۸۷٬۷۷۵
ویرایش
Wikivahdat (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '== پانویس == ↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:') |
جز (جایگزینی متن - 'برجسته ترین' به 'برجستهترین') |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
== تاریخچه و عقاید == | == تاریخچه و عقاید == | ||
کلام معتزلی در نیمه نخست قرن دوم هجری قمری توسط [[واصل بن عطا]] و [[عمرو بن عبید]] بر پایه سنتهای فکری [[بصره]] شکل گرفت و در دو نسل بعد بود که با وارد شدن نگرش فلسفی در آن، موجب تحولاتی در آن شد. با توجه به مرکزیت [[بغداد]] در [[نهضت ترجمه]] و آشنایی با گفتمان فلسفی، چنین مینماید که محیط بغداد زمینه مساعدی برای فلسفی شدن کلام معتزلی داشت. نه در نسل واصل بن عطا و نه در دوره شاگردان او، به نظر نمیرسد که بتوان در بغداد حضور معتزلیان را دریافت، اما در نسل سوم، با اقامت کسانی از متکلمان این نسل چون [[بشر بن معتمر]] و [[معمر بن عباد سُلمی]] در بغداد و حضور گسیخته کسانی چون [[ابوالهذیل علاف]] و [[ابراهیم نظام]]، پیوند مستحکمی میان محیط بغداد و تعالیم معتزله برقرار شد. | کلام معتزلی در نیمه نخست قرن دوم هجری قمری توسط [[واصل بن عطا]] و [[عمرو بن عبید]] بر پایه سنتهای فکری [[بصره]] شکل گرفت و در دو نسل بعد بود که با وارد شدن نگرش فلسفی در آن، موجب تحولاتی در آن شد. با توجه به مرکزیت [[بغداد]] در [[نهضت ترجمه]] و آشنایی با گفتمان فلسفی، چنین مینماید که محیط بغداد زمینه مساعدی برای فلسفی شدن کلام معتزلی داشت. نه در نسل واصل بن عطا و نه در دوره شاگردان او، به نظر نمیرسد که بتوان در بغداد حضور معتزلیان را دریافت، اما در نسل سوم، با اقامت کسانی از متکلمان این نسل چون [[بشر بن معتمر]] و [[معمر بن عباد سُلمی]] در بغداد و حضور گسیخته کسانی چون [[ابوالهذیل علاف]] و [[ابراهیم نظام]]، پیوند مستحکمی میان محیط بغداد و تعالیم معتزله برقرار شد. | ||
در میان عالمان معتزلی حاضر در بغداد، بشر بن معتمر از ویژگی خاصی برخوردار است و تنها اوست که به عنوان بنیانگذار مکتب بغداد از معتزله شناخته میشود. شاید این نکته در خور توجه باشد که خاستگاه بشر بن معتمر بر خلاف سه تن دیگر نه از بصره، که از [[کوفه]] بود. و این خاستگاه با درنظر داشتن نزدیکی افکار وی به [[شیعه]] درخور ژرف اندیشی است. در واقع تقسیم معتزله به دو [[مکتب بصره]] و [[مکتب بغداد]] از نسل بشر بن معتمر آغاز شد، اما برخلاف انتظار، پیشگامان فلسفی کردن کلام معتزلی، متکلمانی حاضر در بغداد چون ابوالهذیل، نظام و معمر بودند که تعلقی به مکتب بغداد نداشتند و بشربن معتمر به عنوان رییس مکتب بغداد، کمتر از آنان در این مسیر گام برداشت. | در میان عالمان معتزلی حاضر در بغداد، بشر بن معتمر از ویژگی خاصی برخوردار است و تنها اوست که به عنوان بنیانگذار مکتب بغداد از معتزله شناخته میشود. شاید این نکته در خور توجه باشد که خاستگاه بشر بن معتمر بر خلاف سه تن دیگر نه از بصره، که از [[کوفه]] بود. و این خاستگاه با درنظر داشتن نزدیکی افکار وی به [[شیعه]] درخور ژرف اندیشی است. در واقع تقسیم معتزله به دو [[مکتب بصره]] و [[مکتب بغداد]] از نسل بشر بن معتمر آغاز شد، اما برخلاف انتظار، پیشگامان فلسفی کردن کلام معتزلی، متکلمانی حاضر در بغداد چون ابوالهذیل، نظام و معمر بودند که تعلقی به مکتب بغداد نداشتند و بشربن معتمر به عنوان رییس مکتب بغداد، کمتر از آنان در این مسیر گام برداشت. برجستهترین ویژگی او که گفته میشد متأثر از دیدگاههای طبیعیان بوده، طرح نظریه تولد درباره رنگ، طعم، رایحه و به طور کلی ادراکات حسی است. احمد بن ابی دؤاد معتزلی، وزیر [[مأمون]] و هدایت کننده [[جریان محنه]]، از وابستگان حلقه بغدادی معتزله بود و صحنه رخداد محنه نیز، بغداد پای تخت عباسیان بود. نیمه نخست قرن سوم هجری قمری، دورهای مهم در تاریخ مکتب بغدادی معتزله است که در آن، اهمیت دو مکتب بغداد و بصره روی به تعادل گذاشت. در این دوره، ابوموسی مردار که کلام را از بشر بن معتمر آموخته بود، موجب رونق اعتزال در بغداد گشت، وی آثار متعددی در ردّ بر متکلمان مخالف و نیز پیروان دیگر ادیان تألیف کرد و در اثری مستقل، به تبیین اختلافات خود با متکلمان مکتب بصره پرداخت. از دیگر رجال مهم مکتب بغداد در این دوره، باید [[ابوجعفر اسکافی]] را یاد کرد که در آثار خود افزون بر پرداختن به مباحث گوناگون کلامی، به مبحث امامت توجهی خاص مبذول داشته، و در اثری مستقل به اثبات تفضیل [[امام علی علیهالسلام]] پرداخته است. و کتابی نیز در رد العثمانیة [[جاحظ]] تألیف کرد. | ||
<br> | <br> | ||
تعالیم بشر بن معتمر و ابوموسی توسط بزرگانی چون [[جعفر بن حرب]]، جعفر بن مبشر و ابومجالد بغدادی به [[ابوالحسین عبدالرحیم خیاط]] ـ حلقهای مهم در اتصال پسینیان بغداد به پیشینیان ـ انتقال یافت. در نیمه دوم قرن سوم هجری قمری، ابوالحسین عبدالرحیم خیاط در کتابی با عنوان الانتصار و الرد [[علی ابن الراوندی]] الملحد به شبهات وارد بر مکتب پاسخ داد و در نظریات او قول به اثبات شیئیت برای معدوم بیشتر مورد توجه ناقدان قرار گرفت. شاگرد او[[ابوالقاسم بلخی]]، در برخی مسائل از عبدالرحیم خیاط فاصله گرفت که از آن میان به خصوص، صورت بندی سلبی از صفات الهی اراده در خور یادآوری است. در دوره تاریخی یادشده، مکتب بغدادی معتزله راه به سرزمینهای دور گشود و کسانی چون حارث وراق خراسانی، ابوالقاسم بلخی، ابوالحسن بردعی و ابومسلم اصفهانی را از خراسان و آذربایجان و اصفهان به خود جذب کرد. | تعالیم بشر بن معتمر و ابوموسی توسط بزرگانی چون [[جعفر بن حرب]]، جعفر بن مبشر و ابومجالد بغدادی به [[ابوالحسین عبدالرحیم خیاط]] ـ حلقهای مهم در اتصال پسینیان بغداد به پیشینیان ـ انتقال یافت. در نیمه دوم قرن سوم هجری قمری، ابوالحسین عبدالرحیم خیاط در کتابی با عنوان الانتصار و الرد [[علی ابن الراوندی]] الملحد به شبهات وارد بر مکتب پاسخ داد و در نظریات او قول به اثبات شیئیت برای معدوم بیشتر مورد توجه ناقدان قرار گرفت. شاگرد او[[ابوالقاسم بلخی]]، در برخی مسائل از عبدالرحیم خیاط فاصله گرفت که از آن میان به خصوص، صورت بندی سلبی از صفات الهی اراده در خور یادآوری است. در دوره تاریخی یادشده، مکتب بغدادی معتزله راه به سرزمینهای دور گشود و کسانی چون حارث وراق خراسانی، ابوالقاسم بلخی، ابوالحسن بردعی و ابومسلم اصفهانی را از خراسان و آذربایجان و اصفهان به خود جذب کرد. |