۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
==طریقت نقشبندی== | ==طریقت نقشبندی== | ||
فرقة نقشبنديه يكي ازين سلسله هاي صوفيه است كه توسط خواجه بهاء الدين محمد بن محمد بخاري در قرن هشتم هجري قمري تأسيس گرديده است. او در سال 718 [6] يا 728 ق در بخارا متولد گرديده و در سال 791 ق وفات يافته است. | |||
در مورد اسم نقشبند و وجه تسميه نقشبديه چند وجه ذكر شده است: | |||
1. نقشبند در بخارا اسم قريه اي است كه شيخ بهاء الدين منسوب به آن شده است. | |||
2. بعضي ها مي گويند كه ذكر خداوند متعال در اثر گفتن زياد در قلب او نقش بسته بود به اين دليل به او نقشبندي گفته اند. | |||
3. برخي گفته اند كه او مانند پدرش بافندة پارچه اي بنام كيمخا (كيمخاف) بوده و بر اين پارچه ها نقش هاي گل مي زده است بدين سبب به شاه نقشبند معروف گشته و به نقشبندي ملقب گرديده است. | |||
فرقه هاي صوفيه براي كسب اعتبار فرقه شان به نحوي سلسه اقطاب شان را (برخي از طريق ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ و برخي از غير اين طريق) به پيامبر خدا مي رسانند. فرقه نقشبديه نيز از طريق سلمان فارسي و بعد از آن از طريق ابوبكر خليفه اول،سلسله و شجره نامه اقطاب شان را به پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسانده است. | |||
آنان در ميان سلسله شان امام صادق ـ عليه السّلام ـ را به عنوان قطب پنجم قرار داده و معتقدند، بعد از آن حضرت، خرقه درويشي به بايزيد بسطامي منتقل شده و از او به قطب هاي بعدي انتقال پيدا كرده است. عجيب اين است كه اسم خود بهاء الدين نقشبند با اينكه شاگرد خواجه عبدالخاق عجدواني قطب دهم اين فرقه بوده است، در ميان سلسله اقطاب ديده نمي شود. | |||
اين فرقه در مناطق مختلف مانند ايالت هانسوي چين، تركيه، آسياي ميانه، هند، افغانستان و ايران داراي پيرو مي باشد كه معمولاً پيروان آن منسوب به اهل سنت هستند و در ميان شيعيان پيرون اندك دارد. | |||
اين فرقه افزون بر عقايد و آراء مشترك با ساير فرقه هاي صوفيه مثل وحدت وجود، حلول،سير و سلوك خانقاهي و امثال اينها عقايد اختصاصي دارد. كه اين فرقه را از فرقه هاي ديگر متمايز مي سازد كه به برخي از آنها اشاره مي شود. | |||
1. طريقت نقشبنديه بر مبناي زندگي دسته جمعي در خانقاه ها گذارده شده و گوشه گيري و زهد را منكر است و ذكر خفي را معمول مي دارد. | |||
2. خرقه درويشي اين فرقه به رنگ زرد و خاكستري مي باشد كه از امتياز ظاهري درويشان اين سلسله به شمار مي آيد. | |||
3. اساس عقايد فرقه نقشبنديه بر هشت اصل قرار دارد كه عبارت اند از: هشدار دم ـ نظر بر قدم ـ سفر در وطن ـ خلوت در انجمن ـ ياد كرد ـ بازگشت ـ نگاهداشت ـ يادداشت يا خود داشت. | |||
4. پيرو مكتب نقشبنديه بايد سه مقام را رعايت كند كه عبارت اند از: | |||
الف: مقام ملاحظه اعداد. | |||
ب: مقام ملاحظة دقت. | |||
ج: مقام ملاحظة دل. | |||
بنابراين فرقه نقشبنديه هيچ تفاتي با فرقه ها و سلسله هاي ديگر صوفيه مثل قادريه، گناباديه، ذهبيه، و ... در اركان و عقايد و ... ندارد و همگي به سهم خودشان مايه اختلاف در انحراف خصوصاً در ميان جوانان مسلمان شده و دشمنان دين از آن به نفع خود بهره برداري نموده اند. چنانچه در عصر حاضر اغلب مراكز اصلي و اقطاب اين طريقت ها در كشورهاي غربي مثل آمريكا، انگلستان و برخي از كشورهاي اروپايي مي باشند.<ref>https://www.andisheqom.com/fa/question/view/867</ref> | |||
پس از سال 1970م طریقت نقشبندی در میان اهل سنت ترکیه گسترش بسیار یافته است. اینان امروزه اگرچه نه به اندازة طریقت نور، اما به نوبه خود فعالاند. مثبتترین کاری که نقشبندیها؛ به ویژه یک گروه آنان به نام «اشیکلار» انجام دادهاند، خنثا کردن تبلیغات و نفوذ وهابیت در کشور است. مریدهای این طریقت، خانه به خانه گشتند و کتابی به نام سعادت ابدیه را در میان مردم پخش کردند که محتوای آن نقدهایی بر عقاید وهابیت بود. امروزه کمپانی اخلاص و شبکه تلویزیونی TGRT در دست آنان است19 که میتوان گفت این رسانة تلویزیونی بزرگترین دشمن افکار شیعه اثناعشری است. | پس از سال 1970م طریقت نقشبندی در میان اهل سنت ترکیه گسترش بسیار یافته است. اینان امروزه اگرچه نه به اندازة طریقت نور، اما به نوبه خود فعالاند. مثبتترین کاری که نقشبندیها؛ به ویژه یک گروه آنان به نام «اشیکلار» انجام دادهاند، خنثا کردن تبلیغات و نفوذ وهابیت در کشور است. مریدهای این طریقت، خانه به خانه گشتند و کتابی به نام سعادت ابدیه را در میان مردم پخش کردند که محتوای آن نقدهایی بر عقاید وهابیت بود. امروزه کمپانی اخلاص و شبکه تلویزیونی TGRT در دست آنان است19 که میتوان گفت این رسانة تلویزیونی بزرگترین دشمن افکار شیعه اثناعشری است. | ||
بنای طریقت نقشبندی بر یازده عبارت است . این یازده عبارت فارسی که به همین هیأت و صورت در متون عربی و ترکی نیز به کار رفته است ، عبارت است از : | |||
هوش در دم ، نظر بر قدم ، سفر در وطن ، خلوت در انجمن ، یاد کرد ، بازگشت ، نگاهداشت ، یادداشت ، وقوف عددی ، وقوف زمانی و وقوف قلبی. و اینک با استفاده از آثار نقشبندیه و اقوال مشایخ این طریقه مختصرا به شرح آن کلمات می پردازیم : | |||
1ـ هوش در دم : | |||
هوش دردم آن است که ( هر نفسی که از درون برآید باید که از سر حضور و آگاهی باشد و غفلت به آن راه نیابد ). | |||
حضرت خواجه بهاءالدین فرموده اند که :( بنای کار سالک را بر ساعت کرده اند تا دریابنده ی نفس شود که به حضور می گذرد یا به بر رفت ). ونیز (بنای کار در این راه بر نفس می باید کرد. چنانکه اشتغال به وظیفه اهم زمان حال از تذکر ماضی و تفکر در مستقبل مشغول گرداند و نفس را نگذارد که ضایع گردد و در خرق و دخول نفس و حفظ مابین النفسین سعی نماید که به غفلت فرو نرود و برنیاید). | |||
مولانا سعدالدین کاشغری گفته است:( هوش در دم یعنی انتقال از نفسی به نفسی می یابد که از سر غفلت نباشد و از سر حضور باشد. وهر نفسی که می زند از حق سبحانه خالی و غافل نبود ). | |||
علاءالدین آبیزی (متوفی 892) ـ از اصحاب سعدالدین کاشغری و مولانا عبدالرحمان جامی ـ گوید: ( در طریقه ی خواجگان قدس الله تعالی ارواحهم ، هوش در دماصل اعظم است اگر دمی به غفلت گذرد آن را گناه بزرگ دانند تا حدی که بعضی کفر شمرند شعر شیخ عطار قدس سره تأیید این قول می کند که می فرماید : | |||
هر آن کو غافل از حق یک زمان است در آن دم کافر است اما نهان است | |||
اگر آن غافلی پیوسته بودی در اسلام بر وی بسته بودی | |||
2ـ نظر بر قدم : | |||
نظر بر قدم آن است که ( سالک را در رفتن و آمدن درشهر و صحرا و همه جا نظر او بر پشت پای او باشد تا نظر او پراکنده نشود و به جایی که نمی باید نیفتد ). زیرا که مبتدی چون نظرش به نقوش و الوان اطراف خود افتد حالش از خود می گردد و تباه می شود و از رسیدن به مقصود باز می ماند . چه سالک مبتدی توانایی حفظ قلب را ندارد و چون نظرش بر مبصرات افتد دلش از جمعیت بیرون می شود و خاطرش را پراکندگی می رباید. | |||
و به گفته ی فخر الدین کاشفی : (می شاید که نظر بر قدم اشارت به سرعت سیر سالک بود در قطع مسافات هستی و طی عقبات خود پرستی ؛ یعنی نظرش به هر جا که منتهی شود فی الحال قدم بر آن نهد و آن که ابومحمد رویم قدس سره گفته است که : (ادب المسافران لا یجاوز همة قدمه) اشارت به این معنی است). | |||
عبدالرحمان جامی نیز در منقبت بهاءالدین نقشبند به دو اصطلاح هوش در دم و نظر بر قدم چنین اشاره کرده است : | |||
کم زده بی همدمی هوش دم در نگذشته نظرش از قدم | |||
بسکه ز خود کرده به سرعت سفر باز نمانده قدمش از نظر | |||
3- سفر در وطن : | |||
( سفر در وطن آن است که سالک در طبیعت بشری سفر کند . یعنی از صفات بشری به صفات ملکی و از صفات ذمیمه به صفات حمیده انتقال فرماید). | |||
شیخ احمد سرهندی گوید : این کلمه مبارکه (سفر در وطن) عبارت است از سیر انفسی و منشأ حصول اندراج نهایت در ابدیت است که از خصایص طریقه ی علیه ی نقشبندیه است و این سیر اگر چه در دیگر طرق نیز هست ، ولیکن آنان را جز در نهایت و بعد از سیر آفاقی حاصل نشود و اما سالک این راه آغازش از این سیر است و در ضمن آن سیر آفاقی را نیز طی کند. | |||
سعدالدین کاشغری در باره ی سفر در وطن گوید : ( شخص خبیث به هر جای که انتقال کند خباثت از وی زایل نمی شود تا انتقال نکند از صفات خبیثه و پوشیده نباشد که احوال مشایخ طریقت (قدس) در اختیار سفر و اقامت مختلف افتاده است . بعضی از ایشان در بدایت سفر نند و در نهایت مقیم شوند و بعضی در بدایت و نهایت سفر کنند و بعضی در بدایت مقیم شوند و در نهایت سفر کنند و بعضی در بدایت و نهایت مقیم باشند و سفر نکنند و هر طایفه را از این چهار فرقه در سفر و اقامت نیتی صادق و غرضی صحیح است... اما در طریقه خواجگان (قدس) در سفر و اقامت آن است که در بدایت حال چندان سفر کنند که خود را به ملازمت عزیزی رسانند پس در خدمت وی مقیم شوند و اگر هم در دیار خود کسی از این طایفه یابند ترک سفر کرده به ملازمت وی شتابند و سعی جمیل در تحصیل ملکه آگاهی به تقدیم رسانند). | |||
ناصرالدین عبیدالله احرار گفته است : ( در سفر مبتدی را جز پریشانی دل هیچ حاصل نیست ... سفر وقتی مبارک است که صفت تمکین حاصل شده باشد ... مبتدی را سفر مناسب نیست. وی را در گوشه ای می باید نشست و صفت تمکین حاصل کرد.کسی را که بدین بدین طریقه مشغول است هم در شهر و ولایت خود بودن اولی است زیرا که تشنیع و ملامت خویشان و آشنایان و ناموس از مردمان وی را مانع آید از آنکه خلاف شریعت کاری کند و مرتکب نامرضی شود.و برخی مشایخ بر خلاف این رفته اند و گفته اند که مبتدی سفر می باید کرد تا به سبب مهاجرت و مفارقت اخوان از بعضی عادات رسمی و مألوفات طبیعی خلاص شود و به واسطه ریاضات و مجاهدات که از لوازم سفر است وی را فی الجمله تصفیه و تزکیه حاصل گردد...) | |||
۴- خلوت در انجمن | |||
خلوت بر دو نوع است : یکی خلوت ظاهری که سالک دور از مردم در زاویه ای خلوت به تنها می نشیند تا او را اطلاع بر عالم ملکوت حاصل شود. زیرا حواس ظاهره از کار بازداشته شود و حواس باطنه به مطالعه ی آیات ملکوت می پردازد. نوع دوم خلوت باطنی است . یعنی آنکه باطن سالک در مشاهده ی اسرار حق باشد و خود به ظاهر با خلق باشد . و خلوت در انجمن با خلوت در جلوت ، همین نوع دوم از خلوت است. | |||
خواجه اولیا کبیر _از خلفای عبدالخالق غجدوانی_ در شرح خلوت در انجمن گفته است : خلوت در انجمن آن است که اشتغال و استغراق و ذکر به مرتبه ای رسد که اگر به بازار در آید ، هیچ سخن و آواز نشنوند به سبب استیلاء ذکر بر حقیقت دل. | |||
این سخن معروف از خواجه عبدالخالق غجدوانی است که : در شیخی را دربند و در یاری را گشای ، در خلوت را دربند و در صحبت را گشای. | |||
و خواجه بهاءالدین گفته است : طریقت ما صحبت است . در خلوت شهرت است و در شهرت آفت. خیریت در جمعیت است و جمعیت در صحبت به شرط نفی بودن در یکدیگر. | |||
به هنگامی که بهاءالدین نقشبند در راه سفر حج به هرات رسید و امیر معزالدین حسین ، مجلسی برای او ترتیب داد در آن مجلس امیر از خواجه پرسید : چون حضرت شما را ذکر جهر و خلوت و سماع نیست ، طریقه ی شما چیست ؟ فرمودند : سخن خانواده ی عبدالخالق غجدوانی قدس سره است که خلوت در انجمن. | |||
پرسیدند : خلوت در انجمن چه باشد؟ فرمودند : به ظاهر با خلق بودن و به باطن با حق بودن. ملک تعجب کرد و گفت : این معنی میسر شود ؟ خواجه قدس سره فرمودند : حق تبارک و تعالی می فرماید : رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله. | |||
مجدد الف ثانی (احمد سرهندی) گوید : خلوت در انجمن متفرع از سفر در وطن است چه اگر سفر در وطن میسر شد ، خلوت در جلوت نیز راست آید . و سالک در تفرقه ی جلوت ، در وطن خلوت سفر می کند و تفرقه ی آفاق را در حجره ی انفس راهی نیست. | |||
5- یاد کرد : | |||
یاد کرد به معنی ذکر لسانی یا قلبی است . و ذکر در طرایق مختلف تصوف مهمترین اعمال است و غرض از آن حصول ملکه ی جمعیت است. | |||
ذکر بر دو نوع است : لسانی و قلبی . ذکر لسانی به لفظ است و مرکب از اصوات و حروف است و ذاکر فقط در برخی اوقات می تواند بدان بپردازد. ولی ذکر قلبی به ملاحظه ی مسمای لفظ است . مجرد از حرف و صوت و در همه وقت می تواند تحقق یابد. | |||
در بعضی طرایق صوفیه ذکر جهر رسم است و در بعض دیگر ذکر قلبی. در طریقه ی نقشبندی ذکر جهر نیست . ذکر ، ذکر قلبی است و نقشبندیان در اثبات افضلیت ذکر قلبی ادله ی چندیاز کتاب و سنت آوزده اند. | |||
در طریقه خواجگان از زمان عبدالخاق غجدوانی ذکر خفیه رسم شد ولی پس از پس از عبدالخالق از عهد خواجه محمود انجیری فغنوی ذکر جهر نیز شایع گشت و صوفیان نقشبندی تا زمان خواجه بهاءالدین ذکر جهر هم می گفتند. بهاءالدین این روش را نسخ کرد و ذکر را ذکر خفیه دانست و تا به امروز نقشبندیان همچنان معتقد به ذکر قلبی اند و ذکر جهر را منکرند. | |||
ذکر قلبی در نزد نقشبندیان دو گونه است. ذکر به اسم ذات و ذکر به نفی و اثبات . اسم به ذات همان اسم جلاله ی "الله" است . نفی و اثبات عبارت " لا اله الا الله" است. | |||
سعدالدین کاشغری گوید: «طریق تعلیم ذکر آن است که اول شیخ به دل بگوید :لا اله الا الله ، محمد رسول الله مرید دل خود را حاضر کند و در مقابله دل شیخ بدارد و چشم فراز کند و دهان را استوار دارد و زبان را بر کام چسباند و دندان را بر هم نهد و نفس را بگیرد و با تعظیم و قوت تمام در ذکر شروع کند بر موافقت شیخ و به دل گوید نه به زبان و در حبس نفس صبر کند در یک نفس سه به بار گوید چنانکه اثر حلاوت ذکر به دل رسد». | |||
6- بازگشت: | |||
یعنی اینکه سالک پس از هر ذکر این عبارت را بر زبان آورد یا بر دل گذراند که «خداوندا مقصود من تویی و رضای تو خواسته ی من» و به عربی : «الهی انت مقصودی و رضاک مطلوبی» | |||
و این کلمه برای نفی کردن هر خاطر نیک و بد است از درون سالک تا آنکه ذکرش از شائبه غیر خالص ماند و دلش از ما سوی فارغ شود ، و بجز او به چیزی و به کسی نیندیشد . | |||
اگر سالک ذکر لسانی گوید ، باید این کلمه را نیزبه زبان گوید و اگر ذکر قلبی می گوید باید این کلمه بر دل گذراند و به زبان دل گوید. | |||
و گفته اند که بازگشت کنایه است از رجوع ذاکربه سوی خداوند به هنگام ذکر برای اظهار عجز و تقصیر. زیرا توفیق ذکر و حضور در آن و کشف اسرار ذکر همه به یاری حق است. | |||
7- نگاهداشت: | |||
تعاریفی که از در آثار نقشبندیه دیده می شود برخی مطلق است و و نگاهداشت را فقط حفظ قلب از دخول خواطر دانسته اند.چنانکه سعدالدین کاشغری گفته است که : سالک « باید که یک ساعت و دو ساعت و زیاده از دو ساعت آن مقدار که میسر شود خاطر خود را نگاه دارد که غیری به خاطر وی نگذرد ». | |||
ولی برخی دیگر نگاهداشت را مقید به وقت اشتغال به ذکر دانسته اند و گفته اند : « نگاهداشت عبارت از مراقبه خواطر است چنانکه در یک دم چند بار کلمه ی طیبه را می گوید که خاطر به غیر او نرود ». | |||
حضور و جمعیت و حفظ قلب از دخول خواطر از اهم اموری است که همواره صوفیان بدان توجه داشته اند و یکی از ارکان تصوف است و در آثار عرفانی اقوال بسیاری از مشایخ را در این باب می توان یافت. | |||
خواجه عبیدالله احرار می گوید : معنی حفظ خاطر آن نیست که اصلا سالک را خاطری به دل نیاید بلکه مراد آن است که خاطر ، حضور را مانع و مزاحم نباشد. آن سان که خسی بر آبی جاری افتاده است و آب را از جریان باز نمی دارد. و نیز علاءالدین غجدوانی (از اصحاب و خلفای بهاءالدین نقشبند) گفته است که : چنان نیست که هرگز خاطری بر دل نگذرد بلکه گاه می آید و گاه نمی آید. و مؤید این سخن کلام علاءالدین عطار است که می گوید : انتفاء خواطر متعسر بل متعذر است و من بیست سال قلبم را از خواطر حفظ کردم ولی سپس خواطر بدان در آمد اما قراری نیافت. | |||
8- یادداشت: | |||
یادداشت عبارت است از دوام آگاهی به حق بر سبیل ذوق و به عبارت دیگر مشاهده را که استیلای شهود حق است بر دل به توسط حب ذاتی کنایه از حصول یادداشت دانسته اند. | |||
عبیدالله احرار درباره ی یادداشت چند تعریف دارد ، می گوید: | |||
( یادداشت عبارت از دوام آگاهی است به جناب حق سبحانه» و « یادداشت عبارت از استیلای شهود حق سبحانه است به توسط حب ذاتی » و نیز « یادداشت عبارت از حضور بی غیبت است ). | |||
در تشریف دیگر جامی که عبیدالله احرار در شرح چهار اصل طریقه ی نقشبندی گفته است ، یادداشت را رسوخ بازگشت و نگاهداشت دانسته است: « یادکرد عبارت از تکلف است در ذکر و بازگشت عبارت از رجوع است به حق سبحانه بر آن وجه که هر بار که کلمه ی طیبه را گوید از عقب آن به دل اندیشید که خداوندا مقصود من تویی و نگاهداشت عبارت از محافظت این رجوع است بی گفت زبان و یادداشت عبارت از رسوخ است در نگاهداشت. | |||
9-وقوف زمانی: | |||
یعنی آنکه سالک همه وقت بر احوال خود وقوف و آگاهی داشته باشد. | |||
بهاءالدین نقشبند در شرح این کلمه گفته است : ( وقوف زمانی که کارگزارنده رونده ی راه است آن است که بنده واقف احوال خود باشد که هر زمانی صفت و حال او چیست موجب شکر است یا موجب عذر ؟».ونیز گفته است : « بنای کار سالک را در وقوف زمانی بر ساعت نهاده اند که دریابنده ی نفس شود که بر حضور می گذرد یا به بر رفت ) . | |||
مولانا یعقوب چرخی گوید: ( حضرت خواجه ی بزرگ (خواجه بهاءالدین) قدس الله تعالی سره مرا در حال قبض به استغفار امر فرمودند و در حال بسط به شکر .وفرمودند که رعایت ایندو حال وقوف زمانی است ) . | |||
وقوف زمانی در طریقه ی نقشبندیه معادل است با محاسبه نزد صوفیان دیگر . | |||
10-وقوف عددی : | |||
وقوف عددی عبارت است از رعایت عدد فرد در ذکر . یعنی ذاکر در یک نفس سه یا پنج یا هفت یا بیست و یک بار ذکر گوید . | |||
به گفته ی بهاءالدین نقشبند : ( رعایت عدد در ذکر قلبی برای جمع خواطر متفرقه است ". و نیز همو گفته است :" وقوف عددی اول مرتبه علم لدنی است). | |||
علاءالدین عطار می گوید : ( در ذکر بسیار گفتن شرط نیست باید که هر چه گوید از سر وقوف و حضور باشد تا فایده بر آن مرتبت شود ). | |||
( و در ذکر قلبی چون عدد از بیست و یک بگذرد و اثر ظاهر نشود دلیل باشد بر بی حاصلی آن عمل . و اثر آن ذکر آن بود که :در زمان نفی، وجود بشریت منفی شود و در زمان اثبات، اثری از آثار تصرفات جذبات الوهیت مطالعه افتد) . | |||
11-وقوف قلبی : | |||
وقوف قلبی را بر دو معنی گرفته اند. یکی آنکه دل ذاکر در عین ذکر واقف و آگاه باشدبه حق سبحانه. و در این معنی عبیدالله احرار گفته است: ( وقوف قلبی عبارت است از آگاهی و حاضر بودن دل است به جناب حق سبحانه بر آن وجه که دل را هیچ بایستی غیر از حق سبحانه نباشد".باز همو گوید : (در حین ذکر ارتباط و آگاهی به مذکور شرط است و این آگاهی را شهود و وصول و وجود و وقوف قلبی گویند) . | |||
معنی دیگر آن است که ذاکر از دل خود واقف باشد. یعنی ( دراثنای ذکر متوجه به این قطعه لحم صنوبری الشکل شود که او را به مجاز دل می گویند ...و او را مشغول و گویا به ذکر گرداند و مگذارد که از ذکر و مفهوم ذکر غافل و ذاهل گردد. | |||
خواجه بهاءالدین نشبند در ذکر بازداشتن نفس (حبس نفس) را لازم نمی شمردند ،اگر چه آن را مفید می دانستند. ولی وقوف قلبی را (به هر دو معنی که گفته شد) لازم می دانسته اند. ( رعایت وقوف قلبی را مهمتر می داشتند و لازم می شمردند .زیرا که خلاصه ی آنچه مقصود است از ذکر وقوف قلبی است ) . | |||
(( منبع : انیس الطالبین و عده السالکین به تصحیح و مقدمه دکتر خلیل ابراهیم ضاری اوغلی برگرفته از وبلاگ نقشبندیه کمالیه ))<ref>http://081390.blogfa.com/post/203</ref> | |||
طریقت نقشبندی شاخه های متعددی دارد از جمله: | طریقت نقشبندی شاخه های متعددی دارد از جمله: |
ویرایش