confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
|- | |- | ||
|هدف | |هدف | ||
|خونخواهی از [[امام حسین (علیه السلام)]] • شهدای کربلا | |خونخواهی از [[امام حسین|امام حسین (علیه السلام)]] • شهدای کربلا | ||
|- | |- | ||
|آغاز قیام | |آغاز قیام | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
== درباره مختار == | == درباره مختار == | ||
مختار بن ابی عبید بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف به عقده به غیرة بن عوف بن ثقیف ثقفی کنیهاش ابواسحاق بود. لقب وی کیسان است؛ به نقل از اصبغ بن نباته، روزی [[حضرت علی(علیه السلام)]] مختار را که طفلی کوچک بود بر زانوی خود نشاند و وی را کیس خطاب کرد، و چون حضرت علی(علیه السلام) دو بار وی را کیس خطاب کرد، به کیسان معروف شد. بعضی گفتهاند لقب کیسان برگرفته از نام یکی از مشاوران و فرماندهان وی است که کنیه ابوعمره داشت. | مختار بن ابی عبید بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف به عقده به غیرة بن عوف بن ثقیف ثقفی کنیهاش ابواسحاق بود. لقب وی کیسان است؛ به نقل از اصبغ بن نباته، روزی [[علی بن ابی طالب|حضرت علی(علیه السلام)]] مختار را که طفلی کوچک بود بر زانوی خود نشاند و وی را کیس خطاب کرد، و چون حضرت علی(علیه السلام) دو بار وی را کیس خطاب کرد، به کیسان معروف شد. بعضی گفتهاند لقب کیسان برگرفته از نام یکی از مشاوران و فرماندهان وی است که کنیه ابوعمره داشت. | ||
پدر مختار، ابو عبید از بزرگان [[صحابه]] [[پیامبر( | پدر مختار، ابو عبید از بزرگان [[صحابه]] [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] بود، که پس از درگذشت آن حضرت، در جنگ جسر یکی از جنگهای قادسیه در زمان [[خلیفه دوم]] به قتل رسید. مادر وی دومه بنت عمرو بن وهب است که ابن طیفور وی را از صاحبان بلاغت و فصاحت ذکر کرده است. | ||
عمویش سعد بن مسعود ثقفی از طرف امام علی(علیه السلام) والی مداین بود. برادرانش وهب و مالک و جبر هستند که همراه پدرشان در جنگ جسر کشته شدند. | عمویش سعد بن مسعود ثقفی از طرف امام علی(علیه السلام) والی مداین بود. برادرانش وهب و مالک و جبر هستند که همراه پدرشان در جنگ جسر کشته شدند. | ||
مختار در سال اول هجرت متولد شد. از دوران کودکی مختار اطلاعات موثقی در دست نیست و بیشتر اطلاعاتی که درباره او موجود است، مربوط به دوران قیام و ماجرای خونخواهی [[امام حسین(علیه السلام)]] است؛ بنابر این، از وقایع شخصی او کمتر روایتی نقل شده است. | مختار در سال اول هجرت متولد شد. از دوران کودکی مختار اطلاعات موثقی در دست نیست و بیشتر اطلاعاتی که درباره او موجود است، مربوط به دوران قیام و ماجرای خونخواهی [[امام حسین|امام حسین(علیه السلام)]] است؛ بنابر این، از وقایع شخصی او کمتر روایتی نقل شده است. | ||
برخی گفتهاند که مختار در ۱۳ سالگی در واقعه جسر شرکت داشت. وی در این واقعه پدر و برادرانش را از دست داد، با این که او در این هنگام سن کمیداشت در صدد بود تا وارد میدان شود، ولی با ممانعت عمویش سعد بن مسعود مواجه شد. | برخی گفتهاند که مختار در ۱۳ سالگی در واقعه جسر شرکت داشت. وی در این واقعه پدر و برادرانش را از دست داد، با این که او در این هنگام سن کمیداشت در صدد بود تا وارد میدان شود، ولی با ممانعت عمویش سعد بن مسعود مواجه شد. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
== مختار در زمان قیام امام حسین(علیه السلام) == | == مختار در زمان قیام امام حسین(علیه السلام) == | ||
در سال 61، زمانی که [[مسلم بن عقیل(علیه السلام)]] به [[کوفه]] آمد تا برای | در سال 61، زمانی که [[مسلم بن عقیل|مسلم بن عقیل(علیه السلام)]] به [[کوفه]] آمد تا برای [[امام حسین|حضرت اباعبدالله(علیه السلام)]] [[بیعت]] بگیرد، او اولین نفری بود که با [[مسلم بن عقیل|مسلم(علیه السلام)]] پیمان بست، سپس خانهاش را در اختیار مسلم قرار داد تا در آنجا، مسلم از مردم بیعت بگیرد. هنگام دستگیرى مسلم و [[هانى]]، مختار در کوفه نبود و او براى جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار دستگیرى مسلم را شنید، بـا جمعى از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح [[ابن زیاد]] برخورد کرد و در پى یک گفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد. مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. | ||
وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: «تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟»، مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم. | وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: «تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟»، مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
پس از خروج توابین از شهر، قاتلین امام حسین(علیه السلام) که از ناحیه مختار هراس زیادی داشتند، حاکم زبیری کوفه را وادار کردند تا مختار را زندانی کند. مختار دوباره زندانی شد، اما پس از مدتی با شفاعت عبدلله بن عمر نزد ابن زبیر آزاد گردید. | پس از خروج توابین از شهر، قاتلین امام حسین(علیه السلام) که از ناحیه مختار هراس زیادی داشتند، حاکم زبیری کوفه را وادار کردند تا مختار را زندانی کند. مختار دوباره زندانی شد، اما پس از مدتی با شفاعت عبدلله بن عمر نزد ابن زبیر آزاد گردید. | ||
وی پنهانی مشغول آماده کردن قیام خود گشت و از بازماندگان توابین خواست تا آماده باشند. او آنان را به کتاب خدا، سنت رسول، انتقام خون [[اهل بیت]]، دفاع از ضعفا و [[جهاد]] با کسانی که [[حرام]] اسلام را [[حلال]] کرده اند، دعوت میکرد. مختار [[شیعیان]] را در محلهای خاصی گرد هم میآورد و خود را به عنوان نماینده محمد بن حنفیه مطرح میساخت. گروهی از شیعیان نزد [[محمد بن حنیفه]] در مدینه رفتند و از او دراینباره پرسیدند. محمد بن حنیفه نیز به صورت سر بسته و مبهم از مختار حمایت کرد، یعنی گفت که: «من دوست دارم تا خدا به دست هر کسی که خود از بندگانش میخواهد، انتقام ما را بگیرد». | وی پنهانی مشغول آماده کردن قیام خود گشت و از بازماندگان توابین خواست تا آماده باشند. او آنان را به کتاب خدا، سنت رسول، انتقام خون [[اهل بیت]]، دفاع از ضعفا و [[جهاد]] با کسانی که [[حرام]] اسلام را [[حلال]] کرده اند، دعوت میکرد. مختار [[شیعیان]] را در محلهای خاصی گرد هم میآورد و خود را به عنوان نماینده محمد بن حنفیه مطرح میساخت. گروهی از شیعیان نزد [[محمد بن حنفیه|محمد بن حنیفه]] در مدینه رفتند و از او دراینباره پرسیدند. محمد بن حنیفه نیز به صورت سر بسته و مبهم از مختار حمایت کرد، یعنی گفت که: «من دوست دارم تا خدا به دست هر کسی که خود از بندگانش میخواهد، انتقام ما را بگیرد». | ||
اما این سخنان به صورت حمایت رسمی محمد بن حنفیه از مختار در میان شیعیان منتشر و موجب شد تا شیعیان زیادی به وی بپیوندند. مختار در پی افراد نیرومند و پر نفوذی بود که بتواند پایگاه خود را مستحکم نماید. از جمله آنان ابراهیم بن اشتر، فرزند مالک اشتر بود که توانست او را به سوی خود جلب کند. | اما این سخنان به صورت حمایت رسمی محمد بن حنفیه از مختار در میان شیعیان منتشر و موجب شد تا شیعیان زیادی به وی بپیوندند. مختار در پی افراد نیرومند و پر نفوذی بود که بتواند پایگاه خود را مستحکم نماید. از جمله آنان ابراهیم بن اشتر، فرزند مالک اشتر بود که توانست او را به سوی خود جلب کند. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
بالاخره در شب چهاردهم [[ربیع الاول]] سال 66 شورشی آغاز گشت. دسته های سپاهیان او در شهر میگشتند تا هر که میخواهد به آنان ملحق شود. در جریان تسخیر شهر کوفه توسط نیروهای مختار، درگیریهای متعددی رخ داد. سرانجام کوفه به دست مختار افتاد و عبدالله بن مطیع حاکم زبیری مخفیانه از شهر خارج شد. وی با مردم شهر به عنوان امیر آنها بیعت کرد. اما اشراف کوفه که از مختار هراس داشتند دست به قیام زدند، که قیامشان سرکوب شد. | بالاخره در شب چهاردهم [[ربیع الاول]] سال 66 شورشی آغاز گشت. دسته های سپاهیان او در شهر میگشتند تا هر که میخواهد به آنان ملحق شود. در جریان تسخیر شهر کوفه توسط نیروهای مختار، درگیریهای متعددی رخ داد. سرانجام کوفه به دست مختار افتاد و عبدالله بن مطیع حاکم زبیری مخفیانه از شهر خارج شد. وی با مردم شهر به عنوان امیر آنها بیعت کرد. اما اشراف کوفه که از مختار هراس داشتند دست به قیام زدند، که قیامشان سرکوب شد. | ||
پس از این جریان، مختار ماموریت اصلی خود یعنی کشتن قاتلین امام حسین(علیه السلام) را آغاز کرد. وی اعلام کرد که هر کس درب خانه خویش را به روی خود ببندد، امنیت خواهد داشت، مگر کسی که در ریختن خون فرزندان پیامبر( | پس از این جریان، مختار ماموریت اصلی خود یعنی کشتن قاتلین امام حسین(علیه السلام) را آغاز کرد. وی اعلام کرد که هر کس درب خانه خویش را به روی خود ببندد، امنیت خواهد داشت، مگر کسی که در ریختن خون فرزندان پیامبر(صلی الله علیه) مشارکت داشته باشد، بسیاری از اشراف که در ماجرای کربلا دست داشتند به سمت [[بصره]] فرار کردند. | ||
اما یاران مختار بسیاری از آنان را دستگیر کرده و نزد مختار میآوردند. او نیز دستور میداد که آنان را به قتل برسانند. حتی دست و پای بعضی را که جرمشان سنگین تر بوده قطع کرده و به قتل میرساندند. تعداد تخمینی کسانی که به جرم شرکت در حادثه کربلا کشته شدند، حدود سه هزار نفر ذکر شده است. از جمله این افراد [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[حرمله]] و [[عمر بن سعد]] را میتوان نام برد. | اما یاران مختار بسیاری از آنان را دستگیر کرده و نزد مختار میآوردند. او نیز دستور میداد که آنان را به قتل برسانند. حتی دست و پای بعضی را که جرمشان سنگین تر بوده قطع کرده و به قتل میرساندند. تعداد تخمینی کسانی که به جرم شرکت در حادثه کربلا کشته شدند، حدود سه هزار نفر ذکر شده است. از جمله این افراد [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[حرمله]] و [[عمر بن سعد بن ابی وقاص|عمر بن سعد]] را میتوان نام برد. | ||
از [[امام باقر(علیه السلام)]] روایت شده که فرمود: «او را دشنام ندهید، او قاتلین کشته های ما را کشته، انتقام ما را گرفته، یتیمان ما را شوهر داده و در وقت عسرت به ما کمک مالی کرده است.» | از [[امام محمد باقر|امام باقر(علیه السلام)]] روایت شده که فرمود: «او را دشنام ندهید، او قاتلین کشته های ما را کشته، انتقام ما را گرفته، یتیمان ما را شوهر داده و در وقت عسرت به ما کمک مالی کرده است.» | ||
بعد از این وقایع، مختار سپاهی را به سمت [[مدینه]] فرستاد تا مدینه را از تسلط عبدالله بن زبیر، خارج ساخته و به این ترتیب زمینه را برای حاکمیت شیعی بر [[حجاز]] آماده کند. اما این سپاه از سپاه عبدالله بن زبیر، شکست خورد. | بعد از این وقایع، مختار سپاهی را به سمت [[مدینه]] فرستاد تا مدینه را از تسلط عبدالله بن زبیر، خارج ساخته و به این ترتیب زمینه را برای حاکمیت شیعی بر [[حجاز]] آماده کند. اما این سپاه از سپاه عبدالله بن زبیر، شکست خورد. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
== واکنش امام سجاد به قیام مختار == | == واکنش امام سجاد به قیام مختار == | ||
مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رهبر نهضت توّابین)، شیعیان را آماده نبرد ساخت. او میدانست؛ اگر بخواهد حرکتش به نتیجه برسد، باید یکی از اعضای خاندان [[پیامبر]] آن را رهبری کند یا دستکم جنبش به نام او آغاز شود؛ چه کسی برای این کار مناسب است؟ امام سجاد (علیه السلام) و اگر او نپذیرد؟ محمد فرزند [[علی بن ابیطالب(علیه السلام)]] عموی امام سجاد(علیه السلام). | مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رهبر نهضت توّابین)، شیعیان را آماده نبرد ساخت. او میدانست؛ اگر بخواهد حرکتش به نتیجه برسد، باید یکی از اعضای خاندان [[پیامبر]] آن را رهبری کند یا دستکم جنبش به نام او آغاز شود؛ چه کسی برای این کار مناسب است؟ امام سجاد (علیه السلام) و اگر او نپذیرد؟ محمد فرزند [[علی بن ابی طالب|علی بن ابیطالب(علیه السلام)]] عموی [[امام سجاد|امام سجاد(علیه السلام)]]. | ||
مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد (علیه السلام) که بیوفائی عراقیان و رنگپذیری آنان را دیده بود و میدانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «[[دین]] را تا آنجا میخواهند که زندگانی خود را بدان سروسامان دهند و هنگام آزمایش پای پس مینهند»، به مختار پاسخ مساعد نداد؛ اما تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط میشد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبیدالله بن زیاد و | مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد (علیه السلام) که بیوفائی عراقیان و رنگپذیری آنان را دیده بود و میدانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «[[دین]] را تا آنجا میخواهند که زندگانی خود را بدان سروسامان دهند و هنگام آزمایش پای پس مینهند»، به مختار پاسخ مساعد نداد؛ اما تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط میشد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به [[سجده]] رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائی است که انتقام ما را از دشمنانمان گرفت. خدا به مختار جزای خیر عطا فرماید.» | ||
[[یعقوبی]] مینویسد: «مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد [[علی بن الحسین(علیه السلام)]] به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: «بر در خانه حضرتش بنشین، همینکه دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو!»، پیک چنان کرد و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: «ای خانواده [[نبوّت]] و معدن [[رسالت]] و محل فرود فرشتگان و منزل [[وحی]]! من فرستاده مختار پسر ابوعبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آوردهام». با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان [[بنیهاشم]] برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت: «[[دوزخ]] جای او باد!». بعضی گفتهاند: «علی بن الحسین (علیه السلام) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند». | [[یعقوبی]] مینویسد: «مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد [[امام سجاد|علی بن الحسین(علیه السلام)]] به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: «بر در خانه حضرتش بنشین، همینکه دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو!»، پیک چنان کرد و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: «ای خانواده [[نبوّت]] و معدن [[رسالت]] و محل فرود فرشتگان و منزل [[وحی]]! من فرستاده مختار پسر ابوعبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آوردهام». با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان [[بنیهاشم]] برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت: «[[دوزخ]] جای او باد!». بعضی گفتهاند: «علی بن الحسین (علیه السلام) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند». | ||
با تحلیلی که [[امام چهارم]] از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمیدیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راههای دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح [[دعا]] توانستند اهداف بلند خود و معارف [[اهلبیت]] را به گوش همه برسانند؛ ازاینرو، اگرچه امام سجاد(علیه السلام) از حکومت مرکزی رضایت نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده بودند نیز موضع منفی نداشته باشند. | با تحلیلی که [[امام سجاد|امام چهارم]] از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمیدیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راههای دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح [[دعا]] توانستند اهداف بلند خود و معارف [[اهلبیت]] را به گوش همه برسانند؛ ازاینرو، اگرچه امام سجاد(علیه السلام) از حکومت مرکزی رضایت نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده بودند نیز موضع منفی نداشته باشند. | ||
همچنین باوجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد(علیه السلام) و مختار بیمورد بود؛ لذا امام(علیه السلام) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد. مختار نیز نمیتوانست امام را بهعنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در حجاز بودند و حجاز در تسلط [[آل زبیر]] بود که با امام سجاد(علیه السلام) و دیگر بنیهاشم رابطه خوبی نداشتند. | همچنین باوجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد(علیه السلام) و مختار بیمورد بود؛ لذا امام(علیه السلام) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد. مختار نیز نمیتوانست امام را بهعنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در حجاز بودند و حجاز در تسلط [[آل زبیر]] بود که با امام سجاد(علیه السلام) و دیگر بنیهاشم رابطه خوبی نداشتند. |