پرش به محتوا

قاصران و مستضعفان فکری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (تمیزکاری)
خط ۳: خط ۳:
=استعمالات قصور و استضعاف فکری در منابع دینی=
=استعمالات قصور و استضعاف فکری در منابع دینی=
دیدگاه علما و اندیشمندان درباره قاصران و مستضعفان فکری=
دیدگاه علما و اندیشمندان درباره قاصران و مستضعفان فکری=
==دیدگاه اجمالی شهید مطهری==
== دیدگاه اجمالی شهید مطهری ==


خلاصه گفتار شهید مطهری در کتاب عدل الهی نسبت به اعمال قاصران و مستضعفان فکری غیر شیعه:
خلاصه گفتار شهید مطهری در کتاب عدل الهی نسبت به اعمال قاصران و مستضعفان فکری غیر شیعه:
خط ۱۴: خط ۱۴:


4- دو نگاه افراط و تفریطی در مساله اعمال غیر مسلمانان و غیر شیعه وجود دارد که دیدگاه قرآن با هردو انها مخالف است.  
4- دو نگاه افراط و تفریطی در مساله اعمال غیر مسلمانان و غیر شیعه وجود دارد که دیدگاه قرآن با هردو انها مخالف است.  


دیدگاه تفریطی‌ها این است که فقط اعمال شیعه مقبول و اعمال دیگران باطل است چون قرآن و روایات شرط قبولی عمل را نیت و اعتقاد به [[امامت]] می‌داند. بنابر این منکرین خداوند یا منکرین امامت اعمالشان باطل است.  
دیدگاه تفریطی‌ها این است که فقط اعمال شیعه مقبول و اعمال دیگران باطل است چون قرآن و روایات شرط قبولی عمل را نیت و اعتقاد به [[امامت]] می‌داند. بنابر این منکرین خداوند یا منکرین امامت اعمالشان باطل است.  


دیدگاه افراطی‌ها این است که از آنجا که انسانها و اعمالشان در پیشگاه الهی مساوی بوده اگر عملی خیر و حسن بود ثواب بر او مترتب خواهد شد اعم اینکه فاعلش معتقد باشد یا غیر معتقد سنی باشد یا شیعه معیار حسن و قبح عمل است.  
دیدگاه افراطی‌ها این است که از آنجا که انسانها و اعمالشان در پیشگاه الهی مساوی بوده اگر عملی خیر و حسن بود ثواب بر او مترتب خواهد شد اعم اینکه فاعلش معتقد باشد یا غیر معتقد سنی باشد یا شیعه معیار حسن و قبح عمل است.  


5- اعمال خیر غیر شیعه هر چند به امامت معتقد نباشند در صورتی که عناد و حالت جحود نداشته باشند مورد قبول است  
5- اعمال خیر غیر شیعه هر چند به امامت معتقد نباشند در صورتی که عناد و حالت جحود نداشته باشند مورد قبول است  
ایشان در اثبات نکته پنجم به روایاتی استناد می‌کند  
ایشان در اثبات نکته پنجم به روایاتی استناد می‌کند  


==دیدگاه تفصیلی شهید مطهری==  
== دیدگاه تفصیلی شهید مطهری ==  


از منظر ایشان آنچه مجموعاً از آیات و روایات و حکم عقل استفاده مى‌‌‏شود این است که [[قاصران]] و [[مستضعفان]]،مشمول عذاب الهی نخواهند بود.  
از منظر ایشان آنچه مجموعاً از آیات و روایات و حکم عقل استفاده مى‌‌‏شود این است که [[قاصران]] و [[مستضعفان]]، مشمول عذاب الهی نخواهند بود.  


===الف - آیات===
=== الف - آیات ===


شهید مطهری ذیل عنوان قاصران و مستضعفان می‌نویسد:‌  
شهید مطهری ذیل عنوان قاصران و مستضعفان می‌نویسد:‌  


علماى‌‌ اسلام، اصطلاحى‌‌ دارند؛ مى‌‏گویند برخى‌ از مردم [[«مستضعفین»]] و یا «مرجون لامر اللّه» مى‌‌‏باشند. «مستضعفین» یعنى‌ بیچارگان و دست‏نارسان، «مرجون لامر اللّه» یعنى‌ کسانى‌ که درباره آنها باید گفت کار اینها با خداست، خداوند خودش به نحوى‌ که حکمت و رحمتش ایجاب مى‌‌‏کند عمل خواهد کرد. هر دو اصطلاح از قرآن کریم اقتباس شده است.  
علماى‌‌ اسلام، اصطلاحى‌‌ دارند؛ مى‌‏گویند برخى‌ از مردم [[«مستضعفین»]] و یا «مرجون لامر اللّه» مى‌‌‏باشند. «مستضعفین» یعنى‌ بیچارگان و دست‏نارسان، «مرجون لامر اللّه» یعنى‌ کسانى‌ که درباره آنها باید گفت کار اینها با خداست، خداوند خودش به نحوى‌ که حکمت و رحمتش ایجاب مى‌‌‏کند عمل خواهد کرد. هر دو اصطلاح از قرآن کریم اقتباس شده است.  


ایشان با استناد به آیات 97، 98 و 99 در سورة النساء، الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ؟ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ، قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها؟ فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً، إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا. فَأُولئِکَ عَسَى‌ اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً می‌فرماید:‌  
ایشان با استناد به آیات 97، 98 و 99 در سورة النساء، الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ؟ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ، قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها؟ فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً، إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا. فَأُولئِکَ عَسَى‌ اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً می‌فرماید:‌  


در آیه اول، جریان پرسش و پاسخ مأموران الهى‌ با بعضى‌ از مردم پس از مرگ آنها مطرح است. فرشتگان از آنها مى‌‏پرسند شما در دنیا در چه وضعى‌ بسر مى‌‏بردید؟  
در آیه اول، جریان پرسش و پاسخ مأموران الهى‌ با بعضى‌ از مردم پس از مرگ آنها مطرح است. فرشتگان از آنها مى‌‏پرسند شما در دنیا در چه وضعى‌ بسر مى‌‏بردید؟  
خط ۵۲: خط ۴۷:


شهید مطهری گفتار علامه طباطبائی را در تبیین آیات فوق اینچنین بیان می‌کند:  
شهید مطهری گفتار علامه طباطبائی را در تبیین آیات فوق اینچنین بیان می‌کند:  


حضرت استادنا الاکرم علّامه طباطبائى‌ روحى‌ فداه، در تفسیر «المیزان» ذیل همین آیات مى‌‏فرمایند: «خداوند، جهل به امر دین و هر ممنوعیّت از اقامه شعائر دین را ظلم شمرده است و عفو الهى‌ شامل آن نمى‌‏شود، اما مستضعفین که قدرت بر انتقال و تغییر محیط ندارند استثناء شده‏اند.  
حضرت استادنا الاکرم علّامه طباطبائى‌ روحى‌ فداه، در تفسیر «المیزان» ذیل همین آیات مى‌‏فرمایند: «خداوند، جهل به امر دین و هر ممنوعیّت از اقامه شعائر دین را ظلم شمرده است و عفو الهى‌ شامل آن نمى‌‏شود، اما مستضعفین که قدرت بر انتقال و تغییر محیط ندارند استثناء شده‏اند.  


استثناء به صورتى‌ ذکر شده که اختصاص ندارد به اینکه استضعاف به این صورت باشد؛ همان طورى‌ که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغییر محیط باشد ممکن است این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد».  
استثناء به صورتى‌ ذکر شده که اختصاص ندارد به اینکه استضعاف به این صورت باشد؛ همان طورى‌ که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغییر محیط باشد ممکن است این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد».  


===روایات تفسیری===
=== روایات تفسیری ===


ایشان در ادامه نسبت به روایات وارده در زمینه شمول و گستره مفهوم مستضعف- نسبت به مورد خاصی که در آیه ذکر شده - می‌گوید:  
ایشان در ادامه نسبت به روایات وارده در زمینه شمول و گستره مفهوم مستضعف- نسبت به مورد خاصی که در آیه ذکر شده - می‌گوید:  


روایات زیادى‌ وارد شده که مردمى‌ که به عللى‌ قاصر مانده‏ اند مستضعف به شمار مى‌‏روند  
روایات زیادى‌ وارد شده که مردمى‌ که به عللى‌ قاصر مانده‏ اند مستضعف به شمار مى‌‏روند  


ایشان با استناد به آیه 106 از سوره توبه: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. «گروه دیگر کارشان احاله مى‌‏شود به امر خدا، یا آنها را معذّب مى‌‏کند و یا بر آنها مى‌‏بخشاید؛ خداوند دانا و حکیم است.»  
ایشان با استناد به آیه 106 از سوره توبه: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. «گروه دیگر کارشان احاله مى‌‏شود به امر خدا، یا آنها را معذّب مى‌‏کند و یا بر آنها مى‌‏بخشاید؛ خداوند دانا و حکیم است.»  
مى‌‏فرماید:  
مى‌‏فرماید:  


 
کلمه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» - در روایات- از این آیه اقتباس شده است.  
کلمه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ»- در روایات- از این آیه اقتباس شده است.  


در این قسمت شهید مطهری برخی از روایات تفسیری ذیل آیه مذکور را بیان می‌کند:‌
در این قسمت شهید مطهری برخی از روایات تفسیری ذیل آیه مذکور را بیان می‌کند:‌


در روایت آمده است که امام باقر (ع) درباره این آیه فرمود:  
در روایت آمده است که امام باقر (ع) درباره این آیه فرمود:  
خط ۹۰: خط ۷۹:
شهید مطهری نسبت به مفاد آیه مذکور می‌فرماید:‌
شهید مطهری نسبت به مفاد آیه مذکور می‌فرماید:‌


 
هر چند از مفاد آیه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» استفاده مى‌‏شود که درباره آنها خوب است گفته شود کار اینها با خداست، ولى‌ از لحن آیه مستضعفین اشاره‏اى‌ به شمول عفو و مغفرت الهى‌ استنباط مى‌‏شود.  
هر چند از مفاد آیه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» استفاده مى‌‏شود که درباره آنها خوب است گفته شود کار اینها با خداست، ولى‌ از لحن آیه مستضعفین اشاره‏اى‌ به شمول عفو و مغفرت الهى‌ استنباط مى‌‏شود.
   
   


ایشان در تبیین بیشتر نکته مذکور به روایاتی که مشتمل بر مباحثی در زمینه حکم منکرین و غیر عارفین به امامت است می‌فرماید:‌  
ایشان در تبیین بیشتر نکته مذکور به روایاتی که مشتمل بر مباحثی در زمینه حکم منکرین و غیر عارفین به امامت است می‌فرماید:‌  
در «کافى‌» از حمزة بن الطیّار نقل مى‌‏کند که امام صادق (ع) فرمود:  
در «کافى‌» از حمزة بن الطیّار نقل مى‌‏کند که امام صادق (ع) فرمود:  


«مردم شش دسته‏ اند، و مآلًا سه دسته ‏اند: [[فرقه ایمان]]، [[فرقه کفر]]، [[فرقه گمراهى‌]].  
«مردم شش دسته‏ اند، و مآلًا سه دسته ‏اند: [[فرقه ایمان]]، [[فرقه کفر]]، [[فرقه گمراهى‌]].  
خط ۱۰۲: خط ۸۹:
این فرقه‏‌ها از وعد و وعید خدا درباره بهشت و جهنم پیدا مى‌‏شوند. (یعنى‌ مردم بر حسب وضعشان در برابر این وعد و وعیدها به چند فرقه منقسم مى‌‏شوند.)  
این فرقه‏‌ها از وعد و وعید خدا درباره بهشت و جهنم پیدا مى‌‏شوند. (یعنى‌ مردم بر حسب وضعشان در برابر این وعد و وعیدها به چند فرقه منقسم مى‌‏شوند.)  


 
آن شش فرقه عبارتند از: مؤمنان، کافران، مستضعفان، مرجون لامر اللّه، معترفان به گناه که عمل صالح و ناصالح را مخلوط کرده‏ اند، و اهل اعراف.»  
آن شش فرقه عبارتند از: مؤمنان، کافران، مستضعفان، مرجون لامر اللّه، معترفان به گناه که عمل صالح و ناصالح را مخلوط کرده‏ اند، و اهل اعراف.»
 


ایشان در ادامه روایتی دیگر از زراره را که نسبت به حکم منکرین امامت است اینچنین نقل می‌کند:‌ «با برادرم حمران- یا برادر دیگرم بکیر- بر امام باقر (ع) وارد شدیم؛  
ایشان در ادامه روایتی دیگر از زراره را که نسبت به حکم منکرین امامت است اینچنین نقل می‌کند:‌ «با برادرم حمران- یا برادر دیگرم بکیر- بر امام باقر (ع) وارد شدیم؛  
خط ۱۱۰: خط ۹۵:
من به امام گفتم:  
من به امام گفتم:  
ما افراد را با شاقول اندازه مى‌‏گیریم، هر کس مانند ما شیعه باشد، خواه از اولاد على‌ و خواه از غیر آنها، با او پیوند دوستى‌ (به عنوان یک مسلمان و اهل نجات) برقرار مى‌‏کنیم و هر کس با عقیده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان یک گمراه و اهل هلاک) تبرّى‌ مى‌‏جوییم.»  
ما افراد را با شاقول اندازه مى‌‏گیریم، هر کس مانند ما شیعه باشد، خواه از اولاد على‌ و خواه از غیر آنها، با او پیوند دوستى‌ (به عنوان یک مسلمان و اهل نجات) برقرار مى‌‏کنیم و هر کس با عقیده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان یک گمراه و اهل هلاک) تبرّى‌ مى‌‏جوییم.»  


امام فرمود:  
امام فرمود:  


«اى‌ زرارة! سخن خدا از سخن تو راست‏تر است؛ اگر آنچه تو مى‌‏گویى‌ درست باشد، پس سخن خدا آنجا که مى‌‏فرماید: إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ. وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا کجا رفت؟! پس المرجون لامر اللّه چه شد؟! آنها که خدا درباره آنها مى‌‏فرماید: خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً (توبه/ 102) کجا رفتند؟! اصحاب الاعراف چه شدند؟! الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ‏ (توبه/ 60) چه کسانى‌ هستند و کجایند؟!»  
«اى‌ زرارة! سخن خدا از سخن تو راست‏تر است؛ اگر آنچه تو مى‌‏گویى‌ درست باشد، پس سخن خدا آنجا که مى‌‏فرماید: إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ. وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا کجا رفت؟! پس المرجون لامر اللّه چه شد؟! آنها که خدا درباره آنها مى‌‏فرماید: خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً (توبه/ 102) کجا رفتند؟! اصحاب الاعراف چه شدند؟! الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ‏ (توبه/ 60) چه کسانى‌ هستند و کجایند؟!»  


حمّاد در روایت خود از زرارة درباره این ماجرا نقل مى‌‏کند که گفت:  
حمّاد در روایت خود از زرارة درباره این ماجرا نقل مى‌‏کند که گفت:  
«در این هنگام کار من و امام به مباحثه کشید، فریاد هر دومان بلند شد که هر کس در بیرون در خانه بود مى‌‏شنید».  
«در این هنگام کار من و امام به مباحثه کشید، فریاد هر دومان بلند شد که هر کس در بیرون در خانه بود مى‌‏شنید».  


جمیل بن درّاج از زرارة در این ماجرا نقل مى‌‏کند که امام فرمود:  
جمیل بن درّاج از زرارة در این ماجرا نقل مى‌‏کند که امام فرمود:  
«اى‌ زرارة! حقّ است بر خدا که گمراهان (نه [[کافران]] و [[جاحدان]]) را به بهشت ببرد».  
«اى‌ زرارة! حقّ است بر خدا که گمراهان (نه [[کافران]] و [[جاحدان]]) را به بهشت ببرد».  


ایشان در ادامه روایتی دیگر از امام موسى‌ بن جعفر (علیه السلام) را بیان مى‌‏کند که فرمود:  
ایشان در ادامه روایتی دیگر از امام موسى‌ بن جعفر (علیه السلام) را بیان مى‌‏کند که فرمود:  
«على‌ (ع) بابى‌ از ابواب هدایت است؛ هر که از این در داخل شود مؤمن است، و هر که از آن خارج شود کافر است؛ و هر کس که نه به این در داخل شود و نه از آن خارج گردد، در زمره طبقه ‏اى‌ است که کارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».  
«على‌ (ع) بابى‌ از ابواب هدایت است؛ هر که از این در داخل شود مؤمن است، و هر که از آن خارج شود کافر است؛ و هر کس که نه به این در داخل شود و نه از آن خارج گردد، در زمره طبقه ‏اى‌ است که کارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».  


امام در این حدیث، به طبقه‏اى‌ تصریح مى‌‏کند که نه در زمره اهل ایمان و تسلیم و اهل نجاتند، و نه در زمره اهل انکار و هلاک همان  
امام در این حدیث، به طبقه‏اى‌ تصریح مى‌‏کند که نه در زمره اهل ایمان و تسلیم و اهل نجاتند، و نه در زمره اهل انکار و هلاک همان  


ایضاً در کافى‌ از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‌‏کند که:  
ایضاً در کافى‌ از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‌‏کند که:  
خط ۱۳۷: خط ۱۱۵:
لو انّ العباد اذا جهلوا وقفوا و لم یجحدوا، لم یکفروا(کافی ج 2ص 388)  
لو انّ العباد اذا جهلوا وقفوا و لم یجحدوا، لم یکفروا(کافی ج 2ص 388)  
«اگر مردم آنگاه که نمى‌‏دانند، توقف کنند و در صدد انکار بر نیایند، کافر نمى‌‏شوند».  
«اگر مردم آنگاه که نمى‌‏دانند، توقف کنند و در صدد انکار بر نیایند، کافر نمى‌‏شوند».  


شهید مطهری در تحلیل این روایات به نکته بسیار مهمی‌ تصریح می‌فرماید:‌  
شهید مطهری در تحلیل این روایات به نکته بسیار مهمی‌ تصریح می‌فرماید:‌  


اگر کسى‌ در روایاتى‌ که از ائمه اطهار (علیهم السلام) رسیده است که بیشترین آنها در «کتاب الحجّة» کافى‌ و «کتاب الایمان و الکفر» کافى‌ گرد آمده است دقت کند مى‌‏یابد که ائمه (علیهم السلام) تکیه‏شان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان مى‌‏آید از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و یا لااقل در شرایطى‌ باشد که مى‌‏بایست تحقیق و جستجو کند و نکند؛  
اگر کسى‌ در روایاتى‌ که از ائمه اطهار (علیهم السلام) رسیده است که بیشترین آنها در «کتاب الحجّة» کافى‌ و «کتاب الایمان و الکفر» کافى‌ گرد آمده است دقت کند مى‌‏یابد که ائمه (علیهم السلام) تکیه‏شان بر این مطلب بوده که هر چه بر سر انسان مى‌‏آید از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و یا لااقل در شرایطى‌ باشد که مى‌‏بایست تحقیق و جستجو کند و نکند؛  


اما افرادى‌ که ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراک و یا به علل دیگر در شرایطى‌ بسر مى‌‏برند که مصداق منکر و یا مقصّر در تحقیق و جستجو به شمار نمى‌‏روند، آنها در ردیف منکران و مخالفان نیستند، آنها از مستضعفین و مرجون لامر اللّه به شمار مى‌‏روند؛ و هم از روایات استفاده مى‌‏شود که ائمه اطهار بسیارى‌ از مردم را از این طبقه مى‌‏دانند.
اما افرادى‌ که ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراک و یا به علل دیگر در شرایطى‌ بسر مى‌‏برند که مصداق منکر و یا مقصّر در تحقیق و جستجو به شمار نمى‌‏روند، آنها در ردیف منکران و مخالفان نیستند، آنها از مستضعفین و مرجون لامر اللّه به شمار مى‌‏روند؛ و هم از روایات استفاده مى‌‏شود که ائمه اطهار بسیارى‌ از مردم را از این طبقه مى‌‏دانند.
خط ۱۴۸: خط ۱۲۴:
   
   
-دسته دیگر روایات-:‌ روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می‌داند:‌
-دسته دیگر روایات-:‌ روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می‌داند:‌


شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می‌کند:‌  
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می‌کند:‌  


در «کافى‌» کتاب الحجة، برخى‌ روایات نقل مى‌‏ کند مبنى‌ بر اینکه:  
در «کافى‌» کتاب الحجة، برخى‌ روایات نقل مى‌‏ کند مبنى‌ بر اینکه:  


کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبول (کافی ج 1ص 183 )
کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبول (کافی ج 1ص 183)
«هر که خدا را با عبادتى‌ اطاعت کند و خود را به رنج اندازد اما امامى‌ که خدا برایش معیّن کرده نداشته باشد عملش مردود است».  
«هر که خدا را با عبادتى‌ اطاعت کند و خود را به رنج اندازد اما امامى‌ که خدا برایش معیّن کرده نداشته باشد عملش مردود است».  


خط ۱۶۲: خط ۱۳۶:
لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته  
لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته  
«خدا اعمال بندگان را بدون آنکه امام زمان خودشان را بشناسند نمى‌‏پذیرد».  
«خدا اعمال بندگان را بدون آنکه امام زمان خودشان را بشناسند نمى‌‏پذیرد».  


ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می‌کند:‌  
ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می‌کند:‌  


در عین حال در همان کتاب الحجة کافى‌ از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‌‏کند که:  
در عین حال در همان کتاب الحجة کافى‌ از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‌‏کند که:  


من عرفنا کان مؤمنا، و من انکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا حتّى‌ رجع الى‌ الهدى‌ الّذى‌ افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت على‌ ضلالته یفعل اللّه ما یشاء  
من عرفنا کان مؤمنا، و من انکرنا کان کافرا، و من لم یعرفنا و لم ینکرنا کان ضالّا حتّى‌ رجع الى‌ الهدى‌ الّذى‌ افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت على‌ ضلالته یفعل اللّه ما یشاء  


«هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و هر که نه بشناسد و نه انکار کند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از کسانى‌ است که کارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».  
«هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که انکار کند کافر است و هر که نه بشناسد و نه انکار کند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از کسانى‌ است که کارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».  


محمد بن مسلم مى‌‏گوید:  
محمد بن مسلم مى‌‏گوید:  
خط ۱۸۲: خط ۱۵۱:
- چه مى‌‏گویى‌ درباره کسى‌ که در رسول خدا شک کند؟ - کافر است.  
- چه مى‌‏گویى‌ درباره کسى‌ که در رسول خدا شک کند؟ - کافر است.  
غیر عارف اگر جاحد نباشد کافر نیست
غیر عارف اگر جاحد نباشد کافر نیست


در این وقت امام به سوى‌ زرارة توجه کرد و فرمود: «همانا چنین کسى‌ آنگاه کافر است که انکار کند و جحود بورزد».  
در این وقت امام به سوى‌ زرارة توجه کرد و فرمود: «همانا چنین کسى‌ آنگاه کافر است که انکار کند و جحود بورزد».  
خط ۱۸۹: خط ۱۵۷:


من گفتم: به عقیده من کافر است.  
من گفتم: به عقیده من کافر است.  


ابوالخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است.  
ابوالخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده کافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه کافر است.  
خط ۱۹۵: خط ۱۶۲:


موقع حج رسید، به حج رفتم و در مکه به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدم.  
موقع حج رسید، به حج رفتم و در مکه به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدم.  


جریان مباحثه سه نفرى‌ را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود:  
جریان مباحثه سه نفرى‌ را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود:  
هنگامى‌ میان شما قضاوت مى‌‏کنم و به این سؤال پاسخ مى‌‏دهم که آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏ گاه من و شما سه نفر همین امشب در منى‌ نزدیک جمره وسطى‌.  
هنگامى‌ میان شما قضاوت مى‌‏کنم و به این سؤال پاسخ مى‌‏دهم که آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏ گاه من و شما سه نفر همین امشب در منى‌ نزدیک جمره وسطى‌.  


شب که شد سه نفرى‌ رفتیم. امام در حالى‌ که بالشى‌ را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع کرد: - چه مى‌‏گویید درباره خدمتکاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمى‌‏دهند؟  
شب که شد سه نفرى‌ رفتیم. امام در حالى‌ که بالشى‌ را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع کرد: - چه مى‌‏گویید درباره خدمتکاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمى‌‏دهند؟  
من گفتم: چرا.  
من گفتم: چرا.  


- آیا به رسالت پیغمبر گواهى‌ نمى‌‏دهند؟ - چرا.  
- آیا به رسالت پیغمبر گواهى‌ نمى‌‏دهند؟ - چرا.  
- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را مى‌‏شناسند؟ - نه.  
- آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را مى‌‏شناسند؟ - نه.  
- پس تکلیف آنها به عقیده شما چیست؟ - عقیده من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است.  
- پس تکلیف آنها به عقیده شما چیست؟ - عقیده من این است که هر کس امام را نشناسد کافر است.  


- سبحان اللّه! آیا مردم کوچه و بازار را ندیده ‏اى‌، سقّاها را ندیده ‏اى‌؟ - چرا، دیده و مى‌‏بینم.  
- سبحان اللّه! آیا مردم کوچه و بازار را ندیده ‏اى‌، سقّاها را ندیده ‏اى‌؟ - چرا، دیده و مى‌‏بینم.  
- آیا اینها نماز نمى‌‏خوانند؟ روزه نمى‌‏گیرند؟ حج نمى‌‏کنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمى‌‏دهند؟ - چرا.  
- آیا اینها نماز نمى‌‏خوانند؟ روزه نمى‌‏گیرند؟ حج نمى‌‏کنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمى‌‏دهند؟ - چرا.  
- خوب آیا اینها مانند شما امام را مى‌‏شناسند؟ - نه.  
- خوب آیا اینها مانند شما امام را مى‌‏شناسند؟ - نه.  


- پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.  
- پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.  
خط ۲۱۹: خط ۱۸۱:
- چرا. - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمى‌‏خوانند؟ روزه نمى‌‏گیرند؟ حج نمى‌‏کنند؟  
- چرا. - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمى‌‏خوانند؟ روزه نمى‌‏گیرند؟ حج نمى‌‏کنند؟  
- چرا. - خوب آیا اینها مانند شما امام را مى‌‏شناسند؟ - نه.  
- چرا. - خوب آیا اینها مانند شما امام را مى‌‏شناسند؟ - نه.  


- عقیده شما درباره اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.  
- عقیده شما درباره اینها چیست؟ - به عقیده من هر که امام را نشناسد کافر است.  
- سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است. امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید که حقیقت را بگویم؟  
- سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است. امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید که حقیقت را بگویم؟  


هاشم که به قول مرحوم فیض، مى‌‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: نه.  
هاشم که به قول مرحوم فیض، مى‌‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: نه.  
امام فرمود: بسیار بد است براى‌ شما که چیزى‌ را که از ما نشنیده ‏اید از پیش خود بگویید.  
امام فرمود: بسیار بد است براى‌ شما که چیزى‌ را که از ما نشنیده ‏اید از پیش خود بگویید.  


هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: گمان بردم که امام نظر محمد بن مسلم را تأیید مى‌‏کند و مى‌‏خواهد ما را به سخن او برگرداند.  
هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: گمان بردم که امام نظر محمد بن مسلم را تأیید مى‌‏کند و مى‌‏خواهد ما را به سخن او برگرداند.  


در روایت مذکور امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می‌داند.  
در روایت مذکور امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می‌داند.  


در کافى‌ پس از این حدیث، حدیث معروف مباحثه زرارة با امام باقر (علیه السلام) را در همین زمینه نقل مى‌‏کند که مفصّل است.  
در کافى‌ پس از این حدیث، حدیث معروف مباحثه زرارة با امام باقر (علیه السلام) را در همین زمینه نقل مى‌‏کند که مفصّل است.  


شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می‌پردازد:‌  
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می‌پردازد:‌  
در «کافى‌» آخر «کتاب الایمان و الکفر» بابى‌ دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملى‌ زیان نمى‌‏رساند و با کفر، هیچ عملى‌ سود نمى‌‏بخشد.»  
در «کافى‌» آخر «کتاب الایمان و الکفر» بابى‌ دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملى‌ زیان نمى‌‏رساند و با کفر، هیچ عملى‌ سود نمى‌‏بخشد.»  


ولى‌ روایاتى‌ که در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمى‌‏کند؛ از آن جمله‏ این روایت است: یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:  
ولى‌ روایاتى‌ که در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمى‌‏کند؛ از آن جمله‏ این روایت است: یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:  
خط ۲۴۶: خط ۲۰۲:
«آیا جز مؤمنین کسى‌ دیگر هم هست که پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟  
«آیا جز مؤمنین کسى‌ دیگر هم هست که پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟  
امام فرمود: نه».  
امام فرمود: نه».  


شهید مطهری در تحلیل این روایت می‌فرماید:‌
شهید مطهری در تحلیل این روایت می‌فرماید:‌


مقصود این روایت این است که خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏اى‌ که داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مى‌‏کند، ولى‌ در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا کند، و چون وعده نداده است پس با خود او است که پاداش بدهد یا ندهد.  
مقصود این روایت این است که خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏اى‌ که داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مى‌‏کند، ولى‌ در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا کند، و چون وعده نداده است پس با خود او است که پاداش بدهد یا ندهد.  


امام با این بیان مى‌‏خواهد بفهماند که غیر اهل ایمان از نظر اینکه خدا پاداش مى‌‏دهد یا نمى‌‏دهد در حکم مستضعفین و مرجون لامر اللّه مى‌‏باشند؛ باید گفت کار اینها با خداست که پاداش بدهد یا ندهد.  
امام با این بیان مى‌‏خواهد بفهماند که غیر اهل ایمان از نظر اینکه خدا پاداش مى‌‏دهد یا نمى‌‏دهد در حکم مستضعفین و مرجون لامر اللّه مى‌‏باشند؛ باید گفت کار اینها با خداست که پاداش بدهد یا ندهد.  
خط ۲۵۷: خط ۲۱۱:
بیانات پایانی شهید مطهری بعد از مباحث روایی
بیانات پایانی شهید مطهری بعد از مباحث روایی


البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل کردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است که گفتیم. اگر کسى‌ جز این استنباط مى‌‏کند و نظر ما را تأیید نمى‌‏کند ممکن است نظر خود را مستدل بیان کند، شاید مورد استفاده ما نیز قرار گیرد. [۲۱]


البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل کردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است که گفتیم. اگر کسى‌ جز این استنباط مى‌‏کند و نظر ما را تأیید نمى‌‏کند ممکن است نظر خود را مستدل بیان کند، شاید مورد استفاده ما نیز قرار گیرد. [۲۱]   
=== دلیل عقلی و فلسفی بر معذوریت مستضعفین فکری و قاصران ===
 
===دلیل عقلی و فلسفی بر معذوریت مستضعفین فکری و قاصران===


باید گفت:‌علاوه بر دلائل نقلی – اعم از آیات و روایات –در زمینه عدم کفر و نیز عدم استحقاق مستضعین فکری به دلائل عقلی نیز می‌توان استناد نمود.  
باید گفت:‌علاوه بر دلائل نقلی – اعم از آیات و روایات –در زمینه عدم کفر و نیز عدم استحقاق مستضعین فکری به دلائل عقلی نیز می‌توان استناد نمود.  


شهید مطهری تحت عنوان:‌ "از زاویه دید حکماى‌ اسلام‏" مساله قاصران و مستضعفان را از این فلسفی نیز هم مورد بحث قرار داده و مدعی است که نتیجه بحث فلسفی در این مساله با نتایج بحث قرآنی و روائی نیز منطبق است:  
شهید مطهری تحت عنوان:‌ "از زاویه دید حکماى‌ اسلام‏" مساله قاصران و مستضعفان را از این فلسفی نیز هم مورد بحث قرار داده و مدعی است که نتیجه بحث فلسفی در این مساله با نتایج بحث قرآنی و روائی نیز منطبق است:  


فلاسفه اسلام، این مسأله را به شکلى‌ دیگر بیان کرده‏اند اما نتیجه ‏اى‌ که گرفته ‏اند مآلًا با آنچه ما از آیات و روایات استنباط کردیم منطبق است.  
فلاسفه اسلام، این مسأله را به شکلى‌ دیگر بیان کرده‏اند اما نتیجه ‏اى‌ که گرفته ‏اند مآلًا با آنچه ما از آیات و روایات استنباط کردیم منطبق است.  
خط ۲۷۴: خط ۲۲۵:
بحث حکما بحث صغروى‌ است نه کبروى‌. حکما دراین ‏باره بحث نمى‌‏کنند که ملاک عمل نیک و ملاک مقبولیّت عمل چیست؛ بحث آنها درباره انسان است، درباره این است که عملا اکثریّت انسانها، به تفاوت و به طور نسبى‌ نیکند، نیک مى‌‏مانند و نیک مى‌‏میرند و نیک محشور مى‌‏گردند.  
بحث حکما بحث صغروى‌ است نه کبروى‌. حکما دراین ‏باره بحث نمى‌‏کنند که ملاک عمل نیک و ملاک مقبولیّت عمل چیست؛ بحث آنها درباره انسان است، درباره این است که عملا اکثریّت انسانها، به تفاوت و به طور نسبى‌ نیکند، نیک مى‌‏مانند و نیک مى‌‏میرند و نیک محشور مى‌‏گردند.  
حکما مى‌ ‏خواهند بگویند هر چند مردمى‌ که توفیق قبول دین اسلام مى‌‏یابند در اقلیتند ولى‌ افرادى‌ که داراى‌ اسلام فطرى‌ مى‌‏‌باشند و با اسلام فطرى‌ محشور مى‌‏گردند در اکثریّتند.  
حکما مى‌ ‏خواهند بگویند هر چند مردمى‌ که توفیق قبول دین اسلام مى‌‏یابند در اقلیتند ولى‌ افرادى‌ که داراى‌ اسلام فطرى‌ مى‌‏‌باشند و با اسلام فطرى‌ محشور مى‌‏گردند در اکثریّتند.  


به عقیده طرفداران این مشرب، اینکه در قرآن کریم آمده است که انبیا از کسانى‌ شفاعت مى‌‏‌کنند که دین آنها را بپسندند، مقصود دین فطرى‌ است نه دین اکتسابى‌ که از روى‌ قصور به آن نرسیده ‏اند ولى‌ عنادى‌ هم با آن نورزیده‏ اند.  
به عقیده طرفداران این مشرب، اینکه در قرآن کریم آمده است که انبیا از کسانى‌ شفاعت مى‌‏‌کنند که دین آنها را بپسندند، مقصود دین فطرى‌ است نه دین اکتسابى‌ که از روى‌ قصور به آن نرسیده ‏اند ولى‌ عنادى‌ هم با آن نورزیده‏ اند.  


ایشان در این مساله نکات مهمی را از بوعلی سینا و صدرالمتالهین نقل می‌کند:‌  
ایشان در این مساله نکات مهمی را از بوعلی سینا و صدرالمتالهین نقل می‌کند:‌  
خط ۲۸۴: خط ۲۳۳:


«مردم همان طورى‌ که از لحاظ سلامت جسم و همچنین از لحاظ زیبایى‌ جسم به سه دسته تقسیم مى‌‏گردند: از لحاظ جسمى‌ یک عده در کمال سلامت جسم و یا در کمال زیبایى‌ اندامند، و یک‏ عده در نهایت زشتى‌ و یا بیمار تنى‌ هستند. هر یک از این دو گروه در اقلیّتند.  
«مردم همان طورى‌ که از لحاظ سلامت جسم و همچنین از لحاظ زیبایى‌ جسم به سه دسته تقسیم مى‌‏گردند: از لحاظ جسمى‌ یک عده در کمال سلامت جسم و یا در کمال زیبایى‌ اندامند، و یک‏ عده در نهایت زشتى‌ و یا بیمار تنى‌ هستند. هر یک از این دو گروه در اقلیّتند.  


گروهى‌ که اکثریت را تشکیل مى‌‏دهند مردمى‌ هستند که از لحاظ سلامت و مرض، و همچنین از لحاظ زیبایى‌ و زشتى‌ متوسّطند، نه سلامتى‌ و اعتدال مزاج مطلق دارند و نه مانند ناقص ‏الخلقه ‏ها دچار نقص و بیمارى‌ دائم مى‌‏باشند، نه زیباى‌ زیبا هستند و نه زشت زشت.  
گروهى‌ که اکثریت را تشکیل مى‌‏دهند مردمى‌ هستند که از لحاظ سلامت و مرض، و همچنین از لحاظ زیبایى‌ و زشتى‌ متوسّطند، نه سلامتى‌ و اعتدال مزاج مطلق دارند و نه مانند ناقص ‏الخلقه ‏ها دچار نقص و بیمارى‌ دائم مى‌‏باشند، نه زیباى‌ زیبا هستند و نه زشت زشت.  


از لحاظ روحى‌ و معنوى‌ نیز مردم همین طورند، یک عده شیفته حقیقتند و یک عده دشمن سرسخت آن. گروه سوم متوسّطین و اکثریّت هستند که نه مانند گروه اول شیفته و عاشق حقیقتند و نه مانند گروه دوم دشمن و خصم حقیقت. اینان مردمى‌ هستند که به حقیقت نرسیده‏اند ولى‌ اگر حقیقت به ایشان ارائه گردد از پذیرش آن سرباز نمى‌‏زنند».  
از لحاظ روحى‌ و معنوى‌ نیز مردم همین طورند، یک عده شیفته حقیقتند و یک عده دشمن سرسخت آن. گروه سوم متوسّطین و اکثریّت هستند که نه مانند گروه اول شیفته و عاشق حقیقتند و نه مانند گروه دوم دشمن و خصم حقیقت. اینان مردمى‌ هستند که به حقیقت نرسیده‏اند ولى‌ اگر حقیقت به ایشان ارائه گردد از پذیرش آن سرباز نمى‌‏زنند».  


به عبارت دیگر از نظر اسلامى‌ و با دید فقهى‌، آنها مسلمان نیستند ولى‌ از لحاظ حقیقت، مسلم مى‌‏باشند، یعنى‌ تسلیم حقیقتند و عناد با آن ندارند. بو على‌ پس از این تقسیم مى‌‏گوید: و استوسع رحمة اللّه.  
به عبارت دیگر از نظر اسلامى‌ و با دید فقهى‌، آنها مسلمان نیستند ولى‌ از لحاظ حقیقت، مسلم مى‌‏باشند، یعنى‌ تسلیم حقیقتند و عناد با آن ندارند. بو على‌ پس از این تقسیم مى‌‏گوید: و استوسع رحمة اللّه.  


«رحمت الهى‌ را وسیع بدان و آن را در انحصار یک عده معدود مشمار». («اشارات» اواخر نمط هفتم.)  
«رحمت الهى‌ را وسیع بدان و آن را در انحصار یک عده معدود مشمار». («اشارات» اواخر نمط هفتم.)  


[[صدرالمتألّهین]] در مباحث خیر و شرّ «اسفار» از جمله اشکالات آنجا این مطلب را ذکر مى‌‏کند که:  
[[صدرالمتألّهین]] در مباحث خیر و شرّ «اسفار» از جمله اشکالات آنجا این مطلب را ذکر مى‌‏کند که:  
خط ۳۲۱: خط ۲۶۶:


[[پانویس]]
[[پانویس]]
 
[[رده:مقالات]]
[[رده: مقالات]]
[[رده:مفاهیم اسلامی]]
 
[[رده: مفاهیم اسلامی]]
۴٬۹۳۳

ویرایش