۸۷٬۱۷۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' در این باره' به ' دراینباره') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''وجوب اطاعت از حاکم اسلامی در نگاه اهل سنت''' بخشی از مقاله «وجوب اطاعت از حکم حاکم اسلامی» به قلم | '''وجوب اطاعت از حاکم اسلامی در نگاه اهل سنت''' بخشی از مقاله «وجوب اطاعت از حکم حاکم اسلامی» به قلم «حجتالاسلام نبویان و حجتالاسلام بابایی» است که در شماره سی و چهار [[نشریه اندیشه تقریب]] به چاپ رسیده است. | ||
=تعریف حاکم از نگاه اهل سنت= | =تعریف حاکم از نگاه اهل سنت= | ||
تعریف حاکم اسلامی در نزد علمای [[اهل سنت]] تفاوت مختصری با تعریف علمای شیعی از حاکم دارد، در نگاه اهل سنت، «حاکم به کسی گفته میشود که [[خلیفه]] [[رسول خدا]] است، که در جهت حراست از دین و اداره دنیا دارای ریاست عامه است»<ref>الماوردی، 1416ق، ص13</ref> | تعریف حاکم اسلامی در نزد علمای [[اهل سنت]] تفاوت مختصری با تعریف علمای شیعی از حاکم دارد، در نگاه اهل سنت، «حاکم به کسی گفته میشود که [[خلیفه]] [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا]] است، که در جهت حراست از دین و اداره دنیا دارای ریاست عامه است»<ref>الماوردی، 1416ق، ص13</ref> | ||
و ظاهراً چنین تعریفی مورد اتفاق میباشد<ref>همان، پاورقی</ref> در تعریف حاکم از دیگاه علمای [[شیعه]]، حاکم در این دیدگاه شامل پیامبر هم میشود، در حالی که این تعریف، پیامبر را به جهت اینکه مصدر تشریع است، حاکم و خلیفه نمیداند. | و ظاهراً چنین تعریفی مورد اتفاق میباشد<ref>همان، پاورقی</ref> در تعریف حاکم از دیگاه علمای [[شیعه]]، حاکم در این دیدگاه شامل پیامبر هم میشود، در حالی که این تعریف، پیامبر را به جهت اینکه مصدر تشریع است، حاکم و خلیفه نمیداند. | ||
=وجوب اطاعت از امام در دیدگاه اهل سنت= | =وجوب اطاعت از امام در دیدگاه اهل سنت= | ||
یکی از تقسیمات حکم، تقسیم آن به حکم الهی و حکم حاکمان دین (حکم حکومتی) است. در تحلیل ابتدایی، معنای این تقسیم این است که حکم یا شرعی است (اگر از ادله شرعی ـ یعنی کتاب، سنت، اجماع یا عقل به دست آید) و یا حکومتی است، (اگر این حکم را حاکم شرع صادر کند). | یکی از تقسیمات حکم، تقسیم آن به حکم الهی و حکم حاکمان دین (حکم حکومتی) است. در تحلیل ابتدایی، معنای این تقسیم این است که حکم یا شرعی است (اگر از ادله شرعی ـ یعنی کتاب، سنت، اجماع یا عقل به دست آید) و یا حکومتی است، (اگر این حکم را حاکم شرع صادر کند). اگرچه چنین تقسیمی بین آنها وجود دارد، اما از تعابیر آنها به دست میآید که هر دو قسم را حکم شرعی میدانند<ref>عبدالقادر عوده، 1397، ص97-96</ref> زیرا آنها معتقد هستند که تنها وظیفه امام یا خلیفه ـ تعابیری که علماء اهل سنت درباره حاکم شرع به کار میبرند، الفاظی از قبیل امام، خلیفه، امیر المومنین و سلطان میباشد<ref>رافت عثمان، بیتا، ص48</ref> ـ عمل به دستورات و احکام شرع است و لذا بعضی از آنها تنها دلیل وجوب نصب امام را شرع میدانند<ref>الماوردی، 1416ق، ص13</ref> | ||
حال حکم شرعی نزد آنها چیست؟ هر آنچه مجتهد از راه ادله مقبول نزد آنها به دست میآورد، حکم شرعی است. از آنجائی که اهل تسنن در کشف احکام شرعیه، علاوه بر کتاب، سنت، اجماع و عقل، به ادله ای مانند: قیاس، استحسان، سدّ ذرایع و مصالح مرسله تمسک کرده و همه این امور را ادله شرعی میدانند؛ در نتیجه، تمام احکامی که آنها به دست میآورند، جزء احکام الهی است و در این صورت، جایی برای حکم حکومتی به معنای اصطلاحی مطرح نیست. در نتیجه، احکامی که حاکم بیان میکند، یا خود مجتهد است، و احکامی را از اجتهاد خودش به دست میآورد و آن را حکم خدا و شرع میداند، بدان فرمان میدهد و عمل میکند و یا اینکه از فقهاء و مجتهدین زمان خود نمیگیرد و در این صورت هم، حکم الهی و شرعی خواهد بود. | حال حکم شرعی نزد آنها چیست؟ هر آنچه مجتهد از راه ادله مقبول نزد آنها به دست میآورد، حکم شرعی است. از آنجائی که اهل تسنن در کشف احکام شرعیه، علاوه بر کتاب، سنت، اجماع و عقل، به ادله ای مانند: قیاس، استحسان، سدّ ذرایع و مصالح مرسله تمسک کرده و همه این امور را ادله شرعی میدانند؛ در نتیجه، تمام احکامی که آنها به دست میآورند، جزء احکام الهی است و در این صورت، جایی برای حکم حکومتی به معنای اصطلاحی مطرح نیست. در نتیجه، احکامی که حاکم بیان میکند، یا خود مجتهد است، و احکامی را از اجتهاد خودش به دست میآورد و آن را حکم خدا و شرع میداند، بدان فرمان میدهد و عمل میکند و یا اینکه از فقهاء و مجتهدین زمان خود نمیگیرد و در این صورت هم، حکم الهی و شرعی خواهد بود. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
2. در جای دیگر از از همین کتاب میفرماید: «اگر عدهای از مسلمانان بر خلیفه خروج کنند و او را دستگیر کنند، اگر امیدی به نجات و خلاصی اش نیست، و اگر اهل بغی او را به امامت خود نصب نکرده باشند، امام اسیر شده در دست آنها بر امامت خود باقی است؛ زیرا بیعت با او بر مسلمین بغات لازم و اطاعت امام بر آنها واجب است. با توجه به عبارت، وقتی اطاعت امام بر مسلمینی که با او بیعت نکردند واجب باشد، پس به طریق اولی اطاعت او بر مسلمینی که با او بیعت کردهاند واجب است»<ref>همان، ص23</ref> | 2. در جای دیگر از از همین کتاب میفرماید: «اگر عدهای از مسلمانان بر خلیفه خروج کنند و او را دستگیر کنند، اگر امیدی به نجات و خلاصی اش نیست، و اگر اهل بغی او را به امامت خود نصب نکرده باشند، امام اسیر شده در دست آنها بر امامت خود باقی است؛ زیرا بیعت با او بر مسلمین بغات لازم و اطاعت امام بر آنها واجب است. با توجه به عبارت، وقتی اطاعت امام بر مسلمینی که با او بیعت نکردند واجب باشد، پس به طریق اولی اطاعت او بر مسلمینی که با او بیعت کردهاند واجب است»<ref>همان، ص23</ref> | ||
3. در کتاب «ریاسة الدولة فی الفقه الاسلامی» آمده است: «امام و خلیفه، حقوقی بر امت دارد که علماء اسلام این حقوق را بیان | 3. در کتاب «ریاسة الدولة فی الفقه الاسلامی» آمده است: «امام و خلیفه، حقوقی بر امت دارد که علماء اسلام این حقوق را بیان کردهاند. مهمترین آنها اطاعت کردن از امام در هر موردی است که به آنها امر کرد و یا از هر چیزی که نهی کرد»<ref>رافت عثمان، بیتا، ص265-264</ref> | ||
4. «ابوالحسن علی ماوردی» نیز عین کلام «قاضی ابو یعلی» را آورده و گفته است: «در صورتی که شخص از راه بیعت به امامت منصوب شد، بر همه مردم واجب است با او بیعت کرده و به اطاعت از او همت گمارند؛ زیرا اطاعت از او بر همه مسلمین واجب است»<ref>ماوردی، 1406ق، ص17و36</ref> | 4. «ابوالحسن علی ماوردی» نیز عین کلام «قاضی ابو یعلی» را آورده و گفته است: «در صورتی که شخص از راه بیعت به امامت منصوب شد، بر همه مردم واجب است با او بیعت کرده و به اطاعت از او همت گمارند؛ زیرا اطاعت از او بر همه مسلمین واجب است»<ref>ماوردی، 1406ق، ص17و36</ref> | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
همان گونه که قبلاً اشاره شد، امام باید از طریقی که فقهاء قبول دارند به امامت منصوب گردد؛ یکی دیگر از این راهها، طریقه عهد یا ولایت عهد است؛ به این صورت که خلیفه و امام قبلی، شخصی را برای امامت امت بعد از مرگ خود منصوب میکند. اما این روش چگونه دلالت دارد که اطاعت از امام بعدی واجب است؟ | همان گونه که قبلاً اشاره شد، امام باید از طریقی که فقهاء قبول دارند به امامت منصوب گردد؛ یکی دیگر از این راهها، طریقه عهد یا ولایت عهد است؛ به این صورت که خلیفه و امام قبلی، شخصی را برای امامت امت بعد از مرگ خود منصوب میکند. اما این روش چگونه دلالت دارد که اطاعت از امام بعدی واجب است؟ | ||
در توضیح این مطلب آمده است: امامی که این حق را به کسی میدهد، یک امام | در توضیح این مطلب آمده است: امامی که این حق را به کسی میدهد، یک امام نمونهای است که بیعت با او از راه شرعی صحیح تحقق پیدا کرده و معنایش این است که او واجد تمام شرائط امامت و رهبری امت اسلامی بوده است. وجود همه شرائط امامت در او، سبب اطمینان ما به او در همه امورات مربوط به حکومت شده و سبب میشود که یقین پیدا کنیم که او هرگز از مسیری که بر او واجب بوده منحرف نشده است. در نتیجه، او شخصی را انتخاب میکند که همه شرائط رهبری برای امت اسلامی را دارد؛ زیرا او در این کار باید مصلحت امت و رضایت خدا را در نظر داشته باشد. این عمل او که آخرین کاری است که برای جامعه اسلامی انجام میدهد، در آینده امت تاثیر به سزایی دارد و از اموری است که به زودی در نزد پروردگارش مورد محاسبه قرار نمیگیرد. او با توجه به همه این امور، دست به انتخاب میزند؛ در نتیجه شخصی که او انتخاب میکند، اصلح خواهد بود. پس اعتماد به این امام، کامل است؛ لذا این حقی که او به شخصی میدهد، در نظر همه مردم معتبر بوده و حتی بر نظر مردم برتری دارد و در نتیجه، همه امت چنین شخصی را قبول دارند و او را بر شخصی که خودشان در نظر داشتند برتری میدهند و این به معنای قبول ریاست اوست و لازمه قبول ریاست، وجوب اطاعت از او میباشد<ref>همان، ص285-284</ref> | ||
== ج) اطاعت امام، اطاعت خداست == | == ج) اطاعت امام، اطاعت خداست == | ||
تقریر این دلیل به این صورت است: | تقریر این دلیل به این صورت است: | ||
الف) شخص امام و خلیفه در منصب خود، در واقع قائم مقام رسول خداست. پیامبر«صلی الله علیه و آله» در حیات خود، وظیفه اش اقامه مسایل دین در جامعه بود. او هم متولی دفاع از دین بود و هم | الف) شخص امام و خلیفه در منصب خود، در واقع قائم مقام رسول خداست. پیامبر«صلی الله علیه و آله» در حیات خود، وظیفه اش اقامه مسایل دین در جامعه بود. او هم متولی دفاع از دین بود و هم عهدهدار ابلاغ آن از طرف خدای متعال و دعوت مردم به آن. همان طوری که خداوند، محمد«صلی الله علیه و آله» را برای دعوت خلق و ابلاغ شریعت مقدس برگزید، به همین ترتیب وظیفه او حفظ دین و رهبری دنیا از راه دین است. | ||
ب) زمانی که پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله» به رفیق اعلی ملحق شد و از این دنیا پر کشید، خلفاء بعد از او در حفظ دین و رهبری برجامعه از طریق دین، جانشین او شدند و به همین جهت، به رهبران دینی خلیفه گفته میشود. | ب) زمانی که پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله» به رفیق اعلی ملحق شد و از این دنیا پر کشید، خلفاء بعد از او در حفظ دین و رهبری برجامعه از طریق دین، جانشین او شدند و به همین جهت، به رهبران دینی خلیفه گفته میشود. | ||
ج) نتیجه آنکه، اهل سنت قایل هستند که خلیفه، نازل منزله پیامبر است در جامعه و بر آنها ولایت عامه و حق اطاعت کامل و سلطنت کلی دارد، | ج) نتیجه آنکه، اهل سنت قایل هستند که خلیفه، نازل منزله پیامبر است در جامعه و بر آنها ولایت عامه و حق اطاعت کامل و سلطنت کلی دارد، اگرچه که حقوقی نیز بر گردنش هست، مثل اقامه دین در جامعه، اجرای حدود خدا و غیره. و چون قائم مقامِ رسول خداست، در نتیجه متولی بهترین و شریفترین امور است، لذا بر مردم واجب است در ظاهر و باطن از او اطاعت کنند؛ زیرا اطاعت از او اطاعت از خداست و عصیان او عصیان خداست. | ||
== د) تمسک به ادله نقلی == | == د) تمسک به ادله نقلی == | ||
بعضی از علماء در این مسأله به آیات و روایت تمسک کرده و از آنها وجوب اطاعت از امام و خلیفه را استفاده کردند. | بعضی از علماء در این مسأله به آیات و روایت تمسک کرده و از آنها وجوب اطاعت از امام و خلیفه را استفاده کردند. | ||
اما | اما آیهای که به آن تمسک کردند، آیه شریفه (یا أَیَهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ) (نساء: 59). | ||
در این آیه، خداوند اطاعت از اولی الامر را بر ما واجب کرده است و اولی الامر کسانی هستند که بر ما حکومت میکنند. | در این آیه، خداوند اطاعت از اولی الامر را بر ما واجب کرده است و اولی الامر کسانی هستند که بر ما حکومت میکنند. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده: | [[رده:مقالهها]] |