confirmed، مدیران
۳۷٬۵۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
|- | |- | ||
|سوره قرآنی | |سوره قرآنی | ||
|سوره فتح | |[[سوره فتح]] | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''صلح حُدَیبیه''' پیمان صلحی است که در منطقه حدیبیه در سال ششم هجری بین [[حضرت محمد (صلی الله علیه)]] و [[مشرکان]] [[مکه]] امضا شد و در [[سوره فتح]] از آن به عنوان <big>فتح المبین</big> یاد شده است. این پیمان در سال ۶۲۸ پس از میلاد برابر با ذی القعده ۶ هجری بسته شد. [[مسلمانان]] که برای به جا آوردن [[مناسک حج]] رهسپار مکه شده بودند با ممانعت مشرکین [[قریش]] مواجه شدند، [[پیامبر(صلی الله علیه)]] تصمیم گرفت شخصی را به سوی قریش بفرستد تا مذاکره کند، ابتدا [[عمر بن خطاب]] را برگزید. ولی وی از رفتن ابا کرده و [[عثمان]] را پیشنهاد کرد، پس از عزیمت عثمان و شایعه خبر قتل وی، پیامبر(صلی الله علیه) مسلمانان را به پیمانی معروف به [[بیعت رضوان]] فراخواند. پس از مذاکراتی بین طرفین، سرانجام پیمان صلح حدیبیه بسته شد که بر اساس آن صلحی ده ساله بین طرفین برقرار شد و مسلمانان آن سال به [[مدینه]] بازگشتند تا سال بعد برای انجام [[عمره]] وارد مکه شوند. | '''صلح حُدَیبیه''' پیمان صلحی است که در منطقه حدیبیه در سال ششم هجری بین [[حضرت محمد (ص)|حضرت محمد(صلی الله علیه)]] و [[مشرکان]] [[مکه]] امضا شد و در [[سوره فتح]] از آن به عنوان <big>فتح المبین</big> یاد شده است. این پیمان در سال ۶۲۸ پس از میلاد برابر با ذی القعده ۶ هجری بسته شد. [[مسلمانان]] که برای به جا آوردن [[مناسک حج]] رهسپار مکه شده بودند با ممانعت مشرکین [[قریش]] مواجه شدند، [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] تصمیم گرفت شخصی را به سوی قریش بفرستد تا مذاکره کند، ابتدا [[عمر بن خطاب]] را برگزید. ولی وی از رفتن ابا کرده و [[عثمان]] را پیشنهاد کرد، پس از عزیمت عثمان و شایعه خبر قتل وی، پیامبر(صلی الله علیه) مسلمانان را به پیمانی معروف به [[بیعت رضوان]] فراخواند. پس از مذاکراتی بین طرفین، سرانجام پیمان صلح حدیبیه بسته شد که بر اساس آن صلحی ده ساله بین طرفین برقرار شد و مسلمانان آن سال به [[مدینه]] بازگشتند تا سال بعد برای انجام [[عمره]] وارد مکه شوند. | ||
== مکان و زمان صلح حدیبیه == | == مکان و زمان صلح حدیبیه == | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
رسول خدا (صلی الله علیه) در خواب دیدند که وارد خانه کعبه شد و سر خود را تراشید و کلید خانه را گرفت و همراه کسان دیگری که به [[عرفات]] میرفتند به عرفات رفت و وقوف فرمود. پیامبر (صلی الله علیه) [[اصحاب]] را برای انجام عمره دعوت فرمود و ایشان هم شتابان آماده خروج شدند. <ref> المغازی/ترجمه، متن، ص:۴۳۳</ref> | رسول خدا (صلی الله علیه) در خواب دیدند که وارد خانه کعبه شد و سر خود را تراشید و کلید خانه را گرفت و همراه کسان دیگری که به [[عرفات]] میرفتند به عرفات رفت و وقوف فرمود. پیامبر (صلی الله علیه) [[اصحاب]] را برای انجام عمره دعوت فرمود و ایشان هم شتابان آماده خروج شدند. <ref> المغازی/ترجمه، متن، ص:۴۳۳</ref> | ||
آن حضرت دستور داد که تنها با یک شمشیر غلاف شده حرکت کرده و از برداشتن هر نوع سلاح دیگر خودداری کنند. این بدان دلیل بود که بر همه اعراب و نیز قریش ثابت شود [[رسول خدا (صلی الله علیه)]] تنها قصد انجام عمره داشته و به هیچ روی سر جنگ ندارد. سعد بن عباده و عمر بن خطّاب از آن حضرت خواستند تا احتیاطاً سلاح بردارند تا اگر دشمن دست به اقدامی زد آماده باشند. عمر به پیامبر (صلی الله علیه) عرض کرد: در حالی که از [[ابوسفیان]] می ترسیم، آیا صحیح است که آلات و ابزار جنگی با خود برنداریم؟ پیامبر (صلی الله علیه) فرمودند: مهم نیست و به هر حال من دوست نمی دارم که در حال تشرف برای عمره، با خود اسلحه حمل کنم. <ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۷۳؛ إمتاع الاسماع، ج ۱، ص ۲۷۵</ref> | آن حضرت دستور داد که تنها با یک شمشیر غلاف شده حرکت کرده و از برداشتن هر نوع سلاح دیگر خودداری کنند. این بدان دلیل بود که بر همه اعراب و نیز قریش ثابت شود [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] تنها قصد انجام عمره داشته و به هیچ روی سر جنگ ندارد. سعد بن عباده و عمر بن خطّاب از آن حضرت خواستند تا احتیاطاً سلاح بردارند تا اگر دشمن دست به اقدامی زد آماده باشند. عمر به پیامبر (صلی الله علیه) عرض کرد: در حالی که از [[ابوسفیان]] می ترسیم، آیا صحیح است که آلات و ابزار جنگی با خود برنداریم؟ پیامبر (صلی الله علیه) فرمودند: مهم نیست و به هر حال من دوست نمی دارم که در حال تشرف برای عمره، با خود اسلحه حمل کنم. <ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۷۳؛ إمتاع الاسماع، ج ۱، ص ۲۷۵</ref> | ||
پیامبر (صلی الله علیه)، ابن امّ مکتوم (یا نمیلة بن عبداللّه لیثی) را در مدینه جانشین خود فرمود و روز دوشنبه اول [[ماه ذیقعده]] از مدینه بیرون آمدند. آن حضرت در خانه خود [[غسل]] فرمود، از در خانه بر قصواء ناقه خود سوار شدند و مسلمانان هم بیرون آمدند. هنگام ظهر در ذیالحلیفه نماز گزاردند، و دستور فرمودند تا شترها و گاوهای قربانی را آوردند و بر آنها جل انداختند و سپس شخصا شانه برخی از آنها را خراش مختصری دادند که مشخص باشد. | پیامبر (صلی الله علیه)، ابن امّ مکتوم (یا نمیلة بن عبداللّه لیثی) را در مدینه جانشین خود فرمود و روز دوشنبه اول [[ذی القعده|ماه ذیقعده]] از مدینه بیرون آمدند. آن حضرت در خانه خود [[غسل]] فرمود، از در خانه بر قصواء ناقه خود سوار شدند و مسلمانان هم بیرون آمدند. هنگام ظهر در ذیالحلیفه نماز گزاردند، و دستور فرمودند تا شترها و گاوهای قربانی را آوردند و بر آنها جل انداختند و سپس شخصا شانه برخی از آنها را خراش مختصری دادند که مشخص باشد. | ||
== صلح حدیبیه در چه سالی بود == | == صلح حدیبیه در چه سالی بود == | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
سهیل بن عمرو نیز در مذاکرات خود گفت که جنگ خواسته فرومایگان ماست و علاقه ای بدان نداریم. <ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۰۴</ref> | سهیل بن عمرو نیز در مذاکرات خود گفت که جنگ خواسته فرومایگان ماست و علاقه ای بدان نداریم. <ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۰۴</ref> | ||
== | == بیعت رضوان == | ||
در این بین ماجراهایی پیش آمد که باعث شد خداوند دستور تجدید پیمان با پیامبر ص را صادر نماید. | در این بین ماجراهایی پیش آمد که باعث شد خداوند دستور تجدید پیمان با پیامبر ص را صادر نماید. | ||
به گفته [[واقدی]] مسلمانان در دو نوبت از مشرکان اسیر گرفتند: | به گفته [[واقدی]] مسلمانان در دو نوبت از مشرکان اسیر گرفتند: | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
به درازا کشیدن ماجرای عثمان، همراه با رسیدن برخی اخبار نگران کننده درباره مهاجرانی که به داخل شهر رفته بودند و اصرار قریش در جلوگیری از ورود مسلمانان، ضرورت یک [[بیعت]] همگانی را فراهم کرد. این بیعت را <big>بیعت رضوان</big> و نیز <big>بیعت شجره</big> نامیده اند. زیرا رسول خدا (صلی الله علیه) زیر درختی با مردم بیعت کردند، درختی که تا سالها حاجیان در کنار آن نماز می گزاردند. <ref>طبقات الکبری، ج ۲، ص ۹۹؛ زمانی که عمر این مسأله را شنید دستور داد تا آن درخت را قطع کنند؛ طبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۰۰؛ سبل الهدی والرشاد، ج ۵، ص ۸۴؛ جابربن عبدالله در دورهای که چشم خود را از دست داده بود گفت: اگر چشمم میدید بهطور دقیق محل درخت را به شما نشان می دادم، سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۲</ref> | به درازا کشیدن ماجرای عثمان، همراه با رسیدن برخی اخبار نگران کننده درباره مهاجرانی که به داخل شهر رفته بودند و اصرار قریش در جلوگیری از ورود مسلمانان، ضرورت یک [[بیعت]] همگانی را فراهم کرد. این بیعت را <big>بیعت رضوان</big> و نیز <big>بیعت شجره</big> نامیده اند. زیرا رسول خدا (صلی الله علیه) زیر درختی با مردم بیعت کردند، درختی که تا سالها حاجیان در کنار آن نماز می گزاردند. <ref>طبقات الکبری، ج ۲، ص ۹۹؛ زمانی که عمر این مسأله را شنید دستور داد تا آن درخت را قطع کنند؛ طبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۰۰؛ سبل الهدی والرشاد، ج ۵، ص ۸۴؛ جابربن عبدالله در دورهای که چشم خود را از دست داده بود گفت: اگر چشمم میدید بهطور دقیق محل درخت را به شما نشان می دادم، سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۲</ref> | ||
عنوان رضوان از آیه ای که دراینباره [[نازل]] شد، گرفته شده است. این بیعت در ارتباط با شرایط خاصی بود که در آن لحظه پیش آمده و بنابراین موضوع آن امر جهاد بود. مسلمانان بایستی بر اصل پایداری و مقاومت و [[جهاد]] با رسول خدا(صلی الله علیه) بیعت می کردند. درباره مضمون آنچه بر سر آن بیعت شد، اختلافی در نقل ها به چشم م یخورد. عمدتاً دو چیز نقل شده: | عنوان رضوان از آیه ای که دراینباره [[نزول قرآن|نازل]] شد، گرفته شده است. این بیعت در ارتباط با شرایط خاصی بود که در آن لحظه پیش آمده و بنابراین موضوع آن امر جهاد بود. مسلمانان بایستی بر اصل پایداری و مقاومت و [[جهاد]] با رسول خدا(صلی الله علیه) بیعت می کردند. درباره مضمون آنچه بر سر آن بیعت شد، اختلافی در نقل ها به چشم م یخورد. عمدتاً دو چیز نقل شده: | ||
مسلمانان بیعت کردند که در صورت جنگ از صحنه نبرد نگریزند: «بایعْناه علی ان لا نَفِرّ». | مسلمانان بیعت کردند که در صورت جنگ از صحنه نبرد نگریزند: «بایعْناه علی ان لا نَفِرّ». | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
== مفاد صلحنامه == | == مفاد صلحنامه == | ||
پس از بحث های فراوان، قرار شد تا عهدنامه نوشته شود. [[امام علی (علیه السلام)]] مأمور نوشتن | پس از بحث های فراوان، قرار شد تا عهدنامه نوشته شود. [[علی بن ابی طالب|امام علی(علیه السلام)]] مأمور نوشتن صلحنامه شد. <ref>معمر میگوید: از زهری درباره کاتب معاهده حدیبیه سؤال کردم، خندید و گفت: علی بن ابیطالب علیهما السلام؛ اما اگر از اینان(یعنی بنیامیه) سؤال کنی، خواهند گفت: عثمان؛ المصنف، عبدالرزاق، ج ۵، ص ۳۴۳؛ چشم زهری روشن که ببیند برخی کاتب را محمد بن مسلمه معرفی کردند؛ سبل الهدی والرشاد، ج ۵، ص ۱۲۳</ref> رسول خدا(صلی الله علیه) در ابتدا فرمود تا چنین بنویسد: بسم الله الرحمن الرحیم؛ اما سهیل اعتراض کرد و گفت: ما «رحمن» را نمی شناسیم. پیش از آن در [[مکه]] نیز مشرکان نسبت به کلمه «رحمان» حساسیت داشته و اظهار می کردند که او را نمیشناسند. پس از اصرار سهیل قرار شد تا به نوشتن «باسمک اللهم» که مورد توافق دو طرف بود اکتفا شود. | ||
جمله بعد این بود: این آن چیزی است که رسول الله و ... بر آن توافق کرده؛ سهیل به نوشتن «رسول الله» اعتراض کرد و گفت: تنها باید نام خود و پدرت باشد، چون ما تو را رسول خدا نمیدانیم. صدای اعتراض مسلمانان برخاست. اعتراض سهیل در قالب یک قرارداد مورد توافق دو طرف وارد بود و لذا رسول خدا (صلی الله علیه) مسلمانان را ساکت کرد و قرار شد تا «محمد بن عبدالله» نوشته شود. رسول خدا (صلی الله علیه) به امام فرمود تا عنوان «رسول الله» را از معاهده محو کند. [[امیرالمؤمنین]] عرض کردند دست او نمی تواند این عنوان را محو کند. حضرت فرمودند: محل آن را به من نشان دهد تا پاک کنم و امام چنین کرد. <ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۱۰؛ بعدها در جنگ صفین، امیرمؤمنان علی علیه السلام به استناد همین واقعه، اعتراض پیروان خویش را دایر بر چرایی حذف کلمه «امیرالمؤمنین» از پیمان صلح یکساله با معاویه، پاسخ دادند. نک: مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۱۸؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج ۷، ص ۳۸۳؛ سبل الهدی والرشاد، ج ۵، ص ۱۲۳</ref> | جمله بعد این بود: این آن چیزی است که رسول الله و ... بر آن توافق کرده؛ سهیل به نوشتن «رسول الله» اعتراض کرد و گفت: تنها باید نام خود و پدرت باشد، چون ما تو را رسول خدا نمیدانیم. صدای اعتراض مسلمانان برخاست. اعتراض سهیل در قالب یک قرارداد مورد توافق دو طرف وارد بود و لذا رسول خدا (صلی الله علیه) مسلمانان را ساکت کرد و قرار شد تا «محمد بن عبدالله» نوشته شود. رسول خدا (صلی الله علیه) به امام فرمود تا عنوان «رسول الله» را از معاهده محو کند. [[امیرالمؤمنین]] عرض کردند دست او نمی تواند این عنوان را محو کند. حضرت فرمودند: محل آن را به من نشان دهد تا پاک کنم و امام چنین کرد. <ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۱۰؛ بعدها در جنگ صفین، امیرمؤمنان علی علیه السلام به استناد همین واقعه، اعتراض پیروان خویش را دایر بر چرایی حذف کلمه «امیرالمؤمنین» از پیمان صلح یکساله با معاویه، پاسخ دادند. نک: مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۱۸؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج ۷، ص ۳۸۳؛ سبل الهدی والرشاد، ج ۵، ص ۱۲۳</ref> | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
# ده سال جنگ متوقف شده، مردم در امنیت باشند و هیچگونه سرقت پنهانی و یا خیانت صورت نگیرد. | # ده سال جنگ متوقف شده، مردم در امنیت باشند و هیچگونه سرقت پنهانی و یا خیانت صورت نگیرد. | ||
# | # | ||
# هر طایفه و قبیله ای مایل باشند می توانند با [[محمد (صلی الله علیه)]] یا با قریش هم پیمان باشند. | # هر طایفه و قبیله ای مایل باشند می توانند با [[حضرت محمد (ص)|محمد(صلی الله علیه)]] یا با قریش هم پیمان باشند. | ||
# | # | ||
# اگر کسی از اصحاب محمد به سوی قریش باز گردد، به سوی محمد بازگردانده نمی شود، اما اگر کسی بدون اجازه ولی خود نزد محمد رفت، باید به مکه بازگردانده شود. | # اگر کسی از اصحاب محمد به سوی قریش باز گردد، به سوی محمد بازگردانده نمی شود، اما اگر کسی بدون اجازه ولی خود نزد محمد رفت، باید به مکه بازگردانده شود. |