پرش به محتوا

کمیت اسدی: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۶ دسامبر ۲۰۲۲
جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (تمیزکاری)
خط ۲۲: خط ۲۲:
'''کمیت بن زید اسدی''' از برجسته‌ترین شاعران [[شیعه]] معاصر [[اهل‌بیت]] بود که مورد عنایت سه پیشوای شیعیان ([[امام سجاد(ع)]]، [[امام باقر(ع)]] و [[امام جعفر صادق(ع)]]) قرار داشت. وی مرثیه معروفی پیرامون حسین بن علی(ع) سروده‌است. کمیت از شاعران زمان خود و از اصحاب خاص باقر است. به نقل از ابوالفرج اصفهانی، کمیت با اینکه شیعه خالصی بود، با یکی از خوارج به نام طرماح که شاعر بود، رابطه دوستانه ای داشت. به نقل از ابوالفرج، اشعار کمیت به «هاشمیات» معروف بود و در میان همه مردم مقبول افتاده بود. به نوشته ابوالفرج، کمیت امویان را نامشروع مى‌دانسته و دلش با اهل بیت بوده است. اما گاهی از روی تقیه مدح بنی امیه را کرده است. از آثار کمیت به عنوان قدیمترین شواهد در دفاع از عقیده امامت یاد می کنند.
'''کمیت بن زید اسدی''' از برجسته‌ترین شاعران [[شیعه]] معاصر [[اهل‌بیت]] بود که مورد عنایت سه پیشوای شیعیان ([[امام سجاد(ع)]]، [[امام باقر(ع)]] و [[امام جعفر صادق(ع)]]) قرار داشت. وی مرثیه معروفی پیرامون حسین بن علی(ع) سروده‌است. کمیت از شاعران زمان خود و از اصحاب خاص باقر است. به نقل از ابوالفرج اصفهانی، کمیت با اینکه شیعه خالصی بود، با یکی از خوارج به نام طرماح که شاعر بود، رابطه دوستانه ای داشت. به نقل از ابوالفرج، اشعار کمیت به «هاشمیات» معروف بود و در میان همه مردم مقبول افتاده بود. به نوشته ابوالفرج، کمیت امویان را نامشروع مى‌دانسته و دلش با اهل بیت بوده است. اما گاهی از روی تقیه مدح بنی امیه را کرده است. از آثار کمیت به عنوان قدیمترین شواهد در دفاع از عقیده امامت یاد می کنند.
وی که حافظ قرآن و فقیه نیز بود، به سخاوت و دلیری شهرت داشت. مجموعه سروده‌های او در دوجلد، به نام «شعر الکمیت بن زید الاسدی» گردآوری و چاپ شده‌است. وی در نهایت در دوران امویان کشته شد.
وی که حافظ قرآن و فقیه نیز بود، به سخاوت و دلیری شهرت داشت. مجموعه سروده‌های او در دوجلد، به نام «شعر الکمیت بن زید الاسدی» گردآوری و چاپ شده‌است. وی در نهایت در دوران امویان کشته شد.


=زندگی‌نامه=
=زندگی‌نامه=
خط ۲۹: خط ۲۷:
کمیت در روزگار خلافت بنی‌امیه می‌زیست و از روی تقیه شعری نیز نزد هشام بن عبدالملک در مدح بنی‌امیه سرود. معروف‌ترین اشعارش را قصاید هاشمیات دانسته‌اند.
کمیت در روزگار خلافت بنی‌امیه می‌زیست و از روی تقیه شعری نیز نزد هشام بن عبدالملک در مدح بنی‌امیه سرود. معروف‌ترین اشعارش را قصاید هاشمیات دانسته‌اند.
=ولادت و وفات=
=ولادت و وفات=
کمیت بن زید بن خنیس بن مخالد اسدی در سال ۶۰ قمری به دنیا آمد. او در زمان خلافت مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی، در سال  ۱۲۶ق و در کوفه درگذشت<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۹۹۴م، ج۱۷، ص۳۰.</ref>. [[امام سجاد(ع)]] در زمان زنده بودن کمیت، برای [[شهادت]] او دعا کرده بود<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۵۰.</ref>. او نخستین کسی بود که در قبرستان بنی‌اسد، دفن شد<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۹۹۴م، ج۱۷، ص۳۰.</ref>.
کمیت بن زید بن خنیس بن مخالد اسدی در سال ۶۰ قمری به دنیا آمد. او در زمان خلافت مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی، در سال ۱۲۶ق و در کوفه درگذشت<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۹۹۴م، ج۱۷، ص۳۰.</ref>. [[امام سجاد(ع)]] در زمان زنده بودن کمیت، برای [[شهادت]] او دعا کرده بود<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۵۰.</ref>. او نخستین کسی بود که در قبرستان بنی‌اسد، دفن شد<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۹۹۴م، ج۱۷، ص۳۰.</ref>.
=تعداد اشعار=
=تعداد اشعار=
گزارش‌های مختلفی در مورد تعداد اشعار کمیت وجود دارد. ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی <ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۷، ص۳۰.</ref>. و علامه امینی <ref>امینی، الغدیر، ۱۳۶۸ش، ج۴، ص۲۷.</ref>. به نقل از کتاب المعاهد، اشعار او را ۵۲۸۹ بیت ذکر کرده است. در کشف الظنون به نقل از کتاب عیون الاخبار ابن شاکر، تعداد اشعار او بیش از ۵۰۰۰ قصیده گزارش شده است <ref>حاجی خلیفه، کشف الظنون، بیروت، ج۱، ص ۸۰۸.</ref>.
گزارش‌های مختلفی در مورد تعداد اشعار کمیت وجود دارد. ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی <ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۷، ص۳۰.</ref>. و علامه امینی <ref>امینی، الغدیر، ۱۳۶۸ش، ج۴، ص۲۷.</ref>. به نقل از کتاب المعاهد، اشعار او را ۵۲۸۹ بیت ذکر کرده است. در کشف الظنون به نقل از کتاب عیون الاخبار ابن شاکر، تعداد اشعار او بیش از ۵۰۰۰ قصیده گزارش شده است <ref>حاجی خلیفه، کشف الظنون، بیروت، ج۱، ص ۸۰۸.</ref>.
بر اساس آنچه علامه‌ امینی گزارش کرده، فراهم‌آورنده شعر کمیت، اصمعی و آراینده و افزایندۀ آن ابن سکیت است.ابن سکیت، راوی شعر کمیت از قول استادش نصران است. نصران گفته است که: من شعر کمیت را بر ابی حفص عمر بن ابی‌بکر خوانده‌ام.<br>
بر اساس آنچه علامه‌ امینی گزارش کرده، فراهم‌آورنده شعر کمیت، اصمعی و آراینده و افزایندۀ آن ابن سکیت است. ابن سکیت، راوی شعر کمیت از قول استادش نصران است. نصران گفته است که: من شعر کمیت را بر ابی حفص عمر بن ابی‌بکر خوانده‌ام.<br>


=هجویات و مناظره‌های شاعر=
=هجویات و مناظره‌های شاعر=
کمیت نسبت به عدنانیه تعصب داشت و در تمام دوران زندگی‌اش با شاعران یمن هجوسرایی و پاسخ‌گویی رواج داشت. دعبل بن علی خزاعی و ابن عیینه، قصیدۀ مذهّبۀ او را پس از مرگش پاسخ گفتند. البته ابوزلفاء بصری آزادشدۀ بنی‌هاشم نیز جواب آن دو را داده است.
کمیت نسبت به عدنانیه تعصب داشت و در تمام دوران زندگی‌اش با شاعران یمن هجوسرایی و پاسخ‌گویی رواج داشت. دعبل بن علی خزاعی و ابن عیینه، قصیدۀ مذهّبۀ او را پس از مرگش پاسخ گفتند. البته ابوزلفاء بصری آزادشدۀ بنی‌هاشم نیز جواب آن دو را داده است.
همچنین میان کمیت و حکیم اعور کلبی مفاخره و مناظرۀ فراوانی رخ داده است <ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۹ به نقل از «الموتلف و المختلف» صفحۀ۱۷.</ref>.
همچنین میان کمیت و حکیم اعور کلبی مفاخره و مناظرۀ فراوانی رخ داده است <ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۹ به نقل از «الموتلف و المختلف» صفحۀ۱۷. </ref>.


=شعر کمیت در بیان دیگران=
=شعر کمیت در بیان دیگران=
خط ۴۲: خط ۴۰:
کمیت از بهترین شاعران دولت اموی است، وی مردی دانا به لغات عرب و روزگار آنان بود، و از بهترین و برترین شعرهای او هاشمیات است و آن قصائدی است که در آن از خاندان پیغمبر (ص) به نیکی یاد کرده است <ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۹.</ref>.
کمیت از بهترین شاعران دولت اموی است، وی مردی دانا به لغات عرب و روزگار آنان بود، و از بهترین و برترین شعرهای او هاشمیات است و آن قصائدی است که در آن از خاندان پیغمبر (ص) به نیکی یاد کرده است <ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۹.</ref>.


«ثعالبی» در صفحۀ  ۱۷۱ «ثمار القلوب» گفته است:
«ثعالبی» در صفحۀ ۱۷۱ «ثمار القلوب» گفته است:
از خوارزمی چنین بیاد دارم که می‌گوید: هر کس حولیات زهیر، اعتذارات نابغه، اهاجی حطیئه، هاشمیات کمیت، نقائض جریر و فرزدق، خمریات ابی نواس، زهریات ابی العتاهیه، مراثی ابی تمام و بدایع بحتری و تشبیهات ابن معتز، روضیات صنوبری، لطائف کشاجم و قلائد متنبی را خواند و به شعر و شاعری ره نیافت به جوانی مرساد و عمرش دراز مباد.<br>
از خوارزمی چنین بیاد دارم که می‌گوید: هر کس حولیات زهیر، اعتذارات نابغه، اهاجی حطیئه، هاشمیات کمیت، نقائض جریر و فرزدق، خمریات ابی نواس، زهریات ابی العتاهیه، مراثی ابی تمام و بدایع بحتری و تشبیهات ابن معتز، روضیات صنوبری، لطائف کشاجم و قلائد متنبی را خواند و به شعر و شاعری ره نیافت به جوانی مرساد و عمرش دراز مباد.<br>


یاقوت در صفحۀ  ۴۱۰  جلد  ۱  «معجم الادباء» به نقل از ابن نجار از ابی عبداللّه احمد بن حسن کوفی نسّابه آورده است که وی گفت: ابن عبدۀ نسّاب می‌گفت: هیچ نسب شناسی، انساب عرب را به حقیقت نشناخت، مگر آنگاه که کمیت قصائد نزاریۀ خویش را پرداخت و پرده از چهرۀ بسیاری از آگاهی‌ها برداشت. و چون من چنین شنیدم، شعر کمیت را فراهم آوردم و مددکار من در تصنیف تاریخ عرب همان اشعار بود.
یاقوت در صفحۀ ۴۱۰ جلد ۱ «معجم الادباء» به نقل از ابن نجار از ابی عبداللّه احمد بن حسن کوفی نسّابه آورده است که وی گفت: ابن عبدۀ نسّاب می‌گفت: هیچ نسب شناسی، انساب عرب را به حقیقت نشناخت، مگر آنگاه که کمیت قصائد نزاریۀ خویش را پرداخت و پرده از چهرۀ بسیاری از آگاهی‌ها برداشت. و چون من چنین شنیدم، شعر کمیت را فراهم آوردم و مددکار من در تصنیف تاریخ عرب همان اشعار بود.
=قصائد هاشمیات=
=قصائد هاشمیات=
قصیدۀ میمیه
قصیدۀ میمیه
خط ۵۴: خط ۵۲:
کشتۀ نینوایی که گرفتار پیمان شکنی و خیانت مردم فرو مایه و پست نهاد شد.
کشتۀ نینوایی که گرفتار پیمان شکنی و خیانت مردم فرو مایه و پست نهاد شد.
«ابوجعفر» گریست و سپس فرمود: اگر مالی داشتیم به تو می‌دادیم، اما پاداش تو همان باشد که پیغمبر خدا به «حسّان بن ثابت» فرمود: لا زلت مؤیدا بروح القدس ما ذبیت عنّا اهل البیت: یعنی؛ «تا از ما خاندان (پیغمبر) دفاع می‌کنی هماره به روح القدس مؤید باشی».
«ابوجعفر» گریست و سپس فرمود: اگر مالی داشتیم به تو می‌دادیم، اما پاداش تو همان باشد که پیغمبر خدا به «حسّان بن ثابت» فرمود: لا زلت مؤیدا بروح القدس ما ذبیت عنّا اهل البیت: یعنی؛ «تا از ما خاندان (پیغمبر) دفاع می‌کنی هماره به روح القدس مؤید باشی».
کمیت از خدمت امام مرخص شد و به نزد «عبدالله بن حسن بن علی» آمد و به انشاد پرداخت، عبداللّه قباله کشتزاری به ارزش چهار هزار درهم را به او بخشید. ولی کمیت با گفتن این جمله که: پدر و مادرم به قربانت. درست است که من در شعری که برای دیگران سروده‌ام در اندیشۀ دنیا بوده‌ام اما بخدا سوگند، در مورد شما جز برای خدا شعری نگفته‌ام و من به پاداش شعری که برای خدا گفته‌ام مزد و بهایی نمی‌گیرم، از گرفتن آن امتناع کرد. عبدالله با پافشاری آن را به کمیت داد و پس از چند روز کمیت از او درخواست کرد که روستا را پس بگیرد. عبداللّه پذیرفت. در این هنگام عبدالله بن معاویة بن عبداللّه بن جعفر بن ابی‌طالب برخاست و کیسه‌ای چرمی برداشت و آن را به چهار تن از غلامان خود داد و به خانه‌های بنی هاشم آمد و آن‌ها به پاس حمایت کمیت از بنی هاشم، پول و حتی برخی زنان، جواهرات زینتی خود را در آن ریختند و ارزش آن به  ۱۰۰  هزار درهم و دینار رسید. عبدالله، کیسه‌ها را جلو کمیت گذاشت ولی او گفت: پدر و مادرم بقربانت، چه مال فراوانی و چه کار شایانی! امّا من در ستایش شما جز به خدا و پیغمبر نظری نداشته‌ام و از شما مزد و پاداش دنیوی نمی‌گیرم. اینها را به صاحبانش برگردانید.
کمیت از خدمت امام مرخص شد و به نزد «عبدالله بن حسن بن علی» آمد و به انشاد پرداخت، عبداللّه قباله کشتزاری به ارزش چهار هزار درهم را به او بخشید. ولی کمیت با گفتن این جمله که: پدر و مادرم به قربانت. درست است که من در شعری که برای دیگران سروده‌ام در اندیشۀ دنیا بوده‌ام اما بخدا سوگند، در مورد شما جز برای خدا شعری نگفته‌ام و من به پاداش شعری که برای خدا گفته‌ام مزد و بهایی نمی‌گیرم، از گرفتن آن امتناع کرد. عبدالله با پافشاری آن را به کمیت داد و پس از چند روز کمیت از او درخواست کرد که روستا را پس بگیرد. عبداللّه پذیرفت. در این هنگام عبدالله بن معاویة بن عبداللّه بن جعفر بن ابی‌طالب برخاست و کیسه‌ای چرمی برداشت و آن را به چهار تن از غلامان خود داد و به خانه‌های بنی هاشم آمد و آن‌ها به پاس حمایت کمیت از بنی هاشم، پول و حتی برخی زنان، جواهرات زینتی خود را در آن ریختند و ارزش آن به ۱۰۰ هزار درهم و دینار رسید. عبدالله، کیسه‌ها را جلو کمیت گذاشت ولی او گفت: پدر و مادرم بقربانت، چه مال فراوانی و چه کار شایانی! امّا من در ستایش شما جز به خدا و پیغمبر نظری نداشته‌ام و از شما مزد و پاداش دنیوی نمی‌گیرم. اینها را به صاحبانش برگردانید.
«محمّد بن کناسه» می‌گوید: وقتی شعر؛
«محمّد بن کناسه» می‌گوید: وقتی شعر؛
به دوستی آنان (خاندان پیغمبر ع) با بیگانگان، خویشاوند و پسرعمو شدم و از نزدیکانی که هرچه بیشتر آنها را متهم می‌دانستم، دوری گزیدم
به دوستی آنان (خاندان پیغمبر ع) با بیگانگان، خویشاوند و پسرعمو شدم و از نزدیکانی که هرچه بیشتر آنها را متهم می‌دانستم، دوری گزیدم
به جایگاه شناخته شده‌ای روی آورده‌ام که توان و تمسّکم به خداوند است<ref>ابیات  ۸۰  و  ۸۵  قصیده میمیه هاشمیات</ref>.
به جایگاه شناخته شده‌ای روی آورده‌ام که توان و تمسّکم به خداوند است<ref>ابیات ۸۰ و ۸۵ قصیده میمیه هاشمیات</ref>.
از کمیت را برای هشام خواندند، گفت: این ریاکار خود را به کشتن داد.<br>
از کمیت را برای هشام خواندند، گفت: این ریاکار خود را به کشتن داد.<br>


   
   
==قصیدۀ باییه==
== قصیدۀ باییه ==
   
   
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
خط ۷۴: خط ۷۲:
|}
|}
«سیوطی» در صفحۀ  ۱۳  شرح شواهد المغنی گفته است: «ابن عساکر» به اسناد خود از «محمّد  بن عقیر» آورده است؛ بنی اسد می‌گفتند: در ما فضیلتی است که در عالم نیست. هیچ خانه‌ای از - خانه‌های ما نیست که در آن برکت وراثت کمیت نباشد، زیرا او پیغمبر را در خواب دیده و رسول خدا به وی فرموده‌اند: شعر «طربت و ما شوقا الی البیض اطرب» را بخوان و خوانده است و پیغمبر فرموده‌اند. بورکت و بورک قومک «تو و خویشاوندانت را برکت باد.» و نیز در صفحۀ  ۱۴  شرح شواهد است که ابن عساکر از «ابی عکرمه ضبی» از پدرش آورده است که می‌گفت: در «کوفه» مردم را چنان یافتم که هر کس قصیدۀ طربت. . . را نمی‌خواند هاشمی نبود<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۸.</ref>.
«سیوطی» در صفحۀ ۱۳ شرح شواهد المغنی گفته است: «ابن عساکر» به اسناد خود از «محمّد بن عقیر» آورده است؛ بنی اسد می‌گفتند: در ما فضیلتی است که در عالم نیست. هیچ خانه‌ای از - خانه‌های ما نیست که در آن برکت وراثت کمیت نباشد، زیرا او پیغمبر را در خواب دیده و رسول خدا به وی فرموده‌اند: شعر «طربت و ما شوقا الی البیض اطرب» را بخوان و خوانده است و پیغمبر فرموده‌اند. بورکت و بورک قومک «تو و خویشاوندانت را برکت باد.» و نیز در صفحۀ ۱۴ شرح شواهد است که ابن عساکر از «ابی عکرمه ضبی» از پدرش آورده است که می‌گفت: در «کوفه» مردم را چنان یافتم که هر کس قصیدۀ طربت. . . را نمی‌خواند هاشمی نبود<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۸.</ref>.
==قصیدۀ لامیه==
== قصیدۀ لامیه ==
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|-
|-
خط ۸۱: خط ۷۹:
|}
|}
ترجمه: «هان آیا هیچ کوردلی، نگران اندیشه خویش هست؟ و هیچ روی از حق تافته‌ای پس از تبهکاری به سوی حق باز می‌گردد»
ترجمه: «هان آیا هیچ کوردلی، نگران اندیشه خویش هست؟ و هیچ روی از حق تافته‌ای پس از تبهکاری به سوی حق باز می‌گردد»
«ابوالفرج» در صفحۀ  ۱۲۶  جلد  ۲  «اغانی» به اسناد خود از «ابوبکر خضرمی» روایت کرده است که گفت: در ایام تشریق در «مِنی» از ابی جعفر محمّد بن علی (ع) برای کمیت اجازه شرفیابی خواستم و حضرت اجازه داد؛ کمیت به او گفت: قربانت گردم، در ستایش شما شعری سروده‌ام که دوست دارم برایتان بخوانم. فرمود: در این روزهای مشخّص شده و شماره شده، به یاد خدا باش. کمیت استدعای خویش را از سر گرفت. ابوجعفر فرمود: بخوان! کمیت قصیده را خواند و به اینجا رسید که:
«ابوالفرج» در صفحۀ ۱۲۶ جلد ۲ «اغانی» به اسناد خود از «ابوبکر خضرمی» روایت کرده است که گفت: در ایام تشریق در «مِنی» از ابی جعفر محمّد بن علی (ع) برای کمیت اجازه شرفیابی خواستم و حضرت اجازه داد؛ کمیت به او گفت: قربانت گردم، در ستایش شما شعری سروده‌ام که دوست دارم برایتان بخوانم. فرمود: در این روزهای مشخّص شده و شماره شده، به یاد خدا باش. کمیت استدعای خویش را از سر گرفت. ابوجعفر فرمود: بخوان! کمیت قصیده را خواند و به اینجا رسید که:
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|-
|-
خط ۹۷: خط ۹۵:
|قتیل بجنب الطف من آل هاشم || فیا لك لحما لیس عنه مذبب
|قتیل بجنب الطف من آل هاشم || فیا لك لحما لیس عنه مذبب
|-
|-
|و منعفر الخدین من آل هاشم || ألا حبّذا ذاك الجبین المتّرب
|و منعفر الخدین من آل هاشم || ألا حبّذا ذاك الجبین المتّرب
|-
|-
| و من عجب لم أقضه أن خیلهم || لأجوافها تحت العجاجة أزمل
| و من عجب لم أقضه أن خیلهم || لأجوافها تحت العجاجة أزمل
خط ۱۳۲: خط ۱۳۰:
==اخلاص شاعر==
== اخلاص شاعر ==
کمیت، هدایای مادی را که به خاطر سرایش اشعار در مدح اهل بیت (ع) بود نمی‌پذیرفت؛ وی  ۴۰۰  هزار درهم را به امام سجاد (ع) برگرداند و تن پوشی را که امام به تن داشت، درخواست کرد تا بدان تبرک جوید. نیز یک بار  ۱۰۰  هزار درهم و بار دیگر  ۵۰۰  هزار درهم را به امام باقر (ع) باز پس داد و پیراهنی از پیراهنهای حضرت را تقاضا کرد. او هزار دینار و جامه‌ای را که امام صادق (ع) به وی ارزانی کرده بود، برگرداند و درخواست کرد تا او را به جامه‌ای که بر بدن امام است، سرافراز کند.<br>
کمیت، هدایای مادی را که به خاطر سرایش اشعار در مدح اهل بیت (ع) بود نمی‌پذیرفت؛ وی ۴۰۰ هزار درهم را به امام سجاد (ع) برگرداند و تن پوشی را که امام به تن داشت، درخواست کرد تا بدان تبرک جوید. نیز یک بار ۱۰۰ هزار درهم و بار دیگر ۵۰۰ هزار درهم را به امام باقر (ع) باز پس داد و پیراهنی از پیراهنهای حضرت را تقاضا کرد. او هزار دینار و جامه‌ای را که امام صادق (ع) به وی ارزانی کرده بود، برگرداند و درخواست کرد تا او را به جامه‌ای که بر بدن امام است، سرافراز کند.<br>


ابومستهل، روستایی که عبداللّه بن حسن سندش را به وی داده بود و با چهار هزار دینار برابری می‌کرد همچنین پولهایی که عبدالله به خاطر سرایش کمیت در مدح بنی هاشم، از آنان فراهم آورده بود و مقدار آن به صد هزار درهم می‌رسید، برگرداند.
ابومستهل، روستایی که عبداللّه بن حسن سندش را به وی داده بود و با چهار هزار دینار برابری می‌کرد همچنین پولهایی که عبدالله به خاطر سرایش کمیت در مدح بنی هاشم، از آنان فراهم آورده بود و مقدار آن به صد هزار درهم می‌رسید، برگرداند.
خط ۱۴۴: خط ۱۴۲:
امام صادق در مواقف شهود دستها را به دعا بلند کرد و گفت: خدایا! گناهان گذشته و آینده و پنهان و آشکار «کمیت» را بیامرز و آن قدر به وی عطا کن که راضی شود.
امام صادق در مواقف شهود دستها را به دعا بلند کرد و گفت: خدایا! گناهان گذشته و آینده و پنهان و آشکار «کمیت» را بیامرز و آن قدر به وی عطا کن که راضی شود.
وی هنگامیکه در مدینه نزد محمد باقر رفت و قصیده‌اش را برای او خواند، و محمد باقر او را مورد تفقد و دلجویی و محبت قرارداد و دعایش کرد. دعای محمد باقر این بود که: «تا وقتی که از اهل بیت و حق دفاع می‌کنی، روح القدس پشتیبان و تاییدکننده ات باد!»
وی هنگامیکه در مدینه نزد محمد باقر رفت و قصیده‌اش را برای او خواند، و محمد باقر او را مورد تفقد و دلجویی و محبت قرارداد و دعایش کرد. دعای محمد باقر این بود که: «تا وقتی که از اهل بیت و حق دفاع می‌کنی، روح القدس پشتیبان و تاییدکننده ات باد!»
==قصیده راییه و مدح بنی امیه==
== قصیده راییه و مدح بنی امیه ==
خالد بن عبداللّه قسری با شنیدن قصیدۀ کمیت در هجو «یمن» با مطلع:
خالد بن عبداللّه قسری با شنیدن قصیدۀ کمیت در هجو «یمن» با مطلع:
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
خط ۱۵۲: خط ۱۵۰:
تصمیم به انتقام از او گرفت. او هاشمیات را به سی کنیز آموخت و به سوی هشام بن عبدالملک فرستاد. هشام، از آن‌ها خواست تا قرآن بخوانند و شعر بسرایند. آنها هاشمیات کمیت را، خواندند. او با شنیدن این اشعار برآشفت و به خالد که عامل او در عراق بود نامه نوشت که: سر کمیت را برایش بفرستد.
تصمیم به انتقام از او گرفت. او هاشمیات را به سی کنیز آموخت و به سوی هشام بن عبدالملک فرستاد. هشام، از آن‌ها خواست تا قرآن بخوانند و شعر بسرایند. آنها هاشمیات کمیت را، خواندند. او با شنیدن این اشعار برآشفت و به خالد که عامل او در عراق بود نامه نوشت که: سر کمیت را برایش بفرستد.
ابان بن ولید عامل واسط، که با کمیت دوست بود. غلامی را بر استری نشاند و او را به شرط رساندن نامه‌اش به کمیت آزاد کرد. ابان در نامه از کمیت خواست با حیله جایش را در زندان با «حبی» همسر و دخترعمویش، عوض کند. کمیت این کار را کرده و از زندان گریخت و بنی اسد، طایفه «حبی»، هم مانع این شدند که خالد بن عبدالله آسیبی به او برساند.
ابان بن ولید عامل واسط، که با کمیت دوست بود. غلامی را بر استری نشاند و او را به شرط رساندن نامه‌اش به کمیت آزاد کرد. ابان در نامه از کمیت خواست با حیله جایش را در زندان با «حبی» همسر و دخترعمویش، عوض کند. کمیت این کار را کرده و از زندان گریخت و بنی اسد، طایفه «حبی»، هم مانع این شدند که خالد بن عبدالله آسیبی به او برساند.
کمیت روزگاری را به تواری گذراند. تا آنکه به عنبسة بن سعید بن عاص روی آورد و از او درخواست شفاعت پیش هشام کرد. او به کمیت پیشنهاد داد به گور معاویه پسر هشام در دیر حنیناء پناهنده شود.عنبسه به دیدار مسلمة بن هشام آمد و به او گفت: کمیت شما را عموما و تو را به خصوص چنان مدح کرده است که مانند آن مسموع نیفتاده است. مسلمه با شنیدن این کلمات عهده دار شفاعت کمیت پیش پدرش شد. به دستور هشام مجلسی برپا کردند تا کمیت اشعارش را در مدح بنی امیه بخواند. ابرش کلبی نیز در این مجلس حضور داشت.کمیت در این مجلس هشام را به قصیدۀ راییۀ خود ستود. او در این قصیده می‌گوید:
کمیت روزگاری را به تواری گذراند. تا آنکه به عنبسة بن سعید بن عاص روی آورد و از او درخواست شفاعت پیش هشام کرد. او به کمیت پیشنهاد داد به گور معاویه پسر هشام در دیر حنیناء پناهنده شود. عنبسه به دیدار مسلمة بن هشام آمد و به او گفت: کمیت شما را عموما و تو را به خصوص چنان مدح کرده است که مانند آن مسموع نیفتاده است. مسلمه با شنیدن این کلمات عهده دار شفاعت کمیت پیش پدرش شد. به دستور هشام مجلسی برپا کردند تا کمیت اشعارش را در مدح بنی امیه بخواند. ابرش کلبی نیز در این مجلس حضور داشت. کمیت در این مجلس هشام را به قصیدۀ راییۀ خود ستود. او در این قصیده می‌گوید:
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|-
|-
خط ۱۶۰: خط ۱۵۸:
او در این مجلس مرثیه ای در سوگ معاویه پسر هشام هم خواند. در این مجلس مسلمه به بیست هزار درهم و هشام به چهل هزار درهم برای وی دستور دادندو هشام طی نامه‌ای به خالد نوشت که: کمیت و خانواده‌اش در امانند و تو را بر آنان تسلّطی نیست.
او در این مجلس مرثیه ای در سوگ معاویه پسر هشام هم خواند. در این مجلس مسلمه به بیست هزار درهم و هشام به چهل هزار درهم برای وی دستور دادندو هشام طی نامه‌ای به خالد نوشت که: کمیت و خانواده‌اش در امانند و تو را بر آنان تسلّطی نیست.
از آن قصیده جز آنچه مردم بیاد داشتند، در دست نیست و چون دیگران جمع آوری کرده و از خود کمیت دربارۀ آن پرسیدند، گفت چیزی از آن در حفظ ندارم آنچه گفتم منحصرا ارتجالی بود.
از آن قصیده جز آنچه مردم بیاد داشتند، در دست نیست و چون دیگران جمع آوری کرده و از خود کمیت دربارۀ آن پرسیدند، گفت چیزی از آن در حفظ ندارم آنچه گفتم منحصرا ارتجالی بود.
در مجلسی دیگر،کمیت در سرایش شعری که به آشتی هشام بن عبدالملک و کنیز مورد علاقه‌اش ،صدوف، انجامید از هریک از آن دو، هزار دینار صله دریافت کرد.
در مجلسی دیگر، کمیت در سرایش شعری که به آشتی هشام بن عبدالملک و کنیز مورد علاقه‌اش ،صدوف، انجامید از هریک از آن دو، هزار دینار صله دریافت کرد.
کمیت پیش از سرایش قصیده راییه، برادرش ورد بن زید را پیش امام باقر (ع) فرستاده بود تا در این باره اجازه بگیرد. امام (ع) نیز به او اجازه داده بود<ref>الغدیر، ج۴، ص۳۴، به نقل از اغانی، جلد۱۵، صفحۀ۱۲۶.</ref>.
کمیت پیش از سرایش قصیده راییه، برادرش ورد بن زید را پیش امام باقر (ع) فرستاده بود تا در این باره اجازه بگیرد. امام (ع) نیز به او اجازه داده بود<ref>الغدیر، ج۴، ص۳۴، به نقل از اغانی، جلد۱۵، صفحۀ۱۲۶.</ref>.
 
 


=منابع=
=منابع=
خط ۱۷۴: خط ۱۷۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: شاعران]]
[[رده:شاعران]]
[[رده: تاریخ اسلام]]
[[رده:تاریخ اسلام]]
۴٬۹۳۳

ویرایش