confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''عبدالرحمن بن عوف''' از [[قریش|قبیله قریش]] و از طایفه بنیزهره بوده است. در زمان [[جاهلیت]] کنیه او ابومحمد و نام او عبدعمرو بود و به او عبدالکعبه نیز میگفتند و [[پیامبر اکرم(صلی الله علیه)]] او را عبدالرحمن نامید. او مردی بلندقد و خوش چهره بود و پوستی بشاش و چهرهای سفید داشت و رنگش به سرخی آمیخته، شانههایش اندکی خمیده بود و موهای سفید سر و صورت خود را خضاب نمیکرد. | '''عبدالرحمن بن عوف''' از [[قریش|قبیله قریش]] و از طایفه بنیزهره بوده است. در زمان [[جاهلیت]] کنیه او ابومحمد و نام او عبدعمرو بود و به او عبدالکعبه نیز میگفتند و [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اکرم(صلی الله علیه)]] او را عبدالرحمن نامید. او مردی بلندقد و خوش چهره بود و پوستی بشاش و چهرهای سفید داشت و رنگش به سرخی آمیخته، شانههایش اندکی خمیده بود و موهای سفید سر و صورت خود را خضاب نمیکرد. | ||
مادرش، شفاء بنت عوف بن عبد بن حارث بن زهره است. عبدالرحمن ده سال بعد از [[عام الفیل]] به دنیا آمده؛ یعنی ده سال بعد از زاده شدن پیامبر اکرم(صلی الله علیه) به دنیا آمده است. عبدالرحمن از اولین کسانی بود که به دین مقدس [[اسلام]] گروید و او را جزو هشت نفر اول میشمارند که اسلام را پذیرفت. | مادرش، شفاء بنت عوف بن عبد بن حارث بن زهره است. عبدالرحمن ده سال بعد از [[عام الفیل]] به دنیا آمده؛ یعنی ده سال بعد از زاده شدن پیامبر اکرم(صلی الله علیه) به دنیا آمده است. عبدالرحمن از اولین کسانی بود که به دین مقدس [[اسلام]] گروید و او را جزو هشت نفر اول میشمارند که اسلام را پذیرفت. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
== اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف == | == اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف == | ||
برخی از منابع اهلسنت از مغیرة بن شعبه چنین نقل کردهاند: | برخی از منابع اهلسنت از مغیرة بن شعبه چنین نقل کردهاند: | ||
[در راه یکی از جنگها] [[رسول خدا(صلی الله علیه)]] برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دستهایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دستهایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالیکه امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر(صلی الله علیه) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت [[نماز]] گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید». <ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(صلی الله علیه)(صحیح مسلم)، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بیتا</ref> مشابه این مطلب به گونههای دیگر نیز نقل شده است. <ref>ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 1، ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بیتا</ref> | [در راه یکی از جنگها] [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دستهایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دستهایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالیکه امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر(صلی الله علیه) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت [[نماز]] گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید». <ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(صلی الله علیه)(صحیح مسلم)، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بیتا</ref> مشابه این مطلب به گونههای دیگر نیز نقل شده است. <ref>ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 1، ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بیتا</ref> | ||
در فرض پذیرش این حکایت، پرسشی پدید میآید که افرادی که صلاحیت ابوبکر برای خلافت را از راه امامت جماعت او در حضور پیامبر(صلی الله علیه) اثبات میکنند، چگونه با همین استدلال، صلاحیت عبدالرحمن را برای [[خلافت]] اثبات نمیکنند؟! <ref> برای اطلاعات بیشتر در این زمینه ر. ک: 9051؛ امام جماعت قرار دادن ابوبکر</ref> | در فرض پذیرش این حکایت، پرسشی پدید میآید که افرادی که صلاحیت ابوبکر برای خلافت را از راه امامت جماعت او در حضور پیامبر(صلی الله علیه) اثبات میکنند، چگونه با همین استدلال، صلاحیت عبدالرحمن را برای [[خلافت]] اثبات نمیکنند؟! <ref> برای اطلاعات بیشتر در این زمینه ر. ک: 9051؛ امام جماعت قرار دادن ابوبکر</ref> | ||
== عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر == | == عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر == | ||
برخی منابع، عبدالرحمن را از همراهان [[خلیفه دوم]] در ماجرای کوچه [[بنیهاشم]] و تهدید [[حضرت زهرا( | برخی منابع، عبدالرحمن را از همراهان [[خلیفه دوم]] در ماجرای کوچه [[بنیهاشم]] و تهدید [[حضرت فاطمه زهرا|حضرت زهرا(معنی سلام الله علیها)]] به شمار آوردهاند. <ref>جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، محقق، امینی، محمدهادی، ص 70، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بیتا</ref> | ||
اما به یقین مهمترین واقعه زندگی عبدالرحمن که در آن حضور پُررنگی داشت و مسیر تاریخ اسلام، با تصمیم او تغییر کرد؛ ماجرای شورای شش نفرهای بود که خلیفه دوم، آنرا برای انتخاب [[خلیفه]] بعد از خود تعیین کرد. عبدالرحمن به عنوان مهمترین فرد این گروه برگزیده شد؛ زیرا در صورت تساوی آراء، فردی که او تأیید میکرد؛ خلیفه [[مسلمانان]] میشد. در نهایت نیز رأی او بود که [[عثمان]] را خلیفه مسلمانان کرد. | اما به یقین مهمترین واقعه زندگی عبدالرحمن که در آن حضور پُررنگی داشت و مسیر تاریخ اسلام، با تصمیم او تغییر کرد؛ ماجرای شورای شش نفرهای بود که خلیفه دوم، آنرا برای انتخاب [[خلیفه]] بعد از خود تعیین کرد. عبدالرحمن به عنوان مهمترین فرد این گروه برگزیده شد؛ زیرا در صورت تساوی آراء، فردی که او تأیید میکرد؛ خلیفه [[مسلمانان]] میشد. در نهایت نیز رأی او بود که [[عثمان]] را خلیفه مسلمانان کرد. |