلات عالیه و ارتباطات وسیع، به ویژه سازگاری با اسرائیل و دول اروپایی و آمریکایی طرفدار آن، (علاوه بر آموزه‌های صریح خود او، نک‌: <ref>بشیر احمد، بهائیت، اسرائیل کی خفیه سیاسی تنظیم، ج۱، ص۹۷، راولپندی، ۱۲۷۵ق.</ref><ref>بشیر احمد، بهائیت، اسرائیل کی خفیه سیاسی تنظیم، ج۱، ص۱۷۹، راولپندی، ۱۲۷۵ق.</ref><ref>بشیر احمد، بهائیت، اسرائیل کی خفیه سیاسی تنظیم، ج۱، ص۱۸۳، راولپندی، ۱۲۷۵ق.</ref><ref>بشیر احمد، بهائیت، اسرائیل کی خفیه سیاسی تنظیم، ج۱، ص۱۹۵، راولپندی، ۱۲۷۵ق.</ref> نیز دربارۀ تعالیم عبدالبهاء در این‌باره، نک‌: <ref>عباس عبدالبهاء، توقیعات مبارکه، ج۱، ص۳۰۵-۳۰۷، به کوشش عبدالعلی علایی، ۱۳۵۲ش/ ۱۹۷۳م.</ref> توانایی بیشتری از اسلاف خود در تشکیل مجامع و سازماندهی محافل بهائی و برپایی «مشرق‌الاذکار» ‌ها (معابد بهائی) در کشورهای جهان نشان داد. <ref>عالم بهائی۱۵ (نک‌: ما).</ref> مثلاً دربارۀ بهائیان آمریکا، نک‌: <ref>id، Citadel of Faith، Illinois، ۱۹۶۵، ص۱۱۰-۱۲۲.</ref> نیز دربارۀ انتخابات بهائیان آمریکا، نک‌: <ref>id، Bahá’ī Adminstration، ص۳۷-۴۱.</ref> دربارۀ بهائیان آمریکای جنوبی، نک‌: <ref>Shoghi Effendi، The Advent of Divine Justice، Illinois، ۱۹۵۶، ص۴۸-۵۲.</ref>)
شوقی آثار مکتوب بسیار برجا نهاد که غالباً جنبه‌های تبلیغی و تاریخی دارد. برخی از آنها: قرن بدیع؛ توقیعات مبارکه، مشتمل بر بعضی نامه‌ها خطاب به محافل بهائی (تهران، ۱۳۵۲ش/۱۹۷۳م)؛ «زمامداری بهائی»، مشتمل بر نامه‌هایی است که وی به بهائیان آمریکا نوشت (نیویورک، ۱۹۲۷م)؛ «ظهور عدالت الهی» (ایلینویز، ۱۹۵۶م)؛ «درراه حق»، شامل تاریخ باب و بهاء و عبدالبهاء (ایلینویز، ۱۹۵۷م)؛ «پیام به جهان بهائی» (ایلینویز، ۱۹۵۸م)؛ «دژ ایمان» (ایلینویز، ۱۹۶۵م).
شوقی آثار مکتوب بسیار برجا نهاد که غالباً جنبه‌های تبلیغی و تاریخی دارد. برخی از آنها: قرن بدیع؛ توقیعات مبارکه، مشتمل بر بعضی نامه‌ها خطاب به محافل بهائی (تهران، ۱۳۵۲ش/۱۹۷۳م)؛ «زمامداری بهائی»، مشتمل بر نامه‌هایی است که وی به بهائیان آمریکا نوشت (نیویورک، ۱۹۲۷م)؛ «ظهور عدالت الهی» (ایلینویز، ۱۹۵۶م)؛ «درراه حق»، شامل تاریخ باب و بهاء و عبدالبهاء (ایلینویز، ۱۹۵۷م)؛ «پیام به جهان بهائی» (ایلینویز، ۱۹۵۸م)؛ «دژ ایمان» (ایلینویز، ۱۹۶۵م).


=اعتقاد به بهائیت=
=اعتقاد به بهائیت=
اعتقاد به بهائیت، کفر و معتقد به آن کافر و همه احکام کفر بر او جاری است.<ref>امام خمینی و سایر مراجع، توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۱۵۰.    </ref> <ref>موسوی گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۳، ص۲۱۵.    </ref>
اعتقاد به بهائیت، کفر و معتقد به آن کافر و همه احکام کفر بر او جاری است.<ref>امام خمینی و سایر مراجع، توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۱۵۰. </ref> <ref>موسوی گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۳، ص۲۱۵. </ref>


=منبع=
=منبع=
[http://lib.eshia.ir/23017/2/150/%D9%81%D8%B1%D9%82%D9%87 فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم‌السلام)، ج۲، ص۱۵۰.]      
[http://lib.eshia.ir/23017/2/150/%D9%81%D8%B1%D9%82%D9%87 فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم‌السلام)، ج۲، ص۱۵۰.]  


[http://lib.eshia.ir/23022/13/5239 دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهائیت»، شماره۵۲۳۹.]
[http://lib.eshia.ir/23022/13/5239 دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهائیت»، شماره۵۲۳۹.]
خط ۲۶۸: خط ۲۶۸:
{{پانویس|3}}
{{پانویس|3}}


[[رده: جریان های مقابل اسلام]]
[[رده:جریان های مقابل اسلام]]
۴٬۹۳۳

ویرایش