confirmed، مدیران
۳۶٬۹۸۱
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=منبع=' به '== منابع ==') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''قاضی ابوبکر''' '''محمد بن طیب بن محمد بن جعفر بن قاسم بصری بغدادی''' معروف به ابوبکر باقلانی و ابن باقلانی از [[متکلم|متکلمین]] بزرگ [[اشعری]] است. وی که از ناحیه [[اهل سنت]] مورد احترام تمام است، در سالهای میانی قرن چهارم هجری قمری در [[بغداد]] به دنیا آمده است. | '''قاضی ابوبکر''' '''محمد بن طیب بن محمد بن جعفر بن قاسم بصری بغدادی''' معروف به ابوبکر باقلانی و ابن باقلانی از [[متکلم|متکلمین]] بزرگ [[اشعری]] است. وی که از ناحیه [[اهل سنت]] مورد احترام تمام است، در سالهای میانی قرن چهارم هجری قمری در [[بغداد]] به دنیا آمده است. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۵: | ||
باقلانی ظاهراً به واسطه توجه بیش از اندازه به [[علم کلام]]، چندان مورد توجه [[اهل حدیث]] بغداد نبوده است. وی چندی نیز در ثغر ـ ولایات سرحدّی روم منصب قضاوت داشته است. مهمترین اثر وی کتاب التمهید است. | باقلانی ظاهراً به واسطه توجه بیش از اندازه به [[علم کلام]]، چندان مورد توجه [[اهل حدیث]] بغداد نبوده است. وی چندی نیز در ثغر ـ ولایات سرحدّی روم منصب قضاوت داشته است. مهمترین اثر وی کتاب التمهید است. | ||
=ابوبکر باقلانی= | == ابوبکر باقلانی == | ||
باقِلاّنی، ابوبکر محمد بن طیب (د ۲۳ ذیقعده ۴۰۳ق/۵ ژوئن ۱۰۱۳م)، متکلم نامدار اشعری مذهب میباشد. | باقِلاّنی، ابوبکر محمد بن طیب (د ۲۳ ذیقعده ۴۰۳ق/۵ ژوئن ۱۰۱۳م)، متکلم نامدار اشعری مذهب میباشد. | ||
برخی منابع او را رَبَعی خواندهاند که بیانگر نسب عربی اوست. | برخی منابع او را رَبَعی خواندهاند که بیانگر نسب عربی اوست. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۴: | ||
مفصلترین شرح حال او در ترتیب المدارک و تقریب المسالک لمعرفة اعلام مذهب الامام مالک، تألیف عیاض بن موسی (متوفی ۵۴۴) آمده است. | مفصلترین شرح حال او در ترتیب المدارک و تقریب المسالک لمعرفة اعلام مذهب الامام مالک، تألیف عیاض بن موسی (متوفی ۵۴۴) آمده است. | ||
=اساتید باقلانی= | == اساتید باقلانی == | ||
باقلانی در بصره در کنار کسانی چون ابن فورک و ابواسحاق اسفراینی (ه م م) کلام اشعری را نزد ابوالحسن باهلی، شاگرد [[ابوالحسن اشعری]]، فراگرفت. گویا در همین اثنا مدتی به بغداد رفت و از محضر مشایخ حدیث بهره برد؛ و شاید هم استفاده او از مشایخ بغداد، در آغاز دوره تحصیل او بوده، و سپس به بصره نزد باهلی رفته باشد؛ | باقلانی در بصره در کنار کسانی چون ابن فورک و ابواسحاق اسفراینی (ه م م) کلام اشعری را نزد ابوالحسن باهلی، شاگرد [[ابوالحسن اشعری]]، فراگرفت. گویا در همین اثنا مدتی به بغداد رفت و از محضر مشایخ حدیث بهره برد؛ و شاید هم استفاده او از مشایخ بغداد، در آغاز دوره تحصیل او بوده، و سپس به بصره نزد باهلی رفته باشد؛ | ||
اما گزارش خطیب بغدادی فقط حاکی از آن است که وقتی باقلانی در بغداد سکنی گزیده، و برای استماع [[حدیث]] نزد ابوبکر بن مالک قطیعی (د ۳۶۸ق/۹۷۹م) و ابومحمد عبدالله بن ماسی و ابواحمد حسین بن علی نیشابوری (د ۳۴۹ق/۹۶۰م) رفته است [۱۱] از استادان دیگر وی میتوان ابن ابیزید قیروانی را نام برد. خطیب میافزاید که محمد بن ابیالفوارس (د ۴۱۲ق/۱۰۲۱م) حدیث او را در مجموعهای گردآورده بود. خود خطیب نیز به واسطه قاضی ابوجعفر محمد بن احمد سمنانی، از باقلانی حدیث روایت کرده است. | اما گزارش خطیب بغدادی فقط حاکی از آن است که وقتی باقلانی در بغداد سکنی گزیده، و برای استماع [[حدیث]] نزد ابوبکر بن مالک قطیعی (د ۳۶۸ق/۹۷۹م) و ابومحمد عبدالله بن ماسی و ابواحمد حسین بن علی نیشابوری (د ۳۴۹ق/۹۶۰م) رفته است [۱۱] از استادان دیگر وی میتوان ابن ابیزید قیروانی را نام برد. خطیب میافزاید که محمد بن ابیالفوارس (د ۴۱۲ق/۱۰۲۱م) حدیث او را در مجموعهای گردآورده بود. خود خطیب نیز به واسطه قاضی ابوجعفر محمد بن احمد سمنانی، از باقلانی حدیث روایت کرده است. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۲: | ||
باقلانی در بغداد (و شاید یک چند نیز در بصره) نزد ابن مجاهد (از متکلمان اشعری و شاگرد ابوالحسن اشعری) کلام خواند و حتی بیش از باهلی نزد او شاگردی کرد. | باقلانی در بغداد (و شاید یک چند نیز در بصره) نزد ابن مجاهد (از متکلمان اشعری و شاگرد ابوالحسن اشعری) کلام خواند و حتی بیش از باهلی نزد او شاگردی کرد. | ||
=مذهب ابوبکر باقلانی= | == مذهب ابوبکر باقلانی == | ||
وی که در [[فقه]] [[مذهب مالکی]] داشت، در بغداد نزد [[فقیه]] بزرگ مالکی [[عراق]]، یعنی [[ابوبکر محمد بن عبدالله ابهری]] (د ۳۷۵ق/ ۹۸۵م) فقه خواند و چندان برجسته گردید که ریاست مالکیان عصر به او منتهی شد. | وی که در [[فقه]] [[مذهب مالکی]] داشت، در بغداد نزد [[فقیه]] بزرگ مالکی [[عراق]]، یعنی [[ابوبکر محمد بن عبدالله ابهری]] (د ۳۷۵ق/ ۹۸۵م) فقه خواند و چندان برجسته گردید که ریاست مالکیان عصر به او منتهی شد. | ||
خط ۷۳: | خط ۶۹: | ||
منظور باقلانی از اینکه گاهی خود را [[حنبلی]] معرفی میکرده،این بوده است که به [[مذهب کلامی]] آنان (نه مذهب فقهییشان) گرایش دارد. | منظور باقلانی از اینکه گاهی خود را [[حنبلی]] معرفی میکرده،این بوده است که به [[مذهب کلامی]] آنان (نه مذهب فقهییشان) گرایش دارد. | ||
=مناظره با متکلمین اهل تسنن= | == مناظره با متکلمین اهل تسنن == | ||
باقلانی همچنان در بصره و ملازم استادش باهلی بود، تا زمینه سفرش به [[شیراز]] فراهم شد. وات تاریخ خروج او از بصره را ۳۵۹ق/ ۹۷۰م تخمین میزند. درباره این سفر گفتهاند که عضدالدوله بویهی که به مناظرات کلامی علاقهمند بود و معتزله به دربار او رفت و آمد داشتند، خواست با کلام اهل سنت نیز آشنایی یابد؛ از این رو، از ابوالحسن باهلی و باقلانی جوان دعوت کرد تا به شیراز بروند. | باقلانی همچنان در بصره و ملازم استادش باهلی بود، تا زمینه سفرش به [[شیراز]] فراهم شد. وات تاریخ خروج او از بصره را ۳۵۹ق/ ۹۷۰م تخمین میزند. درباره این سفر گفتهاند که عضدالدوله بویهی که به مناظرات کلامی علاقهمند بود و معتزله به دربار او رفت و آمد داشتند، خواست با کلام اهل سنت نیز آشنایی یابد؛ از این رو، از ابوالحسن باهلی و باقلانی جوان دعوت کرد تا به شیراز بروند. | ||
خط ۸۴: | خط ۷۹: | ||
باقلانی در شیراز با معتزلیان در مجالس مناظره به بحث و جدل میپرداخت و عضدالدوله چندان به او علاقهمند شد که گفتهاند: فرزندش (شاید صمصامالدوله) را به او واگذاشت تا [[مذهب تسنن]] را بدو بیاموزد. باقلانی نیز برای این شاهزاده کتاب التمهید را تألیف کرد. | باقلانی در شیراز با معتزلیان در مجالس مناظره به بحث و جدل میپرداخت و عضدالدوله چندان به او علاقهمند شد که گفتهاند: فرزندش (شاید صمصامالدوله) را به او واگذاشت تا [[مذهب تسنن]] را بدو بیاموزد. باقلانی نیز برای این شاهزاده کتاب التمهید را تألیف کرد. | ||
=موارد مناظره شیراز= | == موارد مناظره شیراز == | ||
معتزله در حضور عضدالدوله یکی از مسائل مشکل و جنجالی علم کلام را با باقلاّنی در میان گذاشتند و از او خواستند که به آن پاسخ دهد و این در حقیقت دامی بود که برای او گسترده بودند. | معتزله در حضور عضدالدوله یکی از مسائل مشکل و جنجالی علم کلام را با باقلاّنی در میان گذاشتند و از او خواستند که به آن پاسخ دهد و این در حقیقت دامی بود که برای او گسترده بودند. | ||
== تکلیف مالایطاق == | === تکلیف مالایطاق === | ||
مسئله این بود که «آیا [[خداوند]] میتواند انسان را به چیزی که فوق تاب و توانایی اوست مُکلَّف سازد؟» [[اشاعره]]، که برای قدرت خداوند حدّ و مرزی قائل نبودند، پاسخشان به این سؤال مثبت بود؛ ولی [[معتزله]] میگفتند که پس مسئله [[عدل]] الهی چه میشود و از نظر حسن و قبح عقلیِ امور چه توضیحی داده میشود؟ معتزله میخواستند با پاسخ مثبتی که باقلاّنی اشعری به این سؤال میدهد او را در نظر عضدالدوله ناچیز گردانند. | مسئله این بود که «آیا [[خداوند]] میتواند انسان را به چیزی که فوق تاب و توانایی اوست مُکلَّف سازد؟» [[اشاعره]]، که برای قدرت خداوند حدّ و مرزی قائل نبودند، پاسخشان به این سؤال مثبت بود؛ ولی [[معتزله]] میگفتند که پس مسئله [[عدل]] الهی چه میشود و از نظر حسن و قبح عقلیِ امور چه توضیحی داده میشود؟ معتزله میخواستند با پاسخ مثبتی که باقلاّنی اشعری به این سؤال میدهد او را در نظر عضدالدوله ناچیز گردانند. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۹۳: | ||
پس از گفتگوی مختصری باقلاّنی مسئله را بتفصیل جواب داد و گفت: در شرع ما بر کسی که ناتوان و عاجز باشد تکلیفی نشده است؛ اما اگر هم میشد درست بود، زیرا خداوند از زبان کسانی که او را میخوانند میفرماید: «و لا تُحَمِّلْنا مالاطاقَهَ لنا به، آنچه به آن توانایی نداریم بر ما تحمیل مفرما.» | پس از گفتگوی مختصری باقلاّنی مسئله را بتفصیل جواب داد و گفت: در شرع ما بر کسی که ناتوان و عاجز باشد تکلیفی نشده است؛ اما اگر هم میشد درست بود، زیرا خداوند از زبان کسانی که او را میخوانند میفرماید: «و لا تُحَمِّلْنا مالاطاقَهَ لنا به، آنچه به آن توانایی نداریم بر ما تحمیل مفرما.» | ||
== رؤیت خداوند == | === رؤیت خداوند === | ||
سؤال دیگری هم که شیوخ معتزله در آن مجلس از باقلاّنی کردند، درباره روئیت خداوند در روز رستاخیز بود که از معتقدات اصلی اشاعره است و معتزله سخت آن را منکرند. | سؤال دیگری هم که شیوخ معتزله در آن مجلس از باقلاّنی کردند، درباره روئیت خداوند در روز رستاخیز بود که از معتقدات اصلی اشاعره است و معتزله سخت آن را منکرند. | ||
باقلاّنی، با آنکه مانند پیشوای خود اشعری و مانند اکثر اهل سنت معتقد به رؤیت خداوند بود، در اینجا رأی تازهای اظهار داشت که مایه حیرت مخالفانش شد و آن «ادراک» است. | باقلاّنی، با آنکه مانند پیشوای خود اشعری و مانند اکثر اهل سنت معتقد به رؤیت خداوند بود، در اینجا رأی تازهای اظهار داشت که مایه حیرت مخالفانش شد و آن «ادراک» است. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۱: | ||
و این «جریان عاده اللّه» است، یعنی اگر اراده خداوند تعلّق گرفت اثر را از مؤثر باز میگیرد و به همین جهت چشم و تقابل او با شی ء «مرئی» علت رؤیت نیست و خداوند باید «ادراک» یا «بصر» (بینش) را بیافریند تا عمل رؤیت صورت گیرد. | و این «جریان عاده اللّه» است، یعنی اگر اراده خداوند تعلّق گرفت اثر را از مؤثر باز میگیرد و به همین جهت چشم و تقابل او با شی ء «مرئی» علت رؤیت نیست و خداوند باید «ادراک» یا «بصر» (بینش) را بیافریند تا عمل رؤیت صورت گیرد. | ||
=منصب قاضیالقضات= | == منصب قاضیالقضات == | ||
باقلانی مقام قاضیالقضاتی داشته است. منابع اشعری مدعیاند که باقلانی به سفارش صاحب بن عباد به قاضیالقضاتی بغداد رسید. | باقلانی مقام قاضیالقضاتی داشته است. منابع اشعری مدعیاند که باقلانی به سفارش صاحب بن عباد به قاضیالقضاتی بغداد رسید. | ||
برخی منابع اشعری صورتی از فرمان انتصاب او از سوی عضدالدوله را نقل کردهاند که مطابق آن، قضا و خطابه و حسبه اقالیم [[کرمان]]، [[فارس]]، [[خراسان]]، [[اهواز]]، همگی جزایر عرب (در [[خلیج فارس]])، موصل و دیار بکر به او واگذار گردیده، و با القابی بسیار برجسته ستوده شده است. او در این مقام، قاضیانی برای شهرهای یاد شده تعیین میکرد. | برخی منابع اشعری صورتی از فرمان انتصاب او از سوی عضدالدوله را نقل کردهاند که مطابق آن، قضا و خطابه و حسبه اقالیم [[کرمان]]، [[فارس]]، [[خراسان]]، [[اهواز]]، همگی جزایر عرب (در [[خلیج فارس]])، موصل و دیار بکر به او واگذار گردیده، و با القابی بسیار برجسته ستوده شده است. او در این مقام، قاضیانی برای شهرهای یاد شده تعیین میکرد. | ||
انجام دادن دو مأموریت سیاسی، یکی از سوی عضدالدوله در ۳۷۱ (یا ۳۷۲ق/۹۸۲م) و دیگری از جانب [[خلیفه]] در ۴۰۲ق/۱۰۱۱م نقش تأثیرگذار او در حوادث سیاسی را آشکار میکند و از جایگاه والای وی نزد خلیفگان بغداد خبر میدهد. | انجام دادن دو مأموریت سیاسی، یکی از سوی عضدالدوله در ۳۷۱ (یا ۳۷۲ق/۹۸۲م) و دیگری از جانب [[خلیفه]] در ۴۰۲ق/۱۰۱۱م نقش تأثیرگذار او در حوادث سیاسی را آشکار میکند و از جایگاه والای وی نزد خلیفگان بغداد خبر میدهد. | ||
=سفر به روم شرقی= | == سفر به روم شرقی == | ||
شهرت او و حرمت و عظمتش در نظر عضدالدوله باعث شد که از سوی او به سفارت روم شرقی برگزیده شود. | شهرت او و حرمت و عظمتش در نظر عضدالدوله باعث شد که از سوی او به سفارت روم شرقی برگزیده شود. | ||
احتمال میرود که عضدالدوله مخصوصاً باقلاّنی را به این سفارت برگزیده باشد تا او با نیروی جدلیِ نمایان خود قدرت منطقی و استدلالی اسلام را به رخ اسقفهای شهر [[قسطنطنیه]]، که از مراکز مهم دینی [[مسیحیت]] بود، بکشد و، به عبارت دیگر، برتری علمی و فرهنگی بغداد را بر قسطنطنیه ثابت کند. | احتمال میرود که عضدالدوله مخصوصاً باقلاّنی را به این سفارت برگزیده باشد تا او با نیروی جدلیِ نمایان خود قدرت منطقی و استدلالی اسلام را به رخ اسقفهای شهر [[قسطنطنیه]]، که از مراکز مهم دینی [[مسیحیت]] بود، بکشد و، به عبارت دیگر، برتری علمی و فرهنگی بغداد را بر قسطنطنیه ثابت کند. | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۱۲: | ||
از این سفارت و مباحثات باقلاّنی در دربار باسیلیوس دوم، امپراتور روم شرقی (حکومت: ۳۴۸ـ۴۱۶/۹۶۰ـ ۱۰۲۵)، جزئیات و تفاصیلی نقل شده است که همه آنها را عیناً نمیتوان پذیرفت و ما گزارشی از منابع روم شرقی در دست نداریم که، از مقایسه آن با گزارشهای مورّخان مسلمان اصل حقیقت را تا اندازهای به دست بیاوریم؛ اما بعید نیست که بعضی از مسائل حادّ کلامی و اعتقادی، که طرفین آن را موجب طعن بر یکدیگر میشمردند، با ظرافت و کیاست مطرح شده باشد. | از این سفارت و مباحثات باقلاّنی در دربار باسیلیوس دوم، امپراتور روم شرقی (حکومت: ۳۴۸ـ۴۱۶/۹۶۰ـ ۱۰۲۵)، جزئیات و تفاصیلی نقل شده است که همه آنها را عیناً نمیتوان پذیرفت و ما گزارشی از منابع روم شرقی در دست نداریم که، از مقایسه آن با گزارشهای مورّخان مسلمان اصل حقیقت را تا اندازهای به دست بیاوریم؛ اما بعید نیست که بعضی از مسائل حادّ کلامی و اعتقادی، که طرفین آن را موجب طعن بر یکدیگر میشمردند، با ظرافت و کیاست مطرح شده باشد. | ||
=مناظره با ابوسلیمان= | == مناظره با ابوسلیمان == | ||
میگویند هنگامی که باقلاّنی برای سفر به قسطنطنیه آماده شد، وزیر عضدالدوله به او گفت: «طالع خروج خود را نمیخواهی ؟» باقلاّنی گفت که اعتقادی به احکام نجوم ندارد و سعد و نحس و خیر و شر را همه از قدرت خداوند میداند. | میگویند هنگامی که باقلاّنی برای سفر به قسطنطنیه آماده شد، وزیر عضدالدوله به او گفت: «طالع خروج خود را نمیخواهی ؟» باقلاّنی گفت که اعتقادی به احکام نجوم ندارد و سعد و نحس و خیر و شر را همه از قدرت خداوند میداند. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۲۷: | ||
بنابراین، مباحثه باقلاّنی، که اصلاً منکر تأثیر کواکب بوده، با ابوسلیمان، که اصلاً عالم به احکام نجوم نبوده، معنی نداشته است، جز از باب تأثیر علت و سبب که صرفاً مسئله کلامی بوده است. | بنابراین، مباحثه باقلاّنی، که اصلاً منکر تأثیر کواکب بوده، با ابوسلیمان، که اصلاً عالم به احکام نجوم نبوده، معنی نداشته است، جز از باب تأثیر علت و سبب که صرفاً مسئله کلامی بوده است. | ||
=وقایع اتفاقیه در قسطنطنیه= | == وقایع اتفاقیه در قسطنطنیه == | ||
درباره سفارت باقلاّنی در قسطنطنیه از قول خود او در ترتیب المدارک مطالبی آمده است که بعضی راجع به اقدامات او در حوزه مناسبات سیاسی و بعضی راجع به مجادلات دینی اوست. | درباره سفارت باقلاّنی در قسطنطنیه از قول خود او در ترتیب المدارک مطالبی آمده است که بعضی راجع به اقدامات او در حوزه مناسبات سیاسی و بعضی راجع به مجادلات دینی اوست. | ||
== انشقاق قمر == | === انشقاق قمر === | ||
در سرِخوان شاهی، فرمانروا از او درباره معجزه «[[انشقاق قمر]]» پرسید. | در سرِخوان شاهی، فرمانروا از او درباره معجزه «[[انشقاق قمر]]» پرسید. | ||
باقلاّنی گفت: این مطلب درست است و کسانی که در آن زمان نزد [[حضرت رسول (ص)]] حاضر بودهاند آن را به چشم خود دیدهاند. | باقلاّنی گفت: این مطلب درست است و کسانی که در آن زمان نزد [[حضرت رسول (ص)]] حاضر بودهاند آن را به چشم خود دیدهاند. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۳۹: | ||
باقلاّنی گفت: پس چرا اعتراض بر انشقاق قمر داری، زیرا فقط کسانی که در محاذات آن بودهاند آن را دیدهاند و سایر مردم آن را ندیدهاند؟ | باقلاّنی گفت: پس چرا اعتراض بر انشقاق قمر داری، زیرا فقط کسانی که در محاذات آن بودهاند آن را دیدهاند و سایر مردم آن را ندیدهاند؟ | ||
=عایشه= | == عایشه == | ||
در جلسه دیگر، فرمانروای روم شرقی درباره [[عایشه]] و [[قضیه افک]] از او پرسید و باقلاّنی فوراً جواب داد: عایشه را بهتان زدند و او شوهر داشت ولی از او فرزندی به وجود نیامد. مریم را نیز بهتان زدند. اما او را شوهری نبود و از او فرزندی به وجود آمد. | در جلسه دیگر، فرمانروای روم شرقی درباره [[عایشه]] و [[قضیه افک]] از او پرسید و باقلاّنی فوراً جواب داد: عایشه را بهتان زدند و او شوهر داشت ولی از او فرزندی به وجود نیامد. مریم را نیز بهتان زدند. اما او را شوهری نبود و از او فرزندی به وجود آمد. | ||
پس هر دو از تهمتی که بر ایشان زده بودند، مبرّا بودند. | پس هر دو از تهمتی که بر ایشان زده بودند، مبرّا بودند. | ||
=شاگردان ابوبکر باقلانی= | == شاگردان ابوبکر باقلانی == | ||
از میان انبوه شاگردان باقلانی باید اینان را نام برد: | از میان انبوه شاگردان باقلانی باید اینان را نام برد: | ||
خط ۱۷۶: | خط ۱۶۱: | ||
باقلانی در تبیین مباحث کلامی، از زبانی روشن و فهمیدنی بهره میگرفت و در مخالفت فکری با معتزله، [[امامیه]] و [[خوارج]] و نقد آراء آنان بسیار میکوشید. او در بغداد شخصیتی اهل جدل و مناظرات کلامی و مذهبی قلمداد میشد. قدرت وی را در این فنون ستوده، و او را «لسان الامة» و «شیخ السنة» لقب دادهاند. | باقلانی در تبیین مباحث کلامی، از زبانی روشن و فهمیدنی بهره میگرفت و در مخالفت فکری با معتزله، [[امامیه]] و [[خوارج]] و نقد آراء آنان بسیار میکوشید. او در بغداد شخصیتی اهل جدل و مناظرات کلامی و مذهبی قلمداد میشد. قدرت وی را در این فنون ستوده، و او را «لسان الامة» و «شیخ السنة» لقب دادهاند. | ||
=مناظره با دانشمندان= | == مناظره با دانشمندان == | ||
از مناظرات او با این دانشمندان گزارشهایی در دست است: | از مناظرات او با این دانشمندان گزارشهایی در دست است: | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۷۰: | ||
# [[شیخ مفید]] متکلم برجسته امامی. | # [[شیخ مفید]] متکلم برجسته امامی. | ||
= | == درگذشت == | ||
باقلانی در بغداد درگذشت او را پسری بود به نام حسن که پس از مرگش بر او [[نماز]] گزارد و او را در خانهاش در «درب المجوس» در منطقه نهرطابق مدفون شد و سپس به مقبره باب حرب [[بغداد]] منتقل، و در کنار قبر [[احمد بن حنبل]] مدفون گردید. ابوعبدالله ازدی از شاگردان باقلانی، کتابی در مناقب او نوشته بوده است. | باقلانی در بغداد درگذشت او را پسری بود به نام حسن که پس از مرگش بر او [[نماز]] گزارد و او را در خانهاش در «درب المجوس» در منطقه نهرطابق مدفون شد و سپس به مقبره باب حرب [[بغداد]] منتقل، و در کنار قبر [[احمد بن حنبل]] مدفون گردید. ابوعبدالله ازدی از شاگردان باقلانی، کتابی در مناقب او نوشته بوده است. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
[http://drmostafavi.blogfa.com/post/3217 برگرفته از سایت ابوبکر باقلانی - علوم قرآن و حدیث] | [http://drmostafavi.blogfa.com/post/3217 برگرفته از سایت ابوبکر باقلانی - علوم قرآن و حدیث] | ||
[[رده:عالمان]] | [[رده:عالمان]] | ||
[[رده:عالمان اهل سنت]] | [[رده:عالمان اهل سنت]] |