۴٬۹۳۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
در این مقاله سعی شده است به این سؤال پاسخ داده شود که نقش مستشرقان در تشکیل کشور اسرائیل چه بوده است؟ پژوهش حاضر نشان میدهد که غالب مستشرقان در قضیه اشغال فلسطین، بازوی علمی جریان استعمار بودهاند و عمدتاً با دو راهبرد «تحقیر اعراب» به ویژه ساکنان فلسطین و «تاریخ سازی» برای یهودیان صهیونیست، ایفای نقش نمودهاند. | در این مقاله سعی شده است به این سؤال پاسخ داده شود که نقش مستشرقان در تشکیل کشور اسرائیل چه بوده است؟ پژوهش حاضر نشان میدهد که غالب مستشرقان در قضیه اشغال فلسطین، بازوی علمی جریان استعمار بودهاند و عمدتاً با دو راهبرد «تحقیر اعراب» به ویژه ساکنان فلسطین و «تاریخ سازی» برای یهودیان صهیونیست، ایفای نقش نمودهاند. | ||
==رویکردهای شرقشناسی== | == رویکردهای شرقشناسی == | ||
شرقشناسی از لحاظ تاریخی و انگیزشی و مفهومی دارای چهار رویکرد یا مکتب است: | شرقشناسی از لحاظ تاریخی و انگیزشی و مفهومی دارای چهار رویکرد یا مکتب است: | ||
===رویکرد اول=== | === رویکرد اول === | ||
شرقشناسی دینی- تبشیری <ref>(زمانی، 1385، ص152)</ref>: بیشتر مستشرقان غربی که پس از ظهور اسلام به شناسایی اسلام و شرق اسلامی پرداختهاند، کشیشان و اصحاب کلیسا بودهاند و در واقع استشراق دینی و تبشیری همزاد هماند. هدف این گروه از مستشرقان شناخت جوامع شرقی برای حضور نظام سلطه و استعمارگران بود و به گفته مرحوم جلال آلاحمد، اینها پیشقراولان استعمار بودند <ref>(آلاحمد، بیتا، ص31)</ref>. | شرقشناسی دینی- تبشیری <ref>(زمانی، 1385، ص152)</ref>: بیشتر مستشرقان غربی که پس از ظهور اسلام به شناسایی اسلام و شرق اسلامی پرداختهاند، کشیشان و اصحاب کلیسا بودهاند و در واقع استشراق دینی و تبشیری همزاد هماند. هدف این گروه از مستشرقان شناخت جوامع شرقی برای حضور نظام سلطه و استعمارگران بود و به گفته مرحوم جلال آلاحمد، اینها پیشقراولان استعمار بودند <ref>(آلاحمد، بیتا، ص31)</ref>. | ||
===رویکرد دوم=== | === رویکرد دوم === | ||
شرقشناسی سیاسی- استعماری <ref>(زمانی، 1385، ص187)</ref>: استشراق سیاسی با جنگهای صلیبی شروع شد که در این مرحله، تبشیر نیز نقش اساسی داشت. در واقع در این مرحله همکاری همهجانبه نیروهای نظامی با گروههای تبشیری نقش ویژهای در تسلطیافتن تدریجی استعمار غربی بر بلاد اسلامی آفریقا و گسترش اسلامستیزی داشت. پس از قتلعامهای مسلمانان در اندلس و جنگهای صلیبی، استشراق سیاسی وارد مرحله دیگری شد. در این دوران مستشرقان و مبشران منابع اصیل و معتبری در اختیار داشتند و با ترجمه آنها ضمن پیشبرد هدفهای علمی خود، به تأسیس جمعیتها و سازمانهای وسیع سیاسی و جاسوسی در اروپا پرداختند. | شرقشناسی سیاسی- استعماری <ref>(زمانی، 1385، ص187)</ref>: استشراق سیاسی با جنگهای صلیبی شروع شد که در این مرحله، تبشیر نیز نقش اساسی داشت. در واقع در این مرحله همکاری همهجانبه نیروهای نظامی با گروههای تبشیری نقش ویژهای در تسلطیافتن تدریجی استعمار غربی بر بلاد اسلامی آفریقا و گسترش اسلامستیزی داشت. پس از قتلعامهای مسلمانان در اندلس و جنگهای صلیبی، استشراق سیاسی وارد مرحله دیگری شد. در این دوران مستشرقان و مبشران منابع اصیل و معتبری در اختیار داشتند و با ترجمه آنها ضمن پیشبرد هدفهای علمی خود، به تأسیس جمعیتها و سازمانهای وسیع سیاسی و جاسوسی در اروپا پرداختند. | ||
این رویه اندکاندک به نفوذ سیاسی- نظامی در بلاد آفریقا و آسیا انجامید و این نفوذ سبب پیدایش دولتهای کوچک اسلامی و شرقی شد که مستعمره فرانسه، ایتالیا، انگلیس، پرتغال، آلمان و... بودند. در این دوره نیز تبشیر در خدمت استعمار بود و به قول «جواهر لعل نهرو»، اندیشمند فقید هندی، نخست پدران روحانی با کتاب مقدس وارد شدند و سپس نیروهای نظامی غربی سرازیر گشتند <ref>(خسروشاهی، | این رویه اندکاندک به نفوذ سیاسی- نظامی در بلاد آفریقا و آسیا انجامید و این نفوذ سبب پیدایش دولتهای کوچک اسلامی و شرقی شد که مستعمره فرانسه، ایتالیا، انگلیس، پرتغال، آلمان و... بودند. در این دوره نیز تبشیر در خدمت استعمار بود و به قول «جواهر لعل نهرو»، اندیشمند فقید هندی، نخست پدران روحانی با کتاب مقدس وارد شدند و سپس نیروهای نظامی غربی سرازیر گشتند <ref>(خسروشاهی، iscq.ir)</ref>. | ||
===رویکرد سوم=== | === رویکرد سوم === | ||
استشراق علمی <ref>(زمانی، 1385، ص242)</ref>: در پرتو رنسانس و نهضت عقلگرایانه و علمگرایانه اروپا، حرکت شرقشناسی نیز اندکی به تحلیل منصفانه عقلی گرایید و با توجه به طردشدن اصحاب کلیسا، اغواهای جاهلانه و تهمتهای بیاساس و مغرصانه تبشیری کمتر مورد توجه قرار گرفت و در این فضا، خصوصاً در قرن نوزدهم و بیستم، مستشرقان و اسلامشناسان منصفی ظهور کردند. در این مرحله باز نمیتوان گفت که همه مستشرقان پژوهشهای خود را با اهداف تحقیق علمی- تاریخی انجام دادهاند؛ ولی میتوان پذیرفت که بعضی از آنها در بیان حقیقت صادق بودهاند و اگر دچار اشتباهی شدهاند، ناشی از جهل و نداشتن شناخت کامل از اسلام و مسلمانان و ندانستن زبان ملتهای شرقی و اسلامی بوده است. | استشراق علمی <ref>(زمانی، 1385، ص242)</ref>: در پرتو رنسانس و نهضت عقلگرایانه و علمگرایانه اروپا، حرکت شرقشناسی نیز اندکی به تحلیل منصفانه عقلی گرایید و با توجه به طردشدن اصحاب کلیسا، اغواهای جاهلانه و تهمتهای بیاساس و مغرصانه تبشیری کمتر مورد توجه قرار گرفت و در این فضا، خصوصاً در قرن نوزدهم و بیستم، مستشرقان و اسلامشناسان منصفی ظهور کردند. در این مرحله باز نمیتوان گفت که همه مستشرقان پژوهشهای خود را با اهداف تحقیق علمی- تاریخی انجام دادهاند؛ ولی میتوان پذیرفت که بعضی از آنها در بیان حقیقت صادق بودهاند و اگر دچار اشتباهی شدهاند، ناشی از جهل و نداشتن شناخت کامل از اسلام و مسلمانان و ندانستن زبان ملتهای شرقی و اسلامی بوده است. | ||
یکی از این مستشرقان منصف «هانری کربن» است که صادقانه به شناخت اسلام و تشیع پرداخت و در این زمینه کوششهای بینظیری کرد و بارها در ایران به محضر استادانی چون علامه طباطبایی، استاد مطهری و استاد سیدجلال آشتیانی رسید و دهها کتاب فلسفی ـ عرفانی شیعه را به فرانسه ترجمه و منتشر کرد <ref>(همان، ص264)</ref>. | یکی از این مستشرقان منصف «هانری کربن» است که صادقانه به شناخت اسلام و تشیع پرداخت و در این زمینه کوششهای بینظیری کرد و بارها در ایران به محضر استادانی چون علامه طباطبایی، استاد مطهری و استاد سیدجلال آشتیانی رسید و دهها کتاب فلسفی ـ عرفانی شیعه را به فرانسه ترجمه و منتشر کرد <ref>(همان، ص264)</ref>. | ||
===رویکرد چهارم=== | === رویکرد چهارم === | ||
استشراق معرفت شناختی– هویتی (استشراق پست مدرن): در این رویکرد از شرقشناسی پستمدرن که از دل عناصر دنیوی (غیردینی) حاضر در فرهنگ اروپا سر بر آورده است، شرق یک پدیده بد و غرب سرچشمه خوبیها معرفی میشود. در این رویکرد، شرقشناس همچون قهرمانی است که شرق را از تاریکی و گمنامی و ازخودبیگانگی و... نجات میدهد <ref>(سعید، 1377، ص222)</ref>. غرب مسیحی میخواهد برای خود هویتی مشخص ایجاد کند. شرق آن «دیگری» است که غرب، خود را در تقابل با آن تعریف و هویتیابی میکند و این مستلزم فاصلهگذاری بین او و شرق است تا متفاوت تعریف شود. | استشراق معرفت شناختی– هویتی (استشراق پست مدرن): در این رویکرد از شرقشناسی پستمدرن که از دل عناصر دنیوی (غیردینی) حاضر در فرهنگ اروپا سر بر آورده است، شرق یک پدیده بد و غرب سرچشمه خوبیها معرفی میشود. در این رویکرد، شرقشناس همچون قهرمانی است که شرق را از تاریکی و گمنامی و ازخودبیگانگی و... نجات میدهد <ref>(سعید، 1377، ص222)</ref>. غرب مسیحی میخواهد برای خود هویتی مشخص ایجاد کند. شرق آن «دیگری» است که غرب، خود را در تقابل با آن تعریف و هویتیابی میکند و این مستلزم فاصلهگذاری بین او و شرق است تا متفاوت تعریف شود. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
یکم) بین شرق و غرب تفاوت مطلق و منظم وجود دارد. | یکم) بین شرق و غرب تفاوت مطلق و منظم وجود دارد. | ||
دوم) بازنماییهای غرب از شرق نه بر واقعیت جوامع شرقی، بلکه بر تفاسیر ذهنی استوار است. | دوم) بازنماییهای غرب از شرق نه بر واقعیت جوامع شرقی، بلکه بر تفاسیر ذهنی استوار است. | ||
سوم) شرق تغییرناپذیر و یکنواخت است و قادر به تبیین هویت خود نیست. | سوم) شرق تغییرناپذیر و یکنواخت است و قادر به تبیین هویت خود نیست. | ||
چهارم) شرق وابسته و فرمانبردار است <ref>(سعید، 1377، ص77)</ref>. عبدالله محمد معتقد است که مکتب شرقشناسی مدرن مبتنی بر سه محور اصلی است که عبارتاند از: «تهدید مسلمانان متعصب، حتمیبودن پیروزی غربگرایان و حق اسرائیل»؛ لذا بیشتر وابستگان به این مکتب، یهودیان و صهیونیسمها یا هواداران آنها هستند <ref>(عبدالله، 1395)</ref>. | چهارم) شرق وابسته و فرمانبردار است <ref>(سعید، 1377، ص77)</ref>. عبدالله محمد معتقد است که مکتب شرقشناسی مدرن مبتنی بر سه محور اصلی است که عبارتاند از: «تهدید مسلمانان متعصب، حتمیبودن پیروزی غربگرایان و حق اسرائیل»؛ لذا بیشتر وابستگان به این مکتب، یهودیان و صهیونیسمها یا هواداران آنها هستند <ref>(عبدالله، 1395)</ref>. | ||
مستشرقان پیشینه و قدمت فرهنگی و تمدنی شرق را میدانند؛ بااینحال برای شالودهریزی فرهنگی- سیاسی برای غرب، احتیاج به «دیگری» دارند تا با خوار و بدوی شمردن و تحقیر نمودهای فرهنگی آن، اینگونه القا کنند که تفکر غربی نسبت به مسائل طبیعی، عینی و تجربی و فرهنگ شرق، تخیلی است و جوامع شرقی با حفظ این تفکر و فرهنگ برای ادامه حیات خود عقبمانده خواهد شد و لذا اگر شرق میخواهد به قافله علم و تمدن بپیوندد، باید از لحاظ ماده و صورت و ظاهر و باطن غربی شود و اینگونه است که با بد جلوهدادن شرق اسلامی و ارزشهای آن، سعی میکنند به غرب مرکزیت ببخشند. از این منظر، شرق و شرقشناسی مدرن ساخته غرب و متناسب با منافع و سلیقه قدرتهای استعماری غرب است. | مستشرقان پیشینه و قدمت فرهنگی و تمدنی شرق را میدانند؛ بااینحال برای شالودهریزی فرهنگی- سیاسی برای غرب، احتیاج به «دیگری» دارند تا با خوار و بدوی شمردن و تحقیر نمودهای فرهنگی آن، اینگونه القا کنند که تفکر غربی نسبت به مسائل طبیعی، عینی و تجربی و فرهنگ شرق، تخیلی است و جوامع شرقی با حفظ این تفکر و فرهنگ برای ادامه حیات خود عقبمانده خواهد شد و لذا اگر شرق میخواهد به قافله علم و تمدن بپیوندد، باید از لحاظ ماده و صورت و ظاهر و باطن غربی شود و اینگونه است که با بد جلوهدادن شرق اسلامی و ارزشهای آن، سعی میکنند به غرب مرکزیت ببخشند. از این منظر، شرق و شرقشناسی مدرن ساخته غرب و متناسب با منافع و سلیقه قدرتهای استعماری غرب است. | ||
در این رویکرد، شرق با این اصول توصیف میشود: قابل اعتماد نبودن، فرودستی و تحقیرپذیری، عقبماندگی، ناعاقلی و بیمنطقی، تابعیتپذیری و مطیعبودن شرق، تهدیدبودن اسلام برای غرب و تقابل اسلام و مسلمانان با یهودیان که در مقابله فلسطین با اسرائیل نمایان شده است <ref>(ایزدی،1387، ص13)</ref>. | در این رویکرد، شرق با این اصول توصیف میشود: قابل اعتماد نبودن، فرودستی و تحقیرپذیری، عقبماندگی، ناعاقلی و بیمنطقی، تابعیتپذیری و مطیعبودن شرق، تهدیدبودن اسلام برای غرب و تقابل اسلام و مسلمانان با یهودیان که در مقابله فلسطین با اسرائیل نمایان شده است <ref>(ایزدی،1387، ص13)</ref>. | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
[[رده: مقالات]] | [[رده:مقالات]] |