۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - ' مهم تر ' به ' مهمتر ') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
در اوایل قرن چهارم هجری قمری، ظهور [[ابوبکر ابن اخشید]] نقطه عطفی مهم در تاریخ اعتزال بغداد است. وی که خود در محیط بغداد پرورش یافته بود، با حضور طولانی در محفل [[محمد بن عمر صیمری]] با تعالیم مکتب بصره نیز آشنایی عمیق یافت و شاخهای از اعتزال بغدادی را شکل داد که به او منتسب است. با وجود پیوستگی ابن اخشید با سنت معتزلی بصره که نمودی از آن کتاب [[ابوعلی جبایی]] در باب نفی و اثبات دیده میشود، وی با افکار [[ابوهاشم جبایی]] که بر محیط بصره در عصر او سایه افکنده بود، مخالفتی سخت داشت و تا سرحد تکفیر ابوهاشم پیش رفت. | در اوایل قرن چهارم هجری قمری، ظهور [[ابوبکر ابن اخشید]] نقطه عطفی مهم در تاریخ اعتزال بغداد است. وی که خود در محیط بغداد پرورش یافته بود، با حضور طولانی در محفل [[محمد بن عمر صیمری]] با تعالیم مکتب بصره نیز آشنایی عمیق یافت و شاخهای از اعتزال بغدادی را شکل داد که به او منتسب است. با وجود پیوستگی ابن اخشید با سنت معتزلی بصره که نمودی از آن کتاب [[ابوعلی جبایی]] در باب نفی و اثبات دیده میشود، وی با افکار [[ابوهاشم جبایی]] که بر محیط بصره در عصر او سایه افکنده بود، مخالفتی سخت داشت و تا سرحد تکفیر ابوهاشم پیش رفت. | ||
از اندیشههای خاص ابن اخشید، دیدگاههای او در باب چیستی توبه، ماهیت حیات و امکان صدور معجزه از غیر انبیاء مورد توجه ناقدان قرار گرفته است. شاگردی [[ابوعبدالله واسطی]]، متکلم دیگر بغداد در اوایل قرن چهارم هجری قمری، نزد ابوعلی جبایی که [[ابن ندیم]] را دچار تردید کرده، شاهدی بر این نکته تاریخی است که همزمان با نزدیک شدن مکتب بصره به اندیشههای بغدادیان در باب امامت، متکلمان بغداد نیز به آموختن از بصریان روی آوردند. در نسل پسین، کسانی چون [[ابوعمران ابن ریاح]] را میتوان یافت که از پیروان ابوعلی جبایی بوده و نزد ابن اخشید کلام آموخته است. در اواسط قرن چهارم هجری قمری، شاخه اخشیدی بغداد توسط شاگردان ابن اخشید چون ابوالعلاء، ابوعبدالله حبشی و | از اندیشههای خاص ابن اخشید، دیدگاههای او در باب چیستی توبه، ماهیت حیات و امکان صدور معجزه از غیر انبیاء مورد توجه ناقدان قرار گرفته است. شاگردی [[ابوعبدالله واسطی]]، متکلم دیگر بغداد در اوایل قرن چهارم هجری قمری، نزد ابوعلی جبایی که [[ابن ندیم]] را دچار تردید کرده، شاهدی بر این نکته تاریخی است که همزمان با نزدیک شدن مکتب بصره به اندیشههای بغدادیان در باب امامت، متکلمان بغداد نیز به آموختن از بصریان روی آوردند. در نسل پسین، کسانی چون [[ابوعمران ابن ریاح]] را میتوان یافت که از پیروان ابوعلی جبایی بوده و نزد ابن اخشید کلام آموخته است. در اواسط قرن چهارم هجری قمری، شاخه اخشیدی بغداد توسط شاگردان ابن اخشید چون ابوالعلاء، ابوعبدالله حبشی و مهمتر از همه ابوالحسن علی بن عیسی رمانی دوام یافت و در عرض آنان کسانی از محافل غیراخشیدی، چون ابوالطیب ابن شهاب، از شاگردان عبدالرحیم خیاط و بلخی و ابوالعباس کتّاب از پرورندگان محفل واسطی، حضور داشتند. به خصوص پس از عصر ابوعلی، فاصله دو مکتب بصره و بغداد تا اندازهای کاسته شد و نه تنها محافل پیرو مکتب بصره در بغداد حضور داشتند، بلکه پیروان مکتب بغداد نیز در بصره یافت میشدند. | ||
از قرن پنجم هجری قمری محافل معتزله در بغداد رو به افول نهاد و رجال برجستهای در آن دیده نمیشد. اما میدانیم که این محافل دست کم تا قرن هفتم هجری قمری در بغداد دوام داشت و [[ابن ابی الحدید]]، شارح [[نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغة]]، به تصریح خود از متعلقان به مکتب بغدادی اعتزال بود. از تمایزهای میان معتزله بغداد و بصره، به خصوص باید به قول بغدادیان مبنی بر افضلیت امام علی علیهالسلام بر شیخین و نیز صورت بندی ارائه شده درباره مشروعیت خلافت [[ابوبکر]] از باب تقدیم مفضول بر افضل اشاره کرد که تنها در نسلهای متأخر در میان بصریان نیز هوادارانی داشت. برخی باور دارند که مکتب بغداد از استحکام نظری کمتری برخوردار بود و این سخن بدان معنا پذیرفته است که مقصود از استواری نظری، توجیه فلسفی دیدگاهها بوده باشد. نیز گفته میشود که بغداد به سبب مرکزیت در [[نهضت ترجمه]]، بیش از بصره تحت تأثیر [[فلسفه یونان]] قرار گرفت.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص321</ref> | از قرن پنجم هجری قمری محافل معتزله در بغداد رو به افول نهاد و رجال برجستهای در آن دیده نمیشد. اما میدانیم که این محافل دست کم تا قرن هفتم هجری قمری در بغداد دوام داشت و [[ابن ابی الحدید]]، شارح [[نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغة]]، به تصریح خود از متعلقان به مکتب بغدادی اعتزال بود. از تمایزهای میان معتزله بغداد و بصره، به خصوص باید به قول بغدادیان مبنی بر افضلیت امام علی علیهالسلام بر شیخین و نیز صورت بندی ارائه شده درباره مشروعیت خلافت [[ابوبکر]] از باب تقدیم مفضول بر افضل اشاره کرد که تنها در نسلهای متأخر در میان بصریان نیز هوادارانی داشت. برخی باور دارند که مکتب بغداد از استحکام نظری کمتری برخوردار بود و این سخن بدان معنا پذیرفته است که مقصود از استواری نظری، توجیه فلسفی دیدگاهها بوده باشد. نیز گفته میشود که بغداد به سبب مرکزیت در [[نهضت ترجمه]]، بیش از بصره تحت تأثیر [[فلسفه یونان]] قرار گرفت.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص321</ref> |