۸۷٬۸۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' کرده اند ' به ' کردهاند ') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
عبدالله بن عمر در وسط بازار بود که خبر قتل حجر را شنید، عمامه از سر افکند و به زمین افتاد، هنگامی که برخواست با صدای بلند گریه میکرد<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 33 و الغارات، ثقفی کوفی 2: 812.</ref>. | عبدالله بن عمر در وسط بازار بود که خبر قتل حجر را شنید، عمامه از سر افکند و به زمین افتاد، هنگامی که برخواست با صدای بلند گریه میکرد<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 33 و الغارات، ثقفی کوفی 2: 812.</ref>. | ||
ربیع بن زیاد حارثی که از طرف معاویه حاکم [[خراسان]] بود، موقعی که شنید حجر را شهید | ربیع بن زیاد حارثی که از طرف معاویه حاکم [[خراسان]] بود، موقعی که شنید حجر را شهید کردهاند دست به دعا برداشت و گفت: خدایا اگر ربیع نزد تو مقامی دارد او را قبض روح کن؛ از جا حرکت نکرد و از دنیا رفت<ref>الامالی، شیخ طوسی: 266 ح 37 مجلس 6.</ref>. | ||
معاویه نیز از کشتن حجر پشیمان شد و سخت خود را ملامت میکرد؛ حتی در موقع جان دادن مکرر میگفت: «یومی منک یا حجر یوم طویل»؛ روز محاکمه من و تو روز طولانی و سختی خواهد بود<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 332؛ الغارات، ثقفی کوفی 2: 814؛ تاریخ الطبری، طبری 5: 257 و الکامل، ابن اثیر 3: 488.</ref>. | معاویه نیز از کشتن حجر پشیمان شد و سخت خود را ملامت میکرد؛ حتی در موقع جان دادن مکرر میگفت: «یومی منک یا حجر یوم طویل»؛ روز محاکمه من و تو روز طولانی و سختی خواهد بود<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 332؛ الغارات، ثقفی کوفی 2: 814؛ تاریخ الطبری، طبری 5: 257 و الکامل، ابن اثیر 3: 488.</ref>. |