۸۶٬۴۲۴
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - 'دوانیده اند' به 'دوانیدهاند') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
تواناییهای عقلی نیز همان قدرت درونی انسانی بر اندیشه، تأمل، مجرّدسازی مسایل از حشو و زوائد، ارتقا از مرحله جزئیات به مرحله کلیّات، مقایسه اشیا با یکدیگر برای نیل به چشماندازهای تازه و برنامهریزیهای ذهنی برای مراحلی است که هنوز مصداق واقعی و عملی به خود ندیدهاند. این توانایی ذهنی، از جمله ویژگیهای انسان و در واقع راز و رمز حرکت، روند تکاملی، خلاقیّت، رشد و نموّ اوست، حال آنکه امیال غریزی، نیروی محرک ه وی به سمت کمال و سوق دهنده او در راستای بهرهگیری از پتانسیلهای نهفته وی در این زمینه است. | تواناییهای عقلی نیز همان قدرت درونی انسانی بر اندیشه، تأمل، مجرّدسازی مسایل از حشو و زوائد، ارتقا از مرحله جزئیات به مرحله کلیّات، مقایسه اشیا با یکدیگر برای نیل به چشماندازهای تازه و برنامهریزیهای ذهنی برای مراحلی است که هنوز مصداق واقعی و عملی به خود ندیدهاند. این توانایی ذهنی، از جمله ویژگیهای انسان و در واقع راز و رمز حرکت، روند تکاملی، خلاقیّت، رشد و نموّ اوست، حال آنکه امیال غریزی، نیروی محرک ه وی به سمت کمال و سوق دهنده او در راستای بهرهگیری از پتانسیلهای نهفته وی در این زمینه است. | ||
از جمله این امیال و غرایز میتوان به موارد زیر اشاره کرد: میل به کمال، حرکت به سمت کمال مطلق، کوشش در رفع کاستیهای خویش، اذعان به این قدرت، مطلق ادای حق و سپاس نعمتهای ارزانی شده، تلاش در جهت اطاعت از او و... است؛ این گرایشها و امیال و غرایز به رغم گوناگونی تجلیّات و تعدد روشها و عملکردهای آنها، در سرشت انسانی ریشه | از جمله این امیال و غرایز میتوان به موارد زیر اشاره کرد: میل به کمال، حرکت به سمت کمال مطلق، کوشش در رفع کاستیهای خویش، اذعان به این قدرت، مطلق ادای حق و سپاس نعمتهای ارزانی شده، تلاش در جهت اطاعت از او و... است؛ این گرایشها و امیال و غرایز به رغم گوناگونی تجلیّات و تعدد روشها و عملکردهای آنها، در سرشت انسانی ریشه دوانیدهاند هرچند ممکن است به دلیل شبهات یا سوء تفاهمهایی، سرکوب یا پنهان شده باشند. از جمله این غرایز همچنین میتوان از غریزه حب به ذات و کوشش در جهت تحقق خواستها و آرزوهای خویش نام برد که به نوبه خود از جمله غرایز اصلی در انسان به شمار میرود که نمیتوان آن را نادیده گرفت و سرکوب کرد یا همچون مارکسیسم آن را پدیدهای روبنایی تلقی کرد و تصور کرد که میتوان از طریق الغای مالکیت خصوصی، آن را از وجود انسان حذف نمود. ذوق هنری و شیفتگی نسبت به عنصر زیبایی که جهان هستی، سرشار از آن است نیز در این زمره قرار دارد. | ||
بدین ترتیب آنچه کاملاً روشن به نظر میرسد این است که: مسئله باور به نظریه فطرت انسانی، عرصه را برای سخن از مجموعه مفاهیمی چون ”حقوق“، ”تکالیف“، ”عدالت“، ”انسانیّت“، ”اخلاق“، ”ذوق هنری“، ”ارزشهای مشترک“، ”تمدن“، ”گفتگو“، ”دین“، ”شناخت“، ”تصدیق“، ”منطق“، و حتی ”برهان و استدلال“ و ”علم“ باز میکند زیرا این دو مفهوم]علم و استدلال[نیز مبتنی بر عنصر ثابتی هستند که بدون آن مرزها و نشانههایشان، قابل تبیین نیست. | بدین ترتیب آنچه کاملاً روشن به نظر میرسد این است که: مسئله باور به نظریه فطرت انسانی، عرصه را برای سخن از مجموعه مفاهیمی چون ”حقوق“، ”تکالیف“، ”عدالت“، ”انسانیّت“، ”اخلاق“، ”ذوق هنری“، ”ارزشهای مشترک“، ”تمدن“، ”گفتگو“، ”دین“، ”شناخت“، ”تصدیق“، ”منطق“، و حتی ”برهان و استدلال“ و ”علم“ باز میکند زیرا این دو مفهوم]علم و استدلال[نیز مبتنی بر عنصر ثابتی هستند که بدون آن مرزها و نشانههایشان، قابل تبیین نیست. |