پرش به محتوا

سادات حسنی آشنایی با سر سلسله‌های خاندان عبدالله بن حسن مثنی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ترین' به '‌ترین'
جز (جایگزینی متن - 'مشهور ترین' به 'مشهور‌ترین')
جز (جایگزینی متن - ' ترین' به '‌ترین')
خط ۲۲: خط ۲۲:
پس از وفات حسن مثنی، فاطمه یک سال بر مزار او سوگواری کرد و پس از مدتی به رغم تعهدی که به شوهرش داده بود، به اصرار مادرش، با عبدالله بن عمرو بن عثمان، نواده خلیفه سوم ازدواج کرد. حاصل‌این ازدواج، سه فرزند به نام‌های محمد دیباج، قاسم و رقیه بود. شاید به همین دلیل بود که عبدالله بن حسن می‌گفت در آغاز از عبدالله بن عمرو بیزار بوده است. <ref>أنساب‏الأشراف، ج‏5، ص:؛606 کامل، ج‏5، ص:231؛ مقاتل‏الطالبیین، ص:183</ref> ابن صوفی دلیل مخالفت حسن مثنی با ازدواج فاطمه همسرش با عبدالله عمرو بن عثمان را دشمنی خانوادگی بیان می‌کند و ضمن اشاره به اختلافی که در سبب این ازدواج پس از وفات حسن مثنی وجود دارد آن را مورد اجماع می داند و از فاطمه کلامی پر معنا را دراین مورد نقل می‌کند که گفته: (ما کنت بذیا و لا الحسن‏ نبیا)من زنی سلیطه و پر جرات نبودم و حسن هم پیامبر نبود. <ref>المجدی، ابن الصوفی، ص:281</ref>  
پس از وفات حسن مثنی، فاطمه یک سال بر مزار او سوگواری کرد و پس از مدتی به رغم تعهدی که به شوهرش داده بود، به اصرار مادرش، با عبدالله بن عمرو بن عثمان، نواده خلیفه سوم ازدواج کرد. حاصل‌این ازدواج، سه فرزند به نام‌های محمد دیباج، قاسم و رقیه بود. شاید به همین دلیل بود که عبدالله بن حسن می‌گفت در آغاز از عبدالله بن عمرو بیزار بوده است. <ref>أنساب‏الأشراف، ج‏5، ص:؛606 کامل، ج‏5، ص:231؛ مقاتل‏الطالبیین، ص:183</ref> ابن صوفی دلیل مخالفت حسن مثنی با ازدواج فاطمه همسرش با عبدالله عمرو بن عثمان را دشمنی خانوادگی بیان می‌کند و ضمن اشاره به اختلافی که در سبب این ازدواج پس از وفات حسن مثنی وجود دارد آن را مورد اجماع می داند و از فاطمه کلامی پر معنا را دراین مورد نقل می‌کند که گفته: (ما کنت بذیا و لا الحسن‏ نبیا)من زنی سلیطه و پر جرات نبودم و حسن هم پیامبر نبود. <ref>المجدی، ابن الصوفی، ص:281</ref>  
در پی در گذشت عبداللّه بن عمرو بن عثمان، عبدالرحمان بن ضحاک فهری والی مدینه(حک: 101_104ه. ق.) از فاطمه خواستگاری و حتی تهدید کرد که اگر تن به ازدواج با او ندهد، پسرش عبدالله بن حسن را به تهمت شرب خمر تازیانه خواهد زد. اما دختر امام حسین(ع) دست رد به سینه او زد و به او پاسخ منفی داد. پس از آن دختر امام حسین(ع) فاطمه برای شکایت از حاکم مدینه نزد یزید بن عبدالملک بن مروان(حک: 101_105ق) رفت که نتیجه آن منجر به عزل عبدالرحمن بن ضحاک از امارت مدینه شد. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص 197_198؛ تاریخ طبری،؛ ج7، ص 13.</ref>  
در پی در گذشت عبداللّه بن عمرو بن عثمان، عبدالرحمان بن ضحاک فهری والی مدینه(حک: 101_104ه. ق.) از فاطمه خواستگاری و حتی تهدید کرد که اگر تن به ازدواج با او ندهد، پسرش عبدالله بن حسن را به تهمت شرب خمر تازیانه خواهد زد. اما دختر امام حسین(ع) دست رد به سینه او زد و به او پاسخ منفی داد. پس از آن دختر امام حسین(ع) فاطمه برای شکایت از حاکم مدینه نزد یزید بن عبدالملک بن مروان(حک: 101_105ق) رفت که نتیجه آن منجر به عزل عبدالرحمن بن ضحاک از امارت مدینه شد. <ref>انساب الاشراف، ج2، ص 197_198؛ تاریخ طبری،؛ ج7، ص 13.</ref>  
گزارشی از ملاقات او با هشام بن عبدالملک (خلافت105ـ125) وجود دارد که در این ‌ملاقات به تقاضای هشام ویژگی‌های فرزندان هاشمی و امویش را وصف می‌کند او ابتدا فرزندان هاشمیش را این‌گونه توصیف می‌کند: عبدالله آقای و شریف مطاع خاندان و حسن زبان و مدافع ما و ابراهیم شبیه ترین افراد به رسول خدا به خصوص در راه رفتن است ودرباره دو پسر امویش محمد می‌گوید محمد جمال و زیبایی ما که به او می بالیم و قاسم چونان چهره ما و شبیه ترین مردم به ابی العاص بن امیه از لحاظ ظاهر و خلق و خوی است.<ref>التذکرة الحمدونیة؛ ج‏4؛ ص31‏</ref>  
گزارشی از ملاقات او با هشام بن عبدالملک (خلافت105ـ125) وجود دارد که در این ‌ملاقات به تقاضای هشام ویژگی‌های فرزندان هاشمی و امویش را وصف می‌کند او ابتدا فرزندان هاشمیش را این‌گونه توصیف می‌کند: عبدالله آقای و شریف مطاع خاندان و حسن زبان و مدافع ما و ابراهیم شبیه‌ترین افراد به رسول خدا به خصوص در راه رفتن است ودرباره دو پسر امویش محمد می‌گوید محمد جمال و زیبایی ما که به او می بالیم و قاسم چونان چهره ما و شبیه‌ترین مردم به ابی العاص بن امیه از لحاظ ظاهر و خلق و خوی است.<ref>التذکرة الحمدونیة؛ ج‏4؛ ص31‏</ref>  
‏ او از هر فرصتی برای تربیت فرزندانش بهره می برد چنانکه محمد از مادرش فاطمه بنت الحسین نقل می‌کند که مادرم ما فرزندانش را جمع کرد و گفت: پسرکانم به خدا قسم هیچ نابخردی با سفاهت خود چیزی را بدست نمی آورد و چیزی از لذت هایش را بدست نمی آورد مگر‌اینکه جوانمردان نیز با جوانمردی خود به آن دست می‌یابند، پس با پرده پوشی الهی خود را بپوشانید.<ref>تاریخ بغداد، ج‏3، ص: 4‏ تاریخ مدینة دمشق، ج‏53، ص: 387‏ نثر الدر فی المحاضرات، آبی؛ ج‏4؛ ص46‏</ref>  
‏ او از هر فرصتی برای تربیت فرزندانش بهره می برد چنانکه محمد از مادرش فاطمه بنت الحسین نقل می‌کند که مادرم ما فرزندانش را جمع کرد و گفت: پسرکانم به خدا قسم هیچ نابخردی با سفاهت خود چیزی را بدست نمی آورد و چیزی از لذت هایش را بدست نمی آورد مگر‌اینکه جوانمردان نیز با جوانمردی خود به آن دست می‌یابند، پس با پرده پوشی الهی خود را بپوشانید.<ref>تاریخ بغداد، ج‏3، ص: 4‏ تاریخ مدینة دمشق، ج‏53، ص: 387‏ نثر الدر فی المحاضرات، آبی؛ ج‏4؛ ص46‏</ref>  
سر انجام فاطمه در مدینه منوره در گذشت اما زمان دقیق درگذشت <ref>تدکره الخواص، ص280</ref>.وی دانسته نیست. ابن جوزی آن را درحدود سال 117 ه. ق. دانسته است. <ref>همان، ص 280</ref> [[ابن عساکر]] نیز به وفات او در خلافت هشام بن عبدالملک (حک:105_125. ه. ق.) اشاره کرده است. <ref>تاریخ مدینه دمشق، ج 70، ص 17.</ref> برخی مدت عمر فاطمه را 90 سال دانسته‌اند <ref>کتاب الثقات، ج 5، ص 301</ref> که بعید به نظر می‌رسد زیرا با توجه به سن کم او در واقعه عاشورا و احتمال تولد او در حدود سال 51 هجری، می‌توان حدس زد که وی در حدود 70 سال سن داشته است.  
سر انجام فاطمه در مدینه منوره در گذشت اما زمان دقیق درگذشت <ref>تدکره الخواص، ص280</ref>.وی دانسته نیست. ابن جوزی آن را درحدود سال 117 ه. ق. دانسته است. <ref>همان، ص 280</ref> [[ابن عساکر]] نیز به وفات او در خلافت هشام بن عبدالملک (حک:105_125. ه. ق.) اشاره کرده است. <ref>تاریخ مدینه دمشق، ج 70، ص 17.</ref> برخی مدت عمر فاطمه را 90 سال دانسته‌اند <ref>کتاب الثقات، ج 5، ص 301</ref> که بعید به نظر می‌رسد زیرا با توجه به سن کم او در واقعه عاشورا و احتمال تولد او در حدود سال 51 هجری، می‌توان حدس زد که وی در حدود 70 سال سن داشته است.  
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
داود مسئولیت اداره اوقاف امیرمومنان را از طرف برادرش عبدالله محض عهده دار بود و به همراه برادران و فرزندانش به زندان هاشمیه محبوس شد. اما پس از توسل و دعایی که مادرش با تعلیم امام صادق (ع) انجام داد (و اکنون با نام اعمال ام داود مشهور است) به شکلی خاص و معجزه آسا از زندان آزاد شدند، براساس این روایت که سید بن طاوس که خود از نسل داود است نقل کرده، داود تا ماه رجب سال 146 یعنی اولین رجب پس از قیام محمد و ابراهیم در زندان منصور بود. نقل شده که داود در شصت سالگی در مدینه از دنیا رفت. ولی گزارش مسعودی دیگری از مرگ داود در زندان هاشمیه خبر می‌دهد که پس از‌اینکه جسد اسماعیل بن حسن که مدتی مرده بود در زندان رها شد تا متلاشی گشت، داود از هوش رفت و همانجا وفات کرد. اما این گزارش مسعودی با روایات زنده ماندن اسماعیل بن حسن و داود بن حسن ناسازگار است و قابل پذیرش نیست.
داود مسئولیت اداره اوقاف امیرمومنان را از طرف برادرش عبدالله محض عهده دار بود و به همراه برادران و فرزندانش به زندان هاشمیه محبوس شد. اما پس از توسل و دعایی که مادرش با تعلیم امام صادق (ع) انجام داد (و اکنون با نام اعمال ام داود مشهور است) به شکلی خاص و معجزه آسا از زندان آزاد شدند، براساس این روایت که سید بن طاوس که خود از نسل داود است نقل کرده، داود تا ماه رجب سال 146 یعنی اولین رجب پس از قیام محمد و ابراهیم در زندان منصور بود. نقل شده که داود در شصت سالگی در مدینه از دنیا رفت. ولی گزارش مسعودی دیگری از مرگ داود در زندان هاشمیه خبر می‌دهد که پس از‌اینکه جسد اسماعیل بن حسن که مدتی مرده بود در زندان رها شد تا متلاشی گشت، داود از هوش رفت و همانجا وفات کرد. اما این گزارش مسعودی با روایات زنده ماندن اسماعیل بن حسن و داود بن حسن ناسازگار است و قابل پذیرش نیست.
هنگامیکه منصور عباسی عبدالله بن حسن و گروهی از خویشانش را در زندان هاشمیه به زندان انداخت و پسران عبدالله یعنی محمد و ابراهیم را کشبت. داود را نیز دستگیر کرد و او را به نیز با غل و زنجیر به عراق(زندان هاشمیه کوفه) برد.
هنگامیکه منصور عباسی عبدالله بن حسن و گروهی از خویشانش را در زندان هاشمیه به زندان انداخت و پسران عبدالله یعنی محمد و ابراهیم را کشبت. داود را نیز دستگیر کرد و او را به نیز با غل و زنجیر به عراق(زندان هاشمیه کوفه) برد.
مادر داود نقل می‌کند: پس از دستگیری داود مدتی از او خبر نداشتم و دائم به درگاه خدا برای نجاتش دعا و زاری می‌کردن و از برادران متدین و اهل عبادت خود می خواستم تا برای نجات او دعا کنند ولی اجابتی در دعای خود نمی دیدم. روزی به عیادت امام صادق(ع) که بیمار شده بود رفتم و از حال ایشان جویا شدمو برای سلامتی آن حضرت که، دعا کردم. آن حضرت نیز از داو احوال پرسی کرد و من که در کودکی به آن حضرت شیر داده بودم، گفتم:«آقای من داود کجاست؟ ‌! زمان زیادی است که از من جدا شده و در عراق زندانی است. ایشان فرمود: «چرا دعای استفتاح نمی خوانی که درهای آسمان با آن گشوده می‌شود و صاحبش همان لحظه اجابت را می یابد و خداوند پاداشی کمتر از بهشت برای صاحبش ندارد. ؟»عرض کردم:«ای پسر راستگویان این دعا چگونه است؟»فرمود:«ای مادر داود ماه رجب نزدیک شده که ماهی است که دعا در آن قبول می‌شود .سه روز ایام البیض (13؛14 ؛15) را روزه بگیر و ردر پانزدهم به هنگام ظهر غسل کن و هشت رکعت نماز بخوان و در آن قنوت ها و رکوع و سجود ها را به نحو خوب و کامل ادا کن، سپس نماز ظهر را بخوان و بعد از آن دو رکعیت دیگر نماز بخوان و پس از این دو رکعت صدبار بگو«یا قاضی الحاجات»سپس هشت رکعت نماز بخوان و در هر رکعت بعد از حمد سه سوره توحید و یکبار سوره کوثر بخوان و سپس نماز عصر را بگزار و باید لباست به هنگام نماز لباس پاکیزه ای باشد و سعی کن با کسی دراین مدت سخن نگویی. پس از نماز عصردر حالیکه پاکیزه ترین لباس هایت را پوشیده ای در خانه ای پاکیزه بر حصیری پاک بنشین و تلاش کن تا با کسی هم سخن نشوی. سپس رو به قبله کن و سوره حمد صدبار و توحید صدبار و آیه الکرسی را دهبار بخوان و سپس سوره‌های انعام و بنین اسرائیل و کهف و لقمان و یس و صافات و حم سجده را تا آخر حم عسق و حم دخان و فتح و واقعه و سوره ملک و قلم و سوره انشقاق را تا آخر قرآن بخوان و اگر نمی‌توانی از روی قرآن بخوانی، هزار مرتبه سوره توحید بخوان و پس ازآن دعایی را بخوان و سربه سجده بگذار و.... ام داود می‌گوید:متن دستورالعملی که آن حضرت داده بود، نوشتم و صبرکردم تا ماه رجب رسید، پس از انجام دستور العملی که امام به من آموخته بود همان شب خوابیدم و در خواب پیامبراکرم و انبیاء الهی را و ملائکه را دیدم که می‌فرمود مژده بادت‌ای ام داود که همه‌این افرادی که می‌بینی برای حاجتت شفاعت کرده‌اند و به تو بشارت روا شدن نیازت را می‌دهند و خداوند تو را و فرزندت را حفظ می‌کند و او را به تو باز می‌گرداند. ام داود می‌گوید وقتی بیدار شدم، تنها به اندازه طی شدن مسافت میان مدینه و عراق برای یک سوار چابک انتظار کشیدم تا‌اینکه داود بن حسن نزدم آمد و از حالش پرسیدم و او گفت: در زندان در تنگ ترین سلول ها و سنگین ترین غل و زنجیر ها بودم تا روز نیمه شعبان، هنگامیکه شب شد در خواب دیدم که گویا زمین برای من نگهداشته شده و تو را بر روی حصیری که بر آن نماز می‌خوانی دیدم که مردانی در کنارت هستند که سرهایشان در آسمان و پاهایشان بر زمین است و تسبیح خدا می‌گویند. یکی از آنان که صورتی نیکو و لباسی پاکیزه و بوی خوشی داشت و خیال کردم جدم رسول الله است به من گفت: مژده‌ای پسر پیرزن نیکوکار که خدا دعای مادرت را در حق تو اجابت کرد. هنگامیکه بیدار شدم قاصدان منصور عباسی در دل شب بردر زندان بودند که دستور او را مبنی بر آزاد کردن من و نیکی کردن به من ابلاغ کردند و ده هزار درهم نقره به من دادند و سوار شتری تندرو کردند تا به سرعت به مدینه برسم.  
مادر داود نقل می‌کند: پس از دستگیری داود مدتی از او خبر نداشتم و دائم به درگاه خدا برای نجاتش دعا و زاری می‌کردن و از برادران متدین و اهل عبادت خود می خواستم تا برای نجات او دعا کنند ولی اجابتی در دعای خود نمی دیدم. روزی به عیادت امام صادق(ع) که بیمار شده بود رفتم و از حال ایشان جویا شدمو برای سلامتی آن حضرت که، دعا کردم. آن حضرت نیز از داو احوال پرسی کرد و من که در کودکی به آن حضرت شیر داده بودم، گفتم:«آقای من داود کجاست؟ ‌! زمان زیادی است که از من جدا شده و در عراق زندانی است. ایشان فرمود: «چرا دعای استفتاح نمی خوانی که درهای آسمان با آن گشوده می‌شود و صاحبش همان لحظه اجابت را می یابد و خداوند پاداشی کمتر از بهشت برای صاحبش ندارد. ؟»عرض کردم:«ای پسر راستگویان این دعا چگونه است؟»فرمود:«ای مادر داود ماه رجب نزدیک شده که ماهی است که دعا در آن قبول می‌شود .سه روز ایام البیض (13؛14 ؛15) را روزه بگیر و ردر پانزدهم به هنگام ظهر غسل کن و هشت رکعت نماز بخوان و در آن قنوت ها و رکوع و سجود ها را به نحو خوب و کامل ادا کن، سپس نماز ظهر را بخوان و بعد از آن دو رکعیت دیگر نماز بخوان و پس از این دو رکعت صدبار بگو«یا قاضی الحاجات»سپس هشت رکعت نماز بخوان و در هر رکعت بعد از حمد سه سوره توحید و یکبار سوره کوثر بخوان و سپس نماز عصر را بگزار و باید لباست به هنگام نماز لباس پاکیزه ای باشد و سعی کن با کسی دراین مدت سخن نگویی. پس از نماز عصردر حالیکه پاکیزه‌ترین لباس هایت را پوشیده ای در خانه ای پاکیزه بر حصیری پاک بنشین و تلاش کن تا با کسی هم سخن نشوی. سپس رو به قبله کن و سوره حمد صدبار و توحید صدبار و آیه الکرسی را دهبار بخوان و سپس سوره‌های انعام و بنین اسرائیل و کهف و لقمان و یس و صافات و حم سجده را تا آخر حم عسق و حم دخان و فتح و واقعه و سوره ملک و قلم و سوره انشقاق را تا آخر قرآن بخوان و اگر نمی‌توانی از روی قرآن بخوانی، هزار مرتبه سوره توحید بخوان و پس ازآن دعایی را بخوان و سربه سجده بگذار و.... ام داود می‌گوید:متن دستورالعملی که آن حضرت داده بود، نوشتم و صبرکردم تا ماه رجب رسید، پس از انجام دستور العملی که امام به من آموخته بود همان شب خوابیدم و در خواب پیامبراکرم و انبیاء الهی را و ملائکه را دیدم که می‌فرمود مژده بادت‌ای ام داود که همه‌این افرادی که می‌بینی برای حاجتت شفاعت کرده‌اند و به تو بشارت روا شدن نیازت را می‌دهند و خداوند تو را و فرزندت را حفظ می‌کند و او را به تو باز می‌گرداند. ام داود می‌گوید وقتی بیدار شدم، تنها به اندازه طی شدن مسافت میان مدینه و عراق برای یک سوار چابک انتظار کشیدم تا‌اینکه داود بن حسن نزدم آمد و از حالش پرسیدم و او گفت: در زندان در تنگ‌ترین سلول ها و سنگین‌ترین غل و زنجیر ها بودم تا روز نیمه شعبان، هنگامیکه شب شد در خواب دیدم که گویا زمین برای من نگهداشته شده و تو را بر روی حصیری که بر آن نماز می‌خوانی دیدم که مردانی در کنارت هستند که سرهایشان در آسمان و پاهایشان بر زمین است و تسبیح خدا می‌گویند. یکی از آنان که صورتی نیکو و لباسی پاکیزه و بوی خوشی داشت و خیال کردم جدم رسول الله است به من گفت: مژده‌ای پسر پیرزن نیکوکار که خدا دعای مادرت را در حق تو اجابت کرد. هنگامیکه بیدار شدم قاصدان منصور عباسی در دل شب بردر زندان بودند که دستور او را مبنی بر آزاد کردن من و نیکی کردن به من ابلاغ کردند و ده هزار درهم نقره به من دادند و سوار شتری تندرو کردند تا به سرعت به مدینه برسم.  
ام داود می‌گوید نزد امام صادق رفتم و امام فرمود: منصور عباسی امیرمومنان علی را در خواب دید که به او فرمود: پسرم را آزاد کن و الا تو را در آتش می‌اندازم و دید انگار که زیر پایش آتش است. در‌این حالت منصور نگران بیدار شد. ام داود می‌گوید به امام صادق گفتم:ای آقای من آیا ‌این دعا را در غیر ماه رجب نیز می‌توان خواند؟ فرمود:بله در روز عرفه و اگر‌این عرفه در روز جمعه بود، صاحبش از‌این دعا فارغ نمی‌شود مگر‌اینکه خداوند او را بیامرزد و درهر ماه دیگر نیز اگر بخواهد‌این دعا را بخواند در‌ایام البیض روزه بگیرد و همانگونه که گفتم‌این اعمال را انجام دهد.  
ام داود می‌گوید نزد امام صادق رفتم و امام فرمود: منصور عباسی امیرمومنان علی را در خواب دید که به او فرمود: پسرم را آزاد کن و الا تو را در آتش می‌اندازم و دید انگار که زیر پایش آتش است. در‌این حالت منصور نگران بیدار شد. ام داود می‌گوید به امام صادق گفتم:ای آقای من آیا ‌این دعا را در غیر ماه رجب نیز می‌توان خواند؟ فرمود:بله در روز عرفه و اگر‌این عرفه در روز جمعه بود، صاحبش از‌این دعا فارغ نمی‌شود مگر‌اینکه خداوند او را بیامرزد و درهر ماه دیگر نیز اگر بخواهد‌این دعا را بخواند در‌ایام البیض روزه بگیرد و همانگونه که گفتم‌این اعمال را انجام دهد.  
خاندان و نسل داود
خاندان و نسل داود
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش