۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - 'می گوید' به 'میگوید') |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
ایشان نخست به تبیین شفاعت از منظر دین پرداخته و انرا جزئی از قانون الهی و نظام اسباب و مسببات می داند. | ایشان نخست به تبیین شفاعت از منظر دین پرداخته و انرا جزئی از قانون الهی و نظام اسباب و مسببات می داند. | ||
ایشان تحت عنوان شفاعت مغفرت یعنی وساطت در مغفرت و عفو و بخشیدن گناهان | ایشان تحت عنوان شفاعت مغفرت یعنی وساطت در مغفرت و عفو و بخشیدن گناهان میگوید: | ||
نه تنها ایرادى بر آن وارد نیست بلکه از معارف عالى و گرانقدر اسلام است و مبناى خاصى دارد که عمق معارف اسلامى را مىرساند. | نه تنها ایرادى بر آن وارد نیست بلکه از معارف عالى و گرانقدر اسلام است و مبناى خاصى دارد که عمق معارف اسلامى را مىرساند. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
البته بعضى از دلها قابلیت خود را از براى پاکیزه شدن آنچنان از دست میدهندکه دیگر با هیچ آبى تطهیر نمىپذیرند. آنها گویى تبدیل به عین نجاست شدهاند. کفر و شرک نسبت به خدا وقتى که در دل استقرار پیدا کند، دل را از قابلیت تطهیر خارج مىسازد. استقرار کفر در دل، در لسان قرآن کریم «مهر زده شدن دل» و «طبع و ختم الهى» نامیده شده است. | البته بعضى از دلها قابلیت خود را از براى پاکیزه شدن آنچنان از دست میدهندکه دیگر با هیچ آبى تطهیر نمىپذیرند. آنها گویى تبدیل به عین نجاست شدهاند. کفر و شرک نسبت به خدا وقتى که در دل استقرار پیدا کند، دل را از قابلیت تطهیر خارج مىسازد. استقرار کفر در دل، در لسان قرآن کریم «مهر زده شدن دل» و «طبع و ختم الهى» نامیده شده است. | ||
ایشان در تبیین اصل مغفرت و رحمت در معنویات | ایشان در تبیین اصل مغفرت و رحمت در معنویات میگوید: | ||
اصل مغفرت، یک پدیده استثنائى نیست، یک فرمول کلى است که از غلبه رحمت در نظام هستى نتیجه شده است. از اینجا دانسته مىشود که مغفرت الهى، عامّ است و همه موجودات را- در حدود امکان و قابلیت آنها- فرا مىگیرد. | اصل مغفرت، یک پدیده استثنائى نیست، یک فرمول کلى است که از غلبه رحمت در نظام هستى نتیجه شده است. از اینجا دانسته مىشود که مغفرت الهى، عامّ است و همه موجودات را- در حدود امکان و قابلیت آنها- فرا مىگیرد. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
این آیه در کمال صراحت، شفاعت و وساطت را تأیید میکند و در کمال صراحت همه شفاعتها را از خدا و متعلق به خدا مىداند؛ زیرا خداست که شفیع را، شفیع قرار مىدهد. | این آیه در کمال صراحت، شفاعت و وساطت را تأیید میکند و در کمال صراحت همه شفاعتها را از خدا و متعلق به خدا مىداند؛ زیرا خداست که شفیع را، شفیع قرار مىدهد. | ||
انگاه در ادامه | انگاه در ادامه میگوید: | ||
این آیه ممکن است تنها ناظر به شفاعتى باشد که در قیامت صورت مىگیرد وبه اصطلاح مربوط به «قوس صعودى» باشد، ممکن هم هست که شامل مطلق واسطهها و وساطتهاى رحمت باشد، یعنى شامل «قوس نزولى» هم باشد؛ به عبارت دیگر ممکن است شامل تمام نظام سببى و مسبّبى جهان باشد؛ به هر حال از آن جهت که به شفاعت اخروى مربوط است، به این معنى است که مجرم بدون خواست خدا قدرت شفیع برانگیختن ندارد و شفیع بدون اذن او قدرت دم زدن ندارد. <ref>مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج1، ص: -261-262</ref> | این آیه ممکن است تنها ناظر به شفاعتى باشد که در قیامت صورت مىگیرد وبه اصطلاح مربوط به «قوس صعودى» باشد، ممکن هم هست که شامل مطلق واسطهها و وساطتهاى رحمت باشد، یعنى شامل «قوس نزولى» هم باشد؛ به عبارت دیگر ممکن است شامل تمام نظام سببى و مسبّبى جهان باشد؛ به هر حال از آن جهت که به شفاعت اخروى مربوط است، به این معنى است که مجرم بدون خواست خدا قدرت شفیع برانگیختن ندارد و شفیع بدون اذن او قدرت دم زدن ندارد. <ref>مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج1، ص: -261-262</ref> | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
=== فخر رازی === | === فخر رازی === | ||
ایشان | ایشان میگوید بر اساس نظریه اکثریت مفسران مراد از مساجد در ایه مذکور مواضع و مکانهائی است که برای عبادت الهی بنا گردیده است. و از انجا که مسیحیان و یهودیان در کنیسه و کلیساهای شان مشرکانه خداوند را عبادت مینمودند از مسلمانان خواسته شده که در مساجدشان موحدانه او را بپرستند. <ref>مفاتیح الغیب ج 30ص 667</ref> | ||
=== سید قطب === | === سید قطب === |