۲۱٬۸۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (←پذیرش اسلام) |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
== پذیرش اسلام == | == پذیرش اسلام == | ||
<big>«گنون»</big> پس از آشنایی بیشتر با آموزههای شرقی، محافل نهانگرای پاریس را ترک گفت. در ۱۹۱۲ میلادی، به [[دین اسلام]] گروید؛ اما ارتباط خود را با جریانهای فکری در پاریس قطع نکرد. از جمله ملاقاتهایی با شخصیتهای معروفی مانند: <big>ژاک مارتین</big> و <big>رنه گروسه</big> و دیگران داشت. در ۱۹۲۱ میلادی، نخستین کتابش<ref>نام کتاب به فرانسوی: (Introduction generale a des doctrines hindoues).</ref> | <big>«گنون»</big> پس از آشنایی بیشتر با آموزههای شرقی، محافل نهانگرای پاریس را ترک گفت. در ۱۹۱۲ میلادی، به [[دین اسلام]] گروید؛ اما ارتباط خود را با جریانهای فکری در پاریس قطع نکرد. از جمله ملاقاتهایی با شخصیتهای معروفی مانند: <big>ژاک مارتین</big> و <big>رنه گروسه</big> و دیگران داشت. در ۱۹۲۱ میلادی، نخستین کتابش<ref>نام کتاب به فرانسوی: (Introduction generale a des doctrines hindoues).</ref> با عنوان: '''«مقدمهای عمومی بر مطالعه عقاید هندو»''' را که نقطهٔ عطفی در پژوهشهای مربوط به آموزههای شرقی در غرب محسوب میشود را منتشر کرد. در ۱۹۳۰ میلادی، پس از مرگ همسر فرانسوی خویش، رهسپار [[مصر]] شد و تا پایان عمرش به عنوان [[مسلمان]] و با نام '''شیخ عبدالواحد یحیی''' در قاهره ماند. در آنجا ازدواج کرد و صاحب دو دختر و دو پسر شد. او با مراجع برجسته مصر ارتباط نزدیکی داشت، از آن جمله [[شیخ عبدالحلیم محمد]] که بعدها به شیخ [[الازهر]] معروف شد. گنون همچنین با محققان و مراجع سنتگرای سراسر جهان از قبیل ''آناندا کوماراسو آمی، مارکو پالیس، لئوپلد زیگلر و تیتوس بورکهارت'' مکاتبات بسیار داشت. | ||
== پایهٔگذار حکمت جاویدان == | == پایهٔگذار حکمت جاویدان == | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
=== دموکراسی یا توهم === | === دموکراسی یا توهم === | ||
او امور حادث سیاسی را علامتهای بیرونی ذهنیت حاکم بر یک دوره میداند. تیزترین لحن گنون در انتقاد از بینش اجتماعی و سیاسی تمدن جدید به صحنه میآید. او [[دموکراسی]] <ref>دموکراسی یا مردمسالاری (به فرانسوی: Démocratie) یک روش حکومتی است که در آن مردم قدرت انتخاب حاکمان خود را دارند.</ref> به معنای حاکمیت ارادهٔ مردم بر سرنوشت خودشان را توهمی مضحک میداند که تنها به کار تبلیغات رسانهای و ارضای میل مردم به شنیدن تملق میآید. او میگوید: «انسان باید مراقب باشد که کلمات او را گمراه نکند: گفتن اینکه اشخاص یکسان میتوانند در آنِ واحد فرمانفرما و فرمانبردار باشند متناقضگویی است؛ زیرا اگر از واژگان <big>ارسطو</big> استفاده شود، یک موجود در آنِ واحد و در یک ارتباط نمیتواند «بالفعل» و «بالقوه» باشد». او میگوید با وجود بداهت باطل بودن مبنای دموکراسی و رسواییهای پیدرپی مدعیان آن، همچنان مردم تمایل دارند دروغهای دموکراسیخواهان را باور کنند و قبول کنند که بر خودشان حکومت میکنند. او علت این امر را در این میداند که مردم هرچه بیشتر تمایل دارند این مطلب را باور کنند، چون از این طریق تملق میشنوند و چون به هر حال به اندازهٔ کافی نمیتوانند تأمل کنند، امکانناپذیری آن را متوجه نمیشوند.»<br> | او امور حادث سیاسی را علامتهای بیرونی ذهنیت حاکم بر یک دوره میداند. تیزترین لحن گنون در انتقاد از بینش اجتماعی و سیاسی تمدن جدید به صحنه میآید. او [[دموکراسی]]<ref>دموکراسی یا مردمسالاری (به فرانسوی: Démocratie) یک روش حکومتی است که در آن مردم قدرت انتخاب حاکمان خود را دارند.</ref> به معنای حاکمیت ارادهٔ مردم بر سرنوشت خودشان را توهمی مضحک میداند که تنها به کار تبلیغات رسانهای و ارضای میل مردم به شنیدن تملق میآید. او میگوید: «انسان باید مراقب باشد که کلمات او را گمراه نکند: گفتن اینکه اشخاص یکسان میتوانند در آنِ واحد فرمانفرما و فرمانبردار باشند متناقضگویی است؛ زیرا اگر از واژگان <big>ارسطو</big> استفاده شود، یک موجود در آنِ واحد و در یک ارتباط نمیتواند «بالفعل» و «بالقوه» باشد». او میگوید با وجود بداهت باطل بودن مبنای دموکراسی و رسواییهای پیدرپی مدعیان آن، همچنان مردم تمایل دارند دروغهای دموکراسیخواهان را باور کنند و قبول کنند که بر خودشان حکومت میکنند. او علت این امر را در این میداند که مردم هرچه بیشتر تمایل دارند این مطلب را باور کنند، چون از این طریق تملق میشنوند و چون به هر حال به اندازهٔ کافی نمیتوانند تأمل کنند، امکانناپذیری آن را متوجه نمیشوند.»<br> | ||
او میگوید دموکراسی تنها به یک دلیل ساده ریاضی توهم است: بالاتر ممکن نیست از پایینتر نشأت بگیرد، زیرا بیشتر ممکن نیست از کمتر به وجود بیاید. این یک یقین مطلق ریاضی است که هیچ چیز نمیتواند آن را باطل کند و البته او همین استدلال را بر علیه ماتریالیسم نیز به کار میگیرد و ارتباط دموکراسی را با دیدگاه ماتریالیستی و در نهایت سیطره کمیت ارتباطی محکم و معنادار میداند. | او میگوید دموکراسی تنها به یک دلیل ساده ریاضی توهم است: بالاتر ممکن نیست از پایینتر نشأت بگیرد، زیرا بیشتر ممکن نیست از کمتر به وجود بیاید. این یک یقین مطلق ریاضی است که هیچ چیز نمیتواند آن را باطل کند و البته او همین استدلال را بر علیه ماتریالیسم نیز به کار میگیرد و ارتباط دموکراسی را با دیدگاه ماتریالیستی و در نهایت سیطره کمیت ارتباطی محکم و معنادار میداند. |