پرش به محتوا

طریقت های ترکیه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' کرده اند ' به ' کرده‌اند '
جز (جایگزینی متن - ' می باشد' به ' می‌باشد')
جز (جایگزینی متن - ' کرده اند ' به ' کرده‌اند ')
خط ۱۲: خط ۱۲:
راهیابی این فرقه به شبه جزیره بالکان، در اسلام آوردن ساکنان آنجا سهم عمده‌ای داشت. امروزه بکتاشیه علاوه بر آلبانی و به طور محدود در ترکیه، در میان مردم سوریه، مصر، ترکهای مقیم اروپا و نیز مناطق آلبانیایی نشین و مسلمان مقدونیه و کوزوو رواج دارد. پایه گذار این فرقه سید محمود رضوى معروف به حاجى بکتاش ولى (م.669) است که زندگى وى در منابع مختلف با افسانه ها و حکایت هاى اغراق میز آمیخته است. اجمالا مى توان گفت که وى از صوفیان ترکمن خراسانى، معروف به بابا، بود که از پیروان احمد یسوى (م.562 ق) بودند.<ref>لاجوردى، فاطمه، دائرة المعارف بزرگ اسلامى، 12/397)</ref>.احتمالا وى در سده 6 ق همراه با موج مهاجران ترکمن از شرق به آسیاى صغیر آمده باشد.  
راهیابی این فرقه به شبه جزیره بالکان، در اسلام آوردن ساکنان آنجا سهم عمده‌ای داشت. امروزه بکتاشیه علاوه بر آلبانی و به طور محدود در ترکیه، در میان مردم سوریه، مصر، ترکهای مقیم اروپا و نیز مناطق آلبانیایی نشین و مسلمان مقدونیه و کوزوو رواج دارد. پایه گذار این فرقه سید محمود رضوى معروف به حاجى بکتاش ولى (م.669) است که زندگى وى در منابع مختلف با افسانه ها و حکایت هاى اغراق میز آمیخته است. اجمالا مى توان گفت که وى از صوفیان ترکمن خراسانى، معروف به بابا، بود که از پیروان احمد یسوى (م.562 ق) بودند.<ref>لاجوردى، فاطمه، دائرة المعارف بزرگ اسلامى، 12/397)</ref>.احتمالا وى در سده 6 ق همراه با موج مهاجران ترکمن از شرق به آسیاى صغیر آمده باشد.  


منابعى نیز در وجود تاریخى حاج بکتاش تردید کرده اند و پایه گذار واقعى طریقه بکتاشیه را بالیم سلطان یا بالیم بابا معروف به پیر دوم (م.922) دانسته‌اند (معصومى، دانشنامه ادب فارسى، 6/190؛ انوشه، دائرة المعارف تشیع، 3/388). برخى نیز مصرّند که وى خاستگاهى مسیحى داشته است. البته نظر غالب آن است که حاجى بکتاش پایه گذار بوده ولى بالیم سلطان این شکل خاص را به فرقه بخشیده و به اصول آن صورت ثابت و مشخص داده و آیین‌هاى جدید و سلسله مراتبى در طریقه بکتاشیه بنیان نهاده است.  
منابعى نیز در وجود تاریخى حاج بکتاش تردید کرده‌اند و پایه گذار واقعى طریقه بکتاشیه را بالیم سلطان یا بالیم بابا معروف به پیر دوم (م.922) دانسته‌اند (معصومى، دانشنامه ادب فارسى، 6/190؛ انوشه، دائرة المعارف تشیع، 3/388). برخى نیز مصرّند که وى خاستگاهى مسیحى داشته است. البته نظر غالب آن است که حاجى بکتاش پایه گذار بوده ولى بالیم سلطان این شکل خاص را به فرقه بخشیده و به اصول آن صورت ثابت و مشخص داده و آیین‌هاى جدید و سلسله مراتبى در طریقه بکتاشیه بنیان نهاده است.  


در باب عقاید حاجى بکتاش ولى گفته‏‌اند که مشرب توحید و تجرید بر وى غالب بوده و اغلب اوقات مغلوب حال مى شده و چون به هوش مى آمده به لعن و طعن مخالفان مى پرداخته و با وجود کثرت و ازدحام مطلقاً عقیده خودش را استتار نمى کرده است (شیرازى، طرائق الحقائق، 2/347).
در باب عقاید حاجى بکتاش ولى گفته‏‌اند که مشرب توحید و تجرید بر وى غالب بوده و اغلب اوقات مغلوب حال مى شده و چون به هوش مى آمده به لعن و طعن مخالفان مى پرداخته و با وجود کثرت و ازدحام مطلقاً عقیده خودش را استتار نمى کرده است (شیرازى، طرائق الحقائق، 2/347).
خط ۹۶: خط ۹۶:
هوش دردم آن است که (هر نفسی که از درون برآید باید که از سر حضور و آگاهی باشد و غفلت به آن راه نیابد).
هوش دردم آن است که (هر نفسی که از درون برآید باید که از سر حضور و آگاهی باشد و غفلت به آن راه نیابد).


حضرت خواجه بهاءالدین فرموده اند که :(بنای کار سالک را بر ساعت کرده اند تا دریابنده ی نفس شود که به حضور می‌گذرد یا به بر رفت). ونیز (بنای کار در این راه بر نفس می باید کرد. چنانکه اشتغال به وظیفه اهم زمان حال از تذکر ماضی و تفکر در مستقبل مشغول گرداند و نفس را نگذارد که ضایع گردد و در خرق و دخول نفس و حفظ مابین النفسین سعی نماید که به غفلت فرو نرود و برنیاید).
حضرت خواجه بهاءالدین فرموده اند که :(بنای کار سالک را بر ساعت کرده‌اند تا دریابنده ی نفس شود که به حضور می‌گذرد یا به بر رفت). ونیز (بنای کار در این راه بر نفس می باید کرد. چنانکه اشتغال به وظیفه اهم زمان حال از تذکر ماضی و تفکر در مستقبل مشغول گرداند و نفس را نگذارد که ضایع گردد و در خرق و دخول نفس و حفظ مابین النفسین سعی نماید که به غفلت فرو نرود و برنیاید).


مولانا سعدالدین کاشغری گفته است:(هوش در دم یعنی انتقال از نفسی به نفسی می یابد که از سر غفلت نباشد و از سر حضور باشد. وهر نفسی که می زند از حق سبحانه خالی و غافل نبود).
مولانا سعدالدین کاشغری گفته است:(هوش در دم یعنی انتقال از نفسی به نفسی می یابد که از سر غفلت نباشد و از سر حضور باشد. وهر نفسی که می زند از حق سبحانه خالی و غافل نبود).
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۱۹۹

ویرایش