پرش به محتوا

هاجر: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲
جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|1}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (تمیزکاری)
خط ۲۸: خط ۲۸:
</div>
</div>


'''هاجر''' همسر [[حضرت ابراهیم]] و مادر [[حضرت اسماعیل]] است. او ابتدا كنیز ساره همسر ابراهیم (ع) بود که بعدا ساره او را به ابراهیم بخشید و از او حضرت اسماعیل (ع) به دنیا آمد.
'''هاجر''' همسر [[حضرت ابراهیم]] و مادر [[حضرت اسماعیل]] است. او ابتدا كنیز ساره همسر ابراهیم (ع) بود که بعدا ساره او را به ابراهیم بخشید و از او حضرت اسماعیل (ع) به دنیا آمد.


پس از ولادت اسماعیل، حضرت ابراهیم به دستور [[خدا]] هاجر و فرزندش را از شام به [[مکه]] منتقل نمود و هاجر تا پایان عمر با فرزندش در آنجا سکونت داشت. داستان جستجوی آب توسط هاجر در مکه و جوشیدن چشمه آب به دنبال این جستجوی مادرانه از زیر پای اسماعیل در [[منابع اسلامی]] نقل شده است.  
پس از ولادت اسماعیل، حضرت ابراهیم به دستور [[خدا]] هاجر و فرزندش را از شام به [[مکه]] منتقل نمود و هاجر تا پایان عمر با فرزندش در آنجا سکونت داشت. داستان جستجوی آب توسط هاجر در مکه و جوشیدن چشمه آب به دنبال این جستجوی مادرانه از زیر پای اسماعیل در [[منابع اسلامی]] نقل شده است.  
خط ۴۰: خط ۴۰:
به مصری بودن هاجر در منابع تاریخی فراوانی اشاره شده است. <ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 152، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ یاقوت حموی، شهاب‌الدین ابو عبدالله، معجم البلدان، ج 5، ص 139، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م</ref>
به مصری بودن هاجر در منابع تاریخی فراوانی اشاره شده است. <ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 152، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ یاقوت حموی، شهاب‌الدین ابو عبدالله، معجم البلدان، ج 5، ص 139، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م</ref>


روایتی از [[پیامبر(ص)]] نیز وجود دارد که برخی آن‌را به مصری بودن هاجر مرتبط دانسته‌اند: «هرگاه مصر را گشودید با اهل آن به نیکى رفتار کنید ... چرا که ایشان "رحم" و "ذمّه" دارند». <ref>شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، محقق، الأرنؤوط شعیب، عادل مرشد، ... ج 35، ص 409، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ بیهقی، أحمد بن حسین، السنن الکبرى، محقق، عطا، محمد عبدالقادر، ج 9، ص 346، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق</ref> شارحان، مقصود از «رحم» را «هاجر» و مراد از «ذمّه» را «ماریه»‏ همسر پیامبر(ص) می‌دانند. <ref>أبوالحسن قشیری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله(ص) (صحیح مسلم)،‌ محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 4، پاورقی ص 1970، بیروت، دار إحیاء التراث العرب، بی‌تا؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین،‏ ج 7، ص 376، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق</ref>
روایتی از [[پیامبر(ص)]] نیز وجود دارد که برخی آن‌را به مصری بودن هاجر مرتبط دانسته‌اند: «هرگاه مصر را گشودید با اهل آن به نیکى رفتار کنید ... چرا که ایشان "رحم" و "ذمّه" دارند». <ref>شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، محقق، الأرنؤوط شعیب، عادل مرشد، ... ج 35، ص 409، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ بیهقی، أحمد بن حسین، السنن الکبرى، محقق، عطا، محمد عبدالقادر، ج 9، ص 346، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق</ref> شارحان، مقصود از «رحم» را «هاجر» و مراد از «ذمّه» را «ماریه» ‏ همسر پیامبر(ص) می‌دانند. <ref>أبوالحسن قشیری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله(ص) (صحیح مسلم)، ‌ محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 4، پاورقی ص 1970، بیروت، دار إحیاء التراث العرب، بی‌تا؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین، ‏ ج 7، ص 376، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق</ref>


بنابر تمام این نقل‌ها؛ هاجر کنیز ساره بود. اما ساره او را به [[ابراهیم(ع)]] ‌بخشید (و یا ابراهیم او را از ساره خرید). [[امام صادق(ع)]] در این‌باره می‌فرماید: «فرزندى براى ابراهیم نبود؛ ابراهیم به ساره گفت: اگر میل دارى هاجر را به من بده، شاید خداوند از او به من فرزندى دهد و جانشین ما هر دو گردد و ابراهیم، هاجر را از ساره خرید و به دنبال آن اسماعیل به دنیا آمد». <ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 373، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق، مصحح، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 108، مشهد، مرکز پژوهش‌های اسلامی، چاپ اول، 1409ق</ref>
بنابر تمام این نقل‌ها؛ هاجر کنیز ساره بود. اما ساره او را به [[ابراهیم(ع)]] ‌بخشید (و یا ابراهیم او را از ساره خرید). [[امام صادق(ع)]] در این‌باره می‌فرماید: «فرزندى براى ابراهیم نبود؛ ابراهیم به ساره گفت: اگر میل دارى هاجر را به من بده، شاید خداوند از او به من فرزندى دهد و جانشین ما هر دو گردد و ابراهیم، هاجر را از ساره خرید و به دنبال آن اسماعیل به دنیا آمد». <ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 373، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق، مصحح، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 108، مشهد، مرکز پژوهش‌های اسلامی، چاپ اول، 1409ق</ref>
خط ۶۰: خط ۶۰:


حضرت ابراهیم(ع) در آزمونی سخت، اسماعیل(ع) و مادرش هاجر را به مکه که بیابانی بی‌آب و علف بود، آورد و به دستور الهی آنها را در آن‌جا رها کرد. <ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏6، ص 489، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش</ref> سپس خداوند با معجزاتی آنها را از مرگ حتمی نجات داد. [[امام صادق(ع)]] در این زمینه می‌فرماید: «ابراهیم(ع) در بادیه [[شام]] منزل داشت، همین که هاجر، اسماعیل را به دنیا آورد، ساره غمگین شد؛ چون او فرزند نداشت؛ به همین جهت همواره نسبت به هاجر حساسیت نشان داده و ابراهیم را دل آزرده می‌ساخت تا او نزد خدا زبان به شکایت گشود، پروردگار در پاسخ به او فرمود تا اسماعیل و مادرش را از شام خارج کند، ابراهیم پرسید: پروردگارا آنان را کجا برم؟ فرمود: به [[حرم]] من، اولین [[بقعه‌]]اى که در زمین خلق کردم و آن سرزمین مکه است». <ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 60، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 390</ref>
حضرت ابراهیم(ع) در آزمونی سخت، اسماعیل(ع) و مادرش هاجر را به مکه که بیابانی بی‌آب و علف بود، آورد و به دستور الهی آنها را در آن‌جا رها کرد. <ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏6، ص 489، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش</ref> سپس خداوند با معجزاتی آنها را از مرگ حتمی نجات داد. [[امام صادق(ع)]] در این زمینه می‌فرماید: «ابراهیم(ع) در بادیه [[شام]] منزل داشت، همین که هاجر، اسماعیل را به دنیا آورد، ساره غمگین شد؛ چون او فرزند نداشت؛ به همین جهت همواره نسبت به هاجر حساسیت نشان داده و ابراهیم را دل آزرده می‌ساخت تا او نزد خدا زبان به شکایت گشود، پروردگار در پاسخ به او فرمود تا اسماعیل و مادرش را از شام خارج کند، ابراهیم پرسید: پروردگارا آنان را کجا برم؟ فرمود: به [[حرم]] من، اولین [[بقعه‌]]اى که در زمین خلق کردم و آن سرزمین مکه است». <ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 60، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 390</ref>


[[تورات]] نیز این داستان را با تفاوت‌هایی چنین نقل می‌کند:
[[تورات]] نیز این داستان را با تفاوت‌هایی چنین نقل می‌کند:
«یک روز ساره متوجه شد که اسماعیل، پسر هاجر [[مصری]]، [[اسحاق]] را اذیت می‌کند، پس به ابراهیم گفت: این کنیز و پسرش را از خانه بیرون کن؛ زیرا اسماعیل با پسر من اسحاق [[وارث]] تو نخواهد بود. این موضوع ابراهیم را بسیار رنجاند، چون اسماعیل نیز پسر او بود. اما خدا به ابراهیم فرمود: درباره پسر و کنیزت آزرده خاطر مباش. آنچه ساره گفته است انجام بده؛ زیرا توسط اسحاق است که تو صاحب نسلی می‌شوی که وعده‌اش را به تو داده‌ام. از آن پسر نیز هم قومی به وجود خواهم آورد، چون او نیز پسر تو است.  
«یک روز ساره متوجه شد که اسماعیل، پسر هاجر [[مصری]]، [[اسحاق]] را اذیت می‌کند، پس به ابراهیم گفت: این کنیز و پسرش را از خانه بیرون کن؛ زیرا اسماعیل با پسر من اسحاق [[وارث]] تو نخواهد بود. این موضوع ابراهیم را بسیار رنجاند، چون اسماعیل نیز پسر او بود. اما خدا به ابراهیم فرمود: درباره پسر و کنیزت آزرده خاطر مباش. آنچه ساره گفته است انجام بده؛ زیرا توسط اسحاق است که تو صاحب نسلی می‌شوی که وعده‌اش را به تو داده‌ام. از آن پسر نیز هم قومی به وجود خواهم آورد، چون او نیز پسر تو است.  


پس ابراهیم صبح زود برخاست و نان و مشکی پُر از آب برداشت و بر دوش هاجر گذاشت، و او را با پسر روانه ساخت. هاجر به بیابان بئر شِبَع رفت و در آنجا سرگردان شد، وقتی آب مشک تمام شد، هاجر پسرش را زیر بوته‌ها گذاشت و خود حدود صد متر دورتر از او نشست و با خود گفت: نمی‌خواهم ناظر مرگ فرزندم باشم و زار زار گریست .آن‌گاه خدا به ناله‌های پسر توجه نمود و فرشته خدا از آسمان‌هاجر را ندا داده، گفت: ای هاجر، چه شده است؟ نترس؛ زیرا خدا ناله‌های پسرت را شنیده است .برو و او را بردار و در آغوش بگیر. من قوم بزرگی از او به وجود خواهم آورد. سپس خدا چشمان هاجر را گشود و او چاه آبی در مقابل خود دید. پس به طرف چاه رفته، مشک را پر از آب کرد و به پسرش نوشانید». <ref> پیدایش، 21: 9 - 21</ref>
پس ابراهیم صبح زود برخاست و نان و مشکی پُر از آب برداشت و بر دوش هاجر گذاشت، و او را با پسر روانه ساخت. هاجر به بیابان بئر شِبَع رفت و در آنجا سرگردان شد، وقتی آب مشک تمام شد، هاجر پسرش را زیر بوته‌ها گذاشت و خود حدود صد متر دورتر از او نشست و با خود گفت: نمی‌خواهم ناظر مرگ فرزندم باشم و زار زار گریست .آن‌گاه خدا به ناله‌های پسر توجه نمود و فرشته خدا از آسمان‌هاجر را ندا داده، گفت: ای هاجر، چه شده است؟ نترس؛ زیرا خدا ناله‌های پسرت را شنیده است .برو و او را بردار و در آغوش بگیر. من قوم بزرگی از او به وجود خواهم آورد. سپس خدا چشمان هاجر را گشود و او چاه آبی در مقابل خود دید. پس به طرف چاه رفته، مشک را پر از آب کرد و به پسرش نوشانید». <ref> پیدایش، 21: 9 - 21</ref>
خط ۷۱: خط ۷۰:
هاجر در نهایت در مکه جان سپرد و [[حجر اسماعیل]] دفن شد <ref> الکافی، ج ‏4، ص 210</ref> و بر اساس برخی روایات، به احترام قبر ایشان - و دیگر اولیای الهی است که مسلمانان هنگام [[طواف کعبه]]، اجازه ورود به حجر اسماعیل را ندارند. <ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 193، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق</ref>
هاجر در نهایت در مکه جان سپرد و [[حجر اسماعیل]] دفن شد <ref> الکافی، ج ‏4، ص 210</ref> و بر اساس برخی روایات، به احترام قبر ایشان - و دیگر اولیای الهی است که مسلمانان هنگام [[طواف کعبه]]، اجازه ورود به حجر اسماعیل را ندارند. <ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 193، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق</ref>


صبر هاجر در مقابل این امتحان بزرگ بدان انجامید که برخی رفتارهای نمادین مسافران حرم الهی مانند [[سعی]] بین [[صفا]] و [[مروه]] - برگرفته از رفتارهای هاجر باشد و به عبارتی «یک زن، یک نژاد تحقیر شده بی‌فخر افریقایی، یک کنیز،... کنیز یک زن؛ ساره!
صبر هاجر در مقابل این امتحان بزرگ بدان انجامید که برخی رفتارهای نمادین مسافران حرم الهی مانند [[سعی]] بین [[صفا]] و [[مروه]] - برگرفته از رفتارهای هاجر باشد و به عبارتی «یک زن، یک نژاد تحقیر شده بی‌فخر افریقایی، یک کنیز،... کنیز یک زن؛ ساره!
و اینها همه در نظام بشری، در نظام شرک، اما در نظام [[توحید]]: این کنیز مخاطب خدا، مادر پیامبران بزرگ خدا، رسول خدا، تجلیگاه زیباترین و عزیزترین ارزش‌هایی که خدا می‌آفریند. در نمایشگاه حج، قهرمان اول، برجسته‌ترین چهره، و در حرم خاص خدا، تنها زن، مادر!». <ref>شریعتی، علی، مجموعه آثار، حج، ص 79، بی‌جا، بی‌تا</ref>
و اینها همه در نظام بشری، در نظام شرک، اما در نظام [[توحید]]: این کنیز مخاطب خدا، مادر پیامبران بزرگ خدا، رسول خدا، تجلیگاه زیباترین و عزیزترین ارزش‌هایی که خدا می‌آفریند. در نمایشگاه حج، قهرمان اول، برجسته‌ترین چهره، و در حرم خاص خدا، تنها زن، مادر!». <ref>شریعتی، علی، مجموعه آثار، حج، ص 79، بی‌جا، بی‌تا</ref>


خط ۸۳: خط ۸۲:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: تاریخ انبیاء]]
[[رده:تاریخ انبیاء]]
[[رده: زنان در قرآن]]
[[رده:زنان در قرآن]]
[[رده: همسران پیامبران]]
[[رده:همسران پیامبران]]
۴٬۹۳۳

ویرایش