۸۷٬۷۱۸
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' در باره ' به ' درباره ') |
جز (جایگزینی متن - '[[امام علی' به '[[علی بن ابی طالب') |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
صحبتکردن در زمینه فضائل [[ | صحبتکردن در زمینه فضائل [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین علیهالسلام]] کار دشواری است. صحبتکردن در باب مقام کسی که خدای متعال در آیات فراوانی او را مدح میکند و به بیان کمالات او میپردازد، جز با بیان همان آیات و ترجمه کردن آن ممکن نیست. حداقل صدها آیه از [[قرآن]] در مدح وجود امیرالمؤمنین نازل شده است. ابن حجر که یکی از معتمدین اهلسنت است میگوید: «سیصد آیه قرآن در مدح امیرالمؤمنین است»، ولی آنچه از روایات استفاده میشود بیش از اینها است. در روایت آمده است: «وَلَایَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ قُطْبَ الْقُرْآن وَ قُطْبَ جَمِیعِ الْکُتُب»<ref>(تفسیرالعیاشی، ج1، ص: 5)</ref> محور سنگآسیای قرآن که معارف حول او میچرخد ولایت اهلبیت است و نهتنها محور معارف قرآن، بلکه محور همه معارفی که در همه کتب نقل شده ولایت اهلبیت است. بعضی از علمای شیعه آیاتی را که در مورد فضائل امیرالمؤمنین است گردآوری کردند که در مجموع حدود هزار آیه میشود، بنابراین واضح است که ما نیز هنگام توصیف چنین شخصیت بزرگواری چارهای نداریم جز اینکه با زبان قرآن یا معصومین (ع) به وصف ایشان بپردازیم. در حدیثی رسول اکرم به امیرالمؤمنین میفرمایند: «وَ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارى فِی عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ، لَقُلْتُ فِیکَ قَوْلًا لَاتَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ یَلْتَمِسُونَ بِذلِکَ الْبَرَکَة»<ref>(الکافی، ج15، ص: 149)</ref>، علی جان! اگر نبود که طایفهای در امت من همان سخنی که نصاری درباره عیسی بن مریم گفتند را بازگو کنند امروز مطلبی را درباره تو میگفتم که بهواسطه آن در جمع مسلمین مرور نمیکردی مگر اینکه خاک کف کفش تو را بهعنوان تبرک بردارند؛ یعنی بسیاری از آنچه درمورد فضائل امیرالمؤمنین نقل کردهاند و به نحو عمومی به دست ما رسیده است، معارف دمدستی است و اگر آن معارف بلند را میگفتند قابلتحمل نبود. | ||
آنچه در پی میآید برخی از ویژگیهای امام علی علیهالسلام است که در منابع برادران اهلسنت نقل شده است: | آنچه در پی میآید برخی از ویژگیهای امام علی علیهالسلام است که در منابع برادران اهلسنت نقل شده است: | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
=== همراهی شدن با جبرئیل و میکائیل از سمت راست و چپ === | === همراهی شدن با جبرئیل و میکائیل از سمت راست و چپ === | ||
· هبیرة بن یریم میگوید: حسن بن علی [علیهماالسلام پس از شهادت امام علی علیهالسلام] درحالیکه عمامهای سیاه بر سر داشت در میان ما آمد و فرمود: | · هبیرة بن یریم میگوید: حسن بن علی [علیهماالسلام پس از شهادت امام علی علیهالسلام] درحالیکه عمامهای سیاه بر سر داشت در میان ما آمد و فرمود: | ||
«دیروز در میان شما مردی بود که هیچکس از پیشینیان بر او سبقت نگرفته و هیچکس از پسینیان به [بلندای مقام] او نمیرسند، رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم [ | «دیروز در میان شما مردی بود که هیچکس از پیشینیان بر او سبقت نگرفته و هیچکس از پسینیان به [بلندای مقام] او نمیرسند، رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم [درباره وی در جنگ خیبر] فرمود: فردا پرچم را به مردی خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست میدارند و او هم خدا و رسولش را دوست میدارد. جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ او را در جنگ همراهی میکنند. هرگز [پرچم] اش برنمیگردد جز آن که خداوند او را به پیروزی رساند. او هیچ درهم و دیناری از خود بر جا نگذاشت جز هفتصد درهمی که از حق خود به وی عطا شده بود و میخواست خادمی برای خانوادهاش بخرد». <ref>طبقات کبری: ج 3، ص 38؛ مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 372، ح 32085 و ج 6، ص 374، ح 32101؛ مسند احمد: ج 3، ص 246، ح 1719 و ص 247، ح 1720؛ فضائل احمد: ص 90 و 91، ح 135 و 136؛ کتاب الزهد احمد: ص 195، ح 709؛ تاریخ کبیر بخاری: ج 2، ص 362؛ مقتل ابن ابی الدنیا: ص 92، ح 86 و 94 و 95، ح 88 و 90؛ مسند بزّار: ج 4، ص 178، ح 1339 و ص 179، ح 1340 و ص 180، ح 1341؛ الجرح و التعدیل: ج 3، ص 172؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 44، ح 530 و ص 45، ح 531؛ مسند ابو یعلی: ج 12، ص 125، ح 6758؛ تاریخ طبری: ج 5، ص 157؛ معجم کبیر طبرانی: ج 3، ص 79، ح 2717- 2720 و ص 80، ح 2721- 2725؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 172 و ...</ref> | ||
=== ویژگیهای دهگانه امام علی === | === ویژگیهای دهگانه امام علی === | ||
· عمرو بن میمون میگوید: با عبداللَّه بن عباس نشسته بودم افرادی که در نه گروه بودند نزد او آمدند و گفتند: یا برخیز و با ما بیا و یا شما ما را با ابن عباس تنها گذارید. این ماجرا زمانی بود که ابن عباس بینا بود و هنوز کور نشده بود. ابن عباس گفت: من با شما میآیم [آنان به گوشهای رفتند و] با ابن عباس مشغول گفتوگو شدند. من نمیفهمیدم چه میگویند. پس از مدتی عبداللَّه بن عباس درحالیکه لباسش را تکان میداد تا غبارش فروریزد آمد و گفت: اف و تف بر آنان، به مردی دشنام میدهند و از او عیبجویی میکنند که ده ویژگی برای اوست؛ | · عمرو بن میمون میگوید: با عبداللَّه بن عباس نشسته بودم افرادی که در نه گروه بودند نزد او آمدند و گفتند: یا برخیز و با ما بیا و یا شما ما را با ابن عباس تنها گذارید. این ماجرا زمانی بود که ابن عباس بینا بود و هنوز کور نشده بود. ابن عباس گفت: من با شما میآیم [آنان به گوشهای رفتند و] با ابن عباس مشغول گفتوگو شدند. من نمیفهمیدم چه میگویند. پس از مدتی عبداللَّه بن عباس درحالیکه لباسش را تکان میداد تا غبارش فروریزد آمد و گفت: اف و تف بر آنان، به مردی دشنام میدهند و از او عیبجویی میکنند که ده ویژگی برای اوست؛ | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
[یک]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «مردی را روانه میدان میکنم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند هرگز خدا او را خوار نمیکند». برخی سرکشیدند [و امید داشتند مدنظر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله باشند] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» به ایشان گفته شد، در آسیاب، گندم آرد میکند، حضرت فرمود: «از شما کسی نیست آرد کند؟» پس علی [علیهالسلام] را فراخواند، علی [علیهالسلام] به چشم درد مبتلا بود بهگونهای که نمیتوانست ببیند، پس حضرت آب دهان در چشمان او مالید و پس از آن که سه بار پرچم را تکان داد آن را به علی [علیهالسلام] سپرد. علی [علیهالسلام] صفیه دختر حیی را به اسارت گرفت. | [یک]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «مردی را روانه میدان میکنم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند هرگز خدا او را خوار نمیکند». برخی سرکشیدند [و امید داشتند مدنظر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله باشند] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» به ایشان گفته شد، در آسیاب، گندم آرد میکند، حضرت فرمود: «از شما کسی نیست آرد کند؟» پس علی [علیهالسلام] را فراخواند، علی [علیهالسلام] به چشم درد مبتلا بود بهگونهای که نمیتوانست ببیند، پس حضرت آب دهان در چشمان او مالید و پس از آن که سه بار پرچم را تکان داد آن را به علی [علیهالسلام] سپرد. علی [علیهالسلام] صفیه دختر حیی را به اسارت گرفت. | ||
[دو]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم ابا بکر را برای ابلاغ سوره توبه فرستاد، سپس علی [علیهالسلام] را در پی او روانه کرد تا آن را از ابوبکر بگیرد و ابلاغ کند. | [دو]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم ابا بکر را برای ابلاغ سوره توبه فرستاد، سپس علی [علیهالسلام] را در پی او روانه کرد تا آن را از ابوبکر بگیرد و ابلاغ کند. | ||
پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم | پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دراینباره فرمود: «این سوره را جز مردی که از من است و من از اویم نمیبرد و ابلاغ نمیکند». | ||
[سه]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به بنیهاشم فرمود: «کدامیک از شما دوست و همراه من در دنیا و آخرت خواهید بود؟» در آن جا علی [علیهالسلام] حاضر بود و گفت: «من دوست و همراه شما در دنیا و آخرت خواهم بود». رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم تأیید کرد و فرمود: «تو در دنیا و آخرت دوست و همراه من هستی». | [سه]- رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به بنیهاشم فرمود: «کدامیک از شما دوست و همراه من در دنیا و آخرت خواهید بود؟» در آن جا علی [علیهالسلام] حاضر بود و گفت: «من دوست و همراه شما در دنیا و آخرت خواهم بود». رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم تأیید کرد و فرمود: «تو در دنیا و آخرت دوست و همراه من هستی». | ||
[چهار] - رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم حسن و حسین و علی و فاطمه [علیهمالسلام] را فراخواند و پارچهای بر روی آنان انداخت و فرمود: «خدایا، اینان اهلبیت من هستند. از آنان رجس و پلیدی را ببر و از هر نوع آلودگی پاکشان کن». | [چهار] - رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم حسن و حسین و علی و فاطمه [علیهمالسلام] را فراخواند و پارچهای بر روی آنان انداخت و فرمود: «خدایا، اینان اهلبیت من هستند. از آنان رجس و پلیدی را ببر و از هر نوع آلودگی پاکشان کن». | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
=== آمرزیده بودن === | === آمرزیده بودن === | ||
· علی [علیهالسلام] میفرماید: «رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: آیا به تو کلماتی نیاموزم که هرگاه بگویی خدا تو را بیامرزد با آن که تو آمرزیدهای؟ [گفتم: آری، فرمود بگو:] نیست معبودی جز او بلندمرتبه بزرگ، پاک و منزه است خداوندی که پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش کریم است، حمد و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 46، ح 29346؛ مسند عبد بن حمید: ص 53، ح 74؛ مسند احمد: ج 2، ص 119، ح 712؛ مسند بزّار: ج 2، ص 283، ح 705؛ سنن کبری: ج 4، ص 398، ح 7678؛ عمل الیوم و اللیلة: ج 6، ص 164، ح 1074؛ تاریخ بغداد: ج 9، ص 356.</ref> | · علی [علیهالسلام] میفرماید: «رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: آیا به تو کلماتی نیاموزم که هرگاه بگویی خدا تو را بیامرزد با آن که تو آمرزیدهای؟ [گفتم: آری، فرمود بگو:] نیست معبودی جز او بلندمرتبه بزرگ، پاک و منزه است خداوندی که پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش کریم است، حمد و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 46، ح 29346؛ مسند عبد بن حمید: ص 53، ح 74؛ مسند احمد: ج 2، ص 119، ح 712؛ مسند بزّار: ج 2، ص 283، ح 705؛ سنن کبری: ج 4، ص 398، ح 7678؛ عمل الیوم و اللیلة: ج 6، ص 164، ح 1074؛ تاریخ بغداد: ج 9، ص 356.</ref> | ||
· علی علیهالسلام میفرماید: «پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: ای علی، آیا به تو کلماتی نیازمودم که هر گاه بگویی، خدا تو را بیامرزد با آن که تو آمرزیدهای؟ [گفتم: آری فرمود] میگویی: نیست خدایی جز خداوند بردبار بزرگوار، نیست معبودی جز او | · علی علیهالسلام میفرماید: «پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: ای علی، آیا به تو کلماتی نیازمودم که هر گاه بگویی، خدا تو را بیامرزد با آن که تو آمرزیدهای؟ [گفتم: آری فرمود] میگویی: نیست خدایی جز خداوند بردبار بزرگوار، نیست معبودی جز او بلندمرتبه بزرگ، پاک و منزه است خداوندی که پروردگار آسمانهای [هفتگانه] و پروردگار عرش با کرامت است حمد و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است». <ref>کتاب السنه: ص 583، ح 1315 و 1317؛ علل دارقطنی: ج 4، ص 10؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 371، ح 6928؛ معجم صغیر طبرانی: ج 1، ص 127؛ امالی خمیسیه: ج 1، ص 245، ح 11.</ref> | ||
· علی [علیهالسلام] میفرماید: «کلمات گشایش عبارتند از: نیست خدایی جز خداوند | · علی [علیهالسلام] میفرماید: «کلمات گشایش عبارتند از: نیست خدایی جز خداوند بلندمرتبه بزرگ، نیست خدایی جز خداوند بردبار بزرگوار، پاک و منزه است خداوندی که پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش با کرامت است، و حمد و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است». <ref>سنن کبری نسائی: ج 6، ص 163، ح 10472؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 138؛ مناقب خوارزمی: ص 258؛ تذکرة الحفاظ: ج 2، ص 662.</ref> | ||
· علی [علیهالسلام] میفرماید: پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «آیا به تو کلماتی نیاموزم که هر گاه بگویی خدا تو را بیامرزد با آن که تو آمرزیدهای؟ [گفتم: آری، فرمود: بگو:] نیست خدایی جز خداوند بلندمرتبه بزرگ، نیست خدایی جز خداوند بردبار بزرگوار، پاک و منزه است خداوندی که پروردگار عرش بزرگ است، حمد و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است».<ref>سند احمد: ج 2، ص 461، ح 1363؛ فضائل احمد: ص 711، ح 338؛ کتاب السنه: ص 582، ح 1314؛ سنن کبری نسائی: ج 6، ص 163، ح 10473؛ امالی خمیسیه: ج 1، ص 228، ح 11؛ معجم سفر سلفی: ص 420، ح 1426.</ref> | · علی [علیهالسلام] میفرماید: پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «آیا به تو کلماتی نیاموزم که هر گاه بگویی خدا تو را بیامرزد با آن که تو آمرزیدهای؟ [گفتم: آری، فرمود: بگو:] نیست خدایی جز خداوند بلندمرتبه بزرگ، نیست خدایی جز خداوند بردبار بزرگوار، پاک و منزه است خداوندی که پروردگار عرش بزرگ است، حمد و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است».<ref>سند احمد: ج 2، ص 461، ح 1363؛ فضائل احمد: ص 711، ح 338؛ کتاب السنه: ص 582، ح 1314؛ سنن کبری نسائی: ج 6، ص 163، ح 10473؛ امالی خمیسیه: ج 1، ص 228، ح 11؛ معجم سفر سلفی: ص 420، ح 1426.</ref> | ||
· علی [علیهالسلام] میفرماید: پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «آیا به تو دعایی یاد ندهم که هر گاه آن را بخوانی خداوند تو را بیامرزد هر چند تو آمرزیدهای؟ گفتم: آری، فرمود [بگو]: نیست معبودی جز خداوند | · علی [علیهالسلام] میفرماید: پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «آیا به تو دعایی یاد ندهم که هر گاه آن را بخوانی خداوند تو را بیامرزد هر چند تو آمرزیدهای؟ گفتم: آری، فرمود [بگو]: نیست معبودی جز خداوند بلندمرتبه بزرگ، نیست معبودی جز [خداوند] بردبار بزرگوار، نیست معبودی جز خداوند، پاک و منزه است خداوندی که پروردگار عرش بزرگ است». <ref>فضائل احمد: ص 119، ح 175؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 529، ح 3504؛ علل دارقطنی: ج 4، ص 9؛ سنن کبری نسائی: ج 6، ص 146، ح 10475 و 10476؛ معجم طبرانی: ج 1، ص 270، ح 763؛ تاریخ بغداد: ج 12، ص 263. | ||
</ref> | </ref> | ||
=== قلب علی با ایمان آزموده شده و وی سرکوبگر برخی از قریش بهخاطر دین است === | === قلب علی با ایمان آزموده شده و وی سرکوبگر برخی از قریش بهخاطر دین است === | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
=== خداوند فرمود همه درها به مسجد بسته شوند جز در خانه علی === | === خداوند فرمود همه درها به مسجد بسته شوند جز در خانه علی === | ||
· زید بن ارقم میگوید: درهای خانه گروهی از یاران رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به مسجد گشوده میشد پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «تمام این درها جز در [خانه] علی را ببندید». | · زید بن ارقم میگوید: درهای خانه گروهی از یاران رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به مسجد گشوده میشد پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «تمام این درها جز در [خانه] علی را ببندید». | ||
برخی از مردم | برخی از مردم دراینباره به بگومگو پرداختند، پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به پا خواست و حمد و ستایش خدا را بهجای آورد و سپس فرمود: «اما بعد، من دستور دارم تمام این درها جز در خانه علی را ببندم، برخی از شما زبان اعتراض گشودهاند، به خدا سوگند، من از پیش خود، دری را نبستم و نگشودم، بلکه [از ناحیه خدا] دستور گرفتم و پیروی کردم». <ref>مسند احمد: ج 3، ص 41، ح 19287؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 125؛ مناقب خوارزمی: ص 327، ح 328؛ القول المسدّد: ص 28.</ref> | ||
· سعد بن ابی وقّاص میگوید: نزد پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم با گروهی نشسته بودیم چون علی [علیهالسلام] وارد شد دیگران بیرون رفتند [یا حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله به دیگران فرمود: بیرون شوید] چون بیرون آمدند، یک دیگر را سرزنش کردند و گفتند: به خدا سوگند، روا نیست ما را بیرون کند و وی را بپذیرد. | · سعد بن ابی وقّاص میگوید: نزد پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم با گروهی نشسته بودیم چون علی [علیهالسلام] وارد شد دیگران بیرون رفتند [یا حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله به دیگران فرمود: بیرون شوید] چون بیرون آمدند، یک دیگر را سرزنش کردند و گفتند: به خدا سوگند، روا نیست ما را بیرون کند و وی را بپذیرد. | ||
پس برگشتند و داخل شدند. پس [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] فرمود: «به خدا سوگند، من از پیش خود، او را وارد و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را وارد و شما را بیرون کرد». <ref>المعرفة و التاریخ: ج 2، ص 211؛ مسند بزّار: ج 4، ص 34، ح 1195؛ علل دارقطنی: ج 4، ص 263؛ ح 629؛ طبقات محدثین: ج 2، ص 145، ح 165؛ تاریخ ابو نعیم: ج 2، ص 147، ح 1328؛ تاریخ بغداد: ج 5، ص 293 و 294؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 312، ح 823 و 824.</ref> | پس برگشتند و داخل شدند. پس [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] فرمود: «به خدا سوگند، من از پیش خود، او را وارد و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را وارد و شما را بیرون کرد». <ref>المعرفة و التاریخ: ج 2، ص 211؛ مسند بزّار: ج 4، ص 34، ح 1195؛ علل دارقطنی: ج 4، ص 263؛ ح 629؛ طبقات محدثین: ج 2، ص 145، ح 165؛ تاریخ ابو نعیم: ج 2، ص 147، ح 1328؛ تاریخ بغداد: ج 5، ص 293 و 294؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 312، ح 823 و 824.</ref> | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
· ابو بلج میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دستور داد تمام درهای مسجد [که به خانهها گشوده میشود] جز در علی [علیهالسلام] بسته شود. س<ref>نن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3732؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 464، ح 959 و ص 466، ح 962؛ معجم کبیر طبرانی: ج 12، ص 78، ح 12594؛ حلیة الاولیاء: ج 4، ص 153؛ مناقب ابن مغازلی: ص 260، ح 308، ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 282، ح 326.</ref> | · ابو بلج میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم دستور داد تمام درهای مسجد [که به خانهها گشوده میشود] جز در علی [علیهالسلام] بسته شود. س<ref>نن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3732؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 464، ح 959 و ص 466، ح 962؛ معجم کبیر طبرانی: ج 12، ص 78، ح 12594؛ حلیة الاولیاء: ج 4، ص 153؛ مناقب ابن مغازلی: ص 260، ح 308، ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 282، ح 326.</ref> | ||
=== منزلت علی نسبت به پیامبر مثل منزلت هارون به موسی === | === منزلت علی نسبت به پیامبر مثل منزلت هارون به موسی === | ||
· سعد بن ابی وقاص میگوید: چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم عازم جنگ تبوک شدند، علی را در مدینه جانشین خود کرد، مردم | · سعد بن ابی وقاص میگوید: چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم عازم جنگ تبوک شدند، علی را در مدینه جانشین خود کرد، مردم دراینباره میگفتند، وی [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله] از علی علیهالسلام به ستوه آمده، همراهیاش را نمیپسندد. پس علی به دنبال پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم روانه شد و در راه به ایشان [رسید و] گفت: ای رسول خدا [صلّی اللَّه علیه و آله]، آیا من را در مدینه با کودکان و زنان وامیگذارید تا بگویند: از او به ستوه آمده، همراهیاش را نمیپسندد! پس پیامبر صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم به ایشان فرمود: «ای علی، من تو را بر اهل خود جانشین کردم. آیا تو خشنود نیستی برای من به منزله هارون برای موسی باشی [که جانشین او بود] جز آن که پیغمبری پس از من نخواهد بود». <ref>کتاب السنه: ص 587، ح 1342 و 1343؛ مسند بزّار: ج 3، ص 284، ح 1076؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 520، ح 422 و 442 و 463 و ص 522، ح 458 و 466 و ص 523، ح 467 و 468؛ سنن کبری: ج 5، ص 44، ح 8138؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 136، ح 738؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 416، ح 164؛ معجم اوسط طبرانی: ج 5، ص 136، ح 4260؛ تاریخ بغداد: ج 1، ص 324، ح 227؛ مناقب ابن مغازلی: ص 35، ح 53.</ref> | ||
· سعد بن ابی وقاص میگوید: پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی [علیهالسلام] فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی». <ref>مسند بزّار: ج 3، ص 287، ح 1068؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3731، مناقب کوفی: ج 1، ص 518، ح 460؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 44، ح 8139؛ معجم صغیر طبرانی: ج 2، ص 22، ح 824؛ طبقات المحدثین: ج 4، ص 264، ح 1020؛ حلیة الاولیاء: ج 7، ص 196.</ref> | · سعد بن ابی وقاص میگوید: پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی [علیهالسلام] فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی». <ref>مسند بزّار: ج 3، ص 287، ح 1068؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 641، ح 3731، مناقب کوفی: ج 1، ص 518، ح 460؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 44، ح 8139؛ معجم صغیر طبرانی: ج 2، ص 22، ح 824؛ طبقات المحدثین: ج 4، ص 264، ح 1020؛ حلیة الاولیاء: ج 7، ص 196.</ref> | ||
· رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی فرمود: «آیا خشنود نیستی تو برای من به منزله هارون برای موسی باشی جز پیغمبری؟». <ref>تاریخ کبیر: ج 1، ص 115، رقم 333.</ref> | · رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به علی فرمود: «آیا خشنود نیستی تو برای من به منزله هارون برای موسی باشی جز پیغمبری؟». <ref>تاریخ کبیر: ج 1، ص 115، رقم 333.</ref> | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
[یک] او را دشنام نمیدهم تا زمانی که به یاد میآورم وحی [یعنی آیه تطهیر] بر پیغمبر [صلّی اللَّه علیه و آله] نازل شد، حضرت دست علی و دو پسرش و فاطمه [علیهمالسلام] را گرفت و در زیر پوشش خود درآورد و فرمود: «خداوندا، اینان اهل من و اهلبیت من هستند [که آنان را از هر پلیدی پاک گرداندی]». | [یک] او را دشنام نمیدهم تا زمانی که به یاد میآورم وحی [یعنی آیه تطهیر] بر پیغمبر [صلّی اللَّه علیه و آله] نازل شد، حضرت دست علی و دو پسرش و فاطمه [علیهمالسلام] را گرفت و در زیر پوشش خود درآورد و فرمود: «خداوندا، اینان اهل من و اهلبیت من هستند [که آنان را از هر پلیدی پاک گرداندی]». | ||
[دو] او را دشنام نمیدهم تا | [دو] او را دشنام نمیدهم تا آنگاه که یاد میآورم، در جنگی از جنگها علی را جانشین خود [در مدینه] قرار داد علی فرمود: مرا با کودکان و زنان وامینهی؟ | ||
حضرت فرمود: «آیا خشنود نیستی که، تو برای من به منزله هارون برای موسی باشی جز آن که نبوت پس از من نیست؟». | حضرت فرمود: «آیا خشنود نیستی که، تو برای من به منزله هارون برای موسی باشی جز آن که نبوت پس از من نیست؟». | ||
[سه] او را دشنام نمیدهم تا آن زمان که به یاد میآورم روز خیبر، رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «این پرچم را به مردی میسپارم که خدا و رسولش را دوست میدارد (و خدا و رسولش هم او را دوست میدارند) و خداوند به دست او [لشکر اسلام را] پیروز میکند». ما همه سرکشیدیم [به طمع آن که پرچم به ما سپرده شود] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» گفتند: به چشم درد مبتلاست، فرمود: «او را بخوانید». او را خواندند، پس حضرت آب دهان خود در چشمان وی کرد سپس پرچم را به او سپرد، پس خداوند پیروزی را نصیب او کرد. | [سه] او را دشنام نمیدهم تا آن زمان که به یاد میآورم روز خیبر، رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «این پرچم را به مردی میسپارم که خدا و رسولش را دوست میدارد (و خدا و رسولش هم او را دوست میدارند) و خداوند به دست او [لشکر اسلام را] پیروز میکند». ما همه سرکشیدیم [به طمع آن که پرچم به ما سپرده شود] حضرت فرمود: «علی کجاست؟» گفتند: به چشم درد مبتلاست، فرمود: «او را بخوانید». او را خواندند، پس حضرت آب دهان خود در چشمان وی کرد سپس پرچم را به او سپرد، پس خداوند پیروزی را نصیب او کرد. | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
· علی [علیهالسلام] در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم میفرمود: «خداوند میفرماید: پس آیا اگر (محمد صلّی اللَّه علیه و اله) بمیرد یا کشته شود، شما به همان آیین قبلی برمیگردید و کسی که برگردد ... [آل عمران/ 144]. به خدا سوگند، پس از آن که خداوند ما را هدایت کرد هرگز به آیین قبلی برنخواهیم گشت به خدا سوگند اگر او [پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و اله] بمیرد یا کشته شود بهطورقطع بر همان هدفی که وی تا پایان عمر پیکار میکرد، پیکار خواهم کرد به خدا سوگند من برادر، دوست، وارث و عموزاده اویم و چه کسی به ایشان از من سزاوارتر است؟». <ref>فضائل احمد: ص 166، ح 232؛ تفسیر فرات کوفی: ص 96، ح 80؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 339، ح 268 و ص 358، ح 289؛ امالی محاملی: ج 1، ص 86(ب)؛ تفسیر ابن ابی حاتم: ج 2، ص 75؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 107، ح 176؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 126؛ معرفة الصحابه: ج 1، ص 23؛ أمالی طوسی: ص 502، ح 1099؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 127، ح 163؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 224، باب 44؛ ریاض النضره: ج 2، ص 300.</ref> | · علی [علیهالسلام] در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم میفرمود: «خداوند میفرماید: پس آیا اگر (محمد صلّی اللَّه علیه و اله) بمیرد یا کشته شود، شما به همان آیین قبلی برمیگردید و کسی که برگردد ... [آل عمران/ 144]. به خدا سوگند، پس از آن که خداوند ما را هدایت کرد هرگز به آیین قبلی برنخواهیم گشت به خدا سوگند اگر او [پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و اله] بمیرد یا کشته شود بهطورقطع بر همان هدفی که وی تا پایان عمر پیکار میکرد، پیکار خواهم کرد به خدا سوگند من برادر، دوست، وارث و عموزاده اویم و چه کسی به ایشان از من سزاوارتر است؟». <ref>فضائل احمد: ص 166، ح 232؛ تفسیر فرات کوفی: ص 96، ح 80؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 339، ح 268 و ص 358، ح 289؛ امالی محاملی: ج 1، ص 86(ب)؛ تفسیر ابن ابی حاتم: ج 2، ص 75؛ معجم کبیر طبرانی: ج 1، ص 107، ح 176؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 126؛ معرفة الصحابه: ج 1، ص 23؛ أمالی طوسی: ص 502، ح 1099؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 127، ح 163؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 224، باب 44؛ ریاض النضره: ج 2، ص 300.</ref> | ||
· مردی به علی [علیهالسلام] گفت: ای امیرمؤمنان، چرا شما وارث پسر عموی خود [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] شدید و عموی شما [یعنی عباس ابن عبدالمطلب که در ظاهر نزدیکتر از شماست] وارث ایشان نشد؟ فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرزندان عبدالمطلب را فراخواند برای آنان غذایی آماده کرد آنان خوردند تا سیر شدند با این حال غذا هم چنان باقی بود گویی هنوز دستنخورده بود. سپس [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله] قدحی کوچک از نوشیدنی طلبید و آنان از قدح نوشیدند تا سیراب شدند و نوشیدنی همچنان باقی بود گویی هنوز دستنخورده یا ننوشیدهاند. سپس فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، من به طور خاص برای شما و به طور عام برای همگان به رسالت مبعوث شدهام. شما معجزه مرا در غذا و نوشیدنی دیدید اکنون کدامیک از شما با من بیعت کرده [رسالت من را باور میکنید] تا برادر، همراه و وارث (و وزیر) من باشد؟». | · مردی به علی [علیهالسلام] گفت: ای امیرمؤمنان، چرا شما وارث پسر عموی خود [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] شدید و عموی شما [یعنی عباس ابن عبدالمطلب که در ظاهر نزدیکتر از شماست] وارث ایشان نشد؟ فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرزندان عبدالمطلب را فراخواند برای آنان غذایی آماده کرد آنان خوردند تا سیر شدند با این حال غذا هم چنان باقی بود گویی هنوز دستنخورده بود. سپس [پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله] قدحی کوچک از نوشیدنی طلبید و آنان از قدح نوشیدند تا سیراب شدند و نوشیدنی همچنان باقی بود گویی هنوز دستنخورده یا ننوشیدهاند. سپس فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، من به طور خاص برای شما و به طور عام برای همگان به رسالت مبعوث شدهام. شما معجزه مرا در غذا و نوشیدنی دیدید اکنون کدامیک از شما با من بیعت کرده [رسالت من را باور میکنید] تا برادر، همراه و وارث (و وزیر) من باشد؟». | ||
هیچکس | هیچکس دراینباره اقدامی نکرد پس من که از همه کوچکتر بودم، برخاستم تا بیعت کنم. حضرت [صلّی اللَّه علیه و آله و سلم] فرمود: «بنشین» سپس همان سخن را سه بار تکرار کرد و هر بار من برمیخاستم و حضرت دوباره میفرمود: «بنشین». تا بار سوم شد آنگاه حضرت دست بر دست من زدند و فرمود: «تو برادر، همراه و وارث و وزیر من خواهی بود». از این روست که من وارث پسرعمویم هستم و عمویم از آن بیبهره است. <ref>مسند احمد: ج 1، ص 111، ح 371؛ فضائل احمد: ص 182، ح 342؛ مناقب ابن مردویه: ص 289- 290، ح 457؛ الکشف و البیان: ج 7، ص 182، ذیل آیه 214 سوره شعرا؛ تفسیر طبری: ج 19، ص 75 ذیل آیه مذکور و تاریخ طبری: ج 2، ص 321؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 97- 98، ح 133- 134؛ کنز العمال: ج 13، ص 131، ح 36419 و ص 149، ح 36465.</ref> | ||
· ابو سلیمان جهنی میگوید: شنیدم علی [علیهالسلام] بر فراز منبر فرمود: «من بنده خدا، برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم هستم هیچکس غیر از من این ادعا نمیکند جز آن که دروغگوی افترازننده است». | · ابو سلیمان جهنی میگوید: شنیدم علی [علیهالسلام] بر فراز منبر فرمود: «من بنده خدا، برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم هستم هیچکس غیر از من این ادعا نمیکند جز آن که دروغگوی افترازننده است». | ||
مردی با ریشخند گفت: من بنده خدا و برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم هستم! در این هنگام گلویش گرفت و خفه شد، پس برگرفته [و از مجلس بیرون برده شد]. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 1، ص 369، ح 32070؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 308، ح 220، ص 329، ح 257 و ص 347، ح 276؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 187؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ص 136، ح 168؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 227.</ref> | مردی با ریشخند گفت: من بنده خدا و برادر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم هستم! در این هنگام گلویش گرفت و خفه شد، پس برگرفته [و از مجلس بیرون برده شد]. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 1، ص 369، ح 32070؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 308، ح 220، ص 329، ح 257 و ص 347، ح 276؛ کامل ابن عدی: ج 2، ص 187؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ص 136، ح 168؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 227.</ref> | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۰۹: | ||
· ابوبکر فرزند خالد میگوید: سعد بن مالک را در مدینه دیدم گفت: خبردار شدم شما علی را ناسزا میگویید. گفتم: آری، چنین میکردیم. گفت: | · ابوبکر فرزند خالد میگوید: سعد بن مالک را در مدینه دیدم گفت: خبردار شدم شما علی را ناسزا میگویید. گفتم: آری، چنین میکردیم. گفت: | ||
شاید هنوز هم چنین باشی؟! گفتم: پناه به خدا! گفت: هرگز به علی ناسزا مگو اگر بر فرق سر من اره نهند [و بخواهند آن را دوتکه کنند] تا علی را ناسزا گویم هرگز چنین نمیکنم پس از آن که از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم آن چه باید [ | شاید هنوز هم چنین باشی؟! گفتم: پناه به خدا! گفت: هرگز به علی ناسزا مگو اگر بر فرق سر من اره نهند [و بخواهند آن را دوتکه کنند] تا علی را ناسزا گویم هرگز چنین نمیکنم پس از آن که از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم آن چه باید [درباره علی] بشنوم، شنیدم [که فرمود: هر کس علی را ناسزا گوید من را ناسزا گفته است]. | ||
=== خدا دوست دوستداران و دشمن دشمنان علی === | === خدا دوست دوستداران و دشمن دشمنان علی === | ||
· أبو طفیل عامر بن واثلة میگوید: علی [علیهالسلام] مردم را در مکانی به نام رحبة گرد آورد و گفت: شما را به خدا سوگند میدهم هر کس در روز غدیر آن چه از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم [ | · أبو طفیل عامر بن واثلة میگوید: علی [علیهالسلام] مردم را در مکانی به نام رحبة گرد آورد و گفت: شما را به خدا سوگند میدهم هر کس در روز غدیر آن چه از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم [درباره من] شنیده است [بگوید]. پس جمعی از مردم برخاستند و چنین گواهی دادند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم در روز غدیر خم فرمود: «آیا شما میدانید من به [جان و مال] مؤمنان از خودشان سزاوارترم؟» پس در حالی که ایستاده بود دست علی را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست. خدایا، هر کس او را دوست دارد، دوست دار و هر کس دشمنش دارد، دشمن دار». | ||
ابو طفیل گوید: از جمع بیرون آمدم و در دلم | ابو طفیل گوید: از جمع بیرون آمدم و در دلم دراینباره چیزی بود، زید بن ارقم را دیدم وی را از آن چه در دلم بود آگاه کردم گفت: چه جای برای انکار است؟! من نیز از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم شنیدم. <ref>مسند احمد: ج 4، ص 370، ح 19302؛ فضائل احمد: ص 682، ح 289؛ کتاب السنة: ص 592، ح 1367 و 1368؛ مسند بزّار: ج 2، ص 632، ح 2544؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 445، ح 933 و 934؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 375، ح 6931 و ص 372- 373، ح 846- 847؛ أمالی طوسی: ص 255، ح 459؛ اسدالغابه: ج 5، ص 275؛ زین الفتی: ج 1، ص 14، ح 3 و ج 2، ص 267، ح 475؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 6، ح 504؛ الإصابه: ج 4، ص 159.</ref> | ||
· سعد میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم برای مردم خطبه خواند و فرمود: «اما بعد، ای مردم [آیا] من ولی شما هستم؟». | · سعد میگوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم برای مردم خطبه خواند و فرمود: «اما بعد، ای مردم [آیا] من ولی شما هستم؟». | ||
گفتند: آری، درست میگویید؛ سپس دست [حضرت] علی را گرفت و بالا برد و فرمود: «این علی محبوب من و انجامدهنده وظایف من است. خداوند هر کس او را دوست دارد، دوست دار و هر کس دشمنش دارد دشمنش دار». <ref>کتاب السنه: ص 551، ح 1189؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 444، ح 347؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 53، ح 554؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 70، ح 47؛ البدایة و النهایه: ج 5، ص 187 و 212؛ مسند شاشی: ج 1، ص 165، ح 106.</ref> | گفتند: آری، درست میگویید؛ سپس دست [حضرت] علی را گرفت و بالا برد و فرمود: «این علی محبوب من و انجامدهنده وظایف من است. خداوند هر کس او را دوست دارد، دوست دار و هر کس دشمنش دارد دشمنش دار». <ref>کتاب السنه: ص 551، ح 1189؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 444، ح 347؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 53، ح 554؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 70، ح 47؛ البدایة و النهایه: ج 5، ص 187 و 212؛ مسند شاشی: ج 1، ص 165، ح 106.</ref> | ||
خط ۲۴۸: | خط ۲۴۸: | ||
· نسائی با سندی دیگر آورده که: علی [علیهالسلام] فرمود: «به خدا سوگند، هر گاه [از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] میپرسیدم پاسخ میشنیدم و چون ساکت میشدم حضرت آغاز میفرمود». <ref>مسند طیالسی: ص 25، ح 180؛ طبقات ابن سعد: ج 2، ص 388؛ فضائل احمد: ص 154، ح 221؛ أنساب الاشراف: ج 1، ص 13، ح 26؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 454، ح 986 و 988.</ref> | · نسائی با سندی دیگر آورده که: علی [علیهالسلام] فرمود: «به خدا سوگند، هر گاه [از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله] میپرسیدم پاسخ میشنیدم و چون ساکت میشدم حضرت آغاز میفرمود». <ref>مسند طیالسی: ص 25، ح 180؛ طبقات ابن سعد: ج 2، ص 388؛ فضائل احمد: ص 154، ح 221؛ أنساب الاشراف: ج 1، ص 13، ح 26؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 454، ح 986 و 988.</ref> | ||
=== علی [ع] بت شکن همراه پیامبر (ص) === | === علی [ع] بت شکن همراه پیامبر (ص) === | ||
· علی [علیهالسلام] میگوید: با رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم رفتیم تا به کعبه رسیدیم. [کنار کعبه نشستم] رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم بر شانههای من بالا رفتند [برخاستم] و حضرت را برپا کردم. چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم ناتوانی من را احساس کردند فرمود: «بنشین» نشستم، پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم پایین آمدند و نشستند و فرمود: «بر شانههای من بایست». پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم [برخاستند] من را برپا کردند گویی آن قدر بالا رفته بودم که اگر میخواستم، به افق آسمان دست مییافتم، پس بر فراز کعبه آمدم. بر آن تندیسی از روی یا مس بود پس دست به کار شدم به راست و چپ، روبرو و پشت آن را تکان دادم تا از جای برکنم چون [از جای کنده شد و] بر آن فایق آمدم، پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «آن را پرت کن»، پرت کردم پس آن را مانند بلور شکستم و تکه تکه کردم، | · علی [علیهالسلام] میگوید: با رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم رفتیم تا به کعبه رسیدیم. [کنار کعبه نشستم] رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم بر شانههای من بالا رفتند [برخاستم] و حضرت را برپا کردم. چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم ناتوانی من را احساس کردند فرمود: «بنشین» نشستم، پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم پایین آمدند و نشستند و فرمود: «بر شانههای من بایست». پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم [برخاستند] من را برپا کردند گویی آن قدر بالا رفته بودم که اگر میخواستم، به افق آسمان دست مییافتم، پس بر فراز کعبه آمدم. بر آن تندیسی از روی یا مس بود پس دست به کار شدم به راست و چپ، روبرو و پشت آن را تکان دادم تا از جای برکنم چون [از جای کنده شد و] بر آن فایق آمدم، پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «آن را پرت کن»، پرت کردم پس آن را مانند بلور شکستم و تکه تکه کردم، آنگاه پایین آمدم و با رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم شتابان رفتیم تا در خانهها پنهان شویم مبادا کسی ما را ببیند. <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 7، ص 404، ح 36896؛ مسند احمد: ج 2، ص 73، ح 644؛ تهذیب الآثار طبری: ص 236- 237، ح 31- 33؛ مسند ابو یعلی: ج 1، ص 251، ح 292؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 606، ح 1105؛ مستدرک حاکم: ج 2، ص 366؛ تاریخ بغداد: ج 13، ص 302، ح 7282؛ موضح اوهام: ج 2، ص 432؛ مناقب ابن مغازلی: ص 202، ح 240؛ اربعین خزاعی: ص 60، ح 18؛ مناقب خوارزمی: ص 71؛ کفایة الطالب: ص 257؛ مناقب ابن شهر آشوب: ج 2، ص 135؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 249، ح 193؛ کشف الاستار: ج 2، ص 128، ح 2401.<br /></ref> | ||
=== همسری با فاطمه [ع] دختر رسول خدا (ص) === | === همسری با فاطمه [ع] دختر رسول خدا (ص) === | ||
· ابوبکر و عمر از فاطمه [علیهاالسّلام] خواستگاری کردند رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «ایشان کوچک است». پس علی [علیهالسلام] خواستگاری کرد، ایشان را به همسری علی [علیهالسلام] درآوردند. <ref>طبقات ابن سعد: ج 8، ص 19؛ فضائل احمد: ص 118، ح 173؛ سنن نسائی: ج 6، ص 62؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 290، ح 210؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 393، ح- 6944 و ص 399، ح 6948؛ معجم کبیر طبرانی: ج 4، ص 34، ح 3571، فضائل فاطمه ابن شاهین: ص 87، ح 37؛ مستدرک حاکم: ج 2، ص 167؛ تاریخ بغداد: ج 14، ص 363، ح 7691؛ مناقب خوارزمی: ص 335، ح 356- 364؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 88، ح 70.</ref> | · ابوبکر و عمر از فاطمه [علیهاالسّلام] خواستگاری کردند رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم فرمود: «ایشان کوچک است». پس علی [علیهالسلام] خواستگاری کرد، ایشان را به همسری علی [علیهالسلام] درآوردند. <ref>طبقات ابن سعد: ج 8، ص 19؛ فضائل احمد: ص 118، ح 173؛ سنن نسائی: ج 6، ص 62؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 290، ح 210؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 393، ح- 6944 و ص 399، ح 6948؛ معجم کبیر طبرانی: ج 4، ص 34، ح 3571، فضائل فاطمه ابن شاهین: ص 87، ح 37؛ مستدرک حاکم: ج 2، ص 167؛ تاریخ بغداد: ج 14، ص 363، ح 7691؛ مناقب خوارزمی: ص 335، ح 356- 364؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 88، ح 70.</ref> | ||
خط ۲۵۵: | خط ۲۵۵: | ||
<br /> | <br /> | ||
[[رده: | [[رده:مقالهها]] |