پرش به محتوا

ریشه‌های عربیت مردم مصر (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'میکردند' به 'می‌کردند'
جز (جایگزینی متن - ' سالها' به ' سال‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'میکردند' به 'می‌کردند')
خط ۴: خط ۴:


== چکیده ==
== چکیده ==
یکی از موضوعات پژوهشی در تاریخ صدر اسلام «عرب شدن مردم مصر» است. مصریان که از تسلط سیاسی و فرهنگی بیزانسیها ناخرسند بودند، هنگام ورود اعراب در برابر آنها ایستادگی نکردند و والیان مصر که از طرف خلفا برای اداره مصر اعزام میشدند، با «اهل ذمه» و به ویژه ساکنان اصلی مصر یعنی «قبطیان» براساس عهدنامهها و پیمانها رفتار میکردند. شرایط پیمانها به گونهای بود که موجب استحکام روابط اعراب فاتح با بومیان مصر میشد. پس از فتح مصر، تعداد زیادی عرب و مسلمان به این سرزمین وارد شدند. با آمدن قبایل عربی به مصر و افزایش تماس دو گروه مسلمان و قبطی، زمینه‌های پذیرش زبان و فرهنگ عربی در مصر فراهم شد. شماری از مصریها تا پایان حکومت سفیانیان، مسلمان و عرب شده بودند، اما این روند، در دوره‌های بعدی و طی دو قرن پس از اسلام رفته رفته و تدریجی صورت گرفت تا سرانجام مصر یک مملکت عربی شد.
یکی از موضوعات پژوهشی در تاریخ صدر اسلام «عرب شدن مردم مصر» است. مصریان که از تسلط سیاسی و فرهنگی بیزانسیها ناخرسند بودند، هنگام ورود اعراب در برابر آنها ایستادگی نکردند و والیان مصر که از طرف خلفا برای اداره مصر اعزام میشدند، با «اهل ذمه» و به ویژه ساکنان اصلی مصر یعنی «قبطیان» براساس عهدنامهها و پیمانها رفتار می‌کردند. شرایط پیمانها به گونهای بود که موجب استحکام روابط اعراب فاتح با بومیان مصر میشد. پس از فتح مصر، تعداد زیادی عرب و مسلمان به این سرزمین وارد شدند. با آمدن قبایل عربی به مصر و افزایش تماس دو گروه مسلمان و قبطی، زمینه‌های پذیرش زبان و فرهنگ عربی در مصر فراهم شد. شماری از مصریها تا پایان حکومت سفیانیان، مسلمان و عرب شده بودند، اما این روند، در دوره‌های بعدی و طی دو قرن پس از اسلام رفته رفته و تدریجی صورت گرفت تا سرانجام مصر یک مملکت عربی شد.
=== کلیدواژه‌ها: قبطیان، فتح مصر، تعریب، زبان عربی، مصر ===
=== کلیدواژه‌ها: قبطیان، فتح مصر، تعریب، زبان عربی، مصر ===


خط ۳۶: خط ۳۶:


==== ب) تشکیل سپاه مرابط یا «مرابطه اسکندریه» ====
==== ب) تشکیل سپاه مرابط یا «مرابطه اسکندریه» ====
بر طبق دیوان جند که عمر آن را پایهریزی کرد، سپاهیان مسلمان از بیت المال عطا دریافت میکردند. اما افراد و قبایلی که پس از فتح مصر برای ادامه فتوح به مصر میآمدند، معمولا در جرگه مرابطها قرار میگرفتند، نامشان در دفتر بیت المال مصر ثبت نمیشد و از درآمد صدقات و غنایم به آنان داده میشد <ref>(الکندی، 1908: 418)</ref>. هر ساله از مدینه و یا سایر سرزمینهای اسلامی مرابطهایی به مصر و به ویژه اسکندریه میآمدند. ولی در سال 44 هـ. ق در زمان امارت عتبه بن ابوسفیان و به تقاضای رئیس مرابطان اسکندریه، معاویه دههزار نفر از شام و پنجهزار نفر از مدینه، به اسکندریه فرستاد <ref>(الکندی، 1407: 36 و ابن عبدالحکم، 1920: 130 و 131)</ref>. به عقیده برخی محققان عامل مهمترویج زبان عربی و عرب شدن مردم اسکندریه ورود مرابطان به این شهر بوده است <ref>(خورشید البری، 1992: 61)</ref>. مرابطان در منازلی که از رومیان به جای مانده بود ساکن شدند. این منازل کرایهای نبوده و خرید و فروش هم نمیشد و به ارث هم نمیماند. فقط برای سکونت مرابطان بود <ref>(رمضان، 1994: 12)</ref>.  
بر طبق دیوان جند که عمر آن را پایهریزی کرد، سپاهیان مسلمان از بیت المال عطا دریافت می‌کردند. اما افراد و قبایلی که پس از فتح مصر برای ادامه فتوح به مصر میآمدند، معمولا در جرگه مرابطها قرار میگرفتند، نامشان در دفتر بیت المال مصر ثبت نمیشد و از درآمد صدقات و غنایم به آنان داده میشد <ref>(الکندی، 1908: 418)</ref>. هر ساله از مدینه و یا سایر سرزمینهای اسلامی مرابطهایی به مصر و به ویژه اسکندریه میآمدند. ولی در سال 44 هـ. ق در زمان امارت عتبه بن ابوسفیان و به تقاضای رئیس مرابطان اسکندریه، معاویه دههزار نفر از شام و پنجهزار نفر از مدینه، به اسکندریه فرستاد <ref>(الکندی، 1407: 36 و ابن عبدالحکم، 1920: 130 و 131)</ref>. به عقیده برخی محققان عامل مهمترویج زبان عربی و عرب شدن مردم اسکندریه ورود مرابطان به این شهر بوده است <ref>(خورشید البری، 1992: 61)</ref>. مرابطان در منازلی که از رومیان به جای مانده بود ساکن شدند. این منازل کرایهای نبوده و خرید و فروش هم نمیشد و به ارث هم نمیماند. فقط برای سکونت مرابطان بود <ref>(رمضان، 1994: 12)</ref>.  


==== پ) تشویق حاکمان مسلمان برای مهاجرت قبایل عرب به مصر ====
==== پ) تشویق حاکمان مسلمان برای مهاجرت قبایل عرب به مصر ====
خط ۴۸: خط ۴۸:


==== ج) حاصلخیزی سرزمین مصر ====
==== ج) حاصلخیزی سرزمین مصر ====
حاصلخیزی مصر و جذابیت‌های آب و هوایی مصر برای قبایل عرب، یکی از انگیزههای مهاجرت آنها بوده است. مثلا برخی از قبایل عرب چون شرایط آب و هوایی «الصعید» مصر را مناسب دیدند به این ناحیه مهاجرت کردند. زیرا احساس میکردند که شرایط جوی آنجا مانند شبه جزیره است <ref>(الریطی، بی تا: 65)</ref>. به هر حال آمدن قبایل زیاد به مصر در انتشار زبان عربی و عرب شدن مصریان بسیار مؤثر بوده است و چون اعراب و قبایل عرب با مردم مصری جوشش و اختلاط زیادی داشتند، موجب تحقق این امر شد. در مجموع بنا به یک تحقیق دانشگاهی در دانشگاه قاهره، مجموع قبایل و بطونی که به مصر آمدند: از عدنانیها 30 قبیله و 30 بطن، قحطانی 61 قبیله و 111 بطن و قبایل دیگر 3 قبیله به مصر آمد و در شهرهای آنجا پراکنده شدند <ref>(خورشید البری، 1992: 72)</ref>. بدیهی است که اعراب یمنی (جنوبی) نقش مهمتری در مصر داشتهاند. روند ورود قبایل عرب به مصر پس از حکومت سفیانیان ادامه داشت تا اینکه در سال 109 هـ. ق اتفاق مهمی برای مصر روی داد و آن آمدن قبیله قیس بود که با اجازه هشام بن عبدالملک به مصر آمد و آنان حدود 3 هزار خانواده بودند که در شرق دلتای نیل مستقر شدند. مورخین میگویند اسلام در مصر منتشر نشد الا بعد از سال 100 هجری، زمانی که والی مصر، طایفه قیس را در شرق نیل مستقر کرد. <ref>(مقریزی، بی تا: 2/261)</ref> در قرن اول و دوم هجری در فسطاط قبرهایی پیدا می‌شود که افراد با قبیلههایشان معرفی شدهاند ولی از قرن سوم به بعد با نام شهرهایشان مشخص شدهاند و از قرن چهارم مورخان مصری مسیحی، آثار خود را با زبان عربی مینوشتند و حتی برخی از کتب یونانی و بیزانسی را به عربی برگرداندند <ref>(کاشف و دیگران، 1993: 103 و 106)</ref>. این گزارشها تأثیر مستقیم مهاجرت قبایل عرب به مصر و عرب شدن مصریان را به روشنی آشکار میکند. به نظر میرسد مهم‌ترین عامل انتشار زبان عربی و عرب شدن مصریان، مهاجرت قبایل و افراد عرب به مصر پس از اسلام بود و آنان بر خلاف بیزانسیها و یونانیها با مردم اختلاط پیدا کردند و ملت جدیدی به نام «مصر اسلامی» را به وجود آوردند.
حاصلخیزی مصر و جذابیت‌های آب و هوایی مصر برای قبایل عرب، یکی از انگیزههای مهاجرت آنها بوده است. مثلا برخی از قبایل عرب چون شرایط آب و هوایی «الصعید» مصر را مناسب دیدند به این ناحیه مهاجرت کردند. زیرا احساس می‌کردند که شرایط جوی آنجا مانند شبه جزیره است <ref>(الریطی، بی تا: 65)</ref>. به هر حال آمدن قبایل زیاد به مصر در انتشار زبان عربی و عرب شدن مصریان بسیار مؤثر بوده است و چون اعراب و قبایل عرب با مردم مصری جوشش و اختلاط زیادی داشتند، موجب تحقق این امر شد. در مجموع بنا به یک تحقیق دانشگاهی در دانشگاه قاهره، مجموع قبایل و بطونی که به مصر آمدند: از عدنانیها 30 قبیله و 30 بطن، قحطانی 61 قبیله و 111 بطن و قبایل دیگر 3 قبیله به مصر آمد و در شهرهای آنجا پراکنده شدند <ref>(خورشید البری، 1992: 72)</ref>. بدیهی است که اعراب یمنی (جنوبی) نقش مهمتری در مصر داشتهاند. روند ورود قبایل عرب به مصر پس از حکومت سفیانیان ادامه داشت تا اینکه در سال 109 هـ. ق اتفاق مهمی برای مصر روی داد و آن آمدن قبیله قیس بود که با اجازه هشام بن عبدالملک به مصر آمد و آنان حدود 3 هزار خانواده بودند که در شرق دلتای نیل مستقر شدند. مورخین میگویند اسلام در مصر منتشر نشد الا بعد از سال 100 هجری، زمانی که والی مصر، طایفه قیس را در شرق نیل مستقر کرد. <ref>(مقریزی، بی تا: 2/261)</ref> در قرن اول و دوم هجری در فسطاط قبرهایی پیدا می‌شود که افراد با قبیلههایشان معرفی شدهاند ولی از قرن سوم به بعد با نام شهرهایشان مشخص شدهاند و از قرن چهارم مورخان مصری مسیحی، آثار خود را با زبان عربی مینوشتند و حتی برخی از کتب یونانی و بیزانسی را به عربی برگرداندند <ref>(کاشف و دیگران، 1993: 103 و 106)</ref>. این گزارشها تأثیر مستقیم مهاجرت قبایل عرب به مصر و عرب شدن مصریان را به روشنی آشکار میکند. به نظر میرسد مهم‌ترین عامل انتشار زبان عربی و عرب شدن مصریان، مهاجرت قبایل و افراد عرب به مصر پس از اسلام بود و آنان بر خلاف بیزانسیها و یونانیها با مردم اختلاط پیدا کردند و ملت جدیدی به نام «مصر اسلامی» را به وجود آوردند.


===3- بیگانه بودن زبان یونانی برای عامه مردم قبطی در مقایسه با زبان عربی ===
===3- بیگانه بودن زبان یونانی برای عامه مردم قبطی در مقایسه با زبان عربی ===
زبان یونانی، زبان رسمی سوریه و مصر در دوران حکومت بیزانس بود. همچنان که زبان پارسی در بین النهرین رواج داشت، اما زبان کلیساها در سوریه آرامی و در مصر قبطی بود <ref>(سلامه کار، 1998: 11)</ref>. در مصر متون دینی با زبان یونانی نوشته شده بود ولی با زبان قبطی تشریح میشد. زبان قبطی زبان مذهبی مردم مصر بود و همه قبطیان با آن تکلم میکردند <ref>(بولت، 1346: 38)</ref>. ولی یونانی را همه مردم نمیدانستند بیش تر کسانی که با حاکمان رومی در ارتباط بودند، آن را مورد استفاده قرار میدادند، زیرا زبان یونانی زبان سیاسی و اداری مصر بود.
زبان یونانی، زبان رسمی سوریه و مصر در دوران حکومت بیزانس بود. همچنان که زبان پارسی در بین النهرین رواج داشت، اما زبان کلیساها در سوریه آرامی و در مصر قبطی بود <ref>(سلامه کار، 1998: 11)</ref>. در مصر متون دینی با زبان یونانی نوشته شده بود ولی با زبان قبطی تشریح میشد. زبان قبطی زبان مذهبی مردم مصر بود و همه قبطیان با آن تکلم می‌کردند <ref>(بولت، 1346: 38)</ref>. ولی یونانی را همه مردم نمیدانستند بیش تر کسانی که با حاکمان رومی در ارتباط بودند، آن را مورد استفاده قرار میدادند، زیرا زبان یونانی زبان سیاسی و اداری مصر بود.
فتح اسلامی موجب احیای برخی اصطلاحات و رونق زبان قبطی شد زیرا زبان یونانی از رسمیت افتاد و عربها نام سرزمینها را از زبان قبطی گرفتند <ref>(کاشف و دیگران، 1993: 98)</ref>. از آنجا که زبان یونانی زبان فرهنگی و سیادت علمی بود. لذا از زبان قدیمی مصری، «دموتیک»، در این دوره خبری نبود. پس از فتح اسلامی، چون زبان عربی زبان حکام و امیران بود، تعداد زیادی از قبطیها آن را فراگرفتند و برای رسیدن به سطوح بالاتر در اجتماع و اشتغال در وظایف عمومی به آن مشغول شدند. از طرف دیگر زبان گفتار بین مسلمانان و قبطیها زبان عربی بود، پس این زبان در مصر رونق گرفت <ref>(زیاده، 1926: 46 و 47)</ref>. با اینکه دیوانها تا پایان دوره سفیانیان در مصر به زبان یونانی بود، ولی کاتبان دیوانها معادل ارقام یونانی را برای فهم اعراب به زبان عربی مینوشتند. این خود میتوانست آغازی باشد برای آشنایی با زبان عربی. فتح عربی ضمن از رسمیت انداختن زبان یونانی، زبان قبطیان را هم گسترش داد. از سوی دیگر یونانیان در مصر همانند طبقه حاکمه میزیستند، ولی اعراب پس از مدتی برای معیشت و گذران امور به روستاها و حومههای شهرها رفتند و زبان عربی منتشر شد. ولی زبان یونانی با وجود حضور چند قرنی در مصر، رواج چندانی نداشت و با آمدن زبان عربی از بین رفت. یونانیها چون جزیرهای درون دنیای وسیع مصریها بودند. اما عربها در متن مصریها بودند و با آنان اختلاط عمیقی پیدا کردند و این دلیل مهم انتشار زبان عربی بود. <ref>(رمضان، 1994: 2/39)</ref> به عقیده یکی از محققین، مصریان پیش از فتح اسلامی از زبان یونانی امتناع میکردند و کلیسای یعقوبی، زبان یونانی را ممنوع کرده بود <ref>(امین مصطفی، 1410: 17)</ref>. نویسنده دیگری گفته است: در ابتدای ورود عربها به مصر، تکلم بین آنها و قبطیها محدود بود و به حکم اضطرار صورت میگرفت اما پس از آنکه مصریان با فاتحان عرب مخلوط شدند، زبانشان را یادگرفتند و چون مصریان برای در دست داشتن دیوانها احساس خطر کردند برای تأمین مصالحشان زبان عربی را آموختند. البته انتشار دین اسلام تأثیر بزرگی در رواج زبان عربی در مصر داشت <ref>(امین مصطفی، 1410: 17)</ref>.
فتح اسلامی موجب احیای برخی اصطلاحات و رونق زبان قبطی شد زیرا زبان یونانی از رسمیت افتاد و عربها نام سرزمینها را از زبان قبطی گرفتند <ref>(کاشف و دیگران، 1993: 98)</ref>. از آنجا که زبان یونانی زبان فرهنگی و سیادت علمی بود. لذا از زبان قدیمی مصری، «دموتیک»، در این دوره خبری نبود. پس از فتح اسلامی، چون زبان عربی زبان حکام و امیران بود، تعداد زیادی از قبطیها آن را فراگرفتند و برای رسیدن به سطوح بالاتر در اجتماع و اشتغال در وظایف عمومی به آن مشغول شدند. از طرف دیگر زبان گفتار بین مسلمانان و قبطیها زبان عربی بود، پس این زبان در مصر رونق گرفت <ref>(زیاده، 1926: 46 و 47)</ref>. با اینکه دیوانها تا پایان دوره سفیانیان در مصر به زبان یونانی بود، ولی کاتبان دیوانها معادل ارقام یونانی را برای فهم اعراب به زبان عربی مینوشتند. این خود میتوانست آغازی باشد برای آشنایی با زبان عربی. فتح عربی ضمن از رسمیت انداختن زبان یونانی، زبان قبطیان را هم گسترش داد. از سوی دیگر یونانیان در مصر همانند طبقه حاکمه میزیستند، ولی اعراب پس از مدتی برای معیشت و گذران امور به روستاها و حومههای شهرها رفتند و زبان عربی منتشر شد. ولی زبان یونانی با وجود حضور چند قرنی در مصر، رواج چندانی نداشت و با آمدن زبان عربی از بین رفت. یونانیها چون جزیرهای درون دنیای وسیع مصریها بودند. اما عربها در متن مصریها بودند و با آنان اختلاط عمیقی پیدا کردند و این دلیل مهم انتشار زبان عربی بود. <ref>(رمضان، 1994: 2/39)</ref> به عقیده یکی از محققین، مصریان پیش از فتح اسلامی از زبان یونانی امتناع می‌کردند و کلیسای یعقوبی، زبان یونانی را ممنوع کرده بود <ref>(امین مصطفی، 1410: 17)</ref>. نویسنده دیگری گفته است: در ابتدای ورود عربها به مصر، تکلم بین آنها و قبطیها محدود بود و به حکم اضطرار صورت میگرفت اما پس از آنکه مصریان با فاتحان عرب مخلوط شدند، زبانشان را یادگرفتند و چون مصریان برای در دست داشتن دیوانها احساس خطر کردند برای تأمین مصالحشان زبان عربی را آموختند. البته انتشار دین اسلام تأثیر بزرگی در رواج زبان عربی در مصر داشت <ref>(امین مصطفی، 1410: 17)</ref>.


===4- انتشار اسلام در مصر و گرویدن تعدادی از قبطیان به اسلام ===
===4- انتشار اسلام در مصر و گرویدن تعدادی از قبطیان به اسلام ===
در همان روزهای فتح اسلامی تعدادی از قبطیها به اسلام گرویدند. حنا النقیوسی مورخ قبطی مینویسد: که پس از ورود عربها به مصر قبل از اینکه فتح آن کامل شود، عده زیادی از مصریان مسلمان شدند <ref>(کاشف و دیگران، 1993: 96)</ref>. بررسی متون فقهی اسلامی و کتب تاریخی ثابت میکند که عربها با اهالی تسامح داشتند و پذیرش اسلام را به آنها اجبار نمیکردند. بلکه فقط سیطره سیاسی را واجب میدانستند. گاهی گروش به اسلام در برخی مکانها، با سپاهیان اسلام اتصال نداشت، ولی رواج یافت <ref>(کاشف و دیگران، 1993: 99)</ref>. حتی شماری از اسیران مصری، پس از عقد قرارداد صلح، حاضر به بازگشت به دین قبلی خود نشدند، بلکه اسلام را پذیرفتند <ref>(طبری، 1408: 4/105 و 106)</ref>. انتشار اسلام در مصر موجب انتشار زبان عربی شد و به عنوان زبان کتابت و خطبهها درآمد. در دوره فتح اسلامی و سفیانیان آمار دقیقی نداریم که چه تعداد از مردم مصر مسلمان شدند و چه میزان از مردم به عربی سخن میگفتند. ولی در مصر تغییر مذهب طی حدود سه قرن به تدریج و آرام و بدون اجبار و یا صدور قوانین دولتی و از راه طبیعی منتشر شد و اختلاط عمیق عرب با قبطیها را به دنبال داشت <ref>(خورشید البری، 1992: 56)</ref>. روند گروش مردم مصر درصدر اسلام یک فرایند مستمر و دایمی بود. این گرایش به اسلام چنان بود که طی حدود بیست سال از فتح اسلامی در زمان عمروعاص، خراج این سرزمین از چهاردهمیلیون دینار به پنج میلیون دینار در دوره خلافت معاویه رسید <ref>(یعقوبی، 1347: 118)</ref>. و در زمان خلافت هشام بن عبدالملک (123- 103 هـ. ق) به کمی بیش از 000/723/2 دینار، کاهش یافت <ref>(ابن خردادبه، 1370: 64)</ref>. اما از قرن نهم میلادی (سوم هـ. ق) به بعد گرایش جمعی به اسلام در مصر و شمال آفریقا آغاز شد. (9:Berett, 1973) در اینکه انتشار اسلام از مهمترین عوامل رواج زبان عربی در مصر است، شکی نیست ولی در برخی سرزمینها مانند ایران، اسلام رایج شد اما زبان مردم عربی نشد. چرا مردم مصر عرب شدند؟ پاسخ این سئوال را در علل دیگری که در این نوشتار بررسی می‌شود، بایست جستجو کرد.
در همان روزهای فتح اسلامی تعدادی از قبطیها به اسلام گرویدند. حنا النقیوسی مورخ قبطی مینویسد: که پس از ورود عربها به مصر قبل از اینکه فتح آن کامل شود، عده زیادی از مصریان مسلمان شدند <ref>(کاشف و دیگران، 1993: 96)</ref>. بررسی متون فقهی اسلامی و کتب تاریخی ثابت میکند که عربها با اهالی تسامح داشتند و پذیرش اسلام را به آنها اجبار نمی‌کردند. بلکه فقط سیطره سیاسی را واجب میدانستند. گاهی گروش به اسلام در برخی مکانها، با سپاهیان اسلام اتصال نداشت، ولی رواج یافت <ref>(کاشف و دیگران، 1993: 99)</ref>. حتی شماری از اسیران مصری، پس از عقد قرارداد صلح، حاضر به بازگشت به دین قبلی خود نشدند، بلکه اسلام را پذیرفتند <ref>(طبری، 1408: 4/105 و 106)</ref>. انتشار اسلام در مصر موجب انتشار زبان عربی شد و به عنوان زبان کتابت و خطبهها درآمد. در دوره فتح اسلامی و سفیانیان آمار دقیقی نداریم که چه تعداد از مردم مصر مسلمان شدند و چه میزان از مردم به عربی سخن میگفتند. ولی در مصر تغییر مذهب طی حدود سه قرن به تدریج و آرام و بدون اجبار و یا صدور قوانین دولتی و از راه طبیعی منتشر شد و اختلاط عمیق عرب با قبطیها را به دنبال داشت <ref>(خورشید البری، 1992: 56)</ref>. روند گروش مردم مصر درصدر اسلام یک فرایند مستمر و دایمی بود. این گرایش به اسلام چنان بود که طی حدود بیست سال از فتح اسلامی در زمان عمروعاص، خراج این سرزمین از چهاردهمیلیون دینار به پنج میلیون دینار در دوره خلافت معاویه رسید <ref>(یعقوبی، 1347: 118)</ref>. و در زمان خلافت هشام بن عبدالملک (123- 103 هـ. ق) به کمی بیش از 000/723/2 دینار، کاهش یافت <ref>(ابن خردادبه، 1370: 64)</ref>. اما از قرن نهم میلادی (سوم هـ. ق) به بعد گرایش جمعی به اسلام در مصر و شمال آفریقا آغاز شد. (9:Berett, 1973) در اینکه انتشار اسلام از مهمترین عوامل رواج زبان عربی در مصر است، شکی نیست ولی در برخی سرزمینها مانند ایران، اسلام رایج شد اما زبان مردم عربی نشد. چرا مردم مصر عرب شدند؟ پاسخ این سئوال را در علل دیگری که در این نوشتار بررسی می‌شود، بایست جستجو کرد.


===5- تعریب دیوانها و طراز ===
===5- تعریب دیوانها و طراز ===
خط ۶۱: خط ۶۱:


===6- رسم ارتباع ===
===6- رسم ارتباع ===
ارتباع: بیرون رفتن اعراب مسلمان از فسطاط، در فصل بهار، به مدت حدود 3 ماه و برای چراندن دامها در مراتع اطراف شهرها و حومهها بود. به طوری که هر قبیله و طایفه به یک روستا و مرتعی میرفت و در آنجا بود که با قبطیها اختلاط پیدا میکردند. این رسم پس از ورود مسلمانها به فسطاط با خطبه معروف عمروعاص شروع شد، <ref>(ابن عبدالحکم، بی تا: 190)</ref> و تا پایان سفیانیان و حتی امویان همچنان پابرجا بوده است. موسم ارتباع از اواخر زمستان تا حدود اوایل تابستان ادامه داشت. اهداف آن یکی: چراندن چارپایان و تقویت آنها برای حفظ قدرت نظامی سپاه، دوم استراحت و تعطیلی و آسایش برای سپاه، تا نفسی تازه کنند و افزون بر آن به دست آوردن خوراکی و صید بود. به توصیه عمرو مسلمانان در این مرحله همسرانشان را همراه نمیبردند و هر قبیله براساس قراردادی مکتوب حد و حدود قریه و محلی که میرفت، مشخص میکرد <ref>(رمضان، 1994: 14)</ref>. میتوان ادعا نمود که ارتباع سنگ بنای عملیات تعریب مصر بوده است. زیرا موجب اختلاط قبایل عربی با مصریان میشد و فرصتی بود برای عربها که سرزمین جدید و مردمش را احساس کنند. در عین حال مجالی بود برای اینکه مصریان، آمدهگان جدید به این سرزمین را بشناسند. ارتباع قدیمیترین شکل اتصال بین عربهای مسلمان و مصریها بود. سپس بسیاری از قبایل محل ارتباع خود را به عنوان مکانی برای اقامت دائم برگزیدند <ref>(خورشید البری، 1992: 59)</ref>.
ارتباع: بیرون رفتن اعراب مسلمان از فسطاط، در فصل بهار، به مدت حدود 3 ماه و برای چراندن دامها در مراتع اطراف شهرها و حومهها بود. به طوری که هر قبیله و طایفه به یک روستا و مرتعی میرفت و در آنجا بود که با قبطیها اختلاط پیدا می‌کردند. این رسم پس از ورود مسلمانها به فسطاط با خطبه معروف عمروعاص شروع شد، <ref>(ابن عبدالحکم، بی تا: 190)</ref> و تا پایان سفیانیان و حتی امویان همچنان پابرجا بوده است. موسم ارتباع از اواخر زمستان تا حدود اوایل تابستان ادامه داشت. اهداف آن یکی: چراندن چارپایان و تقویت آنها برای حفظ قدرت نظامی سپاه، دوم استراحت و تعطیلی و آسایش برای سپاه، تا نفسی تازه کنند و افزون بر آن به دست آوردن خوراکی و صید بود. به توصیه عمرو مسلمانان در این مرحله همسرانشان را همراه نمیبردند و هر قبیله براساس قراردادی مکتوب حد و حدود قریه و محلی که میرفت، مشخص میکرد <ref>(رمضان، 1994: 14)</ref>. میتوان ادعا نمود که ارتباع سنگ بنای عملیات تعریب مصر بوده است. زیرا موجب اختلاط قبایل عربی با مصریان میشد و فرصتی بود برای عربها که سرزمین جدید و مردمش را احساس کنند. در عین حال مجالی بود برای اینکه مصریان، آمدهگان جدید به این سرزمین را بشناسند. ارتباع قدیمیترین شکل اتصال بین عربهای مسلمان و مصریها بود. سپس بسیاری از قبایل محل ارتباع خود را به عنوان مکانی برای اقامت دائم برگزیدند <ref>(خورشید البری، 1992: 59)</ref>.


===7- ضرب سکه‌های عربی ===
===7- ضرب سکه‌های عربی ===
خط ۷۴: خط ۷۴:


===10- جذابیت دین اسلام و الگو بودن پیامبر (ص) برای قبطیان ===
===10- جذابیت دین اسلام و الگو بودن پیامبر (ص) برای قبطیان ===
احادیثی که از پیامبر(ص) در مورد توصیه آن حضرت به رفتار نیکو با مصریان بر سر زبانها بود، در گرایش مصریها به اسلام و پذیرش زبان عربی، بی تأثیر نبوده است. مشهورترین حدیثی که در‌این‌باره گزارش شده است: «هنگامی که مصر را فتح کردید با قبطیان به خیر و نیکی رفتار کنید زیرا ذمه آنها بر گردن شما است و با ماخویشی دارند» <ref>(بلاذری، 1376: 376 وابن عبدالحکم،1920: 2)</ref> عده‌ای از والیان مصر مانند عمرو، براساس توصیه پیامبر با مصریها عدالت پیشه نمودند و در عقاید آنها دخالت نمیکردند و از اعمال فشار برای پذیرفتن دین جدید جلوگیری میکردند <ref>(کولونیل، 1997: 52)</ref>. بیشتر کتاب‌های مورخان مسلمان که جریان فتح مصر را گزارش کردهاند، از توصیه پیامبر(ص) برای خوش رفتاری با مصریها به دلیل خویشاوندی با عربها، چون عربهای عدنانی خود را از فرزندان هاجر مصری میدانند، یاد کردهاند و والیان و کارگزاران مصر در سخنان خود، عربها را به رعایت این توصیه پیامبر(ص) تذکر میدادند. پر واضح است که این رفتارها و بیان این احادیث در گرایش مردم مصر به اسلام و پذیرفتن عربها به عنوان مردمی همجنس خود آنها، بیتأثیر نبوده است. همچنین سادگی و یکدست بودن دین اسلام در مقایسه با تفرقه و جدالهای فکری و مذهبی مسیحیت در پذیرش اسلام و فرهنگ عربی مؤثر بود.
احادیثی که از پیامبر(ص) در مورد توصیه آن حضرت به رفتار نیکو با مصریان بر سر زبانها بود، در گرایش مصریها به اسلام و پذیرش زبان عربی، بی تأثیر نبوده است. مشهورترین حدیثی که در‌این‌باره گزارش شده است: «هنگامی که مصر را فتح کردید با قبطیان به خیر و نیکی رفتار کنید زیرا ذمه آنها بر گردن شما است و با ماخویشی دارند» <ref>(بلاذری، 1376: 376 وابن عبدالحکم،1920: 2)</ref> عده‌ای از والیان مصر مانند عمرو، براساس توصیه پیامبر با مصریها عدالت پیشه نمودند و در عقاید آنها دخالت نمی‌کردند و از اعمال فشار برای پذیرفتن دین جدید جلوگیری می‌کردند <ref>(کولونیل، 1997: 52)</ref>. بیشتر کتاب‌های مورخان مسلمان که جریان فتح مصر را گزارش کردهاند، از توصیه پیامبر(ص) برای خوش رفتاری با مصریها به دلیل خویشاوندی با عربها، چون عربهای عدنانی خود را از فرزندان هاجر مصری میدانند، یاد کردهاند و والیان و کارگزاران مصر در سخنان خود، عربها را به رعایت این توصیه پیامبر(ص) تذکر میدادند. پر واضح است که این رفتارها و بیان این احادیث در گرایش مردم مصر به اسلام و پذیرفتن عربها به عنوان مردمی همجنس خود آنها، بیتأثیر نبوده است. همچنین سادگی و یکدست بودن دین اسلام در مقایسه با تفرقه و جدالهای فکری و مذهبی مسیحیت در پذیرش اسلام و فرهنگ عربی مؤثر بود.


نتیجه
نتیجه
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش