۸۷٬۹۳۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '[[اهل بیت (علیهم السلام)' به '[[اهل بیت') |
||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت | |||
| عنوان = مروان بن محمد | |||
| تصویر = مروان بن محمد.png | |||
| نام = مروان بن محمد بن مروان بن الحکم بن أبی العاص بن أمیه | |||
| نامهای دیگر = مروان جعدی، حمار، | |||
| سال تولد = | |||
|نام | | تاریخ تولد = | ||
| محل تولد = [[الجزیره]] | |||
| | | سال درگذشت = | ||
| | | تاریخ درگذشت = 132 | ||
| | | محل درگذشت = [[جمهوری عربی مصر|مصر]]، بوحیر | ||
| استادان = | |||
|[[ | | شاگردان = | ||
|[[ | | دین = دین مانوی | ||
| | | مذهب = | ||
|} | | آثار = | ||
| فعالیتها = چهاردهمین و آخرین خلیفه اموی | |||
'''مروان بن محمد بن مروان بن حکم اموی''' مکنّی به ابوعبدالملک و ملقب به القائم بحق الله چهاردهمین و آخرین [[خلیفه]] [[اموی]] بود. وی در [[الجزیره]] که پدرش والی آنجا بود متولد شد. | | وبگاه = | ||
}} | |||
هشام بن عبدالملک خلیفة اموی او را به سمت والی [[آذربایجان]]، [[ارمنستان]] و الجزیره منصوب گرداند. | '''مروان بن محمد بن مروان بن حکم اموی''' مکنّی به ابوعبدالملک و ملقب به القائم بحق الله چهاردهمین و آخرین [[خلیفه]] [[اموی]] بود. وی در [[الجزیره]] که پدرش والی آنجا بود متولد شد. هشام بن عبدالملک خلیفة اموی او را به سمت والی [[آذربایجان]]، [[ارمنستان]] و الجزیره منصوب گرداند. | ||
در ایام [[خلافت]] او کار [[عباسیان]] که برای بدست گرفتن خلافت میکوشیدند بالا گرفت. سرانجام بین او و سپاه قحطبة بن شبیب طائی جنگی در گرفت که شکست خورد. | در ایام [[خلافت]] او کار [[عباسیان]] که برای بدست گرفتن خلافت میکوشیدند بالا گرفت. سرانجام بین او و سپاه قحطبة بن شبیب طائی جنگی در گرفت که شکست خورد. | ||
مروان پس از این شکست به بوحیر که در [[مصر]] قرار دارد گریخت، اما در سال 132 هجری قمری در آنجا به قتل رسید و سر او را برای [[سفاح عباسی]] بردند. | مروان پس از این شکست به بوحیر که در [[مصر]] قرار دارد گریخت، اما در سال 132 هجری قمری در آنجا به قتل رسید و سر او را برای [[سفاح عباسی]] بردند. | ||
مروان بن محمد مردی با تدبیر و شجاع بود و لقب <big>حمار</big> یا <big>حمار الجزیره</big> به سبب جرأت و شجاعتش بود. وی از زمان [[بیعت]] مردم با سفاح تا هنگام قتلش به مدت پنج سال و یک ماه خلافت کرد و ماه بعد به قتل رسید. | مروان بن محمد مردی با تدبیر و شجاع بود و لقب <big>حمار</big> یا <big>حمار الجزیره</big> به سبب جرأت و شجاعتش بود. وی از زمان [[بیعت]] مردم با سفاح تا هنگام قتلش به مدت پنج سال و یک ماه خلافت کرد و ماه بعد به قتل رسید. | ||
معلم مروان بن محمد و فرزندانش جعد بن درهم بود که [[دین مانوی]] داشت و لذا به او جعدی نیز گویند. گویند وی در اواخر عمر به دین مانوی گراییده بود. | |||
معلم مروان بن محمد و فرزندانش جعد بن درهم بود که [[دین مانوی]] داشت و لذا به او جعدی نیز گویند. | |||
گویند وی در اواخر عمر به دین مانوی گراییده بود. | |||
== معرفی اجمالی مروان بن محمد == | == معرفی اجمالی مروان بن محمد == | ||
مروان بن محمد بن مروان بن حکم، آخرین فرد از خلفای [[ | مروان بن محمد بن مروان بن حکم، آخرین فرد از خلفای [[بنیامیه]] بود. چون مربی او [[جعد بن درهم]] بود، او را مروان جعدی میگفتند<ref>ابن اثیر، عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371، ج 14، ص 55</ref>. و چون در جنگها بسیار شجاع، جنگجو و شکیبا بود به او حمار میگفتند<ref>محمد بن علی بن طباطبا، تاریخ فخری، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360، ج 2، ص 184</ref>. و به قولی برای آن که عرب هر صد سال را حمار مینامد و چون سلطنت بنیامیه نزدیک صد سال شد مروان را حمار لقب دادند<ref>یعقوبى، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، چاپ ششم، ج 2، ص 286</ref>. | ||
مروان بن محمد کنیهاش ابوعبدالملک و ابوعبدالله و مادرش کنیزی به نام زباده <ref>مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، 1365، چاپ دوم، ص 281</ref> بود. او مدت 5 سال و دو ماه خلافت کرد | مروان بن محمد کنیهاش ابوعبدالملک و ابوعبدالله و مادرش کنیزی به نام زباده<ref>مسعودی، علی بن حسین؛ التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، 1365، چاپ دوم، ص 281</ref>. بود. او مدت 5 سال و دو ماه [[خلیفه|خلافت]] کرد<ref>مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1374، چاپ پنجم، ج 2، ص 238</ref>. در شهر حرّان با او بیعت کردند و همه مردم [[شام]] به جز عدهای از بنیامیه با او بیعت کردند<ref>مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1374، چاپ پنجم، ج 2،ص 236</ref>. | ||
== چگونگی به خلافت رسیدن مروان بن محمد == | == چگونگی به خلافت رسیدن مروان بن محمد == | ||
در دوران [[یزید بن ولید]] (یزید سوم) کار مروان بن محمد (که به دستور هشام بن عبدالملک) <ref>ابن اثیر، پیشین، ج 14، ص 77</ref> حاکم جزیره و آذربایجان و ارمنستان بود بالا گرفت. او که به خلافت چشم دوخته بود، خلافت ابراهیم بن ولید را به رسمیت نشناخت و او را خلع کرد | در دوران [[یزید بن ولید]] (یزید سوم) کار مروان بن محمد (که به دستور هشام بن عبدالملک)<ref>ابن اثیر، پیشین، ج 14، ص 77</ref>. حاکم جزیره و [[جمهوری آذربایجان|آذربایجان]] و [[ارمنستان]] بود بالا گرفت. او که به خلافت چشم دوخته بود، خلافت ابراهیم بن ولید را به رسمیت نشناخت و او را خلع کرد<ref>طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375، چاپ پنجم، ج 10، ص 4438</ref>. | ||
مروان در راس نیروهایش از حران به [[دمشق]] حمله کرد و هنگام حمله بر قنسرین و حمص استیلا یافت و با سپاه خلیفه در محلی - میان [[بعلبک|بلبعک]] و دمشق- درگیر شدند و بر آنها چیره شد. ابراهیم هنگامی که نتیجه جنگ را دریافت، از دمشق فرار کرد. مروان در سال 127 پیروزمندانه وارد دمشق شد و مردم با او برای خلافت بیعت کردند | مروان در راس نیروهایش از حران به [[دمشق]] حمله کرد و هنگام حمله بر قنسرین و حمص استیلا یافت و با سپاه خلیفه در محلی - میان [[بعلبک|بلبعک]] و دمشق- درگیر شدند و بر آنها چیره شد. ابراهیم هنگامی که نتیجه جنگ را دریافت، از دمشق فرار کرد. مروان در سال 127 پیروزمندانه وارد دمشق شد و مردم با او برای خلافت بیعت کردند<ref>یعقوبی، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی تا، ج 2، ص 337</ref>. | ||
== اوضاع سیاسی دوران مروان == | == اوضاع سیاسی دوران مروان == | ||
حکومت اموی در دوران مروان محمد پایان یافت. در حالی که او در حکمرانی از عمل و نظری درست برخوردار بود و عامل سقوط نبود. زیرا عوامل ضعف و زوال حکومت اموی از زمانهای بسیار دور فراهم شده بود و او فقط توانست با رخ دادهای بسیاری که بر ضد او بود، دست و پنجه نرم کند و این سقوط را چند سال به تاخیر بیندازد. | حکومت اموی در دوران مروان محمد پایان یافت. در حالی که او در حکمرانی از عمل و نظری درست برخوردار بود و عامل سقوط نبود. زیرا عوامل ضعف و زوال حکومت اموی از زمانهای بسیار دور فراهم شده بود و او فقط توانست با رخ دادهای بسیاری که بر ضد او بود، دست و پنجه نرم کند و این سقوط را چند سال به تاخیر بیندازد. | ||
از عواملی که فضا را برای قیام بر حکومت مروان دوم آماده کرد، انتقال پایتخت از دمشق به حران بود. چون مروان در حران و در زیر سیطره قیسیها پرورش یافته بود. این مسئله به دور شدن یمنیها از او و پیوستنشان به دعوت عباسیان منجر شد | از عواملی که فضا را برای قیام بر حکومت مروان دوم آماده کرد، انتقال پایتخت از دمشق به حران بود. چون مروان در حران و در زیر سیطره قیسیها پرورش یافته بود. این مسئله به دور شدن یمنیها از او و پیوستنشان به دعوت [[عباسیان]] منجر شد<ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۳۴۵، ترجمه ابوالقاسم پاینده</ref>. | ||
و از عوامل دیگر منازعات قبایلی و درگیریهای داخلی میان خاندان اموی برای رسیدن به قدرت بود. از جمله شورشهایی که مروان دوم با آنها روبه روبه بود: | و از عوامل دیگر منازعات قبایلی و درگیریهای داخلی میان خاندان اموی برای رسیدن به قدرت بود. از جمله شورشهایی که مروان دوم با آنها روبه روبه بود: | ||
=== شورش ساکنان حمص === | === شورش ساکنان حمص === | ||
هنگامیکه مروان به سر کار آمد، مردم از جمله حمصیها با او بیعت کردند. ولی بعدا بر او شوریدند و رهبر آنها ثابت بن نعیم جذامی بود. وقتی خبر به مروان رسید به مقابله با آنها رفت و مردم حمص از کلبیها در تدمر کمک خواستند و آنها هم با نیروی نظامی به کمکشان آمدند. اما مروان و سپاهیانش در نبرد با آنها پیروز شدند و حصار شهرشان را ویران کردند | هنگامیکه مروان به سر کار آمد، مردم از جمله حمصیها با او بیعت کردند. ولی بعدا بر او شوریدند و رهبر آنها ثابت بن نعیم جذامی بود. وقتی خبر به مروان رسید به مقابله با آنها رفت و مردم حمص از کلبیها در تدمر کمک خواستند و آنها هم با نیروی نظامی به کمکشان آمدند. اما مروان و سپاهیانش در نبرد با آنها پیروز شدند و حصار شهرشان را ویران کردند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۱۳- ۳۱۲.</ref>. | ||
=== شورش مردم غوطه === | === شورش مردم غوطه === | ||
وقتی مروان دوم مشغول متوقف کردن حرکت حمصیها بود، شورش دیگری در برابر حکومت او در غوطه ایجاد شد. ساکنان آن یزید بن خالد قسری یمنی را استاندار غوطه کرده و شهر دمشق را محاصره نمودند. مروان دوم با شکستن محاصره به تعقیب شورشیان پرداخت و مره و روستاهای یمنیها را آتش زده و یزید بن خالد را کشت | وقتی مروان دوم مشغول متوقف کردن حرکت حمصیها بود، شورش دیگری در برابر حکومت او در غوطه ایجاد شد. ساکنان آن یزید بن خالد قسری یمنی را استاندار غوطه کرده و شهر دمشق را محاصره نمودند. مروان دوم با شکستن محاصره به تعقیب شورشیان پرداخت و مره و روستاهای یمنیها را آتش زده و یزید بن خالد را کشت<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۰، ص۴۴۵۶، ترجمه ابوالقاسم پاینده</ref>. | ||
=== شورش فلسطینیها === | === شورش فلسطینیها === | ||
قیام فلسطینیها در برابر حکومت مروان دوم از خطرناکترین جنبشهای مخالف با حکومت این خلیفه محسوب میشود. ثابت بن نعیم جذامی روستاهای سرزمین شام را به شورش تشویق کرد. او در ادامه این مخالفت، مروان را خلع کرد و فلسطینیها را در شورش بر ضد نظام اموی رهبری نمود. مروان با گسیل کردن نیروهای نظامی به فرماندهی ابوالورد بن کوثر بر شورش پیروز شد. استاندار منتخب مروان دوم در [[فلسطین]]، ثابت را اسیر کرده، نزد [[خلیفه]] فرستاد و خلیفه او را کشت | قیام فلسطینیها در برابر حکومت مروان دوم از خطرناکترین جنبشهای مخالف با حکومت این خلیفه محسوب میشود. ثابت بن نعیم جذامی روستاهای سرزمین [[شام (شامات)|شام]] را به شورش تشویق کرد. او در ادامه این مخالفت، مروان را خلع کرد و فلسطینیها را در شورش بر ضد نظام اموی رهبری نمود. مروان با گسیل کردن نیروهای نظامی به فرماندهی ابوالورد بن کوثر بر شورش پیروز شد. استاندار منتخب مروان دوم در [[فلسطین]]، ثابت را اسیر کرده، نزد [[خلیفه]] فرستاد و خلیفه او را کشت<ref> ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۰۹. </ref>. | ||
=== نا آرامیها در عراق === | === نا آرامیها در عراق === | ||
'''حرکت خوارج''' | '''حرکت خوارج''' | ||
بعد از اینکه شام پرچم عصیان در برابر حکومت مروان دوم برافراشت، طبیعی بود که در [[عراق]] حرکتها خطرناکتر باشد. به ویژه اوضاع عراق بعد از اینکه شام مرکز حکومت شد، متشنجتر بود. | |||
در این دوران ویژگی حرکت ایشان ([[خوارج]]) فراگیر بودن آنها بود. پیشتر نشان سپاه ایشان کمی افراد آن بود. اما اکنون با عده بسیاری از تودهها میجنگیدند. <ref>طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۸۳، ترجمه حجت الله جودکی</ref> | |||
حرکتهای خوارج بعد از کشته شدن خلیفه، ولید دوم در سال ۱۲۶ افرایش یافت. محل این حرکتها عراق و [[جزیرة العرب|جزیرةالعرب]] بود تا آنجا که ایشان وارد [[کوفه]] شدند و بر [[بصره]] و [[حضرموت]] تسلط یافتند. اما مروان با آنان درگیر شد و در چندین جنگ ایشان را در منطقه کفرتوثا - از شهرهای ماردین – عینالتمر، وادیالقری در شمال شام شکست داد و بر آنان پیروز شد و ایشان را از عراق راند و قدرتش را از نو در [[حجاز]] و [[یمن]] گسترش داد<ref> یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۱.</ref>. | |||
حرکتهای خوارج بعد از کشته شدن خلیفه، ولید دوم در سال ۱۲۶ افرایش یافت. محل این حرکتها عراق و جزیرةالعرب بود تا آنجا که ایشان وارد کوفه شدند و بر بصره و حضرموت تسلط یافتند. اما مروان با آنان درگیر شد و در چندین جنگ ایشان را در منطقه کفرتوثا - از شهرهای ماردین – عینالتمر، وادیالقری در شمال شام شکست داد و بر آنان پیروز شد و ایشان را از عراق راند و قدرتش را از نو در حجاز و یمن گسترش داد | |||
'''حرکتهای علویان''' | '''حرکتهای علویان''' | ||
آخرین حرکت [[مذهب شیعه|شیعه]] را در برابر [[بنیامیه]]، عبدالله بن معاویة بن عبدالملک بن جعفر (او عبدالله بن معاویه بن عبدالله پسر جعفربنابیطالب، برادر علیبنابیطالب است و به این دلیل حقیقتا از [[اهل بیت|اهلبیت]] به حساب نمیآید<ref> یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۱.</ref>.) رهبری کرد. شیعیان کوفه به او پیوستند و برای خلافت، با او بیعت کردند. او در [[محرم الحرام|محرم]]۱۲۷(ه. ق)، برای جنگ با شامیان در حیره قیام کرد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۰۳-۳۰۲.</ref>. | |||
آخرین حرکت شیعه را در برابر | |||
رهبری کرد. شیعیان کوفه به او پیوستند و برای خلافت، با او بیعت کردند. او در | |||
هنگامیکه جنگ در گرفت، شیعیان او را وا گذاشتند و از جنگ فرار کردند. جز قبیله ربیعه و زیدیه کسی او را یاری نداد. او ناچار شد به کوفه باز گردد. امویها او را تعقیب کردند و در خیابانهای شهر مبارزات سختی میان دو طرف در گرفت و سپاه اموی توانست براوضاع مسلط شود. استاندار اموی به عبدالله بن معاویه امان و اجازه عقبنشینی داد، وی به فارس کوچ کرد تا در آنجا صفوف نیروهایش را از نو سازمان دهی کند. | هنگامیکه جنگ در گرفت، شیعیان او را وا گذاشتند و از جنگ فرار کردند. جز قبیله ربیعه و زیدیه کسی او را یاری نداد. او ناچار شد به کوفه باز گردد. امویها او را تعقیب کردند و در خیابانهای شهر مبارزات سختی میان دو طرف در گرفت و سپاه اموی توانست براوضاع مسلط شود. استاندار اموی به عبدالله بن معاویه امان و اجازه عقبنشینی داد، وی به فارس کوچ کرد تا در آنجا صفوف نیروهایش را از نو سازمان دهی کند. | ||
بعد از پیوستن موالی، بردگان، عباسیان که بر حکومت اموی شورش کرده بودند و امویان مخالف مروان دوم به وی و هر کسی که به بخشش یا شغلی چشم داشت و بقایای خوارج که به دست مروان دوم از موصل رانده شدند، کار او بالا گرفت | بعد از پیوستن موالی، بردگان، عباسیان که بر حکومت اموی شورش کرده بودند و امویان مخالف مروان دوم به وی و هر کسی که به بخشش یا شغلی چشم داشت و بقایای خوارج که به دست مروان دوم از موصل رانده شدند، کار او بالا گرفت<ref> ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰۷-۳۰۶، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی.</ref>. | ||
چون افرادی که به او پیوسته بودند، کاملا نامتجانس بودند و هدفی که آنها را دور او جمع کرده بود، دشمنی با مروان دوم بود. از این رو مدت طولانی دوام نیاورد و به سرعت بر اثر شکستی سهمگین در برابر نیروهای مروان دوم در سال ۱۲۹ (ه. ق)، در (مروالشاذان) خوردند، از هم پاشیدند | چون افرادی که به او پیوسته بودند، کاملا نامتجانس بودند و هدفی که آنها را دور او جمع کرده بود، دشمنی با مروان دوم بود. از این رو مدت طولانی دوام نیاورد و به سرعت بر اثر شکستی سهمگین در برابر نیروهای مروان دوم در سال ۱۲۹ (ه. ق)، در (مروالشاذان) خوردند، از هم پاشیدند<ref> طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۷۴-۳۷۱. </ref>. | ||
سپس عبدالله به سیستان فرار کرد و از آنجا به امید اینکه ابومسلم او را یاری دهد به هرات رفت، ابومسلم او را دستگیر کرد و به قتل رساند | سپس عبدالله به سیستان فرار کرد و از آنجا به امید اینکه [[ابومسلم خراسانی|ابومسلم]] او را یاری دهد به هرات رفت، ابومسلم او را دستگیر کرد و به قتل رساند<ref> طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۷۴-۳۷۱</ref>. | ||
== جنبشهای اموی داخلی == | == جنبشهای اموی داخلی == | ||
خط ۷۷: | خط ۷۰: | ||
=== حرکت عبدالله بن عبدالعزیز === | === حرکت عبدالله بن عبدالعزیز === | ||
عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز استاندار عراق و مرکز آن بود. بعد از چیرگی او بر عبدالله بن معاویه، نیرو و قدرت یافت و برایش آشکار شد که میتواند در برابر حکومت مروان قیام کند. و در نتیجه بیعتش را با مروان شکست. او در حرکتش به قبایل یمنی از اهالی شام – که در کوفه و حیره مقیم بودند و اطاعت از شامیها را از قیسیها خوش نداشتند - تکیه داشت | عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز استاندار عراق و مرکز آن بود. بعد از چیرگی او بر عبدالله بن معاویه، نیرو و قدرت یافت و برایش آشکار شد که میتواند در برابر حکومت مروان قیام کند. و در نتیجه بیعتش را با مروان شکست. او در حرکتش به قبایل یمنی از اهالی شام – که در کوفه و حیره مقیم بودند و اطاعت از شامیها را از قیسیها خوش نداشتند - تکیه داشت<ref>طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۸۵، ترجمه حجت الله جودکی</ref>. | ||
مروان دوم به مقابله با او برخاست، و سپاهی را متشکل از اهالی شام به فرماندهی نصر بن سعید حرشی – یکی از مردان مشهور قیسی- به سوی او اعزام کرد. وی با او درگیر شد. بین دو سپاه برخوردهای خفیف صورت گرفت و به هیچ نتیجه سرنوشتسازی نینجامید. دو گروه به همین شکل بودند تا اینکه مشکل بسیار خطرناکتری پدیدار شد. خوارج از نو در صحنه رخدادهای عراق ظهور کردند و مروان دوم به مقابله با ایشان مشغول شد و مساله عبدالله بن عمر را رها کرد | مروان دوم به مقابله با او برخاست، و سپاهی را متشکل از اهالی شام به فرماندهی نصر بن سعید حرشی – یکی از مردان مشهور قیسی- به سوی او اعزام کرد. وی با او درگیر شد. بین دو سپاه برخوردهای خفیف صورت گرفت و به هیچ نتیجه سرنوشتسازی نینجامید. دو گروه به همین شکل بودند تا اینکه مشکل بسیار خطرناکتری پدیدار شد. خوارج از نو در صحنه رخدادهای عراق ظهور کردند و مروان دوم به مقابله با ایشان مشغول شد و مساله عبدالله بن عمر را رها کرد<ref> ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۸، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی</ref>. | ||
== عاقبت مروان بن محمد == | == عاقبت مروان بن محمد == | ||
مشغول شدن مروان دوم به سرکوب شورش و آشوبها، او را از آن چه در شرق به ویژه در [[خراسان]] مرکز دعوت عباسیان میگذشت باز داشت. این دعوت در آن منطقه گسترش یافت و کار بنی عباس بالا گرفت و به قانع شدن داعیان عباسی، مبنی بر فرا رسیدن وقت دعوت علنی منجر شد. این داعیان موافقت ابراهیم کسی که در آن نزدیکی به انتظار دعوت علنی شورش بر [[امویان]] میزیست را به دست آوردند. [[ابومسلم خراسانی]] که رئیس دعوت در خراسان بود با شعار <big>الرضا من آل محمد</big> بیعت با شخصیت پسندیده از [[اهل بیت | مشغول شدن مروان دوم به سرکوب شورش و آشوبها، او را از آن چه در شرق به ویژه در [[خراسان]] مرکز دعوت عباسیان میگذشت باز داشت. این دعوت در آن منطقه گسترش یافت و کار بنی عباس بالا گرفت و به قانع شدن داعیان عباسی، مبنی بر فرا رسیدن وقت دعوت علنی منجر شد. این داعیان موافقت ابراهیم کسی که در آن نزدیکی به انتظار دعوت علنی شورش بر [[امویان]] میزیست را به دست آوردند. [[ابومسلم خراسانی]] که رئیس دعوت در خراسان بود با شعار <big>الرضا من آل محمد</big> بیعت با شخصیت پسندیده از [[اهل بیت|خاندان محمد(صلی الله علیه)]]، از مردم بیعت میگرفت<ref>طقوش، محمد سهیل؛ پیشین، ج 7، ص 353</ref>. | ||
نصر بن سیار، کارگزار مروان دوم در | نصر بن سیار، کارگزار مروان دوم در [[خراسان]]، خطر [[ابومسلم]] را برای حکومت اموی دریافت. نامهای فوری به دمشق فرستاد و از مروان کمک خواست<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 240-239</ref>. به نظر میرسد که مروان در آن هنگام از پاسخ به درخواست این استاندار عاجز بود و جز وعده دادن و نصیحت کردن نتوانست کاری انجام دهد و این باعث شده ابومسلم بر همه خراسان چیره شود و نصر نتوانست در برابر او پایداری نماید و همراه یارانش از خراسان به [[نیشابور]] رفت<ref>ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 311-عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371310</ref>. نصر بن سیار زمستان سال 131(ه. ق)، در فضای تیره شکست، در [[ری]] درگذشت<ref>ابن اثیر، -عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ج 4، ص 320-321 </ref>. | ||
قحطبه بن شبیب فرماندهی عالی سپاه عباسیان در [[عراق]] بر ابن هبیره پیروز شد و تصمیم گرفت به [[کوفه]] برود؛ ولی به هنگام عبور از [[فرات]] غرق شد. نیروهای عباسی به فرماندهی حمید بن قحطبه در سال 132 وارد شهر شدند و کار را به ابیسلمه خلال سپردند | قحطبه بن شبیب فرماندهی عالی سپاه عباسیان در [[عراق]] بر ابن هبیره پیروز شد و تصمیم گرفت به [[کوفه]] برود؛ ولی به هنگام عبور از [[فرات]] غرق شد. نیروهای عباسی به فرماندهی حمید بن قحطبه در سال 132 وارد شهر شدند و کار را به ابیسلمه خلال سپردند<ref>یعقوبی، پیشین، ج 2، ص 277</ref>. | ||
در کوفه با عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، معروف به «ابی العباس» بیعت شد. برادرش [[ابراهیم امام]] بعد از این که مروان دوم در آن زمان بر وی چیره شد و کارش آشکار گشت کار دعوت را به او واگذار کرده بود تا وی نخستین خلیفه عباسی باشد | در کوفه با عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، معروف به «ابی العباس» بیعت شد. برادرش [[ابراهیم امام]] بعد از این که مروان دوم در آن زمان بر وی چیره شد و کارش آشکار گشت کار دعوت را به او واگذار کرده بود تا وی نخستین خلیفه عباسی باشد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۲۱-۴۲۰. </ref>. | ||
بعد از پایان رسیدن کارش در عراق، سپاهی را به فرماندهی عمویش عبدالله بن عباس اعزام کرد که در کنار رودخانه زاب با مروان دوم روبه روشد. در جمادی الاخر 132 جنگ سختی بین دو سپاه اموی و عباسی روی داد که یازده روز طول کشید و به شکست مروان دوم منتهی شد. وی بعد از جنگ به [[موصل]] عقبنشینی کرد. اما آن شهر دروازههایش را به روی او نگشود. وی مجبور شد به حران، پایتخت سابقش، عقبنشینی کند؛ اما سپاه عباسی او را تعقیب میکرد. وی به حمص، دمشق، بعد [[اردن]] و [[فلسطین]] عقبنشینی کرد. این شهرها دروازههای شان را به روی سپاه عباسی گشودند، به غیر از دمشق که عباسیان با زور وارد آن شهر شدند. | بعد از پایان رسیدن کارش در عراق، سپاهی را به فرماندهی عمویش عبدالله بن عباس اعزام کرد که در کنار رودخانه زاب با مروان دوم روبه روشد. در جمادی الاخر 132 جنگ سختی بین دو سپاه اموی و عباسی روی داد که یازده روز طول کشید و به شکست مروان دوم منتهی شد. وی بعد از جنگ به [[موصل]] عقبنشینی کرد. اما آن شهر دروازههایش را به روی او نگشود. وی مجبور شد به حران، پایتخت سابقش، عقبنشینی کند؛ اما سپاه عباسی او را تعقیب میکرد. وی به حمص، دمشق، بعد [[اردن]] و [[فلسطین]] عقبنشینی کرد. این شهرها دروازههای شان را به روی سپاه عباسی گشودند، به غیر از دمشق که عباسیان با زور وارد آن شهر شدند. | ||
عبدالله بن علی بعد از خروج از شام برادرش صالح را به تعقیب مروان فرستاد. مروان به [[مصر]] رسید و در روستای کوچکی به نام بوصیر در منطقه الفیوم- توقف کرد که ناگهان نیروهای نظامی وارد شدند. مروان دوم مقاومت کرد تا این که کشته شد و با مرگ او خلافت اموی پایان یافت و این در سال 132(ه. ق) بود | عبدالله بن علی بعد از خروج از شام برادرش صالح را به تعقیب مروان فرستاد. مروان به [[مصر]] رسید و در روستای کوچکی به نام بوصیر در منطقه الفیوم- توقف کرد که ناگهان نیروهای نظامی وارد شدند. مروان دوم مقاومت کرد تا این که کشته شد و با مرگ او خلافت اموی پایان یافت و این در سال 132(ه. ق) بود<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۴۲-۴۳۷. </ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:شخصیتها]] | ||
[[رده: | [[رده:شخصیتهای تاریخی]] | ||
[[رده: | [[رده:بنیامیه]] |