۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
رسائل الفقهیه که به کوشش استاد ابوالفضل شکوری بهتازگی انتشار یافته است. | رسائل الفقهیه که به کوشش استاد ابوالفضل شکوری بهتازگی انتشار یافته است. | ||
رسالهای در ترتّب (در علم اصول فقه). | رسالهای در ترتّب (در علم اصول فقه). | ||
رسالهای در شرط متأخر (در اصول).؛<br> | رسالهای در شرط متأخر (در اصول). ؛<br> | ||
و ... ؛<br> | و ... ؛<br> | ||
|- | |- | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
=زندگینامه= | =زندگینامه= | ||
سیدحسن مدرس، از [[سادات]] طباطبایی، یکی از مهمترین رجال علمی، مذهبی و سیاسی [[ایران]] در عصر مشروطه و پهلوی اول است که در ۱۲۸۷ق در روستای سرابه کچو از توابع اردستان اصفهان در خانوادهای تنگدست؛ اما متدین، روحانی و زراعتپیشه متولد شد<ref>مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج۱، ص۵۴، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹</ref>. پدرش اسماعیل و جدش میرعبدالباقی از طایفه میرعابدین بودند که از زواره به این منطقه آمده و ساکن شده بودند<ref>مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، ص۳۹۷، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم</ref>.پس از چندی پدر به دلیل مشکلات به وجود آمده با اهالی، این منطقه را ترک کرده، غالباً در زواره میزیست؛ اما سیدحسن تا سن شش سالگی در کنار مادر خود، خدیجه، در سرابه ماند تا اینکه پدر، وی را در شش سالگی (۱۲۶۴ش)<ref>گلبن، محمد، مدرس در تاریخ و تصویر، ص۲۵، بیجا، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۷</ref> | سیدحسن مدرس، از [[سادات]] طباطبایی، یکی از مهمترین رجال علمی، مذهبی و سیاسی [[ایران]] در عصر مشروطه و پهلوی اول است که در ۱۲۸۷ق در روستای سرابه کچو از توابع اردستان اصفهان در خانوادهای تنگدست؛ اما متدین، روحانی و زراعتپیشه متولد شد<ref>مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج۱، ص۵۴، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹</ref>. پدرش اسماعیل و جدش میرعبدالباقی از طایفه میرعابدین بودند که از زواره به این منطقه آمده و ساکن شده بودند<ref>مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، ص۳۹۷، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم</ref>.پس از چندی پدر به دلیل مشکلات به وجود آمده با اهالی، این منطقه را ترک کرده، غالباً در زواره میزیست؛ اما سیدحسن تا سن شش سالگی در کنار مادر خود، خدیجه، در سرابه ماند تا اینکه پدر، وی را در شش سالگی (۱۲۶۴ش)<ref>گلبن، محمد، مدرس در تاریخ و تصویر، ص۲۵، بیجا، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۷</ref> به دلیل محیط نامناسب این منطقه، درحالیکه مادر حاضر به همراهی آنان نشد، همراه خود به قمشه (شهرضا) برد<ref>باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکستناپذیر، ص۲۶، قم، گواه، ۱۳۷۰</ref>. مدرس دو بار ازدواج نمود. حاصل ازدواج اول که در سال ششم تحصیل وی در اصفهان بود، <ref>مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، ص۴۵-۴۶، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم</ref> دو پسر (اسماعیل و عبدالباقی) و دو دختر<ref>باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکستناپذیر، ص۲۶، قم، گواه، ۱۳۷۰</ref> و یک پسر از همسر دوم که در [[تهران]] با وی [[ازدواج]] میکند است (زمانی که مدرس در مهاجرت به سر میبرد، در ۱۳۳۴ش ابتدا پسر و سپس مادر فوت میشوند)<ref>همان، ص۳۲</ref>. | ||
==خاندان مدرس== | == خاندان مدرس == | ||
یکی از طوایفی که مدرس گل سرسبد آن به شمار میرود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقی «سرابه» اقامت داشتند. سیداسماعیل طباطبائی (پدر شهید مدرس) که از این طایفه محسوب میگشت و در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زوارهای قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت کرده، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که [[خدیجه]] نام داشت و از سادات طباطبائی زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندی بود که به سال ۱۲۷۸ ق. چون چشمهای پاک در کویر زواره جوشید. پدر وی را حسن نامید. پدرش غالباً در «سرابه» به امور شرعی و فقهی مردم مشغول بود ولی مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر میبردند تا آنکه حادثهای<ref>طباطبائی، محیط، مقاله طفولیت مدرس، مجله محیط، شماره دوم، سال اول، مهر ۱۳۲۱</ref>. موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار گذرانده بود در سال ۱۲۹۳ به قمشه نزد جدش میرعبدالباقی ببرد و محله فضلآباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالی بود که میر عبدالباقی قبلاً از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهای علمی و تبلیغی مشغول <ref>بودباقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکستناپذیر، ص۲۶</ref>. سیدعبدالباقی بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامهای سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش نمود زمانی که سیدعبدالباقی دار فانی را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود<ref>امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۵، ص۲۱۱</ref>. | یکی از طوایفی که مدرس گل سرسبد آن به شمار میرود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقی «سرابه» اقامت داشتند. سیداسماعیل طباطبائی (پدر شهید مدرس) که از این طایفه محسوب میگشت و در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زوارهای قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت کرده، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که [[خدیجه]] نام داشت و از سادات طباطبائی زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندی بود که به سال ۱۲۷۸ ق. چون چشمهای پاک در کویر زواره جوشید. پدر وی را حسن نامید. پدرش غالباً در «سرابه» به امور شرعی و فقهی مردم مشغول بود ولی مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر میبردند تا آنکه حادثهای<ref>طباطبائی، محیط، مقاله طفولیت مدرس، مجله محیط، شماره دوم، سال اول، مهر ۱۳۲۱</ref>. موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار گذرانده بود در سال ۱۲۹۳ به قمشه نزد جدش میرعبدالباقی ببرد و محله فضلآباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالی بود که میر عبدالباقی قبلاً از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهای علمی و تبلیغی مشغول <ref>بودباقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکستناپذیر، ص۲۶</ref>. سیدعبدالباقی بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامهای سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش نمود زمانی که سیدعبدالباقی دار فانی را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود<ref>امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۵، ص۲۱۱</ref>. | ||
=تحصیلات عالیه= | =تحصیلات عالیه= | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
مدرس در سال ۱۲۹۸ ق. به منظور ادامه تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان گردید و به مدت ۱۳ سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درک کرد<ref>همان</ref>.ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و [[منطق]] و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت. در محضر آخوند ملامحمد کاشی کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکی از اساتیدی که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا [[جهانگیرخان قشقایی]] است<ref>باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکستناپذیر، ص۱۶۰-۱۶۱</ref>. | مدرس در سال ۱۲۹۸ ق. به منظور ادامه تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان گردید و به مدت ۱۳ سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درک کرد<ref>همان</ref>.ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و [[منطق]] و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت. در محضر آخوند ملامحمد کاشی کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکی از اساتیدی که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا [[جهانگیرخان قشقایی]] است<ref>باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکستناپذیر، ص۱۶۰-۱۶۱</ref>. | ||
مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچهای و شیخ مرتضی ریزی و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه [[اجتهاد]] رسید و در اصول آنچنان مهارتی یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزی را که حاوی ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلی خود را در [[حوزه علمیه اصفهان]] در مقدمه شرح رسائل که به [[زبان عربی]] نگاشته، آورده است. وی پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان ۱۳۱۱ ق. وارد [[نجف اشرف]] شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور [[ میرزای شیرازی|آیتالله میرزای شیرازی]] در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و با عارف نامدار حاجآقا [[شیخ حسنعلی اصفهانی]] هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکی و [[شریعت اصفهانی]] بهره برد و با [[سیدابوالحسن اصفهانی]]، [[سیدمحمدصادق طباطبائی]] و [[شیخ عبدالکریم حائری]]، [[سید هبة الدین شهرستانی|سیدهبةالدین شهرستانی]] و [[سیدمصطفی کاشانی]] ارتباط داشت و مباحثههای دروس خارج را با آیتالله حاج سیدابوالحسن و آیتالله حاج سیدعلی کازرونی انجام میداد. | مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچهای و شیخ مرتضی ریزی و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه [[اجتهاد]] رسید و در اصول آنچنان مهارتی یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزی را که حاوی ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلی خود را در [[حوزه علمیه اصفهان]] در مقدمه شرح رسائل که به [[زبان عربی]] نگاشته، آورده است. وی پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان ۱۳۱۱ ق. وارد [[نجف اشرف]] شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور [[میرزای شیرازی|آیتالله میرزای شیرازی]] در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و با عارف نامدار حاجآقا [[شیخ حسنعلی اصفهانی]] هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکی و [[شریعت اصفهانی]] بهره برد و با [[سیدابوالحسن اصفهانی]]، [[سیدمحمدصادق طباطبائی]] و [[شیخ عبدالکریم حائری]]، [[سید هبة الدین شهرستانی|سیدهبةالدین شهرستانی]] و [[سیدمصطفی کاشانی]] ارتباط داشت و مباحثههای دروس خارج را با آیتالله حاج سیدابوالحسن و آیتالله حاج سیدعلی کازرونی انجام میداد. | ||
مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار میپرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگی خود مینمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تائید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر به سال ۱۳۱۸ ق. (در چهل سالگی) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیاری راهی اصفهان گردید. | مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار میپرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگی خود مینمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تائید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر به سال ۱۳۱۸ ق. (در چهل سالگی) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیاری راهی اصفهان گردید. | ||
==دوران تدریس== | == دوران تدریس == | ||
مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه خصوصاً روستای اسفه و دیدار با فامیل و بستگان، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وی صبحها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه میگفت و در روزهای پنجشنبه طلاب را با چشمههای زلال حکمت نهجالبلاغه آشنا مینمود. تسلط وی به هنگام تدریس در حدّی بود که از این زمان به «مدرس» مشهور گشت. وی همراه با تدریس با حربه منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مرم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد. | مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه خصوصاً روستای اسفه و دیدار با فامیل و بستگان، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وی صبحها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه میگفت و در روزهای پنجشنبه طلاب را با چشمههای زلال حکمت نهجالبلاغه آشنا مینمود. تسلط وی به هنگام تدریس در حدّی بود که از این زمان به «مدرس» مشهور گشت. وی همراه با تدریس با حربه منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مرم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
[[آیتالله حاج سیدرضا بهاءالدینی]] در مصاحبهای اظهار داشته است مرحوم مدرس یک رجل علمی و دینی و سیاسی بود و اینگونه فردی مهمتر از رجل علمی و دینی است. زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامی تحقق کامل نمییابد<ref>مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل ۱۶، ص۴۲</ref>. | [[آیتالله حاج سیدرضا بهاءالدینی]] در مصاحبهای اظهار داشته است مرحوم مدرس یک رجل علمی و دینی و سیاسی بود و اینگونه فردی مهمتر از رجل علمی و دینی است. زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامی تحقق کامل نمییابد<ref>مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل ۱۶، ص۴۲</ref>. | ||
مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری کنونی) آغاز نمود و تأکید کرد که کار اصلی من تدریس است و سیاست کار دوم من است<ref>مدرس قهرمانی آزادی، حسین مکی، ج۲، ص۷۴، به نقل از یادنامه مدرس</ref>. | مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری کنونی) آغاز نمود و تأکید کرد که کار اصلی من تدریس است و سیاست کار دوم من است<ref>مدرس قهرمانی آزادی، حسین مکی، ج۲، ص۷۴، به نقل از یادنامه مدرس</ref>. وی در ۲۷ تیرماه ۱۳۰۴ ش. که عهدهدار تولیت این مدرسه گشت برای اینکه طلاب علوم دینی از اوقات خود استفاده بیشتری نموده، و با جدیت افزونتری به کار درس و مباحثه بپردازند برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه، نظامنامهای تدوین کرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و برای احیا و آبادانی روستاها و مغازههای موقوفه مدرسه زحمات زیادی را تحمل کرد. عصرهای پنجشنبه اغلب در گرمای شدید تابستان به روستای اطراف ورامین رفته و خود قناتهای روستاهای این منطقه را مورد بازدید قرار میداد و گاه به داخل چاهها میرفت و در تعمیر آنها همکاری میکرد و از اینکه با چرخ از چاه گل بکشد هیچ ابایی نداشت<ref>باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکستناپذیر، ص۳۳</ref>. در این مدرسه شخصیتهایی چون آیتالله ابوالحسن شعرانی، [[آیتالله سیدمرتضی پسندیده]] (برادر بزرگتر حضرت امام خمینی)، شیخ محمدعلی لواسانی و... تربیت شدند<ref>شکوری، ابوالفضل، مقاله شخصیت علمی و فقهی مدرس، مندرج در کتاب مدرس، ج۲</ref>. | ||
=فعالیتهای پژوهشی= | =فعالیتهای پژوهشی= | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
مدرس مدتها فلسفه تدریس میکرد و در عرفان مهارت داشت و در زندان خواف برای عدهای از ماموران قلعهای که در آن به سر میبرد مثنوی را تفسیر میکرد<ref>مدرسی، علی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج۱، ص۲۶۸</ref>. | مدرس مدتها فلسفه تدریس میکرد و در عرفان مهارت داشت و در زندان خواف برای عدهای از ماموران قلعهای که در آن به سر میبرد مثنوی را تفسیر میکرد<ref>مدرسی، علی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج۱، ص۲۶۸</ref>. | ||
==آثار== | == آثار == | ||
۱. تعلیقه بر کفایة الاصول آخوند خراسانی. | ۱. تعلیقه بر کفایة الاصول آخوند خراسانی. | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
=ویژگیهای شخصیتی مدرس= | =ویژگیهای شخصیتی مدرس= | ||
به لحاظ شخصیتی هر چند برخی قاطعیت مدرس را غرور، قدرتطلبی، عدم پایبندی به اصول خاص، لجوج، حادثهجو و خودخواه معرفی نمودهاند؛ <ref>طاهری، سیدصدرالدین، یک بررسی تحلیلی از زندگی سیاسی مدرس، صفحات متعدد، تهران، رسا</ref>۱۳۷۳اما سیری در زندگانی وی بیانگر هوش سرشار، درستکاری و تقوا، سادهزیستی، شوخطبعی و حاضرجوابی، پاکدامنی، سلاست و روانی گفتار، طبع شعر، دانش، کار و تلاش، وارستگی و آزادگی، پرهیز از ظاهرسازی و عوامفریبی، ظلمستیزی، سخاوت، دقت و نظم، اخلاص و ایمان، اراده خللناپذیر، شهامت و شجاعت، ازخودگذشتگی، سیاستمداری، مردمداری، دفاع از حقوق مردم، انجام امور عامالمنفعه، و. . . در شخصیت مدرس است<ref>رمضانی، عباس، سیدحسن مدرس، ص۱۳۹-۱۴۱، تهران، ترفند، ۱۳۸۶، چاپ دوم</ref>. | به لحاظ شخصیتی هر چند برخی قاطعیت مدرس را غرور، قدرتطلبی، عدم پایبندی به اصول خاص، لجوج، حادثهجو و خودخواه معرفی نمودهاند؛ <ref>طاهری، سیدصدرالدین، یک بررسی تحلیلی از زندگی سیاسی مدرس، صفحات متعدد، تهران، رسا</ref>۱۳۷۳اما سیری در زندگانی وی بیانگر هوش سرشار، درستکاری و تقوا، سادهزیستی، شوخطبعی و حاضرجوابی، پاکدامنی، سلاست و روانی گفتار، طبع شعر، دانش، کار و تلاش، وارستگی و آزادگی، پرهیز از ظاهرسازی و عوامفریبی، ظلمستیزی، سخاوت، دقت و نظم، اخلاص و ایمان، اراده خللناپذیر، شهامت و شجاعت، ازخودگذشتگی، سیاستمداری، مردمداری، دفاع از حقوق مردم، انجام امور عامالمنفعه، و. . . در شخصیت مدرس است<ref>رمضانی، عباس، سیدحسن مدرس، ص۱۳۹-۱۴۱، تهران، ترفند، ۱۳۸۶، چاپ دوم</ref>. | ||
مدرس دارای اندیشه اقتصادی عادلانه و غیر وابسته به استثمارگران، خدمتگزاری، آبادانی و سازندگی بود. | مدرس دارای اندیشه اقتصادی عادلانه و غیر وابسته به استثمارگران، خدمتگزاری، آبادانی و سازندگی بود. در زمینه سیاسی نیز سیاست را عین دیانت دانسته، دوستی با همه دنیا اما مقابله با تهاجم کشورهای بیگانه، اولویت دادن به دولتهای اسلامی، هوشیاری در برابر استعمارگران، تقویت قوای نظامی و امنیتی، توجه به عظمت، حفظ اسلام و آزادگی انسانها را همواره مد نظر داشت. وی به ضرورت همبستگی مسلمانان برای حفظ شرافت خود توجه داشت و همواره از عدم [[اتحاد]] و استعمار دول غربی نگران بود و جدایی سیاست از دیانت را یکی از علل عقبماندگی [[مسلمانان]] میدانست. ملاک وی در همراهی با افراد نیز حفظ مصالح ملی (حال و آتیه کشور) و امور مذهبی بود<ref>مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، ص۴۲۹، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم</ref>. | ||
=کلام مدرس= | =کلام مدرس= | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۰۹: | ||
=فعالیت علمی= | =فعالیت علمی= | ||
سیدحسن از ۶ تا ۱۴ سالگی در شهرضا مقدمات عربی و فارسی را فراگرفت و در ۱۶ سالگی (فروردین ۱۳۹۸ق) با فوت پدربزرگ و بنا به وصیت وی به حوزه علمیه اصفهان رفت و به مدت سیزده سال نزد حدود سی استاد؛ همچون میرزا عبدالعلی هرندی، جهانگیر قشقائی و ملامحمد کاشانی به تحصیل پرداخت. پس از اتمام سطح خارج (۱۳۱۱ق) و همزمان با [[واقعه دخانیه]] به نجف رفته، تحصیلات خود را به مدت هفت سال نزد اساتیدی چون آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و [[آیتالله سیدکاظم یزدی]] گذراند و موفق به دریافت درجه اجتهاد شد. مدرس با اشخاصی چون سیدابوالحسن اصفهانی و سیدعلی کازرونی نیز هممباحثه بود<ref>دوانی، علی، استادان آیتالله شهید سیدحسن مدرس، ص۴۲-۸۲، مدرس، تاریخ و سیاست، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵</ref>.وی پس از دریافت اجتهاد به اصفهان بازگشت و به تدریس فقه و اصول در مدرسه جده (مدرس کنونی) اصفهان پرداخت.مدرس هیچگاه تدریس را حتی در ایام حضورش در مجلس رها نکرد. وی تدریس را کار اصلی و سیاست را کار دوم خود میدانست<ref>یادنامه شهید مدرس، اصفهان، بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان، ص۷۴، ۱۳۶۹</ref>. | سیدحسن از ۶ تا ۱۴ سالگی در شهرضا مقدمات عربی و فارسی را فراگرفت و در ۱۶ سالگی (فروردین ۱۳۹۸ق) با فوت پدربزرگ و بنا به وصیت وی به حوزه علمیه اصفهان رفت و به مدت سیزده سال نزد حدود سی استاد؛ همچون میرزا عبدالعلی هرندی، جهانگیر قشقائی و ملامحمد کاشانی به تحصیل پرداخت. پس از اتمام سطح خارج (۱۳۱۱ق) و همزمان با [[واقعه دخانیه]] به نجف رفته، تحصیلات خود را به مدت هفت سال نزد اساتیدی چون آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و [[آیتالله سیدکاظم یزدی]] گذراند و موفق به دریافت درجه اجتهاد شد. مدرس با اشخاصی چون سیدابوالحسن اصفهانی و سیدعلی کازرونی نیز هممباحثه بود<ref>دوانی، علی، استادان آیتالله شهید سیدحسن مدرس، ص۴۲-۸۲، مدرس، تاریخ و سیاست، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵</ref>.وی پس از دریافت اجتهاد به اصفهان بازگشت و به تدریس فقه و اصول در مدرسه جده (مدرس کنونی) اصفهان پرداخت. مدرس هیچگاه تدریس را حتی در ایام حضورش در مجلس رها نکرد. وی تدریس را کار اصلی و سیاست را کار دوم خود میدانست<ref>یادنامه شهید مدرس، اصفهان، بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان، ص۷۴، ۱۳۶۹</ref>. | ||
حیات علمی مدرس که تحتالشعاع فعالیتهای سیاسی وی تا حد زیادی مغفول مانده است را با توجه به آثار و تألیفات مختلف وی در زمینههای فقه و اصول، عقاید و تفسیر، سیاسی و اجتماعی<ref>استادی، رضا، حاشیه رسائل شیخ انصاری، ص۲۶-۴۳، مدرس، تاریخ و سیاست (مجموعه مقالات)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵</ref>. که از وی باقیمانده است، میتوان دریافت، که البته تعدادی به صورت خطی و برخی نیز جز نامی از آنها باقی نمانده است. حاشیه بر رسائل شیخ انصاری، حاشیه بر کفایه استاد در اصول، رسالة فی سهو الامام و الماموم، رسالة فی قضاء الفوائت، رسالة فی الضمان الغاصب المغضوی الفائت، رسالة فی بعض مسائل العده و... اصول تشکیلات عدلیه، کتاب زرد و خوافنامه<ref>مدرس، سیدحسن، گنجینه خواف: مجموعه درسها و یادداشتهای روزانه شهید سیدحسن مدرس در تبعید، به کوشش نصرالله صالحی، تهران، طهوری، ۱۳۸۵</ref>.(سیاسی) است. همچنین ایشان قصد نگارش تفسیری بر [[قرآن]] داشتند که تبعید، این اجازه را به ایشان نمیدهد. مذاکرات ایشان در مجلس منبع دیگری برای دسترسی به نظرات ایشان است.مدرس علاوه بر علوم اسلامی با تاریخ غرب نیز آشنایی داشت و علم توأم با تقوا را برای انسان مفید میدانست<ref>مدرسی، علی، مدرس، مجلس و تاریخ، نشریه مجلس و پژوهش، فروردین ۱۳۷۳، شماره هفتم</ref>. | حیات علمی مدرس که تحتالشعاع فعالیتهای سیاسی وی تا حد زیادی مغفول مانده است را با توجه به آثار و تألیفات مختلف وی در زمینههای فقه و اصول، عقاید و تفسیر، سیاسی و اجتماعی<ref>استادی، رضا، حاشیه رسائل شیخ انصاری، ص۲۶-۴۳، مدرس، تاریخ و سیاست (مجموعه مقالات)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵</ref>. که از وی باقیمانده است، میتوان دریافت، که البته تعدادی به صورت خطی و برخی نیز جز نامی از آنها باقی نمانده است. حاشیه بر رسائل شیخ انصاری، حاشیه بر کفایه استاد در اصول، رسالة فی سهو الامام و الماموم، رسالة فی قضاء الفوائت، رسالة فی الضمان الغاصب المغضوی الفائت، رسالة فی بعض مسائل العده و... اصول تشکیلات عدلیه، کتاب زرد و خوافنامه<ref>مدرس، سیدحسن، گنجینه خواف: مجموعه درسها و یادداشتهای روزانه شهید سیدحسن مدرس در تبعید، به کوشش نصرالله صالحی، تهران، طهوری، ۱۳۸۵</ref>.(سیاسی) است. همچنین ایشان قصد نگارش تفسیری بر [[قرآن]] داشتند که تبعید، این اجازه را به ایشان نمیدهد. مذاکرات ایشان در مجلس منبع دیگری برای دسترسی به نظرات ایشان است. مدرس علاوه بر علوم اسلامی با تاریخ غرب نیز آشنایی داشت و علم توأم با تقوا را برای انسان مفید میدانست<ref>مدرسی، علی، مدرس، مجلس و تاریخ، نشریه مجلس و پژوهش، فروردین ۱۳۷۳، شماره هفتم</ref>. | ||
=فعالیتهای سیاسی= | =فعالیتهای سیاسی= | ||
مدرس در زندگانی خویش همواره به مسائل اجتماعی و سیاسی نظر داشت. وی در زمان مبارزه آزادیخواهان علیه حکومت استبدادی [[محمدعلیشاه]] با [[اتحاد]] با برخی از علمای اصفهان همچون [[آقا نورالله اصفهانی]] و سردار اسعد، علیه اقبالالدوله کاشی، حاکم [[اصفهان]]، قیام کرده، پس از برقراری مشروطه به عضویت انجمن ولایتی اصفهان درآمد<ref>عاقلی، باقر، شرححال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج۳، ص۱۳۷۲، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰</ref>. | مدرس در زندگانی خویش همواره به مسائل اجتماعی و سیاسی نظر داشت. وی در زمان مبارزه آزادیخواهان علیه حکومت استبدادی [[محمدعلیشاه]] با [[اتحاد]] با برخی از علمای اصفهان همچون [[آقا نورالله اصفهانی]] و سردار اسعد، علیه اقبالالدوله کاشی، حاکم [[اصفهان]]، قیام کرده، پس از برقراری مشروطه به عضویت انجمن ولایتی اصفهان درآمد<ref>عاقلی، باقر، شرححال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج۳، ص۱۳۷۲، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰</ref>. پس از استبداد صغیر در دوره مشروطه و برگزاری دوره دوم مجلس شورای ملی، مدرس (۱۲۸۸ش) از سوی علمای نجف به عنوان یکی از پنج نفر علمای طراز اول برای نظارت بر قوانین مصوبه مجلس انتخاب گردید<ref>مدرس و مجلس (نامهها و اسناد)، ص۱۹، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳</ref>. وی در مجلس همواره با نطقها و بحثهای مختلف، دولت را در حل مشکلات یاری داده و در مقابل خواستههای غیرقانونی امنای دولت سرسختانه مبارزه کرده، سعی در جلوگیری از آن داشت. | ||
اواخر دوره دوم مجلس که با تشنجات داخلی، بازگشت محمدعلی شاه برای دستیابی به سلطنت و اولتیماتوم [[روسیه]] به [[ایران]] همراه بود، به علت قابل اجرایی نبودن تصمیمات، عمر مجلس در سوم دی ۱۲۹۰ش پایان یافت. جمله معروف مدرس مبنی بر «حالا که بناست از بین برویم چرا با دست خودمان از بین برویم» در مقابل اولتیماتوم ۴۸ ساعته روسیه به ایران است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۴۲۲، تهران، مؤسسه نشر آثار امام، ۱۳۷۹</ref>.پس از تعطیلی مجلس، مدرس ضمن تدریس و اداره مدرسه سپهسالار (که در بدو ورود وی از اصفهان به تهران، تولیت مدرسه به وی سپرده شد در محافل سیاسی تهران حضور داشت؛ ضمن اینکه جلسات کمیسیون عدلیه مجلس برپا بوده، مصوباتی نیز داشت<ref>مدرس و مجلس(نامهها و اسناد)، ص۴۱، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳</ref>. | اواخر دوره دوم مجلس که با تشنجات داخلی، بازگشت محمدعلی شاه برای دستیابی به سلطنت و اولتیماتوم [[روسیه]] به [[ایران]] همراه بود، به علت قابل اجرایی نبودن تصمیمات، عمر مجلس در سوم دی ۱۲۹۰ش پایان یافت. جمله معروف مدرس مبنی بر «حالا که بناست از بین برویم چرا با دست خودمان از بین برویم» در مقابل اولتیماتوم ۴۸ ساعته روسیه به ایران است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۴۲۲، تهران، مؤسسه نشر آثار امام، ۱۳۷۹</ref>.پس از تعطیلی مجلس، مدرس ضمن تدریس و اداره مدرسه سپهسالار (که در بدو ورود وی از اصفهان به تهران، تولیت مدرسه به وی سپرده شد در محافل سیاسی تهران حضور داشت؛ ضمن اینکه جلسات کمیسیون عدلیه مجلس برپا بوده، مصوباتی نیز داشت<ref>مدرس و مجلس(نامهها و اسناد)، ص۴۱، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳</ref>. | ||
==نماینده مجلس== | == نماینده مجلس == | ||
پس از فترتی سه ساله، با برگزاری دوره سوم انتخابات مجلس (آذر ۱۲۹۳ش) مدرس از سوی مردم تهران نماینده مجلس شد؛ اما به دلیل وقوع [[جنگ جهانی اول]] این دوره از مجلس بیشتر از یک سال دوام نیافت. به دنبال حرکت قوای قزاق به سمت تهران در نیمههای آبان ۱۲۹۴ش گروهی از مجلسیان از جمله مدرس به همراه عده زیادی از رجال، روحانیون و نمایندگان مجلس با حرکت به سمت قم (و تشکیل کمیته دفاع ملی، [۹۲] کاشان و اصفهان حرکت نمودند؛ اما به علت تعقیب توسط روسها به سمت کرمانشاه حرکت کرده، با تشکیل دولت موقت مهاجرین در کرمانشاه به ریاست رضاقلیخان نظامالسلطنه (حکمران بروجرد، لرستان و خوزستان) و وزارت مدرس در عدلیه و اوقاف درصدد دفاع از کشور برآمدند که به دنبال پیشروی روسها به سمت کرمانشاه، دولت موقت به سمت غرب ایران، بصره، بغداد و سرانجام استانبول رفته و تا پایان جنگ جهانی اول که دو سال به طول انجامید، در آنجا بسر بردند و چندین بار با [[سلطان عثمانی]] و مقامات عالیرتبه آن کشور ملاقات و مذاکره نمودند<ref>بهار (ملکالشعرا)، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریه، ج۱، ص۱۴-۲۳، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم</ref>.مدرس طی مهاجرت از ایران چندین بار مورد سوءقصد نیز واقع شد. | پس از فترتی سه ساله، با برگزاری دوره سوم انتخابات مجلس (آذر ۱۲۹۳ش) مدرس از سوی مردم تهران نماینده مجلس شد؛ اما به دلیل وقوع [[جنگ جهانی اول]] این دوره از مجلس بیشتر از یک سال دوام نیافت. به دنبال حرکت قوای قزاق به سمت تهران در نیمههای آبان ۱۲۹۴ش گروهی از مجلسیان از جمله مدرس به همراه عده زیادی از رجال، روحانیون و نمایندگان مجلس با حرکت به سمت قم (و تشکیل کمیته دفاع ملی، [۹۲] کاشان و اصفهان حرکت نمودند؛ اما به علت تعقیب توسط روسها به سمت کرمانشاه حرکت کرده، با تشکیل دولت موقت مهاجرین در کرمانشاه به ریاست رضاقلیخان نظامالسلطنه (حکمران بروجرد، لرستان و خوزستان) و وزارت مدرس در عدلیه و اوقاف درصدد دفاع از کشور برآمدند که به دنبال پیشروی روسها به سمت کرمانشاه، دولت موقت به سمت غرب ایران، بصره، بغداد و سرانجام استانبول رفته و تا پایان جنگ جهانی اول که دو سال به طول انجامید، در آنجا بسر بردند و چندین بار با [[سلطان عثمانی]] و مقامات عالیرتبه آن کشور ملاقات و مذاکره نمودند<ref>بهار (ملکالشعرا)، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریه، ج۱، ص۱۴-۲۳، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم</ref>.مدرس طی مهاجرت از ایران چندین بار مورد سوءقصد نیز واقع شد. | ||
==تولیت مدرسه سپهسالار== | == تولیت مدرسه سپهسالار == | ||
پس از پایان جنگ و بازگشت به تهران، مدرس در ایام فترت مجلس، به تدریس و تولیت مدرسه سپهسالار ادامه داد. با برگزاری انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی در ۱۲۹۶ش مجدداً از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد<ref>مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج۱، ص۱۱۵-۱۴۶، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹</ref>. | پس از پایان جنگ و بازگشت به تهران، مدرس در ایام فترت مجلس، به تدریس و تولیت مدرسه سپهسالار ادامه داد. با برگزاری انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی در ۱۲۹۶ش مجدداً از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد<ref>مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج۱، ص۱۱۵-۱۴۶، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹</ref>. | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۲۹: | ||
از جمله اقدامات مدرس در اوایل ۱۲۹۷ش، درحالیکه دولت ایران با مشکلاتی چون تخلیه قوای خارجی، تعیین و اخذ خسارات ناشی از جنگ به ایران، روابط جدید و عقد قرارداد با همسایه شمالی که حکومت تزار در آن سقوط کرده و نیز تشکیل شوراهای دولتی، روبرو بود، مدرس سرسختانه خواستار انتخاب فردی کارآمدتر از صمصامالسلطنه در راس دولت بود که ابتدا با مخالفت احمدشاه و سرانجام با مخالفتهای گسترده مدرس، تحصن و کشیدن شدن آن در سطح اقشار مختلف جامعه با این خواسته موافقت شده، وثوقالدوله در راس کار قرار گرفت. مدرس که در سال اول زمامداری وثوقالدوله از حامیان وی بود، پس از اعلام انعقاد قرارداد ۱۹۱۹م، در راس مخالفان وی قرار گرفته، تمام تلاش خود را برای عدم اجرای قرارداد به کار گرفت؛ درنتیجه وثوقالدوله از کار کنارهگیری کرد و جانشینان بعدی نیز کاری از پیش نبردند<ref>مدرس و مجلس (نامهها و اسناد)، ص۵۰، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳</ref>. پس از چندی با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش، مدرس و جمعی دیگر توسط کودتاچیان بازداشت شده، در تمام مدت زمامداری سیدضیاءالدین تا صدارت قوامالسلطنه در نهم خرداد که دستور آزادی آنان صادر شد، در زندان به سر بردند<ref>بهار (ملکالشعرا)، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریه، ج۲، ص۱۹- ۲۰، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم</ref>. | از جمله اقدامات مدرس در اوایل ۱۲۹۷ش، درحالیکه دولت ایران با مشکلاتی چون تخلیه قوای خارجی، تعیین و اخذ خسارات ناشی از جنگ به ایران، روابط جدید و عقد قرارداد با همسایه شمالی که حکومت تزار در آن سقوط کرده و نیز تشکیل شوراهای دولتی، روبرو بود، مدرس سرسختانه خواستار انتخاب فردی کارآمدتر از صمصامالسلطنه در راس دولت بود که ابتدا با مخالفت احمدشاه و سرانجام با مخالفتهای گسترده مدرس، تحصن و کشیدن شدن آن در سطح اقشار مختلف جامعه با این خواسته موافقت شده، وثوقالدوله در راس کار قرار گرفت. مدرس که در سال اول زمامداری وثوقالدوله از حامیان وی بود، پس از اعلام انعقاد قرارداد ۱۹۱۹م، در راس مخالفان وی قرار گرفته، تمام تلاش خود را برای عدم اجرای قرارداد به کار گرفت؛ درنتیجه وثوقالدوله از کار کنارهگیری کرد و جانشینان بعدی نیز کاری از پیش نبردند<ref>مدرس و مجلس (نامهها و اسناد)، ص۵۰، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳</ref>. پس از چندی با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش، مدرس و جمعی دیگر توسط کودتاچیان بازداشت شده، در تمام مدت زمامداری سیدضیاءالدین تا صدارت قوامالسلطنه در نهم خرداد که دستور آزادی آنان صادر شد، در زندان به سر بردند<ref>بهار (ملکالشعرا)، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریه، ج۲، ص۱۹- ۲۰، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم</ref>. | ||
==تشکیل حزب اصلاحطلبان== | == تشکیل حزب اصلاحطلبان == | ||
پس از شش سال فترت با افتتاح مجدد مجلس چهارم (تیرماه ۱۳۰۰ش)، مدرس که رهبری اکثریت مجلس را به عهده داشت و به نیابت ریاست نیز انتخاب شده بود، به همراه عدهای از همفکران، حزب اصلاحطلبان را تشکیل دادند که اولین اقدام آنان رد اعتبارنامههای افراد دخیل در کودتای سوم اسفند بود. اولین مخالفتهای مدرس نسبت به خواستههای غیرقانونی رضاخان، در مقام وزارت جنگ، نیز در همین مجلس آغاز شد<ref>عاقلی، باقر، شرححال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج۳، ص۱۳۷۸، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۹</ref>.استیضاح دولت مستوفی به دلیل عدم توان وی در جلوگیری از تندرویهای وزیر جنگ و سیاست خارجی وی، سخنان مدرس که بیانگر فلسفه سیاسی موازنه عدمی و وجودی اوست (به معنای نفی قدرتهای سلطهگر و در مصداق، "عدم به ز وجود" که بعدها در لباس سیاست موازنه منفی مصدق جلوهگر شد.دستاورد این دوران است<ref>بهار (ملکالشعرا)، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریه، ج۲، ص۵۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم</ref>. | پس از شش سال فترت با افتتاح مجدد مجلس چهارم (تیرماه ۱۳۰۰ش)، مدرس که رهبری اکثریت مجلس را به عهده داشت و به نیابت ریاست نیز انتخاب شده بود، به همراه عدهای از همفکران، حزب اصلاحطلبان را تشکیل دادند که اولین اقدام آنان رد اعتبارنامههای افراد دخیل در کودتای سوم اسفند بود. اولین مخالفتهای مدرس نسبت به خواستههای غیرقانونی رضاخان، در مقام وزارت جنگ، نیز در همین مجلس آغاز شد<ref>عاقلی، باقر، شرححال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج۳، ص۱۳۷۸، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۹</ref>.استیضاح دولت مستوفی به دلیل عدم توان وی در جلوگیری از تندرویهای وزیر جنگ و سیاست خارجی وی، سخنان مدرس که بیانگر فلسفه سیاسی موازنه عدمی و وجودی اوست (به معنای نفی قدرتهای سلطهگر و در مصداق، "عدم به ز وجود" که بعدها در لباس سیاست موازنه منفی مصدق جلوهگر شد. دستاورد این دوران است<ref>بهار (ملکالشعرا)، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریه، ج۲، ص۵۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم</ref>. | ||
==ورود به مجلس== | == ورود به مجلس == | ||
سال ۱۳۰۲ش، در دوره پنجم نیز مدرس به نمایندگی مردم تهران که این بار رهبر اقلیت را عهدهدار شد به [[مجلس شورای ملی]] راه یافت. از مهمترین طرحهای اکثریت تغییر رژیم از مشروطه به [[جمهوری]] بود که مدرس با اطلاع از ماهیت این تغییر با آن به مخالفت پرداخت. علت مخالفت مدرس با جمهوری با وجودی که آن از بهترین انواع حاکمیتها میدانست، دخالت نامرئی [[انگلیس]] در این امر بود که بعد از مدتی همانند [[ترکیه]] با ریاستجمهوری مادامالعمر رضاخان به استبداد فردی تبدیل میگردید. بنابراین وی با اصل جمهوری مخالف نبود بلکه با دیکتاتوری به هر شکل و رضاخان که پشت سر وی انگلیس بود، چه جمهوری و چه سلطنتی مخالف بود<ref>نطقها و مکتوبات و یادداشتهایی پیرامون مجاهد شهید سیدحسین مدرس، بیجا، ابوذر، ۱۳۵۵</ref>.از دیگر اقدامات مهم مدرس در مجلس مبارزه با سردار سپه و اقدامات غیرقانونی وی و حتی سه بار تلاش برای استیضاح رضاخان بود که سرانجام با مضروب ساختن مدرس و عدم حضور وی در مجلس، دولت رضاخان از مجلس رای اعتماد گرفته، طرح استیضاح مدرس به انجام نرسید. برنامه دیگر مجلس پنجم طرح انقراض قاجاریه و واگذاری حکومت موقتی به رضاخان و تشکیل مجلس مؤسسان برای اصلاح بعضی از اصول متمم قانون اساسی در نهم آبان ۱۳۰۴ش بود که با وجود برخی مخالفتها که در راس آن مدرس بود طرح تصویب شده، سردار سپه به پادشاهی رسید<ref>مدرس و مجلس (نامهها و اسناد)، ص۴۱، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳</ref>. | سال ۱۳۰۲ش، در دوره پنجم نیز مدرس به نمایندگی مردم تهران که این بار رهبر اقلیت را عهدهدار شد به [[مجلس شورای ملی]] راه یافت. از مهمترین طرحهای اکثریت تغییر رژیم از مشروطه به [[جمهوری]] بود که مدرس با اطلاع از ماهیت این تغییر با آن به مخالفت پرداخت. علت مخالفت مدرس با جمهوری با وجودی که آن از بهترین انواع حاکمیتها میدانست، دخالت نامرئی [[انگلیس]] در این امر بود که بعد از مدتی همانند [[ترکیه]] با ریاستجمهوری مادامالعمر رضاخان به استبداد فردی تبدیل میگردید. بنابراین وی با اصل جمهوری مخالف نبود بلکه با دیکتاتوری به هر شکل و رضاخان که پشت سر وی انگلیس بود، چه جمهوری و چه سلطنتی مخالف بود<ref>نطقها و مکتوبات و یادداشتهایی پیرامون مجاهد شهید سیدحسین مدرس، بیجا، ابوذر، ۱۳۵۵</ref>.از دیگر اقدامات مهم مدرس در مجلس مبارزه با سردار سپه و اقدامات غیرقانونی وی و حتی سه بار تلاش برای استیضاح رضاخان بود که سرانجام با مضروب ساختن مدرس و عدم حضور وی در مجلس، دولت رضاخان از مجلس رای اعتماد گرفته، طرح استیضاح مدرس به انجام نرسید. برنامه دیگر مجلس پنجم طرح انقراض قاجاریه و واگذاری حکومت موقتی به رضاخان و تشکیل مجلس مؤسسان برای اصلاح بعضی از اصول متمم قانون اساسی در نهم آبان ۱۳۰۴ش بود که با وجود برخی مخالفتها که در راس آن مدرس بود طرح تصویب شده، سردار سپه به پادشاهی رسید<ref>مدرس و مجلس (نامهها و اسناد)، ص۴۱، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳</ref>. | ||
==انتخابات دوره ششم== | == انتخابات دوره ششم == | ||
پس از تاجگذاری رضاشاه، مدرس مجدداً در انتخابات دوره ششم (تیرماه ۱۳۰۵ش) با وجود دخالت شهربانی توانست به مجلس راه یابد؛ اما همواره تحتنظر ماموران مخفی تحت فشار به سر برده، روزنامهها نیز حق انتشار اندیشه اقلیت مجلس را نیز نداشتند.مدرس در هفتم آبان ۱۳۰۵ش درحالیکه برای تدریس به مسجد سپهسالار میرفت مورد حمله چند نفر قرار گرفته، روانه بیمارستان میشود. گفته میشود این سوء قصد توسط مامورین نظمیه، به امر رضاشاه انجام گرفته بود و جمله معروف «به کوری چشم دشمنان، هنوز مدرس زنده است» در پاسخ به تلگراف احوالپرسی رضاشاه در همین ایام است. مدرس پس از چند ماه بهبود یافته، در مجلس حضور یافت، ضمن اینکه بیشترین اوراق پیشنهادهای اصلاحی مدرس نیز مربوط به این دوره از مجلس است<ref>مدرس، تاریخ و سیاست، ص۹۱-۱۱۷، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵</ref>. | پس از تاجگذاری رضاشاه، مدرس مجدداً در انتخابات دوره ششم (تیرماه ۱۳۰۵ش) با وجود دخالت شهربانی توانست به مجلس راه یابد؛ اما همواره تحتنظر ماموران مخفی تحت فشار به سر برده، روزنامهها نیز حق انتشار اندیشه اقلیت مجلس را نیز نداشتند. مدرس در هفتم آبان ۱۳۰۵ش درحالیکه برای تدریس به مسجد سپهسالار میرفت مورد حمله چند نفر قرار گرفته، روانه بیمارستان میشود. گفته میشود این سوء قصد توسط مامورین نظمیه، به امر رضاشاه انجام گرفته بود و جمله معروف «به کوری چشم دشمنان، هنوز مدرس زنده است» در پاسخ به تلگراف احوالپرسی رضاشاه در همین ایام است. مدرس پس از چند ماه بهبود یافته، در مجلس حضور یافت، ضمن اینکه بیشترین اوراق پیشنهادهای اصلاحی مدرس نیز مربوط به این دوره از مجلس است<ref>مدرس، تاریخ و سیاست، ص۹۱-۱۱۷، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵</ref>. | ||
==انتخابات دوره هفتم== | == انتخابات دوره هفتم == | ||
مدرس در انتخابات دوره هفتم مجلس که به علت دخالت حکومت در آراء نتوانست به مجلس راه یابد و به گفته مدرس حتی یک رای وی به خودش نیز شمرده نشده بود. مدرس درحالیکه به فعالیتهای علمی خویش میپرداخت؛ اما شجاعت روحی و صراحت لهجه مدرس که مبارزات وی با رضاشاه را به اوج خود رسانده بود و انگلستان نیز با بودن امثال مدرس مخالف بودند، باعث جبههگیری منفی آنها علیه مدرس شد.حتی جهت خدشهدار نمودن وجهه مدرس، با نامه و امضای جعلی از سوی وی، مدرس را در زمره طرفداران شیخ خزعل (از طرفداران انگلیس و شورشی علیه دولت سردار سپه در سال ۱۳۰۳ش) معرفی نمودند،<ref>مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج۲، ص۵۲۰-۵۳۹، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹</ref>. این مسائل سرانجام باعث شد مدرس در ۱۶ مهر ۱۳۰۷ش توسط ماموران دولتی دستگیر و به شهر خواف در سرحد ایران و افغانستان در شرایط بسیار نامساعد تبعید شود. | مدرس در انتخابات دوره هفتم مجلس که به علت دخالت حکومت در آراء نتوانست به مجلس راه یابد و به گفته مدرس حتی یک رای وی به خودش نیز شمرده نشده بود. مدرس درحالیکه به فعالیتهای علمی خویش میپرداخت؛ اما شجاعت روحی و صراحت لهجه مدرس که مبارزات وی با رضاشاه را به اوج خود رسانده بود و انگلستان نیز با بودن امثال مدرس مخالف بودند، باعث جبههگیری منفی آنها علیه مدرس شد. حتی جهت خدشهدار نمودن وجهه مدرس، با نامه و امضای جعلی از سوی وی، مدرس را در زمره طرفداران شیخ خزعل (از طرفداران انگلیس و شورشی علیه دولت سردار سپه در سال ۱۳۰۳ش) معرفی نمودند،<ref>مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج۲، ص۵۲۰-۵۳۹، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹</ref>. این مسائل سرانجام باعث شد مدرس در ۱۶ مهر ۱۳۰۷ش توسط ماموران دولتی دستگیر و به شهر خواف در سرحد ایران و افغانستان در شرایط بسیار نامساعد تبعید شود. | ||
=دیانت در عرصه سیاست= | =دیانت در عرصه سیاست= | ||
در اصل دوم [[متمم قانون اساسی ایران]] پیشبینی شده بود که قوانین مصوبه مجلس شورای ملی باید زیر نظر هیئتی از علما و مجتهدان طراز اول باشد. به موجب این اصل در هر بار باید حداقل پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر قوانین مجلس ناظر باشند و مفاد آن از نظر شرعی به تائید و امضای آنها برسد. در دوره دوم مجلس از سوی فقها و مراجع تقلید شهید مدرس به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد. شهید مدرس پس از ۱۹۴ جلسه که از مجلس دوم گذشت در تاریخ ۲۸ ذیحجه ۱۳۲۸ ق. در مجلس حضور یافت ولی از جلسه دویستم به ایراد نطق پرداخت. | در اصل دوم [[متمم قانون اساسی ایران]] پیشبینی شده بود که قوانین مصوبه مجلس شورای ملی باید زیر نظر هیئتی از علما و مجتهدان طراز اول باشد. به موجب این اصل در هر بار باید حداقل پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر قوانین مجلس ناظر باشند و مفاد آن از نظر شرعی به تائید و امضای آنها برسد. در دوره دوم مجلس از سوی فقها و مراجع تقلید شهید مدرس به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد. شهید مدرس پس از ۱۹۴ جلسه که از مجلس دوم گذشت در تاریخ ۲۸ ذیحجه ۱۳۲۸ ق. در مجلس حضور یافت ولی از جلسه دویستم به ایراد نطق پرداخت. | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۱: | ||
وقتیکه مدرس قدم به ساحت مجلس گذاشت بعضی فکر میکردند او یک روحانی معمولی است و باور نمیکردند که این سید لاغراندام با عصای چوبی و لباس کرباس بهزودی تمام امور را به دست گرفته، در بحث و استدلال کسی حریفش نمیشود. موقعیت حساس ایران و بیکفایتی زمامداران و نفوذ کامل بیگانگان شرایطی را بر ایران تحمیل ساخت که با استقامت و پایداری شهید مدرس برخی از این شرایط تحمیلی خنثی گردید. یکی از این موارد اولتیماتوم ننگین دولت روس به همدستی دولت انگلیس بود ذیحجه ۱۳۲۹ که طی آن خواهان اخراج مستر شوستر (که مشغول رسیدگی به امور مالی ایران بود) گردید<ref>رئیس نیا، رحیم، ناهید، عبدالحسین، دو مبارز مشروطه، ص۲۰۶-۲۰۷</ref>. [[شهید محمد خیابانی]] و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند. بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون، در مجلس موفق نشد برای جواب دادن به دولت روس تصمیمی اتخاذ کند<ref>کسروی، احمد، تاریخ هجدهساله آذربایجان، ص۴۸۸</ref>. | وقتیکه مدرس قدم به ساحت مجلس گذاشت بعضی فکر میکردند او یک روحانی معمولی است و باور نمیکردند که این سید لاغراندام با عصای چوبی و لباس کرباس بهزودی تمام امور را به دست گرفته، در بحث و استدلال کسی حریفش نمیشود. موقعیت حساس ایران و بیکفایتی زمامداران و نفوذ کامل بیگانگان شرایطی را بر ایران تحمیل ساخت که با استقامت و پایداری شهید مدرس برخی از این شرایط تحمیلی خنثی گردید. یکی از این موارد اولتیماتوم ننگین دولت روس به همدستی دولت انگلیس بود ذیحجه ۱۳۲۹ که طی آن خواهان اخراج مستر شوستر (که مشغول رسیدگی به امور مالی ایران بود) گردید<ref>رئیس نیا، رحیم، ناهید، عبدالحسین، دو مبارز مشروطه، ص۲۰۶-۲۰۷</ref>. [[شهید محمد خیابانی]] و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند. بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون، در مجلس موفق نشد برای جواب دادن به دولت روس تصمیمی اتخاذ کند<ref>کسروی، احمد، تاریخ هجدهساله آذربایجان، ص۴۸۸</ref>. | ||
در گیر و دار جنگ خانمانسوز جهانی اولی که هنوز از عمر مجلس سوم یک سال نگذشته بود نخستوزیر وقت و مستوفی الممالک به طور رسمی ایران را در این جنگ به عنوان دولت بیطرف اعلام کرد. ولی روس و انگلیس بیطرفی ایران را نادیده انگاشته، مرکز حکومت ایران از سوی بیگانگان مورد تهاجم قرار گرفت به همین سبب گروهی از نمایندگان به منظور مخالفت با این حرکت و ضدیت با قوای متجاوز، مهاجرت را آغاز کردند که در حقیقت یک قیام عمومی و همهجانبه بود که رفتهرفته افرادی از همه طبقات بدان پیوستند و شخصیتهای سرشناسی چون مدرس، حاج سیدنورالدین عراقی و حاجآقا نورالله اصفهانی در بین آنها دیده میشدند. در شهر [[قم]] مهاجران کمیته دفاع ملی تشکیل دادند که در مصاف با روسها ناگزیر به عقبنشینی شده، بهسوی غرب کشور رفتند و در این نواحی دولت موقتی تشکیل دادند که وزارت عدلیه و اوقاف آن را شهید مدرس عهدهدار بود. در این برنامه گروهی به تحریکات انگلیس و روس قصد ترور مدرس و رئیس دولت یعنی نظامالسلطنه مافی را داشتند که توطئه آنان کشف و خنثی گردید.شهید مدرس به همراه عدّه دیگری از رجال نامی عازم قلمرو عثمانی شد و در نهایت ساده زیستی به محض ورود به استانبول در مدرسه ایرانیان این شهر به تدریس علوم دینی پرداخت ولی پس از مدتی [[سلطان محمد پنجم]]، پادشاه عثمانی از وی دعوت کرد که برای ملاقات و مذاکره در قصر او حضور یابد. | در گیر و دار جنگ خانمانسوز جهانی اولی که هنوز از عمر مجلس سوم یک سال نگذشته بود نخستوزیر وقت و مستوفی الممالک به طور رسمی ایران را در این جنگ به عنوان دولت بیطرف اعلام کرد. ولی روس و انگلیس بیطرفی ایران را نادیده انگاشته، مرکز حکومت ایران از سوی بیگانگان مورد تهاجم قرار گرفت به همین سبب گروهی از نمایندگان به منظور مخالفت با این حرکت و ضدیت با قوای متجاوز، مهاجرت را آغاز کردند که در حقیقت یک قیام عمومی و همهجانبه بود که رفتهرفته افرادی از همه طبقات بدان پیوستند و شخصیتهای سرشناسی چون مدرس، حاج سیدنورالدین عراقی و حاجآقا نورالله اصفهانی در بین آنها دیده میشدند. در شهر [[قم]] مهاجران کمیته دفاع ملی تشکیل دادند که در مصاف با روسها ناگزیر به عقبنشینی شده، بهسوی غرب کشور رفتند و در این نواحی دولت موقتی تشکیل دادند که وزارت عدلیه و اوقاف آن را شهید مدرس عهدهدار بود. در این برنامه گروهی به تحریکات انگلیس و روس قصد ترور مدرس و رئیس دولت یعنی نظامالسلطنه مافی را داشتند که توطئه آنان کشف و خنثی گردید. شهید مدرس به همراه عدّه دیگری از رجال نامی عازم قلمرو عثمانی شد و در نهایت ساده زیستی به محض ورود به استانبول در مدرسه ایرانیان این شهر به تدریس علوم دینی پرداخت ولی پس از مدتی [[سلطان محمد پنجم]]، پادشاه عثمانی از وی دعوت کرد که برای ملاقات و مذاکره در قصر او حضور یابد. | ||
مدرس در این ملاقات با استقامت و شجاعت و اعتماد به نفس شگفتانگیزی سخن گفت و از دولت عثمانی خواست تا از الحاق قسمتی از خاک آذربایجان به کشورش جلوگیری به عمل آورد. [۱۵۲] وی در ملاقات با دیگر شخصیتهای این کشور از وحدت مسلمین و زمینههای اقتدار مسلمانان و پیشرفت اسلام سخن گفت<ref>باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکستناپذیر، ص۴۲</ref>. | مدرس در این ملاقات با استقامت و شجاعت و اعتماد به نفس شگفتانگیزی سخن گفت و از دولت عثمانی خواست تا از الحاق قسمتی از خاک آذربایجان به کشورش جلوگیری به عمل آورد. [۱۵۲] وی در ملاقات با دیگر شخصیتهای این کشور از وحدت مسلمین و زمینههای اقتدار مسلمانان و پیشرفت اسلام سخن گفت<ref>باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکستناپذیر، ص۴۲</ref>. | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۱: | ||
=شهادت= | =شهادت= | ||
مدرس پس از ۹ سال تبعید درحالیکه دستور قتل او صادر شده بود در ۲۲ آبان ۱۳۱۶ش به زندان کاشمر انتقال داده شد و در حوالی غروب ۲۷ رمضان، ۱۰ آذر ۱۳۱۶ در سن ۶۹ سالگی<ref>مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج۲، ص۸۶۰-۸۶۵، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹</ref>.ابتدا با خوراندن سم و به علت اثر نکردن آن، با خفه شدن توسط ماموران دولتی به شهادت رسید<ref>مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، ص۳۲۲-۳۳۳، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم</ref>. و در کاشمر به صورت مخفیانه به خاک سپرده شد، درحالیکه مزارش توسط اهالی کاشمر به مدت چهار سال به صورت مخفیانه نشانهگذاری میشد<ref>مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۹۸</ref>.چگونگی قتل مدرس پس از چند سال سکوت، پس از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه برملا شده، در دادگستری بررسی میگردد<ref>مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج۲، ص۷۸۷-۸۳۳، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹،مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، ص۳۳۳-۳۸۲، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ | مدرس پس از ۹ سال تبعید درحالیکه دستور قتل او صادر شده بود در ۲۲ آبان ۱۳۱۶ش به زندان کاشمر انتقال داده شد و در حوالی غروب ۲۷ رمضان، ۱۰ آذر ۱۳۱۶ در سن ۶۹ سالگی<ref>مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج۲، ص۸۶۰-۸۶۵، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹</ref>.ابتدا با خوراندن سم و به علت اثر نکردن آن، با خفه شدن توسط ماموران دولتی به شهادت رسید<ref>مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، ص۳۲۲-۳۳۳، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم</ref>. و در کاشمر به صورت مخفیانه به خاک سپرده شد، درحالیکه مزارش توسط اهالی کاشمر به مدت چهار سال به صورت مخفیانه نشانهگذاری میشد<ref>مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۹۸</ref>.چگونگی قتل مدرس پس از چند سال سکوت، پس از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه برملا شده، در دادگستری بررسی میگردد<ref>مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج۲، ص۷۸۷-۸۳۳، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹،مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، ص۳۳۳-۳۸۲، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، عاقلی، باقر، شرححال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج۳، ص۱۳۸۷-۱۴۰۵، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰</ref>. پس از انقلاب اسلامی ایران، [[امام خمینی]] (رحمةاللهعلیه) که مدرس را دارای روحی بزرگ و زبانی گویا به حق میدانستند،<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۷۳، تهران، مؤسسه نشر آثار امام، ۱۳۷۹</ref> حکم بازسازی مزار وی در ۲۸ شهریور ۱۳۶۳ش را صادر مینمایند<ref>مدرس و مجلس (نامهها و اسناد)، ص۱۵۷، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۷۹: | ||
</div> | </div> | ||
[[رده:عالمان]] | |||
[[رده: عالمان]] | [[رده:عالمان شیعه]] | ||
[[رده: عالمان شیعه]] | |||
[[رده:مفسران شیعه]] | [[رده:مفسران شیعه]] | ||
[[رده:پیشگامان تقریب مذاهب]] | [[رده:پیشگامان تقریب مذاهب]] | ||
[[رده: عالمان]] | [[رده:عالمان]] | ||
[[رده: شخصیتها]] | [[رده:شخصیتها]] |