۸۷٬۹۰۶
ویرایش
Wikivahdat (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '== پانویس ==↵{{پانویس}}↵{{پانویس|2}}' به '== پانویس == {{پانویس}}') |
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
<big>شوّال</big> در لغت برگرفته از مصدر «شول» است؛ یعنی «شتر ماده دُمش را بالا برد»، <ref>ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 11، ص 282، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1421ق؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج 7، ص 381، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق</ref> و به معنای «بلند و مرتفع شدن» است. <ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 6، ص 285، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، ج 5، ص 1741 – 1742، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق</ref> از آنجا که هنگام نامگذاری ماههای عربی، این ماه در فصل سیر و شکار رفتن عربها قرار داشت، «شوال» نامیده شد. <ref> لغتنامه دهخدا، واژه «شوال»</ref> | <big>شوّال</big> در لغت برگرفته از مصدر «شول» است؛ یعنی «شتر ماده دُمش را بالا برد»، <ref>ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 11، ص 282، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1421ق؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج 7، ص 381، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق</ref> و به معنای «بلند و مرتفع شدن» است. <ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 6، ص 285، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، ج 5، ص 1741 – 1742، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق</ref> از آنجا که هنگام نامگذاری ماههای عربی، این ماه در فصل سیر و شکار رفتن عربها قرار داشت، «شوال» نامیده شد. <ref> لغتنامه دهخدا، واژه «شوال»</ref> | ||
البته روایتی از [[پیامبر اکرم(ص)]] ناظر به آن است که نامیده شدن این ماه به «شوال» به جهت از بین رفتن گناهان [[مؤمنان]] در این ماه است. <ref>ابن طاووس، | البته روایتی از [[پیامبر اکرم(ص)]] ناظر به آن است که نامیده شدن این ماه به «شوال» به جهت از بین رفتن گناهان [[مؤمنان]] در این ماه است. <ref>ابن طاووس، علی بن موسی، إقبال الأعمال، ج 1، ص 305، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1367ش</ref> | ||
شوّال، دهمین ماه از ماههای قمری در گاهشمار اسلامی بوده و اولین روزش عید فطر میباشد. | شوّال، دهمین ماه از ماههای قمری در گاهشمار اسلامی بوده و اولین روزش عید فطر میباشد. | ||
=سید بن طاووس این ماه را از ماههای حرام میداند= | =سید بن طاووس این ماه را از ماههای حرام میداند= | ||
[[سید ابن طاووس]] درباره این ماه میگوید: «ورود در ماه شوال مانند ورود در [[رجب]] است و... زیرا "این ماه، [[حرام]] میباشد" و باید آنرا با گفتار و کردار بزرگ بشماری مثل کسی که وارد شهر [[مکه]] تا [[مسجد اعظم]] آن میشود [و آنرا بزرگ میدارد]...». <ref>ابن طاووس، | [[سید ابن طاووس]] درباره این ماه میگوید: «ورود در ماه شوال مانند ورود در [[رجب]] است و... زیرا "این ماه، [[حرام]] میباشد" و باید آنرا با گفتار و کردار بزرگ بشماری مثل کسی که وارد شهر [[مکه]] تا [[مسجد اعظم]] آن میشود [و آنرا بزرگ میدارد]...». <ref>ابن طاووس، علی بن موسی، إقبال الأعمال، ج 1، ص 305، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1367ش</ref> | ||
از متن بالا برداشت میشود که به عقیده سید ابن طاووس، شوال از ماههای حرام است، اما این عقیدهای خلاف مشهور است و در منابعی که جستجو کردیم، فرد دیگری چنین اعتقادی را مطرح نساخته است. البته شاید مستند ایشان در حرام دانستن ماه شوال روایتی باشد که این ماه را از ماههای حرام دانسته، اما [[محرّم]] را ماهی حرام نمیداند. <ref>«حرم الله الأشهر الحرم فی کتابه "یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ" ثلاثة أشهر متوالیة و شهر مفرد للعمرة قال أبو عبدالله (ع): شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة و رجب»؛ «خداوند، همان | از متن بالا برداشت میشود که به عقیده سید ابن طاووس، شوال از ماههای حرام است، اما این عقیدهای خلاف مشهور است و در منابعی که جستجو کردیم، فرد دیگری چنین اعتقادی را مطرح نساخته است. البته شاید مستند ایشان در حرام دانستن ماه شوال روایتی باشد که این ماه را از ماههای حرام دانسته، اما [[محرّم]] را ماهی حرام نمیداند. <ref>«حرم الله الأشهر الحرم فی کتابه "یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ" ثلاثة أشهر متوالیة و شهر مفرد للعمرة قال أبو عبدالله (ع): شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة و رجب»؛ «خداوند، همان روزی که آسمانها و زمین را آفرید، چهار ماه را به خاطر زیارت این خانه حرام و غرق کرد. سه ماه را پی در پی ویژه حج ساخت که ماه شوّال و ذی قعده و ذی حجّه باشد و یک ماه تک را برای عمره مقرّر کرد که ماه رجب باشد»؛ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج 2، ص 88، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4، ص 240، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق</ref> | ||
سند این روایت سندی حسن و قابل قبول است؛ ولی از جهت محتوا خلاف مشهور و متواتر بین [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بوده <ref>مجلسی اول، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 131، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق</ref> و باید متن آنرا توجیه و تأویل برد، چنانکه برخی در صدد تأویل این روایت برآمدهاند. <ref>فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 12، ص 38، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق</ref> | سند این روایت سندی حسن و قابل قبول است؛ ولی از جهت محتوا خلاف مشهور و متواتر بین [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بوده <ref>مجلسی اول، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 131، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق</ref> و باید متن آنرا توجیه و تأویل برد، چنانکه برخی در صدد تأویل این روایت برآمدهاند. <ref>فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 12، ص 38، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق</ref> |