۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
=تولد= | =تولد= | ||
حوادث زندگی سهل بهطور دقیق روشن نیست.وی در ۲۰۳ در تستر ( شوشتر ) بهدنیا آمد. | حوادث زندگی سهل بهطور دقیق روشن نیست. وی در ۲۰۳ در تستر (شوشتر) بهدنیا آمد. | ||
=تابعیت= | =تابعیت= | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
=شروع تحصیل= | =شروع تحصیل= | ||
او در شش هفت سالگی قرآن را از حفظ کرد و نزد داییاش محمد بن سوّار، که از مشایخ [[بصره]] بود، تعلیم دید و با تصوف آشنا شد. محمد بن سوار اولین شیخی بود که به سهل خرقه پوشاند و ذکر «اللّه شاهدی» را به او داد.در ۲۱۶، تستری عازم بصره شد تا برای مسائل نظری خود پاسخی بیابد، اما علمای بصره نتوانستند پاسخگوی مسائل وی باشند.وی سپس به عبّادان (آبادان) رفت و در رباطی با شیخی به نام ابوحبیب حمزة بن عبداللّه عبّادانی دیدار کرد و پاسخ سؤالات خود را نزد او یافت. در همان ایامِ سکونت در عبّادان بود که تجربهای عرفانی از سر گذراند و به گفتۀ خودش | او در شش هفت سالگی قرآن را از حفظ کرد و نزد داییاش محمد بن سوّار، که از مشایخ [[بصره]] بود، تعلیم دید و با تصوف آشنا شد. محمد بن سوار اولین شیخی بود که به سهل خرقه پوشاند و ذکر «اللّه شاهدی» را به او داد. در ۲۱۶، تستری عازم بصره شد تا برای مسائل نظری خود پاسخی بیابد، اما علمای بصره نتوانستند پاسخگوی مسائل وی باشند. وی سپس به عبّادان (آبادان) رفت و در رباطی با شیخی به نام ابوحبیب حمزة بن عبداللّه عبّادانی دیدار کرد و پاسخ سؤالات خود را نزد او یافت. در همان ایامِ سکونت در عبّادان بود که تجربهای عرفانی از سر گذراند و به گفتۀ خودش اسم اعظم خداوند (اللّه) را با نور سبز از شرق تا غرب بر پهنه آسمان دید. [۳][۴][۵] | ||
=دیدار با ذالنون مصری= | =دیدار با ذالنون مصری= | ||
پس از آن به تستر بازگشت و در ۲۱۹ از آنجا به [[کوفه]] و سپس به قصد [[حج]] به مکه رفت و هنگام خروج از آنجا با [[ذوالنون المصری|ذوالنون مصری]] ملاقات کرد. [۶][۷]البته گفته شده است که برای دیدن ذوالنون به مصر سفر کرد.[[شهابالدین سهروردی]] [۸] نیز نوشته است که میراث فلسفه فیثاغوری از ذوالنون به تستری رسید.سهل پس از دیدار با ذوالنون، بالغ بر بیست سال از عمر خویش را به ریاضتهای سخت، خصوصا" روزههای طولانی، پرداخت. [۹]شاید به همین سبب است که هجویری [۱۰] [[طریقت]] او را «[[اجتهاد]] و مجاهدت نفس و ریاضت» دانسته است.مقارن مرگ ذوالنون در ۲۴۵، سهل نشر آرا و تعالیم خود را آغاز کرد. [۱۱]وی تا ۲۶۳ در تستر بود و به تعلیم و تربیت شاگردان خود میپرداخت. | پس از آن به تستر بازگشت و در ۲۱۹ از آنجا به [[کوفه]] و سپس به قصد [[حج]] به مکه رفت و هنگام خروج از آنجا با [[ذوالنون المصری|ذوالنون مصری]] ملاقات کرد. [۶][۷]البته گفته شده است که برای دیدن ذوالنون به مصر سفر کرد. [[شهابالدین سهروردی]] [۸] نیز نوشته است که میراث فلسفه فیثاغوری از ذوالنون به تستری رسید. سهل پس از دیدار با ذوالنون، بالغ بر بیست سال از عمر خویش را به ریاضتهای سخت، خصوصا" روزههای طولانی، پرداخت. [۹]شاید به همین سبب است که هجویری [۱۰] [[طریقت]] او را «[[اجتهاد]] و مجاهدت نفس و ریاضت» دانسته است. مقارن مرگ ذوالنون در ۲۴۵، سهل نشر آرا و تعالیم خود را آغاز کرد. [۱۱]وی تا ۲۶۳ در تستر بود و به تعلیم و تربیت شاگردان خود میپرداخت. | ||
=وضعیت سیاسی در دوران تستری= | =وضعیت سیاسی در دوران تستری= | ||
در این دوره [[صفاریان]] و [[زنگیان]] بر خلیفه عباسی خروج کردند و ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی زیادی پدید آوردند.آوازۀ معنوی تستری در این زمان چنان بر سر زبانها افتاده بود که صفاریان بعد از شکست از سپاه | در این دوره [[صفاریان]] و [[زنگیان]] بر خلیفه عباسی خروج کردند و ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی زیادی پدید آوردند. آوازۀ معنوی تستری در این زمان چنان بر سر زبانها افتاده بود که صفاریان بعد از شکست از سپاه خلیفه، او را به اردوگاه خود فراخواندند تا یعقوبلیث را، که در بستر بیماری بود، با دعا درمان کند. [۱۲][۱۳]پس از این او را، ظاهرآ بهسبب اعتقاداتش، از تستر بیرون کردند. [۱۴][۱۵]این احتمال نیز وجود دارد که او خود از زادگاهش بیرون رفته باشد. [۱۶]اما چون پس از این او در [[بصره]] بوده، ممکن است به دلیل حوادث سیاسی و اجتماعی آن دوره و جاذبه علمی بصره به آنجا مهاجرت کرده باشد. | ||
=ورود تستری به بصره= | =ورود تستری به بصره= | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
=شاگردان تستری= | =شاگردان تستری= | ||
تستری شاگردان متعددی داشت که به گفتۀ مکی [۱۹] آنان را «اخوان» و به گفتۀ هجویری [۲۰] آنان را «سهلیه» میخواندند.بعضی از آنان دورۀ کوتاهی شاگرد او بودند، از جمله حلّاج، [[ابویعقوب سوسی]]، ابنجلّی، [[ابوعبداللّه صُبَیحی]] و ابوعبدالرحیم اصطخری. [۲۱][۲۲][۲۳][۲۴][۲۵]برخی دیگر مدت بیشتری شاگرد او بودند، همچون [[ابومحمد بربهاری]]، و ابومحمد جُرَیری، ابوالحسن بن علی بن مزیِّن، ابوبکر سجزی، عمر بن واصل عنبری، و [[احمد بن محمد بن سالم بصری]] . [۲۶][۲۷][۲۸][۲۹]افزون بر این، محمد بن سالم (متوفی ۲۹۷) سی یا شصت سال خادم وی بود. [۳۰]سهل در تربیت شاگردان خود نهایت دقت را میکرد و برای آنان آدابی در نظر گرفته بود. | تستری شاگردان متعددی داشت که به گفتۀ مکی [۱۹] آنان را «اخوان» و به گفتۀ هجویری [۲۰] آنان را «سهلیه» میخواندند. بعضی از آنان دورۀ کوتاهی شاگرد او بودند، از جمله حلّاج، [[ابویعقوب سوسی]]، ابنجلّی، [[ابوعبداللّه صُبَیحی]] و ابوعبدالرحیم اصطخری. [۲۱][۲۲][۲۳][۲۴][۲۵]برخی دیگر مدت بیشتری شاگرد او بودند، همچون [[ابومحمد بربهاری]]، و ابومحمد جُرَیری، ابوالحسن بن علی بن مزیِّن، ابوبکر سجزی، عمر بن واصل عنبری، و [[احمد بن محمد بن سالم بصری]]. [۲۶][۲۷][۲۸][۲۹]افزون بر این، محمد بن سالم (متوفی ۲۹۷) سی یا شصت سال خادم وی بود. [۳۰]سهل در تربیت شاگردان خود نهایت دقت را میکرد و برای آنان آدابی در نظر گرفته بود. | ||
=اصول طریقت وی= | =اصول طریقت وی= | ||
طریقت وی مبتنی بر هفت اصل بود: تمسک به [[قرآن]] ، اقتدا به پیامبر | طریقت وی مبتنی بر هفت اصل بود: تمسک به [[قرآن]]، اقتدا به پیامبر خدا، خوردن حلال، بیآزاری، دوری از گناه، توبه و ادای حقوق. [۳۱][۳۲]از جمله دستورهای سلوکی او به مریدانش این بود که برای علاج شهوت آب زیاد بنوشند و برای آنکه در عبادات دچار ضعف نگردند جمعه ها گوشت بخورند. همچنین وی بر نظافت سالکان تأکید بسیار داشت. | ||
=مصاحبت با حیوانات وحشی= | =مصاحبت با حیوانات وحشی= | ||
گفته شده است [۳۳] حیوانات وحشی به خانۀ سهل میآمدند و او به آنها غذا میداد و شاید از همینرو، سهل کسانی را که از درندگان میترسیدند از مصاحبت با خود منع کرده بود.به گفتۀ قشیری [۳۴] خودِ سرّاج خانۀ سهل را در تستر دیده است که مردم به آن «بیتُ السِباع» میگفتند. | گفته شده است [۳۳] حیوانات وحشی به خانۀ سهل میآمدند و او به آنها غذا میداد و شاید از همینرو، سهل کسانی را که از درندگان میترسیدند از مصاحبت با خود منع کرده بود. به گفتۀ قشیری [۳۴] خودِ سرّاج خانۀ سهل را در تستر دیده است که مردم به آن «بیتُ السِباع» میگفتند. | ||
=وفات= | =وفات= | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
=آرامگاه سهل= | =آرامگاه سهل= | ||
قبر سهل تا قرنها در بصره باقی بوده است.[[ابنبطوطه]] [۳۸] در قرن هشتم آن را زیارت کرده و نوشته است که در فاصلۀ بین اُبُلَّه و بصره عبادتخانه او قرار دارد و مسافران کشتیها که به محاذات این محل میرسند به دعا میپردازند و تبرکا" از آب آن مینوشند. | قبر سهل تا قرنها در بصره باقی بوده است. [[ابنبطوطه]] [۳۸] در قرن هشتم آن را زیارت کرده و نوشته است که در فاصلۀ بین اُبُلَّه و بصره عبادتخانه او قرار دارد و مسافران کشتیها که به محاذات این محل میرسند به دعا میپردازند و تبرکا" از آب آن مینوشند. | ||
=آرا و تفکر تستری= | =آرا و تفکر تستری= | ||
آرا و تفکر تستری با تفسیر آیات قرآن درآمیخته است. او [۳۹] با اینکه قرآن را دارای چهار لایه متمایز دانسته شده است: ظاهر (تلاوت)، باطن (فهم)، حدّ (حلال و حرام )، و مَطلَع یا مُطَّلِع (اِشرافِ قلب بر مقصود آیه)؛ اما توجه خود را بیشتر به لایۀ ظاهر و باطن آیات معطوف ساخته است.به همین دلیل آراء اساسی وی را باید در بین تفاسیر ظاهری و باطنی او جستجو کرد. | آرا و تفکر تستری با تفسیر آیات قرآن درآمیخته است. او [۳۹] با اینکه قرآن را دارای چهار لایه متمایز دانسته شده است: ظاهر (تلاوت)، باطن (فهم)، حدّ (حلال و حرام)، و مَطلَع یا مُطَّلِع (اِشرافِ قلب بر مقصود آیه)؛ اما توجه خود را بیشتر به لایۀ ظاهر و باطن آیات معطوف ساخته است. به همین دلیل آراء اساسی وی را باید در بین تفاسیر ظاهری و باطنی او جستجو کرد. | ||
=محور آرای وی= | =محور آرای وی= | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
=اعتقاد سهل درباره حضرت محمد(ص)= | =اعتقاد سهل درباره حضرت محمد(ص)= | ||
به اعتقاد سهل، در ازل نوری از خدا صادر شد و به صورت نور حضرت محمد صلیاللّهعلیهوآلهوسلم پدیدار گشت.این نور نمونه اعلای انسانی کیهانی است که هزاران هزار سال خداوند را عبادت کرده است [۴۰] [۴۱]پس از آن خدا [[آدم]] را از نور آن حضرت آفرید [۴۲][۴۳] و سرّ خود را در نَفْس ذریّه آدم قرار داد و ذریّات از طریق این سرّ به وحدانیت و ربوبیت خدا اعتراف کردند و با او «میثاق [[توحید]]» بستند. [۴۴][۴۵]سپس دنیا خلق شد و انسانها بر روی زمین پای نهادند.با خلقت دنیا، حضرت محمد صلیاللّهعلیهوآله، که به صورت نور ازلی بود، از گِلِ آدم آفریده شد و آن نور در قلب حضرت قرار گرفت. [۴۶][۴۷]بنابراین، قلب ایشان منبع نور الهی و توحید شد و در آیات قرآن تبلور یافت.ظاهرآ در میان | به اعتقاد سهل، در ازل نوری از خدا صادر شد و به صورت نور حضرت محمد صلیاللّهعلیهوآلهوسلم پدیدار گشت. این نور نمونه اعلای انسانی کیهانی است که هزاران هزار سال خداوند را عبادت کرده است [۴۰] [۴۱]پس از آن خدا [[آدم]] را از نور آن حضرت آفرید [۴۲][۴۳] و سرّ خود را در نَفْس ذریّه آدم قرار داد و ذریّات از طریق این سرّ به وحدانیت و ربوبیت خدا اعتراف کردند و با او «میثاق [[توحید]]» بستند. [۴۴][۴۵]سپس دنیا خلق شد و انسانها بر روی زمین پای نهادند. با خلقت دنیا، حضرت محمد صلیاللّهعلیهوآله، که به صورت نور ازلی بود، از گِلِ آدم آفریده شد و آن نور در قلب حضرت قرار گرفت. [۴۶][۴۷]بنابراین، قلب ایشان منبع نور الهی و توحید شد و در آیات قرآن تبلور یافت. ظاهرآ در میان صوفیه، تستری نخستین کسی است که به نظریه نور محمد صلیاللّهعلیهوآلهوسلم قائل بوده است. [۴۸] | ||
=نظر تستری درباره تمسک به قرآن= | =نظر تستری درباره تمسک به قرآن= | ||
به نظر تستری مؤمنان با تمسک به قرآن و پیروی از [[سنّت]] [[پیامبر]] ، به درک وجود لایتناهی میرسند و از این طریق برای سرّ نفس آنان «نورالیقین» حاصل میشود. [۴۹][۵۰] | به نظر تستری مؤمنان با تمسک به قرآن و پیروی از [[سنّت]] [[پیامبر]]، به درک وجود لایتناهی میرسند و از این طریق برای سرّ نفس آنان «نورالیقین» حاصل میشود. [۴۹][۵۰] | ||
=درجات نورالیقین از دیدگاه تستری= | =درجات نورالیقین از دیدگاه تستری= | ||
تستری نورالیقین را دارای سه درجه «مکاشفه، معاینه و مشاهده» دانسته و برای توضیح آن به احوال سه تن از پیامبران اشاره کرده است.به نظر وی، [[موسی|موسی علیهالسلام]] در کوه طور فقط به مکاشفه رسید و [[ابراهیم|ابراهیم علیهالسلام]]، آنجا که از خدا اطمینان قلب خواست، فقط به معاینه رسید.اما [[پیامبر اسلام]]، ضمن آنکه در ازل، هزاران هزار سال خدا را عبادت کرد و به هر سه درجه یقین دست یافت، در شب [[معراج]] نیز خداوند را «مشاهده» کرد. [۵۱][۵۲][۵۳][۵۴][۵۵] | تستری نورالیقین را دارای سه درجه «مکاشفه، معاینه و مشاهده» دانسته و برای توضیح آن به احوال سه تن از پیامبران اشاره کرده است. به نظر وی، [[موسی|موسی علیهالسلام]] در کوه طور فقط به مکاشفه رسید و [[ابراهیم|ابراهیم علیهالسلام]]، آنجا که از خدا اطمینان قلب خواست، فقط به معاینه رسید. اما [[پیامبر اسلام]]، ضمن آنکه در ازل، هزاران هزار سال خدا را عبادت کرد و به هر سه درجه یقین دست یافت، در شب [[معراج]] نیز خداوند را «مشاهده» کرد. [۵۱][۵۲][۵۳][۵۴][۵۵] | ||
=راه رستگاری مؤمنان= | =راه رستگاری مؤمنان= | ||
مؤمنان نیز برای پیمودن درجات یقین و رسیدن به درجۀ مشاهده باید به ذکر خدا مشغول شوند، زیرا مشاهده، لُبِ لُبابِ ذکر است.به عبارت دیگر، ذکر یادآوری میثاق توحید است که در ازل بین خدا و ذریّۀ آدم بسته شده است و مؤمنان از طریق آن میتوانند به مشاهده توحید دست یابند. [۵۶]اصل عبادت مؤمنان و توکل آنان به خدا، اقرار به توحید است و حتی مُلک و دارایی آنان نیز همان توحیدی است که خداوند به آنان داده است. [۵۷][۵۸]بنابراین، مؤمنان باید از قرآن و سنّت پیامبر پیروی کنند، زیرا دل پیامبر منبع توحید است و در قرآن و سنّت وی تبلور یافته است. | مؤمنان نیز برای پیمودن درجات یقین و رسیدن به درجۀ مشاهده باید به ذکر خدا مشغول شوند، زیرا مشاهده، لُبِ لُبابِ ذکر است. به عبارت دیگر، ذکر یادآوری میثاق توحید است که در ازل بین خدا و ذریّۀ آدم بسته شده است و مؤمنان از طریق آن میتوانند به مشاهده توحید دست یابند. [۵۶]اصل عبادت مؤمنان و توکل آنان به خدا، اقرار به توحید است و حتی مُلک و دارایی آنان نیز همان توحیدی است که خداوند به آنان داده است. [۵۷][۵۸]بنابراین، مؤمنان باید از قرآن و سنّت پیامبر پیروی کنند، زیرا دل پیامبر منبع توحید است و در قرآن و سنّت وی تبلور یافته است. | ||
سهل در روانشناسیِ عرفانی معتقد است که پیمودن درجات یقین بدون سختی و دشواری نیست. | سهل در روانشناسیِ عرفانی معتقد است که پیمودن درجات یقین بدون سختی و دشواری نیست. | ||
=دو قوۀ متعارض در نفس مؤمن از دیدگاه تستری= | =دو قوۀ متعارض در نفس مؤمن از دیدگاه تستری= | ||
به نظر او، [۵۹][۶۰] در نفس مؤمن دو قوۀ متعارض نهاده شده است: قوۀ دل یا «نفسالروح»، که به سوی خدا دعوت میکند؛ و نفس امّاره یا «نفسالطبع»، که به پلیدی امر میکند.تستری [۶۱] ذیل آیۀ «اللّه یَتَوفَّی الْاَنفُسَ حینَ مَوتِها و الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها»، [۶۲] ضمن اشاره به سه معنای «توفّی» ( | به نظر او، [۵۹][۶۰] در نفس مؤمن دو قوۀ متعارض نهاده شده است: قوۀ دل یا «نفسالروح»، که به سوی خدا دعوت میکند؛ و نفس امّاره یا «نفسالطبع»، که به پلیدی امر میکند. تستری [۶۱] ذیل آیۀ «اللّه یَتَوفَّی الْاَنفُسَ حینَ مَوتِها و الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها»، [۶۲] ضمن اشاره به سه معنای «توفّی» (مرگ، خواب و بالا بردن)، به توضیح دو قوۀ مزبور پرداخته است. به نظر وی، نفسالروح دارای لطیفهای نورانی و نفسالطبع دارای لطیفهای غیرنورانی است. هنگام مرگ، خداوند لطیفۀ نفسالروح را از لطیفۀ نفسالطبع جدا میکند و باز میستاند و هنگام خواب لطیفۀ نفسالطبع را از لطیفۀ نفسالروح جدا میکند و باز به آن برمیگرداند. این دو لطیفه هر یک به چیزی وابسته است. لطیفۀ نفسالطبع به خوردن و آشامیدن و لذت بردن و لطیفۀ نفسالروح به ذکر وابسته است. همچنین [۶۳] تأکید میکند که در روز میثاق تنها نفسالروح حضور داشت و لذا خطاب خداوند با ذرّیات از طریق نفسالروح بود، اما در روز قیامت نفسالروح و نفسالطبع به هم متصلاند و به لقای حق خواهند رسید. [۶۴][۶۵] | ||
=تقسیم عالمان از دیدگاه سهل= | =تقسیم عالمان از دیدگاه سهل= | ||
به نظر تستری [۶۶] در روز قیامت تنها مؤمنان حقیقی یا اولیاءاللّه به لقای حق میرسند.آنان اهل فهم قرآناند و باطن آن را میدانند.بر همین اساس، عالمان به سه گروه تقسیم میشوند: | به نظر تستری [۶۶] در روز قیامت تنها مؤمنان حقیقی یا اولیاءاللّه به لقای حق میرسند. آنان اهل فهم قرآناند و باطن آن را میدانند. بر همین اساس، عالمان به سه گروه تقسیم میشوند: | ||
گروه اول که به حلال و حرام [[فتوا]] میدهند، به امر خدا علم دارند. | گروه اول که به حلال و حرام [[فتوا]] میدهند، به امر خدا علم دارند. | ||
گروه دوم که عموم مؤمناناند، به امر خدا و روزهای او (روز میثاق و روز قیامت) علم دارند. | گروه دوم که عموم مؤمناناند، به امر خدا و روزهای او (روز میثاق و روز قیامت) علم دارند. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
=تقسیم مکاشفان علوم= | =تقسیم مکاشفان علوم= | ||
همچنین سهل [۶۸] مکاشفان علوم را سه دسته دانسته است: ربانیان، نورانیان و ذاتیان.وی بر طبق این تقسیمبندی و بدون احتساب علوم اکتسابی، علوم را به چهار طبقه تقسیم کرده است: | همچنین سهل [۶۸] مکاشفان علوم را سه دسته دانسته است: ربانیان، نورانیان و ذاتیان. وی بر طبق این تقسیمبندی و بدون احتساب علوم اکتسابی، علوم را به چهار طبقه تقسیم کرده است: وحی، تجلّی، عندی (جبلّی)، و لدنّی. | ||
تستری ضمن آنکه تجلی را بر سه قسم تجلی | تستری ضمن آنکه تجلی را بر سه قسم تجلی ذات، تجلی صفاتِ ذات و تجلی حکم ذات دانسته، [۶۹] گفته است که موضوع تجلی مربوط به روز قیامت است که خداوند در آن روز بر مؤمنان تجلی میکند و با لقای خود پاداش توحید آنها را میدهد. [۷۰][۷۱][۷۲] | ||
=آثار= | =آثار= | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
با وجود این، عناوین آثاری که امروزه به نام او در دست داریم، با عناوین آثار مزبور متفاوت است. | با وجود این، عناوین آثاری که امروزه به نام او در دست داریم، با عناوین آثار مزبور متفاوت است. | ||
==تفسیر القرآن الحکیم== | == تفسیر القرآن الحکیم == | ||
تفسیر القرآن الحکیم، از این اثر دو صورت موجود است. | تفسیر القرآن الحکیم، از این اثر دو صورت موجود است. | ||
صورت اول که شش نسخه از آن باقی است و تاریخ قدیمترین نسخۀ آن ۸۲۵ است، تاکنون چندین بار (قاهره ۱۳۲۶، ۱۳۲۹، ۱۴۲۲، ۱۴۲۳، ۱۴۲۸) بهچاپ رسیده است. | صورت اول که شش نسخه از آن باقی است و تاریخ قدیمترین نسخۀ آن ۸۲۵ است، تاکنون چندین بار (قاهره ۱۳۲۶، ۱۳۲۹، ۱۴۲۲، ۱۴۲۳، ۱۴۲۸) بهچاپ رسیده است. | ||
صورت دوم مجموعه اقوال تفسیری تستری است (تقریبآ هزار قول)، که سلمی آنها را در حقائق التفسیر و زیادات حقائقالتفسیر گرد آورده کرده است.ظاهرا" متن تفسیر را در ۲۸۹، برخی مریدان تستری که به بغداد رفتند، از جمله عمر بن واصل و ابوبکر سجزی، تدوین کردهاند. اصالت این اثر همواره محل بحث بوده است.ماسینیون آن را اثری ساختگی خوانده، آربری آن را قدیمترین تفسیر قرآنِ بهجا مانده از صوفیه و مقدمۀ آثار عمیق و مهم بعدی دانسته است. | صورت دوم مجموعه اقوال تفسیری تستری است (تقریبآ هزار قول)، که سلمی آنها را در حقائق التفسیر و زیادات حقائقالتفسیر گرد آورده کرده است. ظاهرا" متن تفسیر را در ۲۸۹، برخی مریدان تستری که به بغداد رفتند، از جمله عمر بن واصل و ابوبکر سجزی، تدوین کردهاند. اصالت این اثر همواره محل بحث بوده است. ماسینیون آن را اثری ساختگی خوانده، آربری آن را قدیمترین تفسیر قرآنِ بهجا مانده از صوفیه و مقدمۀ آثار عمیق و مهم بعدی دانسته است. | ||
==ساختار متن== | == ساختار متن == | ||
ساختار متن از سه سطح اساسی تشکیل شده است. | ساختار متن از سه سطح اساسی تشکیل شده است. | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
سطح سوم مطالبی است که بعضی شاگردان وی به متن افزودهاند. | سطح سوم مطالبی است که بعضی شاگردان وی به متن افزودهاند. | ||
==مجموعۀ خطی کوپریلی ۷۲۷== | == مجموعۀ خطی کوپریلی ۷۲۷== | ||
این مجموعه در کتابخانۀ کوپریلی [[ترکیه]] است و شامل سه رساله است: کلام سهل بن عبداللّه، که مجموعهای از اقوال تستری دربارۀ مسائل عرفانی است؛ کتاب الشرح و البیان لما اشکل من کلام سهل و کتاب المعارضة و الرد علی اهل الفرق و اهل الدعاوی فی الاحوال، هر دو شامل اقوال دشوار تستری، که توضیحات فردی به نام عبدالرحمان صَقَلی به آنها ضمیمه شده است.به نظر میرسد که این مجموعه را احمد بن سالم تدوین کرده و سپس صَقَلی بر آن توضیح نوشته است. تونچ در ۱۳۴۹ش/۱۹۷۰ رسالۀ سوم را تصحیح و همراه ترجمۀ آلمانی آن چاپ کرد.م.ک.جعفر نیز در ۱۳۵۹ش/۱۹۸۰ آن را در [[قاهره]] منتشر نمود. | این مجموعه در کتابخانۀ کوپریلی [[ترکیه]] است و شامل سه رساله است: کلام سهل بن عبداللّه، که مجموعهای از اقوال تستری دربارۀ مسائل عرفانی است؛ کتاب الشرح و البیان لما اشکل من کلام سهل و کتاب المعارضة و الرد علی اهل الفرق و اهل الدعاوی فی الاحوال، هر دو شامل اقوال دشوار تستری، که توضیحات فردی به نام عبدالرحمان صَقَلی به آنها ضمیمه شده است. به نظر میرسد که این مجموعه را احمد بن سالم تدوین کرده و سپس صَقَلی بر آن توضیح نوشته است. تونچ در ۱۳۴۹ش/۱۹۷۰ رسالۀ سوم را تصحیح و همراه ترجمۀ آلمانی آن چاپ کرد. م.ک. جعفر نیز در ۱۳۵۹ش/۱۹۸۰ آن را در [[قاهره]] منتشر نمود. | ||
==لطائفالقصص== | == لطائفالقصص == | ||
شامل هفده فصل، که در آن به سخنان نغز برخی پیامبران و حکایات صوفیه اشاره شده است. | شامل هفده فصل، که در آن به سخنان نغز برخی پیامبران و حکایات صوفیه اشاره شده است. | ||
کمال علّام آن را در ۱۳۸۳ش/۲۰۰۴ در بیروت، با عنوان لطائف قصص الانبیاء، به چاپ رساند. | کمال علّام آن را در ۱۳۸۳ش/۲۰۰۴ در بیروت، با عنوان لطائف قصص الانبیاء، به چاپ رساند. | ||
==رسالة فی الحروف (چاپ جعفر در من تراث الصوفی، قاهره ۱۳۲۶ش/۱۹۴۷)== | == رسالة فی الحروف (چاپ جعفر در من تراث الصوفی، قاهره ۱۳۲۶ش/۱۹۴۷)== | ||
درباره رموز حروف الفبا و اسرار حروف مقطعه قرآن. | درباره رموز حروف الفبا و اسرار حروف مقطعه قرآن. | ||
==رسالة المنهیات== | == رسالة المنهیات == | ||
دربارۀ آنچه خدا و پیامبر از آن نهی کردهاند. | دربارۀ آنچه خدا و پیامبر از آن نهی کردهاند. | ||
==رسالة فی الحکمة و التصوف== | == رسالة فی الحکمة و التصوف == | ||
اقوال عرفانی تستری که از رسالۀ قشیری استخراج شده است. [۷۳][۷۴] | اقوال عرفانی تستری که از رسالۀ قشیری استخراج شده است. [۷۳][۷۴] | ||
سزگین رسالۀ دیگری را با عنوان مناقب امام اهل الحق الی الحق و مناقباللّه عزوجل به تستری نسبت داده است، که از او نیست. | سزگین رسالۀ دیگری را با عنوان مناقب امام اهل الحق الی الحق و مناقباللّه عزوجل به تستری نسبت داده است، که از او نیست. | ||
==آثار با اصالت== | == آثار با اصالت == | ||
از میان آثار مذکور تنها تفسیر و مجموعۀ کوپریلی اصالت دارد و تعالیم و آرای سهل را تا حدودی به تصویر میکشد. | از میان آثار مذکور تنها تفسیر و مجموعۀ کوپریلی اصالت دارد و تعالیم و آرای سهل را تا حدودی به تصویر میکشد. | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۱: | ||
۱۱. ↑ ابونصر سرّاج، کتاب اللمع، ج۱، ص۱۸۱، چاپ ر أ نیکلسون، لندن ۱۹۶۳. | ۱۱. ↑ ابونصر سرّاج، کتاب اللمع، ج۱، ص۱۸۱، چاپ ر أ نیکلسون، لندن ۱۹۶۳. | ||
۱۲. ↑ ابونعیم | ۱۲. ↑ ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۱۰، ص۲۱۰، قاهره ۱۳۵۱ـ۱۳۵۷/ ۱۹۳۲ـ۱۹۳۹. | ||
۱۳. ↑ معینالدین ابوالقاسم جنید شیرازی، شدّ الازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، ج۱، ص۲۸۵، چاپ محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ش. | ۱۳. ↑ معینالدین ابوالقاسم جنید شیرازی، شدّ الازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، ج۱، ص۲۸۵، چاپ محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ش. | ||
خط ۲۷۰: | خط ۲۶۹: | ||
۶۱. ↑ سهل بن عبداللّه تستری، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۸۰ـ۸۱، قاهره ۱۳۲۹/۱۹۱۱. | ۶۱. ↑ سهل بن عبداللّه تستری، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۸۰ـ۸۱، قاهره ۱۳۲۹/۱۹۱۱. | ||
۶۲. ↑ زُمَر/سوره۳۹، آیه۴۲. | ۶۲. ↑ زُمَر/سوره۳۹، آیه۴۲. | ||
۶۳. ↑ سهل بن عبداللّه تستری، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۸۱، قاهره ۱۳۲۹/۱۹۱۱. | ۶۳. ↑ سهل بن عبداللّه تستری، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۸۱، قاهره ۱۳۲۹/۱۹۱۱. | ||
خط ۲۹۶: | خط ۲۹۵: | ||
۷۴. ↑ سهل بن عبداللّه تستری، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۶ـ۱۸، قاهره ۱۳۲۹/۱۹۱۱. | ۷۴. ↑ سهل بن عبداللّه تستری، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۶ـ۱۸، قاهره ۱۳۲۹/۱۹۱۱. | ||
برگرفته از دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «سهل بن عبدالله تستری»، شماره۵۹۷۱. | برگرفته از دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «سهل بن عبدالله تستری»، شماره۵۹۷۱. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: تصوف]] | [[رده:تصوف]] |