۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جلسه ای' به 'جلسهای') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
=نسب حضرت یوسف= | =نسب حضرت یوسف= | ||
یوسف فرزند یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (ع) می باشد. <ref> اسوه های قرآنی و شیوه های تبلیغی آنان (مصطفی عباسی مقدم )</ref> | یوسف فرزند یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (ع) می باشد. <ref> اسوه های قرآنی و شیوه های تبلیغی آنان (مصطفی عباسی مقدم)</ref> | ||
=زندگینامه حضرت یوسف= | =زندگینامه حضرت یوسف= | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
=خواب دیدن یوسف (ع)= | =خواب دیدن یوسف (ع)= | ||
حضرت یوسف(ع)هنگامی که نه سال داشت، روزی نزد پدر آمد و گفت: «پدرم! من در عالم خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم [[سجده]] میکنند.» یعقوب که تعبیر خواب را میدانست به یوسف(ع)گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن که برای تو نقشه خطرناکی میکشند، چرا که [[شیطان]] | حضرت یوسف(ع)هنگامی که نه سال داشت، روزی نزد پدر آمد و گفت: «پدرم! من در عالم خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم [[سجده]] میکنند.» یعقوب که تعبیر خواب را میدانست به یوسف(ع)گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن که برای تو نقشه خطرناکی میکشند، چرا که [[شیطان]] دشمن آشکار انسان است، و این گونه پروردگارت تو را بر میگزیند، و از تعبیر خوابها به تو میآموزد، و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام و کامل میکند، همان گونه که پیش از این بر پدرانت [[ابراهیم]] و [[حضرت اسحاق|اسحاق(ع)]] تمام کرد، به یقین پروردگار تو دانا و حکیم است.» <ref>یوسف/سوره۱۲،آیات۵-۶</ref> | ||
این خواب بر آن دلالت میکرد، که روزی حضرت یوسف(ع) رییس حکومت و پادشاه مصر خواهد شد، یازده برادر و پدر و مادرش کنار تخت شکوهمند او میآیند و به یوسف تعظیم و تجلیل میکنند <ref>یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰</ref> و سجده شکر به جا میآورند. <ref>تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۴۱۰</ref> و طبق بعضی از [[روایات]] بعضی از زنهای یعقوب موضوع خواب دیدن یوسف را شنیدند و به برادران یوسف(ع) خبر دادند، از این رو حسادت برادران نسبت به یوسف(ع) بیشتر شد به طوری که تصمیم خطرناکی در مورد او گرفتند. | این خواب بر آن دلالت میکرد، که روزی حضرت یوسف(ع) رییس حکومت و پادشاه مصر خواهد شد، یازده برادر و پدر و مادرش کنار تخت شکوهمند او میآیند و به یوسف تعظیم و تجلیل میکنند <ref>یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰</ref> و سجده شکر به جا میآورند. <ref>تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۴۱۰</ref> و طبق بعضی از [[روایات]] بعضی از زنهای یعقوب موضوع خواب دیدن یوسف را شنیدند و به برادران یوسف(ع) خبر دادند، از این رو حسادت برادران نسبت به یوسف(ع) بیشتر شد به طوری که تصمیم خطرناکی در مورد او گرفتند. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
=نیرنگ برادران حسود یوسف(ع)= | =نیرنگ برادران حسود یوسف(ع)= | ||
برادران یوسف در جلسهای محرمانه و به پیشنهاد لاوی (یا: روبین، یا [[یهودا]]) که برادران را از قتل یوسف (ع) برحذر داشت | برادران یوسف در جلسهای محرمانه و به پیشنهاد لاوی (یا: روبین، یا [[یهودا]]) که برادران را از قتل یوسف (ع) برحذر داشت ایشان را به چاهی که در سر راه کاروانها است انداختند تا بعضی از رهگذرها که کنار آن چاه برای کشیدن آب میآیند، یوسف را بیابند و او را با خود به نقاط دور برند و در نتیجه برای همیشه از چشم پدرشان پنهان خواهد شد. <ref>مجمع البیان، تفسیر صافی، جامع الجوامع و نور الثقلین، ذیل آیات ۹-۱۰ سوره یوسف</ref> | ||
=اخلاق و فضائل و ویژگیهای حضرت یوسف= | =اخلاق و فضائل و ویژگیهای حضرت یوسف= | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
=محل دفن حضرت یوسف= | =محل دفن حضرت یوسف= | ||
[[طبرسی]] در تفسیر خود نقل کرده زمانی که حضرت یوسف از دنیا رفت، مردم مصر به نزاع برخاسته و هر طایفه ای میخواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه برکت در زندگیشان باشد. سرانجام تصمیم بر آن شد که پیکر یوسف پیامبر را | [[طبرسی]] در تفسیر خود نقل کرده زمانی که حضرت یوسف از دنیا رفت، مردم مصر به نزاع برخاسته و هر طایفه ای میخواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه برکت در زندگیشان باشد. سرانجام تصمیم بر آن شد که پیکر یوسف پیامبر را در [[رود نیل]] دفن کنند تا آب نیل از روی آن بگذرد و به همه شهر برسد تا مردم در این بهره یکسان باشند و برکت آن حضرت به طور مساوی به همه مردم برسد بنابراین پس از مرگ حضرت یوسف، او را در تابوتی از سنگ مرمر نهاده و میان رود نیل دفن کردند. <ref>مجمع البیان، ج 5، ص 266262</ref> | ||
=ماجرای جابجایی مقبره حضرت یوسف و محل فعلی آن= | =ماجرای جابجایی مقبره حضرت یوسف و محل فعلی آن= | ||
پیکر حضرت یوسف تا مدت ها در رود نیل دفن بود، تا اینکه مدتی ماه (بر اثر ابرهای متراکم) بر [[بنی اسرائیل]] طلوع نکرد، خداوند به [[حضرت موسی]]<ref>ر.ک:مقاله حضرت موسی</ref> (ع) وحی نمود که استخوانهای یوسف را از قبر بیرون آورد تا ماه را بر آنها طالع سازد. | پیکر حضرت یوسف تا مدت ها در رود نیل دفن بود، تا اینکه مدتی ماه (بر اثر ابرهای متراکم) بر [[بنی اسرائیل]] طلوع نکرد، خداوند به [[حضرت موسی]]<ref>ر. ک:مقاله حضرت موسی</ref> (ع) وحی نمود که استخوانهای یوسف را از قبر بیرون آورد تا ماه را بر آنها طالع سازد. | ||
موسی (ع) از مردم پرسید که چه کسی از محل دفن حضرت یوسف با خبر است؟ گفتند:پیرزنی آگاهی دارد. موسی (ع) دستور داد که آن پیرزن را که از پیری، فرتوت و نابینا شده بود، نزدش آوردند. حضرت موسی (ع) به او فرمود:«آیا قبر یوسف را می شناسی؟» پیرزن عرض کرد: آری. حضرت موسی (ع) فرمود:ما را به آن اطّلاع بده. او گفت:اطلاع نمی دهم مگر آن که چهار حاجتم را بر آوری: | موسی (ع) از مردم پرسید که چه کسی از محل دفن حضرت یوسف با خبر است؟ گفتند:پیرزنی آگاهی دارد. موسی (ع) دستور داد که آن پیرزن را که از پیری، فرتوت و نابینا شده بود، نزدش آوردند. حضرت موسی (ع) به او فرمود:«آیا قبر یوسف را می شناسی؟» پیرزن عرض کرد: آری. حضرت موسی (ع) فرمود:ما را به آن اطّلاع بده. او گفت:اطلاع نمی دهم مگر آن که چهار حاجتم را بر آوری: | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: پیامبران]] | [[رده:پیامبران]] | ||
[[رده: پیامبران بنیاسرائیل]] | [[رده:پیامبران بنیاسرائیل]] | ||
[[رده: شخصیتهای قرآن]] | [[رده:شخصیتهای قرآن]] | ||
[[رده: شخصیتهای کتاب مقدس]] | [[رده:شخصیتهای کتاب مقدس]] |