۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه ') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
=تحصیل در الازهر= | =تحصیل در الازهر= | ||
او در دوران طلبگی شوق زیادی نسبت به کسب علوم دینی و افزایش سطح معلومات خود نسبت به دانشهای گوناگون نشان میداد؛ به گونهای که این موضوع توجه هم درسان و مدرسان الأزهر را نیز به خود جلب میکرد. علی عبدالعظیم در این باره مینویسد:<br> | او در دوران طلبگی شوق زیادی نسبت به کسب علوم دینی و افزایش سطح معلومات خود نسبت به دانشهای گوناگون نشان میداد؛ به گونهای که این موضوع توجه هم درسان و مدرسان الأزهر را نیز به خود جلب میکرد. علی عبدالعظیم در این باره مینویسد:<br> | ||
«او قرآن کریم را به خوبی حفظ کرد و | «او قرآن کریم را به خوبی حفظ کرد و آنگاه به الأزهر پیوست. او باهوش و با استعداد بود و به کسب فنون علم مشغول شد. علاقه فراوانی به گردآوری دانشها داشت. به همین دلیل به دروس معمولی الأزهر اکتفا نکرد و دروس جنبی (فلسفه) را نیز خواند تا جایی که بین هم درسیها به ابن سینا مشهور شد». (مشیخة الأزهر، ج 2، ص 107).<br> | ||
=استادان عبدالمجید در الازهر= | =استادان عبدالمجید در الازهر= | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
=سلیم بر مسند تدریس= | =سلیم بر مسند تدریس= | ||
عبدالمجید سلیم، همانند دیگر عالمان الأزهر، به تدریس روی آورد و البته در این مسیر، درجه عالی او در فارغ التحصیلی از الأزهر، مشوّق بزرگ و اطمینان بخش مهمی برای او به حساب میآمد. او با اندوختههای علمی فراوانی که کسب کرده بود، به تعلیم و تدریس میپرداخت. علی عبدالعظیم، | عبدالمجید سلیم، همانند دیگر عالمان الأزهر، به تدریس روی آورد و البته در این مسیر، درجه عالی او در فارغ التحصیلی از الأزهر، مشوّق بزرگ و اطمینان بخش مهمی برای او به حساب میآمد. او با اندوختههای علمی فراوانی که کسب کرده بود، به تعلیم و تدریس میپرداخت. علی عبدالعظیم، آنگاه که از وی به عنوان یکی از مشایخ الأزهر نام میبرد و مناصب او را برمی شمرد، قبل از هر چیز به موضوع تدریس وی تأکید میکند و مینویسد: «مناصب چندی را پذیرفت و در مراکز دینی به تدریس پرداخت. سپس در مدرسه قضاوت شرعی تدریس کرد. (مشیخة الأزهر، ج 2، ص 107) هر چند از تاریخ دقیق اشتغال وی به تدریس اطلاعی در دست نیست، اما با قراین مختلف میتوان فهمید که اولین فعالیت وی تدریس بودهاست. خفاجی نیز ضمن شرح حال او مینویسد:<br> | ||
«در سال 1908 م. در حالی که عالم بودن را در درجه بالای آن داشت، فارغ التحصیل شد... و به وظایف تدریس مشغول گردید» (خفاجی، پیشین).<br> | «در سال 1908 م. در حالی که عالم بودن را در درجه بالای آن داشت، فارغ التحصیل شد... و به وظایف تدریس مشغول گردید» (خفاجی، پیشین).<br> | ||
شیخ احمد عسکری هم در مقالهای که به مناسبت وفات عبدالمجید در «الاهرام» چاپ کرد، به این موضوع اشاره کردهاست. (رسالة الاسلام، سال 76، ص 434).<br> | شیخ احمد عسکری هم در مقالهای که به مناسبت وفات عبدالمجید در «الاهرام» چاپ کرد، به این موضوع اشاره کردهاست. (رسالة الاسلام، سال 76، ص 434).<br> | ||
همین سابقه طولانی در تدریس، از وی مردی توانا در تعلیم و تربیت و معلمی پاسخ گو به سؤالات طالبان دانش در تمام زمینههای علمی اسلامی چون فقه، کلام، تفسیر و... ساخته بود تا آن جا که رئیس تحریریه مجله رسالة الاسلام درباره تبحر وی در تدریس و اداره نمودن جلسات علمی در واپسین سالهای حیاتش، مینویسد: <br> | همین سابقه طولانی در تدریس، از وی مردی توانا در تعلیم و تربیت و معلمی پاسخ گو به سؤالات طالبان دانش در تمام زمینههای علمی اسلامی چون فقه، کلام، تفسیر و... ساخته بود تا آن جا که رئیس تحریریه مجله رسالة الاسلام درباره تبحر وی در تدریس و اداره نمودن جلسات علمی در واپسین سالهای حیاتش، مینویسد: <br> | ||
«استاد بزرگ، شیخ الاسلام، شیخ عبدالمجید سلیم مجالس آکنده از مستمعان دارد که خواص از اهل علم و نظر در آن حاضر میشوند و سخت در آنان اثرگذار است. وقتی مسئلهای از مسایل شریعت در فقه، کلام، اصول، تفسیر یا غیر آن مطرح میشود، چشمهای شیخ بزرگ از هوش و ذکاوت میدرخشد و بر پیشانی اش چینهایی میافتد که موجهایی است که علم صحیح و رأی درست را از قلب قوی که شور جوانی و شعور پیری و عمق بصیرت و کثرت تعجیل در آن است، منتقل میکند. | «استاد بزرگ، شیخ الاسلام، شیخ عبدالمجید سلیم مجالس آکنده از مستمعان دارد که خواص از اهل علم و نظر در آن حاضر میشوند و سخت در آنان اثرگذار است. وقتی مسئلهای از مسایل شریعت در فقه، کلام، اصول، تفسیر یا غیر آن مطرح میشود، چشمهای شیخ بزرگ از هوش و ذکاوت میدرخشد و بر پیشانی اش چینهایی میافتد که موجهایی است که علم صحیح و رأی درست را از قلب قوی که شور جوانی و شعور پیری و عمق بصیرت و کثرت تعجیل در آن است، منتقل میکند. آنگاه که وجوه پنهان مسئلهای را به روشنی آشکار میسازد قلبها پر میکشد، همان طور که گوشها قانع میشود (پیشین، سال 16، ص 134).<br> | ||
=شاگردان عبدالمجید= | =شاگردان عبدالمجید= | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
«خداوند اراده فرمود که اندیشهای اصیل و خالص که پیرامون آن تحقیق و بررسی انجام گردیده بود، به صورت دعوتی اصلاحی و دینی بر عالم اسلام طلوع نماید؛ اندیشهای که بزرگترین درد وگرفتاری مسلمانان را که تفرّق و پراکندگی است، درمان میسازد». زمانی که اندیشه تقریب شکل گرفت بسیاری به مبارزه با آن برخاستند. توده مردم انتظاری نداشتند که نکتهای از تقریب بشنوند، بنابراین چارهای نبود که قبل از اقدام به اصلاح، محیط را برای اصلاح مساعد کنند. به این ترتیب، اندیشه تقریب، سه مرحله را پشت سر گذاشت: 1. تمهید؛ 2. تکوین؛ 3. اجرا.<br> | «خداوند اراده فرمود که اندیشهای اصیل و خالص که پیرامون آن تحقیق و بررسی انجام گردیده بود، به صورت دعوتی اصلاحی و دینی بر عالم اسلام طلوع نماید؛ اندیشهای که بزرگترین درد وگرفتاری مسلمانان را که تفرّق و پراکندگی است، درمان میسازد». زمانی که اندیشه تقریب شکل گرفت بسیاری به مبارزه با آن برخاستند. توده مردم انتظاری نداشتند که نکتهای از تقریب بشنوند، بنابراین چارهای نبود که قبل از اقدام به اصلاح، محیط را برای اصلاح مساعد کنند. به این ترتیب، اندیشه تقریب، سه مرحله را پشت سر گذاشت: 1. تمهید؛ 2. تکوین؛ 3. اجرا.<br> | ||
=مرحله مقدماتی تقریب= | =مرحله مقدماتی تقریب= | ||
مرحله آغازین تقریب از سال 1938م. (ورود قمی به مصر) تا سال 1946م. به طول کشید. در این دوره ریاست الازهر تا سال 1944م. با مراغی و بعد از آن (1945 تا 1948م.) با مصطفی عبدالرزاق بود. در این زمان جنگ جهانی دوم به فاصله یک سال پس از آغاز دعوت تقریب، تا سال 1945م. تداوم یافت و در کار تقریب وقفه پیش آورد. در این دوره عبدالمجید هم چنان مفتی دیار مصر بود و هر دو رئیس الازهر، با وی ارتباطات گرمی داشتند و در مراحل تمهید و تکوین از او یاری جستند. محمدتقی قمی درباره جایگاه شیخ مراغی در الازهر و | مرحله آغازین تقریب از سال 1938م. (ورود قمی به مصر) تا سال 1946م. به طول کشید. در این دوره ریاست الازهر تا سال 1944م. با مراغی و بعد از آن (1945 تا 1948م.) با مصطفی عبدالرزاق بود. در این زمان جنگ جهانی دوم به فاصله یک سال پس از آغاز دعوت تقریب، تا سال 1945م. تداوم یافت و در کار تقریب وقفه پیش آورد. در این دوره عبدالمجید هم چنان مفتی دیار مصر بود و هر دو رئیس الازهر، با وی ارتباطات گرمی داشتند و در مراحل تمهید و تکوین از او یاری جستند. محمدتقی قمی درباره جایگاه شیخ مراغی در الازهر و آنگاه تمهید او برای ورود عبدالمجید سلیم به جریان تقریب مینویسد: <br> | ||
«مراغی مردی با وقار و با شخصیت و دارای فکری منظم و هماهنگ و بینشی وسیع بود. در اولین ملاقات، ایمان او را نسبت به اندیشه تقریب دریافتم، ولی به حکم مرکزیتی که داشت، نمیتوانست شخصاً این دعوت را به عهده گیرد، بلکه با زعامت و ریاستی که بر اهل سنت داشت، نمیتوانست در برابر محیطی که الازهر و در نتیجه این شهر عزیز از آن بهرهمند میگشت چنین اندیشهای را به طور آشکار تأیید نماید. ولی او میدانست که چگونه به این اندیشه خدمت کند و بدین منظور میدان و محلی برای ایراد سخنرانی در دانشگاه الازهر و خارج از آن به روی ما گشود و تسهیلاتی برای ارتباط ما با رجال الازهر برای تفاهم فراهم ساخت و ما را با کسانی که به علم و استعدادشان نسبت به تحقیقات علمی اعتراف داشت و در آنها میل و علاقه به تقریب میدید آشنا کرد. <br> | «مراغی مردی با وقار و با شخصیت و دارای فکری منظم و هماهنگ و بینشی وسیع بود. در اولین ملاقات، ایمان او را نسبت به اندیشه تقریب دریافتم، ولی به حکم مرکزیتی که داشت، نمیتوانست شخصاً این دعوت را به عهده گیرد، بلکه با زعامت و ریاستی که بر اهل سنت داشت، نمیتوانست در برابر محیطی که الازهر و در نتیجه این شهر عزیز از آن بهرهمند میگشت چنین اندیشهای را به طور آشکار تأیید نماید. ولی او میدانست که چگونه به این اندیشه خدمت کند و بدین منظور میدان و محلی برای ایراد سخنرانی در دانشگاه الازهر و خارج از آن به روی ما گشود و تسهیلاتی برای ارتباط ما با رجال الازهر برای تفاهم فراهم ساخت و ما را با کسانی که به علم و استعدادشان نسبت به تحقیقات علمی اعتراف داشت و در آنها میل و علاقه به تقریب میدید آشنا کرد. <br> | ||
شیخ مراغی به سوی رحمت الهی رهسپار گردید... او مردی فعال بود و در ایجاد ارتباط میان اشخاص و اتفاق بر نقاط اساسی سهم بسزایی داشت. او محیط را برای بعضی از بزرگان و علمای دین که در صدر آنها شیخ مصطفی عبدالرزاق و شیخ عبدالمجید سلیم قرار داشتند آماده ساخت. با این که جنگ بسیاری از آثار را واژگون کرد و خانهها و شهرها و دلهای مردم را ویران ساخت، اما هیچ گونه تغییری در دوستی و تفاهم افراد رخ نداد بلکه روز به روز این دوستی و تفاهم گسترش یافت...» (بیآزار شیرازی، 1378، ص 66ـ45).<br> | شیخ مراغی به سوی رحمت الهی رهسپار گردید... او مردی فعال بود و در ایجاد ارتباط میان اشخاص و اتفاق بر نقاط اساسی سهم بسزایی داشت. او محیط را برای بعضی از بزرگان و علمای دین که در صدر آنها شیخ مصطفی عبدالرزاق و شیخ عبدالمجید سلیم قرار داشتند آماده ساخت. با این که جنگ بسیاری از آثار را واژگون کرد و خانهها و شهرها و دلهای مردم را ویران ساخت، اما هیچ گونه تغییری در دوستی و تفاهم افراد رخ نداد بلکه روز به روز این دوستی و تفاهم گسترش یافت...» (بیآزار شیرازی، 1378، ص 66ـ45).<br> | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۵: | ||
آیتالله بروجردی نیز در جواب، نامهای به ایشان نوشت و در آن نامه از هدف تقریب، تمجید فراوان نموده و متذکر شد که من هم تا جایی که امکان داشته باشد برای از بین بردن موجبات نفاق کوشش و جدیت میکنم. هم چنین نامههای دیگری بین آنها رد و بدل شد.<br> | آیتالله بروجردی نیز در جواب، نامهای به ایشان نوشت و در آن نامه از هدف تقریب، تمجید فراوان نموده و متذکر شد که من هم تا جایی که امکان داشته باشد برای از بین بردن موجبات نفاق کوشش و جدیت میکنم. هم چنین نامههای دیگری بین آنها رد و بدل شد.<br> | ||
علامه محمدتقی قمی درباره میزان احترام عبدالمجید سلیم به آیتالله بروجردی در مسیر تقریب بین مذاهب مینویسد: <br> | علامه محمدتقی قمی درباره میزان احترام عبدالمجید سلیم به آیتالله بروجردی در مسیر تقریب بین مذاهب مینویسد: <br> | ||
«هرگاه نامه آیتاللّه بروجردی را برای شیخ عبدالمجید سلیم، رئیس جامع الازهر، میبردم، ایشان بلند میشدند و نامه را میگرفتند و میبوسیدند و | «هرگاه نامه آیتاللّه بروجردی را برای شیخ عبدالمجید سلیم، رئیس جامع الازهر، میبردم، ایشان بلند میشدند و نامه را میگرفتند و میبوسیدند و آنگاه مینشستند». (احمدی و دیگران، 1379، ص 15).<br> | ||
آیتالله واعظ زاده خراسانی هم در ارزیابی نامههای رد و بدل شده بین این دو شخصیت بزرگ علمی و مذهبی چنین میگوید:<br> | آیتالله واعظ زاده خراسانی هم در ارزیابی نامههای رد و بدل شده بین این دو شخصیت بزرگ علمی و مذهبی چنین میگوید:<br> | ||
«از نامههایی که بین آیتالله بروجردی و عبدالمجید سلیم و محمود شلتوت رد و بدل شده، فهمیده میشود که مرحوم بروجردی از تلاش آنان در راه اتحاد تقدیر میکرد. در یک جلسه خصوصی فرمود:<br> | «از نامههایی که بین آیتالله بروجردی و عبدالمجید سلیم و محمود شلتوت رد و بدل شده، فهمیده میشود که مرحوم بروجردی از تلاش آنان در راه اتحاد تقدیر میکرد. در یک جلسه خصوصی فرمود:<br> |